سلام(بخوانیدوارسال کنید):
مردی که همتراز رخش آفتاب نیست
در غربتش مجال حساب و کتاب نیست
خورشید،پشت ابر رود هم موثر است
زندان برای موسی جعفر حجاب نیست
در سجده ایستادگیش را به رخ کشید
دنیا حریف قدرت این انقلاب نیست
با تازیانه روزه ی خود باز کرده است
اینجا شکنجه هست اگر نان و آب نیست
این گوشه کعبه ی دل ما خاک می خورد
این دخمه لایق پسر بوتراب نیست
آورده اند رو به شکایت امام را
چندی ندیده قد رشیدش قیام را
این آینه شکسته و تکثیر می شود
غربت هزار مرتبه تصویر می شود
اوضاع زخم های تنش روبه راه نیست
دارد برای خوب شدن دیر می شود
آهش کنار دست خودش مانده بر زمین
اینجا هر آنچه هست زمینگیر می شود
اصلا نیاز نیست شکنجه شود دگر
کم کم خودش ز جان خودش سیر می شود
این پیرمرد زخمی افتاده از نفس
آخر برای چیست که زنجیر می شود
راضی شده به مرگخود از بس که خسته است
وقت شکنجه شاق شریفش شکسته است
حیف از قدی که بار مصیبات تا گذاشت
وای از غمی که پای خودش را فرا گذاشت
لعنت بر آنکه بر بدنش تازیانه زد
شأن عزیز فاطمه را زیر پا گذاشت
جز ناسزا به فاطمه در کل دردها
شکوه نکرد و سنگصبوری بنا گذاشت
زنجیر هم به رافت آقا دخیل بست
وقتی برای ضربه ی شلاق جا گذاشت
دیگر براش راه گریزی نمانده است
غیر از گریز روضه که در کربلا گذاشت
یک «شاه کم سپاه که با خیل اشک و آه»
او را کشانده است بهگودال قتلگاه
او را ز خویش برده دگر یاد کاروان
آتش رسیده است به سیمای دختران
رفتند روی نیزه عزیزان جوانجوان
فصل بهار طی نشده آمده خزان
خون حسین روی عقیقش نشسته است
انگشتری که رفته به دستان ساربان
زینب حریف باده پرستان شام نیست
شر می چکد ز گوشه ی پیمانه ی سنان
کاخ یزید بر سر زینب خراب شد
کشتی شکست خورده و طوفان خیزران
زینب هزار مرتبه آن روز جان سپرد
وقتی که چوب بر لب و دندان شاه خورد
#شعر_شهادت_حضرت_موسی_بن_جعفر
#حسین_واعظی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