هدایت شده از کانال روضه دفتری ایتا وتلگرام
15.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌾#شب زیارتی امام حسین علیه السلام
همین آرزومه
همینه مسیرم
#محمدحسین_پویانفر
🍁🌾🍁 #لیله_الرغائب
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#شب_جمعه
20.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم
#با_حسین_علیه_السلام
🌿سلام آقا
#شب زیارتی امام حسین علیه السلام
@madahi_moharram
#حاج_حسین_خلجی
🌾🥀🌾🥀
#متن_روضه
#روضه ورود کاروان به کربلاء المقدسة
#شب دوم محرم #بخش_پایانی
**
گفت هر چه قدره چربش کنید بنویسید، یه نگاه به هم کردن، یعنی میده؟ پسر بزرگه اومد، دستش لرزون، یه مبلغی رو نوشت، هی به هم میگفتن، یعنی امضا میکنه، گذاشتن جلوش، منتظر بودن ببینه، بالا پایین کنه، دیدن خودکارشو برداشت، روشو گرفت اون طرف، یه امضا زد، برگه رو کند، تا زد، برید نوش جونتون، من همه زندگیم مال آقای شما، بقول ما بِشکَن زنون، دیدی نگاه نکرد، خدا عزتش بده، اومدن، زد و همون سال، این پیرمرد از دنیا رفت، اومد تو خواب آقازادش دید باباهه رو به راهه، گفت بابا اون ورا خبری نی به ما هم بگو، گفت اتفاقا خیلی خبراست، قدم از قدم بر میداری، حساب داره، گفت پس چطور تو اینقدر رو به راهی؟ گفت داستان داره بابا، تو صف ایستاده بودم، داشتن حساب کتاب همه رو میزدن، رسید به من، پروندمو دادن گفتن برو اونجا ، تو حسابت به حسین میخوره، گفت رفتم گذاشتم جلو ارباب، سلام آقا، چه جواب سلامی داد، خوش اومدی، برگه هامو نگاه نکرد روشو گرفت اون طرف، امضا رو زد گفتم آقا، قابل نمیدونی؟ گفت برو، تو مگه برا ما دادی نگاه کردی، برو نوش جونت، هر چی تو بخای برات میدم، (جـــــان)، آقا، این برگه ی اربعین ماست، ما ازت پول نخواستیم، آقا نگاه نکن کی برگه جلوت گذاشته، آخ یه کربلا...
تا که فرمود رسیدیم، قدم را کوبید
یک علمدار بر آن خاک، علم را کوبید
به روی، سینه ی خود، تیغ دو دم را، کوبید
بین آن دشت، ستون های، حرم را کوبید
بیرق افراشته شد، باد تکانش میداد
کیست این مرد، که یک دشت نشانش میداد
کاروان رسید کربلا، یهو صدای گریه بچه شیر خواره ها در اومد، بچه کوچیک که گریه کنه ، این حرفا نیست ، دشتو زیر پاش میلرزونه، صدای جیغ بچه ها بالا رفت ، همه هم دیگه رو نگاه کردن، ابی عبدالله عصا کوبید زمین، بایستید، کاروان ایستاد، همه تو حول و هوا، یه نفر داشت دق میکرد، علمو که عباس آورد، رباب دید، این پرده رو کنار زد دید واویلا، از مدینه تا اینجا علم کسی زمین نکوبیده، علی اکبر، جان خانم، گفت اون علامت چیه؟، گفت بابام گفته اینجا میمونیم، واویلا، یکی ربابو بگیره، میخونم الان روضه
زانویش خم شده و، هست مهیا خانم
با ادب گفت، علمدار، بفرما خانم
بچه ها ، بعضی وقتا میگم کاش روضه خون نبودم، چو رسالته باید همه رو بگم، این هاشمی ها آرزو به دلشون بود یبار عمو ،کاری براش پیش بیاد، بیاد رکاب جلو زینب بزنه، لذا وقتی عباس بود اینا دست به دست هم میدادن، دیدی عاشورا چجور سینه میزنن دست همو میگیرن، دستارو بهم دادن یه حلقه درست شد عباس اومد، پارو کوبید زمین، زانو رو گذاشت جلو محمل خانم، بفرما...، من همین جا یه روضه دارم، بیچاره میشی، صبح یازدهم، دیدن زینب همه رو سوار کرد، اومد گفت رباب برو بالا، امام سجادم سوار کرد، اومد سوار شه دید کسی نیست، برگشت دید، لات های کوفه، دست گذاشتن زیر چونشون، بخوره زمین، بخندن، برگشت روبه گودال، رکاب های زینب، قاسم، محمد، علی اکبر، حسین، دید صدا نمیاد، برگشت رو به علقمه، خوش غیرت، رکاب زینب، منو با کیا تنها گذاشتی؟ دارن منو تماشا...
باادب گفت، علمدار، بفرما خانم
آمد از محمل خود، دختر زهرا، خانم
دست بگذاشت، روی شانه ی سقا، خانم
گرد او پنج برادر، همه میچرخیدند
پنج تن، دور سر، فاطمه میچرخیدند
چو بزرگیش قسم، در همه ی عالم نیست (کمک من میدی یا نه)
چو بزرگیش قسم ، در همه ی عالم نیست
پرده ی محملش از، پرده ی کعبه ، کم نیست
گرچه در سایه ی عباس، نشان از غم، نیست
شکر، شکر مَحرَم پرُ ، یک دیده نامحرم نیست (میکشمت الان با روضه، نه نه ، باهم میمیرم الان)
گرچه مانند عمو، دورو بر زینب بود
هر چه غم بود، فقط بر جگر زینب بود
بزار روضه بخونم، حاج آقا رضا ، روح الله، رفقا من هر شب یه عالمه مینویسم ، اما هیچ کدوم نمیشه بخونم، انگار یکی میزنه اینجا، اینو بگو، بخدا دلی میام روضه تون، میخام آقا دلی ببرتمون، یه وقت دیدن رباب داره پیاده میشه، همه ریختن، چیه رباب؟ آب میخوای؟، گفت نه آب دارم، نه الان مشکلی ندارم ، زینب کجاست؟ با بچه اش اومد، کنار کجاوه خانم، یه نگاه به خانم کرد گفت خانم ، قراره بمونیم؟، گفت آره رباب، حالا خودش دلش آشوبه به رو نمیاره، گفت خانم، این ورا آب هست؟
#شب_دوم_محرم
#روضه_ورود_کاروان_به_کربلا
#روضه_حضرت_رباب
#متن_روضه
#نقل حکایت و روضه حضرت زینب سلام الله علیها
#شب دوم محرم #بخش_اول
**
...اللهمَّ صلِّ علي صاحبِ الدَّعوَةِ النَّبَويَّةِ، والصّولَةِ الحَيدَريّةِ، والعِصمَةِ الفاطِميَّةِ، صَلابَةِ الحسَنيَّةِ، والشُّجاعَةِ الحُسَينيَّةِ
ای دیده، خون ببار، نیامد نگار ما
آخر سحر گشت، شب انتظار ما
یا ذالکرم، به غربت عشاق رحم کن
منو از در رحمتت باهام رفتار کن، بیچاره میشما، به من اینقدر سخت نگیر میرما، من مال این همه اذیت و آزار نیستم، به من رحم کن، درسته به درد نخورم، اما می بینی که اومدم، از سر شبم اومدم، من اکثر اینها رو میشناسم، اینا با یه روضه درسته سیر نمیشن، از صبح میگردن، خیلیا رو سراغ دارم، یه ساله کارشونو مرخصی نمیره، ده روز محرمو میگیره، از صبح یا علی مدد، کجا میری؟ میرم روضه، الان روضه تموم بشه کجا میری؟ میرم فلان جا سینه بزنم، با ما به از این باش، که با ....
یا ذالکرم، به غربت عشاق، رحم کن
کی میرسی، به داد دل بیقرار ما
اباصالح، دلم برات پر میزنه (اگه راست میگی بگو ها)
اباصالح، دلم برات پر میزنه (صدای شما نیست)
اباصالح، گدات داره در میزنه
ابا صالح، نذاری پر پر بزنی
دیشب جواب داد، امروز اینقدر دلم شاد بود، اینقدر پیام زدن حاجی، بابا و مادرمو میفرستم، یکی زده بود حاجی ده بار میتونستم برم به خاطر بابام نرفتم، گفت تو روضه بگو بابا و مادرا یکم کوتاه بیان، گفت چند ساله میخام ازشون نمیرن، حالا دیگه من گله ام به پدر مادراست، بیاید این همه به بچتون لطف کردید یه بار دیگه خجالتش بدین، چیزی تو دلش نیست میخاد تو بری حرم ، میخاد بره به رفیقاش پُز بده، بابامو فرستادم کربلا، الهی بمیرم برا شما که پدر مادر ندارین، عیب نداره نیت کن جا مادرت جا بابات برو کربلا، رفتی حرم بگو آقا بابام داغش به دلش موند، این دورو میزنم به نیت بابام، خیلی راضی ام از این اتفاقی که افتاد خیلیا به تلاطم این افتادن، جون همتون ده تا هم برن بستمه، من تا ابدم دیگه نخونم، نوکری نکنم، همین یدونه رو فردا قیامت جلو ارباب میگم ما یه رو زدیم به رفیقامون، باباشو فرستاد کربلا، شاید خیلیام یادتون نبوده وا، اما هنگامه ای میشه ان شاالله رفقا یه کاروانی راه بندازن جوونا، چ خبره؟ باباهامونو داریم میفرستیم، بابا همیشه اینا آب پشت سر ما میریزن، ما اومدیم پشت سر پدر مادرمون آب بریزیم، رفتی حرم سلام برسون، امشب راحت ولت نمیکنم، شب ورودیه است میخام ببرمتون وارد کربلاتون کنم، امشب میخام از همتون، دیگه دلتون شور بزنه، دیگه از فردا پریشونی رو تو صورتت ببینما، بیچاره زینب، پریشان... آواره....، (بگو با من جوابشو میدم)، معنی آوارگی یعنی چی؟ دستاشو که بستن نمیدونست کجا، هی میگفت عزیز برادرم، کجا میخای بری؟، گفت خانم کوفه میریم، نترس، تا گفت کوفه بند دلش، گفت بگو هر جا میبرن ببرن، کوفه نه، چرا خانم؟ یه روزی من خانم کوفه بودم، بازاری ها بابامو میشناسن، با این سرو وضع، من کوفه نمیام، حسیــــــــــن
گفت پیرمرده، ازون حسین چی ها بدرد بخور پولو پله دار، حجره دار بازار یزد، صبح اومد بره مغازش، کف بازار دید هفت هشت تا بچه هفت هشت ده ساله، یه سینی تو دستشونه، یه پارچه مشکی، نگاشون کرد گفت، دید دارن میرن دم مغازه ها، آقا نذری داری؟ آقا به هیئت کمک میکنی؟ گفت تا بیرونشون میکنن، یکی میاد یه چیزی میندازه، رفت در مغازش، یه یک ربع بیست دقیقه ای یه ساعتی دید اینا اومدن تو مغازش، چتونه بازارو بهم ریختین، چند روزه میام شماهارو میبینم، بزرگتره اومد جلو، گفت حاجی روضه داریم، گفت روضه تون مگه چیه چند روز؟، اون یکی اومد گفت روضه مون بزرگه خودمون بچه ایم، هر شب شام به مردم میدیم، (ای به دل این نشست) گفت خرجیتون چقدره ؟ گفت خیلی، گفت مگه من مُردم میرید تو بازار گدایی ، پس سال بعد هم صاف میاید اینجا میگیرید و میرید، (اینو برا اونا میگم، که دو زار میخان در خونه امام حسین بدن اینقدر بالا پایین میکنن)، گفت چقدر بدم؟ این دسته چکشو گذاشت جلو اینا....
#شب_دوم_محرم
#روضه_حضرت_زینب
#حکایت_لوتی_بازار_یزد
4_5899731944400229757
زمان:
حجم:
13.55M
#متن_روضه
#شب اول محرم الحرام
#بخش_اول
****
پدرم کرد دعا پیر غلامت بشوم
یا جوان مرگ شهیدِ سر راهت بشوم
مادرم خواسته از مادرتان بعدِ نماز
(من مادرم هرچی خواست از مادرت گرفت ... تا حالا روشُ زمین نزده ...)
مادرم خواسته از مادرتان بعدِ نماز
تا نفس هست فقط خرج عزایت بشوم
حسین ...
خدا عشق تو رو ازم نگیره
حسین ...
آقا مادرم برات بمیره
کیمیایی ست عجب روضۀ جانسوزِ حسین
مددی صاحب عزا تعزیه دارت بشوم
*آقا جان ،بالاخره رسیدم به محرم ... تو ، تو ما چی دیدی اینقدر قابلم بدونی؟ ... شنیده بودم بدرد نخورا رو میخری، نه انقدر ... تو هی آبرو دادی ،من هی آبرو بردم ... تازه چه پرورام کربلام میخوام ... ببین شب اولی اومدم باهات حرفامو بزنم... من اربعین نمونم آقا ... کارم که امشب دست مادرته یه صدقه به ما میرسه ...*
کاش میشد که تقدیر عوض گردد تا
ظهر عاشور سیاهیِ سپاهت بشوم
*بچه ها من شب اول محرم ها یه حرفی زدم همیشه ، الانم میگم ،پا به پا بچه هات دلشوره میگیرم ... از وقتی شنیدیم خواهرت نخوابید منم نمی خوابم ... چند روز به محرم روزگارمُ بیا ببین ... نه من اینطورم ، مادرمم جلوتر از منه ... نه ما اینطوریم بچه هامون از ما جلوترند ... چه خبره ؟ میگه محرمه .... الهی بمیرم برا خواهرت ، این چند روز چشم رو هم نگذاشت. مثل دیروز امروز میدونم هی صدا میزد علی اکبر به بابات بگو بیاد ،می اومد میگفت جانِ خواهرم یه حرفه دیگه میزد پریشونی را دید تو صورتش آخر اومد گفت چی زینب هی صدام میکنی ؟...می گفت بیا برگردیم ... دلم شور میزنه به دلم افتاده قراره از دستت بدم ... دلم برا مادرم تنگ شده ...*
رخصت خیمۀ خود را بده تا مثلِ ظهیر
*کدوم ظهیر؟... از مکه که راه افتادند نگاه می کرد هر طرفی که آقای ما میرفت این راهش رو اون طرفی می کرد . زنش اومد گفت ظهیر یه سوار داره میاد ،اومد دم در خیمه نگاه کرد دید آقا ،علی اکبر رو فرستاده ؛ سلام ظهیر بابام سلامت رسوند میگه بیا .... خب یه بارم پیِ ما بفرست ... خب آدم دلش میخواد آقاش صداش بزنه ... تو صدا نزدی ببینی چه اوضاعیِ اگر صدام کنی جلو مردم میگم آقامه ...
ظهیر درجا جوابشُ گفت ،سلاممُ به بابات برسون بگو راه ما از تو سواست ،یهو زنه اومد تو حرفش ،گفت داری ردش میکنی ؟.. گفت آره، گفت بخدا بچه هامو بر می دارم میرم ... گفت زن ،این حرفها مردونه است برو بیرون .... بخدا یه لحظه نمی مونم پسر زهرا پی ات فرستاده .... اوضاع بهم ریخته است .الانه زنه بره، گفت باشه الان میرم بیا .... بخونید تاریخُ ... نزدیکایِ خیمۀ سید الشهداء رسید صحابه روشونُ برگردوندن اما خبر به آقا دادند بلند شد تمام قد وایستاد خوش اومدی ظهیر ... کسی نمی دونه بین این دو نفر چه گذشت اما اومد بیرون دیدند مثل مجنونها راه میره .. چته ظهیر ؟... الان میام ... آقام یار نداره ... اومد تو خیمه ،گفت زن این عهدنامه مون ،این مالم، الان مگه نمیخواستی بری بسم الله من آقامو پیدا کردم ... امشب بگو من آقامو پیدا کردم ...
کاش ماجرای ظهیر همینجا تموم میشد. میخوام روضه رو ببرم مدینه اما تا این را نگم تو دلم میمونه ،یه وقت آقام نگام کنه اینطوری میشی ،عصر عاشورا یا فرداش زن ظهیر غلامَ رو صداش زد گفت یاالله این کفن ، همین الان میری آقات افتاده رو زمین ، ظهیر سرشناسه برو کفنش کن ، خاکش کن بیا .... یه خورده ای گذشت غلامِ اومد سر و صورت داغون زنِ گفت چی شده چیه کی زدت گفت خانم خودم زدم چی شده چرا کفن را آوردی گفت رفتم دیدیم آقام رو زمینِ ... اما نگاه کردم آقایِ عالم بدون کفن تازه ظهیر پیراهن به تنش بود ... دیدم پیراهنشُ بردند آی ... عریان رو زمین ... حسین ....
دست تو مرحم زخم همه شه پرها
از کرماتِ تو گویند سر منبرها
بانویِ آسیه و ساره و مریم زهرا
که کنیزان تو هستند همه دخترها
میخوام شب اول کار ده شبُ کنی امشب یه خورده خلوتِ بگو تو خلوتی اومدم بساط بچتُ گرم کردم ... یه جوری تو روضه بشین اینجا دنیاست داره فیلمتُ میگیره، فردا قیامت شما به ما یاد دادی بشینید لحظهامون را میگذارند بی بی هم تشریف دارند ی جوری بشین بگو بی بی اون منم ببین جوونیهام چکار میکردم
میخوام صدا زهرات مدینه برسه
#شب_اول_محرم
#بخش_اول
#روضه_حضرت_زهرا
4_5901983744213912620
زمان:
حجم:
6.59M
#روضه حضرت زهرا سلام الله علیها و گودال قتلگاه
#شب اول محرم
#مسجد حضرت امیر علیه السلام
#بخش_پایانی
#حاج حيدر خمسه
#متن_روضه
#شب اول محرم الحرام
#قسمت پایانی
****
بانویِ آسیه و ساره و مریم زهرا
که کنیزان تو هستند همه دخترها
نه فقط ام ابیها به شما باید گفت
مادر خلقِ خدا مادرم پیغمبر
غلط کرد زده .... زنِ تنها گیر آوردی ای نامرد ... حالا زدی جلو پسر مادرُ نمی زنن ... بیست سالش نشد موهاش سفید شد ... دیگه قدش راست نشد ... همه عالم می دونند دختر باباییِ یعنی پسر مادریِ
عمداً مقابلِ پسرِ ارشدت زدن ...
من یه دونه دیگش را بگم ببینم روضه کجا میره ،یه خانم الان پا برهنه تو کربلا به سینه می کوبه ... چی میگه ؟ غریبِ مادر ...
همچو ارباب سرم را به کفِ پات نهم
اومد تو حجره دید هر کی صورت یه جا گذشته ، امام حسن صورت رو صورت ، حضرت زینب صورت رو سینه ، یه نگاه این ور اون ور کرد دوید اومد پایین پا ... این پارچه را زد کنار صورتش را گذاشت کفِ پایِ مادر ... هی صدا میزد یا اماه اماه .... دید صدا نمی آد ... هی نگاه می کرد ببینه چشماش باز میشه یا نه ... صدا نیومد بغضش ترکید ، مادر تا حالا نشده بود حسین صدات بزنه جوابشُ ندی روضۀ من اینجاست ، من میگم کاش این ماجرا همینجا تموم میشد ، اینجا مادر جواب نداد کربلا هلال میگه دیدم صداش میاد سپرشُ آب کرد اومد دم گودال داره بیرون میاد هلال کجا میری آب میبرم براش ... یه لبخندی زد ، دیر اومدی الان سیرابش کردم ... گفتم تو که کارتُ کردی چرا دست و پات میلرزه ... هلال داشتم میبرید صدایی شنیدم بنیَ ...بنیَ ... قتلوک ... ضبحوک ... حسین ...
کربلا دریایی از خون آمده
شمر از گودال بیرون آمده
میخوام یه جوری امشب کار همه را انجام بدی با این ذکرت ، گرفتارا ، حاجت دارا ، یه جوری آقاتُ صدا بزنی گیر همه با این ذکرت باز بشه بریم کربلا ...
حسین ...
دلم یه کربلا میخواد ...
حسین ...
یه گنبد طلا میخواد ...
حسین ...
دلم امام رضا میخواد ...
#شب_اول_محرم
#بخش_پایانی
#روضه_حضرت_زهرا
حاج سید مجید بنی فاطمه4_5942869788467398320.mp3
زمان:
حجم:
15.51M
⚫️همه دنیا رو نمیدم ...
#سبڪ : #پیش_زمینه
#شب شهادت حضرت مسلم علیه السلام
شنبه ۱۹ مرداد ماه ١٣٩۸
(همه دنیا رو نمیدم به یه لحظه
حرمت آقا حرمت آقا
گره خورده این دل من به پرای
علمت آقا علمت آقا)۲
منو به محرم رسوندی ازت ممنونم
نه محرم تموم سال برات گریونم
به ابالفضل که تا زنده ام به پات میمونم
ای آب حیات
عالی درجات
کشتی نجات ارباب
جونم به فدات
[جونم به فدات،جونم به فدات،جونم به فدات،جونم به فدات]۴
به خدا سر شد تموم شب و روزم
به هوای تو به هوای تو
میدونم محتاجم آقا همه عمرم
به دعای تو به دعای تو
همه میدونن تویی شمع شبای تارم
یه روزی میاد که سر زیر پاهات میزارم
میدونی که بیشتر از هرکی تو رو دوست دارم
ای آب حیات
عالی درجات
کشتی نجات ارباب
جونم به فدات
[جونم به فدات،جونم به فدات،جونم به فدات،جونم به فدات]۴
@madahi_moharram
سلام بفرمایید⬇️⬇️⬇️
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
#روضه حضرت رقیه (ع)
#شب سوم محرم
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
یا صاحب الزمان
⬅️اجرومزده شما برادران و خواهران عزاداران با بی بی دو عالم فاطمه زهرا(س) انشاالله به آبروی نازدانه ابا عبدالله حضرت رقیه درهرگوشه ای از این مجلس ومحفل نشسته اید حاجت روا بشید شفای همه مریض ها انشاالله همه اموات فیض ببرند
🔸طفل ویرانه شدن زار شدن هم دارد
🔸قد خم دست به دیوار شدن هم دارد
🔸تا صدای لبت آمد لبم از خواب پرید
🔸سر تو ارزش بیدار شدن هم دارد
🔸عقب افتادن این چند شب از عاطفه ات
🔸این همه بوسه بدهکار شدن هم دارد
🔸بی سبب نیست که با دست به دنبال توام
🔸چشم خون لخته شده تار شدن هم دارد
🔸دخترت نیستم از طشت رهایت نکنم
🔸دختر شاه فداکار شدن هم دارد
🔸معجری را که تو از مکه خریدی بردند
🔸موی آشفته گرفتار شدن هم دارد
⏪عزاداران شب سوم محرم می دونم گرفتاری مریض داری حاجت داری امشب دامن سه ساله امام حسینو بگیر با آن دستهای کوچکش خیلی گره های بزرگی را باز می کنه امشب امام حسینو به صورت سیلی خورده دخترش قسم بده بگو آقاجان به امیدی آمدیم دیگه دست خالی ردمان نکنی حالا
دلها را ببریم خرابه شام ، برای دختر سه ساله ابی عبدالله گریه کنیم ، بیاد آن لحظه ای که از خواب بیدار شد ، بهانه بابا گرفت ، به اطراف خرابه نگاه کرد دید خبری نیست ، خودش را به عمه رسانید .
صدا زد عمه : الان سرم روی دامن بابایم بود مرا نوازش می کرد ، بابایم کجا رفت ؟ هر چه کردند این دختر سه ساله را آرام کنند نشد .
🔻دل سنگ آب شد از گریه تو گریه مکن
🔻عمه بی تاب شد از گریه تو گریه مکن
عاشقان حرم رقیه ، شما می دانید رسم است اگر یک بچه کوچکی بهانه بابا بگیرد او را نوازش می کنند ، برایش اسباب بازی می آورند آرامش می کنند کجای عالم رسم است برای طفل سه ساله که بهانه بابا بگیرد سر بریده بابایش را بیاورند ، سر بابایش را آوردند خیره خیره نگاه کرد ، سر بابا را بغل گرفت صدا زد :
چه بلایی سرت آوردن...بابا.
🔸سر و روی پدر را پاک می کرد
🔸برایش عقده ی دل باز می کرد
صدا زد بابای خوبم....
🔸به قربان سر نورانی تو
🔸چرا خون ریزد از پیشانی تو
🔸رخ من نیلی از سیلی است بابا
🔸لبان تو چرا نیلی است بابا
بابا کی با چوب به لب و دندانت زده..
اما میخام بگم.
بابای خوبم...
🔸تو از چوب جفا داری نشانه
🔸مرا باشد نشان از تازیانه
اگه با چوب به لب و دندان تو زدن.
اما به منم تازیانه زدن
🔸مرا باشد نشان از تازیانه..
بابا دیگه طاقت تازیانه ندارم.
طاقت سیلی خوردن ندارم.
طاقت سنگ خوردن ندارم.
🔸ز تو دارم تمنا جان بابا
🔸مرا با خود ببر در نزد زهرا
حسین آرام جانم..حسین روح وروانم
علي لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
التماس دعا
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#روضه حضرت علی اصغر (ع)
#شب هفتم محرم(شیرخوارگان حسینی)
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
السَّلامُ عَلَیکمْ یااَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة...
♦️شب گر رخ مهتاب نبیند سـخت است
♦️لب تشـنه اگر آب نبیند ســخت است
♦️ما نوکر و ارباب تویی مهـدی جان
♦️نوکر رخ اربـاب نبیند ســخت است
⬅️اجرومزده همه شما برادران و خواهران وعزاداران با بی بی دوعالم فاطمه زهرا (س)انشاالله هرکجای مجلس نشسته ای به آبروی علی اصغر امام حسین حاجت روا بشید شفای همه مریض ها انشاالله
امشب باید حواس ها خیلی جمع باشه، آمدیم در خونه شیر خواره اباعبدالله، باب الحوائج، گرفتارها، مریض دارها، قرض دارها، شب هفتم محرم کجای مجلس نشسته اید، اگه كسی دست خالی برگرده، فقط و فقط تقصیر خودشه، چون از هر طرفی كه برای این آقازاده گریه می كنی،یه نفر دعات می كنه؛ یه طرف مادرش رباب دعا می كنه،یه طرف عمه جانش زینب دعات می كنه،یه طرف رقیه كنار گهواره نشسته، یه طرف بابای مظلومش دعات می كنه، گفت:
رُخت از بوسه ای بی گاه می سوخت…
بچه رو دیدی، شیرخواره رو می گن، بوس نكنید، اگه احیاناً كسی بوسش كنه، اینقدر صورت لطیفه، جای لب و دهان این بوسه كننده، رو صورت این بچه می مونه.
…رُخت از بوسه ای بی گاه می سوخت
نه تنها بوسه از یك آه می سوخت
ابی عبدالله قنداقه علی اصغرش رو آغوش گرفت...
اومد در مقابل دشمن ایستاد...
علی اصغرش رو روی دستاش بلند کرد...
صدا زد...
ای نانجیبها...
شما با من سر جنگ دارید...
اگه به من حسین رحم نمیکنید...
این طفل شش ماهه که کاری نکرده...
یه نگاه به لبهای خشکیدش بندازید...
ببینید...
اگه بهش آب بدید میمیره...
اگه آب هم ندید میمیره...
اگه حرف من حسین رو قبول ندارید خودتون ببرید سیرابش کنید...
دشمن داره نگاه میکنه...
خیلی ها به گریه افتادن...
ابی عبدالله داره حرف میزنه...
شاید اینها دلشون بسوزه...
یکدفعه دیدند...
حرمله نانجیب تیر سه شعبه از کمان رها کرد. امام حسین دید علی اصغر روی دستش پروبال می زنه😭
🔸تو رفتی مادرت حیران شد ای وای
🔸تمام خیمه ها ویران شد ای وای
🔸مگر تیرسه شعبه خنجری بود
🔸سرت بر پوست آویزان شد ای وای
یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر ازاین مجلس ومحفل فیض ببرد
امشب كسی نباشه چشمش گریان نباشه برا علی،گفت:سنگ دل ترین رو آورد بیرون مختار،گفت:جایی شد دل تو هم بسوزه بحال حسین،گفت:یك جا،همه جا هلهله می كردم،كف می زدم،خوشحال بودم،یه جا دل من سوخت،دیدم حسین بچه رو زیر عبا گرفت،بین میدون متحیر بود،نمی دونست كجا بره،یه قدم می رفت سمت خیمه ها باز برمی گشت،گفت:خلاصه چیكار كرد ابی عبدالله رفت سمت خیمه ها،گفت:نه امیر،دیدم اومد پشت خیمه ها نشست روی خاك ها،با غلاف شمشیر یه قبر كوچولویی كند. پدر با كودكی پرپر نشسته به روی خاك ها مادر نشسته رباب این را فقط تكرار می كرد سه شعبه دارد و تا پر نشسته یه منظره ای مادر دیده،می گفت: عطش گرد پر و بال تو می گشت غریبی پای اقبال تو می گشت به پشت خیمه ها ای وای دیدم كسی با نیزه دنبال تو می گشت لالایی اصغرم،لایی لالایی امشب خانم ها بیشتر باید گریه كنند،ای كاش بچه ها رو امشب بغل مادرها ندن،بابا ها بیرون نگه دارن،آخه شب ربابه،هی میومد كنار گهواره ی خالی،گفت: چگونه خاك بریزم به روی زیبایت كه تو بخندی و من كنم تماشایت مزار كوچك تو پر شده از خونت به خواب ماهی من در میان دریایت مرا ببخش عزیزم كه جای قطره ی آب به یك سه شعبه برآورده ام تقاضایت چگونه جسم تو پنهان كنم كه می دانم به وقت غارتمان می كنند پیدایت كمی بخواب در این خاك تا كمی وقت است كه بعد از این شود آغوش نیزه ها جایت بیا رباب كه این شاید آخرین باری است كه خواب می رود او با نوای لالایت اگر نشد كه شود سایه سرت امروز به روی نیزه شود سایه سار فردایت حسین ..
حسین آرام جانم..حسین روح وروانم
الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
التماس دعا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
1403/4/19
👇
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@madahi_moharram