eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.6هزار دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
13.9هزار ویدیو
1.2هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
Untitled 35_720p.mp4
حجم: 17.54M
🎙معرفی مجموعه آموزشی الحان 🎼 ✅ 👌آموزشی بینظیر در زمینه الحان ✨مدرس: استاد #صدیق زاده #آموزش_مداحی .
سبک 61 سبک قدم قدم... جواب: ای بانوی شهیده ام رفتی قرار مرتضی یا فاطمه یار خوشی ندیده ام رفتی قرار مرتضی یا فاطمه 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ای که تنها امیدم هستی چشماتو رو به حیدر بستی شد دعات مستجاب وحالا خیلی زود به بابات پیوستی ای یاسم از چه خشک و زردی عمریه آشنای دردی از کوچه صدنشونه داری زخمی از ظلم چل نامردی چهل نفر، جلو چشام به تو زدند با هرچی بود تو دستشون شده کبود،بازوی تو از اون جسارتا شدی تو نیمه جون 🌸🌸🌸🌸🌸 سخته از تو دیگه دل کندن سنگینه داغ غسلت بر من فهمیدم چرا خواستی غسلت باشه شب از زیر پیراهن گریونه فاطمه دلدارت دستم شد محرم اسرارت وقت غسل دست من خورده به سینه ی زخمی از مسمارت ای فاطمه، در پشت در یه دنده ی تو جابجا شد از جفا با ضربه ی مسمار در شش ماهه ی غریب من شده فدا 🌸🌸🌸🌸🌸 راز تو دلمو آزرده از سینه صبر وطاقت برده تازه فهمیده ام در کوچه روی ماه تو سیلی خورده فهمیدم چرا چشمت تاره گوش توس واسه ی چی پاره بعد از برگشتنت از کوچه چندهفته س مجتبی بیماره فهمیده ام چرا همش این آخری به صورتت زدی نقاب از اون به بعد،برا حسن گذشتن از کوچه دیگه شده عذاب ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. مرحوم حسام الواعظين كه از وعاظ خوب اصفهان بود اين داستان را نقل كرد که : موقعي كه والده ام از دنيا رفت و مي خواستم ايشان را دفن كنم . خود من بند كفن مادر را باز كردم وسرش را روي خاك گذاشتم . مهر مادري و ديگر خاطرات فراموش نشدني كه از وجود نازنينش داشتم مرا واداشت تا در آن دم متوسل به حضرت زهرا(عليهاالسلام ) گردم . حضورشان عرض كردم : بي بي جان ! مادرم را كه از خدمتگزاران امام حسين (ع ) است ، به شما مي سپارم ، از او پذيرايي كنيد ، ضمنا يادم آمد كه در شبهاي محرم ، در اصفهان معمولا دير به منزل مي رفتم و موقعي كه به منزل مي رسيدم ، مي ديدم خانم والده ، دم در نشسته بود و به من مي گفت : چرا اينقدر دير آمدي ؟ من عرض مي كردم : منبر داشتم ، دير شد . و ايشان مي فرمود: شوخي كردم ، من هم چون براي امام حسين (ع ) نمي توانم كاري انجام دهم مي آيم منتظر تو مي نشينم ، شايد حضرت زهرا(عليهاالسلام ) مرا جزو كنيزان خود قبول فرمايد . به هر حال جريان دفن خانم والده تمام شد . چند روزي بعد يكي از همسايگان به نزد من آمد و گفت : مادرتان را ديشب به خواب ديدم بسيار شاد و راحت بود و فرمود: به پسرم بگو سفارشي را كه كرده بودي نتيجه عالي داشت و حضرت زهرا(عليهاالسلام ) از من كمال پذيرايي را فرمود . هركه مهر فاطمه در دل ندارد دين ندارد دين و ايمان غير حب فاطمه امكان ندارد بي ولاي فاطمه صوم وصل وه ارزش ندارد خصم زهرا جاي غير از دوزخ و نيران ندارد هركه دارد حب زهرا گوبيا در بزم ما بي صفاي فاطمه درد كسي درمان ندارد حق زهرا و ابيها بعلها يا رب بنيها صاحب ما را رسان كس طاقت هجران ندارد منبع.کتاب كرامات الفاطمية(معجزات فاطمه زهرا(س) بعدازشهادت بضميمه سوگنامه فاطمه زهرا (س) .
روضه شهادت حضرت زهرا (س) ریحانه ی من چه بر سرت آوردند ریحانه ی من چه بر سرت آوردند صد بغض به آه همسرت آوردند غسل تنت از من چقدر وقت گرفت یعنی چه به روز پیكرت آوردند بی بی وصیت کرد: (یا علی غسلنی ولا تکشف انی..) منو از زیر پیراهن غسل بده، من رو شبانه دفن کن. امیرالمومنین فرمود: مشغول غسل دادن شدم به دستورات زهرا عمل کردم، یه وقت دیدن علی دست از کار کشید آی مادر.... غسل تنت از من چقدر وقت گرفت یعنی چه به روز پیكرت آوردند با دیدن جسمت بدنم می لرزد با شستن پهلوت تنم می لرزد با شستن زخم كوچه های نیلی ای فاطمه دارد حسنم می لرزد چشمم به غمه هماره ات افتاده بر چشم پر از ستاره ات افتاده وقتي كه رسيد دست من فهميدم در كوچه دو گوشواره ات افتاده زهرا رو غسل داد، کفن کرد، وقتی خواست بنده های کفن ببندم، زینبین صدا کرد، حسنین صدا کرد بیاید از مادر توشه برگیرید، امروز روز جدایست، حسن و حسین خودشون را به رو جسد مادر انداختن، دارن ناله می کنن، واحسرتا، وا حزنا، مادر مادر، مادر سلام ما رو به رسول خدا برسون، امیرالمومنین خدا رو قسم خورد، صدای ناله ی زهرا بلند شد، امام حسن و حسین به سینه چسبانید، امیرالمومنین فرمود یه وقت منادی صدا زد علی بچه ها رو بردار ملائکه ی آسمان به گریه شدن، اینجا حسنین تسلی داد، با امام حسن و حسین خداحافظی کرد، گذشت... نمیدانم چرا هر وقت از یاس میخوانم کنار یاس قدری روضه عباس میخوانم یه وقت علقمه بوی یاس گرفت... مادر برات بمیره اباالفظل اباالفظل نمی دونم وقتی ابی عبدالله اومد کنار نحر علقمه چی پشت حسین خم کرد، پهلوی شکسته مادر دید یا فرق شکافته ی برادر حسین جان.... ای اهل حرم میر علمدار نیامد سقای حسین سید سالار نیامد امشب حرم آل علی آب ندارد رقیه شده بی تاب، علی خواب ندارد .
🦋️ فاطمه_س ✍ احمد بن يوسف دمشقى در كتاب خويش به نام ((اخبارالدول و آثار الاءول )) چنين روايت مى كند: 🍃 در خبر آمده است : كه پدر بزرگوارش ، او ( فاطمه ) را به داده و اندك را به عنوان صداق تعيين فرمود، عرض كرد: اى رسول خدا، دختران مردم شوهر كرده و مقدار كمى به عنوان صداق بر ايشان مى گردد، پس بين من و آنان چيست❓ 🍃 اميدوار و خواهانم كه مهريه را به على (ع) و از خداى تعالى بخواهيد كه مهريه مرا گناهكاران از امت تو قرار دهد. 🌟 پس نازل شد و با وى كاغذ كوچكى از حرير بود كه در آن نوشته شده بود: خداى تعالى حضرت فاطمه را گناهكاران از امت پدرش قرار داده و به همين علت زمانى كه ايشان در حال بودند، وصيت فرمودند كه آن كاغذ كوچك را روى شان در زير كفن قرار دهند. اين وصيت عمل شد 🌹 و حضرت فاطمه زهرا(س) فرمودند: به هنگامى كه در قيامت برانگيخته شدم ، اين را به دست مى گيرم و از گناهكاران امت پدرم شفاعت مى كنم . 💠 در اين حديث همان گونه كه مى بينيد، از آنچه كه به حضرت فاطمه زهرا(س) از شخصيت و علو همت و مرتبت بلند و بى حد و جلالت قدر عنايت گرديده ، حكايت مى كند؛ زيرا اين بزرگوار از پدر ارجمندش مى خواهد از خدا بخواهد كه به عنوان مهريه و صداق ، اين عظيم ، يعنى شفاعت ، را در قيامت به او اعطا فرمايد و پروردگار مهربان هم در خواست رسول خويش را فرموده و حاجت وى را برآورد و آن نامه را به وى عنايت فرمود و صديقه طاهره نيز آن سند را به هنگام حاجت ، يعنى در قيامت ، خواهد فرمود. 🔺 صفورى در نزهة المجالس نقل مى كند كه نسفى گويد: حضرت فاطمه زهرا(س) از پدر بزرگوارش رسول اكرم (ص ) در خواست نمود كه صداق وى را شفاعت براى امت او قرار دهد و اين بانوى بزرگوار زمانى كه بر صراط آيند، خويشتن را طلب كنند 📚 ۳۶۰ داستان از فضايل مصائب و فاطمه زهرا (س)،عباس عزيزى
کرامات ائمه کرامات حضرت فاطمه علیه السلام اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم " حضرت آيه الله خزعلي فرمودند: يكي از دوستان مرا به منزل خودش دعوت كرد ، بعد از صرف ناهار براي استراحت به اتاقي رفتم ديدم كه عكس امام راحل در زير پا قرار مي گيرد ، احترام كردم و جاي ديگري را براي استراحت انتخاب نمودم . گفتم : من طلبه نبايد نسبت به اين مجاهد بزرگ بي اخترامي كنم . اين بعد از ظهر روز شنبه بود ، شب يكشنبه در تهران در عالم خواب ديدم كه حضرت امام دستها را بلند كرده و خدا را به نام مقدس حضرت زهرا سه مرتبه قسم مي دهد بدينگونه : الهي بفاطمه الزهراء ، بفاطمه الزهراء ، بفاطمه الزهراء با دو دست لرزان كشيده بسوي آسمان . بعد كه بيدار شدم استنباط كردم كه آن ادب و احترامي را كه به ساحت مقدس فرزند زهرا(عليهاالسلام ) انجام دادم ، ايشان هم راه توسل را از طريق حضرت زهرا(عليهاالسلام ) به من نشان دادند و به من ياد دادند كه حضرت زهرا(عليهاالسلام ) براي برآوردن حاجات ، بهترين وسيله است . (54) اي نام تو از نام خدا ، يا زهرا ذكر تو شفاي دردها ، يا زهرا از بهر خدا به دوستان كن نظري حاجات همه روا نما ، يا زهرا هستيم به زندان بلا و دشمن ما را ز بلا رها نما يا زهرا ما جمله گرفتار و فقيرو بيمار از حق به طلب چاره ما ، يا زهرا تو شافعه محشر و ما غرق گناه بخشاي گناه جمله را ، يا زهرا منبع.کتاب كرامات الفاطمية(معجزات فاطمه زهرا(س .
روضه حضرت زهرا سلام الله علیها *چه جور از مسجد آمد میدونید،از مسجد تا خونه چند قدم بیشتر راه نبود ،نه اینکه بنشینه زمین، ابن عباس میگه دیدم با تمام هیبت حیدری با صورت به زمین خورد،این خبر مرگ رکن علی ست " آمد کنار بستر ، اسماء بلافاصله حجره رو خالی کرد ،چه جوری؟ نمیدونم" شایدم تو یه حجره دیگه بچه ها رو به زحمت نگه داشت ،بچه ها آگه نفس باباتون به مادرتون نخوره،دیگه مادر رو نمی بینید ، آگه میخواید وداع آخر رو کنید بزارید باباتون کارشو کنه، نشست کنار بستر نه به حال طبیعی ،به خدا نص عبارته ، اول عباش رو درآورد عمامه ش رو برداشت تو عرب آگه کسی این کار رو کنه یعنی دیگه چاره نداره، چاره ساز همه عالم بیچاره شده .... نشست کنار بستر ، غروب بود صدا زد فاطمه جان ...* این چه وقت استراحت کردن است *بابات پیغمبر فرموده بود خواب غروب کراهت داره* این چه وقت خواب راحت کردن است جان من ، جان حسن ، جان حسین رحم کن امشب به حال زینبین *تا صدا زد "انا علی" این روح به بدن فاطمه برگشت ، چشمان بی تابشو باز کرد ..... نمی دونم یه چشمش کبود شده بود یا دو چشمش ، من اینجوری میفهمم از مقتل ، هر دو چشمش آسیب دیده بود ، یدونه تو کوچه ی بنی هاشم ، یدونه ام پشت در ........ چجوری پلکاشو باز کرد نمی دونم ، اما تا چشمش به نگاه علی افتاد ، علی دید فاطمه داره گریه میکنه ، فرمود: "یا سیدتی ما یبکی" تو چرا داری گریه می کنی ؟ "ابکی لما تلقی بعد" همه گریه هام برا توست ، بعد من با تو چه می کنن" حالا سردار بدر و خیبر کنار بستر نشسته ، زبان حالو بگم و از همه التماس دعا ، نه سال بود که با هم اینجوری حرف نزده بودن ، نه سال بود که خاطرات گذشته رو یادآوری نکرده بودن ، اما اینجا دونه دونشو یادآوری کرد ، صدا زد :* آمدی تو قد کشیده .... *یادته شب اول بابات دستت رو گذاشت تو دست من ، تا جایی که یادمه قد و قامتت کشیده بود ...* آمدی تو قد کشیده ..... *اما* میروی قامت خمیده..... این سخن پیچیده هر جا ..... مرتضی افتاده از پا ..... ناله بزن یا زهرا ......
. شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها بيت رهبري به نفسِ حاج محمد رضا گریز به علقمه و شهید سلیمانی ┄┅═══••↭••═══┅┄ روز آخر شانه زد بر گیسوان دخترش *می دونم دلت دیگه اینجا نیست،همه دل ها رو ببریم پشت در خونه ی حضرت صدیقه ی طاهره،چه خبرِ توی این خونه این شب ها؟حال بی بی دوعالم فاطمه رو نوشتن این روزها اینطوری بوده،" مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْس، نَاحِلَةَ الْجِسْم، بَاكِيَةَ الْعَيْن" شما اگر گریه کنید هیچ کسی به شما اعتراض نمی کنه،اما این شب ها می اومدن درِ خونه ی امیرالمؤمنین می گفتند:علی! به فاطمه بگو یا روز گریه کنه یا شب...* روز آخرشانه زد بر گیسوان دخترش شست با دست لباس کودکانِ دیگرش تا نماند کودکی آنجا گرسنه بعد از او در تنورِ خانه نان می پخت دل خاکسترش کارهای خانه اش را یک به یک انجام داد دستِ آخر ماند کارِ همیشه برترش جامه ی روشن به تن کرد و سوی محراب رفت تا بماند یادگار از او نماز آخرش *جامه ی روشن بر تن می کرد فاطمه، اما این لباس بر تنِ فاطمه ساعتی نمی ماند،آخه از جای سینه ی آزرده خونِ تازه می آمد* در اتاقی رفت و اندکی آرام ماند تا شود کم کم محقق مژده ی پیغمبرش خادمش وقتی صدا زد پاسخی نشنید از او بر سر و روی خودش زد زآنچه آمد بر سرش *داره صدا میزنه بی بی رو،یه مرتبه دید در باز شد...* کودکان وارد شدند و صحنه را شاهد شدند هر یکی رفت تا آسمان فریادِ مادر مادرش *جوانها! راه عاقبت به خیری رو اربابتون ابی عبدالله به شما نشان داده،تا در باز شد،بچه ها اومدن خودشون رو روی بدن انداختن،امام حسن صورت روی سینه ی مادر گذاشت،اما دیدن ابی عبدالله راهش رو کج کرد،اومد پایین پایِ مادر،صورت کف پای مادر گذاشت،صدا زد:مادر! من حسینم،با من حرف بزن...* آن یکی صورت نهاده بر کف پایش چرا دیگری بر سینه ی مادر چرا باشد سرش *اسما صدا زد: آقازاده ها! زود بروید باباتون رو خبر کنید بیاد...* مرتضی در مسجد از این ماجرا شد با خبر باورش سخت است،باور کن نمی شد باورش آنکه با هشتاد زخمش در اُحد بر پای بود آنکه زانویش نشد خم وقتِ فتحِ خیبرش *آی گریه کن ها! تا حسنین دویدن گفتند: بابا! مادرمون از دستمون رفت،یه وقت دیدن...* زانویش لرزید و افتاد و دگر از هوش رفت چیست این داغی که گشته اینچنین ویرانگرش *همه دشمنا توی مدینه منتظر بودن یه روز زنوهای علی بلرزه،اینجا روایت نوشت:بارها تو این مسیرِ کمِ مسجد تا خونه، بارها علی امیرالمؤمنین رو زمین افتاد... گریه کن ها! این یه سردار بود همه منتظر بودن خم شدنِ زانوانش رو ببینند،یه سردار هم من سراغ دارم،کربلا،تا اومد کنار بدنِ اباالفضل،یه وقت دیدن خم شد، دست به کمر گرفت،صدا زد: "الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری"... مدینه امیرالمؤمنین نوشتن "فبُكی بُكاءً عالیا" بلند بلند گریه می کرد،ابی عبدالله هم کنار بدن اباالفضل نوشتن "فبكی بُكاءً عالیا"...تا صدای گریه ی حسین بلند شد،یه مرتبه همه هلهله کردن،همه کف زدن..حسین..* گریه کنا من هم این روزا یه نفر رو می شناسم که اومد برای نماز بر جنازهء سردارِ شهید سلیمانی، ... مردی که تماماً وقار و ایهت، در مقابل دشمنه... ناگهان همه دیدن داره بین نماز.. بلند بلندگریه میکنه ....حسین به شهارت سردار سلیمانی .
هدایت شده از 🍟 ایده آشپزی 🍔
969.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥وقتی شهر مسیحی نشین بیجی توسط همرزمان حاج قاسم آزاد می شود یک زن مسیحی روی دیوار کلیسا نوشت: 🔺مریم مقدس راحت بخواب که دیگر مسیح به صلیب کشیده نمیشود چون فرزندان حضرت زهرا(س) رسیدند. http://eitaa.com/joinchat/1282605090Cfe9cb511bc