eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
9.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
165 ویدیو
28 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_admin تبلیغات: @tbligm
مشاهده در ایتا
دانلود
«۲۰. کرونا وسط مدرسه یا مدرسه وسط کرونا» ‌(مامان ۱۵، ۱۲، ۹ و ۶ساله) فرستادن دخترا توی شرایط کرونا و تعطیلی‌ها چالش‌های زیادی داشت. افرادی که از تصمیم ما باخبر می‌شدن واکنش‌های متفاوتی داشتن، بعضی‌ها مخالفت می‌کردن، چون از اینکه بچه‌ها کرونا بگیرن می‌ترسیدن، بعضی‌ها هم موافق بودن و می‌گفتن بچه‌های ما تو خونه پوسیدن. اما همه جرات این کار رو نداشتن🤗. با همه این حرف‌ها، آسیبی که احتمالاً از کرونا گرفتن می‌دیدیم رو به آسیبی که از ترک محیط اجتماعی و مدرسه می‌دیدیم ترجیح دادیم🥲. از طرفی چون مدرسه کد آموزش و پرورش نداشت، باید دخترها رو در یک مدرسه دولتی ثبت نام می‌کردیم، اینکه مدرسه‌ای پیدا بشه که قبول کنه بچه‌های ما فقط اسماً اونجا باشن و رسماً تحت آموزش مدرسه دیگه‌ای باشن سخت بود. قرار بود در طول سال در مدرسه غیرانتفاعی حضوری درس بخونن و آخر سال در مدرسه دولتی امتحان بدن. ما به سختی دوتا مدرسه دولتی پیدا کردیم، که قبول کردن بچه‌ها فقط پرونده‌شون اونجا باشه و دخترا فقط برای امتحان حضور پیدا کنن🤦🏻‍♀. بودن دخترا در مدرسه غیرانتفاعی قرآنی برکات زیادی برای ما داشت، در مدت زمانی که اکثر دانش آموزا از مدار درس خوندن حضوری خارج شده بودن، دخترای ما درسشونو حضوری خوندن و قرآن حفظ می‌کردن و در انتها هم با نمرات خوبی تونستن اون پایه رو به اتمام برسونند👏🏻 . در این بین کادر مدرسه‌های دولتی دو دخترم با این مدرسه همکاری خوبی داشتند و حتی مدیر مدرسه دختر بزرگم امتحانات ترم اول دانش آموزای این مدلی رو توی همون مدرسه غیرانتفاعی گرفت✍🏻. برنامه مدرسه این‌جوری بود که بچه‌ها تا ساعت ۲ مدرسه بودن. هفت ونیم تا نه صبح مدرسه برنامه حفظ قرآن داشت و بچه‌ها بر اساس استعداد قرآنیشون یعنی فارغ از این که کلاس چندم هستن تو کلاس‌های قرآنی کلاس بندی می‌شدن و کار حفظ قرآن رو شروع می‌کردن. من برای بچه‌های خودم تا اون موقع برنامه‌ای برای حفظ قرآن نداشتم ولی چون این مدرسه داشت، بچه‌های منم رفتن و کار حفظ قرآن رو شروع کردن. مدرسه‌ای که می‌رفتن، خیلی مدرسه کم امکاناتی بود. مثلاً یادمه دختر دومم تعریف می‌کرد سه نفری روی یک میز می‌شینن، یا اینکه کلاس‌هایی بود که پنجره نداشت که بعدها امکانات الحمدلله بهتر شد🤲🏻. برای من خیلی جالب بود ما سال قبلش همه‌مون کرونای خفیف گرفتیم ولی اون سال که بچه‌ها به این شکل رفتن مدرسه، حتی یک سرماخوردگی و آنفولانزای ساده که معمولاً بچه‌های ما توی یه سال تحصیلی سه چهار بار می‌گرفتن، نگرفتن😊. این رو من از چند چیز می‌بینم، اول لطف و عنایت خدا، دوم عنایت قرآن سوم این که واقعاً ما سبک زندگی‌مون رو توی دو سال کرونا خیلی سالم کردیم. یعنی از اون طرف کرونا رو جدی نگرفته بودیم، از طرفی مجبور بودم کارایی کنم که سیستم ایمنی بچه‌ها قوی بشه💪🏻. من روی این کار خیلی حساس شده بودم مثلاً عسل و آویشن و یک سری دمنوش‌ها جزو روتین زندگی ما شده بود☕️. حس می‌کردم این مدرسه قرآنی و بعدها مسیری که خدا پیش پای ما گذاشت، از برکت جلسات قرآنی بود که تو خونه برگزار کردیم و بر برگزاری اون مقاومت کردیم. چون ایمان دارم که قرآن و اهل‌بیت(ع) آدمو مدیون خودشون نمی‌ذارن، اگه یه کاری براشون کردی، حتماً چند برابر جواب می‌دن🥹. اواخر سال تحصیلی زمزمه‌های باز شدن مدارس شروع شده بود و چند هفته‌ای با رعایت پروتکل بهداشتی در مدرسه حضور داشتند. با توجه به قرض‌های زیادی که برای خونه کرده بودیم شرایط مالی خوبی نداشتیم و شهریه مدرسه غیرانتفاعی برامون زیاد بود، از طرفی از مدرسه در زمینه قرآنی بودن خیلی راضی بودم ولی از لحاظ علمی شرایط رو نمی‌پسندیدم🤔. در جمع همه این عوامل تصمیم من و همسرم این شد که سال تحصیلی جدید بچه ها رو به یه مدرسه دولتی خوب ببریم. بعد از کلی گشتن بین مدرسه‌های دولتی، یک مدرسه دولتی متوسطه اول با شرایط خوبی پیدا کردیم که به نسبت از خونه ما دور بود ولی راضی بودم که بچه ها در این مدرسه درس بخونن ولی هر روز درگیر رفت و آمد باشیم🚙. یکی از دوستان خانوادگی هم راضی شد که دخترشو اون مدرسه ثبت نام کنه و رفت و آمد رو مشارکتی کنیم. لطف خدا شامل حالمون شد و مدرسه اجازه ثبت نام داد و دخترا در این مدرسه ثبت نام شدن😍🤲🏻. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
🏠🚩 خانه‌های مقاومت پویش برگزاری روضه‌های خانگی در ایام فاطمیه 🥀 انگار در این روزها در و دیوار خانه هم دلش روضه می‌خواهد. دلش میخی طلب می‌کند که پرچم روضه‌ای از آن بیاوزد. استکان‌های خانه دلشان لک زده برای چای آخر روضه و قلب‌های ما منتظر شنیدن ذکر مصیبت و فرشته‌هایی منتظر، که بیایند و ملازم دعوت شدگان باشند.... دلم روضه‌ی خانه‌ی مادر می‌خواهد.... 🤍 خانه زهرای علی(علیه السلام)، مأمن شیعیان بی‌پناه و حمایت از مولا شد‌. من هم خانه‌ام را تقدیم‌ راه ولایت و روضه‌خانه فاطمه زهرا ( سلام الله علیها) می‌کنم. ✨ با ارسال گزارش و روایت از خانه‌های مقاومت خود، به جریان گسترش نور بپیوندید. 🆔@beyte_noor ▫️برای درخواست سخنران و مداح روضه‌های خانگی‌، با موضوع زن و مقاومت، از طرح عقیله۵ نهضت مادری به شناسه @sh_o_k_r_i پیام دهید.
سلام دوستان ❤️ خدا قبول کنه از همگی‌تون. مبلغ ۱ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان که شما واریز کردید، به سایت رهبر عزیز انقلاب تقدیم شد برای کمک به رزمندگان مقاومت لبنان. کل مبلغ اهدایی به رزمندگان تا الان ۵۰ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان.🌷 ان‌شاءالله بعد از این در یه زمینه جدیدی برای کمک به مردم مقاوم لبنان دست به دست هم می‌دیم.😍 منتظر باشید. بزودی اطلاع‌رسانی می‌کنیم. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
ان‌شاءالله توی این نبرد، فتح مبین و نصر عزیز در پیش داریم. ❤️ ✅ رهبر عزیز انقلاب توصیه کردن این روزها سه چیز رو بخونیم: 🔸 سوره فتح 🔸دعای توسل 🔸 دعای نصر (دعای ۱۴ صحیفه سجادیه) 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
‌ سلام به همه عزیزان همراه❤️ مادران شریف ایران زمین یکی از دوستامون (ble.ir/mocafer) خانم حکیمه فریزاده، که خودشون مادر دو تا بچه کوچیک هستن، توفیق پیدا کردن که برن لبنان و نیازهای ضروری خانم‌ها و بچه‌ها رو‌ بررسی کنن. لوازم التحریر برای دانش‌آموزا، پوشک سایزهای مختلف و به تعداد زیاد و البته وسایل‌ مادر و نوزاد برای مادران باردار. می‌خوایم با کمک شما و به همت بلند شما مادرها، به کمک ۹ مادر باردار لبنانی بریم که روزهای آخر بارداری‌شون رو می‌گذرونن. 😍 هزینه تهیه وسایل نوزاد و مادر برای هر کدوم از این عزیزان، حدود ۱۷ میلیون تومان برآورد شده. 👆🏻 قراره هرچه سریعتر کمک‌های مالی رو برسونیم به دستشون ان‌شاءالله. بسم الله🌷 ✅ سهم هر کدوممون: ۵۰ هزار تومان یا هدیه به مبلغ دلخواه 👇🏻 🔸شماره کارت به نام شکوری روش بزنید کپی میشه.
6037997528330963
(کارت مخصوص همین کاره و نیازی به رسید نیست.) 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«۲۱. عنایت خدا برای حافظ‌شدن دخترا» ‌(مامان ۱۵، ۱۲، ۹ و ۶ساله) معلم‌های دخترام در مدرسه قرآنی، بهم گفتن که دخترام استعداد حفظ قرآن دارن. به صورت اتفاقی متوجه شدم، معلم قرآن دختر دومم تازگی خونشون رو عوض کردن و نزدیک ما خونه گرفتن😍. ایشون از این‌که به دخترای من در منزل خودشون قرآن یاد بدن خیلی استقبال کردن و مسیر حفظ قرآن رو با ایشون ادامه دادیم🥰. دخترا در طول سال تحصیلی یک روز درمیان به مدت یک ساعت و نیم با ایشون حفظ قرآن کار می‌کردن. خیلی مربی خوبی بودن و هزینه کمی بابت کلاس از ما دریافت می‌کردن. من همیشه از این بابت شرمنده ایشون بودم ولی ایشون معتقد بودن که پول قرآن برکت داره😇. پایان سال تحصیلی ۱۳۹۹-۱۴۰۰ دخترای من در مدرسه قرآنی یک جز و نیم حفظ شده بودن و درسال تحصیلی جدید با مربی، کار حفظ رو ادامه می‌دادن و دو جز دیگه رو، الحمدلله حفظ شدن🤲🏻. من قبل از بردنشون به مدرسه قرآنی اصراری برای حفظ قرآن نداشتم، اما بعدش به این فکر می‌کردم که آیا کار درستیه دخترام به طور ویژه و تخصصی حفظ قرآن انجام بدن یا نه🤔؟ مربی‌شون خیلی همراه بود و معتقد بود توانمندی‌شو دارن و می‌تونن حافظ کل قرآن بشن. ازطرفی حفظ قرآن جزء سخت‌ترین کارهای این دنیاست چون در یک صفحه این همه کلمات مشابه داره که باید واو به واو حفظ بشه🥲. به معلم قرآنشون گفتم شما خودتون قضیه حفظ تخصصی قرآن رو براشون مطرح کنید، اگه از شما بشنون بهتره تا از من🧕🏻. ایشونم با این شیوه مطرح کرده بودن: من به شما پیشنهاد می‌دم که حفظ تخصصی برید استعدادش رو دارید، توانایی‌شو دارید، برید حالا با مامانتون مشورت کنید ببینین مامان چی می‌گه🤭. تصمیم سختی بود و باید تمایل زیادی از شروع براشون ایجاد می‌شد، که اگر سرد شدن به همین انگیزه شروع کار، تکیه کنن. برای همین یکم تصمیم گیری رو کش دادیم😁. از طرفی اگه می‌خواستن برن حفظ تخصصی باید درسشون رو یک سال می‌ذاشتن کنار. مخصوصاً برای دختر اولم که هشتم بود و می‌خواست بره نهم سخت بود🤦🏻‍♀. توی قم سه تا مرکز حفظ تخصصی بود، روالش بر این بود که تابستون رو یه دوره آزمایشی داشتن، اگر تو این دوره آزمایشی موفق می‌شدن و مایل بودن که ادامه بدن وارد دوره‌ی اصلی می‌شدن👊🏻. تو اون دوره‌ی تابستون که فرصت ارزیابی بود سعی کردم بیشتر پای بچه‌ها رو داخل مسیر محکم کنم. البته در مسیر خیلی اتفاق می‌افتاد که کم می‌آوردن یا خسته می‌شدن😫. باید بهشون دلگرمی می‌دادم و حواسم بهشون می‌بود، شاید مهم‌ترین سال مادریم همین سال بود که باید بچه‌ها رو حمایت می‌کردم و همه جوره کنارشون می‌بودم💪🏻. در مرکز حفظ دو تا کلاس بود، یه کلاس برای بالای پونزده سال و یکی برای زیر پونزده سال. همین جدا شدن و تفکیک سنی‌شون، خیلی عالی بود👍🏻. معمولاً طرح‌های تخصصی دو جور طرح داره: حفظ روزی یک صفحه، و حفظ روزی دو صفحه. به دلیل شرایط کلی منزل که پر سروصداست و کمبود وقتی که همیشه داریم، ترجیح دادیم روزی یک صفحه رو انتخاب کنیم😊. از اول تابستون برنامه بچه‌های من این بود. صبح از ساعت ۷.۳۰ تا ۱۲ موسسه بودن. مرتب در حال قرآن خوندن و در خونه حتماً سه چهار ساعت باید وقت می‌ذاشتن. روزی ۸ ساعت کار قرآنی می‌کردن😍. برنامه این‌جوری بود که روزانه به غیر از یک صفحه‌ای که باید حفظ می‌کردن، سه یا چهار جزء فقط مرور داشتن. اگر یک روزی انجام نمی‌دادن، باید جبران می‌کردن🤦🏻‍♀. به لطف خدا و عنایت اهل‌بیت(ع)، دخترای من الآن ۲۳ جزء قرآن و حفظن🥺🤲🏻. این یکی از روزی‌های "من حیث لایحتسب" خانواده ما بود که خدا نصیب‌مون کرد. اون سال تحصیلی رو کاملاً مدرسه نرفتن و‌الحمدلله سال تحصیلی‌ای که گذشت رو در محضر قرآن گذروندن. سال بعد، بعد از تموم شدن حفظ، به مدرسه برگشتن😍. امیدوارم به برکت قرآن خدا همه رو عاقبت به خیر کنه. ما لیاقت همچین نعمت‌هایی رو تو زندگی‌مون واقعاً نداشتیم. ان‌شاءالله بتونیم قدردان باشیم و ذخیره‌ای باشه برای روزی که اسلام نیاز داره بتونیم این نعمت‌هایی که خدا به ما داده رو برای اسلام خرج کنیم🤲🏻. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
‌ سلام به همه عزیزان همراه❤️ مادران شریف ایران زمین یکی از دوستامون (ble.ir/mocafer) خانم حکیمه فری
‌ دم همگی‌تون گرم که دارید برای مامان‌های پا به ماه لبنانی خواهری می‌کنید. ❤️😍 تا الان ۱۵ میلیون تومان جمع شده. 👆🏻🌷 خدا خیرتون بده برای دوست و آشنا و افراد دلسوز و خیر هم بفرستید که بتونیم زودتر تقدیم‌شون کنیم. 🙏🏻
«۲۲. کلاس اول با کمی تاخیر» ‌(مامان ۱۵، ۱۲، ۹ و ۶ساله) پسر اولم رو دو سال کامل، کاردرمانی و گفتار درمانی بردم. اواخر دوره کاردرمانی، پسرم تقریباً شش سال و نیمش بود و باید کلاس اول می‌رفت👨🏻‍🏫. از ابتدای شروع کاردرمانی، کاردرمانش به ما گفت که به نفعتونه پسرتون رو یک‌سال دیرتر مدرسه ثبت نام کنین. پایان سال دوم، پسرم در منطقه بچه‌های عادی قرار گرفته بود و الحمدلله نیازی به ادامه کاردرمانی‌ نبود🥹🤲🏻. البته این به این معنا نبود که نیاز به حمایت نداره. در منطقه بچه‌های عادی قرار گرفتن به این معناست که مدرسه عادی می‌تونه بره و کارای عادی می‌تونه بکنه، ولی انتظار نداشته باشیم جزء شاگردای خوب کلاس باشه و همیشه باید عضلاتش تمرین داده بشه🥲. با این تفاسیر سال ۱۴۰۰ گذاشتمش پیش‌دبستانی و سال بعد یعنی سال ۱۴۰۱، می‌خواستم پسرمو یکی از غیرانتفاعی‌های قم که هم به لحاظ درسی و مذهبی خیلی خوش‌نام هست، بنویسم🥰. مدرسه برای ورود، سنجش داشت و پسرم باید تست سنجش آموزش و پرورش رو هم می‌داد. قرار شد کاردرمانش تست‌ها رو باهاش تمرین کنه🧕🏻. خیلی استرس داشتم می‌ترسیدم خدایی نکرده پسرم مهر دیرآموز بخوره یا مشکلی پیش بیاد😥. به لطف خدا هر دو رو موفق شد و من به توصیه کاردرمانش به مدرسه‌ش هم نگفتم که قبلاً این مشکلات وجود داشته🤫. حتی به دخترا چیزی درمورد برادرشون نگفته بودیم و همین باعث شده بود خیلی دیدی نسبت به این قضیه نداشته باشن ولی می‌فهمیدن که برادرشون متفاوته🥲 الحمدلله معلم کلاس اول‌ پسرم خیلی خوب و خلاق بود و خداروشکر کلاس اولش رو به خوبی گذروند🤲🏻😍. هنوز یه وقتایی که پسرمو با هم سن و سال‌هاش مقایسه می‌کنم، اذیت می‌‌شم😭. موقعی که به حمایت نیاز داره، اذیت می‌شم و می‌گم خدایا نکنه یه وقت در آینده نتونه از پس خودش بر بیاد، نکنه نتونه در جامعه به اون رشد خودش برسه، ولی وقتی خودشو با خودش مقایسه می‌کنم، امیدوار می‌شم و خدا رو شکر می‌کنم🤲🏻🥹. این‌که از کجا به کجا رسیده و من نباید ناشکری و زیاده‌خواهی کنم. من اونو با همه نقاط ضعف و مثبتش پذیرفتم، می‌دونم چه نقاط قوت و ضعفی داره، اینو شاید در مورد بچه‌های قبلیم نمی‌دونستم😇. خدا سر این پسرم ما رو امتحان کرده بود و دو تا بچه اولم رو باهوش و خاص بهمون داده بود و فکر می‌کردیم که همه بچه‌هامون همین‌جوری هستن😢. دختر اولم قبل از کلاس اول رفتنش، کامل خوندن و نوشتن رو بلد بود در حدی بود که معلمش می‌گفت من هیچ کاری ندارم با این بچه بکنم اون دستیار منه تو کلاس👏🏻. حتی به خاطر مسلط بودنش به خوندن و نوشتن به بقیه دیکته می‌گفت. چون دیده بودم دختر اولم حوصلش سر می‌ره، دیگه نذاشته بودم دختر دومم خوندن و نوشتن رو زود یاد بگیره، اما دختر دومم هم به نحوی مثل خواهرش بود😊. من توی شرایطی بودم که فکر می‌کردم همه بچه‌ها همینن. راحت ذهنشون تجزیه و ترکیب می‌کنه، تحلیل کنه، مسائل مختلف رو به هم ربط می‌ده و یه چیز جدید از توش استخراج می‌کنه🧐. بعد از پسرم وارد شرایط متفاوتی شدم که خیلی از کارهای معمولی رو برای این‌که انجام بده، باید بهش یاد می‌دادم👦🏻. مثلاً اول این کارو بکن بعد اون کارو بکن و اگه بهش آموزش نمی‌دادم، خودش نمی‌دونست باید چیکار کنه😢. از زمانی که من درگیر کار گفتار‌ درمانی و کار درمانی پسرم شدم، پروژه فرزندآوری برای من تموم شده بود. شرایط جسمی خوبی نداشتم و توی همون بارداری چهارمم حسم این بود که من دیگه توانی برای بارداری بعدی ندارم و نخواهم داشت🤦🏻‍♀. اون موقع از لحاظ کمردرد و پا درد طوری به مشکل برخورده بودم، که آرزو داشتم یک روز رو بدون درد پشت سر بذارم. این‌قدر درد داشتم که نمی‌تونستم چهارزانو روی زمین بشینم😫. از طرفی خیلی نگران مدرسه رفتن پسرم بودم و دوست داشتم اگر قرار به بارداری مجدد باشه، بعد از اینکه پسرم مدرسه رفت و مشکلی نداشت، دوباره اقدام کنم😊. سردردهای زیادم باعث شده بود خیلی اذیت بشم، طوری‌که تو تمرکز و کارهای ساده هم درمانده می‌شدم🤕. دنبال راه درمان بودم و در انتها تصمیم گرفتیم از روش‌های جدید درمانی شبیه نوروفیدبک استفاده کنم و خداروشکر به مرور خوب شدم و اون سردردهای شدید تقریباً از بین رفت🥳. الحمدلله پس از گذشت چند سال از تولد فرزند چهارمم بلاخره توان جسمی و روحیم رو بازیابی کردم😍🤲🏻. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif