هدایت شده از کانال عصر امید
🇮🇷شاخص ترین خدمات دولت در #استان_اصفهان
👈1.شروع عملیات احداث نیروگاه های خورشیدی با ظرفیت بیش از هزارمگاوات
در استان اصفهان
(معادل یک چهارم ظرفیت پیش بینی شده در کل کشور)
#خدمات_دولت_در_اصفهان
#دولت_سیزدهم
#تلاش_دولت_خشنودی_امام_و_ملت
#دولت_رئیسی_لایق_تمجید
#جهاد_تبیین
#عملکرد_دولت
#دولت_مردمی
#ایران_قوی
#فاخته_431
@asromid
هدایت شده از کانال عصر امید
📝 «بنده به بیداری ملت عزیزمان خیلی خوشبین و امیدوار هستم، به خاطر تجربه چهل و چند ساله و به خاطر آنچه انسان در جوانهای این کشور میبیند: این وفاداریها، این محبتها، این اخلاصهایی که نشان داده میشود، این حضورهای خوب [مثل] این اربعین؛ اینها نشاندهنده امید است. باید با همین قوه، با همین انگیزه، با همین ایمان پیش رفت.» ۱۴۰۲/۰۶/۲۰
#فاخته_۴۳۱
@asromid
.
#غزل_مدح_مرثیه
#امام_حسن مجتبی علیه السلام
#روح_الله_گائینی✍
➖➖➖
خواندند شور زخم تو را عندلیبها
پیچید عطر ناب تو در جان سیبها
از مصرع نخست تو را مدح کرد و سوخت
هرکس غزل سرود برای غریبها
با لطف بیکرانهات ای حضرت کریم
هموار میشوند فراز و نشیبها
اشک تو شسته است وجود مدینه را
در چشمههای جاری "أمَّن یُجیب"ها
سخت است داغ اینکه ببینی نشستهاند
بر منبر رسول خدا نانجیبها
رازی نهفته در جگر توست یا حسن
در حیرتاند از اثراتش طبیبها
شهر مدینه آینهی کربلاست... آه...
درد تو بود غربت شیبالخضیبها
ده یار با وفا و مصمم نداشتی
مانند جون و عابس و حر و حبیب ها
هر صبح و شام کاش شبیه امام عصر
گریه کنیم از غم خد التریب ها
➖➖➖
#بیست_و_هشتم_صفر
#شهادت_امام_حسن
.
.
#واحد
#پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله
#سبک_از_همون_روز_ازل_مأنوسه_با_تو_روزگارم
#بهمن_عظیمی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
جبرئیل امشب عزادار یه دردِ دل خَراشه
آیه ی "اِنّا اِلَیهِ راجعون" روی لباشه
عرش اعلی شد سیاپوش از مصیبت فراقش
واسه ی علی و زهرا چِقَدَر سنگینه داغش
امان ای دل - کعبه هم از غصه پریشونه
دل زمین و آسمون خونه - از این عزا و این مصیبت
امان ای دل - ملائکه همه شدن گریون
میون جنت همگی دلخون - مدینه رو گرفته غربت
امان از این غم جانکاه / محمد یا رسولَ الله
محمد یا رسولَ الله
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
به شبای تیره ی فاطمه نور منجلی بود
رفت از این دنیا اونی که پشتوانه ی علی بود
بی وفایی ها همیشه تا ابد داره تداوُم
بعد پیغمبر شروع شد تازه نامردیِ این قوم
امان ای دل - چه زود دادن مزد رسالت رو
ندید گرفتن چون عدالت رو - حق رو به زیر پا گذاشتن
امان ای دل - همه با بی حیایی و خِفَّت
هیزم آوردن واسه ی بیعت - فاطمه رو تنها گذاشتن
میگه زهرا با گریه آه / محمد یا رسولَ الله
محمد یا رسولَ الله
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
خُلف وعده کردن از انجام هر قول و وظیفه
لعنتِ حق به تموم اهل شورای سقیفه
دشمنِ وصّیِ پیغمبر شدن با صد بهونه
واسه ی بیعت گرفتن از علی ریختن توو خونه
امان ای دل - آتیش بُخل و کینه رفت بالا
فاطمه مونده زیر دست و پا - دیگه نگم از زخم مسمار
امان ای دل - زدن به بُغض و کینه شون دامن
یک سوم ساداتو که کُشتن - توو شعله بین در و دیوار
حسن هی میمیگه وا اُماه / محمد یا #رسول_الله
محمد یا رسولَ الله
#رحلت_پیامبر_اکرم
مشابه سبک زیر خوانده میشود
👇
..........
