تورو خدا نیا،نیا،
نداره این شهر حیا،نیا
میشی پریشون آقا،نیا…
دارم تو دل یه دلهره
واسه دمی که خنجری نمیبره
از بغض مرتضی دل اینا پره
اگه آقام رسید،بگید
که مسلمت زجر کشید،بگید
از کوفه خیری ندید… بگید
بهش بگید،که آب نخورد
لب تشنه رو دارالعماره جون سپرد
رقیه رو یک لحضه از خاطر نبرد
بی تاب زینبم بگید
شده پاره پاره لبم، بگید
سحرنداره شبم بگید….
بهش بگید دلم شکست
وقتی که زد تو صورتم نامرد پست
یا وقتی که اون نانجیب دستامو بست
شرمنده ام آقا منو،ببخش
افتادم از پا منو، ببخش
بحق الزهرا منو، ببخش
انگار اینجا عروسیه
یه حرف دارم فقط آقا خصوصیه
نگی به عباس قضیه ناموسیه
شاعر : عماد بهرامی
منبع : گروه شاعران جواز نوکری
#حضرت مسلم علیه السلام
#حضرت مسلم
ای نور جمال حیّ سرمدی/میا به کوفه سیدی
اینجا من ندیده ام به جز بدی/میا به کوفه سیدی/تو نور چشم احمدی
تو آسمون ِ سرخ ِ/عاشقی کوکبم من
نیا که غصه دار ِ/غربت زینبم من
چشمم آقا خون داره می باره/چونکه دلم داغ تو رو داره
معراج من بالای این داره/سیدی یا حسین میا کوفه...
جز طوعه کسی نبوده یار من/گواهه حال زار من
ای در دو جهان به رسم عاشقی/غم تو افتخار من/تموم اعتبار من
بر سر ِ دار ِ فتنه/به یاد غصه هاتم
گریون صورتای/نیلی بچه هاتم
خونجگرم با سوز عاشورا/رَسمه آقا،سیلی زدن اینجا
اَشهد من،نغمه ی یازهرا/سیدی یا حسین میا کوفه...
من میگم نیا ولی یکی میگه/بیا به سمت علقمه
اَدرک یا اخا که قسمتم شده/دیدن روی فاطمه/ولی قدش خیلی خمه
چادر خاکی ِ او/بیرق هل اتایی
می وَزه از بهشتش/نسیم کربلایی
از روی دار مَحو ِ گل یاسم/مُعتکف گلشن ِ احساسم
روضه خون دستای عباسم/سیدی یا حسین میا کوفه...
#زمینه#شور # حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام
حسین میا به کوفه/کوفه وفا ندارد...
رهت عوض کن آقا/کوفه حریم ننگه/به دست بچه های/کوفه ز کینه سنگه
من از دارالعماره/دارم به تو اشاره/تنم پر از جراحت/قلبم پر از شراره
میا که در غریبی/ز تیغ قوم کافر/شبیه لاله گردد/پرپر علیّ اکبر
میا که اصغر تو/همان آرام جانت/خورد تیر سه شعبه/به پیش دیدگانت
میا که آن سه ساله/خورَد سیلی کینه/شود زنده برایت/غم یاس مدینه
میا که کوفه داره/به ظلم و کینه عادت/میا که خواهر تو/شود خمیده قامت
تکیه بر دیوار تا دادم حسین
بین کوچه گیر افتادم حسین
ناگهان یاد مدینه کرده ام
من سفیرِ خانه آبادم حسین
ای فروغ آسمان دیدهام
من ز کوفی حرفها بشنیدهام
حرف شمر و حرمله، حرف سنان
بهر ششماهه به خود لرزیدهام
زین سفر بگذر مرا درهم مکن
غرق در شور غم و ماتم مکن
ای بلندای تو طوبای بهشت
سایهات را از سر من کم مکن
من ذبیح تشنهی کوی توام
در نمازم بسته بر موی توام
چشمهایم چشمهی زمزم مکن
صیدم و در بند گیسوی توام
زینبت را جای در بازار نیست
طاقت چشمِ بدِ اغیار نیست
هرچهزناینجاست خصم حیدرند
یک نفر با زینبینت یار نیست
در میان کوفه حرف معجر است
حرف آتش، قصهی خاکسترست
دختری میگفت با بابای خود
گوشواره گر بیاری بهترست
#حضرت مسلم علیه السلام
کوفیان شعله به قلب و دل شیدا مزنید
آتش کینه به هر خیمه ی صحرا مزنید
کوفیان همسفر محنت و غم ها نشوید
نقش اندوه به قلب و دل شیدا مزنید
کوفیان بیعت خود از چه چنین می شکنید
رخنه بر کشتی جا مانده به دریا مزنید
کوفیان یکسره تا آتش دوزخ نروید
بی وفایی مکنید این همه در جا مزنید
کوفیان از چه درِ خانه ی خود می بندید
طعنه بر بی کسی عترت طاها مزنید
کوفیان مَرکب اندوه و بلا زین مکنید
بر رکاب ستم و ظلم چنین پا مزنید
کوفیان اهل حریم نبوی چون آیند
شرر کینه به آرامش دل ها مزنید
کوفیان از سرِ بام ستم خانه ی خود
سنگ بر نور دل حضرت زهرا مزنید
کوفیان هر چه که خواهید مرا سنگ زنید
لیک سنگی به سر زینب کبری مزنید
کوفیان شرم و حیا را به تمامی مبرید
پاره ی آتش خود را به سرِ ما مزنید
کوفیان از سرِ بامم به زمین اندازید
به اسیران حرم نعره و آوا مزنید
کوفیان گر سر نیزه سرِ یارم دیدید
تهمت خارجی این گونه به مولا مزنید
کوفیان شهره ی نامردی عالم نشوید
این همه تیر جفا بر من تنها مزنید
کوفیان هر چه که تیر است به سویم بزنید
جانب محرم ما تیر تماشا مزنید
محمد مبشری
#حضرت مسلم علیه السلام
اميد قلب خسته در اين شب سياهی
در راه ماندهای را درياب با نگاهی
ديگر بيا که بیتو از دست رفتهام من
ای وای از تباهی ای وای از تباهی
افتاده بودم از پا در جادهی غم اما
دادم به خود تسلا ديگر نمانده راهی
در سايهسار لطفت جايی برای ما هست؟
با دل چه کرده بیتو شبهای بیپناهی
برگرد ای انیسِ شبگریهی مدینه
عمریست مانده آقا بر راه تو نگاهی
ای التیام سیلی، با چشمهای نیلی
مادر تو را صدا زد هر شام و صبحگاهی
یک گوشواره گم شد در بین کوچه و رفت
یک گوشواره از دست در غارتِ سپاهی
انگشتری به دست تو دوخته دمادم
چشمان حسرتش را از بین قتلگاهی
#مناجات با امام #زمان عجل الله
آقا سلام ماه محرم شروع شد
بازاین چه شورش است و چه ماتم شروع شد
آقا سلام تحفه اشکی به من دهید
ماه گدایی من و چشمم شروع شد
یادم نرفته است نگاه شما به ما
از گریه های ماه محرم شروع شد
قد قامت الحسین که تشنه شهید شد
شد قامت العزا غم عالم شروع شد
ده روز اعتکاف دوچشمم برایتان
در روضه مثل مسجد اعظم شروع شد
هاجر به پای روضه اصغر نشسته است
تا این که جوشش زمزم شروع شد
آقا سلام نیت گریه نموده ام
شیرین ترین عبادت ما هم شروع شد
رحمان نوازنی
#مناجات با امام #زمام عجل الله