#مداحی#حضرت حر
جواب:
(حر گنهکار توام، به حق مادرت من و ببخش حسین) ۴
حر گنهکار تو ام ، با پشیمونی اومدم محضر تو
از این به بعد یار توام ، کاشکی که بگذره ز من خواهر تو
گرچه خون بر دلت کردم من
حالا حر پر از دردم من
با گریه از تو ببخشش میخوام
قلب پر از غم آوردم من
رویم شد خجل از اربابم
اما تو هم بیا دریابم
تو کویر پر از ظلمت ها
یا حسین (ع) تو بشو مهتابم
اومدم و پشیمونم چقدر خجالت میکشم ز روی تو
الهی العفو میخونم خدا رو شکر که اومدم به سوی تو
سِمَت هام رو من از دست دادم
چون عبدی روی پات افتادم
تو هم من رو مجازاتم کن
جلوی راه تو ایستادم
اشک چشمای زینب(س) داره
مثل ابر خزون میباره
روم شرمنده ز روی زینب
توی لحظه های دیداره
از زینب تو خجلم ،چونکه شکونده ام دل خواهر تو
چقدر پریشونه دلم، قسم می دم زینبُ به مادر تو
کاش راهت رو نمی بستم تا
نمی موندی توی کربلا
تو این دشت بلا یک روزی
سر تو می ره رو نیزه ها
بغضی هست تو گلوم آتشبار
اینجا هست شمر و خولی بسیار
من چه جوری بگم... با زینب
این لشگر میکنن بد رفتار
تو روی نیزه هایی و خواهر تو در غل و زنجیره اسیر
به شام و کوفه راهی و جسارت ها میشه به زینب تو مسیر
شاعر : عبدالزهرا هاشمیان
منبع : گروه شاعران جواز نوکری
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#زمینه#تک ضرب#طفلان حضرت زینب سلام الله
تو خیمه هنوز من سر لشکرتم
بی تاب لب خشک اصغرتم
من خواهرتم جای مادرتم
ادامه داده هستی تو زنده بودنم رو
ادامه میدی با نگات نفس کشیدنم رو
با تیغ ابروهات ببر رگای گردنم رو
کسی نمیشنوه صدای مردنم رو
گلام چشم به راه تو خیمه موندن
نزن دست رد به سینه من
******
یادت میاد چه روزگاری بود جوونیامون
داداش حسین همش و ان یکاد میخوند برامون
حالا رسیده وقت عاشقی بچه هامون
و ان یکاد بخون که راهی شن به میدون
میسوزه دلم یا رب یا رب تو
میسوزه برا خشکی لب تو
جانا بپذیر سهم زینبت و
دو تا دست گل برات اوردم
عشق من من هنوز نمردم
******
ما با تو اومدیم که اخر برات بمیریم
فقط تویی امیر و ما فدایی امیریم
ما اومدیم و دست خالی از درت نمیریم
باید تقاص خون اکبر و بگیریم
من دختر شاه خیبر شکنم
من اینه زهرا و حسنم
اون کس که برا تو میمیره منم
اذن بده که حقم و بگیرم
اشاره کن خودم برات بمیرم
*******
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#شور#طفلان حضرت زینب سلام الله علیها
#نریمان پناهی
پیشکش دربار تو دو هدیه آوردم
غم مخور تنها شدی داداش مگه مردم
قلبی که زار و مبتلاته مستحق نیمه نگاته
غم نخور غصه هات به جونم خواهرت تا ابد باهاته
قدای تار موت ای جون من گلای خواهر
فدای تار موت داداش اگر برات بدن سر
فدای تار موت دار و ندار من برادر
غریب عالمین جانم حسین عزیز زهرا
******
بین این دنیا فقط تویی همه دردم
من برا همچین روزی بزرگشون کردم
دارن از دیده خون می بارن غیر مردن حاجت ندارن
اذن میدون بده بی بی این دو تا مثل ذوالفقارن
فدای تار موت پرپر اگر بشن تو صحرا
فدای تار موت غرق به خون میشن سرا پا
فدای تار موت هر دو گل زینب کبری
غریب عالمین جانم حسین عزیز زهرا
******
رو سرم منت بذار قبول کن اینا رو
تا برات زنده کنن رزم علمدار و
این دو گل مثل بچه شیرن هر دو بین قفس اسیرن
مثل من ارزوشون اینه بین اغوش تو بمیرن
فدای تار موت داداش اگه میشه دلم خون
فدای تار موت دردم اگه میشه بی درمون
فدای تار موت درد و غم این دل محزون
غریب عالمین جانم حسین عزیز زهرا
******
میکنم شکر خدا که رو سفیدم کرد
شاکرم که مادر دو تا شهیدم کرد
میکشم هر دم اه حسرت قسمت من نشد شهادت
فکر زینب نباش عزیزم ای حسینم سرت سلامت
فدای تار موت داداش تمام ارزوهام
فدای تار موت تنهایی و اسیری و شام
فدای تار موت خاکستر و سنگای روبام
غریب عالمین جانم حسین عزیز زهرا
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#اشعار#طفلان حضرت زینب سلام الله علیها
بند اول
طفلان زینبیم و به پایت فتادهایم
سر بر حریم قدسیت آقا نهادهایم
رگهایمان ز خون علی موج میزند
ما از تبار جعفر طیار زادهایم
ما را به عشق، مادرمان شیر داده است
حالا که جان به کف به رهت ایستادهایم
عالم تمام قد همه مدیون فاطمهست
ما جان به راه مادرتان هر دو دادهایم
قربانیان عشق ولی تشنه لب شدیم
ما تشنهی زلال ولایت ز بادهایم
ما را به جان مادرتان انتخاب کن
خاک قدوم حضرت ختمی مآب کن
بند دوم
ما آمدیم تا که براهت سپر شویم
ما آمده به عشق تو بی بال و پر شویم
با اذن مادر آمدهایم سوی تو حسین
ما آمده به نخلهی مادر ثمر شویم
ما بیقرار عشق تو بودیم از ازل
ما آمدیم تا که ز خون دیده تر شویم
ما آمدیم در شب ظلمت برای خود
در آسمان چشم غریبی قمر شویم
ما را نگاه رحمتتان راه داده است
ما آمده به راه تو بی پا و سر شویم
بنما قبول تحفهی خواهر که هدیه شد
قربانیان عشق به راه تو فدیه شد
بند سوم
مادر بگوشمان غم عشق تو خوانده است
بذر محبت تو به سینه نشانده است
از بسکه روز و شب بهلبش یا حسین بود
وان اسم اعظم است که بر سینه مانده است
لالایی شبانهی ما بوده یا حسین
گهواره شاهد است که نام تو رانده است
ما گشته ایم بی سر و سامان تو حسین
دشمن اگر به خون، تن ما را کشانده است
قبله نمای کعبهی توحید ما تویی
ما را محبت تو به اینجا رسانده است
خوشبخت آن کسی که فدای تو میشود
خونهای ما حلال ولای تو میشود
بند چهارم
ما زادههای زینب و بیچارهی توایم
ما کو به کو دویده و آوارهی توایم
ما همنشین اکبر و سقای تو شدیم
داری تو ماه و ما همه مه پارهی توایم
خشکیده کام ما به فدای سرت حسین
بی تاب شیرخواره به گهوارهی توایم
ختم کلام، مادرمان خواهر شماست
پس ما در این میانه دو مه پارهی توایم
در آسمان قرب شما آمدیم ما
ما کوکبان سرسپردهی سیارهی توایم
در خون خود به راه شما غوطهور شویم
شاید به بزم قرب ز عالم خبر شویم
@rozevanoheayammoharramsoghandi
شاعر : مرتضی محمودپور
#شعر#طفلان حضرت زینب سلام الله علیها
دلشوره ام ملاحت طفلان زینب است
قلبم پر از محبت طفلان زینب است
بعد از علیِ اکبر و قاسم ، به طاق عرش
نا باورانه صحبت طفلان زینب است
هر روز در میان ملائک سخن به اشک
از لحظه ی شهادت طفلان زینب است
آن یک بگفت من نوه ی حیدرم ، بزن
امروز روز غیرت طفلان زینب است
این گفت مثل جعفر طیار ، پَر زدن
پُر خون به عرش حاجت طفلان زینب است
سر میدهیم و چشم و دل ، ای خیل دشمنان
هر سو ، پُر از سخاوت طفلان زینب است
آمد حسین سوی شهیدان خواهرش
بشکسته از مصیبت طفلان زینب است
با هم برد بسوی حرم بس که کوچکند
صورت میان صورت طفلان زینب است
دستان کوچکی و «رئوفی» و صد گره
احسان همیشه عادت طفلان زینب است
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#شعر#حضرت حربن یزیدریاحی
من خطا کارم جفا کردم به تو اما ببخش
گرچه بد کردم – پشیمانم – مرا حالا ببخش
راه بستم بر تو و ترسید از من دخترت
علتِ دلشوره ی زینب شدم من را ببخش
دل اگر سوزاندم از اهلِ حرم ، در آتشم
یا مرا در آتش این غم بسوزان یا ببخش
احترامِ مادرت را داشتم ، دیدی حسین
این پشیمان را برای خاطرِ زهرا ببخش
راه را بستم که حالا آب را هم بسته اند
خیمه گاهت تشنه ماند و رفت اگر سقّا ، ببخش
ساعتی دیگر به مقتل می روی ، شرمنده ام
می روی منزل به منزل بر سرِ نی ها ، ببخش
از تو دوری کردم و دور از خدا ماندم ببین
هاربٌ مِنکم ولی برگشتم ای مولا ببخش
تا مرا در خون نبینی راضی از خود نیستم
حُر پشیمان آمده ای بهترین آقا ببخش
شاعر : محسن ناصحی
#مناجات با#امام زمان عجل الله فرجه الشریف
#شب چهارم محرم
راه را گم کرده ام آواره و تنها شدم
یاد آقایم نبودم غرق در دنیا شدم
دل سپردم به همه الا عزیز فاطمه
حق من بوده دچار غصه و غم ها شدم
روز و شب را طی کنم با معصیت های زیاد
گریه کرد آقا برایم چون که بی تقوا شدم
با تمام بی وفایی ها مرا رسوا نکرد
در به رویم باز کرد و بین خوبان جا شدم
تا زمین خوردم فقط آقا به فریادم رسید
زود دستم را گرفت و از زمین من پا شدم
دیدگانم تر شده حالا که بین روضه ام
مطمئنم شامل لطف خود زهرا شدم
آرزو دارم شب جمعه کنار علقمه
من ببینم میهمان سفره ی سقا شدم
صحن عباس و حسین اصلا بهشت نوکر است
قطره بودم در حریم کربلا دریا شدم
دختری با گوش پاره ناله میزد ای عمو
نیستی در پیش من آواره ی صحرا شدم
روح الله پیدایی
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#مناجات با #امام حسین علیه السلام
منکه گرفتار توأم یا حسین
حرِّ گنهکار توأم یا حسین
آمده ام باز که حُرّم کنی
سنگ شدم گوهر و دُرّم کنی
ای نگهت برده دل از دست من
گوشه ی چشم تو همه هست من
حُرّ اسیر آمده اعجاز کن
گوشه ی چشمی به رویم باز کن
تشنه لبم آب حیاتم بده
سیّدی العفو نجاتم بده
عالم غم در دل تنگ تو بود
لشگر من در پی جنگ تو بود
دست عطایت همه را آب داد
بر تن بیتاب همه تاب داد
جز تو که بر تیر بلا تن دهد
وز کرمش آب به دشمن دهد
باب تو بر قاتل خود شیر داد
از کرمش به خصم، شمشیر داد
تو ثمر آن شجری یا حسین
تو پسر آن پدری یا حسین
از تو سزد ای پسر بوتراب
تا که به دشمن بدهی جام آب
ای به فدای تو و آقائی ات
خصم تو شرمنده ی سقائی ات
کاش فلک خانه خرابم کند
هُرم لب خشک تو آبم کند
گر چه خود از شطّ فرات آمدم
در طلب آب حیات آمدم
کاش می آرودم یک جرعه آب
بر لب خشکیده ی طفل رباب
العطش طفل تو کشته مرا
دیشب از این غصّه نمردم چرا
آه که هم گام به دشمن شدم
باعث این سوزِ عطش من شدم
یوسف زهرا! زگنه خسته ام
بر کرم و لطف تو دل بسته ام
تو پسر فاطمه ای یا حسین
فُلک نجات همه ای یا حسین
حال اگر من به تو بد کرده ام
فاطمه را واسطه آورده ام
مرا به صدّیقه ی کبری ببخش
به محسن شهید زهرا ببخش
خواست چو اسب خود آید فرود
شاه به سویش درِ رحمت گشود
کای شده از خود تهی از دوست پُر
مادرت از روز ازل خوانده حُر
حُرِّ ریاحی نسب اهل بیت
گشته پر از تاب و تب اهل بیت
گم شده ی فاطمه پیدا شدی
وصل به ریحانه ی زهرا شدی
ای به بلی گفته بلی مرحبا
حرِّ حسین ابن علی مرحبا
قبله ی عشّاق صلایت زده
فاطمه امروز صدایت زده
شیفته ی پُر زدنت بوده ام
منتظر آمدنت بوده ام
روح شو ای دوست به تن ناز کن
با پسر فاطمه پرواز کن
باغ گل یاس شدی، مرحبا
وصل به عبّاس شدی، مرحبا
در پی دیدار حبیب آمدی
یا که به یاریّ غریب آمدی
از ادب تو، به من و مادرم
بود حسینی شدنت باورم
بودی از آغاز طرفدار من
پیش تر از بودن خود یار من
این که دلت پُر زتجلاّی ماست
عهد الست تو تولاّی ماست
زندگی روح تو در روح ماست
زخم تو زخم تنِ مجروح ماست
گر چه مرا زخم فزون بر تن است
بستن زخم سرِ تو با من است
زخم تو و دست من و دستمال
هر سه برای تو بود سه مدال
تا نشود از تو مدال تو باز
سر نَبُرد از تو کس ای سرفراز
فرق تو را اهل ستم بشکنند
رأس مرا بر سر نی می زنند
چون تن مجروح تو افتد به خاک
در برِ من جان دهی ای جانِ پاک
قتلگهت را شرف علقمه است
زائر تو مادر من فاطمه است
تو نه حسینی که حسینی دگر
فاطمه را نور دو عینی دگر
هر که زما گردد، ما می شود
بر سر این قاف، هما می شود
حرّ، تو دگر کرب و بلایی شدی
کرب و بلای نه، خدایی شدی
ذات خداوند خریدار توست
«میثم» ما شاعر دربار توست