خداوندادلم تنگ حسین است.....
دلم خاک کف پای حسین است....
خدایاکاش شهرم کربلا بود....
سرم هم مبتلابرنیزه هابود....
چنان مستم نماازجام مولا....
که جان بیرون روداز عشق مولا....
حسین ابن علی شمع وجوداست...
که فارغ ازهمه بودونبود است....
خدایاتاروپودم کربلاییست...
که آسایش دراین ملک بلانیست...
منم پروانه مولاگشته شمعم...
مکن تفریق .براوگشته جمعم...
طریق عشقبازی رازدارد...
بنازم دلبرم رانازدارد....
کشم نازت به جانم حضرت عشق....
فدای تارمویت حضرت عشق....
خداوندابهشتم کربلا کن...
وجودم رابه اقامبتلا کن...
🍀 #بـیتــابِحــســیــن
لطف و عنایت بُوَد خصلت و خوی حسین
جان و دلم تبزده، مست سبوی حسین
عاشق رویش شدم، بیسروسامان از او
تب زده بیتابیـَم بر سر کوی حسین
وقف لب خشکتان، اشک همه انبیاء
هم شده خون خدا ، رود گلوی حسین
عالم امکان همه، سیطرهی شاهیـَش
خسرو خوبان ما، خندهی روی حسین
دینی ُو دنیای من، حضرت عقبی' تویی
خلقْ به قربانِ آن یک سر موی حسین
عاشق جانانهاش، شمع وجود جهان
عطر بهشتی شده حاصلِ بوی حسین
کرده دلم یک سلام، مست همان لحظهام
کهنه شرابم شده چشم نکوی حسین
#کــبــری_رحــمـتـی
خداوندادلم تنگ حسین است.....
دلم خاک کف پای حسین است....
خدایاکاش شهرم کربلا بود....
سرم هم مبتلابرنیزه هابود....
چنان مستم نماازجام مولا....
که جان بیرون روداز عشق مولا....
حسین ابن علی شمع وجوداست...
که فارغ ازهمه بودونبود است....
خدایاتاروپودم کربلاییست...
که آسایش دراین ملک بلانیست...
منم پروانه مولاگشته شمعم...
مکن تفریق .براوگشته جمعم...
طریق عشقبازی رازدارد...
بنازم دلبرم رانازدارد....
کشم نازت به جانم حضرت عشق....
فدای تارمویت حضرت عشق....
خداوندابهشتم کربلا کن...
وجودم رابه اقامبتلا کن...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸سعی کنید هر روز به امام حسین سلام بدید۰۰۰
بسیارزیباوشنیدنی 👌👌
-517267711_-211679.mp3
12.29M
✨🌾#روضه امروز: حضرت عبدالله علیه السلام
🥀✨هر روز زیارت عاشورا بخونیم و روضه گوش کنیم.
✨🍃امام زمان:
یا جدّاه، هر صبح و شام بر مصائب تو گریه می کنم.
#سبک همه جا کربلاست
🌾✨🍃🌾✨🍃
«می کنم گریه من
برحسین و حسن»
«این یکی بی حرم
آن یکی بی کفن»
یاحسین یاحسن (۲)
پاره قلب حسن شد ز زهر جفا
تشنه لب شد حسین سر پا کش جدا
هر دوتا جرمشان عشق شیر خدا
هم غریب و وحید هم اسیر محن
یاحسین یاحسن (۲)
در مدینه دل هر دو شد پر شرر
چونکه افتاده بود فاطمه پشت در
از حسین و حسن گشته پاره جگر
فاطمه فاطمه ذکر آن انجمن
یاحسین یاحسن (۲)
از لبان حسن خون دل می چکید
بر لبان حسین خورده چوب یزید
این همه غصه را زینب خسته دید
کفن خون چکان بدن بی کفن
یا حسین یاحسن (۲)
✨🍃تموم زندگیم مال حسینه
دلم همواره دنبال حسینه✨🍃
#حکایت، سخنان بزرگان و داستانهای کوتاه و پند آموز.
🍃بزرگواری تعریف میکرد👇
پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم،
در شش سالگی که کمی خواندن ونوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست
( در بزم غم حسین مرا یاد کنید ).
بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟
روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!!
وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد:
در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند
از قضا نامزدم سرویس زیبا و بسیار گرانی را انتخاب کرد،
من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت:
حسین آقا قربان اسمت، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد
من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !!
بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد
گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته
آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم
وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت
وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد:
آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند،
من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است
حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است،
لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !!
تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید
و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!!
وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم
همانگونه که در عزای امام حسین بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده،
همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده،
و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم و بیت المال آلوده نبوده
و یک حسینی حسینی راستین بوده است...
🍃🌹اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا و الآخره.
ویردی خبر حسین بیر اهل منبره
🌾✨#حالات حضرت علی اکبرعلیه السلام
#مرحوم صدری اردبیلی
.
ویردی خبر حسین بیر اهل منبره
چوخ آغلیون بالام شهزاده اکبره
.
.
وقتیکه یخدیلار آتدان جوانیمی
اکبرلن آلدیلار بیر یرده جانیمی
فکر ایلین بیلر رمز بیانیمی
لازم دگل حسین اللرده جان ویره
.
.
گل دادیمه بابا سس گلجک عرصه دن
الدن او وقتیده ویردیم حیاتی من
گیتدی هرایینه بو روحسیز بدن
اوز روحین آختاروب میداندا تا گوره
.
