eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
8.8هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
193 ویدیو
37 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_admin تبلیغات نداریم.
مشاهده در ایتا
دانلود
«۲۳. با وجود ۴ تا بچه رفتم دنبال درمان ناباروری» ‌(مامان ۱۵، ۱۲، ۹ و ۶ساله) من دیگه نگاهم به فرزندآوری تغییر کرده بود و اون رو جهاد می‌دونستم. با همسرم درمورد آوردن فرزند جدید صحبت کردم ولی ایشون در ابتدا خیلی راضی نبودن. بعد از مدتی رضایت دادن آزمایش‌های لازم رو بدم و شرایط رو برای بارداری مجدد بسنجم💉🌡. بعد از آزمایشات متوجه شدم به حالت عادی امکان باردار شدن برای من وجود نداره، هم ذخیره تخمدانی پایین اومده بود، هم این ۵ و ۶ سالی که بچه‌دار نشده بودیم، شرایط جسمیم فرق کرده بود😔. گزینه‌های دیگه رو بررسی کردم و به گزینه IVF رسیدم. وقتی با همسرم مطرح کردم، خیلی مخالفت کردن و اصلاً همراه نبودن😢. ولی من حتی تو ذهنم این بود که با این روش می‌تونیم چندقلو بیاریم و با یک تیر چند نشون بزنیم😍. به همین خاطر بیشتر باهاشون صحبت کردم و بعد از مدتی راضی شدن که بررسی‌های لازم رو انجام بدیم تا ببینیم چقدر شرایطش رو داریم🤔. با مرکز رویان قم که در اختیار جهاد دانشگاهیه تماس گرفتم و شرایط رو پرسیدم ولی خیلی خجالت می‌کشیدم که حضوری برم، نمی‌دونستم بهشون چی بگم🫢! بلاخره یک روز از صبح زود به مرکز رفتم و همه مراحل لازم که خیلی هم طولانی بود رو انجام دادم🧐‌. یه پروسه‌ای داره که از چندین خان باید رد شی و فرم‌های زیادی پر کنی و تشکیل پرونده بدی✍🏻🤦🏻‍♀. خان بعدیش باید بری پیش دکتر و ماما، اونجا هم باید فرم‌های متعددی پر کنی و آزمایش‌های مختلف بدی. الحمدلله اکثر آزمایش‌هایی که مدنظرشون بود رو داده بودم و نیاز به آزمایش مجدد نداشتم🤲🏻. توی یه پروتکلی قرار می‌گیری که دونه دونه اون پروتکل‌‌ها می‌ره جلو و اگه آزمایش‌هاتون کامل باشه، می‌تونی تو یک روز به مرحله نهایی تشکیل پرونده برسی😮‍💨. مرحله نهاییش، ویزیت پزشک متخصص ناباروری زنان و زایمانه، که من برای همون روز به مرحله‌ ویزیت پزشک رسیدم و اتفاقاً خانوم دکتری که اون روز شیفتش بود، دکتری بود که سر بچه‌ اولم پیش ایشون می‌رفتم😍. ایشون یک‌سری سوال پرسید، بعد گفت چند تا بچه داری، گفتم ۴تا🥰. بعد گفت آهان مثلاً دختر نداری👧🏻؟ پسر نداری👦🏻؟ تعیین جنسیت می‌خوای؟ گفتم نه، گفت جنسیت بچه‌ها چیه؟ گفتم دو تا دختر دو تا پسر، یه نگاهی به من کرد گفت حالت خوبه، مشکلی نداری😳؟ با خنده گفتم نه حالم خوبه، من فقط بچه می‌خوام و هیچ مشکل دیگه‌ای ندارم🤭. هیچ دلیل و انگیزه‌ دیگه‌ای هم ندارم الا این‌که بچه می‌خوام، دلایلمم شخصیه دیگه😁. بعدش با توجه به آزمایش‌هام پرونده رو تشکیل داد. دکتر شرایط تو سیکل قرار گرفتن رو برام توضیح داد که، بین ۳۰ تا ۳۵ روز یک سیکل کاملش طول می‌کشه. با حساب کتاب خودم تقریباً بارداری در مهر اتفاق می‌افتاد و این قضیه خیلی برام خوشایند بود😊. من وارد سیکل شدم همون‌طور که گفتن داروها رو مصرف کردم، که مصرف کردن این داروها خیلی سخت بود😫💊. یه سختی خود این داروها و حجم داروها داره و یه سختی هم این‌که تعداد تزریق‌هایی که داره خیلی بالاست💉. از طرفی من و همسرم تصمیم گرفته بودیم هیچ کس حتی بچه‌ها در مورد این موضوع چیزی ندونن. فکر می‌کنم فقط دو تا از دوستان خیلی نزدیک می‌دونستن که یکی‌شونم چون خواهرش دکترای مامایی داشت می‌دونست🧕🏻. پنهان کردن این داروها از چشم بچه‌ها، مخصوصاً داروهای یخچالی،‌ خیلی سخت بود. دو هفته دارو خوردن تموم شد و عمل پانچر انجام دادم، بعد از تشکیل جنین، عمل انتقال انجام دادم😍. خیلی از خودم مطمئن بودم، فکر می‌کردم که جنین تشکیل بشه و تا مرحله تشکیل جنین اتفاقی نمی‌افته، قطعاً باردار می‌شم، چون من چهار تا بچه داشتم و رحم من تجربه چهار تا بارداری رو داشت🤰🏻. با اعتماد به نفس وارد این مسیر شده بودم، ولی عمل پانچر خیلی موفق نبود به هر حال همون دو تا جنین تقریباً ضعیف رو انتقال دادیم🥹. همون اولش استخاره کردم، خیلی خوبی اومد. یه دور قرآن نیت کردم که تو این ماهی که درگیر پروسه هستم، بخونم. هر بار که توی یه روز خاصی و یک شرایط خاص قرارمی‌گیرفتم، آیات امید‌بخش می‌اومد که من مطمئن می‌شدم این کار انجام می‌شه🥹. ده روز بعد از انتقال، یه مراقبت‌های خیلی ویژه‌ای داره، تقریباً شبیه استراحت مطلق باید فعالیت‌ها کم بشه و داروهای زیادی باید تزریق بشه. یکی از سخت‌ترین قسمت‌های IVF همین تزریقات و داروهاست که خیلی روی هورمون‌های زنانه تأثیر داره😢. بعد از این انتقال استرس زیادی داشتم که انتقال موفق بوده یا نه. تا دو هفته باید صبر می‌کردم و بعد آزمایش بارداری می دادم. وقتی آزمایش دادم در کمال ناباوری دیدم که جواب منفیه😭! 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
سلام خدا قوت. من هم 4 تا فرزند پشت سرهم دارم. سرکار هم میرم که اون هم جزمشاغل سخت هست. کمردرد امونم رو برده میگن واسه زایمان بارداری پشت سرهم هست میشه بگید چطور درمان شدید. من تایم استراحت خیلی کمی دارم. ممنون میشم کمکم کنید درد زیادی دارم که مربوط به دیسک کمر هستش متاسفانه. 🪴🪴🪴 پاسخ خانم : سلام و خداقوت شرایط شما خیلی سخته. واقعا من اینقدر شرایط، سختی نداشتم. اما خوب تجربه خودم رو میگم من هم از طب جدید و هم از طب سنتی با هم استفاده کردم در کنار داروهایی مثل کلسیم و ویتامین دی و غضروف ساز و.... که طب جدید میده از روشهای طب سنتی استفاده کردم یه روشی هست به نام طب فشاری که نقاط خاصی رو فشار میدن البته اسم های مختلفی بهش میگن یه چند جلسه ای رفتم و خوب بود البته به هرحال باید استراحت و این ها هم باشه شما خواهر بزرگوار اگر براتون مقدوره، فشار کار رو سبک کنید و به سلامتی تون فکر کنید. انشالله بچه ها بزرگتر میشن و کلی وقت برای کارهای سنگین هست اگر هم امکانش رو ندارید، سعی کنید برنامه ریزی کنید که زمان استراحتتون بیشتر باشه. اولویت رو به استراحت بدید تا کارهای خونه و.... 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«۲۴‌. وقتی خواست خدا با خواست ما یکی نیست» ‌(مامان ۱۵، ۱۲، ۹ و ۶ساله) بعد از انتقال ناموفق مهر ماه، خواستم دوباره وارد سیکل بشیم، ولی گفتن سه ماه باید فاصله بدیم تا بدن بازیابی بشه و تعداد جنین بهتری تشکیل بشه. سه ماه و نیم به خودمون فرصت دادیم و روی سلامتی تمرکز کردیم و دوباره وارد سیکل شدیم🥰. اون ماه به خاطر سونوگرافی‌های متعدد و داروهای مورد نیاز، تقریباً یک روز یا دو روز یک بار، مرکز ناباروری بودم🤦🏻‍♀. دی ماه دوباره پانچر کردم، این دفعه فقط یک جنین تشکیل شد که دکتر گفت اینو فریز کنین و یه بار دیگه وارد سیکل بشین تا دوباره تخمک پیدا کنیم و جنین بگیریم🥲. در همین بین آموزش و پرورش آزمون استخدامی برگزار می‌کرد و همسرم به من گفتن که فرصت خیلی خوبیه که شرکت کنم. ولی من دلم می‌خواست که باردار بشم و بچه های خودم رو بزرگ کنم. با اصرار خیلی زیاد ایشون نخونده آزمون دبیری دادم✍🏻. با انگیزه زیادی که داشتم، دوباره اسفند ماه پانچر کردم. این بارم دو تا جنین تشکیل شد. حالا سه تا جنین داشتم👶🏻. برای انتقال آماده شدم. اواخر خرداد یا اوایل تیر بود، برای بار دوم، برای انتقال اقدام کردم. این بار هم انتقال ما موفقیت آمیز نبود😭. خیلی ناراحت شدم، فکر نمی‌کردم یه زمانی بچه بخوام ولی بغل کردنش برام حسرت بشه، اونم بعد از ۴ تا بارداری👩🏻‍🍼😢. یه وقتایی هم می‌گفتم دیگه نمی‌خوام، مونده بودم چی کار کنم این پروسه رو ادامه بدم یا نه🧐؟ از طرفی بدنم به لحاظ حجم بسیار بالای دارو، مخصوصاً پروژسترونی که توی این یک سال استفاده کرده بودم، خیلی اذیت شده بود. میگرن‌های خیلی شدید و طولانی داشتم و بسیار چاق شده بودم🤕. از همسرم خواستم بعد مدتی که صبر کردیم دوباره اقدام کنیم، ولی ایشون مخالف بودن و اصرار داشتن که سلامتی من در خطر هست و خدا اگه می‌خواست به ما می‌داد🥲. یک‌سالی که من مرتب در مرکز ناباروری رفت و آمد داشتم، تجربه‌های ارزشمندی به دست آوردم و با خیلی از مسائل آشنا شدم😇. خانم‌هایی که تو مرکز ناباروری دیدم، خیلی تحت فشار بودن، سختی‌ داروهایی که می‌گیرن یه طرف، استرس‌هایی که وارد می‌شه بهشون، طرف دیگه🥺. تازه فهمیدم من چه نعمتی داشتم و نمی‌دونستم و خدا رو شاکر شدم که چهار تا بچه خدا بهم داده بود که حتی تاریخ‌های به دنیا اومدنشون رو هم خودم برای خدا تعیین کرده بودم😍🤲🏻. حالا تو شرایطی بودم که این‌جوری داشتم به خدا التماس می‌کردم‌، درحالی‌ که عده‌ای بودن برای نداشتن بچه زندگی‌شون از روال عادی داشت خارج می‌شد😢. افرادی که میان مرکز ناباروری سه دسته می‌شن: دسته اول کسایی هستن که بچه‌دار نمی‌شن😔. دسته دوم که اکثریت مطلقن، کسایی هستن که ناباروری‌های ثانویه دارن، یعنی یک یا دوتا بچه دارن ولی بعد دیگه باردار نمی‌شن🥺. دسته سوم کسایی هستن که به هر دلیلی برای تعیین جنسیت اومدن🥲. دسته‌ای که بچه‌دار نمی‌شن، شرایط سختی دارن! بانوانی با مشکلات عمیق روحی و عاطفی و بعضاً مشکلات جسمی متعدد که گاهی ناباروری‌شون بخاطر مشکلات جسمی‌شونه🥺. اون موقع فهمیدم، عدم مراقبت‌های لازم تو شیردهی و بغل کردن‌های زیاد بچه‌ها باعث شده بود از لحاظ جسمی خیلی به مشکل بخورم😢. عده‌ای توی این مرکز مجبور می‌شن از تخمک‌های اهدایی استفاده کنن. این خانواده‌ها نگران طیب بودن تخمک‌های اهدایی بودن. چون در روایات تاکید شده که، از قبل ازدواج کارهای شما روی نطفه‌ها تأثیر داره و یه سری مراقبت‌های لازم برای طیب شدن نطفه وجود داره📿. یه بخش بسیار جذابی هم این پروسه برام داشت، که پیشرفت ایران تو زمینه درمان ناباروری بود💪🏻🇮🇷. تقریباً می‌شه گفت پروسه‌ ناباروری توی ایران رایگانه. داروها، عمل‌ها، ویزیت‌های رایگان باعث شده خیلی شرایط خوبی فراهم بشه و اون خیل عظیم آدم‌هایی که میان اون‌جا حتی نمی‌دونن این سوپسید رو داره دولت بهشون می‌ده👏🏻. مثلاً ویزیت فوق تخصص ناباروری با پرداخت حق ویزیت کم و داروهای بسیار گرانش بالای ۹۰ درصد تحت پوششه😎. عمل پانچری که عمل خیلی حساسی هست، خیلی راحت، مثل یک عمل روتین داره انجام می‌شه که هزینش رو اکثر بیمه‌های تکمیلی می‌دادن. حتی اونایی که بیمه‌ تکمیلی نداشتن، بهشون همون مرکز طبقه دوم، این هزینه رو وام بدون سود می‌داد👏🏻. تعداد خیلی زیادی مراجعان از خارج از ایران بودن، به خاطر شرایط خوب مالی که داشتن اومدن و این کار رو توی ایران با کیفیت خوب انجام می‌دادن، که دیدن این فرآیند خیلی حس افتخار به من می‌داد👊🏻🥳. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
پاسخ خانم : اگر در سن مدرسه هستن، ببرند مراکز اختلالات یادگیری آموزش و پرورش قیمت هاشون خیلی مناسبه و نیروهاشون هم متخصص هستن اگر در سن مدرسه نیستن ببرند مراکز خیریه اوتیسم در شهرشون یا مراکز بهزیستی. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
ممکنه از فرستنده این تجربه بپرسید کجا بردن برای حفظ یکساله؟ اگه خدا بخواد برای پسرم می‌خواستیم اقدام کنیم و بین موسسات مختلف دارم تحقیق میکنم. 🪴🪴🪴 پاسخ خانم : حفظ یکساله رو توصیه نمیکنم حفظ دوساله خوبه یعنی روزی یک صفحه حفظ بنده جامعه‌القرآن میبرم در قم به نظرم بهترین موسسه است.
«۲۵. معلمی شغل انبیاست» ‌(مامان ۱۵، ۱۲، ۹ و ۶ساله) وارد شدن به دکترا در سال ٩٧، مشکلات پسر اولم و کرونا و استخدام در آموزش و پرورش، باعث شد که نتونم پایان‌نامه‌ام رو تموم کنم و چون توان رسیدگی به همه این قضایا برام سخت شده بود و درس حوزه رو هم بعد از چند ترم رها کردم😔. اواخر تیر ماه بود که جواب آزمون استخدامی رسید. مرحله اول رو الحمد‌لله قبول شدم و باید می‌رفتم برای مرحله بعد🤲🏻. ولی می‌خواستم دوباره وارد سیکل بشم تا خدا ان‌شاالله به ما فرزندانی بده و بعد وارد آموزش و پرورش بشم👶🏻👧🏻. و حالا با اصرار همسرم، باید مرحله دوم رو که مصاحبه بود، شرکت می‌کردم همون شب خواب دیدم بچه یکی از اقوام که به طور خیلی معجزه‌واری تو شکم مادرش زنده مونده بود و به دنیا اومده بود، خونه ماست و من ازش نگهداری می‌کنم. حتی به مادرش گفتم بیا بچتو ببر من کارهاشو انجام دادم. ولی اون گفت نه من میخوام بچم پیش شما باشه. با دیدن این خواب برام یه نشونه شد که خدا تقدیر و اراده‌ش بر این قرار گرفته که بچه‌های مردم زیر دست من باشن. خیلی دلم روشن بود که وظیفه من الان ورود به آموزش و پرورشه. خلاصه مصاحبه رو شرکت کردم و قبول شدم و از آبان 1402 وارد آموزش و پرورش شدم🥰. بعد از آزمون استخدامی و قبولی در مصاحبه‌ها، در مقطع متوسطه، دبیری دروس علوم و عربی را شروع کردم🧕🏻. با توجه به قوانین ثبت شده در دولت شهید رییسی🌹، برای استخدام آموزش پرورش برای هر بچه ۱۴ امتیاز و تأهل هم ۱۴ امتیاز در نظر گرفته شد. حدود شصت امتیاز فقط از تأهل و فرزندآوری آوردم🥳. هر سال تدریس توی مدارس غیرانتفاعی، یک‌امتیاز و مقاله علمی پژوهشی نیم‌امتیاز داشت. امتیازها این‌طوری بالا می‌رفت یکی یکی و نیم تا نیم تا، ولی شصت امتیاز برای فرزند آوری خیلی امتیاز خوبی بود🥰. البته من فکر می‌کنم آموزش و پرورش ضرر هم نکرد، چون مادرای چند فرزند تحصیل کرده دیدگاه بهتری در مورد تربیت فرزند و تعارضات و... دارن و بهتر می‌تونن کلاس رو مدیریت کنن👏🏻. هرچند بعدها به خاطر اعتراضات معلمان مجرد و بقیه این امتیاز خیلی کم شد. این امتیاز‌ها نه تنها موقع استخدام بلکه برای تعیین مدرسه محل خدمت، آزمون مدیریت و نظام رتبه‌بندی معلما تأثیرگذار هستن🧐. من به معلمی هیچ وقت به چشم شغل نگاه نکردم و حتی وقت کافی برای معلمی رو هم نداشتم. اما می‌خواستم دغدغه‌های فرهنگی و تربیتی و اعتقادی رو که‌ نسبت به فرزندان کشورم دارم، بتونم پیاده کنم😇. 🌱 معلمی بهترین جایی که می‌شه انسان‌های بهتری تربیت کرد و تک تک این بچه‌ها می‌تونن باقیات‌الصالحات ما باشن .🌱 حتی به شغل مدیری مدرسه هم فکر می‌کنم چرا که اختیارات بیشتری نسبت به معلم‌ها دارن و دستتشون تو تربیت بچه‌ها بازتره💪🏻. به اندازه همه عمرم در یک سال تحصیلی کار تبلیغی می‌کنم، وقتی درس می‌دم. سعی می‌کنم ابعاد دیگه درس رو هم بگم و از بچه ها می‌خوام فکر کنن🤔 همین تازگی در مورد نفت صحبت می‌کردم، بعدش در مورد استعمار هم صحبت کردم و کمی درمورد تاریخ استعمار، در مورد ملی شدن صنعت نفت صحبت کردم🇮🇷👊🏻. به عینه می‌بینم که این حرفا رو بچه‌ها تأثیر می‌ذاره و بیشتر براشون جا می‌افته😍. بعضی موقع‌ها هم ازم می‌پرسن، خانم چرا ما اینا رو نشنیدیم🧐! امسال به دو تا از مدارس حاشیه‌ای شهر رفتم و کف میدان اجتماع بودم. می‌دیدم چقدر این بچه‌ها فطرت‌های آماده‌ای دارن😇. یه روز یکیشون ازم پرسید: خانم آرزوتون چیه؟ گفتم: من آرزو دارم روز قیامت، خدا پرده‌ها رو کنار بزنه و یه لشکری از شاگردامو بهم نشون بده و بگه اینا بچه‌هایی بودن که یه روزی یه حرفی یه جایی از من شنیدن و همین حرف باعث شده که این‌ بچه‌ها آدم‌های بهتری برای جامعه بشن، کارهای بزرگی برای کشور بکنن👊🏻🇮🇷 و باعث شده مسیر زندگی‌شون به سمت بهتری سوق پیدا کنه😍. گاهی توی آموزش و پرورش این مسئله انسان‌سازی فراموش می‌شه، ولی من دعا می‌کنم که ان‌شاء‌الله بتونم روحیه خودم رو پر قدرت نگه دارم و انگیزه‌هامو مثل همون ابتدای ورود به آموزش و پرورش، حفظ کنم🤲🏻💪🏻. معلمی من سختی‌های خودش رو برای اعضای خانواده‌ام داره. مثلاً امسال که همه بچه‌ها مدرسه‌ای شدن، همشون شیفت ثابت صبح مدرسه می‌رن، ولی من گردشی باید به مدرسه برم🤦🏻‍♀. روزایی که شیفت عصر هستم زودتر از ورود بچه‌ها به خونه، از خونه خارج می‌شم و اونا خودشون بحث ناهار و رسیدگی به درس و... را مدیریت می‌کنن👏🏻. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«۲۶. تدابیر اقتصادی وقتی نوجوون داری» ‌(مامان ۱۵، ۱۲، ۹ و ۶ساله) در مورد مسائل مالی، همین‌طور که احتمالاً از خانواده‌های چند فرزندی شنیدین، با اومدن هرکدوم از بچه‌ها تو زندگی ما، گشایش‌های زیادی اتفاق افتاد🥰. برای ما هم با ورود بچه چهارم، درهای روزی بی‌حساب به روی ما باز شد و خیلی از معادلات ذهنیمون نسبت به روزی رسانی خدا تغییر پیدا کرد، هر چند معتقد بودیم به این‌ها، ولی بیشتر ایمان آوردیم🥹. الحمدلله الان شرایط مالی خوبی داریم. تا قبل از بچه چهارممون، می‌شه گفت ما فقط با شهریه‌ی طلبگی زندگی می‌کردیم و هیچ پول ثابتی جز شهریه تو زندگی‌مون نبود با اینکه شهریه طلبگی مبلغ ناچیزیه هیچ‌وقت الحمدلله تو رفع نیازهای اساسی‌مون نموندیم🤲🏻. پول‌هایی هم از تبلیغی که همسر می‌رفت، کار آزادی که قبول می‌کرد، پژوهشی که برای مجموعه‌ها می‌کرد و… می‌رسید.  با ورود بچه چهارم درآمد ثابت پیدا کردیم، اما همچنان، سبک زندگی‌مون، سبک زندگی متوسطه، حتی بعضی‌جاها می‌شه گفت متوسط رو‌ به پایین. من هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم درآمد خانواده چقدره که متناسب با اون درآمد، بخوام خرج کنم🤔. معمولاً روال زندگی ما این بوده که، نیازها چقدره؟ متناسب با اون نیازها خرج کنیم و همیشه سعی‌مون این بوده نیازهای حقیقی رو از نیازهای کاذب جدا کنیم🧐. فکر می‌کنم، تونستیم این رویه رو جا بندازیم و بچه‌ها نیازهای کاذب زيادی نداشته باشن، البته وقتی بچه‌ها به نوجوانی می‌رسن، یه سری سرکشی‌هایی مقابل اعتقادات و رویه‌‌ی خانواده می‌کنن🤦🏻‍♀. سر همین با دخترای نوجوونمون کمی بیشتر راه میایم، و در مورد این مسائل چالش و گفتگو داریم و تا حالا در نهایت با عملکرد کلی خانواده در این زمینه موافق بوده🗣. ما طبق روالمون هر چیزی که می‌خوایم بخریم از بین چند تا چیز که قیمتش مناسبه، با کیفیتش رو می‌خریم👌🏻. من الان دستم به خیلی چیزها می‌رسه ولی همچنان، خیلی از خریدهای خانواده رو از بازار روز و جمعه بازار و… می‌خرم.  تو این‌جور بازارها چیزهای لاکچری نمی‌بینی و فکر می‌کنم تا زمانی که چشم چیزی رو نبینه، دل طلب نمی‌کنه و ما تو حیطه‌ی مسائل مالی زندگی، سعی کردیم نگذاریم چشممون چیزهایی رو ببینه که دلمون بخواد😇. خودم سعی کردم تو این مسئله برای بچه‌ها الگو باشم و تلاشم بر این بوده که به مسائل مالی اهمیت ندم که بچه‌ها فکر کنن این چیزا خیلی مهمه🤷🏻‍♀. چون نفس انسان ناخودآگاه کشش داره و بچه‌ها هرچی بزرگتر می‌شن مخصوصاً وقتی به سن نوجوانی می‌رسن، خواسته‌هایی دارن که قبلاً نداشتن و توجه به مسائل مالی هرچقدر در محیط خانواده نمود پیدا کرده باشه در وجود شخص پرورش پیدا می‌کنه🥲.  مثلاً بعد از این‌که خونه رو بازسازی کردیم پرده نداشت، یه سری از پرده‌هایی که از خونه‌های قبلی داشتم، برای اتاق‌ها زدیم ولی پنجره سالن که رو به حیاط هست پرده نداشت و یه زیر پرده‌ای سفید خریدم و زدم و یه ماه پیش بعد از ۴ سال، تازه پرده خریدیم، ساده زیستی جزئی از شخصیتمه و از این بابت خوشحالم. البته حواسم هست بچه‌ها که بزرگ می‌شن، نیازهای متفاوتی دارن، گاهی در فضای ذهنی ما قرار ندارن، سعی می‌کنم براشون توضیح بدم و گاهی هم به دل اون‌ها رفتار کنم🫡. برای بچه‌ها کاملاً پذیرفته شده‌ست که وسایلشون رو باید اشتراکی استفاده کنن، توی خونه مال من مال تو خیلی کم وجود داره و وسیله‌ی شخصی به اون معنا نداریم، حتی لباس‌ها هم به ارث می‌رسن🤭.  بچه‌ها گاهی احساس کمبود می‌کنن ولی ما از این ناراحت نیستیم و معمولاً یه روالی برای خرید داریم؛ مثلاً سالی یکبار کفش، چند وقت یکبار چادر و... ، اگر هم تو این مدت اتفاقی برای اون بیوفته مجبورن ازش استفاده کنن و این رو جزء نکات تربیتی می‌دونیم. مثلاً با کفش پاره بره مدرسه و این رو بد نمی‌دونیم. البته این برای نوجوان‌ها صدق نمی‌کنه و بیشتر سعی می‌کنم در لحظه نیازهای این شکلی‌شون برآورده نشه که با نتایج کارشون آشنا بشن🤔. این‌که گاهی بچه‌ها احساس کمبود کنن رو جزئی از تربیت بچه‌ها می‌دونم البته تا جایی که به عزت نفس شون ضربه نزنه😊. تو زندگی ما سختی‌های مالی زیادی بوده، تو همین شرایط سخت تلاش همسرم این بود که من خیلی در جریان نباشم و منم اصراری برای فهمیدن نداشتم. همین ندونستن باعث می‌شد آرامش بیشتری تو خونه‌داری و بچه‌داری داشته باشم😎. یکی از هزینه‌های اصلی ما بحث ورزش بچه‌هاست که جزو ضروریات زندگیه و تلاش می‌کنیم حتماً براش پول کنار بذاریم. چون ورزش باعث می‌شه روحیه بهتری داشته باشن و انرژی‌هاشون تخلیه بشه! مخصوصاً برای پسر اولم این قضیه حیاتی و مهمه🏃🏻. بعد از بزرگ شدن بچه‌ها، نیازهای مالی هم بزرگتر می‌شه و باید مدیریت بهتری داشت ولی این وسط عنایت‌های خدا هم ویژه‌تر می‌شه🤲🏻. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
سلام وقت بخیر یکی ازمادران گفته بودند که مراقبت های دوره شیردهی و بغل کردن بچه‌ها اگه اصولی نباشه روی سلامت جسمی مادر در سالهای آینده اثر می‌ذاره. می‌خواستم از کسانی که تجربه دارند بپرسید که چه کارهایی باید انجام دهیم و چه مراقبتهایی کنیم؟ 🪴🪴🪴 سلام🌸 این سوال خیلی پرتکرار بود که چه کارهایی باعث این مشکلات شد؟ پاسخی که خانم به این سوال دادن: ماها یک سری خصوصیات مثبت داریم که گاهی دیگه در حد افراط قرار می‌گیره. مثلاً خیلی زیاد بچه بغل می‌کنیم. حتی وقتی بچه بلده راه بره دلمون می‌سوزه بغلش می‌کنیم. من خودم تو بارداری خیلی این کارا رو می‌کردم. یه بچه‌مو بغل می‌کردم، اون بچه‌م دستشو می‌گرفتم و وسیله‌هاشو خودم برمی‌داشتم. در حالی که می‌تونستم خیلی از این ها رو انجام ندم. یکی از دوستام که تو یکی از کشورهای خارجی زندگی می‌کنه میگه اینجا هم خانواده‌های فعال فرزندآوری هستن که دو تا، سه تا بچه پشت سر هم دارن. من وقتی اون‌ها رو می‌دیدم تعجب می‌کردم که چجوری اینا بچه‌ها پشت سر هم دارن می‌گفت فهمیدم اینا بعد از زایمان، بلافاصله ورزش رو شروع می‌کنن. یعنی ورزش جزئی از روتین زندگیشونه. در حالی که من با اینکه خودم ورزشکار بودم متاسفانه با ورود بچه‌ها، ورزش کلاً از زندگی من حذف شد. یا می‌گفت من اصلاً نمی‌بینم خانوماشون بچه‌ها رو اینجوری که ما بغل می‌کنیم، بغل کنن. اگه می‌خوان جایی برن، کالسکه و اگه تو ماشین باشن، تو صندلی بچه. و بچه از همون بچگی عادت می‌کنه دیگه. یه بخش دیگه ای از مشکلاتمم ناشی از بارداری نبود؛ به خاطر شیردهی بود. من تو بارداریام ویتامین می‌خوردم و به خودم می‌رسیدم؛ ولی وقتی دیگه فارغ می‌شدم، انگار یه مسئولیتی داشتم و دیگه تموم شد. اینجوری نبود که من تو دوران شیردهی مکمل بخورم، به خودم برسم و حواسم به غذام باشه. اکثر مادرهای ایرانی مکمل‌هاشونو توی بارداری می‌خورند ولی تو شیردهی من ندیدم به اون صورت این اتفاق می‌افته. و البته اینو اضافه کنید به شرایط خاص زندگی ما که من خیلی وقتا علاوه بر نقش مادری، نقش‌ها و وظایف همسرم رو هم انجام می‌دادم. اما در کنار همه این‌ها، بعد از یک دوره ریکاوری، آدم بهبود پیدا می‌کنه و اینطور نیست که این مشکلات دائم با آدم بمونه. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«۲۷. تربیت در خانواده چند فرزندی» ‌(مامان ۱۵، ۱۲، ۹ و ۶ساله) من و همسرم دوست داشتیم بچه‌های بیشتری داشته باشیم، اگر با همون رویه هر سه سال پیش رفته بودیم، الان ۶ تا بچه باید می‌داشتیم🥹. بچه‌ها نعمت‌های بزرگ زندگی ما هستند و ما به خاطر داشتنشون، سعی می‌کنیم شاکر خدا باشیم🤲🏻. من از همون اول ازدواج و عقد خیلی به همسرم وابسته بودم، با وجود این‌که همسرم به خاطر سفرها و ماموریت‌ها خیلی نزدیکم نبود ولی اگر همین الان بهم بگن، بین بچه‌ها و همسرت، یکی رو انتخاب کن، من حتماً همسرم رو انتخاب می‌کنم🥰. احساسم اینه که بچه‌ها به هرحال امانت چند روزه هستن دست ما و ما باید آمادشون کنیم که مستقل بشن و بتونن یک زندگی خوبی رو شروع کنن، ولی رابطه‌ی بین زن و شوهر فرق می‌کنه و رابطه‌ی پایداریه❤️. ما از همون ابتدا بنامون بر این بود که چالش‌ها رو با گفتگو حل کنیم. گفتگوهای مکرر و طولانی، سعی هم می‌کنیم گفتگوها سازنده و همدلانه باشه🤝. من همیشه، خیلی صریح هم از عواطفم هم از چیزهایی که ناراحت و خوشحالم می‌کنه، با همسرم صحبت می‌کنم🗣. تقریباً روزانه ۱۰ تا ۱۵ دقیقه بعد از این‌که همسرم به خونه می‌رسن، با هم صحبت می‌کنیم و آخر شب که بچه‌ها پیشمون نیستن هم، در مورد موضوعات مختلفی از درس و سیاست گرفته تا مسائل بچه‌ها با هم حرف می‌زنیم. مواقعی هم که فرصت نشده صحبت کنیم، ضربه خوردیم😔. بچه‌ها جزئی از زندگی ما هستن و من زندگی دو نفره‌ای برای خودم و همسرم قائل نیستم، هر کدوم از ما ۶ تا، تکه‌های پازلی هستیم که همه‌مون با همدیگه این زندگی رو شکل دادیم🧩👨‍👩‍👧‍👦. همیشه یک سری تعاملات مثبت و منفی با هم داریم و زندگی خالی از نکات منفی نیست. من مادری هستم که همسرم و همسری هستم که مادرم، نمی‌شه این نقش‌ها رو جدا کرد🧕🏻. هر چقدر پدر و مادر، با همدیگر روابط حسنه‌ای داشته باشن، ناخودآگاه باعث می‌شن بچه‌ها هم تربیت متعادل‌تری داشته باشن😎. اگر بخواهیم اولویت رو بگیم قطعاً اولویت با نقش همسری هست. زن و شوهر با احساس رضایت که از زندگی با همدیگه به دست میارن، توان مقابله با مشکلات زندگی و مشکلات بچه‌داری رو پیدا می‌کنند💪🏻. اگر این شارژ روحی نباشه، آن‌قدر این بچه‌داری سخت خواهد بود که نمی‌تونیم از پس مسائلش بر بیایم😫. ما سعی می‌کنیم که روح حاکم بر اسلام و تربیت اسلامی رو در خانواده جاری کنیم و مهم‌ترین نکته این است که بپذیریم ما فقط نقش هدایت‌گری یا به اصطلاح تسهیل‌گری در تربیت داریم و اون‌قدر که ما فکر می‌کنیم تربیت دست ما نیست، مربی اصلی خداست🤲🏻. البته ماهم در تربیت اختلافاتی داشتیم ولی حساسیت نداشتیم و گاهی من کوتاه میومدم گاهی همسرم. اوایل زندگی بیشتر من کوتاه میومدم ولی الان بیشتر همسرم کوتاه میان🤭. آقایون وقتی اعتمادشون جلب بشه، دیگه همه مقامات رو به همسرشون تنفیذ می‌کنن😁. مخصوصاً به جهت این‌که همسر بنده زمان‌های خیلی کمی رو خونه هستن و ساعت‌هایی که هستن، واقعاً دخالت تربیتی‌شون به صورت مستقیم در امور بچه‌ها خیلی پایین اومده و اعتمادشونم به بنده جلب شده و به واسطه‌ی این اعتمادی که جلب شده پرس و جوی خاصی نمی‌کنن🧔🏻‍♂. البته همچنان بعضی نکات حل نشده وجود داره ولی توی نکات حل نشده هم، سعی می‌کنیم خیلی به همدیگه گیر ندیم🧐. مثلاً همسرم سر خرید کردن برای بچه‌ها از من سخت‌گیرتر هستند. ولی وقتی ایشون باشن و نوع رفتار خاصی با بچه داشته باشن، من دخالت نمی‌کنم و احترام ایشون رو جلوی بچه ها نگه می‌دارم. به خاطر نبودن‌های همسرم عمدتاً اختلافات بین من و بچه‌ها پیش میاد و پدرشون نقش حکم رو دارن و مشکل رو حل می‌کنن. پسرها از همون سنین کودکی، هفت هشت سالگی نیاز به جبروت مردانه دارن که حس مردانگی‌شون تقویت بشه👦🏻💪🏻. گاهی خواسته‌های بی‌جا دارن یا می‌خوان، بی‌موقع از خونه برن بیرون، که خیلی از دست مادر کاری برنمیاد، همسرم مداخله می‌کنن و خیلی موثر هست🤨. درباره دخترها هم که صحبت، حضور و درددل کردن با یه مرد خیلی‌ تو روحیه‌شون تأثیر داره، مخصوصاً که الان تو سن نوجوانی هستن🧕🏻🧔🏻‍♂. ارتباط بچه‌ها با پدرشون الحمدالله خوبه و پدرشون تو مسائل تربیتی آگاهن و با نوجوونا حتی بهتر از من برخورد می‌کنن👏🏻.   البته خیلی تو زمینه بچه‌داری و کارهای بچه‌ها کمک نمی‌کنن، چون اکثراً نیستن. ولی مثلاً حرم یا مسافرتی باشه پسرا با ایشون همراه می‌شن👨‍👦‍👦. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
۲۸. بچه ها؛ انگیزه های رشد ‌(مامان ۱۵، ۱۲، ۹ و ۶ساله) بچه‌ها در ارتباط با هم یه وقتایی در اوج مهربانی، دوستی و سازش هستن و یه وقتایی هیچ سازگاری و رحمی به هم ندارن!😞 طبق دیده‌های من، دعوا و جیغ و لگد بین بچه‌ها از موارد طبیعی زندگی همه‌ی خانواده‌هاست. تا وقتی که بچه‌تر هستند و حس هویت‌شون (حس این که من بزرگم، منم کسی هستم) کمتره، راحت‌تر میشه مدیریتشون کرد. وقتی که بزرگتر می‌شن و یکی دوتاشون به سن نوجوانی می‌رسن، خیلی خیلی سخت می‌شه. 😩 قاعده‌ش اینه که دخالت بی‌جا نکنیم و یکی رو به خاطر دیگری تحقیر نکنیم. ولی خب هرچی که بچه‌ها بزرگتر می‌شن، سخت‌تر می‌شه و من الان مدتیه که سعی می‌کنم از اول نذارم فضاهایی که این تنش‌ها رو درست می‌کنه ایجاد بشه.😏 یعنی قبل از این که بچه ‌ها وارد مرحله دعوا و تنش بشن این فضا رو از بین ببرم. مثلا ممنوع کردم پسرا وارد اتاق دخترا بشن⛔️، به دخترا هم گفتم هر وقت نیستین در اتاقتون رو قفل کنین و کلیدش رو جایی بذارین که بچه‌ها نبینن. 🥴 توی تربیت بچه‌ها، نباید مداخله‌‌ی غیر ضروری انجام بدیم. لازم نیست خیلی دست و پا بزنیم که بچه‌هامون تربیت بشن، همینقدر که سعی کنیم بچه‌ها بی‌تربیت نشن کافیه.😮‍💨 حسم اینه که ما و بچه‌هامون در یک جوی داریم زندگی می‌کنیم که فرایند تربیت در این جو اتفاق می‌افته و بچه‌ها اون چیزی خواهند شد که توی این جو وارد ناخودآگاهشون می‌شه. جوی که توش احترام داره، من با دیگران محترمانه صحبت می‌کنم، جوی که توش اخلاقیات و اعتقادات و شریعت، حاکمه و این‌ها جزو ناخودآگاه بچه‌ها میشه. 📌 گاهی اوقات می‌بینم بچه‌ی من فلان رفتاری که دوست داشتم داشته باشه رو نداره. حتی خیلی درمورد اون نکته باهاش کلنجا رفتم و خیلی هم به نظر خودم راهکارهای تربیتی به کار بردم؛ ولی در نهایت چون اون رفتار جزئی از جو خانواده ما نبوده پس تبدیل به شخصیت و خلق در بچه من نشده.🤷🏻‍♀ مثلا برنامه خواب تو خونه ما به منظمی یک پادگان اجرا می‌شه☝️🏻 و ما هیچ وقت مشکل خواب و بیداری تو خانواده‌مون نداشتیم. چون خودمون هم این برنامه رو رعایت می‌کنیم و همه‌ی برنامه‌های زندگیمون رو  براساس ساعت خوابمون تنظیم می‌کنیم. طوری که تمام دوستان ما می‌دونن که ما مهمانی‌های شبانه قبول نمی‌کنیم، حتی شب‌هایی که فرداش تعطیله، چون بچه‌های ما زود می‌خوابن. هیچ وقت این تفکر یا احساس رو نداشتم که بچه ها مانع پیشرفت من بودن. حتی همیشه به بچه‌ها گفتم که وجود شما باعث شده که خیلی موفقیت ها بدست بیارم. وجود شما انگیزه ای برام بوده که تو مسیر‌هایی گام بذارم که اگه نبودین، ممکن بود اون مسیر رو انتخاب نکنم.🥰 انگار مثل دوپینگ هایی بودن که خدا سر راه من قرار داده که اگه این دوپینگ ها نبود اون موفقیت ها رو من نمی‌تونستم بدست بیارم. مثلا به لحاظ توسعه فردی، سختی ها و مشکلات زندگی و بچه داری باعث شده من آدم بهتری بشم و شخصیت مقاوم‌تری پیدا کنم. یا به لحاظ اجتماعی حضور بچه ها باعث شده من مورد تحسین بیشتری تو اجتماع قرار بگیرم و دیگران به چشم یک آدم موفق‌تر به من نگاه کنن. این شرایطی که دارم منو تبدیل به آدم خاصی در جامعه کرده و این به من انگیزه میده.😇  خیلی دوست داشتم الان به جای چهار تا، شش تا می‌داشتم و کاش خدا ما رو لایق می‌دونست. ولی ناراضی نیستم. بچه‌ها خیلی زودتر از اونی که فکرشو بکنین دیگه بچه نیستن و ما از اون سختی‌ها و مشکلات خارج می‌شیم. و احساس میکنم خیلی زود دوباره نوه‌ها میان.😌 دخترم پانزده سالش تموم شده و تو شانزده سالگی هست،وقتی نگاش میکنم با خودم میگم این فقط سه چهار سال دیگه مهمونته. مخصوصا وقتایی که نوجوونا حرص آدم رو درمیارن. اصلا همه بچه داری یه طرف سن نوجوانی یه طرف ،سخت ترین مرحله بچه داریه  یه وقتایی که حرصمو در میارن نگاش میکنم میگم ببین این دو سه سال بیشتر مهمونت نیست ها ،بعد اون معلوم نیست  بعدش خودش می‌ره دو سه تا فسقلی مسقلی بیاره تو خونه‌ی خودش😁 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«۲۹. دورنمایی از زندگیم پس از سال‌ها» ‌(مامان ۱۵، ۱۲، ۹ و ۶ساله) من خیلی جاها هم کم‌کاری کردم، فکر می‌کنم که واقعاً توان این‌که کارهای بیشتری انجام بدم رو داشتم، مثلاً بعد از فرزند چهارم یک دفعه فیتیله‌ی خیلی‌ کارها رو کشیدم پایین🤦🏻‍♀.  پایان‌نامه دکترا همچنان مونده و مثل مته تو مغزم می‌ره و میاد، اگر به گذشته برگردم سعی می‌کنم روحیه‌مو قوی‌تر نگه‌دارم و سعی کنم با این حس‌هایی که گاهی بهم دست می‌داد که: دیگه بسه، دیگه بیشتر از این لازم نیست، یه کم به خودت استراحت بده، چقدر تلاش؟ که چی بشه؟ و... مقابله کنم🤨👊🏻. من واقعاً عذاب وجدان نداشتم که به بچه‌ها کم رسیدگی کردم، اگه کم رسیدگی کردم خدا ببخشه ولی من همچین حسی نداشتم. گاهی اوقات که بچه‌ها خیلی کوچیک بودن نسبت به بعضی چیزها یه سری احساسات منفی سراغم میومد🥲. چون حس می‌کردم دارم کار درستی می‌کنم، عذاب وجدان نداشتم ولی دلم برای خودم و بچه می‌سوخت. مثلاً وقتایی که بچه‌ی کوچیک داشتم و صبح زود تو زمستون می‌خواستم از خونه برم بیرون خیلی این احساس سراغم میومد😢. بچه‌ی کوچیک و از زیر پتو و رختخواب گرم و نرمش باید بلند کنی لباس بپوشه، کاپشن تنش کنی🧣، بیچاره رو تو این سوز سرما ببری🥶، منتظر سرویس باشی بری حوزه🚌. یا وقتی می‌خوای بچه‌رو تحویل مربی‌ش بدی و از تو جدا نمی‌شه و گریه می‌کنه😭… اینا از نظر روحی مادر رو اذیت می‌کنه ولی در عین حال می‌دونستم اینا طبیعیه و به نفع همه‌ است. گاهی اوقات خستگی‌های زیاد باعث می‌شه انسان از نظر عاطفی شکننده بشه و در این مواقع حمایت‌های همسرم خیلی موثر بود و با اون حمایت‌ها تونستم از نظر عاطفی از این سختی‌ها بگذرم👊🏻. من همیشه یه نگاه الهی و جهادی نسبت به این فعالیت‌های علمی، پرورشی و فرهنگی داشتم و به خاطر همین هم این سختی‌ها جزئی از همین پروژه تعریف می‌شد که باید مدیریتش می‌کردم💪🏻. من هدفم از درس خوندن هیچ‌وقت درآمد و شغل، جایگاه و مناصب اجتماعی نبوده، من همیشه دانستن رو دوست داشتم، اثرگذاری رو دوست داشتم این‌که آدم آگاهی باشم و بتونم در محدوده‌ی توانایی‌هام روی جامعه اثرگذار باشم😍. همیشه حرکت رو دوست داشتم، نمی‌خواستم زندگیم به روزمرگی بگذره🤗. گاهی خستگی و سختی‌ها بهم فشار می‌آورد و از راه‌هایی که بیشتر انگیزه می‌گرفتم و می‌تونستم ادامه بدم این بود که، من یک کتاب‌خوان حرفه‌ای هستم و کتاب خوندن به من روحیه می‌ده، و هر زمانی که به واسطه‌ی مشغله‌هام از کتاب خوندن دور شدم، احساس کردم گمشده‌ای دارم و وقتی کتاب دست می‌گیرم، به شوق میام📚😍. همین کارهایی که می‌کردم و می‌کنم، همین درس خوندن، همین که تو محیط‌های علمی معمولاً شاخص هستم، وقتی در یه کنفرانس یا بحث علمی که شرکت می‌کنم، حضورم و نظراتم برای دیگران اهمیت داره این‌ها خودش عامل روحیه و انگیزه‌ی منه و من رو به شوق وادار می‌کنه🥳. البته یک دوره‌ای خیلی خسته و افسرده شدم احساس کردم که زندگی از دستم خارج شده😔. افسردگیم بیشتر حالت پرخاشگری داشت تا گوشه نشینی، چون مدل‌های افسردگی متفاوته😢. ضعف اعصاب پیدا کرده بودم، دوره‌ای که به‌طور جدی درگیر پسرم بودم و مخصوصاً موقعی‌که هنوز تو فاز انکار بودم و به پذیرش این مطلب نرسیده بودم🤦🏻‍♀. چند ماه تا یک سال طول کشید و بعد به لطف خدا پسرم پیشرفت خیلی‌ خوبی کرد و منم نکاتی که بود رو پذیرفتم و این رو جزئی از تفاوت فردی بچه‌ها قلمداد کردم. بعد فرصتی پیش اومد که تجدید قوا کنم و به لحاظ پزشکی، روانشناسی و جسمی رو خودم کار کردم و خیلی سعی کردیم تفریحات خانوادگی و سفر‌ها رو بیشتر کنیم، تا این‌که الحمد‌لله بهتر شدم🤲🏻. من از دوتا چیز واقعاً پشیمونم یکی از جدی نگرفتن پایان‌نامه یکی هم از این‌که چرا بچه‌ها پنج تا و شش تا نشدن.... الآن که بچه‌ها بزرگ شدن متوجه شدم بچه ها خیلی زودتر از چیزی که ما فکرشو می‌کنیم بزرگ می‌شن و خیلی زود به اون مرحله‌ای می‌رسی که با خودت می‌گی عه پس تموم شد...🥲. احساس می‌کنم زود تموم شد و هنوز توان و شادابی دارم😇. البته شاید به خاطر رسیدگی‌ای که به خودم کردم این بازیابی اتفاق افتاده و اگه این رسیدگی و بازیابی نبود من هم الان تو این شرایط نبودم🤔. سختی‌های زندگی خیلی موندگار نیست و بالاخره تموم می‌شه و اصولاً خدا انسان رو تو سختی آفریده، شیرین‌ترین و بهترین سختی‌ای که خدا می‌تونه برای یک زن در نظر بگیره، بچه‌داری و دیدن بزرگ شدن و قد کشیدن بچه‌هاست، ان‌شاءالله خدا نعمت و لذت بچه‌داری رو به همه عطا کنه👧🏻🤲🏻👦🏻. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
سلام وقت بخیر میشه از خانم بپرسید چند تا از راه هایی که برای رسیدن به خودشون انجام میدادن رو بگن؟ 🍃🍃🍃🍃 از این دست سوالات زیاد داشتید که خانم ام محمد پاسخ دادن: در مورد رسیدگی هایی که به خودم کردم: احتمالا با من هم عقیده اید که رسیدگی دو بخش، روحی و جسمی داره که به نظر من رسیدگی های روحی مهمتر از جسمی هست. روحیه قوی می تونه نقص ها و مشکلات جسمی رو کم یا برطرف کنه رسیدگی های روحی: 🔸 ۱. یه بخش زیادی اش بحث توسل و انس به مجالس اهل بیت و خصوصا انس با بانوی کرامت حضرت معصومه بوده و هست. یعنی این مسئله همیشه و در سرشلوغ ترین وضعیت های زندگی، اولویت داشته. ✨ 🔸 ۲. گفتاردرمانی توسط همسر محترم🙈 بنده به شدت از طریق گفتگو با همسر حالم خوب میشه. با اینکه همسر بنده سفرهای طولانی دارن و وقتی هم قم هستن ساعات حضورشون در منزل زیاد نیست اما همیشه سعی من بر این بوده ارتباط کلامی زیاد باشه. 🗣️ 🔸 ۳. مطالعه که همیشه به من انرژی میده و حال و هوام رو عوض میکنه 📚📖 از لحاظ جسمی کار خاصی که شق القمر باشه نکردم. 🔸توصیه های عمومی طب سنتی رو سعی میکردیم انجام بدیم. 🔸 غذاهای معمولی که آدم های معمولی مثل ما میخورن 🔸 گاهی ویتامین های عادی 🔸 گاهی ورزش های عادی 🍀🍀🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif