شب چهارم محرم الحرام 🏴
سبک واحد سنگین
حاج حمید علیمی 🎤 🎤 🎤
رو خاک خرابه
نشستم که شاید
تو از در بیایُ ببینی کلافهام
مثل اون قدیما بگی ای عزیزم
بشین تا دوباره موهاتو ببافم
مثل اون قدیما بگی ای عزیزم
بشین تا دوباره موهاتو ببافم
موهامو ببافی
بگی پاشو عمرم
برو چادرت رو دوباره سرت کن
منم چادرم رو میپوشم و میگم حالا دیگه فکری برا دخترت کن
ولی دیگه محاله، اینا خواب و خیاله
رقیه دیگه بس کن تا کی ناله
نداره چشمات سویی
نه بابا نه عمویی
نه چادر واست مونده، نه گیسویی
امون از یتیمی امون از یتیمی🔃🔃
رو خاک خرابه با دست شکسته
کنار یه بابا یه دختر کشیدم
برای تو بابا یه انگشتری و برا دخترت هم یه معجر کشیدم
رو خاک خرابه با دست شکسته
کنار یه بابا یه دختر کشیدم
برای تو بابا یه انگشتری و برا دخترت هم یه معجر کشیدم
یه معجر کشیدم دقیقاً شبیه همون معجری که بهم هدیه دادی
همون معجری که همیشه میگفتی الهی عزیزم بپوشی تو شادی
همه سهمم از دنیا یا کابوسه یا رویا
دیگه صبرم سر اومد، باشه بابا
نکردی یادی از من
منو میشناسی اصلاً
منم بابا رقیه چشمت روشن
امون از این یتیمی
امون از این یتیمی
امون از این یتیمی
امون از این یتیمی
رو خاک خرابه با دست شکسته
کنار یه بابا یه دختر کشیدم
برای تو بابا یه انگشتری و برا خواهرت هم یه معجر کشیدم
رو خاک خرابه با دست شکسته
کنار یه بابا یه دختر کشیدم
برای تو بابا یه انگشتری و برا دخترت هم یه معجر کشیدم
یه معجر کشیدم دقیقاً شبیه همون معجری که بهم هدیه دادی
همون معجری که همیشه میگفتی الهی عزیزم بپوشی تو شادی
همه سهمم از دنیا یا کابوسه یا رویا
دیگه صبرم سر اومد، باشه بابا
نکردی یادی از من
منو میشناسی اصلاً
منم بابا رقیه چشمت روشن
امون از این یتیمی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#شب_چهارم_محرم
#واحد
#واحد #واحدسنگین
#حاج_حمیدعلیمی