.
هر سنگدل اگر اولسیدی قاتلی
قویمازدی قانینه باتسون او کاکلی
داشداندا سخت میش بو قاتلون دلی
وردی عمودیله یخدی اونی یره
.
.
راوی دیور حسین سلطان تشنگان
میداندا اکبرین درک ایتدی ناگهان
گوردی نفس چالور قان ایچره اول جوان
نزدیکدور یته جدّی پیمبره
.
.
اول قانلو پیکره قالمش نچه قدم
آتدی اوزین یره آتدان او قدى خم
تاپدی او نورسی نه نوعی بلمورم
گوردی دولوبدی قان اول قاره گوزلره
.
.
اول جسمه تکیه گه ایتدی اوزین حسین
سس ویرمدی اوغول سیلدی گوزین حسین
افسوس ایشتمدی اکبر سوزین حسین
باعث بودور که جان یتمشدی لبلره
.
.
وای اکبریم دیدی وای نورسیم بالا
آیا قولاقوه یتمز سسیم بالا
نجه علاقمی سندن کسیم بالا
لعنت بو گردش چرخ ستمگره
.
.
اوخشادی آغلادی یوسف لقاسینی
فرش ایتدی تپراقون اوسته عباسینی
قویدی عباسینه نورس بالاسینی
حمل ایتدی خیمۀ اولاد حیدره
.
.
اندیردی عرصه دن تلّون ایاقینه
زینب ایاق یالین قاچدی قباقینه
قارداش بالاسینی آلدى قوجاقینه
قربان بیبون على صد پاره پیکره
.
.
بو حالی اهل بیت ایتدی مشاهده
بیر کیمسه قالمادی اول خیمه گاهده
اول نعشی قویدیلار تا بین راهده
وا اکبرا سسی اوج ایتدی گوگلره
.
.
یولدیلا زفلری اول نعشون اوستنه
گوزیاشی سپدیلر بلکه بو اود سونه
قالدی دیدی آنون لیلا قرا گونه
نوبت یتنده اول بیچاره مادره
.
.
تا «صدری» زنده سن دار فناده سن
دریای شعریده دائم شناده سن
اوقات عمریدن قیل استفاده سن
یاز نوحه اکبره ثبت ایله دفتره
حدیث کرب و بلا زد شرر بخانۀ دل
✨🍃#اظهار علاقه به امام حسین علیه السلام
#مرحوم حاج محمد آقا فرقانی (محبی)
.
حدیث کرب و بلا زد شرر بخانۀ دل
گرفت جان و تنم آتش از زبانۀ دل
.
درون سینه چو پُر شد ز درد و شعله و آه
که مرغ صبر برون شد ز آشیانۀ دل
.
نظر بدشت بلا سربسر فکندم چون
که تسلیت دهدش با من و میانۀ دل
.
چه گویمت که چه دیدم بلند نتوان گفت
بججز سکوت ندارم دگر بهانۀ دل
.
ولی جواز نوا گیرم از امام زمان
که هنگ شور بگیرد ، نوا ترانۀ دل
.
بدشت کرب وبلا مانده اختیار دلم
گرفته است «محبی» کنونکه خانۀ دل
دور ای محنت انیسی غم رفیقی
▪️✨▪️✨▪️✨▪️✨
#زبانحال حضرت سیدالشهداعلیه السلام
در بالین حضرت ابوالفضل علیه السلام
#مرحوم حاج رضا صراف تبریزی
.
دور ای محنت انیسی غم رفیقی
اخی، یا نور عینی، یا شقیقی
.
.
ئولم عباس آدی دوشمز دیلمیدن
ویریلدیق سن باشیندان، من بئلیمدن
الون یوخدور دئیم گل دوت الیمدن
اخی، یا نور عینی، یا شقیقی
.
.
گؤزیم نوری قیزیل قانه باتوبسان
گئدوب سرمنزل عشقه چاتوبسان
سسون گلمز ئولوبسن، یا یاتوبسان
اخی، یا نور عینی، یا شقیقی
.
.
سنی ئولدوردی قارداش اهل كینه
پوزولدی رونق ملک مدینه
دوتوب جام الده یول گؤزلر سکینه
اخی، یا نور عینی، یا شقیقی
.
.
عجب ویردون رضا امر قضایه
دوشوب قدّون یر اوزره مثل سایه
اؤزون گئتدون منی سالدون بلایه
اخی، یا نور عینی، یا شقیقی
.
.
سن ئولدون لشکر کافر الینده
منی قویدون بو دشمنلر الینده
دوتوب شمر لعین خنجر الینده
اخی، یا نور عینی، یا شقیقی
.
.
خلاص اولدون اؤزون هر درد وغمدن
منی ائتدون خجل اهل حرمدن
علم یاتدی، بئلیم سیندی المدن
اخی، یا نور عینی، یا شقیقی
.
.
بو چولده گون بگون آرتیب ملالیم
داغیلدی لشگریم گئتدی جلالیم
اسیر شمر اولور سنسیز عیالیم
اخی، یا نور عینی، یا شقیقی
.
.
سن ئولدون، کوفیان بی مروت
یاتار آسوده، ایلر استراحت
ولیکن زینبی قویمازلا راحت
اخی، یا نور عینی، یا شقیقی
.
.
(1) شقیق : ( اسم عربی قدیمی) ، برادر ( فرهنگ عمید )