🏴 ۱۴۰۲
#واحد
#امام_رضا علیه السلام
#سبک_از_همون_روز_ازل_مأنوسه_با_تو_روزگارم
#بهمن_عظیمی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
تا زمانی که میباره رحمتت شبیه بارون
گِرِه کوری نمیمونه دیگه توو زندگیمون
گرچه ناراحت و خسته از جفای روزگاریم
تا امام رضا رو داریم به خدا غمی نداریم
اومد اِسمِت - دوباره این دلم هوایی شد
دوباره مشهدُ الرِّضایی شد
دوباره پَر زد از توو سینه
فدای اون - کبوترای حَرمِت آقا
قربونِ لطف و کرمت آقا
نداری توو جهان قرینه
علی سیرَت حسینی خو / مدد یا ضامن آهو
رضا جانم ۴
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
پنجره فولاد تو دارالشّفای عالمینه
از سخای بی حسابت کُلِّ ایران زیرِ دِینه
رأفت و موهِبَتت وِردِ زبونِ خاص و عامه
اون که در جوارِتِه همیشه اَیّامِش به کامه
تو هستی که - مسیحِ خِطّه ی خراسانی
چقد برازندته سلطانی
مُرده به اذنِت زنده میشه
الهی که - کم نشه سایَت از سرِ ایران
اون که نشه گدای تو سلطان
یقین یه روز شرمنده میشه
زدم در محضرت زانو / مدد یا ضامن آهو
رضا جانم ۴
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
رعیت و حلقه به گوش پادشاه مُلکِ طوسم
خاک پای زائرای حضرت شَمسُ الشُّموسَم
جیره و مَواجبم رسیده دائم از مُضیفِت
یا مُعینَ الْضُعَفا رحمی به این عبدِ ضعیفت
مث هربار - بازم نگاه به نوکری کردی
همیشه ذره پروری کردی
هیچ وقت نکردی نااُمیدم
آقا جانم - بازم گِرِه از کار دل واکُن
برات کربلامو امضا کن
دیگه از این دنیا بُریدم
به حق خونِ رو پهلو / مدد یا ضامن آهو
رضا جانم ۴
#شهادت_امام_رضا
مشابه سبک زیر خوانده میشود
.👇
.
#فراق_کربلا
تا به کِی از شما جدا ماندن؟
خسته دل بین روضه ها ماندن
نگرانم از این رها ماندن
حس خوبی که نیست جا ماندن
آن هم از زائران کرببلا
مثل هرسال زائرت نشدم
نه نشد من مسافرت نشدم
آشنا با شعائرت نشدم
بعد یک عمر شاعرت نشدم
شاعر آستان کرببلا
یک به یک اربعین شِمُردم من
هی به آینده دل سپردم من
از همه خلق طعنه خوردم من
ببر آقا ببر که مردم من
در پی کاروان کرببلا
من مگر دل ندارم آقا جان؟
درد و مشکل ندارم آقا جان؟
چیزِ قابل ندارم آقا جان
طبع دعبل ندارم آقا جان
خسته جانم به جان کرببلا
اعتقادات محکمی دارند
حال و احوال مبهمی دارند
سفره ی همچو حاتمی دارند
این دو سه روزه عالمی دارند
مردمِ مهربان کرببلا
راه و دل های اشتیاقیِ آن
ماجراهای اتفاقی آن
موکب و چاییِ عراقی آن
عاجزم از بیانِ باقیِ آن
عاجزم از بیان کرببلا
السلام علیک یا دلبر
از گناهان نوکرت بگذر
دست من گیر و تا ضریح ببر
آن غروبی که حضرت مادر
میشود روضه خوان کرببلا
#محمد_پورمرادی✍
.
.
#حضرت_محمد_صلواتاللهعلیها
#رسول_الله_صلواتاللهعلیها
شأن دعا به واسطه ربنای اوست
معراج چشمه ای است که رودش حرای اوست
عالم دخیل بند عبای یمانی اش
وقتی حسینِ فاطمه تحت كَساى اوست
خاك قدوم عرشى او توتياى چشم
شرط عروج ، سُرمه گرفتن ز پاى اوست
جان نبى عليست ، از اين رو كه مرتضى
شرح زلال اَنْفُسَناى دعاى اوست
نور اذان ز اشهد نام محمد است
شور اذان ز اشهدِ بر مرتضاى اوست
ما از الَست تابع اين خانواده ايم
عهدى كه بسته ايم ز لطف و عطاى اوست
شق القمر تجلى پيغمبرانه بود
اين گوشه اى ز معجزه دست هاى اوست
جنت همان نگاه محمد به قلب ماست
او باب رحمت است كه عالم گداى اوست
#مهرشاد_واحدی✍
ایام #رحلت_پیامبر_اکرم
.
.
#امام_حسن علیهالسلام
#بحر_طویل
وسط معرکهی جنگ که غوغا شده صد گرد و غبار از پی هر اسب چنان پا شده هر گوش پر از بانگ چکاچک شده یک سو طرف لشکر مشرک شده سوی دگرش لشکر حلت بفنائک شده یک مرتبه فرماندهیشان حضرت حیدر دل و دلبر سر و سرور وَ همان کس که ز جا کند در قلعهی خیبر علی آن زینت منبر علی آن نفس پیمبر به جلو خواند محمد حنفیه پسرش را و به او نیزهی خود داد
° داد دستور محمد حنفیه پسرش را که برو سمت جلو محمل آن زن ، زن فتان که شده الگوی شیطان بزن و کار شتر را به دمی یکسره کن
° رفت تا معرکه شمشیر زد و بر دل سرباز مسلمان به کج رفته به تکفیر زد و ضربه پس از شیههی تکبیر زد و یک نفس خسته کشید آه حوالی شتر تا که رسید آل بنیضبه جان بر کف زن دور شتر یکسره حائل شده بودند چنان حامی محمل شدهبودند که او قافیه را باخت و سر را به گریبان ز روی خجلتش انداخت و برگشت عقب پیش پدر
° او که نامش حسنست و صف دشمن شکنست و پسر ارشد مرحب فکنست و یل یلها ، به دمی نیزه ز دستان برادر چو گرفت از ته دل جملهی لاحول و لاقوه الا به زبان گفت ، سپس مرکب خود طاویه را با مدد از مادر خود فاطمه هی کرد ره معرکه طی کرد به میدان زد و یک نعره چو طوفان زد و در روبروی شیر چنان شیر شد و میمنه را میسره را از دم تیغش گذراند و رجز حیدریاش را ز ته حنجرهاش خواند و پس از آن صف اول صف دوم همه را راند و چو شمشیر برای عدم آورد همانجا ملکالموت کم آورد
° حوالی جمل رفت چه مِثل و مَثَل رفت وَ تقدیر عدو سوی اجل رفت ، که از ترس ، بنی ضبهِ جانبرکف آن زن ، که روا نیست بیارم وسط شعر نشان و لقبش را به عقب رفت ، چو انگشت تحیر به دهانها به عجب رفت ، به خون همهشان نیزهاش آلوده شد و ذرهای آسوده شد و رفت و ره معرکه را آنهمه طی کرد ، شتر را که به یک ثانیه پی کرد ، زن فتنهجوی لشکر اعدا به زمین خورد ، نگون بخت شد و کار عدو سخت شد و حیدر کرار دلش تخت شد و قائله هم ختم به تکبیر سپاهش وَ نبودیم ببینیم علی را و نگاهش ، و نوشتند که شهزاده رسیدهست به خشنودی شاهش ، پس از آن هم حسنِ شکر گذار از وسط معرکه برگشت عقب پیش پدر
° و پدر دید محمد پسرش را که عرق از سپرش ریخت که شرم از نظرش ریخت ملال از کمرش ریخت به دلداری او رفت و چنین حضرت حیدر به پسر گفت که سرخوردگیات چیست و دلمردگیات چیست؟ تو تنها پسر حیدری امّا حسن از آل عبا و پسر تاج نبوت ، پسر ختم رسالت وَ چنین شان ، تو را نیست ، پس اینگونه روا نیست که با خویش قیاسش بکنی
#بحرطویل
#سید_امیرحسین_موسوی✍
.
.
