چراغ اول
نشسته بودم و گروه های مجازی رو چک میکردم.
همسرم هم رفته بودن از پدر و مادرشون سر بزنن...
همین طور که پیام های گروه خانوادگی رو میخوندم،پیام همسرم مربوط به اهدای طلا توسط خانمهای بوشهر رو دیدم که در حال تشویق خانمهای گروه برای کمک به جبهه ی مقاومت بود.
بلافاصله یک عکس فرستاد.
عکس رو که باز کردم عکس یک انگشتر طلا بود و همسرم زیرش نوشته بود:
" مامان چراغ اول رو روشن کرد!" مادر شوهرم گفتن میخواستم بعنوان هدیه به نوه هام بدم، ولی توی این شرایط،جبهه مقاومت واجبتره...
مادرشوهرم رو تحسین میکردم... همیشه سر بزنگاه ها بهترین عمل رو انجام میده!
اینجا هم بصیرتش رو نشون داد و دوباره به بچه ها و عروس ها و داماد و نوه ها فهموند که همیشه پشت ولایت هست.
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
پاییز پر ماجرا!
چند وقتی بود میخواستیم با اعضای جوانه مان یه دورهمی جانانه بگیریم و برنامه ی پاییز و زمستانمان را لیست کنیم و برویم دنبالش!
اما روزهای پر تب و تاب شهریور ماه و شلوغی اول مهر، نگذاشته بود دور هم جمع شویم .
تا اینکه چیزی مثل یک بمب افتاد وسط روزهای آرام پاییزی مان و تکانمان داد...
خبر شهادت سید نصرالله عزیز، پدر مهربان حزب الله همه ی دنیا را تکان داد و ما را برد توی یک دنیای جدید...
ما مادرها اما با همه ی داغی که توی سینه هایمان داشتیم،بیکار ننشستیم و بلند شدیم تا زینب گونه عزاداری کنیم...
خیلی زود قرار دورهمی جوانه را گذاشتیم و قرار شد توی این دور همی از حزب الله بگوییم و از سید حسن عزیز ،از مقاومت بگوییم و از رشادت و تلاش جبهه ی حق...
توی همین حال و هوای عزاداری بودیم که حمله ی موشکی ایران به اسرائیل باعث شد مقدمات یک جشن کوچک را بچینیم و محوریت برنامه ی جوانه و مخصوصا کودکان را به سمت حماسی ببریم.
روز دورهمی رسید و مادرها همه مشغول گپ و گفت و تحلیل شرایط روز کشور و ...شدند.
بچه ها توی حیاط شروع کردند به بازی و شادی و نقاشی و رنگ آمیزی...
بین بازی بچه ها برایشان قصه گفتیم،قصه ی حسن کوچولویی که پدر حزب الله لبنان شد و قصه ی حسن کوچولویی که پدر موشکی ایران شد.
بچه ها موشک ساختند و به پرچم اسرائیل حمله کردند و پرچم اسرائیل را با گل بازی محو کردند.
بعد دست به دست هم دادند و قول دادند مثل شهید سید حسن نصرالله عزیز و شهید حسن طهرانی مقدم عزیز،تا همیشه از کشورشان دفاع کنند و جلوی آدم های زورگو و قلدر بایستند و قوی باشند...
آخر برنامه هم با دست های کوچکشان شیرینی و شکلات پخش کردند و شعار مرگ بر اسرائیل سر دادند.
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
تهیه شوری و سالاد فصل برای کمک به لبنان
از وقتی صحبت های حضرت آقا راجع کمک به لبنان رو شنیده بودم،مدام فکر میکردم من میتونم با دوتا بچه کوچیک چه کاری کنم؟!
چه امکاناتی دارم؟!
یهو به این فکر افتادم با کمک خانومای هیئتمون سالاد فصل و شوری درست کنیم و سود حاصلش رو برای کمک به لبنان بفرستیم.
خیلی سریع هماهنگی هارو توی گروه جوانه مون انجام دادیم و
تقسیم مسئولیت کردیم.
