.
#امام_حسن
اگر ربنا ربنا کرده ام
سحرها خدا را صدا کرده ام
خودم را بر این سفره جا کرده ام
دراین ماه ها بس دعا کرده ام
خدایا به چشمان مست حسن
بده دست من را بدست حسن
من امشب برآنم که مثل قدیم
دلم را ببندم به راه نسیم
دراین ماه با یاعلی، یا عظیم
بیوفتم بدست و به پای کریم
کریم کریمان عالم حسن
دمت گرم دردت به جانم حسن
تو سبحان ربّی الاعلای من
تو والتین و یاسین و طاهای من
تو دیروز و امروز و فردای من
تو یاربّ و یاربّ شبهای من
به کوری آن دو زن فتنه گر
بگو یا حسن یا حسن تا سحر
درآن
حسن اسم اعظم حسن کل دین
حسن حق مطلق حسن بی قرین
حسن کیست ایاکِ هر نستعین
حسن کیست گردن زن ناکثین
به حلم حسن دشمن اقرار کرد
معاویه را صلح او خوار کرد
منی که شدم مبتلای حسین
زمین خورده ام پیش پای حسین
شدم وقف دولت سرای حسین
چه بهتر که محض رضای حسین
بپا خیزم و باز طوفان کنم
دوباره حسن جان حسن جان کنم
حسین است مست وقار حسن
حسین است هرجا کنار حسن
حسین است است دنبال کار حسن
حسین است در اختیار حسن
حسینی که سرها کف پای اوست
امیری حسن روی لبهای اوست
برو طوس صحن رضا را ببین
نجف باش و ایوان طلا را ببین
شلوغی کرببلا را ببین
خودت غربت مجتبی را ببین
دم گنبد شاه عبدلعظیم
بگو یا حسن ای غریب کریم
بزودی همه چشمه ها جاری است
بقیع حسن پر ز معماری است
و هر نوکری گرم یک کاری است
تمام ضریحش طلاکاری است
براین غصه با عشق حاکم شویم
همه وارد صحن قاسم شویم
به این فکر کردی چرا شد سپید؟
مویی که بر آن شانه زهرا کشید
غمی که حسن دید را کس ندید
حسن درهمان کوچه هاشد شهید
اگر صبر او حرف هر منبریست
بدانید مردم حسن مادریست
سید پوریا هاشمی
.
هدایت شده از خبرگزاری بسیج پیربکران شهرستان فلاورجان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حال و هوای خانه شهدای مدافع امنیت
✅#بصیرت
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
.
#پیامبر_اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم
#مرثیه
#حسن_زرنقی
پسازتوآسمان از دامنشخورشید کم دارد
زمیندرسینهاشدریایطوفانزای غم دارد
پدربودی جهان را، بعد تو این پیر وامانده
چنان طفل یتیمی تا ابد چشمان نم دارد
رسیدهپشتدر، اذن دخول انگار میخواند
کهعزرائیلهم چشمی بر اینبابالکرم دارد
قلم کاغذ نیاوردند آن روز، آه از آن روز
بگو بنویسد اینک هر که در دستش قلم دارد
پسازخودمیسپاری دوستانودشمنانت را
به دست مهربانمردی که شمشیر دو دم دارد
تومیخواهیپسازخودآنکسیبرمنبرتباشد
که با هر خطبهاش صد تیغ بُرّان بر ستم دارد
کسی که خمنکرده لحظهای سر پیش این دنیا
ولی پیش یتیمان و فقیران پشت خم دارد
برایت جانشین باید علی باشد، علی باشد
که بی نام علی اسلاممان بسیار کم دارد
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
#رحلت_رسول_اکرم #رسول_الله
.
.
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#مدح_و_منقبت #مرثیه
#سعید_تاجمحمدی
کیاستداشت، اما مثلحیدربود در میدان
که تیغ تیز میدان میدهد سَیّاس را برهان
سراسرعزتوفتحاست و باطلکردننیرنگ
اگر هم بستهباشدمجتبی بادشمنش پیمان
حسن تنها نه در منزل اسیر حیلۀ زن بود
که بین لشکر خود بود تنها بین نامردان
حسن البته تنها نیست وقتی در کنار او
حسینوزینبش هستند با عباس یک گردان
به بازو حرز حیدر، بر سرش عمامۀ احمد
به رویلب همیشه ذکر مادر داشت تا پایان
بپرس از کوچهها بعد از علیبنابیطالب
کدامینشانه در تاریکی شب میبَرَد اَنبان؟
کسیکه گَردفرشش را تبرّک میبرد جبریل
نشستهباموالی رویخاکوخورده آب و نان
مُعزّالمؤمنیناست او بپرساز مردم نجران
کریماهلبیتاست او بپرس از سورۀانسان
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
#بیست_و_هشتم_صفر
#شهادت_امام_حسن
.
.
#امام_حسن مجتبی علیهالسلام
#حماسه #مرثیه
#جعفر_عباسی
بی تو میماند فقط رنج عبادتهایشان
بیاطاعت از تو بیهودهست طاعتهایشان
حرفها در سینه داری و نداری محرمی
مردها در سینه میماند شکایتهایشان..
سکّهها، سردارها را چون غلامی میخرند
وه در آن بازار، پایین بود قیمتهایشان
خوندل از سرزنشهامیخوری و میخورد
بر دل آیینهات سنگ ملامتهایشان
ایامیرصفشکن!صفین بهخودلرزیدهاست
پیششمشیر تو پوشالیست هیبتهایشان
شانههایت کم نیاوردند زیر بار درد
خم نخواهد کرد پشتت را خیانتهایشان
خارها رفتهست در چشم حقیقتبینِ تو
کوچهها شرمنده از دست جسارتهایشان
انتظار تیز تیغ ما به پایان میرسد
تازه آن دم هست آغاز مصیبتهایشان
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
#بیست_و_هشتم_صفر
#شهادت_امام_حسن
.
#رحلت_رسول_اکرم_ص
#شهادت
آنکه با غمزههای گفتارش
درسآموزِ صد مدرّس بود
در نفسهای آخرِ عمرش
قلم و کاغذی طلب بنمود
چون که میخواست مردمِ دینش
نشوند از مسیر حق، گمراه
خواست در آخرین وصیت خویش
بنویسد: "علی ولیالله"
ناگهان از میان جمعیت
محضر حضرت رسولالله
یک نفر _آنکه دانی و دانم_
گفت "ان الرجل لیهجر"... آه
او که آیات را نمیفهمید
گفت قرآن برای ما کافیست
او نفهمید که کلام رسول
جز کلام خدای سبحان نیست
آن رسولی که گفت: ای مردم!
یک امانت زِ من کنار شماست
اجر پیغمبریِ من، تنها
احترامِ به دخترم زهراست
چند روزی گذشت... مردی که
بر نبی بست تهمتِ هذیان
او که قرآن برای او بس بود
حملهور شد به کوثر قرآن
کوچه آماده، هیزم آماده
یک نفس مانده بود تا آتش
داد زد: ای اهالیِ خانه
یا که بیعت کنید یا آتش...
همه گفتند: فاطمه آنجاست
گفت: فضه، حسن، علی، یا او،
هرکسی پشت درب این خانهست
طعمهی آتش است حتی او
همه گفتند: محسنش پس چه؟
گفت: فرقی نمیکند اصلاً
باید این خانه را بسوزانم
مرد باشد میانِ آن یا زن
چند لحظه سکوت کرد و سپس
چند گامی سوی عقب برگشت
همه گفتند: منصرف شده است
همه گفتند که بخیر گذشت
ناگهان باز سمت خانه دوید
لگدی زد به در...خدا!... مادر
فاطمه بیسپر...خدا!... محسن
در شده شعلهور...خدا!...مادر
شاعر: #حمید_رمی
.
#رحلت_رسول_اکرم
لحظه های آخرش بود و به حیدر خیره شد
اشک از چشمش چکید و کنج بستر خیره شد...
تا که عزراییل وارد شد برای قبض روح
بر علی(ع) و فاطمه(س) با حال مضطر خیره شد
خوب میدانست بعدش فتنه بر پا می شود
دود و آتش را تصوّر کرد و بر «در» خیره شد
دست هایش را گرفت و سخت بر سینه فشرد
آیه هایی خواند و بر بازوی کوثر خیره شد
روضه از عمق نگاهش داشت جریان میگرفت
پلک زد با ناتوانی؛ سمتِ دیگر خیره شد
آن طرف سر را به زانو داشت غمگین؛ مجتبی(ع)
بر غمش زل زد! به اندوهِ برادر خیره شد
طاقتِ بیتابی و اشک حسینش(ع) را نداشت
از نفس افتاد تا چشمش به حنجر خیره شد
¤
رفت تا جایی که زینب(س) بغض کرد از کربلا-
تا سرِ بازارِ شهر شام؛ بر «سر» خیره شد
دل ندارم! روضه کاش اینجا به پایان می رسید
وای از وقتی که بر «سر» چشم دختر خیره شد!
#مرضیه_عاطفی
.
#رحلت_رسول_اکرم_ص
#مدح
#شهادت
مهمان که دعوت می کند پیغمبر اکرم
بر او محبت می کند پیغمبر اکرم
ما هم که اینجاییم مهمانان او هستیم
حتما عنایت می کند پیغمبر اکرم
حاجت بخواه از محضر پیغمبر رحمت
قطعا اجابت می کند پیغمبر اکرم
از خوبی اش باید بگویم چهارده قرن است
دارد هدایت می کند پیغمبر اکرم
چون بر حسینش گریه کردیم از ثواب خود
تقدیم امت می کند پیغمبر اکرم
با دست خود مزد تمام سینه زن ها را
امشب کرامت می کند پیغمبر اکرم
دست از کتاب و اهل بیت اش بر نمیداریم
وقتی وصیت می کند پیغمبر اکرم
با "کُلُّنا واحد" که فرمودند پس محشر
ما را شفاعت می کند پیغمبر اکرم
با اینکه دوریم از مدینه این دل زائر
قصد زیارت می کند پیغمبر اکرم !
سیلی به زهرایش زدن مزد رسالت بود ؟؟؟
فردا شکایت می کند پیغمبر اکرم
با فاطمه بعد از رسول الله بد کردند
بال و پر پروانه را عمدا لگد کردند
هیزم فراهم می شود بعد از رسول الله
آتش مجسم می شود بعد از رسول الله
روزی صحن پاک چشم مادر سادات
باران نم نم می شود بعد از رسول الله
مانند ماهی که قدش عمری هلالی شد
زهرا قدش خم می شود بعد از رسول الله
حتی بلای جان زهرای عزادارش
مسمار در هم می شود بعد از رسول الله
تا بشکند دستی که احمد بوسه زد بر آن
قنفذ مصمم می شود بعد از رسول الله
خورشید روی حضرت حوریه تاریک از
سیلی محکم می شود بعد از رسول الله
دیگر به خود این خانه روی خوش نمی بیند
دل ها پر از غم می شود بعد از رسول الله
مثل مدینه کربلا هم می شود بلوا
قحطی آدم می شود بعد از رسول الله
پنجاه و اندی سال شام هر شب زینب
اندوه و ماتم می شود بعد از رسول الله
مقتل ببیند زینت دوش پیمبر را
هی از تنش کم می شود بعد از رسول الله
سرتابه پایش را محمد بوسه باران کرد
افسوس درهم می شود بعد از رسول الله
بین دو نهر آب نحرش می کنند آخر
دنیا جهنم می شود بعد از رسول الله
بعد از رسول الله دلهامان مکدر شد
در روضه های روضه خوانها حرف معجر شد
شاعر: #علیرضا_خاکساری
.
#رسول_الله
#شهادت_پیامبر_صلیالله_علیه
آسمان بود و زمین تشنهی بارانش بود
قدرِ هجده نفَسش فاطمه مهمانش بود
به همه ، دستِ خداوند شرافت دادش
شصت و سه سال به این خاک امانت دادش
او شرافت به رسالت به نبوتها داد
او شرف را به تمامیِ عبادتها داد
هرکجا بود بلا سینهی او طالب بود
خیمهاش گوشهای از شعب ابی طالب بود
جز خدا غیر علی دید که همسایه نداشت
مرتضی سایهی او بود اگر سایه نداشت
آسمان فتنه زمین فتنه ولی میخوابید
چه غمی داشت بجایش که علی میخوابید
شصت و سه سال فقط برکت از او میبارید
هرکجا بود فقط رحمت از او میبارید
جای هر زخم که میخورد تبسم میکرد
رحمتش را همه جا قسمتِ مردم میکرد
چهرهاش وقتِ تبسم ملکوتِ محض است
تا که او هست علی نیز سکوت محض است
گرچه دنیا متوسل به عبایش میشد
دل او شاد فقط با نوههایش میشد
کارش این بود در آغوش حسن را گیرد
عادتش بود به یک دوش حسن را گیرد
تا به مسجد برود نور در آغوشش بود
عشق میکرد حسینش که قلمدوشش بود
پشت او با حَسنین اُنس گُلافشانی داشت
موقع بازیشان سجدهی طولانی داشت
سر او بر روی دامان علی بود فقط
مرکب بازی طفلان علی بود فقط
سالها برکت باران مدینه او بود
مرکب بازی طفلان مدینه او بود
گرچه در خانه فقط عطرِ سلامش میریخت
دست ملعونه شب زهر به کامش میریخت
ناکسی شب زده دشنامِ لَیَهجُر میگفت
او نفَس داشت که از آتش و چادر میگفت
روضهها را همه میدید ولی لب میبست
دور از فاطمه میگفت علی لب میبست
آنقدر فتنه و غم دید که از پا اُفتاد
بسترش را علی انداخت و زهرا اُفتاد
تب و لرزی به بدن داشت خدا میداند
با علی حرف کفن داشت خدا میداند
غش که میکرد علی بر جگر خود میزد
او نفَس میزد و زهرا به سرِ خود میزد
لحظهی رفتن او بود ولی غمگین بود
پیروهن هم به روی سینه او سنگین بود
عاقبت بر جگرِ فاطمه آتش اُفتاد
حسن اُفتاد بر آن سینه حسینش اُفتاد
پیروهن هم به روی سینه او سنگین بود
محتضر بود ولی بودنشان تسکین بود
خواست برداردشان گفت که زهرا جان نه
صبرکن صبر من و دوریِ این طفلان نه
آه امروز بر این سینه حسین است ولی...
وای از آنروز که تشنه است ولی باران نه
وای از آن روز که بر سینهی او میآید
نانجیبی که حیا دارد از آن عطشان نه
زینبت هست ولی نالهی او کاری نیست
که رهایش بکن ای شمر ولی عریان نه
میبُرَد تیغ ولی زیر گلو را هرگز
میبُرَد تیغ ولی کُند شود آسان نه
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۷/۰۲)
#دکتر_حسن_لطفی
#رحلت_رسول_اکرم
*هدیه به روح شهید ابوالفضل قربانی
لطفا از شهید ابوالفضل قربانی هم یاد شود*
.
.
◾ #دودمه شور سینهزنی
◾ #آخر_صفر
◾بنداول
غرق خون گردیده تابوت امام مجتبی
شور ماتم شد به پا(۲)
◾بنددوم
شد مدینه پیش چشمان همه کرببلا
شور ماتم شد به پا(۲)
◾بندسوم
تازه شد داغ غم مسمار از جور و جفا
شور ماتم شد به پا(۲)
◾بندچهارم
آخر ماه صفر داغ حسن داغ رضا
شور ماتم شد به پا(۲)
◾بندپنجم
در کنار جسم بابا فاطمه صاحب عزا
شور ماتم شد بپا(۲)
.
.
#رحلت_رسول_اکرم
#مدح #رسول_الله
#شهادت
هرکجا حرف شما آمد سعادت دیده ایم
ما چه رحمت هایی از آقای رحمت دیده ایم
بیشتر نام تو روی بچه های ماست چون
بیشتر از هرکسی از تو محبت دیده ایم
چشم تو اسلام شد ما نیز تسلیمش شدیم
در نگاه تو کرامت بی نهایت دیده ایم
از یهودی ها عیادت کردی ازماهم بکن
با چه شوقی شب به شب خواب عیادت دیده ایم
تو امینی پس دل ماهم امانت پیش تو
سربه راهش کن که از غفلت خسارت دیده ایم
سیرمان کن باهمان یک تکه نان سفره ات
از همان رزق کمت هم خیر و برکت دیده ایم
سیزده خورشید دیگر جلوه خورشید توست
مصطفی را ماهمه در چند نوبت دیده ایم
اسم زیبای تورا گفتیم و گفتی یاعلی
از شما جز گفتن از حیدر به ندرت دیده ایم
دختر مظلومه ات امشب سه جا دارد عزا
او مصیبت دیده پس ماهم مصیبت دیده ایم
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
.
.
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
🔹خطّ خورشید🔹
چِقَدَر آه مهربان بودی
حرفهای تو طعم خرما داشت
باغ سرسبز سینهات، ای خوب!
نخلهای بلند بالا داشت
روز و شب عطر مهربانی تو
در تمام مدینه میپیچید
تا به لبخند میگشودی لب
بوی گل توی سینه میپیچید
رفتی اما تو را نفهمیدند
جمع یاران مهربان حتی
بیکران بودی و نگنجیدی
در دل آسمانیان حتی
گرچه تنهاتر از پدر بودی
به خدا خوب امتحان دادی
پس زدی پردهٔ سیاهی را
خطّ خورشید را نشان دادی
📝 #تقی_متقی
#بیست_و_هشتم_صفر
.
محمود+کریمی-+دو+چشم+بی+رمق+وا+کن+پدر+جان-+رحلت+پیامبر.mp3
8.27M
◾️ دو چشم بی رمق وا کن پدر جان..
◾️ ملک الموت مزن شعله به زخم جگرم
وای من گر تو مدارا نکنی با پدرم
صبر کن سیر ببینم رخ بابایم را
چه کنم سدّ نگاهم شده اشک بصرم
✍ «غلامرضا سازگار»
🎙 «حاج محمود کریمی»
🏴 رحلت #رسول_الله (ص) و شهادت امام حسن(ع) تسلیت باد 🏴
.
#امام_رضا
هم قضا هم قدر دعای شما
پس رضای خدا رضای شما
متن قرآن همه ثنای شما
هر دو عالم غبار پای شما
بیکران است لطف و رحمت تو
خوشبحال دل رعیت تو
گر بشر خوانمت نه عقلانی ست
گر خدا گویمت که بالا نیست
کار خدام تو سلیمانی ست
گنبدت سقف عرش ربانی ست
تحت فرمان توست شمس و قمر
یاعلی سومین علی بشر
نبض دنیاست زیر هر قدمت
جن و انس و فرشتگان خدمت
سر مان نذر یک پر علمت
فوق فوق بهشت هم حرمت
جسم هستی و بقعه ات جان است
حرمت ملجا گدایان است
حرف دل بود حرف اینجا شد
چقدر چشم تار بینا شد
لب نقاره باز هم وا شد
فلجی گفت یارضا پا شد
در شلوغی آن همه فریاد
دخترک ایستاد و راه افتاد
جان گرفته است دخترک پایش
گل لبخند روی لبهایش
تازه شد تازه رنگ دنیایش
رفت آهسته سمت بابایش
چشم ها اشک شوق آورده
دخترش را پدر بغل کرده
پای این طفل خوب شد اما
پای طفلی رقیه نه ، اصلا
بر مغیلان دوید در صحرا
وای بر دختر و دل بابا
پدر آنگونه دختر اینگونه
آن سر آنگونه این سر اینگونه
هر دو ابرو شکسته چشمی تار
هر دو را شعله داده بد آزار
هر دو مو سوخته ولی بسیار
هر دو دندان شکسته در بازار
آن یکی را حصیر کرده ز پیش
این یکی را کفن به چادر خویش
#شهادت_امام_رضا #علیرضا_وفایی_خیال
.
.
✍رسول خدا(ص) فرمودند:
در آخرالزمان از فتنه بدتان نیاید؛ زیرا آن فتنهها منافقان را [رسوا و] نابود میکند.
📚کنزل العمال، حدیث 3170
.
.
#امام_رضا
سائل شدن پیش شما خیلی می ارزد
در این حرم دست دعا خیلی می ارزد
از هیبت سلطانی ات لالم دوباره
این گریه های بیصدا خیلی می ارزد
آهم رسیده تا ضریحت جای دستم
آهِ منِ بی دست و پا خیلی می ارزد
حاجت بهانه شد که با تو خو بگیرم
ازین جهت درد و بلا خیلی می ارزد
بین شلوغی حرم ، خلوت گزیدن
باربنا یا ربنا خیلی می ارزد
سلطانی اما همنشینی با گداها
فقر و نداری های ما خیلی می ارزد
زانو زدن خیره شدن ، شب تا سحرها
در محضر گنبد طلا خیلی می ارزد
عطرجنان می آید از صحن و سرایت
عطر نفس های صبا خیلی می ارزد
حتی عبور از صحن تو باشد زیارت
پس سر زدن دراین سرا خیلی می ارزد
یکبار می آیم حرم ، آقا به جایش
گفتی که می آیی سه جا خیلی می ارزد
سرمایه ام روز جزا تنها شما یید
عشق شما روز جزا خیلی می ارزد
رزق زیارت دست تو بوده همیشه
از دست تو یک کربلا خیلی می ارزد
#حسین_رحمانی ✍
#شهادت_امام_رضا
.
.
#شهادت_امام_حسن
#زمزمه #واحد #زمینه
#نوحه_مهدوی
خیمه به خیمه
روضه به روضه
دنبال تو می گردم ای منجی عالم
صاحب عزایی
امّا کجایی
بیا بخون روضه برا کریم خاتم
لَیْتَ شِعْری
أَیْنَ اسْتَقَرَّتْ بِکَ النَّوى'
هستی کجای ذی طُوی'
به مجلس ما نوکرا
بیا امامم
لَیْتَ شِعْری
أیْنَ مُعِزُّالاولیا
امید قلب مجتبی'
منتقم آل عبا
بیا امامم
مهدی، أبانا العجل(3).....
یا
یابن الحسن آقا بیا(3)....
🌸🌸🌸🌸🌸
داری کنار ِ
یه قبر خاکی
خون گریه می کنی برا غریب زهرا
چرا مزارش
حرم نداره
نداره زائری چرا غریب زهرا
شد تداعی
تشتی پر از خون حسن
خونی شده لب و دهن
جونی نمونده تو بدن
کنار قبرش
شد تداعی
تیربارون تن حسن
کشیدن تیر از بدن
ای وای شده گلگون کفن
کنار قبرش
مهدی، أبانا العجل(3).....
یا
یابن الحسن آقا بیا(3)....
🌸🌸🌸🌸🌸
داری می بینی
در وقت تدفین
خمیده قامت حسین از شدّت غم
میگه حسن جان
ببین برادر
تیر از تن تو می کشم با اشک ماتم
رفتی داداش
راحت شدی از غصه ها
دیدی چهل تا بی حیا
زدن به مادر بی هوا
براش بمیرم
رفتی داداش
دیدی تو گوش پارَشو
شکستن ِ گوشوارَشو
اشک غم هموارَشو
براش بمیرم
مهدی، أبانا العجل(3).....
یا
یابن الحسن آقا بیا(3)....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.👇
.
دل به نور امید باید داد/ پای پرچم شهید باید داد
آسمان سوخت چشم باران سوخت
پرچم ما نه، قلب ایران سوخت
آی بیگانه اشک، شبنم ماست
خون ما رنگ سرخ پرچم ماست
خوار و ارزان مبین غم ایران
کفن ماست پرچم ایران
راز تشنه لبی نخواهم گفت
گله با اجنبی نخواهم گفت
کربلا از صدا نمیافتد
علم از دست ما نمیافتد
#احمد_بابایی✍
.
.
◾ #شور
◾ #شهادت_امام_حسن(ع)
◾بنداول
ای اهل ولا حسنم و شاه کرمم
از غربتم این بس که امام بی حرمم
درکوچهی غم شاهد آه مادرمم(۲)
میان کوچه گشته بهار من خزانی
موی سرم سپید شد تو موسم جوانی
◾بنددوم
خواهر همهی مردای محلهمون بدند
گرد خونهمون با آتیش سوزان اومدند
در پیش چشام مادرم و تو کوچه زدند(۲)
خودم دیدم که روی مادرمون کبود شد
خودت دیدی ز آتش این خونه پر ز دود شد
◾بندسوم
مظلوم و غریب اگه که میون وطنم
من گریه کن شهید بی غسل و کفنم
میلرزه از این همه غم و اندوه بدنم(۲)
گریه ی من برای شهید کربلا شد
شهید سر جدای کشته ی از قفا شد
◾بندچهارم
تابوت مرا به طرف مادر مبرید
در سمت بقیع همره حسینم ببرید
از داغ غمم جامه ی صبرو ندرید(۲)
بزار برا حسینم تو کربلا که تنهاست
بالبتشنهسرشبرویخاکصحراست
#مرتضی_محمودپور✍
👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا