eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
131 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
ستون عرش به شوق تو استوار شده بخوان نماز که سجاده بی‌قرار شده قنوت می‌روی و عطر یاس می‌پیچد به احترام دعای تو نوبهار شده چکیده باز ستاره ز چشم روشن تو شب از تلألؤ نور تو نونوار شده دویده ثانیه‌ها تا رسد به مقدم تو زمان به شوق وجود تو رهسپار شده به عشق پاقدم تو به‌روی دوش نسیم شکوفه سرزده از خاکِ بی‌بهار شده دمیده سایه‌ی مهرت در آسمان عفاف قسم به چادر مادر که یادگار شده خِرد به‌پای تو افتاد و وام‌دار تو شد اگر به مرکب فرزانگی سوار شده چه قدر حیدری و هم چه قدر فاطمه‌ای چه قدر حُسن حَسَن در تو بی‌شمار شده بگو به نم‌نم بارانِ ذکر تسبیحت به ابر دیده که لبریز انتظار شده بگو خودت چه مُحرّم؟ چه ندبه و چه غم است؟! که کل عالم و آدم به غم دچار شده چقدر چشمه و دریای سرخ جوشیده ز قطره‌قطره‌ی اشکت که چشمه‌سار شده کنار صبر تو زانو زده شکیبایی و کوه زیر قدومت پر اعتبار شده چه کوفه، موصل و شامی که از نفس افتاد ز خطبه خطبه‌ی سرخت که ذوالفقار شده سپاه ظلم که با صبر تو در افتاده شکست‌خورده‌ی این اوج اقتدار شده اسیر ذلت و خواری نمی‌شوی، هیهات! شکوه بیرق هستی همین شعار شده و احترام تو بر هر چی بود واجب شد یزید ماند و سپاهی که لعن و خوار شده :: خوشا که حاصل عمر حسینی و علوی‌ت دوسروِ خوش قد و قامت، دو باوقار شده بدون شبهه به امضای فاطمه برسد شهادتی که به‌پایِ تو افتخار شده ✍ 📝 |
◾️◾️◾️ مادر نشسته سیر تماشایشان کند هنگام رفتن است، مهیّایشان کند عون است یا محمّد؟ فرقی نمی‌کند در اشک‌های بدرقه پیدایشان کند این سهم زینب است، دو طوفان، دو گردباد لب‌تشنه‌اند، راهی دریایشان کند او یک زن است و عاطفه دارد، عجیب نیست سیرابِ بوسه قامت رعنایشان کند آن‌ها پر از حرارت لبّیک گفتن‌اند باید سفر به خلوت شیدایشان کند.. بر شانه می‌زند که: برو، سهم کوچکی‌ست باید نثار غربت مولایشان کند ✍ 📝 👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @madahi_moharram
◾️◾️◾️ من، دیده جز به سوی برادر، نداشتم آیینه جز حسین، برابر نداشتم وقتی صدای غربت «یاسین» بلند شد در خاطرم، به جز غمِ «کوثر» نداشتم در خلوت خیال خودم، اشک ریختم اما به هیچ رو، مژه‌ای تر نداشتم این‌قدر بی‌وفایی و، این‌قدر بی‌کسی در نیم‌روز واقعه، باور نداشتم دریای بی‌کرانِ شهادت، که موج زد من در صدف، به غیر دو گوهر نداشتم... تا جامۀ شهادتشان را، به تن کنند چشم از جمال روشنشان برنداشتم ای باغبان عاطفه! از من قبول کن غیر از دو ارغوانِ معطّر نداشتم سهم من، از تمام چمن، شد همین دو گل شرمنده‌ام که هدیۀ دیگر نداشتم! تا در رکاب عشق، نگفتند ترک سر از زانوی مشاهده، سر برنداشتم... در سایه‌سار خیمه، نشستم پس از وداع تاب نگاه‌های برادر نداشتم پرواز تا حضور برادر، محال بود می‌سوختم ز هجر، ولی پر نداشتم چشم و دلم به باغ گل امروز روشن است شکر خدا «دو لالۀ پرپر» هم از من است ✍ 📝 | 👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @madahi_moharram
بنی اسد! متحیّر ستاده‌اید همه چرا به بحر تفکر فتاده‌اید همه؟ برای دفن شهیدان کربلا، زن و مرد ز خانه سر به بیابان نهاده‌اید همه کسی نبود که رو سوی این دیار نهد خـدا تمـام شما را جـزای خیر دهد بنی اسد! نگرید این خجسته تنها را ستارگان زمین، ماه انجمن‌ها را نصیبتان شده قدر و سعادتی امروز شما به خاک سپارید این بدن‌ها را به هـر بدن که رسیدید احترام کنید به زخم‌ نیزه و شمشیرها سلام کنید بنی اسد تن انصار رو به‌ روی شماست که دفن پیکرشان، جمله آرزوی شماست کمک کنید در این سرزمین پیمبر را نگاه مادر ما فاطمه به سوی شماست اگـر شمـا، نشناسید این بدن‌ها را معرّفی کنم، این پاره پاره تن‌ها را بنی اسد همه رو سوی قتلگاه کنید به پیکری که بُوَد غرقِ خون، نگاه کنید به مصحفی که شده آیه‌آیه گریه کنید ز آه خود، رخ خورشید را سیاه کنید تنی کـه ریخته از هم چگونه بردارید؟! کمک کنید، که یک قطعه بوریا آرید بنی اسد! تن پاک برادرم اینجاست که عضوعضو وجودش ز هم جداست، جداست هر آنکه دید ورا گفت این رسول خداست کمک کنید که این جانِ سیدالشهداست دل حسین نـه تنها گسسته از داغش پس از پدر کمر من شکسته از داغش بنی اسد نگهم بر دو شاخۀ یاس است بر آن نشانه‌‌ی لب‌های سیّدالناس است به احترام بگیرید هر دو را سردست ادب‌ کنید که این دست‌های عباس است نه دست مانده به جسم مطهرش، نه سری خــدا بـه مـادرش ام البنین کند نظری بنی اسد! گل صدپاره‌ای در این چمن است شهید بی زرهی، پاره‌پاره پیرهن است ادب کنید که این ماهِ سیزده ساله پسرعموی عزیزم، سلالۀ حسن است به تیر و نیزه تن پاره‌پاره‌اش سپر است ز حلقه‌های زره، زخم‌هاش بیشتر است بنی اسد! بدنی پشت خیمه مدفون است دل رباب و دل فاطمه بر او خون است مزار اوست همان روی سینۀ پدرش ز خون او گل روی حسین گلگون است هنوز هست به سوی حسین، دیدۀ او سـلامِ «میثم» بــر حنجـر بریـدۀ او 📝 | عضو شوید 👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @madahi_moharram
📜 یادداشت استاد دکتر محمد حسین با موضوع: 📍 طبق نقل‌های صحیح، پس از شهادت یاران امام حسین علیه‌السلام و نهایتاً وجود مقدس حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام، این جنایتکاران شروع کردند به بریدن سرهای مطهر شهیدان. 📍عمرسعد لعنه‌الله سر مقدس امام حسین علیه‌السلام را به خولی داد که همراه با که وقایع‌نگار لشکرخود بود، به سرعت به کوفه نزد عبیدالله ببرند و خبر پیروزی خود و شکست و شهادت امام حسین علیه‌السلام را به اطلاع او برسانند. 📍اما چون دیر وقت بود و به شب رسیدند، این جنایتکاران پس از غارت خیمه‌های عزاداران و مصیبت‌زدگان امام حسین علیه‌السلام شب را به صبح رساندند و صبح روز یازدهم تا ظهر به غسل دادن و دفن کشته‌های منحوس خود پرداختند و بعدازظهر روز یازدهم در حالی که پیکر مقدس شهیدان را دفن نشده روی زمین رها کردند، عمرسعد لعنه‌الله دستور داد که آماده حرکت بشوند و به سوی کوفه بازگردند. 📍وقتی که لشکر عمرسعد لعنه‌الله همراه با اسیران آل الله منطقه را ترک کردند و از کربلا دور شدند، قبیله بنی‌اسد که در غاضریه در نزدیکی کربلا زندگی می‌کردند و از حادثه خبر داشتند، عصر روز یازدهم خود را به کربلا رساندند و امر تدفین پیکر مقدس شهدا را بر عهده گرفتند. منابع تاریخی که عمدتاً اهل تسنن هستند به این صورت آورده اند. یعنی قبیله بنی اسد در عصر روز یازدهم آمدند و پیکر مقدس شهدا را دفن کردند. 📍اما در منابع شیعی و عمدتاً در احادیث ما اینگونه آمده است که چون بر مبنای اعتقاد شیعه امام معصوم را جز امام معصوم نماز نمیخواند و دفن نمیکند، امام سجاد علیه‌السلام که در اسارت به سوی کوفه برده می‌شدند با قدرت امامت و به اذن الهی از همان اسارت به کربلا باز گردانده شد و امام سجاد علیه‌السلام است که بنی‌اسد را راهنمایی دفن شهدا می‌کند. چون سر شهدا همه بریده شده بود و پیکر‌های آنها قابل شناسایی نبود و این مهم فقط از امام معصوم برمی‌آمد. 📍لذا امام سجاد علیه‌السلام پیکر مقدس پدر خود را شناسایی کردند و خود این پیکر مقدس را دفن فرمودند سپس پیکر مطهر برادر خویش حضرت علی اکبر علیه‌السلام را هم شناسایی کردند و آن پیکر مطهر را در مقابل پدر دفن کردند. بعد امام سجاد علیه‌السلام به بنی‌اسد دستور دادند که در پایین‌تر از پای امام علیه‌السلام یک قبر بزرگی حفر شود و پیکر مطهر همه شهدا را در این قبر جمعی دفن کنند، جز وجود مقدس حضرت عباس علیه‌السلام که در کنار شریعه به خاک افتاده بود و در همان‌جا پیکر مقدسش دفن شد. 📍برخی نقل‌ها حاکی از آن است که حر هم که با فاصله‌ای از منطقه درگیری به شهادت رسیده بود را هم در آنجا دفن کردند. برخی از نقل ها البته نه در نقل‌های معتبر اصلی، حاکی از این است که چون قبیله بنی اسد از خویشاوندان حبیب‌بن‌مظاهر بودند پیکر او را هم شناسایی کردند و وی را جداگانه در کنار امام حسین علیه‌السلام دفن کردند که امروز هم ضریحی منسوب به حبیب بن مظاهر در نزدیکی قبر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام وجود دارد... 📝 | عضو شوید 👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @madahi_moharram
تن‌ها به روی خاک مانده، سر نمانده چیزی به غیر از خاک و خاکستر نمانده جسم جوانان بنی هاشم به خاک است لشکر نمانده، ساقی لشکر نمانده با احتساب آتش خیمه یقیناً چیزی برای دفن از اکبر نمانده با احتساب نعل‌های تازه حتماً چیزی هم از قنداقه‌ی اصغر نمانده زیباترین پروانه در گودال مانده پروانه‌ای که در تن او پر نمانده مادر کنار پیکرش روضه گرفته نایی برای گریه‌اش دیگر نمانده تقصیر قلب سنگ نیزه‌دارها شد حالا کنار او اگر خواهر نمانده پیچید پیکر را میان بوریا و فرمود آقا: چیزی از پیکر نمانده :: با احتساب ضربه‌های آخر شمر حتماً دگر چیزی از این حنجر نمانده ✍ 📝 | عضو شوید 👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @madahi_moharram
وقتی همه جا شهره به عنوان تو باشیم باید که فقط ریزه‌خور خوان تو باشیم دامن نکش از دست گداهای گرفتار بگذار کمی دست به دامان تو باشیم خیرالعمل این است که ارباب تو باشی ما هم یکی از مزد بگیران تو باشیم فردای قیامت خبر از دربه دری نیست امروز اگر بی سر و سامان تو باشیم در سیر مقامات، پی گوهر اشکیم ما چله نشستیم که گریان تو باشیم اسلام بنا بر «لک لبیک حسین» است ما نیز بنا شد که مسلمان تو باشیم گویی که ابالفضل دعاگوی لب ماست هرجا که به یاد لب عطشان تو باشیم ما یاد گرفتیم که در روضۀ گودال آشفته‌تر از زلف پریشان تو باشیم ✍ 📝 | عضو شوید 👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @madahi_moharram
صدای راز و نیازی ز طور می‌آید نوای گریه ز جانی صبور می‌آید سری به کنج تنور است و موسی عمران برای دیدن او سوی طور می‌آید فرشتگان همه نزدیک این سرند ولی صدای گریه و زاری ز دور می‌آید طنین بال ملائک رسد، مگر جبریل به سوی آیه‌ی الله و نور می‌آید قیامتی شده برپا از این همه اندوه که بیم خاستن نفخ صور می‌آید سر حسین به دامان مادرش زهراست نوای واولدا از تنور می‌آید دلی شکست ز پهلو شکسته‌ای کاین‌سان صدای ریزش جام بلور می‌آید برای عرض ارادت «وفائی» از ره دور به آستان سلیمان چو مور می‌آید ✍ 📝 | 👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @madahi_moharram
یک سر خونین! چه می‌بینم خدایا در تنور آفتابی می‌کنم امشب تماشا در تنور نوح من! با نوحه‌ی طوفان دلم را آب کن رگ رگ از هر چشمه‌ی خون است دریا در تنور کوثر عصمت بهشت ناله دارد؟ یا مگر فاطمه گمگشته‌ی خود کرده پیدا در تنور؟ مصحف عشق است رگ‌های بریده ای عجب خوش تلاوت می‌شود قرآنِ گویا در تنور در بساط عیش، بزم ماتم است و جبرئیل کرده بر پا محشری از واحسینا در تنور ✍ 📝 | 👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @madahi_moharram
به خولی بگفت آن زن پارسا که را باز از پا درآورده‏‌ای؟ که در این دل شب چو غارتگران برایم زر و زیور آورده‏‌ای‏ به همراهت امشب چه بوی خوشی است! مگر بار مُشک تر آورده‏‌ای؟ چنان کوفتی در، که پنداشتم ز میدان جنگی "سر" آورده‏‌ای‏ چو دانست آورده سر، گفت: آه که مهمان بی‏ پیکر آورده‏‌ای‏ چو بشناخت سر را بگفت: ای عجب سری باشکوه و فر آورده‏‌ای‏ در این کلبه‏‌ی تنگ و بی‏ نور من ز گردون، مه انور آورده‏ای‏ بمیرم، در این تیره شب از کجا سر سبط پیغمبر آورده‏‌ای؟ چه حقّی شده در میان پایمال که تو رفته‏ ای داور آورده‏‌ای؟ ولی زانچه من آرزو داشتم به یزدان قسم، بهتر آورده‏‌ای‏ به گلزار جانان زدی دستبرد به کوفه گلی نوبر آورده‏‌ای‏ گل آتش است این که از کوه طور تو با خاک و خاکستر آورده‏‌ای ✍ 📝 | 👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @madahi_moharram
از تنور خولی امشب می‌رود تا چرخ نور آفتاب چرخ، حسرت می‌برد بر این تنور گر نه ظاهر شد قیامت، ور نه روز محشر است از چه رو کرد آفتاب از جانب مغرب ظهور این همان نور است کز وی لمعه‌ای در لحظه‌ای دید موسای کلیم اللَه شبی در کوه طور این همان نور خدا باشد که ناگردد خموش این همان مشکوة حق باشد که نایابد فتور مطبخ امشب مشرقستان تجلی گشته است زین سر بی تن کزو افلاک باشد پر ز شور از لبان خشک و از حلقوم خونی گویدَت قصه‌ی کهف و رقیم و رمز انجیل و زبور ✍ 📝 | 👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @madahi_moharram
آتش چقدر رنگ‌پریده است، در تنور امشب مگر سپیده دمیده است، در تنور؟ این ردّ پای قافله‌ی داغ لاله‌هاست؟ یا خون آفتاب چکیده ا‌ست، در تنور؟ این گلْ‌فروش کیست که یک‌ریز و بی‌امان شیپور رستخیز دمیده‌ است، در تنور چون جسم پاره‌‌پاره‌ی در خون تپیده‌اش فریاد او بریده‌‌‌بریده ا‌ست، در تنور از دودمان فتنه‌ی خاکستری، خسی خورشید را به شعله کشیده ا‌ست، در تنور جز آسمان ابری این شام کوفه‌سوز خورشیدِ سربریده که دیده‌ است، در تنور؟ دنبال طفل گم‌شده انگار، بارها با آن سرِ بریده، دویده ا‌ست، در تنور امشب چو گل شکفته‌ای از هم، مگر گلی گل‌بوسه از لبان تو چیده ا‌ست، در تنور؟ در بوسه‌های خواهر تو، جان نهفته بود جانی که بر لب تو رسیده ا‌ست، در تنور آن شب که ماهتاب، تو را می‌گریست زار دیدم که رنگ شعله پریده‌ است،‌ در تنور ✍ 📝 👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @madahi_moharram
رأس حسین تا که به نی در ظهور شد گفتی که دیدگان مه و مهر، کور شد آن سر چو بر سپهر سِنان سَنان نشست عیسی به چرخ یا که چو موسی به طور شد چون شب شدی، به خانه‌ی خولی نزول کرد این قصّه‌اش، حدیث سلیمان و مور شد آن سر که جلوه‌اش به فلک نور می‌فشانْد منزل‌گهش به مطبخ و قعر تنور شد بهر نماز شب، زن خولی ز جای خاست دیدی که مطبخش، همه یک لمعه نور شد دیدی که هودجی ز سما شد سوی زمین دیدی زنی در اوست که خاتون حور شد از خاک بر‌گرفت سر و در بغل کشید بوسید و بس گریست که دل ناصبور شد گفتا کدام ظالمت از تن‌، جدا نمود؟ این انتقام از تو به «یومُ ‌النّشور» شد گفت ای عزیز مادر و ای نور عین من! بودی غریب و دیدنت امشب، ضرور شد پس بر زمین نهاد، به اوج فلک شدی از جورِ خیلِ انس، به فوج مَلَک شدی ✍ 📝 | 👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @madahi_moharram
یا رب! چه روشنى است که در خانه‌ی من است؟ گویا دمیده ماه به کاشانه‌ی من است من در تنور خانه چراغى نداشتم پس این فروغ کیست که در خانه‌ی من است؟ این سِر چو دید همسر خولى که از سَر است سَر را گرفت و گفت که جانانه‌ی من است از بخت خویش این همه باور نداشتم کامشب عزیز فاطمه در خانه‌ی من است آوخ! سر حسین در این جا چه می‌کند؟ این ظلم، کار همسر دیوانه‌ی من است ماتم که کنز مخفى و دردانه‌ی رسول مخفى چرا به گوشه‌ی ویرانه‌ی من است؟ آنجاست هودجى و در آن بانگ گریه‌ها جانسوزتر ز گریه‌ی مستانه‌ی من است ✍مرحوم 📝 👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @madahi_moharram
ای سر که سر گذاشته‌ای بر سر تنور! آتش گرفته از غم تو مجمر تنور خورشید پاره پاره‌ی زهرا! چه شد که حال تو ماهِ روی نیزه‌ای و اختر تنور؟ جسم تو آرمیده به دامان دشت خون امّا سرت درآمده در بستر تنور من میهمان داغ تو گشتم به قتلگاه تو میهمان اشک منی در بر تنور سخت است باورش که ببینم عجین شده است خون‌های گردن تو و خاکستر تنور حوران برای دیدنت از جنّت آمدند ای یاس سربریده! گل احمر تنور! مادر بمیرد از غم جان‌سوزت! ای حسین! نعشت عقیق دشت و سرت گوهر تنور با چشم خون گرفته ببین با من و علی این جدّ توست گریه‌کنان در بر تنور بر سوز مادرانه‌ی من پی برد کمی بگشاید ار که همسر خولی درِ تنور ✍مرحوم 📝 | 👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @madahi_moharram
به تاخت می‌رود و از خزان خبر دارد به تاخت می‌رود انگار بار سر دارد گمان کنم که ز نعش پرنده آمده است و پای مرکب او را ببین که پر دارد تمام شادی دنیاست در دلش انگار میان کیسه‌ی خود تکه‌های زر دارد مسیر کوفه و یک خانه‌ و تنوری داغ تنور خانه‌ی او روضه‌اش خطر دارد دعا کنیم که زهرا ندیده باشد و بعد کسی بیاید و درب از تنور بردارد ✍ 📝 👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @madahi_moharram