eitaa logo
پویش‌کتاب‌‌مادران‌شریف
2.1هزار دنبال‌کننده
459 عکس
37 ویدیو
35 فایل
مهلت شرکت در پویش کتاب «هواتو دارم» و «بیست سال و سه روز» از ۱ تا ۳۰ آذر 🏆۱۰ جایزه ۱۰۰ هزار تومانی به قید قرعه🏆 نذر فرهنگی کتاب: 6104338631010747 به نام زهرا سلیمانی ارتباط با ما: @Z_Soleimani تبلیغات: @xahra_rezaei23
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب روایت داستانی از مادر شهیدان حسن، علی و رضا مظفر. کوکب خانم قصه‌‌ی ما سال‌ها قبل از انقلاب ازدواج کرد. توی یکی از روستاهای ملایر زندگی می‌کرد و بعد ازدواج هم مدتی در یک روستای دیگه با مادرشوهر زندگی کرد و روزهای سختی به خاطر دوری از شوهرش داشت. شیخ محمد برای کار نونوایی می‌رفت مامازند و هر شش ماه یکبار به همسرش سر می‌زد و خرجی می‌آورد و تازه عروس قصه هم در دوری و دلواپسی سعی می‌کرد زندگی پرتلاشی داشته باشه و خودش رو با کارهای خونه و درست کردن رب و مربا و ترشی و سرکه، سرگرم کنه و با فروششون پولی پس انداز کنه برای ساختن زندگی. بعد از چند سال به پیشنهاد شوهر و علی‌رغم میل قلبی کوکب خانم، راهی مامازند میشن تا شرایط برای تربیت و مدرسه رفتن بچه‌ها فراهم باشه و هرچند پدر و مادر نتونسته بودن مدرسه برن و سواد نداشتن، تلاش کردن بچه‌ها رو پرتلاش و باسواد کنند. مسئولیت تامین روزی حلال با پدر زحمتکش خانواده بود و مسئولیت تربیت بچه‌ها، با مادر. و چقدر خوب کوکب خانوم از پس تربیت هر هشت فرزندش بر اومد و سه تا پسر عزیزش رو هم تقدیم اسلام و انقلاب کرد. روزهای نزدیک انقلاب، خونه‌ی خانواده مظفر، پایگاه مبارزان ضدانقلاب بود و همه اعضای خانواده هرکاری تونستن برای مبارزه با رژیم ستمشاهی کردن و بعد از انقلاب هم همچنان پای کار موندن. از مبارزه با گروهک‌های ضد انقلاب تا کار در دادگاه انقلاب و … . بعد هم توی هشت سال دفاع مقدس همه مردها و زن‌های این خانواده نقش داشتن. شیخ محمد در معراج شهدا، پسرها در جبهه، زن‌ها در پشتیبانی از جبهه و دخترها در کارهای فرهنگی. داستان شهادت سه پسر کوکب خانم و صبر و شکر و رضای این مادر و پدر شهید هم بی نظیر و به یاد ماندنیه و باید خودتون بخونید … قلم کتاب زیبا و داستانیه و خانم راضیه تجار سعی داشته ابعاد مختلف این زندگی رو از زوایای مختلف روایت کنه، عمدتا از زاویه دید مادر شهید، گاهی هم از زبان پسر ها و عروس‌هاشون. 📚📚📚 سلام به مامانای گل 🌷 ماه شعبان‌تون پربرکت إن شاءالله اومدیم کتاب پویش آخرین ماه سال ۱۴۰۲ رو خدمتتون معرفی کنیم. کتاب ، روایت مادرانه‌ای از کوکب خانم مادر سه شهید 💔 درسته که این روزهای آخر سال همه‌ی مامانا حسابی درگیر و مشغولن 😋 ولی خب کتاب هم نباید کنار گذاشته بشه 😉 ما هم یه کتاب جذاب و روون و کوتاه انتخاب کردیم که خیلی راحت بخونیم و لذت ببریم. روش تهیه کتاب، شرکت تو پویش و همینطور عضویت تو گروه همخوانی کتاب رو کامل توی کانال پویش کتاب مادران شریف توضیح دادیم. 😇 مثل همیشه ۱۰ تا جایزه 🎁 ۱۰۰ هزارتومانی هم داریم. 🥳 تشریف بیارین دورهمی مهمون سه تا شهید باشیم 💗 👇 🔗 https://eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
📙📙📙 جنگ که شد احساس کرد که او هم باید کاری کند. حالا که حسین و حسن و علی و رضا و شیخ محمد راهی جبهه شده بودند مگر می‌شد دست روی دست بگذارد و بنشیند؟! اولین کاری که کرد اسلحه‌ای از حسن گرفت. حسن، خانمی را به خانه دعوت کرد تا کار با آن را آموزش دهد. قرار شد تعدادی از زنان مامازند را دعوت کنند تا این دوره را ببینند. خانم دیگری هم آوردند تا آمپول زدن یاد بدهد. حالا، هم کار با تفنگ را بلد بود، هم آمپول زدن را. خیاطی برای جبهه را هم شروع کرد. دوخت پشه بند، لباس زیر، بالش. دو، سه توپ پارچه از پایگاه مالک‌اشتر می‌گرفت، می‌برید و می‌دوخت. خبر می‌داد از پایگاه می‌آمدند و می‌بردند. روزی شنید از منزل علم الهدی که در خیابان ایران بود، خانم‌ها راهی جبهه می‌شوند. با یکی از دوستانش که می‌خواست به جبهه برود همراه شد، او می‌ترسید. - نکنه شهید شی و بچه‌هات از چشم من ببینند؟ - نترس بادمجون بم آفت نداره! رفتند نام‌نویسی کردند. با قطار رفتند اهواز. مدتی در پادگان علم الهدی نزدیک رود کارون بودند. پارگی لباس رزمنده‌ها را می‌دوختند، لباس‌های خونی را می‌شستند، خشک می‌کردند و اتو می‌زدند و به همراه هدیه‌های مردمی بسته‌بندی می‌کردند و می‌فرستادند جبهه. چند بار هم صحبت کرد تا اجازه بدهند برود منطقه پیکر شهدا را جمع کند، اما گفتند: مدتی است جمع کردن پیکر شهدا به‌وسیله‌ی زن‌ها ممنوع شده. یک ماهی آن‌جا ماند و به آبادان، خرمشهر، بستان و دوکوهه سر زد. مناطق، همه جنگی بود. از فرصت استفاده کرد و با سربازها صحبت می‌کرد. بسته‌های هدیه مردمی را به آن‌ها می‌داد و از این‌که کارهایی از این‌دست می‌کند خوشحال بود. وقتی به مامازند برگشت کلی از عروس‌ها و دخترها تشکر کرد. - اگر شما پشتیبانی نمی‌کردید به این راحتی نمی‌تونستم برم جبهه! 📙📙📙 📚 کتاب روایت داستانی از مادر شهیدان حسن، علی و رضا مظفر صفحه ۱۳۴ 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: 🔗 https://eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
سلام دوستان گل 🌺 بریم سراغ قرعه‌کشی برای هدیه نسخه الکترونیک کتاب ؟ 😍 ما هر ماه در ابتدای پویش، نذر فرهنگی و هدیه کتاب رو در داریم برای اینکه دسترسی به کتاب برای همه فراهم بشه. خواهش می‌کنیم اگر خودتون میتونید کتاب رو تهیه کنید، این فرصت رو به دیگران بدید. این هم خودش نذر فرهنگی هست تا افراد بیشتری بتونن کتاب رو بخونن. ممنون و متشکر 🙏 ✅ برای شرکت در قرعه‌کشی کتاب اینجا اسمتون رو ثبت کنید: https://digiform.ir/ca0b6c6d57 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
خب وقت کتاب هدیه دادنه 😉 از دوستانی که برای کتاب رایگان ثبت‌نام کرده بودن، این عزیزان اسم‌شون دراومده: 👇 بی بی معصومه موسوی حدیثه خواجه راضیه خانی رقیه عمیدی سیمکانی روژان فتحی زهرا اسدی زهرا بوری زهرا جمشیدی زهرا جمشیدیان زهرا صفری زهرا مرادی زهراتقیان سعیده ایزانلو سمیه اکبری سیده صالحه شمسی آشتیانی سیده مریم حسینی فاطمه توکلی فاطمه حسینی فاطمه دهقانی فاطمه سکندری فاطمه مهرابی لیلا احمدپور م خوشکام مائده پناهی محدثه لله گانی مرواری اردونی مریم سادات نوابی نصیبه احمدیان لطفاً برای دریافت کد هدیه کتاب رایگان، تا فردا شب اسم و شماره موبایل‌تون رو به این آیدی ارسال کنین: @xahra_rezaei23 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
سلام بر اهالی کتاب 🤓 طاعات و عبادات‌تون قبول درگاه حق ❤️ اگر جزء زرنگا هستین و تا الان مطالعه‌ی کتاب رو به پایان رسوندین 😋 تشریف بیارین اسم‌ و مشخصات‌تون رو برای شرکت تو قرعه‌کشی اینجا ثبت کنین: 👇 🔗 https://digiform.ir/c76733b9a6 بی‌صبرانه منتظر شنیدن نظرات‌تون در مورد کتاب هستیم 🥰 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
🖌🖌🖌 خوندن کتابی با روحیات کوکب داستان تو حال و هوای نزدیک عید خیلی بهم انگیزه و انرژی داد، مخصوصا روحیه خستگی‌ناپذیری شون‌. 🟩 من این شهیدان رو نمی‌شناختم و به واسطه‌ی این کتاب آشنا شدم. توی این کتاب میزان اهمیت تربیت برای شیخ محمد و کوکب خانوم به همراه نتیجه رفتارشون در تربیت فرزندان مشاهده میشه . تلاش‌های بی‌وقفه و همراهی این مادربزرگوار با فرزندان و همسرشان بی‌نظیر بود. 🟩 کتاب ستاره های کوکب بی‌شک یکی از بهترین کتاب‌هایی ست که خواندم، پر از انرژی مثبت و روحیه‌ی جهادی که این خانم و همسرشون و فرزندانشون داشتن واقعا زیبا و ستودنی بود. خصوصا از خانه‌داری و شوهرداری و بچه داری کوکب خانم خیلی خوشم اومد و اون جمله که تو کتاب درباره مادرشون از زبان همسایه‌ها نوشته بود که گفته بودن :"خدا خیرت بده این مرد رو خونه آباد کردی" واقعا در مورد دخترشون یعنی کوکب خانم هم صدق می‌کرد. و اینکه خیلی به فکر رشد و تربیت صحیح فرزندان بودن هم خیلی جالب توجه بود. 🟩 چند تا نکته مهم از نظر بنده: ۱. تاکید مهم پدر خانواده روی تربیت فرزندان ۲. سخت کوشی مادر خانواده و تلاش بی‌وقفه برای زندگی ۳. صبر و شکیبایی بی‌نظیر پدر و مادر ۴. اهتمام ویژه به دین و دین‌داری ۵. شاکر بودن در همه موارد 🖌🖌🖌 اگر کتاب رو کامل مطالعه کردین، برای شرکت تو قرعه‌کشی مشخصات خودتون رو اینجا ثبت کنین: 👇 🔗 https://digiform.ir/c76733b9a6 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
🖌🖌🖌 شیخ محمد حالا دیگه خاطرت جمع شد؟ بچه‌هات رو خوب تربیت کردم؟ این اما تنها جمله‌ی کتاب نبود که با خواندنش اشک ریختم ... شیرینی کلام کوکب، آمیخته با قلم توانمند نویسنده‌ی کتاب، نوش دارویی ساخته بود که به تن خسته‌ام اثر کرد؛ سستی‌ها، کلافگی‌ها، نارضایتی‌های مادرانه‌ام را شست و با خود برد. اصلا انگار نمی‌شود کوکب را دید و حرف از خستگی زد، از نشدن، از نتوانستن ... در تمام طول داستان‌، انگار کوکب دستانم را گرفته و با خود می‌برد به دل ماجراهایش، به عمق شادی و غم‌هایش، به انتهای آرزوهایش ... هرجا که می‌رود من هم با او می‌روم، لحظه‌ای دستم را از دستش جدا نمی‌کنم تا می‌رسیم به آخر قصه؛ آنجا که می‌فهمم آقا ترشی کوکب را میل فرمودند‌، ناخودآگاه لبخندی از خوشحالی روی صورتم نقش می‌بندد. خدا را شکر می‌کنم که کوکب به این آرزویش هم رسید. در دل می‌گویم: خانه‌ات آباد کوکب! 🖌🖌🖌 برای شرکت در قرعه‌کشی پویش کتاب تا پایان سال ۱۴۰۲ فرصت دارین 😉🎁 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
سلام و درود خدمت همراهان عزیز طاعات قبول 💝 إن شاءالله که تو آخرین ساعات سال ۱۴۰۲ در سلامت کامل باشین 🌹 آخرین پویش سال ۱۴۰۲ هم رو به پایانه ☺️ اگر کتاب رو کامل مطالعه کردین، پر کردن فرم برای شرکت در قرعه کشی فراموش نشه 👇 🔗 https://digiform.ir/c76733b9a6 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
📘📘📘 - حسین جا تا کسی نگفته خودت بگو چند تا از بچه‌های من شهید شدند؟ - رضا مجروح شد، خواستیم برسونیمش بیمارستان شهید شد. - رضا شهید شد؟ - بله مادر! - بگو حسن هم شهید شده! - بله مادر! یاد خوابی که دیده بود، خوابی جلوتر از خواب تازه افتاد. مردی بلند قد و زیبا با عبایی سبز رنگ جلوی در ایستاده بود. خود او در را باز کرده بود. دفتر و خودکاری دست او داد. - در این برگه‌ی سفید سه تا امضا کن. خودکار را گرفت و سه امضا کرد و دفتر را به مرد داد. او سری تکان داد و رفت. - مادر! تکانی خورد و مات و مبهوت به حسین خیره شد. اگر درخت توت بود، همه توت‌هایش را می‌تکاند. حسین دستش را گرفت و آوردش وسط حیاط، او را لبه‌ی حوض نشاند، زیر درخت توت. باد نمی‌آمد، اما درخت همه توت‌هایش را تکاند روی سر او. چه چرخی می‌زد، چه دست افشانی‌ای می‌کرد. به هر سه فکر کرد؛ هر سه پسر. روی زمین افتاد و سجده کرد. حسن هیچ وقت زود قضاوت نمی‌کرد ... نماز شب علی ترک نمی‌شد... رضا به صله رحم خیلی اهمیت می‌داد ... شیخ محمد سایه‌وار آمده و کنار پایش چمباتمه زده بود. سربرداشت. نگاهی به چشم‌های او کرد. کاسه‌ی خون بود چشمهای مردش. - شیخ محمد حالا دیگه خاطرت جمع شد؟ بچه‌هات رو خوب تربیت کردم؟ 📖 برشی از کتاب صفحه‌ء ۱۵۳ و ۱۵۴ 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
سلام و درود خدمت دوستان عزیز طاعاتتون قبول ❤️ آخرین کتابی که سال ۱۴۰۲ با هم خوندیم کتاب بود. ۴۶ نفر این کتاب رو کامل مطالعه کردن ۴۳ نفر نسخه الکترونیک و ۳ نفر هم نسخه چاپی و اما ۱۰ برنده‌ی خوش‌شانس پویش اسفند ماه 🥳🥳🥳 خانم‌ها: رقیه عزلت زهرا رستمیان بی بی معصومه موسوی سیده سمیه تقی زاده سادات حسینی زینب جمالی‌فرد زینب اکبری لیلا احمدپور حدیثه خواجه روژان فتحی مبارکشون باشه 💐 إن شاءالله به زودی جوایز خدمت‌شون تقدیم میشه ☺️ 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
جوایز ۱۰ برنده‌ی پویش اسفند ماه مادران شریف (کتاب ) خدمتشون تقدیم شد. 🎁 مبارکشون باشه 🌹 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab