یا امام حسن(ع)
این کوچه های شهر,غم را تازه میکرد
یاد همان روزی که اینجا مادر افتاد
یاد همان روزی که مادر زخم خورد و...
گوشواره اش چند تکه شد دور و بر افتاد
وقتی زمین افتاد از این زهر کینه
چشمش به سمت قبه ی پیغمبر افتاد
روی زمین جسم خودش را میکشید و
خود را رساند و در میان بستر افتاد
خون جگر میریخت,خواهر ناله میزد
در گوشه ای از خانه ی او خواهر افتاد
دست برادر را نگاهی کرد,ای وای...
حتما به یاد روضه ی انگشتر افتاد....
یاسین قاسمی
#اشعار_شهادت
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
هو الكريم
پای فقیران میرود سوی کریمان
تا اینکه بنشینند پهلوی کریمان
هرکس گداتر شد مقربتر شد اینجا
هستیم ما زانو به زانوی کریمان
حس میکند در عین دارایی فقیر است
رد میشود هر کس که از کوی کریمان
محتاج اگر صدبار هم چیزی بخواهد
اخمی نمیآید به ابروی کریمان
حتی جزامی های تنهای مدینه
خوشبو شدند از عطر خوش بوی کریمان
در پاسخ دشنام روی خوش نشان داد
جز این توقع نیست از روی کریمان
ای دل کریمان را به زرق و برق مفروش
دنیا نمیارزد به یک موی کریمان
باید خدا اعمال بی مقدار ما را
اندازه گیرد با ترازوی کریمان
بین فقیران هیچکس مانند من نیست
بین کریمان هم کریمی جز حسن نیست
نشنیده ام جایی صدایی بهتر از تو
«آقا» ندیدم هیچ جایی بهتر از تو
هرکس بگوید باوفا هستم دروغ است
عالم ندارد باوفایی بهتر از تو
هر قدر میگشتم برای دردهایم
پیدا نمیکردم دوایی بهتر از تو
نام تو را خواندم میان هر قنوتم
زیرا نمیدانم دعایی بهتر از تو
در روز محشر که غریبم یاد من باش
آنجا ندارم آشنایی بهتر از تو
اسلام بر صلح تو قطعا متکی شد
دینم ندارد اتکایی بهتر از تو
آیینه وجه خدا هستی و یعنی...
...در تو نمیبینم خدایی بهتر از تو
تو مظهر تام صفات ذوالجلالی
نامت میآید میشوم حالی به حالی
نام تو برد از خاطرم طعم عسل را
اسم تو شیرین میکند شعر و غزل را
یادم میآید عاشقت بودم از اول
یادم نمیآید ولی روز ازل را
در زندگی هرجا به مشکل خورد کارم
نذر تو کردم تا بجویم راه حل را
آغوش تو باز است بر روی فقیران
هرگز خدا از ما نگیرد این بغل را
گفتم بساط سفره داری تو پهن است
وقتیکه دیدم نانوایی محل را
هرکس تو راهنگام جنگیدن ببیند
انگار میبیند به چشم خود اجل را
قبل از همه ای کاش میرفتی به میدان
تا زودتر پایان دهی جنگ جمل را
تو از خواص بی بصیرت ضربه خوردی
دشمن خرید آن عالمان بی عمل را
از دشمنانت هیچ خیری که ندیدی
از دوستانت هم فقط طعنه شنیدی
تنهای تنها ماندی و لشگر نمانده
از دوستانت هیچکس دیگر نمانده
در شهر پیغمبر به حیدر لعن گفتند
هیچ احترامی دیگر از حیدر نمانده
انکار کردی داغ مادر را همیشه
گفتی زمان حمله پشت در نمانده
اصلا میان کوچه بعد از ضرب سیلی
ردی به روی صورت مادر نمانده
بعد از تو تنها یا ...
#آرش_براري #شعر_شهادت_امام_حسن #شعر_مدح_امام_حسن #شعر_مدح_و_مرثيه_امام_حسن
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
#امام_حسن #دوبیتی_و_رباعی
نه اینکه فقط خونِ دلش از دهنش رفت
از روی حسد حُرمتِ تابوت و تنش رفت
دفن بدنش سخت شده طول کشیده
آنقَدرکه تیر آمد و بین کفنش رفت!
🔸شاعر:
#حبیب_نیازی
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
آنقدر کریمی
عشقی که به دل کاشته بودی ثمر آورد
هم آه شب آورد هم اشک سحر آورد
آنقدر کریمی که گدا از سر کویت
از آنچه دلش خواسته هم بیشتر آورد
شرمنده اگر دیده ی پر اشک ندارم
نوکر به عزای تو همین مختصر آورد
غم پیش دل ریش تو ای مرد، کم آورد
صبر تو دگر حوصله ی صبر سر آورد
گیسوی سپیدت خبر از داغ جگر داد
غم هرچه که آورد به روی جگر آورد
سر بسته بگو پاسخ این پرسش ما را
تا خانه چرا مادر خود را پسر آورد؟
دستی به روی جام غرورت ترک انداخت
آن دست که پشت در خانه شرر آورد
سم تا جگرت دید، خجالت زده تا تشت
از کوچه و آن صورت نیلی خبر آورد
در لحظه تشییع تو از کینه، سپاهی
با تیر و کمان پیرزنِ فتنه گر آورد
`یافاطمه” می گفت حسین بن علی با
هر تیر که از سینه و پهلوت در آورد...
مرضیه نعیم امینی
شعر_شهادت_امام_حسن #شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی #شعر_شهادت_کریم_اهل_بیت
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
ما همه گدای توایم
کریم اگر که تویی ما همه گدای توایم
دوا اگر که تویی جمله ، مبتلای توایم
تو در میان دل ما قدم زدی حتما
که در پی دل و دنبال رد پای توایم
به روی سینه ی ماها نوشته اند حسنی
همه برای حسین اند و ما برای توایم
دو ماه سینه زنِ شاه کربلا بودیم
دو روز در همه ی سال در عزای توایم
خودت به زندگی ما حسین بخشیدی
همیشه و همه جا شامل عطای توایم
دمی به سعی و صفای حسین مشغولیم
دمی نشسته و آرام در منای توایم
چقدر رنج کشیدی و باز دم نزدی
چه غصه ها که تو دیدی و باز دم نزدی
به جرم خوبی بی حد از آن جماعت پست...
چقدر حرف شنیدی و باز دم نزدی
به خنده های پر از درد ، درد امت را
به جان خسته خریدی و باز دم نزدی
جهان چشید از آقایی ات ولی آقا...
تو طعمِ درد چشیدی و باز دم نزدی
به مردمان مدینه سلام میکردی
جواب هم نشنیدی و باز دم نزدی
چقدر در وسط کوچه های دلتنگی
به زخم کهنه رسیدی و باز دم نزدی
نه اینکه زهر درآورده جان ز پیکر تو
تو را زمین زده درد و عذاب مادر تو
درست در وسط کوچه بود جان دادی
که خورد دست کسی بر نقاب کوثر تو
گرفت جان تو را لحظه ای که یک مادر
به گریه چادر خود را کشید بر سر تو
سه روز بعد پیمبر ، خبیث امت با
لگد شکست درِ خانه را برابر تو
خبر رسید به گوش تمام خلق الله
صحابه ریخته بر خانه ی پیمبر تو
خدا به کس ندهد اینچنین صحابی را
غریب بوده در این شهر جد اطهر تو
هنوز ناله ی زهرا به گوش میآید
صدای زینب کبری به گوش میآید
هنوز هم که هنوز است از دل خانه
صدای غربت مولا به گوش میآید
ز آستانه ی در ، ناله های محسن با
صدای گریه ی بابا به گوش میآید
صدای ضرب لگد های دومی دارد
در آن شلوغی و دعوا به گوش میآید
هزار و سیصد و اندی گذشته اما باز
صدای هیزم از آنجا به گوش میآید
مغیره داد کشید و دل حسن لرزید
صدای نعره زدن ها به گوش میآید
پوریا باقری
#پوریا_باقری #شعر_شهادت_امام_حسن #شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
چشمان ترم
ماجرای کوچه چشمان ترم را زخم کرد
آه از دردی که قلب مضطرم را زخم کرد
روضه خوانی میکنم هر روز و شب در خلوتم
روضهی سنگین مادر حنجرم را زخم کرد
این مصیبتنامه را جُز من نمی داند کسی
دستِ نامردی رسید و باورم را زخم کرد
حوریه حتی نسیمی بر رُخش دارد ضرر
باد گلبرگ گُلِ پیغمبرم را زخم کرد
سالها گریان داغ ضربتِ آن سیلیام
ضربهای محکم که رویِ مادرم را زخم کرد
با شتاب و ناگهانی رد شد از روی سرم
این مصیبت بود از پا تا سرم را زخم کرد
آنقدر گفتم به جای مادرم من را بزن
این تقلا کردنم بال و پَرم را زخم کرد
آتشِ این زهر آبی رویِ آتش بوده است
آتشی دیگر دلِ شعلهورم را زخم کرد
عرش هم آنروز از غصه تلاطم کرده بود
مادرم در کوچه راه خانه را گم کرده بود
محمدحسن بیاتلو
#شعر_شهادت_امام_حسن #شعر_شهادت_امام_حسن_مجتبی
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
حسن جان
گرچه از شعلهء غم می گذرانید مرا
بگذارید بسوزم که بخوانید مرا
منّت هیچ کسی را نکشیدن هنر است
کلب میخانه شدم تا بکشانید مرا
دست من را به کلاف موی یوسف بدهید
در پی قافله اش سر ندوانید مرا
با کریمان ننشینم دل من می شکند
اینقدر از در این خانه نرانید مرا
حیف شد آبرویم خرج گناهان شده است
کوه عصیان و غرورم، بشکانید مرا
بگذارید که طفلان همه سنگم بزنند
با پر و بال شکسته نپرانید مرا
هر کجا گریه نباشد خبری نیست که نیست
هر کجا روضه بپا شد بنشانید مرا
جور عشاق کشیدن هنر فاطمه است
جان زهرا به زیارت برسانید مرا
من غبارم! شرفم خاک بقیع حسن است
تا بر این فرش نشستم نتکانید مرا
قاسمش بعد عسل، فصل گلابش شده بود
گفت زیر سم مرکب، بچکانید مرا
رضا دین پرور #شعر_شهادت_امام_حسن
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
خون جگر داد زد غریبی من را
زهر بهانه ست کوچه کشت حسن را
وای از آن مسجد و مرور بلایا
بر سر منبر مغیره بود خدایا
سبِّ علی میکنند و فکر بهشتند
نامه بیعت به عمرو عاص نوشتند
کشت مرا داغ کوثری که شکسته
خاطره ی بغض مادری که شکسته
حق بده هرروز زارزار کنم من
خاطره ی کوچه را چکار کنم من؟
آی کسی که سوال میکنی از من
تا به کنون دیده ای کتک بخورد زن؟!
پیش روی مادری که نور کهن داشت
یک نفر آمد جلو که دست بزن داشت
غصه همین بس بوَد که شانه به شانه
دست به دیوار آمدیم به خانه
دست پلیدی به ظرف کوثر من خورد
بشکند آن دست که به مادر من خورد
داغ زدند عاقبت دل پر او را
با لگد انداختند چادر او را
آنکه به کوچه شکست شیشه و بارش
یک پسر هفت ساله بود کنارش
کشت مرا آه سینه سوز حسینم
روز کسی نیست مثل روز حسینم
گرچه جگر بین طشت و حال خراب است
کی سر من درمیان بزم شراب است
گرچه به تابوت تیر اینهمه خورده
پیرهنم را کسی بزور نبرده
آی ابالفضل پیش زینبمان باش
دختر حیدر کجا اراذل و اوباش؟!
کاش که شمشیر بر تنم بنشیند
خواهر من را کسی اسیر نبیند
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
از خاکِ درِ خانه ات انگار رسیده
این مرهم دردی که به بیمار رسیده
نام تو سبب شد که مرا نیز ببخشند
از نام تو حتی به گنهکار رسیده
دور و بر تو جمع گدایان تو جمع اند
سرگرم تو اند و به همه کار رسیده
از دست کریم تو به او کم نرسیده
دستان گدا پیش تو هربار رسیده
ما عرض نکرده ز تو حاجات گرفتیم
پیش تو کجا کار به گفتار رسیده؟
آنقدر بزرگى و كريمى كه هميشه
مانند طلبكار، بدهكار رسيده
یک عمر کنار در و دیوار نشستی
با یادِ غمِ دستِ به دیوار رسیده
دیوار و در و کوچه و همسایه و همسر
یک عمر به تو از همه آزار رسیده
آن رسمِ جسارت که به پیش تو بنا شد
از کوچه شد آغاز و به بازار رسیده
ارثیه ی تیری که به تابوت و تنت خورد
در علقمه یکجا به علمدار رسیده
شعر از گروه #یا_مظلوم
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
ای مسیح خانه ی مولی الموالی مجتبی
مظهر حُسن خدای لایزالی مجتبی
"ابن شهر آشوب" اینگونه روایت میکند
چون پیمبر صاحب شان و جلالی مجتبی
هم "سیادت" هم "شرافت" بهترین میراث توست
وارث "مجد" نبی کوه کمالی مجتبی
از تبار یاس هستی بوی زهرا میدهی
بسکه مثل مادرت پاک و زلالی مجتبی
میروی عکس همه با دست پر از خانه ات
رو به خانه میکنی با دست خالی مجتبی
خود به دنبال یتیمان میروی مثل علی
در سخاوت در کرامت بی مثالی مجتبی
هرکجایی که قدم برداشتی از رحمتت
شد متمول گدای آن حوالی مجتبی
حاتم طایی به لطفت حاتم طایی شده
سائلت برهم زده مال و منالی مجتبی
بیخود از خود میشوم وقتی صدایم میزنی
با نگاهت میشوم حالی به حالی مجتبی
من حبیبک ؟ من امیرک ؟ من امامک ؟ بی گمان
تو جواب روشن هرچه سوالی مجتبی
"بالحسن" بال قنوتم شد که معراجی شدم
ای نگاهت باعث رشد و تعالی مجتبی
ذکر تو دارد طراوت سینه را آباد کرد
مثل جنگل های سرسبز شمالی مجتبی
خواب دیدم در حریم تو شب شعری به پاست
شعر میخواندم در آن صحن خیالی مجتبی
کام من مهر تو را از سینه ی مادر گرفت
بهترین سوغاتی شیر حلالی مجتبی
نذر فرش بارگاهت با هزاران آرزو
عمر من طی شد به پای دار قالی مجتبی
جان بگیرد با نگاهی مُرده غیر ممکن است
با تو ممکن میشود امر محالی مجتبی
چشمه های نور از شعر تو جاری میشود
روشنایی بخش چشمان "وصالی" مجتبی
دست و بال جانفدایت را نبندد وزن شعر
بابی انتم و امی و نفسی و اهلی و مالی مجتبی
به سیاهی ات قسم چندین برابر میدهی
هرکه خرج روضه ات کرده ریالی مجتبی
گر به دنیا بود عمرش حضرت شیخ صدوق
مینوشت از غربتت صدها "امالی" مجتبی
صلح تو زیر سر مردان از زن کمتر است
زخمی شمشیر اشباح الرجالی مجتبی
غصه ی قد کمان آخر کمانت کرده است
گریه داری با همین قد هلالی مجتبی
این همه موی سپید تو حکایت میکند
کرده پیرت غصه ای در خردسالی مجتبی
****
پای هر بیتی که میگویم خجالت میکشم
در خور شان ات ندارم شعر عالی مجتبی
شاعر: #علیرضا_خاکساری
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
تویی همان که فاطمه به نامت افتخار کرد
همان که لطف و جود را صاحب اعتبار کرد
تو از تبار مرتضی تو از شکوه حیدری
نه از تبار بزدلی که از جَمَل فرار کرد
هدف یکی ست پس برای حفظ دین مصطفی
همان نمود صلح تو که تیغ ذوالفقار کرد
نه مومنین نه مسلمین تویی معزالانبیاء
به کوری کسیکه فتنه بر شتر سوار کرد
خدا تورا سر مسیر ما یتیم ها گذاشت
خدا به ما چقدر لطف و مهر بیشمار کرد
تو در جواب فتنه ها سکوت کردی و سکوت
ولی غریبی تو را زمانه آشکار کرد
کسی شبیه تو چنین به صبر امتحان نشد
چه ها میان کوچه با تو چرخ روزگار کرد
چه شد که راه خانه را گُلِ رسول گم نمود
چه شد که کار خانه را به فضه واگذار کرد
نوشته اند بعد از آن حسن دگر حسن نشد
که هرچه کرد با تو میخ درب نابکار کرد
برای دفن پیکرت دو تکه تخته جور شد
همان دو تکه تخته را مدینه تیربار کرد
ارث غریبی تو را حسین روی دوش برد
و چرخ روزگار را دوباره داغدار کرد
بمیرم آن دمی که ناگریز رفت و گوشه ای
نشست و بوسه بر گلوی طفل شیرخوار کرد
ادب رضا نمیدهد که شرح روضه وا کنم
که پیش خواهرش چه ها شمر حیا ندار کرد
شاعر: #محمود_یوسفی
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
نبود تاب و توانی که وا کند لب را
گرفت با نگه خود سراغ زینب را
خبر رسید و سراسیمه خواهرش آمد
دوان دوان به کنار برادرش امد
رسید و چادر خود را که از سرش انداخت
نگاه حیرت خود بر برادرش انداخت
صدای گریه و آه بلند می آمد
زبان خواهر دلخسته بند می آمد
کمی بریده بریده صدا زد ای حسنم
دو چشم خود بگشا ای ستم کشیده ، منم!
عزیز مادر من باز خونجگر شده ای
شبیه مادرمان دست بر کمر شده ای
چرا عزیز دلم رد خون به لب داری
چه چشم بی رمقی و چقدر تب داری
غریب فاطمه رنگ تنت عوض شده است
تن تو سبز شده، گلشنت عوض شده است
شنیده ام که چه رنجی ز یار می بینی
شنیده ام که دو روز است تار می بینی
بگو پس از تو غم عالمین را چه کنم
اگر حسین بفهمد حسین را چه کنم
خودت بگو چه کنم اشک و آه قاسم را
بگو چگونه بگیرم نگاه قاسم را
نگاه طفل به جان دادن پدر سخت است
نگاه بر تو و طشت و غم جگر سخت است
گذشت واقعه و بعد غسل دادن ماه
به عزت و شرف لااله الا الله
تن غریب وطن را بلند می کردند
تن شریف حسن را بلند می کردند
برادران همه رفتند زیر تابوتش
فرشته ها همه بردند سوی لاهوتش
کنار قبر پیمبر دوباره فتنه رسید
شکوه و جلوه ی تشییع مجتبی را دید
گذشت لحظه ای و فتنه ای به راه انداخت
به سوی جمع کماندارها نگاه انداخت
کنار قبر نبی صحنۀ جدل شده بود
تلافی همه از کینۀ جمل شده بود
کنار قبر نبی از دل عقده واکردند
و از کمان همگی تیر را رها کردند
صدای ناله ی واغربتا به گوش آمد
چنان که غیرت عباس هم به جوش آمد
غم غریبی ات آقای من چه دلگیر است
به پیکرت لب هفتاد چوبه تیر است
شاعر: #مجتبی_شکریان
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*