eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
133 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
AUD-20220810-WA0037.mp3
11.52M
ِ بانوای حاج خادمه غریبی دلم به یاد حرم تا کربلا راهی میخونه تو قتلگاه زیارت ناحیه فرقةٌ بالسیوف فرقةٌ بالرماح جدم و میزدن گوشه قتلگاه وای حسین وای حسین زمان خون گریه هات درست دم مغربه روضه ی برگشتن یه اسب بی صاحبه فرقةٌ بالسنان فرقةٌ بالحجر جدم و میزدن بی کس و بی سپر با پرچم انتقام فاطمه العجل مرور میشه روضه ها دوباره از روی تل فرقةٌ بالسِهام فرقةٌ بالعصا جدم و میزدن کوفیا بی هوا .. @madahi_moharram
4_5875212113546315942.mp3
7.31M
🕋بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🕋 خنده بر بی سر و سامانی مان می کردند خنده بر پاره گریبانی مان می کردند ازسر کوفه بی عاطفه تا شام بلا سنگ را راهی پیشانی مان می کردند همه روضه تو این بیت خوابیده هرچه ما آیه قرآن و دعا می خواندیم بیشتر شک و مسلمانی مان می کردند بدترین خاطره آن بود که در آن روز مردم روم نگهبانی مان می کردند نگهبان هایی که توی خرابه بودن به زبان رومی حرف میزدن زین العابدین امام همه است عالم به همه زبان هاست فرمود عمه جان میدونی اینا به زبان رومی چی میگن اینا میگن یزید ایناروتو خرابه جا داده این دیوارها رو سرشون خراب بشه زنده زنده همین جا دفن بشن تعبیر خود حضرت تقدیم کنم فیض ببریم اجازه نداشتیم گریه کنیم اگه یکی از ما گریه میکرد نیزه دارها با نوک نیزه به سرش می زدند قربونت برم آقا ما امشب داریم برای مصائب شما گریه می کنیم هیچ جا امن تر از نیزه عباس نبود تا نظر بر در حیرانیمان می کردند این سرهای برید رو نارنجیبا جوری بین زن ها و اسرا چیده بودند هرسری که با بانویی به نوعی ارتباطی داشت کنار اون بانوی محمل باشه مردم به بهانه تماشای شهرها به نوامیس پیغمبر نگاه می کردند ای حسین @madahi_moharram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
157587590.mp3
771.5K
 می دوید و من می دویدم او سوی مقتل من سوی قاتل او می دوید و من می دویدم او سوی مقتل من سوی قاتل او می نشست و من می نشستم او روی سینه من در مقابل او می کشید و من می کشیدم او از کمر تیغ من آه باطل او می برید و من می بریدم او از حسین سر من غیر از او دل او می برید و من می بریدم او از حسین سر من غیر از او دل @madahi_moharram
AUD-20220810-WA0039.mp3
3.79M
برادر جان سلیمان زمانی چرا انگشت و انگشتر نداری چرا بر تن برادر سر نداری بمیرم من مگر مادر نداری سالار زینب سالار زینب سالار زینب اگر کشتن چرا آبت ندادن چرا زان در نایابت ندادن اگر کشتن چرا مویت کشیدن چو گربه پنجه بر رویت کشیدن اگر کشتن چرا خاکت نکردن کفن بر جسم صد چاک نکردن برادر جان سلیمان زمانی چرا انگشت و انگشتر نداری چرا بر تن برادر سر نداری بمیرم من مگر خواهر نداری سالار زینب سالار زینب سالار زینب گلی گم کرده ام میجویم او را به هر گل میرسم میبویم او را اگر جویم گلم را در بیابان به اشک دیده گل میشویم او را سالار زینب سالار زینب سالار زینب @madahi_moharram
AUD-20220810-WA0040.mp3
1.59M
اگر کشتن چرا خاکت نکردند حسینم وا حسینم وا حسینا کفن بر جسم صدچاکت نکرند حسینم وا حسینم وا حسینا اگر کشتن چرا آبت ندادند حسینم وا حسینم وا حسینا تو را زآن دُر نایابت ندادند حسینم وا حسینم وا حسینا برادرجان سلیمان زمانی حسینم وا حسینم وا حسینا چرا انگشت و انگشتر نداری حسینم وا حسینم وا حسینا @madahi_moharram
1_1140469086.mp3
3.85M
اگر کشتن چرا آبت ندادن.. چرا زان در نایابت ندادن ♫ اگر کشتن چِرا خاکت نکردن کفن بر جسم صَد چاک نکردن.. ♫ اگر کشتن چرا مویت کشیدن!! چو گرگان پنجه بر رویت کشیدن ♫ برادر جان سلیمان زمانی چرا انگشت و انگشتر نداری ♫ چرا بر تن برادر سر نداری؟؟؟ بمیرم من مَگر مادر نداری ♫ دانلود مداحی اگر کشتن چرا خاکت نکردن محمود کریمی خودم دیدم حیسن را سربریدن خودم دیدم که در خونش کشیدن!! ♫ خودم دیدم گلویِ اصغرم را خودم در ورکشیدم اکبرم را! ♫ وای حسین وای حسین تموم زندگی مال حسینه ♫ دلم همواره دنبال حسینه مگه هر کی بَد شد دل نداره… ♫ مگه عشقت برام حاصل نداره مگه ادم بدا عاشق نمیشن……. @madahi_moharram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️کلیپ شهادت امام سجاد علیه السلام ◾️▪️◾️▪️◾️▪️ محمود کریمی ____🍃🖤🍃____
#سیدرضا نریمانی ‍روضه و توسل بسیار جانسوز ویژۀ شهادت امام سجاد علیه السلام _ الحمدالله امشب همۀ گریه کنا دور هم جمع شدن ... شامِ شهادتِ امام سجادِ ... خیلی این آقا غریبه ... از غربت این آقا همین بس ، 35 سال گریه می کرد ... براش غذا می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... آب براش می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... هی می گفتن آقا چرا انقدر گریه میکنی؟... ناله ش بلند میشد می گفت خودم دیدم ... بابام گشنه بود ... تشنه بود کشتنش .... همچین که از کربلا برگشتن مدینه . وقتی بشیر اومد خبر آورد برا اهل مدینه ، دسته دسته مردم میومدن بیرون از شهر به آقا تسلیت می گفتن ... بعد از اینکه تسلیت می گفتن و دلداری میدادن ؛ یه سوالی هم می پرسیدن . میگفتن آقا چه طوری شد باباتونُ کشتن ؟ .... فقط یه جمله جواب میداد ... میگفت فقط همینُ بهتون بگم ، حیوانات هم کربلا آب خوردن .... «انَا بْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً» "1" من فرزند اون آقایی ام که با قتلِ صبر کشتنش ... یعنی چی آقا ؟.. یعنی یواش یواش کشتنش .... یعنی چی ؟.. یعنی اول نیزه زدن ... بعد با شمشیر زدن ... تازه سنگ زدن ... سنگاشون که تموم شد ریختن تو گودال ..... ته گودال پیکر افتاده ... توی گودال ، مادر افتاده ... خواهر افتاده ... نالۀ وا عطشاه بر جگرش می افتاد آب می دید به یادِ پدرش می افتاد بی سبب نیست که از جمله بُکّائون است اشک از گوشۀ چشمان ترش می افتاد شیرخواره بغلِ تازه عروسی می دید یاد لالایِ ربابُ و پسرش می افتاد با دلی خون شده می گفت که الشام الشام تا به بازار مدینه گذرش می افتاد ... جلویِ پایِ سکینه دم دروازۀ شهر از روی نیزه علمدار سرش می افتاد می شکست آینۀ صبر و غرورش را زجر تا به جانِ اسرا با کمرش می افتاد روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند *میگه دید دو تا دختر بچه ها میدویدن از این حجره به اون حجره ... شروع کرد گریه کردن ... آقا چی شده ؟ ... فرمود یاده رقیه افتادم ... یاده فرار بچه ها افتادم ... اون لحظه ای که خیمه ها رو آتیش زدن ... خودم بهشون گفتم «عَلَیکُنَّ بِالفرار» ....* روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد گوسفندی جلویش ذبح که می شد یادِ خنجر کُند و گلویِ پدرش می افتاد ... حسین ...... *تا میدید گوسفندی رو سر میبرن ، سریع میومد به قصاب می گفت ، ببینم آب بهش دادی یا نه ؟... عرضه می داشتن آقا ما مسلمانیم ، خوده شما به ما یاد دادید آب بدید به قربانی ... آقا مینشست گریه می کرد ... بیا برات تعریف کنم ... یه عده به ظاهر مسلمون بابایِ منو آب بهش ندادن .... آی حسین ....* گریه بر کشتۀ عریان خوب است گریه بر دامن طفلان خوب است گریه بر آن لب و دندان خوب است گریه خوب است که هر شب باشد گریه بر چادر زینب باشد .... *اینم بگمُ التماسِ دعا ... یه چیزی همیشه این آقا رو اذیت می کرد ... تا نگاه به دستاش می کرد ... هی می گفت با همین دستا خاک کردم ... با همین دستا بود بوریا آوردم ... با همین دستا بود بابامُ تو قبر گذاشتم ....* 1_ اللهوف في قتلى الطفوف السيد بن طاووس ج 1 ص 90 @madahi_moharram