eitaa logo
پویش‌کتاب‌‌مادران‌شریف
2.1هزار دنبال‌کننده
507 عکس
45 ویدیو
48 فایل
مهلت شرکت در پویش کتاب «آخرین فرصت» از ۱ تا ۳۰ بهمن 🏆۱۰ جایزه ۱۰۰ هزار تومانی به قید قرعه🏆 نذر فرهنگی کتاب: 6104338631010747 به نام زهرا سلیمانی ارتباط با ما: @Z_Soleimani تبلیغات: @xahra_rezaei23
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 فهرست کتاب‌هایی که در‌ زمینه زن و خانواده همخوانی داشتیم: 🔸 ۱. مطالبات رهبری از بانوان 🔸 ۲. زن در آینه جلال و جمال آیت‌الله جوادی آملی 🔸 ۳. مسئلهٔ حجاب در جمهوری اسلامی ایران دکتر علی غلامی 🔸 ۴. زن و چالش‌های جامعه امام موسی صدر 🔸 ۵. جایگاه زن در اندیشه امام خمینی رحمه‌الله علیه 🔸 ۶. موقعیت زن از نظر اسلام شهید آیت‌الله بهشتی 🔸 ۷. نظام حقوق زن در اسلام شهید آیت‌الله مطهری 🔸 ۸. روز آزادی زن 🔸 ۹. حقیقت عظیم، بیانات رهبری درباره حضرت فاطمه سلام الله علیها 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
📚 کتاب‌هایی درباره تجربیات زیسته و خرده‌روایت‌های مادران چند فرزندی که همخوانی داشتیم: ۱. بادبان‌ها را بکشید ۲. مادر پروازی ۳. معجزه بن سای 🎵 ۴. فکرشم نکن ۵. پناهم باش ۶. سررشته ۷. منم یه مادرم 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
📚 رمان‌های خارجی با حضور پر رنگ زنان که همخوانی داشتیم: ۱. جین ایر 🎵 ۲. مجموعه ۸ جلدی آنی شرلی 🎵 ۳. مجموعه ۲ جلدی بینوایان 🎵 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
📚کتاب‌های متنوعی که به مناسبت شرایط روز و نیاز همخوانی کردیم: ۱. تاوان عاشقی ۲. مادران میدان جمهوری ۳. طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن 🎵 ۴. کتابِ کتاب ، بیانات رهبری درباره کتاب ۵. مجموعه ۱۵ جلدی سرگذشت استعمار 🎵 ۶. مجموعه ۳ جلدی نگاهی به تاریخ جهان، جواهر لعل نهرو ۷. مجموعه ۱۴ جلدی پیشوایان هدایت، سیره معصومین ۸. از چیزی نمی ترسیدم، حاج قاسم ۹. عزیز زیبای من، حاج قاسم ۱۰. رها و ناهشیار می‌نویسم ۱۱. مجموعه ۷ جلدی جنگ جهانی جمعیت نوشته صالح قاسمی ۱۲. کتاب ایران جوان بمان، آقای عباسی ولدی ۱۳. کتاب فلسطین از منظر رهبر انقلاب ۱۴. رمان خار و میخک شهید یحیی السنوار 🎵 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
📚 کتاب‌های اخلاقی و تربیت فرزند که همخوانی داشتیم: ۱. مجموعه ۵ جلدی ادب الهی حاج آقا مجتبی تهرانی ۲. مجموعه ۱۳ جلدی من دیگر ما 🎵 ۳. کتاب تفکر آیت الله حائری شیرازی ۴. کتاب نماز آیت الله حائری شیرازی ۵. کتاب تربیت مربی آیت الله حائری شیرازی ۶. کتاب تربیت دینی کودک آیت الله حائری شیرازی ۷. کتاب آداب روزه‌داری، احوال روزه‌داران، بیانات رهبر انقلاب 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📘📘📘 - عزیزم یه نگاه کن ببین چیزی از قلم نیفتاده. علی بالای سرم ایستاده و کاغذ را به طرفم گرفته بود. کاغذ را گرفتم و چیزهایی که نوشته بود را از نظر گذراندم. - شکلاتا رو ننوشتی. کاغذ را از دستم گرفت و دوباره جمع و تفریق کرد. دور آخرین عدد یک دایره کشید و رفت سمت کشوی میزِ آرایش. پول‌ها را بالا و پایین کرد و دو سه تا اسکناس برداشت و گذاشت وسط قرآن. چشم‌هایم نیمه باز بود که لبخند رضایتش را دیدم. - خدا رو شکر. اینم از خُمس مهمونی امشب. لباس‌هایش را عوض کرد و کنارم دراز کشید. - علی حالا واقعاً لازمه اینقدر به خودمون سخت بگیریم؟ - آره عزیزم لازمه. امام حسین(ع) تو روز عاشورا هرچی برای لشکر یزید حرف زد، انگار نه انگار. دست آخر امام بهشون میگه شکم‌های شما از مال حرام پر شده که حرف‌های من روتون اثر نمی‌ذاره. هر وقت این صحبت امام حسین(ع) فکر می‌کنم، تنم می‌لرزه. باید همهٔ تلاشمون رو بکنیم که یه ذره شبهه توی مالمون نباشه. برشی از کتاب ✍🏻 سمیرا اکبری انتشارات به‌نشر 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
دیگه کم کم داریم کتاب خار و میخک رو تموم می‌کنیم. 😍 توی گروه همخوانی، رسیدیم به فصل ۲۶ کتاب. ماجرای انتفاضه اول و مبارزات مردم با سنگ و بعد از چند سال توافقنامه اسلو و نظرات مختلف مردم فلسطین درباره‌ش رو خوندیم. با دو شهید گرانقدر فلسطینی شهید یحیی عیاش و شهید عماد عَقِل آشنا شدیم. و حالا می‌خوایم دورهم جمع بشیم به صورت مجازی ☕📚 و درباره این بخشهای مهمی که باهم خوندیم، گفتگو کنیم. از فصل ۲۱ تا ۲۶. شما هم دعوتید تا برامون صحبت کنید: ⏰ پنجشنبه ۱۸ بهمن ساعت ۱۰:۳۰ تا ۱۲ 🔗 اینجا منتظر شنیدن نظراتتون هستیم: gharar.ir/r/ae2ce0a2 ✅ اگه می‌خواید بیاید و نگرانید یه موقع یادتون بره، همین الان برای فردا ساعت ۱۰:۳۰ ساعت کوک کنید. 🔸 گروه همخوانی و گفتگو درباره کتاب خار و میخک: 🔗 ble.ir/join/EKpt6kzj1i 🇵🇸 📚 به پویش کتاب‌خوانی خار و میخک بپیوندید: 🔗 ble.ir/khar_o_mikhak 🔗 eitaa.com/khar_o_mikhak
پویش‌کتاب‌‌مادران‌شریف
دیگه کم کم داریم کتاب خار و میخک رو تموم می‌کنیم. 😍 توی گروه همخوانی، رسیدیم به فصل ۲۶ کتاب. ماجرای
‌ 🔻 فردا آخرین جلسه گفتگوی مجازی‌مون هست و بعدش ان‌شاءالله پنجشنبه ۲ اسفند اختتامیه حضوری پویش رو داریم. 🏆 شما هم میتونید تا ۱ اسفند کتاب خار و میخک رو کامل مطالعه کنید و در قرعه کشی ۱۰ جایزه ۱ میلیون تومانی شرکت کنید. 🏆
اگر این کتاب عزیز رو هنوز شروع نکردید، همین الان هم فرصت خوبیه‌ها. 👆🏻 نسخه صوتی رایگان این کتاب رو میتونید از کانال پویش دانلود کنید نسخه الکترونیکی کتاب هم الان با تخفیف ۸۰ درصد توی طاقچه هست. به قیمت فقط ۲۳ هزار تومان. خلاصه که این فرصت رو از دست ندید یه وقت. جوایز ویژه‌ای هم داریم این بار. 🤩
10.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخشی از خاطرات شنیدنی همسر شهید «کتاب آخرین فرصت» ❤️ حتما ببینید.👆🏻 می‌دونید حضرت آقا هم برای این کتاب تقریظ نوشتن و قراره به‌زودی منشتر بشه؟ 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
با اینکه علی در هر بار مرخصی به خانواده من و اقوام سری می‌زد و حتی شده در مسیرش دم در خانه‌شان می‌رفت و احوال‌پرسی می‌کرد، اما حالا بعد از مدت‌ها، می‌خواستیم با هم به مهمانی برویم. یک ساعت قبل از رفتنمان، علی بچه‌ها را نشاند و ظرفی پر از خوراکی جلویشان گذاشت. هر چهارتایی شروع به خوردن کردند. می‌دانستم علی این کار را می‌کند تا بچه‌ها در مهمانی چشم و دل سیر باشند. راهیِ مهمانی شدیم. وقتی رسیدیم، همه از دیدن علی خوشحال شدند. آنقدر علی حواسش به بچه‌ها بود که من با خیال راحت به گپ و گفت مشغول شدم. کمی که گذشت، یکی از خانم‌های اقوام گفت: «وای رفعت خوش به حالت. ماشاالله خودش همه کارهٔ بچه‌هاست.» خندیدم و از پنجره نگاهی به علی کردم. بچه‌ها را به حیاط برده بود و دست و صورتشان را می‌شست. دوباره مشغول به صحبت شدیم. تعریف‌هایمان گل انداخته بود که علی سر به زیر کنار درِ آشپزخانه آمد و رو به صاحب‌خانه گفت: «بی‌زحمت یکم غذا می‌دین برای بچه‌ها؟» او هم جواب داد. - یه نیم ساعت دیگه می‌خوام سفره بندازم. - واسه همین میگم می‌خوام بچه‌ها زودتر غذاشون رو بخورن تا سرِ سفره رفعت رو اذیت نکنن. خانمِ میزبان سری تکان داد و با چشمکی که به روی من زد، به سمت ظرف غذا رفت. لبخند ناخودآگاه روی لب‌هایم نشست. - بله بخند. تو نخندی کی بخنده. - خدا شانس بده. - رفعت تو چه وِردی خوندی که شوهرت اینقدر هوات رو داره؟ با خنده جوابِ شوخی‌های اقوام را دادم. علی پارچه‌ای پهن کرد و هر سه تای بچه‌ها را رویش نشاند. یک قاشق غذا دهان روح‌الله می‌گذاشت و تا او مشغول خوردن بود، یک قاشق دهان مریم و بعد هم مرضیه. همهٔ مردها نگاهش می‌کردند و می‌خندیدند، اما علی با ذوق و شوق کارِ خودش را می‌کرد. همین‌طور این چرخهٔ بامزه تکرار شد تا بچه‌ها سیر شدند. چند دقیقه بعد سفره پهن شد و من بدون مزاحمتِ بچه‌ها غذایم را خوردم. برشی از کتاب ✍🏻 خاطرات همسر شهید علی کسایی 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab