«درددلی مادرانه با همسایههای آپارتمان نشین (۱)»
#ف_جباری
(مامان زهرا ۵.۵ ساله، هدی ۳.۵ ساله، حیدر ۱.۵ ساله)
چند روز پیش دوستی میگفت انگار حافظهات چیزهایی را که دوست ندارد، پاک میکند.
گفتم شاید درست میگویی...🤔
چون تقریباً چیز خاصی از کودکیام یادم نمانده،
جز چند تصویر
یکی از تصویرها که خیلی هم واضح است، برمیگردد به حوالی سه سالگیام،
توی کوچه یک محوطهٔ باز جلوی خانهٔ ما و همسایهها بود.
صبحانه خورده نخورده، با برادرم راهی آن جا میشدیم.😊
بقیه هم با خواهر برادرهاشان میآمدند.
تا ظهر که برای ناهار و استراحت برگردیم خانه، دائماً در محوطه و در خانهٔ همسایهها رفتوآمد بودیم.
یادم هست همسایههایی را که بچهٔ کوچک هم نداشتند، ولی دوست من به حساب میآمدند و گاهی مادرم باید آنجا پیدایم میکرد!😅
مثلاً خانهٔ حمیده خانم که ۳ پسر بزرگ داشت.
حتماً بودهاند همسایههایی هم که کلاً بچه نداشتند و پابهسن گذاشته بودند.
ولی خب یادم نمیآید کسی از همسایهها بچهها را به کنج خانه رهسپار کند!
باید این را از مادرم بپرسم!
فکر کنم اگر هم میکرد، مشکلی نبود و
از در دیگر خانه وارد حیاط میشدیم.
اگر حوض کوچکمان آب داشت، تنی به آب میزدیم.😍
یا اگر درختان فندق و بادام و توت، میوه داشتند، مشغول آنها میشدیم.
یا سری به طبقهٔ دیگر خانه میزدیم که مادربزرگ و حاجآقا در آن ساکن بودند!
خلاصه به نظرم همهاش در دستوپای مادر نبودیم.
هر چند کلا دو تا بودیم با ۶ سال فاصله!
اصلاً فامیلمان پرجمعیت نبود و شعارهای دههٔ ۷۰ حسابی روی خانوادهٔ مطیع و قانونمدار ما اثر کرده بود.😓
اما باز هم خانهٔ آقاجان و مامانجان را داشتیم که عصرها چند کوچه را پیاده برویم و توی راه نان بربری تازه بگیریم و روی پشتبامشان بساط عصرانه پهن کنیم.🥹
چقدررر دیوارها برایمان بیمعنی بودند؛
رها بودیم و آزاد.
هر چند کمکم که بزرگتر شدیم، پدر علاقهٔ زیادی داشتند خوب درس بخوانیم و
کمکم خانهنشینی بر ما چیره شد.
بچهٔ درسخوان شدیم.
من و برادرم هر دومان رفتیم مدرسهٔ بچه زرنگها،😉
بعدهم هر دومان رفتیم دانشگاه بچه درسخوانها.
میشد مثلاً نشویم جزو ۵ ۶ نفری که از کلاسمان ایران ماندند،
میشد مثلاً آمریکا نخواهیم برویم، حداقل مثل رفقایمان راهی ایپیافال سوئیس یا آلبرتا و تورنتوی کانادا بشویم،
بعدش هم مثلاً توی هواپیمای اوکرایی مانند رفیقمان عاقبتبهخیر شویم...😭
👇🏻ادامه👇🏻
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«درددلی مادرانه با همسایههای آپارتمان نشین (۲)»
#ف_جباری
(مامان زهرا ۵.۵ ساله، هدی ۳.۵ ساله، حیدر ۱.۵ ساله)
اما خب هیچکدام از اینها انتخاب ما نشد.
هر دومان ازدواج کردیم با یکی شبیه خودمان،
تا اینجایش خوب است.
برای همسایههامان یک زوج متشخص و با فرهنگ بودیم.☺️
بیسروصدا و بیحاشیه.
با همسر یا سر کار بودیم، یا دانشگاه و ساعتهای کوتاه در خانه بودنمان، دو تامان پشت لپتاپها...💻
خوب هم بود آن دوران! مگر کسی بدش میآید؟😉
در آسایش و آرامش،
کم هزینه،
همهٔ برنامهها دست خودت،
تند تند پلههای ترقی پیش رویت،
اما کمکم باید عافیتطلبی را کنار میگذاشتیم...😉
کسی را قبول داشتیم که میگفت باید بچه آورد،
چند تا هم آورد.
کشور نیاز دارد...
حیات و آیندهٔ کشور را در دستانمان میدیدیم.
نه که خودمان بدمان میآمد و همهش از سر احساس وظیفه باشد،
اما اینکه تا یکی ۲ ساله شد، بعدی پا به دنیا بگذارد، اینکه تمام روز بچهها را پای تلویزیون و موبایل آرام نگه نداری تا سالمتر بزرگ شوند و خیلی اینکههای دیگر، قطعاً از سر احساس وظیفه بود، نه خودخواهی!
برای ادامهٔ تحصیل به جای کانادا، راهی قم شدیم!
بچهها دو تا بودند و کوچک، هنوز به بدو بدو و سر و صدای زیاد نیفتاده بودند.
خانهای پیدا کردیم که طبقهٔ اول نبود، ویلایی هم نبود و پر بود از همسایههای رنگارنگ...🫣
نابلد بودیم شاید، جوان بودیم، خام بودیم، هر چه شما بگویید...
نمیدانستیم کمی بعد زندگیمان با بچهها چه شکلی است.
