.
#فاطمیه #حضرت_زهرا
همدست شد مسمار با دیوار ، با در
در بین دود و شعله گیر افتاد ، مادر
حال و هوای خانه یکباره عوض شد
افتاد روی مادر ما بی هوا در
باید بسوزد در هوای شمع اما...
این بار سوزانده پر پروانه را در
در پیشِ رو زهرا نبود ؟ ای بی حیا میخ
در پشت سر زهرا نبود ؟ ای بی حیا در
از آن زمان که مادر ما را زمین زد
ما بچه های فاطمه قهریم با در
از پا درآوردند آخر مرتضی را
دیوار، آتش، کوچه و همسایه ها، در
مسمار شد سر نیزه و تیر سه شعبه
در کربلا باقی چوبش شد عصا در
در کربلا زینب گلی گم کرده بود و
می گشت در گودال دنبال برادر
شعر از گروه"#یا_مظلوم"
.
#حضرت_زهرا
وقتی نبود صحبت ما بود صحبتش
وقتی نبود خلقت ما بود خلقتش
عالم به درک کنه مقامش نمی رسد
نائل به درک فضه بیاید نهایتش
چادر نماز فاطمه شأنش نبوت است
شأنی که برتر است ز نوح و نبوتش
آن از نجابتش که گرفته ز کور رو
رفته به جنگ چل نفر این از شجاعتش
خانه به خانه منّت انصار را كشيد
مانند کوه پشت علی بود غیرتش
از سیلیِ به صورت زهرا گذر نکرد
محشر درست كرد خداوند بابتش
ماندم چگونه بر در خانه لگد زدند
جبريل با اجازه می آمد به خدمتش
تا گفت: ذابَ لَحمی عَلی... صِرتُ کَالخیال
حال علی خراب شد از شرح حالتش
تا دست او شکست غرور علی شکست
کم میرود به خانه علی از خجالتش
زهرا سپرد تشنه نماند لب حسين
مانند چوب، خشک شد آخر وصيتش
با بازوی شکسته ی خود دوخت پیروهن
اما به دست شمر هدر رفت زحمتش
شعر از گروه"#یا_مظلوم"
.
#امام_حسین
من بچه ی این خانه ام و، بابا... تو
من نوکر لاابالی و آقا تو
گفتند چه داری و تو را داد زدم
هم آخرتم شدی و هم دنیا تو
خاک تو شوم خاک همه پنج تنم
زهرا تو، حسن تو، حیدر و طاها تو
دنبال تو و کار تو باشم امروز
دنبال من و کار منی فردا تو
دیدی که به بی محلی ات حساسم
بدجور گرفتی از دل من آتو
جا مانده ام و جواب این دل با من
جا مانده ام و جواب مردم با تو
روزی کمِ کم سه مرتبه با فطرس
ای شاه در ارتباط هستم با تو
مهمان خصوصی ات شب جمعه خداست
من معتقدم که لا اله الا تو
بعد از علی اصغرت تکاندی دامن
دادی همه ی هستی خود یکجا تو
خون از همه جای کربلا می آمد
وقتی که شدی مقطع الاعضا تو
احراز هویت امامی اینطور
با نعل معما نشده الا تو
شعر از گروه"#یا_مظلوم"
.
#مرثیه
#زمزمه
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
#هجوم_به_بیت_وحی
دم میدم موقع سینه زنیه
روضه ی فاطمه ناگفتنیه
بچه ها بلند بلند گریه کنید
به خدا مادرمون رفتنیه
مرد میدونیم ولی گریه کنیم
همه بی معطلی گریه کنیم
بیشتر از فاطمه این روزا باید
به حال و روز علی گریه کنیم
مردم مدینه اکثرا بدن
دست رد به سینه ی علی زدن
بسکه بُردن علی دیدنی بود
خیلیا برا تماشا اومدن
من خودم فدای اشک چشماتون
خدا پشت و پناه مادراتون
بچه سیدا منو حلال کنین
روضه ناموسی میخونم براتون
اومدن به هر دلیلی بزنن
گل یاسو رنگ نیلی بزنن
فکرشو بکن چهل تا بی حیا
توو کوچه زنت رو سیلی بزنن
تو برو بیا میزد فاطمه رو
خیلی بی هوا میزد فاطمه رو
علی حق داره بمیره به خدا
یه غلام سیاه میزد فاطمه رو
خیلی بی عاطفه هستن به خدا
راهشو توو کوچه بستن به خدا
توی لفافه میگم غیرتیا
بار شیشه شو شکستن به خدا
علیرضا خاکساری✍
.
.
.
#مرثیه #واحد_شلاقی
#حضرت_زهرا #فاطمیه
#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
#زبانحال_مولا امیرالمومنین
این شهرِ بیوفا به علی مَرحمت نداشت
این داغدیده را نظرِ تسلیت نداشت
ای روزگار! قبل جسارت به فاطمه
قُنفذ در این حکومت غاصب سِمَت نداشت*
دیوارهای سنگی کوچه که جای خود
دیوار خانه نیز به من معرفت نداشت
عالَم کنار من همه در امنیت ولی
زهرا درون خانهی من امنیت نداشت
مسمار، در مقابل و دیوار پشتِ سر
راهِ نجات، همسرم از هر جهت نداشت
یکبار هم برای شفایش دعا نکرد
او بعد کوچه آرزوی عافیت نداشت
او را نبی به دست گرفت و به عرش بُرد
زیرا برای دفن، زمین ظرفیت نداشت
✍ #علی_ذوالقدر
*خلیفه دوم در زمان خلافتش، قُنفذ بن عُمير بن جُدعان تيمي را به عنوان کارگزار و والی مکه قرار داد.
📚انساب الاشراف بلاذری، ج ١٠، ص١۵۵
.
