✨به نام خدا ✨
🌺سلام وقت شما بخیر🌺
📣 قصه صابر
📣 یک روز صبح، وقتی صابر کوچولو از خواب بیدار شد، خیلی گرسنه بود. دوست داشت هرچه زودتر صبحانه بخوره. صابر کوچولو اول رفت دست و صورتش را شست و بعد به آشپزخانه رفت و به مامانش گفت: سلام، صبح بخیر مامان، من خیلی گرسنه هستم میشه زودتر صبحانه بخوریم. مامان گفت: چشم حتما پسرم. همان لحظه صدای جیغ آبجی کوچولو که تازه فقط سه ماه داشت بلند شد. مامان گفت: پسرم باید کمی صبر کنی تا اول به خواهرت شیر بدهم.
📣 صابر کمی ناراحت شد☹️، ولی با خودش فکر کرد که به جای ناراحتی میتونه کاری انجام بده که زودتر صبحانه بخوره🤔. سفره رو پهن کرد، دو تا بشقاب گذاشت. از یخچال، کره و شیشه مربا را آورد، ولی دستش به کیسه نان نمی رسید. صابر به مامان گفت: مامان من تا جایی که می تونستم و دستم می رسید وسایل لازم برای صبحانه رو آوردم تا وقتی که شما و آبجی آمدید بتونیم زودتر صبحانه بخوریم. مامان از این کار صابر خیلی خوشحال شد.😍😊
📣 عصر، وقتی که پدر صابر به خانه اومد، صابر جلو دوید و گفت: سلام بابا، بابا بابا بیاین با هم بازی کنیم. پدر صابر گفت: صابر پسر گلم الان خسته هستم ولی اگر صبر کنی تا یک ساعت استراحت کنم، بعد میتونم تو را به پارک🎢🎡 ببرم. صابر کمی فکر کرد دید که بهتره که این یک ساعت را صبر کنه و خودش به تنهایی بازی کنه تا وقتی که بابا خستگیشون برطرف شد صابر را به پارک ببرند. موقع رفتن به پارک، مامان گفت: لطفا نان هم بخرید.
📣 در پارک، صابر خیلی دوست داشت سوار ماشین برقی🏎 بشه و با پدرش به سمت قسمت ماشین برقیها رفتند. پارک شلوغ بود و صف ماشین برقی خیلی طولانی بود. پدر صابر از آقای مسئول ماشین برقی پرسید به نظر شما ما چقدر باید صبر کنیم تا نوبت ما برسه؟ اون آقا گفت فکر کنم حدود بیست دقیقه. همینطور که توی صف ایستاده بودند یک پسر دیگر هم با پدرش آمد و پشت سر صابر و پدرش ایستادند. اون پسر خیلی عجول بود و می گفت من می خوام الان نوبتمون بشه، می خوام الان نوبتمون بشه، نمی تونم صبر کنم ،نمی تونم صبر کنم😡 و شروع کرد به گریه کردن 😭😭 انقدر گریه کرد که پدرش ناراحت شد و کلا از سوار شدن به ماشین برقی پشیمان شدند و رفتند. اما صابر کنار پدرش آروم ایستاده بود. پدر صابر گفت: میتونیم در این مدتی که منتظر هستیم کاری کنیم که حوصلمون سر نره. صابر گفت: مثلاً چه کاری؟ پدر گفت: پسرم تو اصلا میدونی که این ماشین برقیها چه جوری کار می کنند؟ به نظرت این ماشینها هم مثل ماشین ما بنزین می زنند؟ به نظر تو چرخشون از چی ساخته شده؟ فکر می کنی چرا باید با میله به سقف وصل باشند؟ خلاصه صابر و پدرش شروع کردند راجع به نحوه کار کردن ماشین برقی با هم حرف زدن اینقدر مشغول شدند و بهشون خوش گذشت که اصلا نفهمیدند که زمان چطور گذشت و نوبتشان شد.
📣 در راه برگشتن به خانه، صابر و پدرش به نانوایی رفتند. اتفاقاً صف نانوایی هم شلوغ بود. صابر و پدرش در صف ایستادند و شروع به حرف زدن کردند، راجع به اینکه نان🥖🍞 از چه چیزی درست میشه، اینکه کشاورز دانه های گندم را می کارد نگهداری میکند تا رشد کنند و بعد گندمها🌾🌾🌾 را درو میکند، گندم ها را در سیلو نگه می دارند و تبدیل به آرد می کنند. در نانوایی هم آقای نانوا با آرد، نان درست می کند و ما، نان را از نانوایی میخریم. صابر خیلی خوشحال بود چون چیزهای خیلی خوبی در نانوایی یاد گرفته بود. بالاخره نوبتشان شد، نان را گرفتند و به خانه آمده اند.
📣 صابر خیلی خوشحال بود، چون آن روز در کنار پدر در پارک و نانوایی به او خیلی خوش گذشته بود و به خودش می گفت چقدر خوب شد که صبر کردم تا بابا استراحت کند و با هم به پارک و نانوایی بیاییم.😍😍
انتشار قصه ها و کپی از مطالب و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع مجاز است 🙏🙏
#خلق_قصه
#قصه_صابر
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
✨به نام خدا✨
🌸سلام، شب همگی بخیر🌸
📚همراهان گرامی کانال مادرانه های مشترک، برای دسترسی بهتر به قصه های کانال می توانید هشتک های زیر👇👇👇 را جستجو کنید.
۱) #قصه_ی_مزرعه_ی_کشاورز_مهربون
(در اهمیت ورزش کردن)
۲) #قصه_ی_مدرسه_ی_جنگل_سرسبز
(در اهمیت همراهی، همدلی و کارگروهی)
۳) #قصه_سعید_کوچولو
(رفع عادت آب خوردن وسط غذا)
۴) #قصه_علی_در_مهمانی_خدا
(ماه رمضان)
۵) #قصه_عروسکی_به_نام_گلی_خانم
(رفع عادت غلط بیان داشته ها به دیگران)
۶) #قصه_ی_آقا_جواد
(در مورد صفت بخشندگی)
۷) #قصه_صابر
(در مورد صفت صبر)
۸) #قصه_نرگس
(رابطه دوستانه و محبت بین فرزندان)
۹) #قصه_سهند_و_خرس_کوهستان
(استفاده از گفتگو و درک احساس به جای عصبانیت و دعوا)
انتشار قصه ها و کپی از مطالب و ایده های کانال، با ذکر منبع و ارسال لینک کانال مجاز است. 🙏
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtak
📚همراهان گرامی کانال مادرانه های مشترک، برای دسترسی بهتر به قصه های کانال می توانید هشتک های زیر👇👇👇 را جستجو کنید.
#فهرست_قصه_ها
۱) #قصه_ی_مزرعه_ی_کشاورز_مهربون
(در اهمیت ورزش کردن)
۲) #قصه_ی_مدرسه_ی_جنگل_سرسبز
(در اهمیت همراهی، همدلی و کارگروهی)
۳) #قصه_سعید_کوچولو
(رفع عادت آب خوردن وسط غذا)
۴) #قصه_علی_در_مهمانی_خدا
(ماه رمضان)
۵) #قصه_عروسکی_به_نام_گلی_خانم
(رفع عادت غلط بیان داشته ها به دیگران)
۶) #قصه_ی_آقا_جواد
(در مورد صفت بخشندگی)
۷) #قصه_صابر
(در مورد صفت صبر)
۸) #قصه_نرگس
(رابطه دوستانه و محبت بین فرزندان)
۹) #قصه_سهند_و_خرس_کوهستان
(استفاده از گفتگو و درک احساس به جای عصبانیت و دعوا)
۱۰) #قصه_صادق
(در مورد صفت راستگویی)
۱۱) #قصه_جشن_رشد_صورتی
(در مورد جداسازی اتاق خواب کودکان)
۱۲) #قصه_سارا_و_سینا #بیا_فکر_کنیم
( در مورد تفکر خلاق و مهارت حل مسئله)
👌 انتشار و کپی از مطالب،قصه ها و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع و ارسال لینک کانال مجاز است. 🙏🙏
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
📚همراهان گرامی کانال مادرانه های مشترک، برای دسترسی بهتر به قصه های کانال می توانید هشتک های زیر👇👇👇 را جستجو کنید.
8⃣ #فهرست_قصه_ها
۱) #قصه_ی_مزرعه_ی_کشاورز_مهربون
(در اهمیت ورزش کردن)
۲) #قصه_ی_مدرسه_ی_جنگل_سرسبز
(در اهمیت همراهی، همدلی و کارگروهی)
۳) #قصه_سعید_کوچولو
(رفع عادت آب خوردن وسط غذا)
۴) #قصه_علی_در_مهمانی_خدا
(ماه رمضان)
۵) #قصه_عروسکی_به_نام_گلی_خانم
(رفع عادت غلط بیان داشته ها به دیگران)
۶) #قصه_ی_آقا_جواد
(در مورد صفت بخشندگی)
۷) #قصه_صابر
(در مورد صفت صبر)
۸) #قصه_نرگس
(رابطه دوستانه و محبت بین فرزندان)
۹) #قصه_سهند_و_خرس_کوهستان
(استفاده از گفتگو و درک احساس به جای عصبانیت و دعوا)
۱۰) #قصه_صادق
(در مورد صفت راستگویی)
۱۱) #قصه_جشن_رشد_صورتی
(در مورد جداسازی اتاق خواب کودکان)
۱۲) #قصه_سارا_و_سینا #بیا_فکر_کنیم
( در مورد تفکر خلاق و مهارت حل مسئله)
۱۳) #قصه_حلزون_تلاشگر
( در مورد امید داشتن و روحیه ی تلاشگری)
۱۴) #قصه_چموشا_اسب_سرکش
(امام حسن عسکری(ع))
۱۵) #قصه_قاسم ( ۸ قسمت، سردار سلیمانی )
۱۶) #قصه_رحیم ( مهربانی و بخشندگی)
۱۷) #قصه_عید_مبعث
۱۸) #قصه_باد_بهاری
۱۹) #قصه_های_حضرت_علی ( پنج قسمت)
۲۰) #قصه_پرستوی_مهربان ( مهربانی و کمک به دیگران)
۲۱) #قصه_عطر_گل_صلوات ( داستان تخیلی بر اساس روایتی از امام هادی (ع))
۲۲) #قصه_بهشتی_که_شتر_بر_زمین_نشست (داستان تخیلی هجرت پیامبر(ص))
۲۳) #قصه_تمشکهای_وحشیِ_مسیر_آبشار
👌 انتشار و کپی از مطالب،قصه ها و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع و ارسال لینک کانال مجاز است. 🙏🙏
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak
📚همراهان گرامی کانال مادرانه های مشترک، برای دسترسی بهتر به قصه های کانال می توانید هشتک های زیر👇👇👇 را جستجو کنید.
8⃣ #فهرست_قصه_ها
۱) #قصه_ی_مزرعه_ی_کشاورز_مهربون
(در اهمیت ورزش کردن)
۲) #قصه_ی_مدرسه_ی_جنگل_سرسبز
(در اهمیت همراهی، همدلی و کارگروهی)
۳) #قصه_سعید_کوچولو
(رفع عادت آب خوردن وسط غذا)
۴) #قصه_علی_در_مهمانی_خدا
(ماه رمضان)
۵) #قصه_عروسکی_به_نام_گلی_خانم
(رفع عادت غلط بیان داشته ها به دیگران)
۶) #قصه_ی_آقا_جواد
(در مورد صفت بخشندگی)
۷) #قصه_صابر
(در مورد صفت صبر)
۸) #قصه_نرگس
(رابطه دوستانه و محبت بین فرزندان)
۹) #قصه_سهند_و_خرس_کوهستان
(استفاده از گفتگو و درک احساس به جای عصبانیت و دعوا)
۱۰) #قصه_صادق
(در مورد صفت راستگویی)
۱۱) #قصه_جشن_رشد_صورتی
(در مورد جداسازی اتاق خواب کودکان)
۱۲) #قصه_سارا_و_سینا #بیا_فکر_کنیم
( در مورد تفکر خلاق و مهارت حل مسئله)
۱۳) #قصه_حلزون_تلاشگر
( در مورد امید داشتن و روحیه ی تلاشگری)
۱۴) #قصه_چموشا_اسب_سرکش
(امام حسن عسکری(ع))
۱۵) #قصه_قاسم ( ۸ قسمت، سردار سلیمانی )
۱۶) #قصه_رحیم ( مهربانی و بخشندگی)
۱۷) #قصه_عید_مبعث
۱۸) #قصه_باد_بهاری
۱۹) #قصه_های_حضرت_علی ( پنج قسمت)
۲۰) #قصه_پرستوی_مهربان ( مهربانی و کمک به دیگران)
۲۱) #قصه_عطر_گل_صلوات ( داستان تخیلی بر اساس روایتی از امام هادی (ع))
۲۲) #قصه_بهشتی_که_شتر_بر_زمین_نشست (داستان تخیلی هجرت پیامبر(ص))
۲۳) #قصه_تمشکهای_وحشیِ_مسیر_آبشار
۲۴)#قصه_ی_بهترین_کیمیا
۲۵) #قصه_ی_طلب_مرد_یهودی
( حضرت محمد(ص))
#تأثیر_قصه #الگوی_مناسب
👌 انتشار و کپی از مطالب،قصه ها و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع و ارسال لینک کانال مجاز است. 🙏🙏
🌺لینک کانال مادرانه های مشترک👈
@madaranehayemoshtarak