#قصه_های_کودکانه
روزی 🌸پیامبرخدا صلی الله علیه و آله🌸 در مسجد نشسته بودند.
عرب بادیه نشینی وارد شد و گفت: ای رسول خدا! من گرسنه ام، لباس مناسبی ندارم، پولی هم ندارم و مقروض هستم. کمکم کنید.😔
پیامبر به بلال فرمودند: که این مرد را به خانه فاطمه ببر و به دخترم بگو که پدرت او را فرستاده است.❤️🌼❤️
بلال آمد و داستان را برای 🌹حضرت زهرا سلام الله علیها🌹 تعریف کرد. حضرت گردنبند خود را که هدیه بود باز کردند و به بلال دادند و فرمودند: که این گردنبند را به پدرم بده تا مشکل را حل کنند.💖🌸💖
بلال بازگشت و امانتی را تحویل پیامبر داد. رسول خدا فرمودند: هر کس این گردنبند را بخرد، بهشت را برای او تضمین می کنم.💝☀️💝
عمار یاسر آن را خرید و مرد سائل(فقیر) را به خانه خود برد. به او لباس و غذا داد و دو برابر میزان قرض به او پول داد.💕
سپس عمار غلام خود را صدا زد و گفت: این گردنبند را به خانه فاطمه زهرا می بری و می گویی که هدیه است. تو را نیز به فاطمه بخشیدم.🧡🌺🧡
غلام گردنبند را به حضرت داد و گفت: عمار مرا نیز به شما بخشیده است.
حضرت نیز غلام را در راه رضای خدا آزاد کردند.❣❣❣
غلام گفت: متعجبم! چه گردنبند با برکتی! گرسنه ای را سیر کرد، بی لباسی را پوشاند، قرض مقروضی را ادا کرد، غلامی را آزاد کرد و دوباره نزد صاحبش بازگشت.❤️🧡💛
#داستان_امامان_و_پیامبران
🧒@madaran_e_delvapas
مادران ایرانی|کودک،تربیت،خانواده
#با_هم_کتاب_بخوانیم #من_مادر_مصطفی ۶۰ من مصطفی را مرد میخواستم(قسمت هفتم) در راه که می رفتیم سمت
#با_هم_کتاب_بخوانیم
#من_مادر_مصطفی ۶۱
روز میدان رفتن زنان(قسمت اول)
روز تشییع جنازه گریه نمیکردم. من مشوق مصطفی بودم برای ماندن در سایت نطنز. خدا را شاهد میگیرم؛ همین است که می گویم. من همین مصطفی را که الان هست میخواستم، نه مصطفای ترسو که از ترس جان کارش را رها کند.
اندازه دوست داشتنم به قدری است که الان اگر قدرت داشته باشم بچه ام را پس بگیرم، میگیرم. ولی با همه علاقهای که به او دارم، مرد بودنش را میخواهم. محکم بودنش را دوست دارم. هدفش را دوست دارم. پیرو آقا بودنش را دوست دارم.
هیچ وقت تشویقش نکردم که از کارش بیرون بیاید.
در مراسم تشییعش گفتم: خط قرمز مصطفی، مقام معظم رهبری بود.
اینکه بچه ام پیرو ولایت فقیه بود، به او افتخار می کنم. این که بچه ام جزو هیچ گروه و حزبی نبود، به او افتخار می کنم. شایعاتی شنیده بودم راجع به مواضع سیاسی اش. به همین خاطر وظیفه خود دانستم روز تشییع خط مصطفی را روشن کنم.
برای دکتر علی محمدی هم شایعه کردند که ایشان فلان طرفی بوده و فلان طور شده. برای هر کدام حرفی در آوردند که اسرائیل را تبرئه کنند. کسانی که این حرفها را میزنند، نفوذی اسرائیل اند و بس.
مصطفی مرد بزرگی بود. این را من بدون اغراق می گویم. نه حالا به صرف این که مادرش هستم. من به جز مادر بودن، دوستش هم بودم. مشاوره همدیگر بودیم. واقعا مرد بزرگی بود. این مرد بزرگ، مادری نمی خواست که پشت سرش شیون کند. مو پریشان کند و مردم را دور خودش جمع کند. من روز تشییع جنازه، کنار هیچکس راه نمیرفتم. برای خودم تنها میرفتم و آن حرفهایی که زدم، دقیقا حس می کنم حرف خود مصطفی بود. خواست خود مصطفی بود که من بگویم. و الّا من در خودم به شخصه چنین قدرتی را نمیدیدم. یعنی اگر در خواب می دیدم که یک مو از سر مصطفی کم شده، دیوانه میشدم. اگر فقط یک روز با او تماس تلفنی نداشتم، آن روز شب نمیشد. آن روز خواهرهایش میگفتند:《 بچه ها! سر به سرش نذارین. دور و برش نپلکین. امروز عزیز دردونه ش بهش زنگ نزده.》(راوی : مادرشهید)
#رحیم_مخدومی
📚@madaran_e_delvapas
❌کپی رمان در ایتا ممنوع❌
🌸 حس خوب خوشبختی 🌸
آویزه گوشمان باشد....
هيچ کدام از آنهايي که همسرت را با آنها مقايسه
مي کني ، هنوز با تو زندگي نکرده اند تا نقاط
ضعفشان را هم ببيني ....!!!!
از دور همه در زندگيشان قهرمانند ......
اما نه ...!!!!!!
قهرمان واقعي کسي است که با
خوشي و نا خوشي ، عاشقانه در کنارت
زندگي مي کند ......
قهرمان زندگيت را عاشقانه باور کن!!
#عاشقانه ❤️
#همسرانه 💖
😍 سفالگری کنیم 😍
#ایده_سرگرمی_کودکان_در_خانه ۱۱
💡@madaran_e_delvapas
😋اشکنه😋
تخم مرغ 4 عدد
پیاز درشت 1 عدد
آرد 2 قاشق غذاخوری
شنبلیله خشک شده 1 قاشق غذا خوری
زردچوبه نصف قاشق سوپ خوری
نمک و فلفل سیاه به میزان لازم
پیازها را بشویید و با یک چاقو مناسب خرد کنید و سپس در یک قابلمه آن را سرخ کنید.
وقتی که پیاز ها طلایی شدند. آرد و شنبلیله را به آن اضافه کنید و مقداری آن را تفت دهید.
بعد از تفت دادن آخر کار زردچوبه را اضافه کنید.
سپس 3 تا 4 لیوان آب به قابلمه اضافه کنید و صبر کنید تا آب به جوش بیاید.
در این مرحله مقداری نمک و فلفل به قابلمه اضافه کنید.
تخم مرغ ها را در یک کاسه بشکنید و آن ها را کاملاً هم بزنید.
در مرحله بعد تخم مرغ ها را به آرامی به اشکنه اضافه کنید و دائماً آن را یا یک قاشق هم بزنید تا تخم مرغ ها سفت و بسته نشود.
میزان فلفل و نمک را امتحان کنید و در صورت لزوم دوباره اضافه کنید.
پس از آن که مقداری اشکنه قل خورد، غذای شما حاضر است.
#آشپزی_آسان
👩🍳@madaran_e_delvapas
مادران ایرانی|کودک،تربیت،خانواده
#با_هم_کتاب_بخوانیم #من_مادر_مصطفی ۶۱ روز میدان رفتن زنان(قسمت اول) روز تشییع جنازه گریه نمیکرد
#با_هم_کتاب_بخوانیم
#من_مادر_مصطفی ۶۲
روز میدان رفتن زنان(قسمت دوم)
سالها بود آقا رحیم تنهایی، میرفت راهپیمایی. من خیلی حوصله ام نمیگرفت، نمیرفتم. تا جنگ بود، میرفتم. روزی که رئیس جمهور از مردم نظرخواهی کرد برای انرژی اتمی، اگر یادتان باشد یک ۲۲ بهمن بود. من با آقا رحیم رفته بودم راهپیمایی. هر دو شعار دادیم و این کار را تایید کردیم. من از اعماق وجود تایید کرده بودم. باید پایش می ایستادم. تا وقتی مصطفی بود، وظیفهام تشویق مصطفی بود، حالا هم ادامه راهش.
از وقتی مصطفی رفته، سعی کرده ام نگذارم هیچ کجا از او سوء استفاده شود. به هر قیمتی بوده جلوی این کار را گرفته ام. تقریباً دیگر همه شان مرا میشناسند. میدانند که مادر مصطفی مثل خود مصطفی شمشیرش برهنه است. جرأت نمیکند چیزی بر خلاف عقیده خود مصطفی عَلَم کنند.
امسال (۱۳۹۰) تاسوعا ما را برد بهشت زهرا؛ زیارت هفتاد و دو تن شهید حزب جمهوری. آنجا داشت با من صحبت میکرد، میگفت:《 مامان جون، متنفرم از کسی که شهدا رو طبقه بندی کنه. حالا به صرف اینکه این یه سرباز وظیفه بوده یا یه پاسدار، یا یه فرمانده. شهدا همه در مقابل خداوند یکسانند و اگر کسی بخواد این کار رو انجام بده، کار زشتی کرده. خدا خودش میدونه ارزش کدام شهید بالاتره یا بالاتر نیست.》(راوی: مادرشهید)
#رحیم_مخدومی
📚@madaran_e_delvapas
❌کپی رمان در ایتا ممنوع❌
هدایت شده از 👚مزون حجاب کودک و نوجوان👗
🚨توجه 🚨توجه
📣بافت انواع سبدها وباکس های تریکو در رنگ واندازه دلخواه شما😍
انواع ست های سیسمونی، عروس داماد و لوازم التحریر 😮🤩
انواع باکس های درب دار، سطل وسبد دستمال کاغذی
انواع کیف های جذاب
خلاصه هرچی که فکرشو کنید🤩🤯
اگربه دنبال هدیه ای خاص ومتفاوت به عزیزانتون هستید کانال مارو از دست ندهید کافیست یکبار دیدن فرمایید👇👇
https://eitaa.com/sshshoping/592904247C51b3ef7525
☝️☝️
🌹امام علی علیه السلام🌹
🌼همیشه با همسرت مدارا کن، و با او به نیکی همنشینی کن تا زندگیت باصفا شود 🌼
#احادیث_همسرداری
#همسرانه
❤️@madaran_e_delvapas
📚کاهش جمعیت فاجعه تقلیل ازدواج وتحدید نسل
📖در این کتاب درباره
- ضرورت و اهمیت و آثار و منافع و کارکردهای ازدواج و تشکیل خانواده
- اصول ازدواج به سبک اسلامی
- جمعیت و نقش آن در مشارکت عمومی و تقویت اقتدار ملی
- تحولات تاریخی جمعیت ایران از دوران باستان تا پایان عصر قاجاریه
- تحولات جمعیتی در دورۀ پهلوی اول و دوم
- تلاش کانونهای استعماری برای کاهش باروری و عقیمسازی در ایران
- تحولات جمعیتی در دورۀ استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران و دیدگاه جمعیتی رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران صحبت به میان آمده است.
👤نویسنده:علی معصومی
ناشر:موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت
#معرفی_کتاب ۳
📚 @madaran_e_delvapas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 #تربیت_جنسی و عاطفی کودکان و نوجوانان به روش آرمانا..
🔻شماره ۱۱
#دکتر_سید_کمیل_حسینی
#مؤسسه_آرمانا
🔞 @madaran_e_delvapas
اگر برنج بیش از حد جوش خورد 2 یا 3 قاشق غذا خوری آبلیمو به آن اضافه کنید تا وا نرود.
#ترفند
#خانه_داری
🏠@madaran_e_delvapas
💎نسل جوان
آیت الله خامنهای قریب به هشت سال قبل، تاکید بر حفظ سرمایه جوان داشتهاند.
دولت و مجلس در این مدت چه کرده اند؟
سایر نهادها؟
باید کاری کرد...
#نسل_جوان
#فرزندآوری
👶 @madaran_e_delvapas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅توضیحات دکتر بانکی پور در مورد تسهیلات در نظر گرفته شده برای خانواده ها در طرح "جوانی جمعیت و حمایت از خانواده"
#جمعیت_جوان_مولفه_قدرت
#خانواده_مستحکم
✅ @madaran_e_delvapas
#قصه_های_کودکانه
🦋 کار و تلاش 🦋
روزى 🌻پیامبر صلى الله علیه و آله🌻 با اصحاب خود نشسته بودند.
پیامبر جوان نیرومندى را دید که اول صبح مشغول کار و تلاش مى باشد. بعضى از حاضران گفتند: این شایسته تمجید و ستایش بود، اگر نیروى جوانى خود را در راه خدا به کار مى انداخت ؟ 🌻پیامبر صلى الله علیه و آله🌻 فرمود: چنین نگویید، اگر این جوان کار مى کند تا نیازمندیهاى خود را تأمین کند و از دیگران بى نیاز گردد، در راه خدا گام برداشته و همچنین اگر به نفع پدر و مادر ناتوان و کودکان خردسالش کار کند و آنها را از مردم بى نیاز سازد، باز هم در راه خدا قدم برداشته است.💛💚
#داستان_امامان_و_پیامبران
🧒@madaran_e_delvapas
مادران ایرانی|کودک،تربیت،خانواده
#با_هم_کتاب_بخوانیم #من_مادر_مصطفی ۶۲ روز میدان رفتن زنان(قسمت دوم) سالها بود آقا رحیم تنهایی،
#با_هم_کتاب_بخوانیم
#من_مادر_مصطفی ۶۳
روز میدان رفتن زنان(قسمت سوم)
شهید قشقایی راننده مصطفی بود. هفت سال با هم در جاده رفتند و آمدند. واقعا یار غاری که میگویند، شهید قشقایی بود. با هم خیلی دوست بودند. یک وقت مصطفی زنگ میزد، میگفت:《 رضا، من میام دنبالت.》
میگفتم: تو راننده یا رضا؟
میگفت:《 خیلی فرق نمیکنه. هردوتامون یکی هستیم. حالا هرکی بتونه.》
روز تشییع جنازه، فکر کردم چیزی بگویم که از مقام و جایگاه شهید قشقایی هم تجلیل شود. گفتم: شهدای دیگر به ویژه شهید قشقایی کمتر از پسر من نبودند و مصطفی از طبقه بندی کردن شهدا متنفر بود.
مطمئنم اگر از آن روز تا حالا کاری موردپسند مصطفی نکرده باشم، اینکه اعلام کردم پیرو خط رهبری بوده و شهید قشقایی را معرفی کردم، خیلی خوشحال است.
اکثر اوقات که آقای قشقایی می آمد دنبال مصطفی، آقا رحیم تعارفش میکرد، به زور می آوردش بالا برای صبحانه، جوان فوق العاده مودبی بود. همینطور دو زانو می نشست و سرش را می انداخت پایین.
مصطفی هم او را واقعا دوست داشت. هر کاری از دستش بر می آمد، برایش می کرد. راننده های شرکت با زور مصطفی استخدام شدند. چند تا جلسه گذاشت، داد و بیداد راه انداخت، تا آنها را استخدام کرد؛ یکی شان آقای قشقایی بود. میگفت:《حق اینا ضایع میشه.》
این اواخر یک روز به او گفته بود:《 رضا! ما با هم اومدیم. من هر پست و مقامی هم که بگیرم، مطمئن باش تو رو ول نمیکنم. تو همیشه باید همراه من باشی. محرمم هستی، محرمم باش.》
خوب، تمام کارهای مصطفی با تلفن بود؛ آن هم در ماشین. جلوی هر کسی نمیتوانست حرف بزند. شهید قشقایی واقعاً محرمش بود.
یک بار در حضور ما قشقایی تلفنی با مصطفی صحبت میکرد، ورد زبانش "جانم حاجی جان" بود. خیلی دوستش داشت.
#رحیم_مخدومی
📚@madaran_e_delvapas
❌کپی رمان در ایتا ممنوع❌