مادران شریف ایران زمین
🏆 قراره یه مراسم برای جمعآوری حمایتهای مردمی به صورت طلا و پول نقد برگزار کنیم و شما به سه روش می
بخشی از حمایتهای خانومای ایرانی از مردم فلسطین ❤️👆🏻
اگر شما هم دوست دارید توی برنامه اهدای طلا و حمایت مالی از مردم فلسطین مشارکت کنید، پیام بالا رو بخونید. 👆🏻
این برنامه به همت دوستان دغدغهمند و عزیزمون در گروه نهضت مادری برگزار میشه و کاملا قابل اعتماد هستن و از نزدیک میشناسیمشون.
✅ حتما عضو کانال امهات القدس بشید و برنامههاشون رو دنبال کنید:
https://ble.ir/ommahatalqods 🇮🇷🇵🇸
هدایت شده از پویشکتابمادرانشریف🇮🇷
سلام عزیزان ❤️
برای اینکه این روزها بیشتر به یاد حاج قاسم عزیز باشیم، میخوایم سه تا کتاب کوتاه و جذاب درباره ایشون رو بخونیم.
🔸کتاب عزیز زیبای من
روایت سه روز منتهی به شهادت سردار عزیز و وقایعش از زبان اطرافیان
www.faraketab.ir/b/182954?u=82039
🔸کتاب از چیزی نمی ترسیدم
زندگینامه خودنوشت ایشون از کودکی تا انقلاب
www.faraketab.ir/b/24561?u=82039
🔸 کتاب کوچک مرد
زندگینامه دوران کودکی حاج قاسم به زبان شعر برای بچهها
www.faraketab.ir/b/180335?u=82039
✅ تا فردا شب، نسخه الکترونیکی هر سه کتاب در فراکتاب با تخفیف ۱۰۰ درصد و به صورت رایگان قابل دریافت هست. دو تا کتاب آخر نسخه صوتی هم داره.
🔷 برای عضویت توی گروه همخوانی و اطلاعات بیشتر، بفرمایید اینجا:
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
@madaran_sharif_pooyesh_ketab
به نیابت از حاج قاسم عزیز، قرآن میخونیم و ثوابش رو از طرف ایشون به حضرت فاطمه سلام الله علیها هدیه میکینم. ❤️
🔸 برای شرکت در ختم قرآن و قرائت فاتحه و زیارت عاشورا بفرمایید اینجا:
🔗 iporse.ir/6243517
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«۱۶. تصمیم گرفتیم ادامه تحصیل بدیم»
#ز_رضایی
(مامان #سیدعباس و #سیدعلی ۶.۵ساله، #فاطمهسادات ۵سال و ۲ماهه، #زهراسادات ۲ساله)
گاهی واقعاً کم میآوردم. بعضی وقتا که بچهها دعوا میکردن، مینشستیم با هم گریه میکردیم.🤪
هر چند سعی میکردم تا جای ممکن تو دعواها دخالت نکنم، تا وقتی که خطرناک نشده. احتمال دعوا رو کم میکردم. مثلاً به جای اینکه میوه رو داخل یه ظرف براشون بذارم، برای هرکسی جدا میذاشتم.👌🏻 یا مثلاً اسباببازیها رو مدام تقسیم میکردم. البته که دعوا از همون وقتی که تونستن دستاشون رو تکون بدن تا همین الان همیشه بوده.🥴 و احتمالاً در آینده هم هست.😅
طبیعتاً منم مثل همهٔ مامانها خسته میشم، ممکنه بچهها رو دعوا کنم، یا داد بزنم. ممکنم هست از خونه و بچهداری و همه چی🤪 خسته بشم و دلم بخواد فقط تو سکوت باشم.😉
این وقتا اگه میشد بچهها رو به پدرشون یا گاهی به مادربزرگشون که همسایهمون بودن، میسپردم. یا گاهی از زمان روزانهٔ تلویزیون دیدن بچهها استفاده میکردم.
قبلاً تو یه کارگاه سواد رسانه برای والدین شرکت کرده بودم و اونجا بیشترین زمان مجاز برای استفاده از وسایل صوتی تصویری رو حدود ۱.۵ ساعت در روز برای بچههای ۲.۵ تا ۴ سال گفته بودن و من این ساعت رو برای بچهها لحاظ میکردم.
چون بیشتر دیدن تلویزیون باعث به هم خوردن تمرکز، کندتر شدن روند صحبت و... میشه.☺️
یکی از مسائلی که همیشه ناراحتش بودم، این بود که نمیتونستم به مامان و بابام کمک کنم. به خاطر مشغولیتهام با سه تا فسقلی.
بعد از پوشک گرفتن فاطمهسادات، تصمیم گرفتم حداقل هفتهای یک بار به منزل مامان برم و کمی کمک کنم و این حس خوبی بهم میداد.
حس کمک حداقلی به مادرم.❤️
مادری که بعد از تولد پسرها تا دیدمش دستاش رو بوسه بارون کردم. هرچی ازم میپرسیدن چی شده؟ میگفتم تازه میفهمم وقتی ما بچه بودیم، چقدر اذیت شدی.
روزها میگذشت...
دوری از فضای دانشگاه کمکم داشت برام خستهکننده میشد. با همسرم تصمیم گرفتیم دوتایی برای کنکور بخونیم و برای مقطع بالاتر شرکت کنیم.
رشتهٔ مدیریت دولتی ثبتنام کردم. کتابهای کمک آموزشی لازم رو گرفتم و شروع کردم به مطالعهٔ دروس.
درس خوندنها شروع شد. باید مدیریت میکردم که زمان درس خوندنم اولاً با زمان درس خوندن همسر یکی نباشه و ثانیاً توی فضای آرومی باشه تا دروس رو خوب متوجه بشم.
چون رشته تحصیلی متفاوتی رو میخواستم بخونم، کمی مطالعهٔ دروس سخت بود. از طرفی رسیدگی به امور بچهها و خونه و کارهای مجموعهای که باهاشون همکاری میکردم، رو هم داشتم.
برنامهریزیهای لازم رو انجام دادم و شروع کردم به مطالعه.📚
تا جایی که ممکن بود، حین بیداری بچهها به کارهای خونه میرسیدم و اگه بچهها خواب روز داشتن (روزهایی که خسته بودن... وگرنه کلا دیگه خواب روز تموم شده بود😅) یا مثلاً خیلی خوب بازی میکردن، کنارشون تو اتاق میخوابیدم یا دراز میکشیدم که انرژی داشته باشم. یعنی تا اون ساعت که زمان خوابشون بشه (۸:۳۰) هم کارهای خونه تموم شده بود، هم کمی استراحت کرده بودم و از وقتی میخوابیدن شروع میکردم به درس خوندن.📚 زمانهایی که خیلی خسته بودم، یکی دوساعت میخوابیدم و بعد بیدار میشدم.
صبح ها نمیتونستم بیدار بمونم. معمولاً
چون هم باردار بودم یه کم خواب صبح زیادی میچسبید😅 هم دیگه امید نداشتم بعدش بخوابم. ولی نصف شبها، هم خسته نبودم هم امید داشتم مثلاً ۵ میتونم بخوابم تا ۷ که بیدار میشن.
موارد یادداشتکردنی که نیاز به تمرکز نداشت رو توی روز انجام میدادم.
چون حفظیاتم خوب نبود، باید یادداشت میکردم تا بعداً مروز کنم. این کار رو در حین بیداری بچهها انجام میدادم.
یه روزهایی سه ساعت درس میخوندم و یه روزهایی یکربع.
ویژگی برنامهریزی با بچه، شناور بودنش هست.
پیش میاومد که بچهها نذارن درس بخونم. اگه نیاز واجب داشتن، درس رو متوقف میکردم و بهشون میرسیدم؛
ولی این گفتمان که مامان میخواد گاهی تنها باشه، مدتها بود تو خونهمون شکل گرفته بود و بچهها یاد گرفته بودن که مامان هم میتونه زمان مخصوص به خودش رو داشته باشه. ❤️
اون مدت همیشه کتابها گوشه گوشهٔ خونه باز بودن و این رو دوست داشتم. اینکه فاطمه سادات ببینه که من مادرم ولی همچنان برای درس خوندن و مطالعه تلاش میکنم، برام ارزش بود.
خیلی وقتها میرفت پشت میز من مینشست و میگفت من مامان هستم دارم درس میخونم. 🥰😍
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) فرمودند:
«خداوند را در آنچه به شما فرمان داده و آنچه نهی کرده، اطاعت کنید.»
«أَطیعُوا اللّه فیما أمَرَکم بِهِ و [ما] نَهاکم عَنهُ»
(الاحتجاج، جلد ۱، صفحه ۲۵۹)
💛
دریاست نبی و گوهرش فاطمه است
مولاست علی و همسرش فاطمه است
با آنکه حسین است ، پناهِ دو جهان
او خود به پناهِ مادرش فاطمه است
💛
🌸ولادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) مبارک باد.🌸
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
حاج قاسم سلیمانی (رضواناللهعلیه):
والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری رابطهٔ قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی {رهبر معظم انقلاب} است که امروز سکّان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید مهمترین محورمحاسبه این است.
🖤
آتشی در سینهات از داغ کوثر داشتی
استخوانی در گلو مانند حیدر داشتی
از ولادت تا شهادت کربلایی زیستی
در مصاف تیغها و نیزهها سر داشتی
هیبت نام بلندت پشت دشمن را شکست
اقتدا کردی به عباس و علم برداشتی
مثل قاسم از عسل گفتی زمان رفتنت
وقت برگشتن تنی مانند اکبر داشتی
مثل توفان رجزهایت میان معرکه
نطقهای آتشینی پشت سنگر داشتی
راه آزادی قدس از کربلا خواهد گذشت
رهبرت فرمود این را و تو باور داشتی
جز شهادت سهمت از این سفرهٔ رنگین نبود
عاقبت رندانه سهم خویش را برداشتی
🖤
🏴شهادت حاج قاسم سلیمانی (رضواناللهعلیه) تسلیت باد.🏴
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
به نیابت از حاج قاسم عزیز، قرآن میخونیم و ثوابش رو از طرف ایشون به حضرت فاطمه سلام الله علیها هدی
#ما_ملت_شهادتیم
شهادت مظلومانه زائران مزار سردار دلها رو به همه مردم ایران تسلیت عرض میکنیم. 🖤
بقیه ختم قرآن رو به نیابت از همه شهدای عزیزی که امروز مهمان حاج قاسم هستن هدیه میکنیم به حضرت فاطمه سلام الله علیها
و برای خانوادههای داغدار صبر و اجر از خدا میخوایم.
⬛ مشارکت در ختم مجازی قرآن:
🔗 iporse.ir/6243517
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«۱۷.دعاهای فاطمهسادات مستجاب شد!»
#ز_رضایی
(مامان #سیدعباس و #سیدعلی ۶.۵ساله، #فاطمهسادات ۵سال و ۲ماهه، #زهراسادات ۲ساله)
قرار نبود به خاطر درس، هدف فرزندآوری رو فراموش کنم. فاطمهسادات به حد خوبی از استقلال رسیده بود و خونه خالی شده بود از صدای نوزاد.🥰
با اینکه کارهای چکاپ قبل از بارداری و دندانپزشکی رو به امید یه بارداری سبک و راحت انجام داده بودم، (با این دید که برنامهریزی برای آینده داشته باشم) بااینحال این بارداریم از دو بارداری قبلیم سختتر بود.
ویارهای شدید داشتم و بین بارداری، مجبور به گرفتن خدمات دندانپزشکی شدم و من ایمان بیشتری پیدا کردم که ارادهٔ خدا فوق تمام ارادههاست و هیچ برنامهای بالاتر از برنامهٔ خدا نمیشه.❤️
هنوز از تصمیم جدیدی که گرفته بودیم و نینی جانی که در وجودم داشتم، کسی با خبر نبود.😉 این بار بر خلاف دو بار گذشته، میخواستم با مقدمه و هیجانانگیز خبر بارداری رو به بقیه بدم. پس تا معلوم شدن جنسیت نینی، صبر کردیم. حتی به بچهها هم نگفتیم.😌 نمیخواستم ویارها و حال بد من رو از جانب نینیجان بدونن. از طرفی چون باید مدل بازی با بچهها رو، از بدو بدو و هیجانی، به آروم و نشستنی عوض میکردم، نمیخواستم بگم نینیجان مانع بازی مامان با شما شده. نمیخواستم حس بدی از ابتدا به نینی پیدا کنن.☺️
تقویم رو نگاه کردم. روز کنکور من، روز عید غدیر هم بود. بعضی وقتها فکر میکنم چرا خیلی وقتها کارها و اتفاقهای مهم، با هم رقم میخورن...؟
و تنها چیزی که به ذهنم میرسه، اینه که دارم تلاش میکنم تمام ابعاد زندگی رو پیش ببرم.🤭
قرار بود از سمت محله، بیان داخل حیاط خونه و ذکر مولا علی (علیهالسلام) بگیرن.
کارها رو مثل قبل تقسیمبندی کردم.
بخشی به تمیز کردن دیوار و مبل و اینا مربوط بود که از یک ماه قبل شروع کردم.
و مرتب کردن خونه رو هم از یک هفته قبل کمکم انجام میدادم. غذا رو هم قرار بود همسرم همراه آشپز، به تعداد ۲۵۰ پرس، داخل زیر زمین درست کنن.
از دو روز مونده به کنکور، دیگه تقریباً همهٔ کارها رو سپردم به همسرم. ایشون خیلی جدی بهم گفتن که برای کنکور من شما زحمت کشیدین و بچهها رو نگهداری کردین، حالا نوبت منه.😉 و تمام تلاششون رو کردن. حتی یک روز هم مرخصی گرفتن.
یادم میاد شب قبل کنکور میخواستم یه کمی از کارها رو انجام بدم، ایشون بهم گفتن الان فقط باید بخوابی. یکه وقتهایی قراره بخشی از آیندهت رقم بخوره. باید براش تلاش کنی.
زمانی که سر جلسه کنکور بودم نه به بارداری و حال بدم فکر کردم، نه به اینکه دم ظهر قرار هست از محل کلی آدم بیاد خونهمون.🙃
امتحان که تموم شد برگشتم و آمادهٔ پذیرایی از مهمونها شدم...
حالا نوبت این بود که به بچهها وجود نینیجان رو بگم. دلیلش هم این بود که بعضی وقتها پسرکها انرژیشون زیاد میشد و بازیهای خطرناکی انجام میدادن.🤪
کیک پختم، کمی خونه رو تزئین کردم و برای هر کدوم یه نامه درست کردم. داخل نامه، عکس لباس نینی و پستونک بود. بهشون گفتم که قراره خدا یه بچهٔ دیگه بهمون بده.🤩
فاطمهسادات پر شد از دعا، که میشه دختر باشه؟!🥺
وقتی برای سونوگرافی تعیین جنسیت رفتم، هم استرس داشتم و هم ذوق خیلی زیاد. خانم دکتر پرسید که بچهٔ چندمه؟ وقتی گفتم که بچهٔ چهارم با تعجب پرسیدن، هنوزم ذوق داری؟ گفتم مگه میشه برای این موجود ناز ذوق نداشت؟😉😍
انگار دعاهای فاطمهسادات مستجاب شده بود. نینی دختر بود.
زهرا سادات 🥰
نتیجهٔ کنکور هر دومون اومد. رتبهٔ همسرم عالی بود و دانشگاه دولتی قبول شدن. ولی رتبهٔ من آنچنان خوب نبود و دانشگاه دولتی مجاز نشده بودم. اولش خیلی ناراحت شده بودم. حس شکست داشتم.
اینکه باید دانشگاه آزاد برم...
دوباره حسهای متناقض مادری، اومد سراغم...
اگه بچهدار نبودم حتماً دولتی قبول میشدم...
اگه بچهها مهد میرفتن، میتونستم بخونم...
اگه منم پرستار داشتم، رتبهم بهتر میشد و...
با ناراحتی انتخاب رشته کردم. رشتهای که دوست داشتم و دانشگاه نزدیک. مدیریت آموزشی دانشگاه آزاد تهران شمال قبول شدم. ایدهآلم نبود، ولی با شرایطی که داشتم، بهترین نتیجهای بود که میتونستم داشته باشم.
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif