eitaa logo
مادران بهشتی
102 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
19 فایل
ارتباط با مدیر: @sadra_33 نسال الله منازل الشهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
امامت، امامت است؛ نه خلافت است نه سلطنت. حضرت زهرا سلام الله علیها در مقابل بدعتِ «خلافت در برابر امامت» قیام کرد و خون خود را برای این نهی از منکر داد و حسین بن علی علیهماالسلام در مقابل بدعتِ «سلطنت در برابر امامت» حسین علیه السلام در برابر شخص یزید قیام نکرد؛ جای یزید یک نمازشب خوان هم بود، امام در برابر او قیام میکرد. چرا که مسئله، مسئله بدعت «ولیعهدی» بود که معاویه آن را پایه گذاری کرد. در مکتب اسلام شیعه، ولایتعهدی نداریم. امام حکم امامت را از خود خداوند دارد. و با این حال در ترین حالت است: فقط در صورتی حکومت تشکیل می‌دهد که «مردم او را بخواهند». در غیر این صورت، را در جای خود، در عرصه عالم، دارد اما را میسپارد به آن کس که خود مردم انتخاب کرده اند! کمااینکه امیرالمؤمنین چنین کرد، حسن بن علی چنین کرد، و کمااینکه سایر ائمه حکومت نکردند چون مردم نخواستند... بدعت در دین نیز از مواردی است که باید در برابر آن قیام کرد؛ و شرایط نهی از منکر، مانند احتمال اثر، برای آن مصداق ندارد! باید فریاد زد که «این، دین نیست! این بدعت است» @hejrat_kon سخنرانی حاج‌آقا قنبریان امشب مراسم شام غریبان حضرت مادر با اندکی تصرف (در جمله بندی نه محتوا)
❁ـ﷽ـ❁ گریه، زنان و سیاست ۱. ابی الحسن الرضا علیه السلام وقتی که قصد فرمود مدینه را به مقصد خراسان ترک کند، به زنان خانواده خود امر کرد که بیایند و برایش کنند. علی ابن موسی الرضا نیازی به گریه و دلسوزی دیگران پشت سر خود نداشت؛ هدف چیز دیگری بود. گریه و اشک خانواده، راهبرد امام بود برای رساندن یک پیغام. هم به جامعه آن زمان هم به تاریخ. چونان که خود ایشان نیز ساعاتی قبل از حرکت به سوی خراسان، مکرر کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌رفت و با صدای بلند گریه می‌کرد. مأمون با این سفرِ فرمایشی به دنبال مشروعیت بخشی به حکومت خود بود. در میان مردم پخش کرده بودند که علی بن موسی نیز با خلافت عباسیان همراه و همدل است و می‌رود تا جانشین بعدی مأمونِ مشروع باشد. ولایتعهدی اجباری و ظاهری، فریب اجتماعی و کوشش و پوشش رسانه‌ای مأمون بود برای زمین زدن حکومت ائمه اطهار علیهم السلام و تثبیت حکومت طاغوت. امام از راهبرد اشک و گریه برای ابراز نارضایتی خود از این سفر و اعلام مخالفت با این ولایتعهدی دروغین ظاهری و غیرمشروع بودن آن حکومت استفاده کرد. گریه زنان آگاه و بصیر خاندان نبوت به میدان آمد و کنشگری سیاسی اجتماعی بود. ۲. بلافاصله بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و غصب ولایت، فاطمه زهرا سلام الله علیها مبارزه خود را آغاز کرد، مبارزه ای برای همه بشر و همه تاریخ. چرا که میدید مسیر ولایت و حکومت پیامبر اکرم منحرف شده است. این مبارزه دو بخش داشت. اول، سخنرانی و تبیین کلامی ولایت و حق امیرالمؤمنین و احتجاج با اهل سقیفه و نصرت طلبی از خواص همراه با امیرالمؤمنین. دو، بنا نمودن بیت الاحزان و اتخاذ راهبرد اشک و . گریه دختر رسول خدا، به طوری که همه مردم بشنوند و بفهمند، گریه عاطفی و دلتنگی صرف نبود! بانویی که وصیت کرده بود تابوتی برایش بسازند که حدود پیکرش هم مشخص نباشد، چطور اجازه میداد صدای شیون عاطفی و دختر-پدری اش را مردمان بشنوند؟ مگر کسی صدای گریه عابدانه نیمه شب های حضرت را میشنید؟ نه، گریه فاطمة الزهرا گریه سیاسی و اجتماعی بود. عزاداری حضرت پیغام داشت. برای توجه دادن مردم بود. مردم باید میدانستند یک چیزی سر جایش نیست که دختر رسول خدا اینگونه بی تابی میکند، شب و روز را با گریه و اشک به هم دوخته است. این گریه راهبردی برای آگاه سازی جامعه نسبت به انحرافی در بود. گریه صدیقه طاهره، کنشگری اجتماعی سیاسی بود. ۳. از عصر عاشورا، مأموریت ویژه زینب کبری سلام الله علیها آغاز شد. اولین گام این مأموریت هم با بود و بی‌حد، زنانه و عاطفی. زیر آن آسمان سرخ، روی آن زمینِ لرزان، زینب به میدان رفت. دنبال امام خود گشت. هرآنچه که بر زمین جنگ بود، نیزه و شمشیر بود و پیکرهای مدفون زیر آنها. عزادار و واله، چشم گرداند بر سرتاسر گودال. پیکر امامِ زینب پیدا نمیشد. امام هم که مأمومِ عاشق و طالب خود را سرگردان و ناکام رها نمیکند. لذا ناگاه صداآمد: اُخَیَّ، إلَیَّ! خواهرم، اینجا، بیا به سمت من! و زینب بال می‌گشاید به سوی برادر. دست می‌برد زیر شانه‌ها، حنجر بریده را بالامی‌آورد، بر رگ‌های بریده بوسه می‌زند و گریه می‌کند. همانجا شماری از مردهای جنگی که تاساعتی پیش مشغول خون‌ریزی آل الله بودند، متأثر می‌شوند! این تَرَک اول بود! بر خیال خام بنی امیه که «حسین کشته شد و از آن خاندان اثری نماند و حکومت ما بلامنازع و بلامعارض شد»! نه برادر که بر زمین افتاد، خواهر بلند شد. و بعد در تمام مسیر، منزل به منزل، در شام، کوفه، قصر ابن زیاد، مجلس یزید، خرابه، مسجد. هرجا که می‌شد، زنان لشکر بساط مبارزه را برپامیکردند؛ تلفیقی از تبیین و گریه، کلمه و اشک. هم جگرها میسوخت، هم فکرها به کار میفتاد. هم عاطفه و عزا در جامعه جریان گرفت هم سؤال ها ایجاد شد: حسین؟ نوه پیغمبر؟کشته شد؟ چرا؟ به دست کی؟ تشنه؟ سر بریده؟ فرزند شیرخواره اش هم حتی؟! آتش به خیمه های حرم رسول خدا؟! اسارت زنان آل اللّه؟! و ترَک ها، خُرد خرد، جمع شد و بزرگ شد؛ و صدای شکست و شکستنی بزرگ، جامعه را تکان داد. به حدی که یزیدِ مست خونخوار را وادار به عقب نشینی و دلجویی ظاهری کرد! آری گریه و اشک زنانه اینگونه کاربرد دارد. این طور، می‌شود کنشگری اجتماعی و سیاسی! گریه و اشک زنان مسلمان اینطور کار می‌کند! تکان می‌دهد، روشنگری می‌کند، می‌سوزاند و بیدار می‌کند. حالا کارکرد عرفانی و ملکوتی اشک های عابدانه و عارفانه بماند؛ آن حرکت و تحولی که اشک در عالم ایجاد میکند، اشکی که زنان و مردان الهی در خلوت خود می‌ریزند. اشک قدرت دارد، کار می‌کند، اثرات قابل توجه دارد. و کیست که انکار کند در این دنیا، به پلک چشمان زنان نزدیک تر است، و بهره از این عطیه برای زنان سهل تر از مردان است؟… ✍ هـجرتــــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8