الحمدالله ما تو هیئت مون مشکل نیرو نداریم چون همیشه مامانا با تماااااام گرفتاری هاشون اهمیت مسائل رو درک میکنند و پایه کار هستن☺️
شب با مسئول خرید به بازار رفتیم و سبزیجات لازم رو فراهم کردیم
🥕🥦🥒🌶🧄
صبح زود بچه هارو بیدار کردم و آماده شدم برای رفتن به خونه یکی از مامانای مهربون هیئتمون...
وقتی رسیدم دیدم مامانای سحرخیزمون زودتر رسیدن و کار رو شروع کردن الحمدالله😁
مواد رو با خانوما شستیم و خورد کردیم و منتظر خشک شدنش شدیم☀️
صاحب خانه مهربون با یه یتیمچه عالی برای نهار ازمون پذیرایی کرد😋
بعد رفتیم سراغ درست کردن سس سالاد فصل و ریختن شوری.😊
بماند این وسط چه دعواهایی از بچه ها حل و فصل نکردیمو چه جیغ و داد هایی رو تحمل نکردیم....🙃
سرآشپز خوبمونم باردار بودن اما با این وجود از دل و جان مایه گذاشتن و با تهدید من(کتک با کمربند🤨) رفتن یه کمی وسط کار استراحت کردن😮💨
بچه 5 ماهه منم که نه شیر خودمو تو بیداری میخورد و نه شیشه میگرف درست حسابی😫، مدام این بغل اون بغل میچرخید تا کاراها تموم بشه😕
در اخر با چند تا دعای قشنگ سبزیجات راهی دبه ها شدن برای شوری و اینگونه عاقبت بخیر شدن☺️
پ.ن : قسمت های غیرقابل استفاده سبزیجات خشکاله شدن تا راهی روستا بشن👏
روز بعد تصمیم گرفتیم که ترشی لیته هم درست کنیم. لیته ها رو با بادمجون کبابی درست کردیم که تاثیر به سزایی در خوشمزگی لیته داره😋لیته ها که آماده شد، دیدیم سالاد زمستونی کمه.😩
باز برای دو روز بعد با کلی فراز و نشیب هماهنگی کردیم و خونه یکی دیگه از دوستان، دوباره دورهم جمع شدیم و تا ظهر مواد سالاد رو آماده کردیم. و بگو بخند کردیم و صلوات فرستادیم و... 🙂
اذان ظهر که شد، یکی یکی نماز خوندیم.
ظرف شستیم و سس رو آماده کردیم. بعدش همه باید برمیگشتند خونه هاشون. چون بچه مدرسه ای داشتن.
ما که رفتیم بعد از سرد شدن سس سالاد، میزبان مهربون با همکاری خواهرشوهرای گلش بقیه ی کارهای باقیمونده رو انجام دادن.😘
سالاد زمستونی ها و شوری ها و لیته ها همه خوشمزه شده بودن و فروش خیلی خوبی داشت. هم قبل بازارچه نصر و هم تو بازارچه نصر. حتی سفارش هم گرفتیم از چند نفر که ان شاء الله قراره همین هفته دوباره آماده کنیم و به دستشون برسونیم.😊😍
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
فروش آش به نفع جبهه مقاومت
چند روزی توی گروه جوانه مشغول تقسیم مسئوليت و تقسیم مواد آش رشته بین مامان ها بودیم.
هرکسی یه گوشه ای از کار رو گرفت و قدمی برای انجام کار برداشت.
روز موعد رسید!
با کیسه های پر از مواد اولیه تهیه آش، به سمت منزل یکی دوستان راه افتادیم.
بسم الله کار رو با قرائت سوره ی نصر گفتیم و شروع کردیم.
با بچه ها مشغول پاک کردن سبزی ها و پوست گرفتن و خرد کردن مواد دیگه شدیم.
یکی از دوستان، با بچه ها در مورد نیت کارمون و هدف این پخت و پز صحبت کردند.
مواد اولیه که حاضر شدند و رفتند تو نوبت تا پخته بشن، بچه ها صف کشیدند و برای هم سربند غزه بستند، پرچم فلسطین و حزب الله رو بالا بردند و با دل های پاکشون برای پیروزی جبهه حق دعا کردند.
مامانها و بچه ها عصرانه ی خوشمزه ای خوردند و سبد و قابلمه ها رو شستند.
دیگ مخلوط آش منتظر رشته، شب رو باید میخوابید تا صبح زود رشته های عاقبت بخیر هم بهش اضافه بشن و برسن به بازارچه نصر☺️
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
هر کسی هر جوری که میتونه...
با توجه به اتفاقاتی که توی جهان و علی الخصوص تو منطقه افتاده همه در تلاطم بودیم حالا که رهبر گفتند بر همه فرض است کمک کنند چه کمکی از منه مادر برمیاد؟!🤔
تا اینکه بازارچه نصر به کمک دوستان برپا شد 😍
هر کس با هر چی در چنته داشت وارد میدان شد.
بچه های جوانه نورا هم نظرات متفاوتی دادن اما به علت مشکلاتی که وجود داشت مثل بارداری و سفر و مراسم سالگرد مادربزرگ، نشد دور هم جمع بشیم و باهم یه کار واحد انجام بدیم اما باز هم چند نفری از اعضا توی بازارچه شرکت کردیم 👌
یکی از دوستان با وسایل تولیدی خودش در بازارچه شرکت کرده بود و سودی برای جبهه در نظر گرفته بود.👚
دوست دیگه به نیابت از بچه های جوانه کیک های خوشمزه شکلاتی و باقلوا درست کرده بود و درصدی از سود رو به جبهه مقاومت اختصاص داده بود🍰
و بنده هم با لوازم های باقیمانده کانالم و حلواهای زعفرانی رولی خوشمزه که به نیابت از بچه های جوانمون درست کرده بودم که پخت این حلوا ها همراه با صوت زیبای زیارت عاشورا بود 🤲
راهی بازارچه نصر شدم. انشالله ماهم بتونیم دعوت رهبر عزیزمون رو لبیک گفته باشیم💪
و حالا پسر من خوشحال ترین بود از اینکه تونست کلی چیز بفروشه مخصوصا که تمام حلوا ها فروش رفت و پول بفرسته برای جبهه که اسرائیل نابود بشه 😊
و در آخر مبلغی رو که مشخص کرده بودیم رو در سایت رهبری پرداخت کردیم انشالله به امید پیروزی جبهه حق و نابودی اسرائیل و جبهه باطل✌️
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
یه تومن پر برکت
چند ماه قبل یه تصمیمی گرفتم... چون تشک هامون خیلی زیاد بودن و کمد دیواری مون هم کوچیکه، تصمیم گرفتم چند تاشو بفروشم.
پولش توی حسابم بود تا اینکه متوجه شدم یکی از دوستان برای ساخت خونه،پول کم داره.
پول رو دادم دو ماه دستش بود وبعد برگردوند.
با خودم گفتم پول باشه تو حسابم تا در مواقع ضروری ازش استفاده کنم...
بعد شهادت سیدحسن نصرالله و مشارکت مردم در کمک به جبهه مقاومت، با خودم گفتم بهترین موقع استفاده اش الانه!
مقداری از اون پول رو واریز کردم برای جبهه مقاومت.
من شرمنده اون مردم مظلوم وشرمنده امام زمانم هستم که این مقدار کمه...
خدا خودش قبول کنه واسرائیل رو از کره زمین حذف کنه.
توی جوانه مون بین پیاما چشمم افتاد به فراخوان دوستان برای گرفتن غرفه...
بازارچه نصر برپا شده بود و قرار بود هرکی در حد توانش کمک یدی، فکری و مالی بده تا غرفه رو بچرخونیم.
توی گروه نظرمو مطرح کردم: یه تومن میزارم تا هرکاری لازمه باهاش انجام بدیم.
همه استقبال کردن... باهاش ساندویج فلافل درست کردیم.. همه اش توی بازارچه فروش رفت الحمدالله
بعد بازارچه و حساب کتاب، و واریز سود فروش مون برای مقاومت،
یکی از دوستان جوانه گفتن بیایین تا دوباره با کمک چند تا از خانمای مسجدمون، آش درست کنیم و پسرامون بفروشن سودش برای مقاومت...
منم اعلام کردم که اون یه تومن رو دوباره میزارم تا باهاش هرچی لازمه تهیه کنین.
بعد اگه کار دیگه ای نداشتین، واریزش میکنم برای مقاومت...
فقط خدا میدونه، این یه تومن تا کجا میخواد جلو بره و گره گشا باشه ☺️
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
حظ خرید و کمک به لبنان
امروز صبح به بازارچه نصر رفتم و سالاد فصل خریدم.
دوباره به خونه برگشتم و گذاشتم خونه بعدش رفتم مدرسه دنبال پسرم...
با یکی از مامانا صحبت میکردیم به این نتیجه رسیدیم که فکر کردن به اینکه ناهار چی بپزم سختترین قسمت کار روزانه مونه!🙈
رسیدم خونه چشمم افتاد به شیشه سالادفصل😋😋
و جرقه در ذهنم😎
دیگه بقیه شو نمیگم به احترام مامانای باردار گروه🌹
خودتون حدس بزنید چی با سالاد فصل می چسبه.🍝😅
از نظر کیفیت و طعم خیلی خوشم اومد!
چون طعم سیر زیاد رو نمیپسندم،
این سالاد همه ی مواردش به اندازه بود و خیلی تمیز و باسلیقه تهیه کرده بودند.
یه ظرف سالاد هم دخترم برد مدرسه که به دوستاش بگه با خرید این سالاد ،هم سالاد خوشمزه دارین هم کمک کردین به جبهه ی مقاومت در لبنان...
حالا بیاد ببینم چقدر موفق بوده☺️😁
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
کمک به لبنان با دوچرخه!!
چند وقتیه قصد داریم دوچرخه مونو بفروشیم و برای پسرم موتور بخریم.
به پول دوچرخه نیاز داشتیم، اما با خودم گفتم : حالا بر فرض که یه مبلغ ناچیزی بدست اومد، مگه چقدر میتونه تاثیر بذاره روی زندگیمون...
خدا بخواد از یه جا چه بسا بهترشو میرسونه...
از طرفی، طبق بیانات رهبری و نیاز مردم عزیز لبنان، احساس کردم با فروش دوچرخه و هدیه به جبهه ی مقاومت، قدم هر چند کوچک برداشته باشیم و گره کوچکی از کار مردم مقاوم لبنان باز کنیم.
انشالله که خیر باشه...
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
فقط یه خواهشی دارم...
ساکن سبزوار نبودم و ناراحت ازینکه نمیتونم در بازارچه نصر شرکت کنم و با خرید از بازارچه کمکی به مردم لبنان و جبهه مقاومت کنم.
دوستان مادرانه پیشنهاد دادن که میتونم از بازارچه مجازی نصر خرید کنم.
عضو گروه مجازی بازارچه که شدم دیدم خیلی از افراد دیگه که محصولی برای فروش ندارن، وسایلی که توی خونه زیاد لازمشون ندارن رو هم برای فروش گذاشتن و مبلغ اون کالا رو کاملا تقدیم جبهه مقاومت کردن...
خیلی برام آشنا بود این صحنه،درسته سن و سالم به زمان هشت سال دفاع مقدس کشورم نمیرسه ولی توی فیلم و مستندها دیده بودم که مردم خصوصا خانم ها زمان جنگ ازین دست کمکها به جبهه میکردند.
الان درسته تو کشورمون خداروشکر در امنیت کامل هستیم اما میدونیم که یه جای دیگه، مردم یه کشور دیگه نیاز به کمک ما دارن😔
حتی اگر مسلمون هم نبودن باز هم کمکشون میکردیم چه برسه به اینکه مسلمون هم هستن❤
خب من هم با خرید کردنم از بازارچه نصر کمک میکردم به جبهه مقاومت...اما نه،
تنها با خرید کردن اقناع نمیشم! باید کاری کنم،اما چه کاری؟من که چیزی برای فروش ندارم😔
باید کاری کنم تا دلم آروم بشه
توی خونه چرخی زدم ،چشمم افتاد به قفسه ی کتاب 😍
میتونم اون کتابایی که خوندم رو بذارم برای فروش😍
هرکدوم رو برمیداشتم باز میذاشتم سرجاشو میگفتم نه اینو بازم میخونم،
بعدی رو برمیداشتم و باز میذاشتم
دیدم اینطوری نمیشه باید دل کند ازشون...
بلاخره دوتا از کتابام رو که میدونستم طرفدار زیاد داره رو انتخاب کردم و گذاشتم توی گروه برای فروش.
یک ساعتی گذشت که یکی از دوستان مادرانه پیام داد: کتابها هنوز موجوده؟
براشون نوشتم:بله هست.
کلی خوشحال شدن و گفتن که کتابها رو میخوان...
چند دقیقه بعد،عکس فیش واریزی به حساب رهبری رو برام فرستادن و بلافاصله پیام دادن:
فقط یه خواهشی دارم ازتون؟!
گفتم: بفرمایین؟!
گفتن: این کتابها رو هدیه از طرف من قبول کنید.
😳😳😳
خیلی تعجب کردم و بعد متوجه منظورشون و نیت قشنگ شون شدم☺️
خیلی برام جالب بود که چقدر قلبهای مهربون هستن هنوزم🥰🥰
از کارشون خوشم اومد و تصمیم گرفتم اون کتابها رو به کتابخونه اهدا کنم.
خدا کنه این قلب های مهربون بمونن برای امام زمان مون🥰🥰
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
من باید جای دیگه ای خرج بشم...
وقتی دخترم به دنیا اومد، یه کاموای صورتی رنگی رنگی موهر نرررررمالو خریدم تا براش سارافون دامن چین چینی و کت روش رو ببافم🥰
اما لباس زمستونی و گرم صورتی زیاد براش خریدیم و هدیه آوردن، این کاموا موند تو گنجه و قسمت نشد بافته بشه.
نی نی بعدی هم پسر بود و کاموایی دیگه ای براش گرفتم و بافتم و این خوشگل بازم موند تو گنجه🥲
طی این سالها بارها بیرون کشیدمش تا لااقل شال گردنی باهاش بسازم ولی نمی شد که نمی شد...
حالا که داره رج به رج یه کلاه ساده میشه تا برسه به دست یه فرشته ی کوچولو که لازمش داره، می فهمم که به زبون بی زبونی میگفته: ولم کن، من باید در زمان مناسب خرج جای بهتر و ارزشمندتری بشم 😌
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
سبزی های عاقبت بخیر
توی بازارچه نصر نشسته بودم گوشه ی دیوار و جمعیت را نگاه میکردم!
یک دفعه، یک بسته ی سبز رنگ جلوی صورتم ظاهر شد!!
نگاهم را از روی بسته بردم به سمت دست ها و بعد صورت خانومی که بسته را جلویم گرفته بود ،پرسیدم:این چیه؟؟
لبخند زد و گفت:سبزی خوردن.سبزی نمیخواین؟؟پاک شده و مرتب!
بسته سبزی را از دستتش گرفتم و گفتم ممنون،اتفاقا خیلی سبزی دوست دارم!
قیمتش را پرسیدم
گفت:۱۰ هزارتومن
چشمانم گرد شد:ده هزار تومن؟؟؟
با دلهره پرسید:گرونه؟؟
گفتم:نه بابا گرون چی؟!خیلی ارزونه!!!
بازم دارین؟
لبخند زد و گفت:نه،فقط دو بسته داشتم!
راستش خواستم بیام اینجا دیدم چیزی ندارم برای کمک،همین سبزی های پاک شده رو از یخچالم کشیدم بیرون و گفتم میبرمشون میفروشمشون.به نفع جبهه مقاومت!
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
این عروسک سبب خیر شد!
چند وقت پیش جلسه مادرانه خونه یکی از دوستان بود.
منم با دختر دوساله ام راهی شدم.
توی مسیر برگشت متوجه شدم دخترم یه عروسک از خونه دوستم که جلسه خونشون بود،با خودش اورده!!
باهاش تماس گرفتم و گفتم در اسرع وقت برمیگردونم...
دو روز بعد،
عصر بود، به همسرم گفتم بریم یه دوری بزنیم؟!
همسرم گفتن باشه فقط تو شهرک خودمون دور میزنیم و داخل شهر نمیریم.چون شب شیفت شب هستم و باید زودتر به سرکار برم...
گفتم: راستی دخترمون عروسک فلانی رو برداشته حالا که داریم دور میزنیم بریم بهشون بدیم ؟!
قبول کردن...
به دوستم زنگ زدم و گفتم:خونه ای؟ عروسک رو بیارم...
گفت: تا دو دقیقه دیگه بیشتر نیستم. دارم میرم پارک آخه یکی از جوانه های مادرانه آش پختن و قراره به نفع جبهه مقاومت بفروشن یه میز چالش هم دارن که من میخوام برم تبیین کنم .
گفتم: پس میارم همونجا جلو پارک تحویل میدم...
ساعت ۶ غروب بود وقتی به اونجا رسیدم عروسک رو دادم...
دیدم دوستان میخوان وسایلشونو جمع کنن و میگفتن اینجا جمعیت زیاد نیست و میخوایم بریم یه جا دیگه!
یه نفر پیشنهاد داد بریم پارک بانوان...
فاصله زیاد نبود.دونفره رفتیم و مکان رو دیدیم هم شلوغ بود هم خوب بود.
باهاشون تماس گرفتیم و گفتیم بیان اینجا جای خوبی برای تببین و آش فروختن هست.
ولی کلی وسیله و میز و دیگ آش و پرچم و... بود.
گفتم: اینا رو باچی میخواین بیارین؟!
گفتن: نمیدونیم باید چند نفری کمک کنیم و با دست ببریم...
آخه اون همه وسیله و دیگ آش و میز...مگه میشد با دست برد؟؟!
فاصله زیاد نبود ولی وسایل سنگین بودن...
همسرم جلوی پارک منتظرم بود و من توی پارک بانوان بودم...
باهاش تماس گرفتم و گفتم: بچه ها دست تنهان،کمک میکنی وسیله هاشونو برسونی پارک بانوان؟!
بعد چند دقیقه دیدم همسرم با دوستام و وسیله ها رسیدن...
بلافاصله وسیله ها رو پیاده کردیم و با دوستانم خداحافظی کردم چون همسرم شیفت بودن و فقط چند دقیقه وقت داشت که منو به خونه برسونه و بره سر کار...
و این عروسک سبب خیر شد که تو اون موقعیت برسیم و کمک حال باشیم...
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
باید از دوست داشتنی ها دل کند...
سلام حدود دو هفته قبل می خواستم روایتی رو بنویسم که نوشتنش تا به الان به تعویق افتاد؛
از همان ابتدای جنگ نابرابر و اخیرا حمله به لبنان و درخواست کمک به امت حزب الله خیلی تو فکر بودم که چه کنم؟! چطور میتونم کمک کنم؟!
وقتی پویش اهدای طلا راه اندازی شد،من هم نیت کردم یه تکه طلا هدیه بدم برای کمک...چند روزی گذشت و مشغله کاری اجازه نمی داد که اقدام کنم که بالاخره از محل کار مرخصی ساعتی گرفتم تا به حسینیه هنر برم و طلا رو تقدیم کنم...با اینکه طلا رو از درآمد خودم خریده بودم؛ اما با خودم گفتم بزار به همسرم بگم و یه مشورتی بکنم.
توی مسیر،به مسجد رفتم و نماز ظهرمو خوندم همونجا با همسرم تماس گرفتم و ایشون به خودم واگذار کردن...
حتی به ذهنم خطور کرد که مبلغ نقدی کمک کنم اما دیدم از طلا گذشتن سخت تره تا پول دادن...و دل رو به دریا زدم و رفتم حسینیه هنر و انگشتری رو که برای روز مبادا خریده بودم تقدیم کردم...باشد که انگشتر عاقبت بخیر شده و ما هم رستگار بشیم...
خدایا ما رو در گروه یاران امام زمان قرار بده انشاالله 🤲🏻
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
با هر امکانی که دارین...
بعد حکم رهبر که فرمودند بر همهی مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزبالله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کنند؛ یکی از اعضا پیشنهاد داد تو جوانه مون که سالاد زمستونی و ترشی و شوری درست کنیم و سود فروشش رو برای جبهه های مقاومت بفرستیم.
همه از این پیشنهاد استقبال کردند و فوری هماهنگ شدیم.
برای مکان هم پیشنهاد دادم که بیان خونه ی ما...
قرار شد فردای اون روز کارها روبراه بشه و بساط رو به پا کنیم.
منم مشغول مرتب کردن خونه و زندگی برای میزبانی فردا شدم.
خونه ها رو که مرتب کردم، رفتم پشت بوم رو هم تمیز کنم. چون باید مواد سالاد زمستونی بعد شسته شدن، اونجا خشک بشن.
جارو رو برداشتم و شیلنگ آب رو بستم به شیر و شیر آب رو باز کردم و شروع کردم به شستن پشت بوم.
همینجور که پشت بوم رو میشستم یه لحظه به این فکر کردم که الان این چه کاریه که من دارم انجام میدم؟ احساس بیهودگی و کار الکی کردن بهم دست داد.
اون سر دنیا جنگ بین حق و باطله. اونوقت من دارم اینجا پشت بوم میشورم.
ولی بعدش به خودم نهیب زدم که الان هدف من از این کار چیه؟
مگه ما نمیخوایم با سود فروشمون کمک جبهه مقاومت کنیم؟ پس این تمیزکاری و شست و شو و کارای قبلش هم میشه نوعی مبارزه.
مگه حتما باید تفنگ دستمون باشه؟
مگه آقا نگفته با هر امکانی که دارین در کنار لبنان و حزب الله بایستین؟
خوب منم الان دارم از امکان و توانم مایه میزارم و همین جارو میشه اسلحه ی من و من با همین کار خیلی خیلی ساده دارم مبارزه میکنم با اسرائیل و مگه غیر از اینه که کار خیرالنساها و ننه صدیقه ها در زمان جنگ از این دست بوده؟
پس منم الان از امکان خونه ام و توان جسمیم مایه میزارم برای مبارزه با اسرائیل.
شب به همراه همسرم و دوستم رفتیم خیابون رضوی و مواد لازم رو خریدیم.
روز بعد از صبح خانومای جوانه یکی یکی اومدن و شروع کردیم به شستن و خرد کردن مواد.
ظهر که شد، نهار رو در کنار دوستان نوش جان کردیم.
بعضی ها رفتند و بعضی ها تازه اومدن.
کارمون تا شب تموم نشد. فقط تونستیم کار شوری ها رو تکمیل کنیم. ولی همه خسته شده بودیم. ادامه کار رو به فردا موکول کردیم.
فردا صبح چند نفر از خانوما دوباره اومدن و تا ظهر سالاد زمستونی ها و ترشی لیته هامون آماده شد. که در نهایت خداروشکر سود خوبی حاصل شد.
خیلی ها هم کمک مالی کردن بهمون. یکی پاکت داد و یکی به کارتم پول زد و یکی یه مبلغی رو متقبل شد و یکی سرکه داد و یکی هزینه ی لوازمی که خریده بود رو حساب نکرد.
جا داره آدم از دیدن این همه زیبایی اشک شوق بریزه...🥺
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
کلاهی با طرح ندبه و مقاومت
از وقتی که خبر شهادت یحیی السّنوار تأييد شد دلم به شدت بی قراری میکرد...هزار سوال بی جواب و هزار "چرا"ی بی دلیل توی سرم میچرخید، امّا یک سوال بیشتر از بقیه خودنمایی میکرد:
خدایا من چه کاری میتونم انجام بدم؟!
پیام دعای ندبه ی مادرانه رو که دیدم و اطلاعیه پویش بافت کلاه و شالگردن برای رزمندگان مقاومت و مردم مظلوم لبنان و غزه رو که خوندم،احساس کردم این حداقل کاریه که در حال حاضر میتونم انجام بدم...حداقل میتونست مرهمی باشه بر بیقراری هام، هرچند موقت و گذرا...
بلافاصله دو تا کاموا، به نیت بافت شال گردن تهیه کردم...
مقداری از شال رو بافته بودم که با خودم فکر کردم، اگه پسر من یا برادرم در حال نبرد تو سرما بودن، ترجیح میدادم پیشونی و گوشهاش گرم بمونه که مبادا سینوسهاش عفونت کنه و مریض بشه، یا خدای نکرده گوشهاش درد بگیره و اذیت بشه، یا سرش سرما بخوره و ...😔 اگه پسر یا برادر من در حال نبرد با باطل، تو سرما بود ...😭
چه حس غریبی...
شال رو باز کردم و شروع کردم به بافتن کلاه، هر تعداد که دستانم یاری کنه...کلاهی با عطر ندبه و دعا، که رج به رج با عشق بافته شده و با امید و توکل ... خدا جبهه ی حق رو تنها نمیزاره، پیروزی نزدیکه، نصر من الله و فتح قریب... این وعده ی الهیه... نباید روحیه مون رو از دست بدیم...
خدایا مضطرّ شدیم و با اضطرار داریم فریاد میزنیم:
"الهی بِدِماءِ شُهدائنا عجّل لولیّک الفرج...🌹"
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
هدیه به جبهه مقاومت بجای کربلا
وقتی ماجرای اهدای طلا به جبهه مقاومت رو توی تلویزیون دیده بود،النگویی که برای روز مبادا کنار گذاشته بود رو از توی گنجه در آورد و هدیه به جبهه مقاومت کرد...
هزینه ی این النگو دقیقا هزینه ی کربلایی بود که همیشه آرزو داره...اما خرج جبهه حق کرد!
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
شهین خانومِ تنها...
چند تا از دوستام با هم قرار گذاشته بودن که آش بپزن و توی پارک به نفع جبهه مقاومت بفروشن و کنار آش،بساط تبیین هم داشته باشن.
منم برای بحث تبیین رفته بودم.
یک دختر جوان با تیپ امروز با مامان و خواهر کوچکترش از کنارمون رد میشدن...
ما چالش مهین و شهین رو اجرا میکردیم به این صورت که دوتا اسم روی مقوا نوشته بودیم و میپرسیدیم:
با کدوم موافقی؟با مهین خانوم یا شهین خانم؟!
اون دخترخانم اومد جلو و گفت: این چالش چیه؟!
گفتم: این قصه داره...میخوای قصه شو برات تعریف کنم؟
گفت:بله
مامانش هم جلو اومد و من قصه رو گفتم براشون و در آخر پرسیدم شما با نظر کدوم موافقی؟
مامانش ماژیک رو گرفت و جلوی مهین خانوم علامت زد.
مهین اون خانومی بود که میگفت ما باید مقاومت کنیم و نباید بی تفاوت باشیم.
دخترشون ماژیک رو گرفت و جلوی شهین خانوم علامت زد.
شهین اون خانومی بود که میگفت مسائل بقیه به ما هیچ ربطی نداره و بی تفاوت بود.
به دخترشون گفتم: به نظر شما شهین خانوم داره درست میگه؟
گفت: نه نظر شهین خانوم درست نیست نظر مهین خانوم درسته.
گفتم: پس چرا جلوی اسم شهین خانوم تیک زدی؟!
گفت: آخه رحمم اومده بهش!!دیدم فقط دو تا تیک داره...گفتم براش تیک بزنم تعداد رای هاش زیاد بشه...
خواهر کوچیکش گفت:خانوم میشه منم علامت بزنم؟!
گفتم بله و ماژیک رو دادم بهشون...
ایشون هم جلوی اسم شهین خانوم رو علامت زد...
گفتم:شما چرا؟
گفت: منم مث آبجیم بهش رحمم اومده،تنهاست...
گفتم: خب حالا اونی که فکر میکنی درسته،اونم علامت بزن!!ماژیک رو گرفت و جلوی اسم مهین خانوم رو علامت زد!
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
هدایت شده از مجمع بانوان "خط سوم" 🇮🇷
🚩 تا ابد سوره نصریم ما
🚩 لشکر امام عصریم ما
بازارچه نصر ۲
🌱 خرید و فروش به نفع "جبهه مقاومت" برای ساختن دنیای بدون اسرائیل
🌿 بازدید برای عموم آزاد است.
💧زمان: جمعه، ۴ آبانماه از ساعت ۱۰ تا ۱۴
💧مکان: محوطه جایگاه نماز جمعه سبزوار
💠 چنانچه قصد فروش محصولات و تولیدات خود و فرزندانتان را در بازارچه نصر دارید، حتما به آیدی زیر در ایتا پیام بدهید:
@zahra_k1110
مجمع بانوان "خط سوم"
https://eitaa.com/mb_khate3