یا رقیه گل ولایی تو
هدیه ی حی کبریایی تو
نوه ی شاه اولیایی تو
دختر شاه کربلایی تو
تویی نور دل محبانت
پدر و مادرم به قربانت
یا رقیه زهرا نشانی تو
نور چشمان شیعیانی تو
عمه ی صاحب الزمانی تو
سائلان را زِ در مرانی تو
عالمان زمانه حیرانت
پدر و مادرم به قربانت
یا رقیه چو فاطمه خویت
می وزد بر مشام جان بویت
جنت شیعیان بود کویت
دستای خالی ام بود سویت
تویی گل، من خار گلستانت
پدر و مادرم به قربانت
یا رقیه گل حسینی تو
همه هستی زینبینی تو
مرتضی را نور دو عینی تو
زینت جمع عالمینی تو
شامل کل عالم احسانت
پدر و مادرم به قربانت
یا رقیه منم گدای تو
شاملم لطف تو عطای تو
در دل من بود ولای تو
جنتم صحن تو سرای تو
جنت شیعه صحن و ایوانت
پدر و مادرم به قربانت
ما همه خسته ایم و درمانده
با ولای شما شدیم زنده
همه دل ها زِ مهرت آکنده
جود و رحمت تو را بود بنده
تا صف حشر شیعه مهمانت
پدر و مادرم به قربانت
گل زهرا نما رقیه جان
تویی مشکل گشا رقیه جان
درد ما را دوا رقیه جان
بده ما را شفا رقیه جان
پر شد عالم ز نور ایمانت
پدر و مادرم به قربانت
همچو زینب به کربلا بودی
شاهد ظلم اشقیا بودی
تو اسیر رنج و بلا بودی
چهل منزل با شهدا بودی
با خدا بوده عهد و پیمانت
پدر و مادرم به قربانت
تن در خون تپیده دیدی تو
حنجری را بریده دیدی تو
سینه ای را دریده دیدی تو
عمه را قد خمیده دیدی تو
سوخت از داغ، قلب سوزانت
پدر و مادرم به قربانت
یا رقیه چو غنچه پژمردی
غصه ها از داغ پدر خوردی
هر کجا که نام حسین بردی
کعب نی، تازیانه می خوردی
شد سیه روی ماه تابانت
پدر و مادرم به قربانت
از ستم بر تو تازیانه زدند
تو رو از کینه بی بهانه زدند
دل بسوزد چه ظالمانه زدند
بر سر و رو و کتف و شانه زدند
شیعه تا روز حشر گریانت
پدر و مادرم به قربانت
دشمن دین حق به جای کمک
زده بر زخم تو رقیه نمک
زده بر چهره ی تو مهر فدک
از عدو خورده ای رقیه کتک
شده کم سو نور چشمانت
پدر و مادرم به قربانت
شامیان از بس بد و پستند
دست های کوچک تو را بستند
نانجیبان دل تو بشکستند
پیش چشمت لب پدر خستند
سر بابا شمع شبستانت
پدر و مادرم به قربانت
شده کاخ یزید ویرانت
بسته دشمن ز کینه دستانت
سر بابا دارو و درمانت
شد فدای سر پدر جانت
هر دل عاشق تو نالانت
پدر و مادرم به قربانت
گفته ای درد دل به تاب و تب
جان تو آمده دگر بر لب
بابا ممنون عمه ام زینب
تو مرا همرهت ببر امشب
شد رقیه بابا پریشانت
پدر و مادرم به قربانت
من (رضا) نوکر شما هستم
شکر لله که دل به تو بستم
از ولایت همیشه سرمستم
در همه عمر به یادتان هستم
منم عبد و غلام و دربانت
پدر و مادرم به قربانت
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_رقیه_س
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
عزیز مرتضایی یا رقیه
ز نسل مصطفایی یا رقیه
تمام هستی زینب تویی تو
گل خیرالنسایی یا رقیه
چو زهرای مطهر نور هستی
به چشم ما ضیایی یا رقیه
به زینب عمه ی مظلومه ی خود
تو سر تا پا حیایی یا رقیه
تویی نور و تویی فرقان تویی فجر
تو شمس و الضحایی یا رقیه
چو زهرا مادرت فردای محشر
شما صاحب لوایی یا رقیه
تو در شام بلا تا صبح محشر
سفیر کربلایی یا رقیه
به اذن حضرت باری تعالی
به درد ما دوایی یا رقیه
گره از کار عالم می گشایی
ز بس که با صفایی یا رقیه
گل بستان سرای آل عصمت
به دین رمز بقایی یا رقیه
محبان را ز لطف و جود و رحمت
کنی حاجت روایی یا رقیه
در این عالم گل باغ ولایت
همه امید مایی یا رقیه
خدا داند ز کار شیعیانت
شما مشکل گشایی یا رقیه
امید شیعه در صحرای محشر
ز لطف کبریایی یا رقیه
به جمع ما گل گلزار عصمت
نما امشب دعایی یا رقیه
به یاد غربت و مظلومی تو
به لب دارم نوایی یا رقیه
شدی ای تالی زهرا و زینب
به راه دین فدایی یارقیه
شهید راه قرآن راه عترت
به دست اشقیایی یا رقیه
گل پرپر تو از کنج خرابه
روان سوی خدایی یا رقیه
تو داری در کنار رأس بابا
عجب حال و هوایی یارقیه
کنار آن سر غلتیده در خون
شد هنگام جدایی یا رقیه
شده برپا ز سوز داغت ای گل
عجب بزم عزایی یا رقیه
(رضا) عبد و غلام درگه تو
زِ تو دارد بهایی یا رقیه
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_رقیه_س
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
ای سفیر کربلا بنت الحسین
دختر خون خدا بنت الحسین
باب مظلوم و غریب تو حسین
پنجم آل عبا بنت الحسین
همچو جد و جده ی مظلومه ات
بر همه مشکل گشا بنت الحسین
بر زمینی ها تویی نور امید
نوربخش ماسوا بنت الحسین
مظهر ایثار و صبر فاطمه
منشاء جود و سخا بنت الحسین
در دو عالم از کرامات خدا
کار تو لطف و عطا بنت الحسین
هر گره وا می شود با دست تو
ای گل باغ ولا بنت الحسین
با ولای تو خداوند کریم
بخشد هر جرم و خطا بنت الحسین
هرکه آید سوی تو با معرفت
می شود از غم رها بنت الحسین
سائلان درگهت را از کرم
می کنی حاجت روا بنت الحسین
مینمایی با دو دست کوچکت
درد بی درمان دوا بنت الحسین
دستگیر شیعیان مرتضی
این جهان و آن سرا بنت الحسین
تو گل گلزار عشقی، ما چو خار
در گلستان شما بنت الحسین
صورت پاک ترا کرده کبود
سیلی خصم دغا بنت الحسین
بر تو و بر عمه دشمن زد کتک
کوفه و شام بلا بنت الحسین
در خرابه خون نموده قلب تو
آن یزید بی حیا بنت الحسین
در طبق آورده پیش روی تو
آن سر از تن جدا بنت الحسین
بود از دیدار رأس پر زِ خون
بر لبت شور و نوا بنت الحسین
تو زدی با اشک و آهت از جگر
ناله ی وا غربتا بنت الحسین
کنج ویرانه سرا جان تو شد
در ره بابا فدا بنت الحسین
دستگیری کن ز من روز جزا
ای امید این (رضا) بنت الحسین
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_رقیه_س
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
ای گل باغ ولایت بر علی نور دو عین
یا رقیه ای گل خوشبوی بستان حسین
خلق و خویت زینبی ماه جمالت فاطمی
نجل پیغمبر تویی از نسل پاک هاشمی
ملجأ درماندگان باشد رقیه کوی تو
می رسد بر جان عالم یا رقیه بوی تو
شامل این عالم هستی بود احسان تو
شیعیان مرتضی تا روز حشر مهمان تو
کودک اما هرکه آید سوی تو حاجت رواست
درد عالم با نگاه تو رقیه جان دواست
ای گل زهرا تو دیدی ماجرای کربلا
در کنار عمه دیدی پرپر از کین لاله ها
گرچه همراه یتیمان حسین بودی اسیر
در مسیر کوفه و شام بلا بودی سفیر
بر گل رویت رقیه جوهر نیلی زدند
بر تو و طفلان بی بابا ز کین سیلی زدند
ظلمها دیدی ز دشمن کوفه و شام بلا
در چهل منزل سر بابا به روی نیزه ها
در کنار عمه ها بودی تو در بزم شراب
زین همه ظلم و ستم گشتی تو همچون شمع آب
عاقبت زندان، تو در آن گوشه ی ویران شدی
بهر بابای غریبت نیمه شب گریان شدی
تا درون آن طبق دیدی سر ببریده را
با جبین غرق خون دیدی تو نور دیده را
درد دلهای تو با رأس پدر آغاز شد
قصه ی مهر و وفا و عاشقی ابراز شد
با تو گویم دردها از سوز سینه ای پدر
بوده ام هر لحظه ای یاد مدینه ای پدر
آن دمی که از روی ناقه فتادم ای پدر
نیمه شب بر خاک صحرا سر نهادم ای پدر
زجر نامرد آمد اما ای پدر جای کمک
دید تنها و غریب هستم مرا می زد کتک
آن چنان زد سیلی کین بر روی من آن لعین
همچو زهرا مادرم گشتم پدر نقش زمین
از غریبی و ستم ها چون گل پژمرده ام
بنگر ای بابا به رویم یاس سیلی خورده ام
یوسف زهرا مرا همچون علی اصغر بخر
جان زهرا مادرت من را به همراهت ببر
ناگهان دیدند آن آیینه ی زهرا نما
بلبل باغ حسینی اوفتاده از نوا
دید زینب روح پاکش سوی جنت پر کشید
دیگر از دنیای دون با قلب خسته دل برید
نیمه ی شب شد کفن دخت شه کرب و بلا
شد نهان آن جسم پاکش گوشه ی ویرانسرا
پیکر او دفن شد کنج خرابه نیمه شب
زینب کبرا شده از داغ او جانش به لب
من (رضایم) نوکر درگاه آل مصطفی
یا رقیه دستگیری کن ز من روز جزا
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_رقیه_س
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
السلام ای اهل دل را نور عین
دختر مولای مظلومان حسین
السلام ای نور چشم فاطمه
دارو و درمان درد ما همه
کودک اما مقتدای امتی
یا رقیه پای تا سر رحمتی
ای یگانه دختر خون خدا
ای سفیر کوفه و شام بلا
غنچه ای از گلشن پیغمبری
کودک اما از همه دل می بری
همچو زینب تو صبور عالمی
چون حسین بن علی عیسی دمی
خواهر و دلداده ی اصغر تویی
زیب آغوش علی اکبر تویی
ای که هستی شمع جمع عالمین
بر تو می نازد گل زهرا حسین
عشق و ایمان و حیا زیبنده ات
جود و ایثار و کرم شرمنده ات
عالم هستی بود در مشت تو
جود می بارد ز هر انگشت تو
همچو زهرا خصلت و خوی شما
بر مشام جان رسد بوی شما
در سپهر دین تویی چون آفتاب
یا رقیه کن کرم بر ما بتاب
گرچه میدانم که هستم خار تو
سائلم من سائل دربار تو
بر تو و بر جده ات زهرا قسم
در دو عالم مهر و حب تو بسم
یا رقیه از محبان توام
من نمک پرورده ی خوان توام
گشته ام از لطفتان مهمان تو
در کنار سفره ی احسان تو
تو کرم کردی منم بر تو پناه
بر من مسکین ز لطفت کن نگاه
کن نگاهی از کرامت بر دلم
حل شود با یک نگاهت مشکلم
گرچه در گلزارتان خار و خسم
کن نظر بر من غریب و بی کسم
یا رقیه گرچه می دانی بدم
دعوتم کردی و مهمان آمدم
کن نگاهی بر دل بشکسته ام
دردمندم بر شما دل بسته ام
ای که هستی چون حسین مشکل گشا
با نگاهی درد ما را کن دوا
من ز طفلی بر شما هستم اسیر
یا رقیه جان بیا دستم بگیر
کی شود آیم کنار تربتت
سوزم و گریم به یاد غربتت
جان فدای آن دل بشکسته ات
روی سیلی خورده پای خسته ات
بس کتک از نانجیبان خوردهای
یا رقیه غنچه ی پژمرده ای
هر کجا نام پدر را برده ای
کعب نی یا تازیانه خوردهای
کوفیان و شامیان از بس بدند
هم تو را هم عمه ات را میزدند
در کنار رأس بابایت حسین
یا رقیه بوده ای در شور و شین
در کنار رأس بابا سوختی
درس عشق و عاشقی آموختی
ای سه ساله کربلایی حسین
جان خود کردی فدایی حسین
نیمه شب گردید جسم تو کفن
در خرابه دفن آن نیلی بدن
شد بهشت شیعیان ویرانه ات
تو شدی شمع و جهان پروانه ات
سوزد و گرید برای تو (رضا)
دستگیری کن ز ما روز جزا
یا رقیه از شما شرمنده ام
از شما دم می زنم تا زنده ام
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_رقیه_س
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
🏴 #محرم۱۴۰۱
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#سید_محمدحسین_حسینی
زخمی ترین شقایق این بوستان منم
(با ناخن شکسته ز پا خار میکنم)
چندان شکستهام که به هر جا نشستهام
آدم خیال میکند آنجاست میهنم
یک ماه دوری تو به من سالها گذشت
دیر آمدی چقدر عزیزم به دیدنم
با پیکری کبود هنوز ایستادهام
یعنی حریف کعبه نی و سنگ و آهنم
خلخال و گوشوار و النگوم گم شدند
بعد از تو من به زخم و به تاول مزینم
آن گیسویی که شانه کشیدی به باد رفت
با شعلههای خیمهی تو سوخت خرمنم
گفتی عروس میشوم اما بعید شد
پاییزی است آتیهی سبز و روشنم
من گم شدم مگر که تو پیدا کنی مرا
زجر آمد و نپرس ز از جای کندنم
با سر به خانهی رقبا رفتهای چه کار
از زانوی یزید چه کم داشت دامنم
*مصرع داخل پرانتز با اندکی تغییر
از جناب صائب تبریزی علیه الرحمه است
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#حضرت رقیه خاتون
#محرم ۱۴۱۰
روضه شده امشب به نام یک سه ساله
پای غمش جان می دهم با آه و ناله
نامش رقیه دختر دُردانه ی شاه
بابا بُوَد خورشیدِ عالَم ، دخترش ماه
واویلتا که عمر او طِی گشت با غم
سیلی ،خرابه ،تازیانه ،درد و ماتم
این قِصّه ی پُر غُصِه را گوید به بابا
از شام و کوفه ، کربلا گوید به بابا
بابا نبودی دختر تو پیر گردید
از زندگی بعد تو دیگر سیر گردید
دیدی که ارث مادرت بر من رسیده
در شام غم بابا شده مویم سپیده
دیدی که از دوریِ تو رفته شکیبم
خوش آمدی بابا ، تویی تنها طبیبم
در شام و کوفه تا تو را کردم بهانه
زد دشمنت از کینه بر من تازیانه
بابا ببین شد غَرق غم کُلِ وجودم
بالا نمی آید دگر دست کبودم
بعد تو دیگر روی آرامش ندیدم
هر جا که رفتم طعنه هایی می شنیدم
بابای من از روی تو شرمنده هستم
تو سر جدا گشتی ولی من زنده هستم
بابا ببین از غصه چشمان تَرم را
کو دامنت تا که به بر گیری سرم را
بابا دعایم کن که من زنده نَمانم
بعد تو دیگر ، من چرا باید بمانم ؟
اینجا رقیه عقده از دل باز کرده
در پیشِ عمّه از قفس پرواز کرده
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
خودم را میکِشم سویت دو پایِ ناتوان را نَه
غمم از یاد بُردم طعنههای کودکان را نَه
سرِ تو رفت و قولت نه یقینم بود میآیی
به عمه صبر دادی دخترِ شیرینزبان را نَه
تمام دختران خوابند زیرِ چادرِ عمه
یتیمت را ببر سربارم اما عمهجان را نَه
خداصبرت دهد دیدی که میخندند بر وضعم
که بر هر زخم طاقت داشتم زخم زبان را نَه
شنیدم غارتت کردند و عُریانت به خود گفتم
که دزدان را نمیبخشم خصوصا ساربان را نَه
حلالت میکنم ای تازیانه سنگ خاکستر
حلالت میکنم ای خار اما خیزان را نَه
همینکه چوب میخوردی لبانم چاک میخوردند
به او گفتم بزن من را ولیکن آن دهان را نَه
طنابی در تمام شهر دورِ گردنِ ما بود
فقط گفتم بکش مویم ولی این ریسمان را نَه
گذشتم با مکافات از حراجیِ یهودیها
من عادت داشتم بر درد ، درد استخوان را نَه
به من برمیخورَد ما سفرهدارِ عالمی هستیم
بیاندازید سویم سنگ اما تکه نان را نَه
اگرچه کودک و پیرش هولم دادند و مو کندند
پدر بخشیدم آنان را ولی پیرِزنان را نَه
#حسن_لطفی
#شعر_شهادت_حضرت_رقیه
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
یا ریحانة الحسین
ای یوسف رسیده به کنعان من،سلام
بابایمن!عزیزتر از جان من!..،سلام
ای دلخوشی این دل پر غم،خوش آمدی
بابا، به این خرابه ی ماتم خوش اومدی
دیدم چِقَدر حالت عمه عجیب شد
تو آمدی!...خرابه پر از بوی سیب شد
منّت سر شکسته ی دختر گذاشتی
وقتی به روی دامن من سر گذاشتی
حالا به موی مختصرت شانه می زنم
با دست کوچکم به سرت شانه می زنم
وضع لب و دهان تو تغییر کرده است
یک تکّه خیزران به لبت گیر کرده است
بابا ندیده ای که چه زجری کشیده ام
من روی خار تیز مغیلان دویده ام
زلفم به دست باد مخالف کشیده شد
این ارث فاطمه است که قدّم خمیده شد
از روی من مپرس که نیلی شده پدر
یاست کبود ضربه ی سیلی شده پدر
این معجرم که پاره و خاکی و نخ نماست
سوغات غارت حرم بی پناه ماست
این نیزه دارها چه گلی که نکاشتند
بر نی سر عموی مرا کج گذاشتند
کار رقیه ی تو پدرجان تمام شد
تا نوبت مصائب پردرد شام شد
نا محرمان به راه حریم تو سد زدند
بر پهلوی سه ساله ی تو بد لگد زدند
ما را میان خنده ی انظار برده اند
ما را کشان کشان سر بازار برده اند
دیدم که شامیان حرامی دریده اند
دیدم که معجر از سر عمه کشیده اند
دیدم بساط مستی بزم شراب را
آن چشم شور دشمن خانه خراب را
با داغ صحنه ای جگرم پاره پاره شد
حرف کنیز شد،به سکینه اشاره شد
امشب کنار پیکر بی جان من بمان
یک فاتحه برای گل پرپرت بخوان
#بردیا_محمدی
#شعر_شهادت_حضرت_رقیه
#یا_رقیه
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#شعر_آئینی
#غزل
#حضرت_رقیه
#کمیل_کاشانی
تويى به باغ ولايت گل بهار ، رقيه
كبود صورت ماهت بنفشه زار ، رقيه
كتاب كرببلا را كه خود تو حسن ختامى
حديث مرگ تو بخشيده اعتبار ، رقيه
خراب ، كاخ يزيد از شرار آه تو اما
بناى دولت عشق تو برقرار ، رقيه
اگر چه در غم بابا تو بيقرارترينى
قرار خاطر دلهاى بيقرار ، رقيه
دل كويرى من حسرت نگاه تو دارد
ز ابر لطف ، کمى بر سرم ببار ، رقيه
حسين ، فاطمه را در نگاه گرم تو می ديد
به قاب چشم تو شد بوسه اش نثار ، رقيه
سه ساله وارث زهرا به درد و داغ و مصيبت
خرابه بود و تو و داغ بيشمار ، رقيه
کمیل کاشانی - ۱۳۸۱
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#شعر_آئینی
#حضرت_رقیه_س_
دیدند که یتیمم و بی آشنا زدند
از کربلا به کوفه و شام بلا زدند
تا دینشان ادا شود و نذرشان قبول
بابا مرا برای رضای خدا زدند
از هر کجا که قافله ی غم عبور کرد
ما را به اسم خارجی آنجا صدا زدند
بر پیکر تو نیزه و شمشیر و سنگ خورد
ما را به تیغ زخم زبان ، ناسزا زدند
با او نگفته ام تو هم اصلا به او نگو
دور از نگاه عمه مرا بارها زدند
از دست «زجر» ، زجر فراوان کشیده ام
دستور می رسید از او هرکجا زدند
سنگین شده است گوش من و درد می کند
از بس میان راه مرا بی هوا زدند
در قلبشان نبود مگر کینه از علی
تنها به جرم فاطمه بودن مرا زدند
مثل تو راضی ام به رضای خدا پدر
یکبار هم گلایه نکردم چرا زدند
ﮐﻤﯿﻞ کاشانی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
#چارپاره
کجایی؟ تو بدون من
نمیرفتی آخه جایی...
ببین رو گردنم ردِّ
طناب افتاده بابایی
کجایی تا ببینی که
نمیتونم پاشم از جام
نشستم کنج ویروونه
میگیرم خار از پاهام
هجوم آوردن و بی تو
توو قلب من تلاطم شد
تموم خاطراتمون
میون شعله ها گم شد
کشیدن از پاهام خلخال
نمونده گردن آویزی
سرم ریخت-آتیش ِ خیمه
نمونده از موهام چیزی
کتک از حرمله(لع) خوردم
بدم میاد ازش بی حد
رباب(س) و گریه می انداخت
به عمه حرف بد میزد
گمونم گوشهٔ ابروم
شکسته...مضطرم کرده
یه شب افتادم از ناقه
با پهلویِ ورم کرده
واسه اینکه من از عمه
جداشم زجر(لع) میومد
همش محکم رو دستم با
غلافِ خنجرش میزد
دلم آتیشه بیتابم
برا داغِ عمیقِ تو
سنان(لع) داره یه انگشتر
شبیه اون عقیقِ تو
یه روز گوشواره م و دید و
دوید و زد سرم فریاد
کشید از گوشم و میگفت
به گوش ِ دخترم میاد
می مُردم تا که می دیدم
به جایِ روی ماهِ تو
نشسته شمر(لع) با خنده
به روی ذوالجناحِ تو!
#مرضیه_عاطفی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*