✍
#روضه و توسل ویژه شهادت باب الحوائج امامموسی بن جعفر علیه السلام
هرکسی که آمد و در کاظمینش پا گذاشت
وقت برگشتن دلش را در حریمش جا گذاشت
او همیشه حاجت هر شیعه ای را داده است
هر زمانی دست دنیا کار ما را وا گذاشت
مادر موسی شده محو فضیلت هاش که
نام فرزند خودش را قبل از او موسی گذاشت
آن زمان که حضرت موسی پر از تشویش بود
با مدد از نامِ او پا در دل دریا گذاشت
*اما بمیرم برات آقا جان..*
روزگارش بین زندان ها تک و تنها گذشت
*لایزال ینتقلُ مِن السجنِ الی الّسجن.
با حجت خدا چه کردن ؟؟..*
روزگارش بین زندان ها تک و تنها گذشت
چون که شهر او امامش را تک و تنها گذاشت
رفت و بعد رفتنش هم هر نگهبان میگریست
از کرامت عطر خود را بین زندان ها گذاشت
*چهار تا زندانبان داره موسی بن جعفر..برا هر کدومشون لحن مناجاتِ امام موسی کاظم حمد و ثنا الهیه.. از اینکه خلوتی پیدا کردم با خدای خودم مناجات کنم. اما این زندانبان آخری که اومد لحن مناجاتِ موسی بن جعفر هم عوض شد.هی صدا میزد.." يَا مُخَلِّصَ الشَّجَرِ مِن بَينِ رَملٍ وَ طِينٍ خَلِّصنِي مِن يَدِ هَارُون"آماده ای بریم به ملاقات زندانی یا نه..*
کنج سیاهچال غریبی عزیز داشت
پیری شکسته که جگری ریز ریز داشت
دلتنگیش برای رضا سینه سوز بود
قلبی برای دخترکش ناله خیز داشت
با دستهای بسته فقط ناسزا شنید
زخم زبان قاتل او نیش تیز داشت
دیشب صدای سرفه ی او تا سحر رسید
زنجیر بین حلقه ی خود یک مریض داشت
زنجیر را کشید کمی قد کشیده شد
این استخوان پا چِقَدر خرده ریز داشت
او روی در شکسته و مادر به پشت در
تشییع او به روضه ی زهرا گریز داشت
بر روی تخته پاره تنش گیر کرده بود
انگار لنگه ی در دو سه تا میخ تیز داشت
اول مدینه ، بعد دلم کاخ شام رفت
زندان هر چه داشت ویرانه نیز داشت
سر روی تشت بود و حرامی کنار تشت
نامرد بین دست شرابی غلیظ داشت
*حسین...*
کنج زندان خبر از بزم می و جام نبود
دخترش ثانیه ای در ملأ عام نبود
بود زندانی و در مجلس اغیار نرفت
همره اهل و عیالش سر بازار نرفت
بود مظلوم ولی هفت کفن داشت به تن
گریه میکرد به جسمی که نشد غسل و کفن
*وقتی مناجات میکنی دوست داری آرامش داشته باشی تو حال خوش باشی بتونی با خدا راحت حرف بزنی چه جوری مناجات موسی کاظم رو بهم میزد اون ملعون..*
ناگهان خلوت من با زدنی ریخت بهم
*اما یا باب الحوائج من یه آقایی هم تو گودال سراغ دارم داشت با خدا مناجات میکرد چی میگفت؟؟"الهی رضا برضائک لا معبود سِواک لا غیاث المستغیثین"
داشت با خدا مناجات میکرد بی رمق بود تا تکان میخورد بیشتر نیزه و کمان میخورد
هر کسی خسته بود و عقب میرفت
بدن خسته همچنان میخورد
همه رفتن شمر ول کن نیست
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم
#روضه_امام_کاظم (ع)
#ماه_رجب
کانال مداحی و اشعار مناسبتی ←↓👇
🆔 ➺ @madahionline_313
امام کاظم ع ی(59).mp3
زمان:
حجم:
153.2K
امام موسی ابن جعفر (ع)
سبک: خیمه ها میسوزد و شمع
حضرت موسی بن جعفر شد فدای راه دین
گوشه ی زندان غم او شد شهید زهر کین
تسلیت مولی رضا۲
نور چشمان پیمبر گوشه ی زندان چرا
هفتمین نور امامت با دل سوزان چرا
تسلیت مولی رضا۲
ظلم و کینه بر امام هفتمین افزون شده
موسی جعفر از این ظلم و ستم دلخون شده
تسلیت مولی رضا۲
کس چنان موسی بن جعفر رنج و درد و غم ندید
گوشه ی زندان هارون از ستم گشته شهید
تسلیت مولی رضا۲
آن امامی که چو جد اطهرش آزاده بود
گوشه ی زندان سندی از نفس افتاده بود
تسلیت مولی رضا۲
از شرار زهر کینه بر زمین افتاده بود
در غریبی گوشه ی زندان غم جان داده بود
تسلیت مولی رضا۲
داغ هفتم نور حق بر شیعیان سوزنده بود
سندی شاهک شرر بر حاصلش افکنده بود
تسلیت مولی رضا۲
کس نداند از چه رو زندان غم شد مأمنش
شیعیان مرتضی در انتظار دیدنش
تسلیت مولی رضا۲
آمد از زندان برون اما به دوش چار تن
کاظمین از داغ او گردیده چون بیت الحزن
تسلیت مولی رضا۲
گوشه ی زندان شهید کینه و بیداد بود
پیکر پاکش سه روز روی پل بغداد بود
تسلیت #امام_رضا ۲
#روضه_امام_کاظم (ع)
#ماه_رجب
کانال مداحی و اشعار مناسبتی ←↓👇
🆔 ➺ @madahionline_313
✍
امام موسی کاظم (علیه السلام)
بالاترین خورشید، گنجی در خفا بود
لبهای خشکش، تشنهء ذکر و دعا بود
بی جلوه هم از بندهء بد، عبد می ساخت
موسای ما در معجزاتش بی عصا بود
از ساق عرش افتاد در زندان ویران
آنکس که مجروحیتش از ساق پا بود
با ضربه ها هرچند که از حال می رفت
در سجده مدهوش ملاقات خدا بود
زیر عبایش جلوه های پنج تن داشت
هر جای جسمش روضهء آل عبا بود
بار قنوتش را ورم هایش کشیدند
هر وعده سیلی خورد آقا بی هوا بود
هرکس که آمد پیش او حاجت روا شد
هرچند حرفش نیشدار و ناروا بود
زنجیر، دور گردنش بود و زمین خورد
بسکه ردیف استخوانش جابجا بود
با زخم لبهایش به سختی آب می خورد
هرشب گریز روضه هایش #کربلا بود
ای کاظمینی ها! جنازه بر زمین ماند
ای کاش در بین شما، یک آشنا بود
هرچند بی کس روی تخته پاره افتاد
در وقت تدفینش یقین دارم رضا بود
اینجا از ابریشم، کفن آماده کردند
در پیش مردم حرمت صاحب عزا بود
در کربلا یا سر به روی نیزه می رفت...
یا هر تنی صدپاره با سر نیزه ها بود
آنجا سری در دست قاتل بود اما
با خنجر کُندی بریده از قفا بود
بعد سه روز ارباب ما را دفن کردند
تجمیع جسم او به دست بوریا بود
رضا دین پرور
#روضه_امام_کاظم (ع)
#ماه_رجب
کانال مداحی و اشعار مناسبتی ←↓👇
🆔 ➺ @madahionline_313