#روضه#عبدالله بن الحسن علیه السلام#شب پنجم محرم
#استادمیرباقری
السلامُ علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
فدای آن آقایی که بار همه ی مارا برداشت ، آن لحظه ای که کار سخت شد غروب عاشورا ، وقتی پیک الهی آمد فرستاده الهی آمد که همه چیز را به شما برمیگردانیم هیچی هم از مقامت کم نمی کنیم ، به خدا عرضه داشت که من پای عهدم ایستادم. بَذَلَ مُهجتهُ فیکَ لِیَستَنقِذَ عبادَکَ مِنَ الجهالَةَ و حیرةِ الضَّلالةِ .
السلامُ علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
ایام عزای سیدالشهداست . والا نباید این روضه های سنگین همیشه خوانده شود . و أصبَحَ فَرَسُکَ شاردا إلی خیامکَ قاصداً مهمهماً باکیاً. تو خیمه نشستند پرده ی خیمه را انداختند حضرت بهشان فرمود دیگر از خیمه بیرون نیایید محرمی برایتان نمانده . یک بیابان نامحرم است. طول کشید ساعتی دیگر صدای امام حسین از میدان نمی آید. نگرانندخدایا چه اتفاقی افتاده چرا دیگر رَجز نمی خواند؟ چرا صدذای ذکر گفتنش تکبیر گفتنش به خیمه ها نمی رسد؟ ناگهان صدای ذوالجناح به گوش رسید ، امیدوار شدند گفتند امام حسین یکبار دیگر آمده خداحافظی کند وداع کند. وقتی پرده ی خیمه را کنار زدند ، یا اباعبدالله دیدند ذوالجناح آمده اما غرق در خون است. زین واژگون شده ، متوجه شدند چه اتفاق افتاده ، فهمیدند یک جا ذوالجناح حضرت را روی زمین گذاشته. تعبیر ناحیه ی مقدسه این است : دیگر نتوانستند صبر کنند ، برزنَ مِنَ الخُدور ناشرات الشُعور علی الخُدود ترجمه نمیکنم این فراز زیارت ناحیه را لاطِماتِ الوُجوه سافرات و بالعَویل داعِیات. و بعدَ العزِّ مدلّلات احساس کردند سایه ی امام حسین از سرشان رفته و إلی مَسرَعِکَ مبادرات به سرعت به طرف قتلگاه آمدند. از یک طرف این اهل آمدند به سمت قتلگاه ، از یک طرف لشکر عمرسعد هجوم آورده بودبه سمت امام حسین. حضرت را در حلقه ی محاصره خودشان قرار داده بوند. فرقتٌ بالسُّیوف و فرقتٌ بالرماح و فرقتٌ بالحجاره شمشیر بود نیزه بود بر بدن حضرت فرود می آمد. عده ای دامنهایشان را پر از سنگ کرده بودند سیدالشهدا را سنگباران می کردند. اینجا بود اهل حرم تصمیم گرفتند بروند سپر امام حسین بشوند. نگذارند دشمن به بدن حضرت سنگ بزند. نگذارند شمشیر به حضرت اصابت کند.
به طرف قتلگاه میرفتند سیدالشهدا به بی بی زینب دستور داد خواهرم برگرد اهل حرم را هم برگردان. بی بی زینب کمر بست نمبدانم چه کرد ؟ چجوری دختر امیرالمومنین این زن و بچه را تو این بیابان جمع کرد ؟ به طرف خیمه ها برگرداند. همه را برگردانمد. فقط گفتند یک نفر از دست بی بی زینب خودش را رها کرد ، آمد تو گودیِ قتلگاه سپر امام حسین شد . خوشا بحالش تو آخرین لحظه ی امام حسین تو بهترین صحنه ی درگیریِ امام حسین سپر شد. آقازاده ی امام مجتبی عبدالله خودش را رسانید به امام حسین . هرچه عمه تلاش کرد او را برگرداند نشد. آمد تو گودیِ قتلگاه دست را سپر کرد تنش را سپر کرد ، تو بهترین حالات سیدالشهدا تو آغوش امام حسین داغ رو دل امام حسین گذاشت ولی خودش از دامن امام حسین تو گودیِ قتلگاه به معراج رفت.
صلی الله علیکَ یا ابا عبدالله طولی نکشید بی بی زینب دید دشمن تکبیر میگوید هلهله میکند. زمین کربلا میلرزدو آسمان تیره و تار شده. آمد محضر امام سجاد، آقاجان چه اتفاق افتاده؟ فرمود عمع پرده ی خیمه را کنار بزن . نگاه کرد بیرون خیمه سری به نیزه بلند است. در برابر زینب ، خدا کند که نباشد سر برادر زینب .
السلامُ علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.
@rozevanoheayammoharramsoghandi