#شهادت_امام_حسن
#شهادت_امام_رضا
#امام_زمان
#مثنوی
روزی دوبار دربِ بقیع باز میشود
روزی دوبار گریهات آغاز میشود
روزی دوبار روضهی تو: وا حسن....حسین
ای وای بی حرم حسن و بی کفن حسین
سهمِ دو چشمِ خیسِ شما خونِ تازه است
روزی دوبار انیسِ شما خون تازه است
این مهرِ مادرِ تو چهها کرده بادلت
یعنی که آب شعله به پا کرده با دلت
دیدی که آب با جگر فاطمه چه کرد
دیدی که آب با پسرِ فاطمه چه کرد
تقصیرِ آب شد دل زهرا شراره شد
تقصیر آب شد دو جگر پاره پاره شد
از کوزه آب تا که حسن خورد آب شد
وای از حسین آب نخورد و کباب شد
بعدِ حسین بعدِ حسن سربزیر آب
میسوزد آنقدر که شود چون کویر آب
از آن به بعد آب فرودست میرود
روزی هزار مرتبه از دست میرود
از آن به بعد زیرِ سرِ آب آتش است
فهمیدهام که در جگر آب آتش است
سیراب میکند همه را ، تشنه است خود
شرمنده است فاطمه را ، تشنه است خود
پیش حسین بغضِ قدیمِ حسن شکست
در بینِ خانه قلبِ کریمِ حسن شکست
الماس ریزهها جگرش را دو نیم کرد
یک ضربِ دست امام حسن را یتیم کرد
از سینه داغِ روز و شبش ریخت روی طشت
دیدی جگر زِ کنج لبش ریخت روی طشت
خونش نه ، پاره پاره زِ لبها جگر چکید
بر طشت نه به دامنِ زهرا جگر چکید
زینب رسید و گفت که ای وای مادرم
"آیا تویی برادر من نیست باورم"
در کربلا به خیمه نیامد عمویِ آب
از مَشکِ پاره ریخت زمین آبرویِ آب
مجبور شد به خاطرِ آب التماس کرد
رو زد برای طفلِ رُباب التماس کرد
بودند دیو و دَد همه سیرابِ آب
حیف
مَشکی نبود تا که نسوزد رُباب حیف
با التماس گفت عزیزم علی بمان
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
اما چه زود آب دوباره شراره شد
دیدی که وقتِ گریهی زهرا دوباره شد
شد بازهم بساط غمش جور وایِ من
شد آب زهر و زهر شد انگور وایِ من
انگور شعله شد جگرش را به هم که ریخت
آه از دلش که بیشترش را به هم که ریخت
هِی بر زمین نشت نشد چاره ایستاد
ای وای من که با جگرِ پاره ایستاد
آه ای کبود بال و پَرَت را زمین نزن
پیش جوادِ خویش سرت را زمین نزن
...
گفتم که اشک از چه چنین رنگ و بو گرفت
گفتی زِ چشم گریه کنان آبرو گرفت
روزی دوبار درب بقیع باز میشود
روزی دوبار گریهات آغاز میشود
#حسن_لطفی
.
.
ایام #رحلت_پیامبر_اکرم
#رسول_الله
روح بلند مصطفی تا عرشِ اعظم می رسد
بالاتر از بالاست...من اینقدر عقلم می رسد!
هر زحمتی که می کشد، خیرش به عالم می رسد
پس بوسه بر خاک درش، بر نسل آدم می رسد
با او ترازوی عمل، آنقدر سنگین می شود...
شاءن گدایش برتر از شاءن سلاطین می شود
وقت کرم، در کیسه اش درّ و گهر دارد فقط
چون از میان خانهء زهرا گذر دارد فقط
از قُوسِ اَو اَدنای او، حیدر خبر دارد فقط
در غزوه ها بر ذوالفقار او نظر دارد فقط
با دست خود نهری کنار نهر کوثر می کشد
صد جرعه را وقت عطش، با یاعلی سر می کشد
انگشتر دستش، سراغ سنگ خاتم را گرفت
در بین هیئت ها خودش هربار، پرچم را گرفت
بعد از حُسینُ مِنِّی اش، در روضه ها دم را گرفت
با گریه های او گدا، اشک محرم را گرفت
لرزه به روی شانهء عرش برین افتاده است
بابا بزرگ روضه خوان ها بر زمین افتاده است
آنکس که ماهِ هر سحر، شب زنده دارش بوده است
بعد نماز آخرش، زهرا کنارش بوده است
ام ابیها که نبی هم بیقرارش بوده است...
میخ ثقیفه، سال ها در انتظارش بوده است
مانده جنازه بر زمین، هیزم میان کوچه هاست
آن چادر خاکی شده وقتی که می سوزد عزاست
در با لگد که وا شود، صد لاله پرپر می شود
یاس سفید باغ حیدر رنگ دیگر می شود
زهرا نگفته با کسی که باز، مادر می شود
محسن که شش ماهش شود، اوضاع، بدتر می شود
ای وای! از این کوچه و این خانه و این سرزمین
صد مرد باهم جان دهد، یک زن نیفتد بر زمین!
یا مصطفی! شد بعد تو تنهای تنها دخترت
هرچند بارانی شده چشمان زهرا دخترت...
کاری ندارد هیچکس، این دور و بر با دخترت
راحت بغل کرده ترا هر دفعه اینجا دخترت
با آن غمی که مانده در قلب حزینت گریه کن
امشب برای دختر ویران نشینت گریه کن
آن دختری که خسته در آغوشِ خار افتاده بود
از دست زجر بی حیا، دستش ز کار افتاده بود
از روی ناقه بر زمین، با چشم تار افتاده بود
بین طبق می دید سر را که کنار افتاده بود
قدری بغل می خواست که آغوش بابا را ندید
سر بود...گردن بود...اما باز آقا را ندید
#حضرت_محمد
#حضرت_زهرا
#حضرت_رقیه
#رضا_دین_پرور✍
.
.
#شهادت_امام_حسن
در تشت می ریزد جگر، امّا کمی سبز
انگار می ریزد به زخمش مرهمی سبز
از خنده های همسرش خیری ندیده
آمد کنار اشک سرخش همدمی سبز
هر روز شد با حرف و نفرین، سنگ باران
شد روی چشمش جای شبنم شب، نمی سبز
باید بگیرد چشم های خواهرش را
وقتی سیاهی می رود در ماتمی سبز
ای کاش جز زینب یکی تشخیص می داد
این لخته خون ها را میان عالمی سبز
تا مثل مادر بر زمین افتاد با سر
در کوچه های خاطراتش شد غمی سبز
دارد به خود می پیچد و دردش زیاد است
از روضه ی قامت کمان، قامت خمی سبز
***
شمع و چراغ و زائر و گنبد بماند
خالی است بر روی مزارش پرچمی سبز
#امام_حسن
#رضا_دین_پرور✍
.
.
#شهادت_امام_حسن
#بیست_و_هشتم_صفر
#هفتم_صفر
حسن شدم که پُر از ماتم فدک باشم
حسن شدم که خودم شاهد کتک باشم
میان راهروی خانه دود مانده هنوز
تمام پیکر زهرا کبود مانده هنوز
چه سوختم! که نزد بعد سوختن حرفی
نزد ز لکّه ی خون، روی پیرهن حرفی
حریف روضه میخ و لگد نخواهم شد
ز هرچه کوچه تنگ است رد نخواهم شد
عصای دست شکسته شدم، شکسته شدم
ز روی قاتل مادر چقدر خسته شدم
همینکه با غضب خود جلو می آمد زد
نشد درست ببینم، کشیده را بد زد
تمام شهر مدینه روی سرم پیچید
عقب که رفت، دو تا پای مادرم پیچید
رکاب صبر علی بودم و نگین خوردم
زمین که خورد، زمین خوردم و زمین خوردم
همینکه پاشدم ازجا دوباره افتادم
کنار خون روی گوشواره افتادم
نشد که قدرت خود را به او نشان بدهم
غبار چادر او را نشد تکان بدهم
شکستگی جبینم شدید شد آنجا
سه چار موی سیاهم سفید شد آنجا
بخند جعده! از اینکه به من جسارت شد
بخند جعده! حسن از مدینه راحت شد
اگرچه تیر به تابوت من رسیده حسین
هنوز غربت من را کسی ندیده حسین
مرا مقابل چشم همه لگد نزدند
به خنجری که سرم را نمی بُرد نزدند
مسیر لشکریان خشکی لبم نشده
کسی مزاحم خلخال زینبم نشده
به روی نیزه سرم زیر آفتاب نرفت
میان تشت زر و مجلس شراب نرفت
#امام_حسن
#رضا_دین_پرور✍
.