گفتیم برویم جایی کنار دوستی خانه بگیریم، بچهها کمی همسایهٔ همبازی را تجربه کنند، کمی در شهری که میهمانیم از تنهایی در بیاییم و گاهی نفسی بگیریم از لطف و محبت همسایه.🥺
اما خب حالا که ۳ تا شدهاند و بزرگتر...
بچه موجود غریبی ست.
دیوار و محدودیت را دوست ندارد.🥲
همانطور که ما در کودکی دوست نداشتیم.😉
راستش سخت شدهاست،
بچه موجود غریبی است،
انرژیاش سر به فلک میکشد.
تمام روز دلش میخواهد بدود، بپرد...
بلند بلند حرف بزند...😬
درست است که ما دیوار و در تعبیه کردیم برای آپارتمانهای قوطی کبریتیمان،
اما او دلش پرواز میخواهد...🥺
او خیلی متوجه نمیشود هنوز، وقتی در خانه باز میشود و قرار است ۲ ۳ دقیقهای کفش بپوشیم و برویم توی آسانسور و با مادری خسته و بیرمغ، برویم در گرمای تابستان پارکی جایی تا همسایه پایینی اذیت نشود از صدای پایمان،
همان وقت همسایه کناری سخت بیتحمل میشود از هیاهوی ما در این ۲-۳ دقیقه و در را باز میکند و محکم میبنند که یعنی...😥
و همسایه روبهرویی در را باز میکند و از عمق ریههایش هیسی بیرون میدهد که یعنی...😞
👇🏻ادامه👇🏻
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«درددلی مادرانه با همسایههای آپارتمان نشین (۳)»
#ف_جباری
(مامان زهرا ۵.۵ ساله، هدی ۳.۵ ساله، حیدر ۱.۵ ساله)
من هم راستش مادر کمتحملتری شدهام.
نه برای بچهها که کوچکند و درخواستها و نیازهاشان زیاد است،
فدای سرشان...
به قول معروف چشمم کور و دندم نرم، مادرشان هستم دیگر...☺️
کمتحمل شدهام چون خاطر همسایههای عزیزم مکدر است و توان من در ساکت نگه داشتن سه کودک درون یک قوطی کم...😥
خلاصه کنم!
ببخشید که تلاشهای این مادر جوان و دستتنها برای آرام نگه داشتن ۳ کودک زیر ۶ سال، در ساعات عصر گاهی همیشه جواب نمیدهد و گاهی بلور نازک آرامش شما ترکدار میشود.🥲
این همه را هم که گفتم منّتی نبود،
طلبی هم ندارم،
فقط کمی مهربانی...
آن هم نه برای خودم،
برای این چند طفل معصوم،😓
نه برای همیشه،
همین چند صباحی که آلونکی پیدا کنیم و بارمان را روی دوشمان بگذاریم و از این قوطیهای مرتب و منظم شما برویم به کنجی که صدای بزرگ شدن این بچهها به گوش هیچکس نرسد...🥺
عرضی نیست.
جز طلب حلالیت🤲🏻
و التماس دعا که زودتر مسکنی مناسب برایمان پیدا شود،
و دعایی بدرقهٔ راهمان کنید بابت عاقبتبهخیری فرزندانمان،
که انشاءالله توفیق داشته باشیم یک گوشهای از این شهر کریمهٔ اهلبیت، در خلوتی بدون آنکه سکوت خانهٔ کسی را بر هم بزنیم، بچهها را دکتر مهندسشان کنیم و تحویلتان بدهیمشان.☺️
«و السلام علیکم و رحمه الله»
پینوشت: یک مطلب هم کوتاه عرض کنم.
چند بار از تنها برادرم یاد کردم که از من ۶ سال بزرگتر بود.
ممنون میشوم منت بگذارید و فاتحهای مهمانش کنید. ۳ سال پیش درست زمانی که فرزند سومش ۲ ماهه شد، شاید چند روز بعد از آخرین باری که همسایهٔ پایینی برای صدمین بار جلوی در خانهشان داد و بیداد راه انداخت که چرا پسرهای ۳ ساله و ۶ سالهات بالای سر مایی که خودمان داریم پیر میشویم و هنوز بچه نداریم میدوند، سفر کرد که به آنجایی که روزی مقصد همه ماست.😓
نمیدانم...
شاید بعد از آن اتفاق، همسایهشان در خانهای که دیگر سکوتش با صدای پای بچههای برادرم به هم نخورد، به این فکر میکند که زندگی ارزش نامهربانی نداشت...😭
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
سلام دوستان🌱 مادری با دو فرزند دختر کم سن و سال میشناسیم با همسر بیمار و از کار افتاده. خانم تلاش
الحمدلله تا الان ۲۹ میلیون جمع شده.
حتی مبالغ کم ۵ هزار تومن و ۱۰ هزار تومنم وقتی روی هم جمع بشن، کافیه تا باقی این مقدار هم تامین بشه به امید خدا.
سلام مامانای مهربون💛
روز گررررررررم تابستونیتون بخیر 🌞
میاین کمی با هم گپ بزنیم!؟😋
در مورد چی!؟
در مورد موضوع داغ و رایج این روزهای آخر محرم و اول صفر!
بله در مورد «اربعین» ❣
بیاین برامون بگین که تو سالهای اخیر شما چه سهم و نقشی توی اربعین داشتین؟
آیا از سالهای گذشته تا حالا، توفیق دارین و زائر آقا هستین؟!
یا
مسئولیت مراقبت از سربازای امام زمان (عجلالله) برعهدهٔ شماست و همسر رو راهی میکنین؟
شاید هم خودتون هر سال هیئت و نذر دارین و مشغول خدمت به زائرا و عزاداری حضرت ارباب هستین؟
یا اینکه با همهٔ دلتنگیها، خانوادگی تو پیادهرویهای شهر خودتون قدم بر میدارین و دلتون رو راهی کربلا میکنین؟!
خاطرهها و تجربههای جذاب، دلنشین یا حتی ناراحتکنندهتون در مورد اربعین رو برامون تعریف کنین.
خلاصه که؛
از حسوحالتون تو ایام اربعین برامون بگین 💗
مشتاق خوندن پیامهای حسینیتون هستیم. 🤗👇🏻
🔗 @moh255
#گفتگو
#اربعین
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
سلام مامانای مهربون💛 روز گررررررررم تابستونیتون بخیر 🌞 میاین کمی با هم گپ بزنیم!؟😋 در مورد چی!؟ در
بریم حس و حالهای اربعینی شما رو بخونیم🥺
🔹۱. از سال ۹۳ که با همسرم آشنا شدم هر سال با دل و جان همسر و پدرم رو راهی سفر اربعین می کردم و چون پدرم اعتقاد داشتن که سفر اربعین یک رزمایش هست، موافق حضور خانم ها نبودند و شرایط رو برای خانم ها دشوار می دیدند.
من اما با وجود اینکه همیشه دلم همراه پدر و همسرم راهی اربعین می شد و لحظه ای از تصاویر مشایه و بین الحرمین دل نمی کندم اما حتی در زمان بارداری دخترم که پسر کوچولو هم به همراهی بیشتری احتیاج داشت مخالفتی نمی کردم و تا سال (۱۴۰۱)نتونستم در این مراسم شرکت کنم... اما سال دوم کرونا زمانی که مدام مرز در حال باز و بسته شدن بود و یک روز اجازه عبور می دادند و روز بعد مرز رو میبستند در عرض ۲ ساعت با اشتیاقی که داشتم همسرم رو راضی کردم و مهیا شدیم که با همراهی پسر کوچولوی ۵ ساله و دختر کوچولوی ۳ساله مون راهی سفر اربعین بشیم 😍
سفری که اولین سفر کربلای من بود و اولین زیارت عتباتم در اربعین رقم خورد🥲
وقتی مادرم شنیدن که قرار بریم حسابی مخالفت کردند و نگران بچه ها بودند اما من تصمیمم رو گرفته بودم وراه رو آسون می دیدم . به لطف خدا و مدد ارباب راهی شدیم و بخاطر شرایط کرونا تعداد ایرانی ها در سفر اربعین( ۱۴۰۱)نزدیک به ۳۰۰ هزار نفر بود بر خلاف سال های قبل و بعد کرونا که این جمعیت همیشه میلیونی بود ، همین باعث شد به راحتی زیر قبة اباعبدالله و حرم امیرالمومنین زیارت کنیم و روز اربعین رو هم در کربلا باشیم و عصر برگردیم 🌱
و این سفر فتح بابی شد برای اربعین های خانوادگی بین خانواده های خودمان و همکاران همسرم سال بعد از سفر ما با تجربه هایی که برای اطرافیان از برکت این سفر معنوی شرح دادیم بیشتر اطرافیانمان برخلاف سال های قبل با خانواده به سفر اربعین مشرف شدند👨👩👦👦
در این دوسال بخاطر حضور کوچولوها توفیق پیاده روی حاصل نشد و ما بیشتر مسیر رو با ماشین طی می کردیم.اما لذت حضور در مشایه و اربعین اباعبدالله حتی برای ما که توفیق پیاده روی نداشیم هم آنقدر دلنشین بود که هنوز بهترین زمان برای سفر عتبات رو در روزهای اربعین می بینم.
سال گذشته پدر و مادر و خواهرم رو که قرار بود در موکبی در ۱۰ کیلومتری کربلا به زوار اباعبدالله خدمت کنند رو دوهفته قبل از اربعین راهی سفرکردم اما خودم باردار بودم و جاماندم🥲
جامانده ای که چند روز مانده به اربعین با سقط ناگهانی مواجه شد 💔
اما به لطف حضرت زهرا سر پا شدم و مانع رفتن همسر به این سفر پر برکت نشدم و دوباره مثل قبل با دل و جان به مدد حضرت زینب راهی شان کردم🌱
امسال اگر آقا بطلبند و به من رو سیاه هم اجازه حضور در اربعین را بدهند،دوست دارم به نیت نجات کودکان غزه از چنگال بی رحم جنگ و صهیونیست در مشایه قدم بردارم ❤
انشاالله که خود آقا شرایط رو برای همه آرزومندان زیارتشون فراهم کنند🌱
وبه شرط توفیق در این مسیر پر برکت به یاد همه مادران شریف جهان باشیم🙏🏻
التماس دعا❤️
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
🔹۲. سلام
الحمدلله رب العالمین، چهارمین باری که میخوام به اتفاق همسر و بچه هام برم اربعین
یک سال با یک کالسکه و یک بچه
یک سال با دو بچه و یه ویلچر
و یک سال هم با دو بچه و یه ویلچر و یه بچهی پنج ماهه توی شکم رفتم اربعین
پیاده روی نکردیم
ولی بخاطر ضرورتی که بهش واقف بودم ،رفتم زیارت اربعین
سخت بود، ولی بسسسسیار شیرین
و چون بچه اهوازیم و عرب زبان، عراق مثل یکی از محله های خودمونه
و مردم عراق مثل خانواده خودمون
از طرفی موارد لازم برای جلوگیری از آسیب های احتمالی رو بلد بودیم رعایت کنیم،مثل چی ببریم سبک باشیم و چی بپوشیم خنک باشیم
چیکار کنیم گرما زده نشیم
و ...
الحمدلله و المنة ،امسال هم قراره با نینی ۷ماهه و یه کالسکه و دوتا بچه و یه ویلچر بریم سفر اربعین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
🔹۳. من اوایل ازدواج بدلیل درآمد کم شوهرم بهش میگفتم لازم نیست هرسال بری و ۱۰،۱۲ روز مغازه رو که تنها رزقمونه ببندی اما در جواب میگفت این سفر بعدش با خودش برکت میاره تو مالت
و بعدش که من با سختی و دست تنهایی بدلیل دلسوزی برای زندگی میموندم و مغازه رو باز میکردم و غرغر هم پشت سر بهش میکردم که چه لزومی داره هر سال بری
میگفت این روند هرسال زندگی منه و قطع نمیشه تا مرگم
من و شوهرم در خوزستان زندگی میکنیم و شوهرم به همراه داداشاش هیاتی بنام حضرت ابوالفضل در روستاشون که الان شهر کوچکی شده ۱۶ساله که دایر کردن و میچرخونن و شوهرم از وقتی باهاش ازدواج کردم هر سال کارش رو رها میکنه و میره پیاده روی اربعین
و من الان با وجود یک بچه بعد ۱۰سال ازدواج پشیمونم که چرا نرفتم باهاش
الان بچم ۲ساله اس و با نذرو نیاز و دوا دکتر بدنیا اومده و همش مریضه.
کسی هم عهده دارش نمیشه ۶ روز پیششون بمونه تا من برم کربلا و بیام
همش میگم چرا اون موقع که این همه سال بچه نداشتم با شوهرم نرفتم الان که بعد از رفتن کربلایی ها گریه ام میگیره و تا مدتها مداحی میذارم و غصه میخورم این جزای ندانمکاری های منه
ممنون از اینکه به صحبت های یه همیشه جامانده درمانده توجه کردید
سخت ترین سالی که به من جامانده گذشت پارسال بود
بچه من یکسالش شد و بعد ماه محرم شد و شوهرم اصرار که باید با بچه بیای بریم پیاده روی اربعین از اونجایی که این بچه همیشه مریضه و من از عمل سزارین هنوز دردهایی داشتم تا لحظه آخر ممانعت کردم با رفتن به این سفر
تمام خانواده شوهرم همه خانوادگی راهی شدن که من لحظه آخر فهمیدم
پدرشوهرم و مادرشوهر
سه جاری با بچه ها و شوهر
سه خواهرشوهر با بچه ها و شوهر
و شوهرم بدون ما
راهی شدن
و من موندمو تنهایی و حس بد جاماندگی
حتی از فشار ناراحتی نرفتم بدرقه شون.
بچه رو سوار کالسکه کردم رفتم تا سرکوچه و برگشتم.پشیمون شدم رفتم دم مسجد بدرقه شون که رفته بودن
قلبم آتیش گرفت و اومدم خونه و زار زدم
تا برگشتن افسردگی گرفتم
اونا همش راه به راه عکس دست جمعی میدادن بیرون
خب من چه کنم پاسوز بچه شدم و حسرت هایی که تا ابد بر دلمون میمونه.
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
سلام دوستان🌱 مادری با دو فرزند دختر کم سن و سال میشناسیم با همسر بیمار و از کار افتاده. خانم تلاش
۳۶.۵ میلیون تا الان الحمدلله
امروز روز اول صفره. میتونین به نیت صدقه هم واریز کنین.
🔹۴. سلام
من مامان دوتا کوچولوی ۵ساله و ۳ساله هستم
چندسالی هست که اربعین میاد و میره و هنوز قسمت من و همسرجان نشده که راهی بشیم...
از زمانی که اربعین تو پاییز بود یادمه که دوست داشتیم بریم و قسمت نمیشد.
اون اوایل که کلا همسرم با بردن خانم و خانواده به این سفر مخالف بود (البته خودمم دودل بودم بخاطر شرایط اونجا و ویروس و...)
ولی خب شرایط رفتن خودشونم جور نمیشد یا مرخصی نداشت یا... به هردلیلی... حتی یک سال بردارا و پدرش راهی شدن و ایشون موند و یک دنیا حسرت و آه...
دوسال پیش بالاخره راضی شد خانوادگی بریم😍
هوا دیگه گرررم بود و ماهم دوتا کوچولو داشتیم که دومی یکساله بود.
پاسپورتا آماده، کارت اربعین رو گرفتیم و کاروان فامیلی راه اندازی شد و تاریخ رفت و برگشت تعیین شد✨
رفتیم حرم امام رضا برای اجازه و وداع؛
اما... فردا صبحش کاروان به دلایلی سفر رو کنسل اعلام کرد و ماهم دیگه نرفتیم🙁
حالا بماند که دو روز بعدش کاروان راه افتاد و ما جاموندیم
نمیدونم چرا و خیلی واسم عجیب بود!
انگاری فقط ما از اون کاروان اضافی بودیم؛ ما که حذف شدیم راه افتاد.
یه نیرویی انگار مانع رفتن ما شد.
یک مقدار هدیه بابت هزینه اون سفر از یک نفر بدستمون رسیده بود که خواستیم برگردونیم اما گفتن انشالله باشه واسه سفرای بعدی و ماهم پول خودمونو گذاشتیم روش و باهاش یک تیکه طلا گرفتیم گذاشتیم کنار واسه هزینه سفر کربلا...
تا اینکه رسید به اردیبهشت ماه پارسال؛ همسرجان گفتن حالا که نشد بریم اربعین یک سفر کاروانی بریم کربلا تا بالاخره به این فراق پایان بدیم😭
اتفاق عجیبشم این بود که وقتی رفتیم سراغ تیکه طلا بابت هزینه سفر در کمال ناباوری دیدیم نیست، تمام خونه روهم زیر و رو کردیم ولی نبود که نبود و ازخیرش گذشتیم... (هنوزم ک هنوزه پیدا نشده)
بالاخره با دوتا بچه ها راهی کربلا شدیم و بالاخره حرم اقاجانمو دیدیم😍
وای که چه صفایی داشت حرم آقا...😍😭
سه چهار ماه بعد سفرمون، اربعین از راه رسید.
آقای همسر گفتن ایندفعه دیگه میرم و البته تنها میرم.
دیگه شمارو بردم کربلا از گردنم رده😁
اربعینو تنها میرم
و اونجا چشمای من بود که توش پر از حسرت و خواهش بود و گفتم مارم ببر خیلی دلم میخواد اربعین بیام...🥺
همسرم قرار بود با برادراش بره ولی راه نیفتاد
بعدش گف دلیل نرفتنش فقط و فقط بخاطر این بوده که من گفتم مارو هم ببر...😢
گفت به خودم اجازه ندادم زن و بچمو به سختی بندازم ولی از یک طرف چون همش میگی دوست داری بیای منم نرفتم😭
چون نمیتونم کاری که دوست داری واست انجام بدم منم نمیرم😭
رسید به امسال؛ محرم و هوای محرم و بوی محرم که میرسه دیگه دل آدم اربعینی میشه...
گفت امسال تنها میرم
منم هیچی نگفتم هیچیِ هیچی
باخودم گفتم اگه بگم میام بازم بخاطر من نمیره 😔
واسه همین گفتم اره عزیزم خودت تنها برو
ولی دیدم چندروز بعدش تو گروه خانوادگی حرف از راه انداختن کاروان خانوادگی برای اربعین میزنه تو دلم خیلی خوشحال شدم ولی بازم به روی خودم نیاوردم
دلم گرم شده بود
گفتم امسال دیگه بالاخره اربعینی میشیم😍
برادرشوهرام بلیط گرفتن ولی متاسفانه تاریخش اصلا با موقعیت کاری همسرم جور نبود و گفت من این موقع نمیتونم راه بیفتم
این شد که گفت من خودم تنها سه چهار روزی دیرتر میرم و بهشون ملحق میشم
بازم به روی خودم نیاوردم تا زائر امام حسین رو از راه نندازم
ولی تودلم غوغا بود
تا اینکه رسیدیم به یک هفته پیش...
طی یک اتفاقی پای همسرم شکست💔
دکتر گفت باید سه هفته تو آتل باشه
دقیقا تا روزی که باید راه بیفتن...
و طبیعیه که بعدش تا چندروز چون پا بسته بوده و آزرده هست پیاده روی باهاش سخت باشه
و هنوزم موقعیت کاریش با تایم بلیط تداخل داره ولی یه ته امیدی به رفتن دارن اونم تنها😔 من بازم چیزی نگفتم...
من خودم کاملا از رفتن امسال قطع امید کردم
نمیدونم چرا هرسال یه چیزی پیش میاد که مانع میشه هردومون نریم
هرجا هم میشینیم حرف از اربعین و رفتنه و حسرتی که تو دل منه و گریه های پنهونی با خودم...
ان شاء الله که امسال همسرجان بتونن راهی بشن و واسه من بی لیاقت دعاکنن😔😭🤲
هرسال بیشتر به بی لیاقتی خودم پی میبرم... شایدم حکمتی در کاره الله اعلم😔
ان شاء الله تمام مسافرا به سلامتی برن و برگردن❤️
ببخشید اگه خسته تون کردم
یاعلی
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
🔹۵. سلام به شما وهمه مامانای گل
خوب باشید انشاءالله 🌺
من سال های اول ازدواج خیلی تمایلی به پیاده روی اربعین نداشتم به خاطر مسائل بهداشتی چون به مسائل نجس و پاکی خیلی حساس بودم😏همسرم خودشون تنهایی میرفتن و میومدن تا دو سال پیش که واقعا نمیدونم چی شد دلم کنده شد با دو پسر ۵و ۲ونیم ساله رفتیم .همسرم همیشه بهم میگفتن خودت رو باید برای ظهور آماده کنی اینجور که تو داری میری هروقت آقا تشریف بیارن ما کار داریم خلاصه اینکه باید آماده به خدمت باشی و خیلی صحبتهای دیگه😅
دوسال گذشته که رفتیم خیلی بهمون سخت گذشت چون این مسیر به خودی خود سختیهای زیادی داره؛ دیگه با دو بچه سختی های خاص خودش رو داشت. چون نظر ما این بود که به بچه ها باید خوش بگذره و گرمازده نشن و....که همین هم شد.
سال بعدش یعنی پارسال هم به اصرار بچه ها رفتیم ولی با سه بچه😵💫
یک کالسکه دوقلو ویک تک نفره پسر کوچیکم دوماه ونیمش بود ورفتن در مسیر بسیار سخت چون نسبت به سلامتیشون حساس بودم واین سفر رو برای سلامت روحشون مهم میدونستم.
رفتیم ولی من و پدرشون خیلی اذیت شدیم اما کلی به بچه ها خوش گذشته بود و الان هم خیلی اصرار دارن بریم.
با تمام سختی هایی که داشت به ما هم خوش گذشته بود ولی واقعا قدم در این مسیر گذاشتن خیلی سخته خود امام زمان عجل الله بهمون کمک کنن بتونیم تو این مسیر بریم و تغییر توی خودمون ایجاد کنیم. بچه هامون سربازهای خوب ایشون باشن😍
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
🔹۶. سلام و تشکر از کانال عالیتون
منم عاشق پیاده روی اربعینم 😭😭😭😭
ولی متاسفانه همسرم با اینکه مرد خوبیه و بچه هام عاشقشن و دست و دل باز و خوش اخلاق و معتقد به حرام و حلال و محرم و نامحرم هس ولی پایه نیستن و اصلا اعتقادی به این مسئله ندارن😔😔😔
با وجود بچه های شیر به شیر حاضرم به جون بخرم همه سختیای پیاده روی اربعین رو...
ولی چه کنم دستام بسته س😭😔
خواهش می کنم از اعضای کانالتون که برام دعا کنین خدا به دل همسرم هم عشق کربلا رو بندازه که خودش مشتاق و داوطلب بشه برا رفتن 🙏🙏🙏🙏
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
سلام
یه سری کانالها هستن که تجربیات سفر اربعین با بچه رو میذارن.
ble.ir/arbaeen
ble.ir/arbaeenbabacheh
eitaa.com/arbaeen40
eitaa.com/arbaeen_akhbar
خانم دکتر موحدینیا (مادر ۵ فرزند) هم قراره پنجشنبه یه وبینار در مورد سفر اربعین با بچه بذارن:
@hejrat_kon
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
سلام دوستان🌱 مادری با دو فرزند دختر کم سن و سال میشناسیم با همسر بیمار و از کار افتاده. خانم تلاش
دوستان خیلی ممنون از همگی
الحمدلله همه این ۴۰ میلیون تومن تکمیل شد.
خدا به خودتون و خانواده تون اجر و سلامتی بده.
🔹۷. سلام من دو سال رفتم اربعین با دو تا بچه ولی امسال به خاطر دو قلو داشتن و اینکه هنوز کوچیکن توفیق ندارم
ولی خیییییلی دلم در مشایه و زیارت اربعین 😭😭
شاید هم طلبیده نشدم 😢
اصلا پیاده روی و زیارت اربعین یک چیز دیگه ای هست
تازه وقتی میری دیگه عاشقش میشی 😭
دعا کنید باز هم بطلبن و بریم
اگر کسی تجربه داره که با دوقلو رفته بزارید ممنون میشم
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
🔹۸. سلام
سال ۹۳ که اولین بار پدر و مادرم تصمیم گرفتن برن پیاده روی ،مسئولیت خواهر ۵ ساله ام رو به من دانشجو سپردن
هماهنگی کلاس های دانشگاهی و رفت و آمد خواهرم به پیش دبستانی سخت بود ولی به لطف خدا از پسش بر اومدم.
از اون سال تا همین امسال که خودم دو تا فرزند دارم هر سال به خاطر شرایط درسی یا کاری یا بارداری و فرزند کوچک ،قسمت نشده که برم پیاده روی اما هر سال پدر و مادر و همسرم رو با هر سختی که بوده راهی این سفر عشق کردم.
همیشه کلی حسرت و افسوس داشتم که چرا خودم نمیتونم برم و این جمله مادرم که بهم گفتن اگر من نبودم ایشون نمیتونستن این همه سال با خیال راحت به این سفر برن و من رو هم در ثواب پیاده روی خودشون سهیم کردن کمی آرومم میکنه.
امسال باز هم زائر نیستم و غم دارم 😭
انشاالله خدا به همه آرزومندان این سفر رو قسمت کنه
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
🔹۹.
سلام
من مجرد بودم پدرم میگفتن این سفر سخته و جای زن و بچه نیست و....
نمیدونم واقعا چی شد یهو راضی شدن ما هم بریم. البته پدرم ذاتا خوش اخلاق و خوش سفر و خوش بین هستن و اون چندسال هم تحت تأثیر دوستان شون اینطوری میگفتن...
سال ۹۶ برا اولین بار خانوادگی رفتیم که بسیار دلچسب بود و پدرم چندین بار گفتن که تنها میومدن سخت تر بوده و الان که ما هستیم امام حسین بیشتر هواشونو داره🥹☺️
برگشتیم ۴۰ روز بعد همسرم اومدن خواستگاری (مدیونید فکر کنید اونجا برا ازدواج دعا کرده بودم😜)
اتفاقاً همسرمم چندسال اخیر توفیق شرکت تو پیاده روی اربعین رو داشتن... خییییییلی خوشحال شدم و ازشون قول گرفتم هرسال بریم اربعین زیارت😍😍😍🥹🥹🥹
ولی همسرم ذاتا حساس و کم طاقت و بد سفر کمال طلب هستن....
سال بعد عقد بودیم رفتیم. خییییییلی سخت گذشت... خییییییلی....به دلایل مختلففففف....مهم ترینش به نظر خودم این بود که مادر شوهرم اگرچه در ظاهر خداحافظی کرد، ولی ته دلش اصلا راضی نبود...سال اول ازدواج ما بود و ایشون خودشون واضحا میگفت که من و دخترام حسودی میکنیم بهت.... خلاصه....
سال بعدش دیگه عروسی کرده بودیم و با هم راحت بودیم تا حدودی....و مادرشوهرمم دیگه مثل سال قبل نبودن....
ولی خب....به خاطر ویژگی های ذاتی همسرم، که گفتم ، بازم سفر بسیاااااار سختی شد...به معنای وااااقعی کلمه خون به جگر شدم و چندین بار اشکم دراومد... الحمدلله به خاطر تحمل همسفر سخت، از لحاظ معنوی سفر بسیار پر باری بود😍🥹 و وقتی برگشتم، متوجه شدم باردارم🙈
بارداری و یکسالگی پسرم تو کرونا بود و هیچی....
دوسالگیش بود که من شروع کردم به اصرار و التماس....همسرم راضی شدن ولی به خاطر گرما و سختی بچه کوچیک، بازم بسیاااااار اذیت شدم با اخلاق های همسرم..... اننننقدر غر شنیدم اننننقدر حرف شنیدم... اننننقدر گیر الکی داد. فوووری برگشتیم....
البته همسرم بنده خدا خییییییلی آدم خوبیه و یه جورایی دست خودش نیست انگار...بعد سفر همیشه کللللی عذرخواهی میکنن ولی خب....
پارسال خودم گفتم به هیچ وجه نمیام. دیگه...ولی همسرم جایی از کسی صحبتی شنیده بود و یهو دوباره دل زد به دریا و منم که ته دلم از خدا خواسته 🥹
سفر سخت تری بود به جهت رفت و آمد و اینا، ولی الحمدلله همسرم بهتر بودن....
امسال هم همسرم از چند ماه قبل گفتن میخوام خواهرهامو امسال ببرم و شما رو نمیبرم (خانواده همسرم اصصصلا اهل سختی کشیدن نیستن و حتی مشهد هم باید بهترین هتل برن و....ولی من دیدم بد میشم، دیگه چیزی نگفتم...)
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹۱۰. من مادر چهارتا فرزند پسر هستم
مامانم و بابام الان ۶ سال که پیاده روی اربعین و هرسال میرن
و من هر سال به شوهرم اصرار میکردم که با اونا بریم ولی شوهرم میگفتن جای زن و بچه نیست 😕
من هم هر روز فقط مینشستم پای تلویزیون و نگاه میکردم و اشک میریختم
واز امام حسین میخواستم که ما را هم بطلبن 😭
تا اینکه پسر دومم دو ساله شد اون سال خیلی التماس امام حسین جان کردم که شوهرم راضی بشه
حضرت عباس و قسم دادم گفتم شما مشکل گشایی و باوفایی کاری کن همسرم راضی بشه😭😭😭
تا اینکه یک روز همسرم که روزهای نزدیک اربعین بود اومد و گفت میخوام بلیط قطار بگیرم امسال با مامان و بابات ما هم بریم کربلا 😳
اصلا باورم نمیشد شوهرم میگفت جای زن و بچه نیست چطور امسال راضی شد مگه میشه 😢
بله از ته دل که آقا ابلفضل و صدا کنی نا امیدت نمیکنه قربونش برم که دست رد نمیزنه به هیچکس 😭
و سال ۹۹ اولین پیاده روی اربعین و شرکت کردیم و بسیار عالی بود با اینکه خیلی استرس داشتم که اتفاقی نیافته ، بچه ها مریض نشن و ........ ولی واقعا امام حسین جان خودشون مواظب همه چیز هستند
از اون سال شوهرم که همیشه مخالف بود ولی وقتی رفت دید اصلا دوست نداره تنها بره همش میگه فقط باید خانوادگی رفت ☺️😉
این هم از عنایات خود آقاست قربونشون برم
ان شاالله قسمت همه آرزومندان بشه 🤲
( ولی بچه دارها که میخوان برن بدونن که سفر سختی هست و باید صبور باشن و همه شرایط و قبول کنن 😊)
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
🔹۱۱. سلام به شما
منم یه مامان اولیم که انشالله ۴ ماه دیگه کوچولوم به دنیا میاد 😅
تا وقتی مجرد بودم خیلی دوست داشتم برم سفر اربعین و کربلا هم نرفته بودم ولی خانواده خیلی راضی نبودن برای اینکه خانوادگی بریم اربعین مادرم موافق نبودن و پدرم هم چند بار تنهایی رفتن
وقتی هم که ازدواج کردم به همسرم خیلی اصرار کردم که من خیلی دوست دارم اربعین برم همسرم گفتن اول دوست دارم یه بار ببرمت کامل زیارت کنی چون تا حالا نرفتی بعدش انشالله قسمت شد اربعین میریم
خود همسرمم قبل ازدواج دو بار رفته بودن اربعین
سالهای قبل که نشد به خاطر مشغله کاری همسرم اربعین بریم تا اینکه قسمت شد و آبان ۴۰۲ رفتیم کربلا با همسرم و شد بهتریم سفر عمرم 😍با اینکه از لحاظ مالی خیلی آمادگی نداشتیم ولی من اونجا به این موضوع پی بردم که اگر طلبیده بشه آدم پول و اینا اصلا ملاک نیست
بعدش به همسرم گفتم دیگه ما با کاروان کربلا رفتیم راحت زیارت کردیم انشالله اربعین که اومد بریم کربلا همسرمم چیزی نگفتن و مخالفتی نکردن
تا اینکه من اسفند متوجه شدم باردارم 😅 و الانم ماه پنجمه بارداریمه و متاسفانه همسرم گفتن به خاطر شرایطت نمیشه بریم اربعین کربلا😢
من خیلی اصرار کردم که بریم باهم انشالله مشکلی پیش نمیاد اما خب هنوز راضی نشدن و گفتن شاید خودشون تنهایی برن
منم گفتم اگر بخوان تنهایی برن اصلا جلوشون رو نمیگیرم ولی خیلی دلم میخواد منم بتونم راهی بشم کربلا 😢
فقط سپردم به خود امام حسین تا اگر واقعا قسمتم بود منو بطلبن اربعین
انشالله همه کسایی که دوست دارن این سفر قسمتشون بشه 🤲
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
«یک روز در خانهٔ ما» #مامان_طلبه (مامان #فاطمه ۸، #محمد ۴.۵، #خدیجه و #زینب ۲ ساله) قرار بود اول
⬛ إنّا للّه و إنّا اِلیهِ راجعون⬛
در کمال تأسف باخبر شدیم «خانم زهرا رئیسی» یکی از مادرهایی که قبلاً برای کانال مادران شریف متن نوشته بودن، در اثر بیماری به رحمت خدا رفتند.
از خداوند متعال برای ایشان مغفرت و رحمت و برای خانواده بزرگوارشان صبر جمیل مسئلت داریم.
این مادر فرهیخته چهار فرزند داشت و در کنار تحصیلات حوزوی، مشغول حفظ قرآن کریم بود.
برای شادی و آرامش روحش لطفا امشب نماز لیلة الدفن بخوانید.
«زهرا بنت غلامحسین»
از طریق پیوند زیر، میتونید هدایای معنوی خودتون رو برای این مادر عزیز بفرستید و در ختم مجازی ایشون شرکت کنید:
https://iPorse.ir/6253661
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
هدایت شده از پویشکتابمادرانشریف
احتمالا برای شما هم اتفاق افتاده باشه؛ حال و هوای بارداری خیلی معنویه، قشنگ انگار تو بغل خدایی. مخصوصاً که کلی دستورالعملهای مختلف برای هر ماه وجود داره و کلی دعا و قرآن و ...
اما ...
به محض اینکه زایمان میکنی و یه وروجک 👶🏻 نیم متری رو بغل میگیری، انگار درِ دفتر معنویت رو میبندی. 😔
از فردای زایمان روزگار طوری میگذره که بعد از مدتی میبینی ای بابا، انگار خدا دیگه مارو دوست نداره. نمازهای هولهولکی، ختم قرآنهایی که دیگه آنچنان توفیقش رو نداری، دعاهای نخونده و هیاتهای نرفته میشه آینه دق.
خیلی طول میکشه تا بفهمی معنویت من تو بچهداری چیه! اشتباهه که فکر کنیم معنویت فقط تو اعمال مستحبی خلاصه میشه و بچهداری رو یه عمل معنوی و عبادی به حساب نیاریم.
تا حالا به این فکر کردی که واقعاً تو بچهداری 🤱 چطور میشه حال روحت رو خوب کنی و به داد دلت برسی که خدا رو یادش نره؟
یه بار رفته بودم هیأت، با کتاب جالبی آشنا شدم! یه کتاب درمورد آدمایی که همین دغدغهها رو داشتن و حرفای دلشون رو نوشته بودن! حرفاشون سررشتهٔ کار رو دستم داد!
اگر شما هم دوست دارید کمی بیشتر فکر کنید و سررشتهٔ معنویتتون رو پیدا کنید، پیشنهاد میکنم تو همخوانی کتاب «سررشته» با ما همراه باشید. 😉
🌿🌿🌿
سلام و رحمت 🌻
میدونین که چند وقتیه داریم کتابهایی با موضوع روایتهای مادرانه رو میخونیم.
بعد از کتابهای #بادبانها_را_بکشید ، #مادر_پروازی ، #پناهم_باش و #معجزه_بنسای داریم میریم سراغ پنجمین کتاب 🤓📚
کتاب #سررشته
از انتشارات کتابستان معرفت
🗓 شروع همخوانی از شنبه ۲۰ مرداد
اگر دوست دارین تو همخوانی این کتاب با ما همراه باشین، تشریف بیارین اینجا:
👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/3036742520C610f015e76
❗️گروه مختص خانمها ❗️
🟣 روش تهیه نسخهٔ الکترونیک و چاپی کتاب با تخفیف داخل گروه 🟣
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
@madaran_sharif_pooyesh_ketab
رفتیم مسجد
پسرم با عشق و شعف وصف ناپذیری اومد.
تا رسیدیم گفت: مامان من میرم پیش علیرضا..
گفتم علیرضا کیه؟
گفت دوستم، دیشب باهاش دوست شدم.
منم خوشحاااال که الحمدلله بچه مون به برکت امام حسین، دوست مسجدی هم پیدا کرد.
به چشمم دیدم چقدر مسجد در تربیت بچه نقش داره و... همه در کسری از ثانیه از ذهنم گذشت.
بعد گفت: اگر دیر شد نگران نشو.خودم میام .
یه لحظه مکث کردم
ازش بعید بود
گفتم: علی رضا گوشی هم داره؟
گفت نه
نفسی کشیدم و سری تکون دادم...
سه ثانیه بعد، گفت: ولی تبلت داره!
تازه
مال خودش هم هست.
من😤😡😤
پسرم😇😇😇
#مزههای_زندگی
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
هدایت شده از مادران شریف ایران زمین
اینجا
هیئتی مادرانه است
هیئت امتداد
امتداد راه بهترین مادران تاریخ
💚 زمان: شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳ / ساعت ۱۵ تا ۱۸
💙 مکان: تهران، میدان ونک، بزرگراه حقانی، مسجد خرمشهر/ دسترسی: مترو حقانی، خارج از محدوده طرح، جای پارک خودرو فراوان
📣 سخنرانی #مادرانه، انتقال تجربیات #اربعین_خانوادگی، حضور بابرکت مادر شهید، برنامه مرتبط با غزه و محور مقاومت
✅ حسینیه کودک فراهم است.
💟 لطفاً جهت مشارکت در مواسات پذیرایی (لقمه نان و پنیر) با آیدی زیر هماهنگ بفرمایید.
@moh255
شماره کارت کمک به برپایی مراسم
6037697635964593 موحدی نیا
#هیئت_امتداد
༺◍⃟ اجتماع مادران تمدن ساز
༺◍⃟ کاری از مجموعههای مادرانه تهران بزرگ