eitaa logo
پویش‌کتاب‌‌مادران‌شریف
2.1هزار دنبال‌کننده
507 عکس
45 ویدیو
48 فایل
مهلت شرکت در پویش کتاب «آخرین فرصت» از ۱ تا ۳۰ بهمن 🏆۱۰ جایزه ۱۰۰ هزار تومانی به قید قرعه🏆 نذر فرهنگی کتاب: 6104338631010747 به نام زهرا سلیمانی ارتباط با ما: @Z_Soleimani تبلیغات: @xahra_rezaei23
مشاهده در ایتا
دانلود
📘📘📘 نمی‌دانم خواب بود یا رویا، دیدم محمدحسن دشداشهٔ سفید خیلی زیبایی تنش کرده و برگشته خانه. با خوشحالی رفتم جلو و صدایش زدم: «محمدحسن! اومدی؟! بالاخره برگشتی؟ کجا بودی این مدت؟!» صورتش خیلی زیبا و نورانی شده بود. گفت: «نمی‌دونی؟! من دست آمریکاییا بودم اونا منو گرفته بودن.» بی‌توجه به حرفش گفتم: «می‌دونی فاطمه به دنیا اومده؟! نمیخوای دخترت رو ببینی؟! دلت براش تنگ نشده؟! بیا بریم فاطمه رو نشونت بدم ...» بعد دستش را گرفتم و بردمش کنار گهوارهٔ فاطمه. بغلش نکرد‌. یک نگاه خیلی محزون و غمگینی به فاطمه کرد و گفت: «من دیگه باید برم.» پرسیدم: «کجا؟! نمی‌ترسی؟! مگه تازه نگرفته بودنت؟!» لبخندی زد و گفت: «الان باید برم، ولی برمی‌گردم.» 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
📖🎵📖🎵📖🎵📖 فایل‌های کامل کتاب صوتی 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 ⚠️ توجه ⚠️ پسوند فایل‌ها mp4 می‌باشد. می‌توانید با یکی از برنامه‌های پخش فیلم گوش کنید.
از همین امروز یکشنبه ۳ دی همخوانی کتاب رو شروع کردیما! نگین نگفتین 😉 👇🏻 عضویت در گروه ❗️مختص خانم‌ها❗️: https://eitaa.com/joinchat/2443837746C2e2480d3a6 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
📘📘📘 یکی از عموهایم دبیرستانی بود. نمی‌دانم قرار بود چه مراسم بازدید شاهانه‌ای برگزار شود که به کلاسشان می‌گویند، بیایید حیاط مدرسه را جارو کنید. اینها هم به روی خودشان نیاورده بودند و گفته بودند: «وظیفه ما نیست! مدرسه خودش سرایدار داره.» مدیر مدرسه عصبانی شده بود و گفته بود: «اعلیحضرت و شهبانو فرح هم با اون همه دبدبه و کبکبه‌شون، اگه یه آمریکایی بخواد بیاد ایران، کاخشون رو مرتب می‌کنن! اون وقت شماها این‌جوری می‌گید؟!» عمو سر نترسی داشت. نمی‌دانم با چه دل و جرئتی جواب داده بود: «خب بگید همون اعلیحضرت بیان آشغالا رو جمع کنن!» بعدش هم یک تنبیه حسابی شده بود. 📚برشی از کتاب به قلم زهره شریعتی انتشارات حماسه یاران 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
77.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر هنوز کتاب رو شروع نکردین، این روایت رو که در برنامه‌ی سید خندان اجرا شده و اقتباسی از کتاب هست، ببینید. 📺📽 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
📘📘📘 به پدر و مادرش، مخصوصا مادرش علاقه‌ی زیادی داشت. هر‌ بار می‌دیدشان دستشان را می‌بوسید. یک بار پدرش گفت: «تو حرم حضرت معصومه نشسته بودم. یه‌دفعه دیدم یه جوون معمّمی اومد خم شد و دستم رو بوسید. سر بلند کردم، دیدم محمدحسن خودمونه.» هروقت می‌رفتیم منزل آنها، دست مادرش را می‌بوسید و می‌گفت: «هرچقدر هم که بزرگ شده باشم، فرزند این مادرم! احترام و محبتش به من واجبه.» برای همه خواهر و برادرهایش هم دل می‌سوزاند. در هر کاری کمکشان می‌کرد. وقتی خواهرش زهرا تازه جامعة‌الزهرا قبول شده بود، بهش گفت: «از الان همراه درسات تبلیغ رو هم شروع کن. ما باید بلندگوی تبلیغ برای اسلام باشیم.» زهرا گفت: «من تازه رفته‌م حوزه، هنوز که چیزی بلد نیستم.» گفت : «این‌طور نیست. همین تاریخ یا تهذیب که می‌خونی، از همین جا تبلیغ و زکات علمت رو شروع کن.» خودش هم همین‌طور بود. هروقت خانواده دور هم جمع می‌شدند، می‌گفت: «بیایید با هم حرف بزنیم و اشکالات و شبهات دینی‌مون رو برطرف کنیم.» 📚برشی از کتاب به قلم زهره شریعتی انتشارات حماسه یاران 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
دوستامون تو گروه همخوانی رفتن زیارت مزار شهید ابراهیمی عزیز که داریم کتاب خاطرات همسرشون () رو می‌خونیم. 💔 دوستان قمی جای بقیه رو خالی کنین مزارشون گلزار شهدای علی‌بن‌جعفر هست. 🥀
🖋🖋🖋 🔅 کتاب عالی بود و من دو فصل آخر کتاب فقط اشک ریختم برای مظلومیت و غریبی شهید و همسر و فرزندشون ... اینکه من یه کار کوچک میکنم حس غرور و بنده خوب بودن بهم دست بده و بعضی آدما چه کارهای بزرگی میکنند؛ هجرت به سرزمینی دور برای تبلیغ تشیع ... انشالله خود شهید دستم رو بگیرند تا بتونم برای دینم و مردمم و رهبرم و مهمتر برای آقا امام زمان کاری انجام بدم. 🔅 منم کتاب رو تمام کردم. خیلی تکان دهنده بود، دقیقا نمونهٔ یکی از سربازای امام زمان عج بودن. چقدر دغدغه زمینه‌سازی ظهور رو داشتن، چه افق و دید بلندی داشتن و همین طور استعداد و پشتکار. دوستانی که قم هستند لطفا اگر سر مزار مطهر شهید رفتین سلام ما رو هم برسونید و دعاگوی ما باشید 🌹 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
📘📘📘 یک شب دلم برای تن خسته و چشم‌های بی‌خوابش سوخت. گفتم: «محمدحسن! اینجا آخر دنیاست! کی می‌بینه این‌ همه زحمتی رو که تو به خودت میدی؟! کی قدر کارت رو می‌دونه؟! تو با این علم و سوادت حیفی! کلی کار تو ایران هست که تو بهتر از هرکسی از پسش برمیای.» به پهلوی راست چرخید و با لبخند گفت: «شهنازجان! اونی که باید ببینه می‌بینه. ما با یه هدفی اینجا اومدیم؛ هدف رو گم نکنیم. ما که نیومدیم تفریح. ما امام زمان رو داریم. باید تو همه جای دنیا یه پایگاهی داشته باشیم تا وقتی امام میان و میگن: «أنا المهدي» همه‌ی دنیا بدونن کی داره میاد، کمکش کنن. امام که تنهایی ظهور نمی‌کنن، فقط هم سرباز نمی‌خوان که. باید مردم همه‌ی دنیا آمادگی پیدا کنن برای ظهور. نباید فقط به مسلمونای کشور خودمون قانع باشیم. دو نفر هم که این‌طرف دنیا با اهل‌بیت آشنا بشن، خیلی خوبه. حالا مسلمون هم نشدن، نشدن. بعدا خودشون هم‌وطن‌هاشون رو با منجی آخرالزمان آشنا می‌کنن. باید کمکشون کنیم اسلام واقعی رو بشناسن. آینده‌ی اسلام، برای همه‌ی دنیاست. امام قراره تمام جهان رو فتح کنن، نه فقط کشورهای اسلامی‌ رو.» حرفش حق بود. جوابی نداشتم. 📚برشی از کتاب به قلم زهره شریعتی انتشارات حماسه یاران 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
📘📘📘 یکی از دوستانش، دکتر آنتونیو وارگاس، دندانپزشکی مسیحی، اهل کلمبیا و ساکن گویان بود. مدتی بود اقامتش به مشکل خورده بود و یک سالی بیکار شده بود. سه بچه داشت. محمدحسن از نظر مالی خیلی کمکش کرد. بچه‌هایش خیلی محمدحسن را دوست داشتند. همیشه دست پر با کلی خوراکی یا هدیه می‌رفت خانه‌شان. چون دشداشه‌ی سفید و بلند می‌پوشید، بچه‌ها صدایش می‌زدند: «مستر وایت!» دکتر خیلی به تنگ آمده بود، یک بار آمد کالج و گفت زندگی‌اش خیلی سخت شده. محمدحسن دعوتش کرد در مراسم دعای کمیل شب جمعه شرکت کند. بعد از مراسم هم حدیث کسا خواند و خیلی دعایش کرد. سه روز بعد دعوت‌نامه‌ای از یک بیمارستان در جزایر اطراف برایش آمد که هم کار و هم اقامتش را تضمین کرده بود. خودش و همسرش آمدند و گفتند می‌خواهند شیعه شوند. محمدحسن گفت: «اول درباره‌ی دین و مذهب ما تحقیق کنید، بعد تصمیم بگیرید.» قرآن و چند کتاب به زبان انگلیسی بهشان داد بخوانند. خیلی زود همه را خواندند. دکتر وارگاس گفت: «اگه شیعه چیزی هست که تو این کتابا توصیف شده، پس من از اول تولدم شیعه بودم!» خودش و همسرش شیعه شدند. دکتر به من گفت: «دوست دارم همسرم مثل شما محجبه بشه. چه جور لباسی باید تهیه کنه؟» گفتم:‌ «عجله نکنید. اجازه بدید اول در مورد فلسفه‌ی حجاب صحبت کنیم، بعد اگه مایل بودن حجاب رو انتخاب کنن.» حرف‌هایم که تمام شد با خوشحالی و به نشانه‌ی تأیید سر تکان دادند. یکی از روسری‌های خودم را به همسرش دادم و همان‌ جا محجبه شد و رفت. 📚برشی از کتاب به قلم زهره شریعتی انتشارات حماسه یاران 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
✒️✒️✒️ روایت زندگی شهید عرصه تبلیغ و ترویج دین اسلام و تشیع - به قول اهالی کشور گویان - شیخ ابراهیمی، روایتی تکان‌دهنده از یک مجاهد به تمام معناست. چند روزی است که کتاب را تا انتها خوانده‌ام، ریاضی‌ام بد نیست؛ اما هنوز نتوانسته‌ام معادله‌ی سود و زیانِ گذشتن از مال و جان و موقعیت اجتماعی، برای آشنایی مردمِ آن سرِ دنیا آن هم در یک کشور کوچک و فقیر را حل کنم. وقتی در محاسبات خود، ایثار و از خودگذشتگی را فاکتور گرفتی، معلوم است که با این ابزار به نتیجه نمی‌رسی. شیخ ابراهیمی برای معامله‌ای بالاتر از این‌ حرف‌ها به این مسیر قدم گذاشت. ما خود را ارزان فروخته‌ایم اگر به این معادلات دل خوش کنیم و آن را وسیله سنجش ارزش اعمال خود قرار دهیم. چند روزی است دلم می‌خواهد، با همسر شهید صحبت کنم و با فاطمه‌ای که سهمش از پدر فقط قاب عکس او بود. دلم می‌خواهد از همسر شیخ بپرسم چطور آن لحظات سخت را در بی‌خبری و غربت، وقتی حتی یک هم‌زبان و هم‌وطن در کنارت نداشتی، گذراندی؟ می‌گویند زبان فرّار است، اما آیا کلمه kidnap توانسته راهی برای فرار از ذهنت پیدا کند؟ راستی وقتی فاطمه بهانه پدر را گرفت، به او چه گفتی؟ از وقتی کتاب را خواند‌ام، روضه گودال برایم رنگ و بوی دیگری گرفته ... شنیده‌اید عاشق و معشوق شبیه یکدیگر می‌شوند؟ شیخ! چطور زندگی کردی که انقدر شبیه معشوقت شدی؟ شبیه مادرت فاطمه زهرا (س)، شبیه خواهرت زینب کبری (س)، حتی شبیه مولایت علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع)، و شبیه اربابت اباعبدالله‌الحسین(ع) ... أَلسَّلامُ عَلَی الشَّیْبِ الْخَضیب أَلسَّلامُ عَلَی الْخَدِّ التَّریبِ أَلسَّلامُ عَلَی الْبَدَنِ السَّلیبِ ... 😭 ✍🏻 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
سلام بر همراهان کتابخوون ☺️ عید ولادت امام باقر علیه السلام بر همگی مبارک 🌹🍀🌹 چه خبر از کتاب این ماه؟! رو شروع کردین دیگه؟! 😉 اگر تمومش هم کردین که صد آفرین بر شما 👏🏻 (تو پرانتز به اونایی که شروعش نکردن بگیم که اصلا دیر نشده‌ها 🙃 انقدر کتاب روونه و البته سوژه‌ی کتاب هم ویژه‌ست که به محض شروع کتاب، دو سه روزه تمومش خواهید کرد.) یکی از سربازهای حقیقتا گمنام امام زمان علیه السلام رو معرفی می‌کنه که آدم واقعا در برابر روح بزرگ این شخصیت و زحمات و نیات‌ الهی‌ش احساس کوچیکی می‌کنه 😔 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab