eitaa logo
کانون مداحان
26.7هزار دنبال‌کننده
21.1هزار عکس
21.3هزار ویدیو
198 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی. خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
تصور کن امامی دور تو مأمور هم باشد به ضرب و شتم تو مأمور هی معذور هم باشد درون خانه با ناموس خود باشی و جز اینها به هتک حرمت از بالا بر او دستور هم باشد به غیر از هتک حرمت در میان ناسزاهایش به جز فریاد و فحاشی کلام زور هم باشد تصور کن که در برخوردٍ با ماهی که در سجده ست به جز توهین به دستش حکم از منصور هم باشد تصور کن که حالا این تصورهای شرم آور برای آدمی از جنس خاک و ‌نور هم باشد تصور کن امام صادق از بین شکاف «در» ببیند لشکری اوضاعشان ناجور هم باشد تصور کن امام صادق است و بر سکوت و صبر به رغم لشکر شاگردها مجبور هم باشد به جز تصویر میخی داغ در چشم امام ما در آن تصویر حالا چکمه ای در دور هم باشد چه خواهد شد اگر آتش بگیرد درب و بعد از آن کسی که هی لگد را می زند مغرور هم باشد به روی ساقه ی زردش دو چندان می شود دردش اگر آن که لگد را می زند منفور هم باشد برای خود نه٬ می گرید برای مادرش زهرا بساط گریه پشت «در»اگر که جور هم باشد ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
ای خوشه ای ز خرمنِ فیضت تمام علم! با منطق تو اوج گرفته مقام علم پرواز کرده دور سرت مرغِ بامِ علم بر پا به پای کرسی دَرست قیام علم با صد زبان به علم کلامت، سلام علم هرجا که علم بود، تو بودی امام علم -تـو وارث کمـال و جــلال محمّدی -مصداقِ صدق و صادقِ آلِ محمّدی میلادِ دانش از نفسِ مشکبوی توست آیینۀ تمامِ کمالات روی توست یادآور رسول خدا خلق و خوی توست دارالشفای هر دل بیمار، کوی توست پیوسته علم، تشنه لب آب جوی توست گلواژه های وحی، پر از رنگ و بوی توست -علم و کمال بر سخنت بوسه می زند -آیـات وحی بـر دهنت بوسه می زند دانشوران چو مرغ اسیرند رام تو آب حیات خورده فضیلت ز جام تو بگرفته هوش از سر دشمن، هشام تو دل نیست آن دلی که نیفتد به دام تو علم و کمال و فضل و ادب فیض عام تو جوشد هماره علم کلام از کلام تو -مـلک وجــود، محفلـــی از یــادواره ات -هر لحظه از گذشت زمان یک هزاره ات بی منطق رسای تو قرآن زبان نداشت بی معجز کلام تو توحید، جان نداشت بی طاعت تو پیکر تقوا روان نداشت بی مکتب تو طایر وحی آشیان نداشت بی همت تو دین، شرف جاودان نداشت بی سینۀ وسیع تو دانش مکان نداشت -گفتار علمـی تو فزون از شماره بود -درس تو انقلاب حسینی دوباره بود ملک خداست معرکة اقتدار تو خوبانِ دهر، جد تواند و تبار تو توحید معتبر شده از اعتبار تو گلخانۀ وسیعِ امامت، بهار تو بحرالعلوم، قطره ای از جویبار تو شیخ مفید، لاله ای از لاله زار تو -«طوسی»و «مجلسی»و «صدوقت»سه آیت‌اند -بــا نــور دانـش تـــو چــراغ ولایت‌انــد آنان‌که راه عترت و قرآن گرفته اند تو نیستی و از نفست جان گرفته اند فضل و کمال و دانش و عرفان گرفته اند قدر و جلال و عزت و ایمان گرفته اند نور از زُراره، فیض ز حمران گرفته اند بینش ز بوبصیر، فراوان گرفته اند -ای وارث علـوم امامــان راستین! -داری هزار جابر حیان در آستین بی نطقِ تو، ریاض نیایش ثمر نداشت دریای موج‌خیزِ ولایت، گهر نداشت در سینه آسمان امامت قمر نداشت آیات روح‌بخشِ الهی اثر نداشت قرآن زبان و، دین سندِ معتبر نداشت نخلِ امیدِ خونِ خداوند، بر نداشت -ای در تو هیبتِ حسن و غیرتِ حسین ! -فرقی نداشت نطق تو و نهضت حسین با آنکه خاک پاکِ مدینه دیار توست ویرانۀ بقیعِ دلِ ما مزار توست تا روز حشر، سینة ما داغدار توست هر شیعة شکسته‌دلی اشکبار توست قلبش ز دور، مشعلِ شب های تارِ توست هر شب امام منتظران، بی قرار توست -صورت نهاده یوسف زهرا به خاک تو -گرید هماره بـر جگرِ چاک‌چاک تو ای آفتاب، زائر صحن و سرای تو! عمری مدینۀ دل ما کربلای تو گردون پر از ستارۀ اشکِ عزای تو خاموش شد چگونه صدای دعای تو؟ چون شمع، آب گشت ز سر تا به پای تو چشمی بده که گریه کنم از برای تو -جرمت چه بـود ای پسر فاطمه؟ چرا- -منصور کشت از ره کین بارها تو را؟ شرح غم تو خون به دل سنگ خاره کرد منصور دون به تو ستم بی شماره کرد مانند شمع، آب، تنت را هماره کرد قلب تو را ز زهر جفا پاره ‌پاره کرد با کشتن تو بغضِ دلِ خویش چاره کرد در نای سوخته نفست را شراره کرد -تنها نه در غم تو روان اشک «میثم» است -گریان به یاد غربت تو چشم عالم است ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
از مسیر در نه ، از دیوارِ خانه ریختند روز نَه این قومِ نامحرم شبانه ریختند حتم دارم با قلاف و تازیانه ریختند یک نفر آمد به محراب و نمازش را شکست بی حیایی بی هوا راز و نیازش را شکست نیمه شب هست آه فکر سن و سالش نیستند ریسمان‌ها می‌کشند و فکر بالش نیستند بینِ این خانه مگر اهل و عیالش نیستند او خدای غیرت است از درد میریزد بِهَم پیش طفلانش مَکِش نامرد می‌ریزد بِهَم باز هم صد شُکر آتش بر سر و رویش نخورد این درِ سوزان حیا کرد و به پهلویش نخورد سنگ بی احساسِ دیواری به اَبرویش نخورد باز هم صد شُکر در ، آئینه‌اش را خط نزد در میانِ شعله میخی سینه‌اش را خط نزد در میانِ کوچه‌ها با زور او را می‌کِشند بر زمین می‌اُفتد و بدجور او را می‌کِشند روی مرکب میروند از دور او را می‌کِشند پیرمرد شهر با هر زحمتی پا می‌شود آه می‌گوید فقط " یا عَمَّتی" پا می‌شود دخترک میگفت با نِی حنجرش را پس بده من یتیمم طشتِ زر یک شب سرش را پس بده جان بابا ، ساربان انگشترش را پس بده حرمله وقتی که می‌آید پریشان می‌شوم پشتِ عمه ، زجر وقتی هست پنهان می‌شوم کوچه کوچه تکه تکه پیشِ ما نان ریختند شامیان نان خشک‌ها را پیش مهمان ریختند دختران تَه ماند‌ه‌ها را پای طفلان ریختند عمه جان حس می‌کنم مژگانِ بابا کم شده خیزران ای وای یک دندانِ بابا کم شده ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
پیرمردی به دل شرر داری کوهی از غصه دور و بر داری میروی دسته بسته نیمه شب از دل کوچه ها گذر داری ناله مادرانه میشنوی داغ مادر سر جگر داری از در خانه ها که میگذری روضه با میخ پشت در داری دود و اتش به یاد می اری دیده ای غرق خون و تر داری بی حرم ماندنش تورا کشته با خودت درد همسفر داری بین ره میخوری زمین اقا چقدر زخم و شعله ور داری پا برهنه بدون عمامه جان نداری قدم تو بر داری از نگاهت شراره میریزد حالتی مثل محتضر داری میروی قتلگاه شکر خدا هم تنت هست هم که سر داری خنجری نیست زیر حلقومت سالمی سایه روی سر داری سینه ات را کسی لگد نزده لااقل جان مختصر داری نشدی بی پناه مثل حسین وقت مردن تو یک پسر داری بس که گفتی نماز اول وقت تا ابد عاشق انقدر داری در عزایت همیشه گریانیم با دعای شما مسلمانیم ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
چه کوتاه است دستِ عاشقانت از مزارِ تو که پاییزیست حالِ زندگی دور از بهارِ تو کنارِ تربتت امشب نه اشکی و نه زوّاری یقیناً مادرت زهرا نشسته سوگوارِ تو گلابِ شستشویی غیرِ اشکِ چشمِ مادر نیست ببارد خون بشوید تا غم از گرد و غبارِ تو حریمت خلوتِ درد و، نه شمعیّ و نه ایوانی فقط چندین کبوتر لانه کرده در کنارِ تو فدای دردِ پنهانت، که تو این گونه آرامی جهانی مات و مبهوت از تماشای وقارِ تو دریغا! نقطه ی نوری، در این وادیِ غربت نیست! از این تصویرِ غم حتی، ملائک داغدارِ تو فدای قبرِ خاکی ات، دلم صحن و سرای تو سرم بر آستانِ تو، دل و جانم نثارِ تو! تو شمعِ روشنی گر چه، سکوتِ سردی و امّا رسد روزی همه عالم، بگردد در مدارِ تو تو سر سبزی و زیبایی تو عطرِ باغِ زهرایی مبادا اینکه کم گردد شکوه و اقتدارِ تو! ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
کوچه کوچه مدينه لبريز از عطر و بوي محمّدی شده است به تن شهر باز گشته حيات غرق در رفت و آمدی شده است دم به دم با دم مسيحایی منتشر می‌کنی حقايق را به ديار مدينه می‌بخشد چشم‌های تو صبح صادق را با شکوه تو تا هزاران سال سرفراز است رايت شيعه که به «قال الامامُ صادق»‌ها زنده مانده هويّت شيعه لحظه لحظه زُراره‌پرور بود يابن‌طاها! نبوغ چشمانت شده صدها مفضّل و جابر ريزه‌خوار فروغ چشمانت در عروج الهی‌ات هر دم جان تو شوق بندگی دارد نيمه‌ی شب قنوت دستانت درس عشق و پرندگی دارد يک شب بی‌قرار و بارانی که تو بودی انيس سجاده از غم تو فراتِ خون می‌شد زمزم چشم خيس سجاده آن شبی که در آتش کينه باغ ياس و شقايقت می‌سوخت هيزم و تازيانه آوردند چقَدَر قلب عاشقت می‌سوخت اي محاسن سپيد آل الله! دست بسته تو را کجا بردند تن تو در مدينه بود اما دلتان را به کربلا بردند قلب تو مثل اين حسينيه‌ها شب جمعه هميشه هيأت داشت داغ هفتاد و دو گل پرپر در دو چشم ترت اقامت داشت گريه بر داغ سيد الشهدا شده بود افضل العباداتت وقت روضه دل تو زائر بود گوشه‌ی قتلگاه ميقاتت مجلست روضه‌خوان نمی‌خواهد در حضورت اشاره‌ای کافی‌ست تا شود حجره‌ی تو کرب‌وبلا گريه‌ی شيرخواره‌ای کافی‌ست آن شبی که سه مرتبه آمد خاتم الانبيا به ياری تو از غروب غريب عاشورا ياد می‌کرد اشک جاری تو اين طرف بی‌کسی اهل حرم آن طرف ازدحام و هلهله بود اين طرف يک امام بی‌ياور آن طرف يک سپاه حرمله بود ديگر از کاروان عاشورا چشم در خون نشسته‌ای مانده تکيه‌گاهی به غير غربت نيست آه نيزه شکسته‌ای مانده يک نگاهش به غربت زينب يک نگاهش به سوى جانان است لحظه‌های تلاطم عرش و لحظه‌های عروج قرآن است ضربه‌ی تيغ‌ها رقم می‌زد غرق خون،‌ اعظم مصائب را «أم حسبت...» به روى نی بردند سر گلگون نجم ثاقب را... ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
مگر رسول به وصفش بیان کند سخنی که وصف ذات خدا نیست کار همچو منی جواب هر چه که باشد نوازش است مرا خدا کند بنوازد مرا ولو به "لن" ی بساط حوزه کرم می کند، چه ذوالکرمی بساط روضه عطا می کند، چه ذوالمننی به دست شیخ الائمه غدیر جان بگرفت بله؛ غدیر جوان شد ز باده ی کهنی ببین حدیث حدیث و ببین که بحث به بحث چگونه یک تنه رفته به جنگ تن به تنی به "جعفر بن محمد" بگو بسوز و بساز مباش فکر حرم گر نواده ی حسنی سیاه تر ز همه روزگار پروانه ست اگر که شمع بسوزد میان انجمنی نخست آنچه صدا می کند سر زانوست اگر کشیده شود ناگهان سر رسنی ببین چه بر سر زن یا که مرد می آید طناب را بکشی، تازیانه هم بزنی عبا نداشت که از خجلتش به سر بکشد پناه برد به یک آستین پیرهنی چه سخت می گذرد مرد آبروداری طی طریق کند با غلام بد دهنی اگر چه سوخته در، جای شکر آن باقی ست که میخ در نگرفته به گوشه بدنی اگر چه از نفس افتاده باز هم راضی ست که بین کوچه نیفتاده است هیچ زنی چه حرفها نشنید و چه چیزها که ندید شکسته دل شد و آمد ولی چه آمدنی غریب نیز از اینجا نمی رود عریان برای تو کفن آورده اند، عجب کفنی... ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
خورشید بود و ماه به نورش نظاره داشت در کهکشان علم هزاران ستاره داشت عطر کلام وحی زلعل لبش چکید فضل و مقام و منزلتی بی شماره داشت در مکتب فضیلت و جاوید دانشش او"بوبصیر" و "مؤمن طاق" و "زراره" داشت کس پی نبرده است براین نور لایزال دریای فضل او مگر آخر کناره داشت هرگز خزان ندید گلستان علم او زیرا که این بهشت بهاری هماره داشت سوگند بر ترنم قرآن که "هل اتی" بر جود و بر سجیّت او استعاره داشت آتش برای خادم او چون خلیل بود وقتی تنور شعله کشید و شراره داشت پوشانده است ابر غمی آفتاب را هرگه به سوی کرب و بلا او نظاره داشت لرزید بند بند تنش در عزای او وقتی به داغ وماتم زهرا اشاره داشت حاجت به زهر دادن این مقتدا نبود زیرا دلی چنان جگرش پاره پاره داشت تنها نه دربقیع "وفائی" که این امام درسینه های ما همه دارالزیاره داشت... ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
تا نگاهش را به روی قرص ماه انداخته ماه را در فهم خود در اشتباه انداخته روزگارش مثل شبهای پر از مهتاب شد هرکسی چشمی در این چشم سیاه انداخته نه فقط یوسف، که دست بی وفای روزگار صادق آل علی را هم به چاه انداخته باز هم تکرار کرده روزگار آن کوچه را پشت درب خانه ای آتش به راه انداخته چل نفر را دیده که پشت درِ یک خانه اند چون به کوچه از شکاف در نگاه انداخته زهر هم مانند میخ تیز اما از درون خویش را بر پهلوی یک بی گناه انداخته زهر کاری کرده که شیخ الائمه وقت وعظ؛ بین هر حرف خودش صدبار آه انداخته زهر کاری کرده که فرزند مثل مادرش گاه بالا برده دستش را و گاه انداخته پیرمردی خسته در گودال حجره با عطش کربلای دیگری امشب به راه انداخته هر امامی بارگاهش قد کشیده، این امام؛ زیر پای زائرانش بارگاه انداخته بارگاهی از سکوت و مرقدی از جنس دل بر فرازش گنبدی از جنس ماه انداخته ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
ناگهان زلفِ پریشان تو را می گیرند سر سجاده گریبان تو را می گیرند تو در این خانه بنا نیست که راحت باشی چند هیزم سر و سامان تو را می گیرند وقت نعلین به پا کردن تو یک آن است چون حسودند همین آنِ تو را می گیرند دختران تو یقیناً زکسی ترسیدند بی سبب نیست که دامان تو را می گیرند سعی کن بلکه خودت را بکشانی ورنه ریسمان ها به خدا جانِ تو را می گیرند... ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
از مهر، آسمان مدینه اثر نداشت من سفره‌ام کباب، به غیر از جگر نداشت «ما آن شقایقیم که با داغ زاده‌ایم» جز داغ دل نصیب، جگر بیشتر نداشت بردند اگر به بزم عدو نیمه‌شب مرا آن جا یزید و چوب تر و تشت زر نداشت از کودکانِ لرزه به پیکر فتاده‌ام یک تن امید دیدن روی پدر نداشت گویی مدینه رسم شده خانه سوختن سهمی دگر ز مادر خود این پسر نداشت غم نیست خانه‌ام اگر آتش گرفت، شکر گر خانه سوخت، فاطمه‌ای پشت در نداشت ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
کاش میشد بگذارند مُهیا گردد شبِ او صبح به محرابِ مصلا گردد شبِ او صبح نشد ، نیمه شب او را بردند تا که با زخمِ زبان آن شبش احیا گردد شعله بر خانه‌اش انداخت حرامی تا زود درِ این خانه به یک ضربه‌یِ پا وا گردد درِ آتش زده کم بود بیاُفتد رویَش باز کم بود که میخی به تَنی جا گردد پیشِ طفلان پِیِ مَرکب پدر پیری رفت تا که این کوچه پُر از ناله‌ی بابا گردد دو قدم راه نرفته به زمین می‌اُفتاد که پُر از زخمِ تنِ خسته‌ی مولا گردد فرصتی هیچ ندادند و کشیدند تنش قبل از آنی که نفس تازه کُنَد پا گردد گرچه می‌خورد زمین گرچه کشیدند به خاک روضه‌ای خواند غمش باز مُداوا گردد روضه‌ی غربتِ پیری که به زانو آمد به امیدی که گُلِ گُمشده پیدا گردد پیرمردی به سرِ نعشِ جوانش آمد شاهدِ کَم شدنش وقت تَقَلا گردد اِرباً اِربا بدنی دید به دستش فهمید هرچه کردند نشد تیغِ دگر جا گردد دشنه و تیغ و تبر دست به دستِ هم داد بدنی باز شود مثل معما گردد دست و پا زد پسری تا پدری جان بدهد دست و پا زد پسری تا کمری تا گردد دست انداخت به دورِ بدنش ریخت زمین دست انداخت دهانش نَفَسش وا گردد چشم را نیزه گرفته است اگر چشمی بود کاش میشد نظرش قسمتِ بابا گردد چند عضو از بدنِ اکبرش آنجا کَم بود خواهرش بود ولی حلقه‌یِ نامحرم بود ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بیا صاحب زمان، دور زمان در حال تغییر است همه چشم انتظار تو، جهان در حال تغییر است قدم بردار فرمانده که سربازان کفن پوشند خبردار ایستاده پادگان درحال تغییر است ببار ای ابر رحمت خشکسالی را بده پایان که رعدی جسته رنگ آسمان درحال تغییراست سفید و سبز و قرمز با لوای زرد حزب الله به هم پیوسته و رنگین‌کمان درحال تغییر است فضای منطقه پرگشته از آوای یامهدی کهن جغرافیای ملک جان در حال تغییراست به بیت المَقدس ای دل از کدامین راه باید رفت بیا فلک النجا، روح و روان درحال تغییر است شکوه اربعین را هر که دیده نیک سنجیده که سالک را مسیر کاروان درحال تغییر است حسینی باش اما ریشه ای یعنی غدیری باش که هرلحظه شروط امتحان درحال تغییر است هرآنکس یاحسینش بی عمل باشد غدیری نیست مباش از فرقه ای که همچنان در حال تغییراست رسد از عرش داداری به گوش آهنگ بیداری به پیران گو بلی نسل جوان در حال تغییراست نخورد این بار تیری بر هدف از جانب دشمن که چشم تیز بین دیدبان درحال تغییر است ز ابزار دفاع ما مهاجم می کند وحشت قوای رزم دنیا را توان درحال تغییر است روانت شاد "تهرانی مقدم" خانه ات آباد که بیش از پیش بُردِ موشکان درحال تغییر است بگو بر دشمن بیدادگر بشناس ایران را که مارا نه هدف، نه آرمان در حال تغییر است همان پرچم که روح الله بالا برد بالا ماند که بالا میرود او را مکان در حال تغییراست علی نامی بود حامی به جمهوری اسلامی که خود روح خدا باشد نشان درحال تغییر است بصیرت پیشه اند انصار دین احرار با غیرت اُحُد تثبیت گشته نهروان درحال تغییر است سپاه قدس تجدید قوا کرده زند سیلی به اسراییل ، کز عزمش گمان در حال تغییر است عراق آزاد و شام آزاد و لبنان و یمن آزاد دل بحرین و آذربایجان درحال تغییراست عرب باشی، عجم یا ساکن هر ناکجا آباد بدان آگاه باش این خاکدان درحال تغییر است امیری خواهد آمد ، خواهد آمد نه، که می آید به دست او بساط ظالمان در حال تغییر است به نام خادم آن خائن که عِرض مکه را برده نمی فهمد که حکم و حکمران درحال تغییر است بقیع را می‌کند آباد امام آتشین فریاد نکن تردید ای دل داستان در حال تغییر است ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
با طنابی آمد و با زور بازو را کشید رفت دنبالِ خودش این پیرِ کَم‌سو را کشید بعد از اینکه بر زمین اُفتاد از سجاده‌اش رویِ خاکِ حجره‌اش تا پشتِ در او را کشید پیرمرد از آتشِ در رد شد اما داد زد حَتم دارم که به در بدجور پهلو را کشید گاه بر دیوار خورد و گاه هم بر خاک خورد خوب پیدا هست بر این راه  اَبرو را کشید نانجیبی از محاسن نانجیبی از عباش یک نفر زد پشتِ پا و یک نفر مو را کشید چشمها را باز کرد و دید دنبالِ علی آنکه او را میکِشَد در شعله بانو را کشید چشمها را باز کرد ، دختری را باز دید میدَود دستی ولی از دور گیسو را کشید زجر نازش می‌کند بر خار و تیغ و سنگ و خاک گاه پهلو را کشید و گاه زانو را کشید ۹۸/۰۴/۰۷ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
مگر رسول به وصفش بیان کند سخنی که وصف ذات خدا نیست کار همچو منی جواب هر چه که باشد نوازش است مرا خدا کند بنوازد مرا ولو به " لن " ی بساط حوزه کرم میکند ، چه ذوالکرمی بساط روضه عطا میکند ، چه ذوالمننی به دست شیخ الائمه غدیر جان بگرفت بله ؛غدیر جوان شد ز باده ی کهنی ببین حدیث حدیث و ببین که بحث به بحث چگونه یک تنه رفته به جنگ تن به تنی به جعفر بن محمد بگو بسوز و بساز مباش فکر حرم گر نواده ی حسنی سیاه تر ز همه روزگار پروانه ست اگر که شمع بسوزد میان انجمنی نخست آنچه صدا میکند سر زانوست اگر کشیده شود ناگهان سر رسنی ببین چه بر سر زن یا که مرد میاید طناب را بکشی ، تازیانه هم بزنی عبا نداشت که از خجلتش به سر بکشد  پناه برد به یک آستین پیرهنی چه سخت میگذرد مرد آبروداری طی طریق کند با غلام بددهنی اگر چه سوخته در ، جای شکر آن باقی ست که میخ در نگرفته به گوشه بدنی اگر چه از نفس افتاده باز هم راضی ست که بین کوچه نیفتاده است هیچ زنی چه حرفها  نشنید و چه چیزها که ندید شکسته دل شد و آمد ولی چه آمدنی غریب نیز از اینجا نمیرود عریان برای تو کفن آورده اند ، عجب کفنی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
کشید بند طناب و تو را زمینت زد میان کوچه تو را بی هوا زمینت زد همین که پا شدی از جا دوباره افتادی دوباره کینه آن بی خدا زمینت زد بلند شو که دوباره جسارتی نکند چه ها نگفت به تو، هر کجا زمینت زد رسیده ای وسط کوچه بنی هاشم صدای ناله خیرالنسا زمینت زد صدای سیلی و آن گوشواره می آید صدای سیلی او بی صدا زمینت زد فدای گریه تو یا مروج العاشور همیشه یاد غم کربلا زمینت زد سری که گشت جدا از قفا شما را کشت سری که رفت روی نیزه ها زمینت زد میان شعله به یاد رقیه افتادی کشید بند طناب و تو را زمینت زد ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
هزار مرتبه شکر خدا که شیعه شدیم به سینه مُهر ولای علی نشانه زدیم غلام خانه ی اولاد مصطفی هستیم و دل به ریشه ی خاکی چادری بستیم، که گفته اید دو عالم گدای مادر ماست که خلق عالم و آدم برای مادر ماست به لطف درس تو ما شیعه ایم شکر خدا به زیر دین شمائیم تا ابد آقا تو شیعه را نه، که اسلام را بنا کردی چه مکتبی تو از این درس ها به پا کردی هزار حوزه و مکتب به پا شده امّا هنوز هم نرسیده به ابتدای شما اگر چه این همه عالِم به حوزه ها هستند هنوز جیره خور سفره ی شما هستند سلام ما به شما ای سلاله ی پر نور سلام ما به شما یا مروج العاشور نشسته ایم در این روضه ها کنار شما که اشک ما بشود مایه ی قرار شما چقدر گریه نوشتی به پای عاشورا چقدر روضه نوشتی برای عاشورا به داغ پیکر اکبر چقدر باریدی به یاد حنجر اصغر چقدر باریدی به دست بسته ی زینب چه گریه ها کردی چه گریه ها که به دست ز تن جدا کردی چقدر حسّ عجیبی حکایتت دارد چه ماجرای غریبی شهادتت دارد اسیر داغ شمائیم و سینه می کوبیم به سینه از غم داغ مدینه می کوبیم دوباره هیزم و آتش، دوباره دود سیاه دوباره روضه زهرا، دوباره گریه و آه تو را چو جدّ غریبت کشان کشان بردند میان خنده اوباش و این و آن بردند میان کوچه ی غم ها زمین زدند تو را شبیه حضرت زهرا زمین زدند تو را درست ... اینکه زمین خوردی و پر از دردی اگرچه پیر، ولی بازهم شما مردی خدا کند که دگر مادری زمین نخورد به پیش چشم ترِ دختری زمین نخورد ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
باز از دعای مادر نام آشنای ما امشب بساط روضه به پا شد برای ما خون گریه می کنند تمام ستاره ها همراه چشم های زمین ، پا به پای ما از بوی دود و آتش کوچه مشخّص است بوی مدینه می دهد این گریه های ما یک عدّه از سقیفه شبیه مغیره باز خون کرده اند بر جگر مقتدای ما با ریسمان و هیزم و آتش رسیده اند تا که نمک زنند به زخم عزای ما یک پیرمرد پای پیاده ! چه روضه ای ! خاکی به سر کنید از این ماجرای ما شیخ الائمه و سر عریان عجیب نیست ؟ این ها شده است غصّه ی بی انتهای ما ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
اولین حادثه این بار نبود ولی انگار که تکرار نبود صحنه انگار شبیه آن روز ... شهر را طاقت دیدار نبود وقتی آمد که تو تنها باشی نیمه شب بود و تو را یار نبود در دل ابن ربیع نامرد رحم و مردانگی انگار نبود من بمیرم که برایت آقا فرصت بستن دستار نبود خوب شد وقت عبورت از در حرفی از تیزی مسمار نبود لااقل وقت عبور از کوچه شادی و هلهله در کار نبود سر تو روی نی و ناموست سر هر کوچه و بازار نبود ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
قامت آسمان خم است امشب دل عالم پر از غم است امشب از دو دیده به وسعت دریا خون ببارم اگر کم است امشب چشم کم سوی مادرم زهرا خیسِ باران نم نم است امشب داغ سنگین سینهء زهرا مثل داغ محرّم است امشب هر کسی روضه آمده حتماً نامه دارد که محرم است امشب خانهء پیرمرد شهر نبی هدف سیل ماتم است امشب دست بسته که برد آقا را باز خون کرد قلب زهرا را باز هم قصّهء در و آتش ماجرای کبوتر و آتش باز امشب به یاد می آید واژه های در و پر و آتش مثل آن روزهای دلتنگی قصّهء تلخ مادر و آتش حیدر و چشم های بارانی مانده در کار همسر و آتش پیرمرد و سر نپوشیده چشم از غصّه ها تر و آتش در مدینه در و پر و آتش کربلا ، خیمه ، معجر و آتش زخم های دلش امانش برد دم آخر عطش توانش برد ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
شکر خدا که دست به دامان صادقیم یعنی همیشه بی سر و سامان صادقیم بی راهه نیست اینکه بگویم تمام ما سلمان حیدریم و مسلمان صادقیم از تشنگیِّ روز قیامت هراس نیست تا لحظه ای که تشنه ی باران صادقیم با دیدن صلابتِ ایوانِ کربلا فکر درست کردن ایوان صادقیم مثلِ فرشته های به دُور مزار او در حسرت مزارِ چراغان صادقیم ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
السلام ای دل و دلدار اباعبدالله ششمین سید و سالار اباعبدالله همه با دیدن تو یاد حسین افتادند ای حسینیه سیار اباعبدالله ما حسینی شدگان ِ نفس گرم توایم به تو هستیم بدهکار اباعبدالله کار تو داده نتیجه چه قیامت کردند اربعین لشکر زوار اباعبدالله در و دیوار مدینه ز غم بی کسیت می زند تا به ابد زار اباعبدالله مادری بودی و کوبید در ِ بیت ِ تو را آتش آن در و دیوار اباعبدالله یعنی از آن همه شاگر در آن شب آقا یک نفر با تو نشد یار اباعبدالله ؟! تا که بستند دو دستان تو را شد زنده غربت حیدر کرار اباعبدالله تو علی گشته ای و ابن ربیع هم قنفذ وای از این همه تکرار اباعبدالله این چه سری است که شد ذکر لبت وا اماه با زمین خوردنت هر بار اباعبدالله سر ِ پیری گذر ِ تو به چه جاها افتاد وای از آن همه آزار اباعبدالله هر چه هم بر سرت آمد دم آخر ز عطش چشم های تو نشد تار اباعبدالله خواهر تو نشد ای شاه برای پسرت در دل شعله پرستار اباعبدالله کفنت خار بیابان نشد و بی تو نرفت دخترت بر سر بازار اباعبدالله ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
گرفته باز بهانه دلم هوایت را رسان به دیده مسیحا تو خاک پایت را ششم امام دو عالم تویی که مثل علی به دوش خود زده ای پرچم هدایت را چه دلنواز ، دعایی که بر لبت باشد به گوش دل برسان سوز ربنایت را امام صادق دنیا ، غریب ‌و تنهایی نشد غریب گذاری تو آشنایت را تو هم کریمی و ابن کریمی ای آقا کرم نما و ببر کربلا گدایت را تو بار بستی و رفتی از این جهان و ببین گرفته خیل ملک در جنان عزایت را بیا اجازه بده تا که با دلی پر خون بخوانم از غم ناخوانده روضه هایت را شنیده ام که در خانه ات گرفت آتش به یاد فاطمه کن شرح ماجرایت را شنیده ام که شما را چه بی هوا بردند نشد چنان که به پوشی به تن عبایت را نفس نفس زدنت را حرامیان دیدند ولی ندید کسی سوز گریه هایت را به پشت مرکب دشمن دلت کجاها رفت بگو تو با همه اسرار کربلایت را بخوان تو روضه که عالم شود عزاخانه بربز بر دل ما داغ نینوایت را بگو که با پسر فاطمه چه ها کردند بگو که با دم خنجر سرش جدا کردند ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
میان سینه اَش وقتی خدا نور یقین انداخت علوم مذهب حق را درونِ جانِ دین انداخت رائیس مذهب ما را به زور از خانه می بردند نگاهی او غریبانه به درب آتشین انداخت کسی که آیه یِ قرآنِ بی معصوم از بَر بود عبا را از روی تفسیر آیات مبین انداخت مگر نور امامت را ندید از چشم های او چرا از روی بغض عمامه اش را بر زمین انداخت؟؟ کسی که در میان کوچه و بازار او را بُرد عجب زخم عمیقی بر دِلِ روح الامین انداخت درآن وقتی که شدمسموم زهر کین به زعم من خدا شالِ سیاهی بر روی عرش برین انداخت برای داغ جان سوزش که قاصر هستم از وصفش خدا حُزنِ عجیبی درقلوب مومنین انداخت ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام ای مصحفِ توحیدِ سرمد سلام ای صادقِ آلِ محمد (ص) سلام ای آنکه نورِ راستینی به جانها قبله ی اهل یقینی لسانِ حکمتت موجی خروشان زلالِ چشمه ات جاری و جوشان لبت مملوِ تسبیحِ خداوند دلت با مهرِ شیعه خورد پیوند طنینِ عشقِ تو پیچیده در جان به اوجِ عزت آمد عقل و عرفان تویی پایه گذارِ مکتبِ عشق شکوه و اقتدارِ مکتبِ عشق حضورت جلوه ی تفسیرِ روشن نگاهت عطرِ نابِ باغ و گلشن طلوعِ صبحِ زیبای جهانی مباهاتِ تمامِ شیعیانی دو چشمانت زلالِ نور و دانش تو دستانت پُر از شوقِ نوازش تمامِ علم سیراب از کلامت بلند آوازه‌ی شیعه به نامت طلوعِ فجرِ تو چه صادقانه است سراسر دلربا و عاشقانه است تو در باغِ ولایت ریشه داری زلالِ نور در اندیشه داری مزارت مهبطِ افلاکیان است تجلیگاهِ قلبِ عاشقان است شعاعِ پُر فروغت تا به خورشید حدیثِ ماندگارت باغِ توحید دریغا که تویی از عشق محروم تمامِ عمرِ خود مظلومِ مظلوم فراخِ سینه‌ات سرشار از نور به چشمانِ جهالت لیک محصور اگر چه عشقِ دریا جاودان است گلستانِ دلت امّا خزان است طلوعت سبز ای والفجرِ صادق کلامت نور ای قرآنِ ناطق تو کوهِ با وقاری تا همیشه به دلها ماندگاری تا همیشه غریبانه تو را می خوانیم ای نور به پای عشقِ تو میمانیم ای نور زمین از داغِ تو گشته سیه پوش بقیع در ناله های سرد و خاموش کبوتر ها مقیمِ خانه ی تو تو شمعی و دلم پروانه ی تو مدینه ای دیارِ زخمِ دیرین شرارِ شعله های آتشِ کین تمامِ کوچه هایت بوی دود است به بستر مادری رویش کبود است اگر چه در میانِ خون نشسته است ولی قبرِ تو را با اشک شسته است بگو آن ماهِ خفته زیرِ گِل را به آتش می کشد داغِ تو دل را! ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