.
#زمزمه
#فاطمیه
#غسل_شبانه
#سبک_من_مانده_ام_تنهای_تنها
گریه های مخفیانه
غسل و تشییع شبانه
یك مزار بی نشانه
آتشم زد آتشم زد
مانده ام با چشم گریان
میكشم آه از دل و جان
رفتی و شام غریبان
آتشم زد آتشم زد
میگذارم وقت غسل پیكر تو سر به دیوار
تازه فهمیدم چه كرده وای من با سینه مسمار
""تا حالا خود مولا همه رو آروم میكرد،می فرمود آروم تر گریه كنید،نذارید دشمن شاد شیم،مادرتون راضی نیست،اسما میگه یه وقت دیدم خود آقا سر به دیوار گذاشته،بلند بلند ناله میزنه""
میگذارم وقت غسل پیكر تو سر به دیوار
تازه فهمیدم چه كرده وای من با سینه مسمار
تازه دیدم زخم پهلو
تازه دیدم خون بازو
سادات
مثل من زهرا شكست در این مدینه حرمتت ای داد بی داد
بشكند دستی كه زد سیلی به روی صورتت ای داد بی داد
الوداع ای فاطمه جان
كن حلالم فاطمه جان
بر دل من داغ جانكاه
مثل گل عمر تو كوتاه
چیده ام رویت لحد آه
داد بی داد، داد بی داد
وای من از جان بر لب
بعد تو دیگر از امشب
خانه دارم گشته زینب
داد بی داد، داد بی داد
مانده ام بالای قبر تو چرا من زنده هستم
از پیمبر با امانت داریم شرمنده هستم
روی زخم دل نمك خورد
پیش من زهرا كتك خورد
عالمی حیران شده از صبر من از صبر تو ای داد بی داد
عده ای فردا روند دنبال نبش قبر تو ای داد بی داد
......
#شام_شهادت_حضرت_زهرا
.
.
#امام_زمان
#فاطمیه
به رغم هجر تو شد عمر من تمام آقا
گدای اول صبح آمده... سلام آقا
صِدام کردی و خود را زدم به نشنیدن!
نگشته ام سحری با تو همکلام آقا
غریبه ها همه با سنگ، می زنند مرا
رهام کن! که بد افتاده ام به دام آقا
نبوده حرفی از ارباب رعیتی اما
نداشت نوکر تو ذره ای مرام آقا
اگرچه من نمکم را هم از شما دارم
ولی تو خیر ندیدی از این غلام آقا
سزای بچهء بد می رسد به بابایش
شدی بخاطر من، تو بی احترام آقا
همیشه نان حلال، اشک، روزیم کرده
مرا بگیر ز هر لقمهء حرام آقا
به سمت کرببلا که تو زائرش هستی
سلام می کنم از روی پشت بام آقا
فدای مادر پهلو شکستهء تو شوم
که درد می کشد این روزها مدام آقا
چهل نفر که علی را نشانه می رفتند...
لگد زدند به صدیقه هر کدام آقا
خدا کند که کسی پشت میخ در نرود
اگر که رفت، نمی آورد دوام آقا
#مناجات_با_امام_زمان
#رضا_دین_پرور ✍
.
#فاطمیه
خون گریه میکنم - بر سینه میزنم
آخه مادرمو زدن
نامحرم میزد و - باز محکم میزد و
سایه ی سرمو زدن
تا در افتاد/ سر افتاد/ با یه دست بر کمر افتاد
پرپر افتاد / پر افتاد / مادرم خونجگر افتاد
(واااااااای)
یک مادر یه طرف - یک لشگر یه طرف
لگد اومد و بعد یه آه
خم شد یاس جوون - پر زد تا آسمون
کودکش ولی بیگناه
باز هتاکی/ غمناکی / مادرم سر تا پا خاکی
معجر سوخته/در سوخته/صورت و موی سر سوخته
(وااااااااای)
بازو، تازیونه - پهلو، تازیونه
رو زمین افتاد به رو
آه از روی کبود - خون جاری شده بود
امون از سیلی عدو
چادر پاره /چشم، تاره/ رو زمین ریخته گوشواره
نور در بنده/ شرمنده / دشمنش داره میخنده
📌محمدرضا زاد سرور
#فاطمیه
خون گریه میکنم - بر سینه میزنم
آخه مادرمو زدن
نامحرم میزد و - باز محکم میزد و
سایه ی سرمو زدن
تا در افتاد/ سر افتاد/ با یه دست بر کمر افتاد
پرپر افتاد / پر افتاد / مادرم خونجگر افتاد
(واااااااای)
یک مادر یه طرف - یک لشگر یه طرف
لگد اومد و بعد یه آه
خم شد یاس جوون - پر زد تا آسمون
کودکش ولی بیگناه
باز هتاکی/ غمناکی / مادرم سر تا پا خاکی
معجر سوخته/در سوخته/صورت و موی سر سوخته
(وااااااااای)
بازو، تازیونه - پهلو، تازیونه
رو زمین افتاد به رو
آه از روی کبود - خون جاری شده بود
امون از سیلی عدو
چادر پاره /چشم، تاره/ رو زمین ریخته گوشواره
نور در بنده/ شرمنده / دشمنش داره میخنده
📌محمدرضا زاد سرور
Morteza Bab Baz Azaye.mp3
1M
باز عزای گل حیدره روضه خون روضه هاش از دره
وقتی که روزه مادره
گریه کردن مال حیدره
ای سادات می بخشید که روضه سنگینه
چشمای مادرم دیگه تار میبینه
لال بشه روضه خونت یا زهرا
که شکست استخونت یا زهرا
آه یازهرا یازهرا
#سبک_باز_عزای_گل_حیدره