eitaa logo
مداح امام زمان
170 دنبال‌کننده
89 عکس
157 ویدیو
9 فایل
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽ سلام پدر مهربانمان این الطالب بدم الزهرا سارِعُوا إِلى المهدی صاحب هذا الأمر الشريدُ الطريدُ الفريدُ الوحيد: بشتابید بسوی صاحب این امر، همان رانده شده دور شده یگانه و تنهاست. ارتباط با خدمتگزار کانال: @mahdeya313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◦•●◉✿ اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُِ ✿◉●•◦ ●ڪربلا با دلبریاش برا من۲ از یه زائر اشک چشماش برا تو از زیارت خاطرهاش برا من از یه جا مونده گله هاش برا تو دق می ڪنن ڪربلانرفته هابغض میکنن دق می ڪنن تامیگی امام رضابغض میکنن دق می ڪنن توی روضه بی هوابغض میکنن ★از حال لیلی سخته شنیدن مجنون همیشه ڪارش حسرت کشیدن ♢سالار زینب... ●ڪربلا با عطر سیبش برا من حرُ عابسُ حبیبش برا تو حرمُ حال عجیبش برا من ماڪو مثلک الغریبش برا تو۲ آرزومــہ زیر قُبة الکرم گریه کنم آرزومــہ دم شیش گوشه برم گریه کنم آرزومــہ شب جمعه تو حرم گریه کنم ★آخر روقیہ ات حاجت روام کرد ممنونم از این که منو آقا صدا کرد ♢سالار زینب... ‌●اربعین پیاده راهش برا من زینبو بغض نگاهش برا تو ڪربلا با سوزوآهش برا من جون دادن تو قتلگاهش برا تو می زدنت جلو چشم مادرت می زدنت می زدنت یدفعه ریختن سرت می زدنت می زدنت وای به حال خواهرت می زدنت ★خیمه به خیمه میره به غارت بعد تو زینب میره ڪوفه اسارت ♢سالار زینب...
کربلایی امیربرومند|amirboroumand_channel@4_5791858935908532687.mp3
زمان: حجم: 12.37M
❁﷽❁ ‌ 🎧 فایل صوتی👆 🎙بانوای: ılı.lıllılı.ıllı.ılı.lıllılı.ıllı.ılı.lıllılı ━━━━●──────── ⇆ㅤㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤ ↻ 🎼سبک: 🖊 ''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''''
زندگی بعدِ تو عذابه     رو دستِ من جایِ طنابه تموم گلهاتو آوردم        اما یکی موند تو خرابه این نشونی که رو چشامِ    سوغاتیِ کوفه و شامِ داداش! اینقده به من سنگ زدن، سَرِ تو رو بالا نیزه زده بودن، به هر کوچه و بازاری که می رسیدیم، یه عده هلهله می کردن، یه عده از بالا پشت بام ها سنگ میزدن، بعضی از سنگ ها به سَرِ تو میخورد، بعضی سنگ ها به من و دخترها میخورد... این نشونی که رو چشامِ    سوغاتیِ کوفه و شامِ چادر خاکی رقیه            ببین داداش شال عزامِ هر کاری کردم که بمونه         اما نشد، اما نشد، اما نشد نمیره   زیر   تازیونه              اما نشد، اما نشد، اما نشد خواستم سَرِ تو رو نبینه           اما نشد، اما نشد، اما نشد همسفرم شه تا مدینه            اما نشد، اما نشد، اما نشد غریبِ مادرم کجایی؟ حسینِ من! حسینِ من! شده تنم پر از کبودی          هرجا که بردنم تو بودی سَرِ تو رو بالای نیزه         چه سنگی زد زنِ یهودی غارت شده انگشتر تو           غارت شده روسریِ من حتی زنِ یزید دلش سوخت       برایِ بی معجری من  داداش! از بالای نیزه خودت داشتی میدیدی، برام صدقه آوُردن، از بالا نیزه میدیدی همه مارو با انگشت بهم نشون میدادن، مسخره میکردن مارو.. خواستم که تو قران نخونی اما نشد، اما نشد، اما نشد خواستم نشه، لب تو خونی     اما نشد، اما نشد، اما نشد گفنتم بهش که بسه دیگه     اما نشد، اما نشد، اما نشد رقیه  نشنوه  چی  میگه         اما نشد، اما نشد، اما نشد غریبِ مادرم کجایی؟ حسینِ من! حسینِ من! بازم به قتله گاه رسیدم          صدای مادر رو شنیدم هزار سالم بگذره اینجا     یادم نمیره که چی دیدم جلو چشای خواهرِ تو اینجا بریده شد سر تو  همینجا بود بوسه گرفتم      من از رگای حنجر تو خواستم نشینه رویِ سینه         اما نشد، اما نشد، اما نشد تا مادرم زهرا نبینه        اما نشد، اما نشد، اما نشد خواستم بگیرم خنجرش رو اما نشد، اما نشد، اما نشد گفتم جدا نکن سرش رو اما نشد، اما نشد، اما نشد من هرچی التماس می کردم    اما نشد، اما نشد، اما نشد خواستم به خیمه بر نگردم      اما نشد، اما نشد، اما نشد غریبِ مادرم کجایی؟ حسینِ من! حسینِ من! خودم دیدم سرش را می بُریدن بر روی  نعشش  اسبان  می دویدن میدیدم بی هوا بالا پایین می رفت شمشیر و نیزه ها یکی با نیزه میزد اون یکی با عصا حسینِ من! حسینِ من! داداش! یادته اومدم قتلگاه بدنت رو نشناختم؟ یادته ظهر عاشورا اومدم صدا زدم:"أ أنْتَ أخی؟" آیا تو برادرِ من حسینی؟ من اونجا تو رو نشناختم، الان بعد از چهل رو حق داری زینب رو نشناسی، ببین زینبت چقدر پیر شده، ببین قَدّ زینبت خمیده شده، ای حسین!... ◾️◾️◾️◾️◾️◾️
وقتی که ما ذرّیه ی شاه انامیم از چه اسیر ظالمان شهر شامیم در پشت دروازه سه شب ماندیم با درد در بند ظلم و کینه های شمر نامرد بوی طعام شامیان پیچیده امّا خوابیده هر کودک ،گرسنه بین صحرا خاک بیابان بالش زیر سر ماست اینجا فقط مأنوس مان چشم تر ماست بر ناقه ی عریان اگر بردید ما را دیگر چرا بستید دست عمّه ها را ای ظالمان خیلی شما بی شرم هستید بر گردن صاحب عزا زنجیر بستید ما را میان ازدحام شام بردید بین عزای ما شراب تازه خوردید از چه لباس نو به تن دارید مردم از آه ما دارید روی لب تبسّم ما را میان سبّ ِ حیدر از چه بردید بین شرار ِ بغض خیبر از چه بردید سنگ یهودی جای گُل باریده بر ما زخم زبان و طعنه شد جای تسلی' افتاد سرهای بریده بین کوچه هم لاله های قد خمیده بین کوچه خاکستر داغ و سر ِ سجّاد ای وای رأس حسین از نیزه ها افتاد ای وای ما را میان کینه و آزار بردید از چه شبیه برده تا بازار بردید بزم می دشمن دل ما را شکسته حق می دهم زینب دگر از پا نشسته در مجلس نامحرمان شام رفتیم پیش سر ببریده با ایتام رفتیم طشت طلا بود و سر و یک غرق ِکینه شد خیزرانی لعل ِ بابای سکینه هم خیزران هم دست ما می رفت بالا می خورد آن روی لب و این بر سر ما روضه همین بس که میان بزم باده زینب گریبان خودش را چاک داده ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
ما گریه می کنیم و شما هلهله چرا دف می زنید در جلوی قافله چرا پیغمبر است حاضر و خون گریه می کند پایان نمی دهید به این غائله چرا در کربلاست جسم حسین و سرش به شام افتاده بین رأس و تنش فاصله چرا بر زخم قلب مادر اصغر نمک زدید با خنده های دم به دم حرمله چرا بوسه زده به پای رقیه لب حسین حالا نشسته است به آن آبله چرا بستید در میانه ی رقاصه های شام بر گردن ولیّ خدا سلسله چرا بردید دختران علی را به بغض او در مجلس می ِ پسر آکِلِه چرا هم پای خیزران به لبم لطمه می زنم سر برده اید از دل ما حوصله چرا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
از بام، سمت آل عبا سنگ می زنند با هلهله و شور و نوا سنگ می زنند رأس حسین،کرب وبلا سنگ خورده است بر جای زخم ِ سنگ چرا سنگ می زنند جاری شده ست اشک اباالفضل روی نی وقتی به سمت عمه ی ما سنگ می زنند وقتی امید هر دو جهان ِ خلایقیم دیگر چرا به قصد رجا سنگ می زنند درمان درد لاعلاج یک نگاه ماست اینان چرا به قصد شفا سنگ می زنند دل هایشان به کینه ی خیبر گرفته خو با ناسزا به اهل کسا سنگ می زنند بغض علی سبب شده بیشتر از همه این سه علیّ ِ قافله را سنگ می زنند ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
وارد شام بلا شد دختر خیرالنّساء/ یا اباصالح بیا بین رقص و هلهله ها مانده ناموس خدا/ یا اباصالح بیا 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زینب کبراست بین ازدحام شامیان/ العجل صاحب زمان شامیان مست می رقصند دور کاروان/ العجل صاحب زمان 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مجلس باده کجا و عمه ی صاحب زمان/ العجل صاحب زمان لعل قاری پاره شد با ضرب چوب خیزران/ العجل صاحب زمان ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
مدیح گفتنت از هر دهان بزرگ‌تر است و نامت از همه‌ی آسمان بزرگ‌تر است پیاله‌ایم و به دریا نمی‌رسد این درک که شرح حال تو از هر زبان بزرگتر است مساحتی‌ست  کران تا کران شش گوشه بهشت ما اگر از دیگران بزرگتر است تو سینه سینه رسیدی به قلبمان یعنی حدود سروری ات از زمان بزرگ تر است چه ابتلای عزیزیست عاشقت بودن چه شور عشق تو از شوق جان بزرگ‌تر است نماز و نیت ما بوده بر خدای حسین خدای توست که در هر اذان بزرگتر است و قائلیم به الله اکبر ، اما باز علی اصغر تو از جهان بزرگ‌تر است تو کهکشانی و شش ماهه ات به ما فهماند که راه شیری این کهکشان بزرگتر است نمانده تاب جدایی ، حرم ببر مارا غم فراق تو از قلبمان بزرگ تر است برای هرکه چشیده ست چای موکب را همیشه تشنگی از استکان بزرگ‌تر است اگر که شعر به پایان رسید لکنت ماست وگرنه مدح تو از هر بیان بزرگتر است ببخش لکنت مارا عزیز آل عبا همیشه بخشش این خاندان بزرگتر است .
◾ مجلس یزید ملعون ◾خطبه‌ی دختر کبری‌علی(س) گوئیا زینب دوباره فتح خیبر کرده است خطبه‌خوان‌ گردیده یاری‌برادر کرده‌است شام را ویران نمود و دین و قرآن حفظ شد اقتدا درخطبه‌خوانی‌چون‌به‌مادر کرده است آسمان دیده‌اش ابری شده بهر حجاب عصمتش‌‌زهرائیست‌وحفظ‌معجرکرده‌است مجلس نامحرمان حال یتیمان را چو دید باسر ببریده در طشت طلا سرکرده است خار شد آل امیه با کلام زینبی زان خطاب نافذش کار پیمبر کرده است پیش چشمان همه فتح‌الفتوح تازه کرد فاتحانه کار را با نام حیدر کرده است
درد دل عاشقانه با راس برادر تا شد دلم به شور تولایت آشنا در نای نی، به نغمه ی تو گشتم همنوا از محنت و جفا و ستم ناله کی کنم وقتی که بر صفای دلم کرده ای دعا چون سایه با تو می روم هر جا که می روی یک لحظه سایه ات نشود از سرم جدا چون شمع سوزم از غم و دم بر نیاورم کُشتند پیش چشم من ای با وفا ترا این راه شام و کوفه به پایان نمی رسد هر لحظه داغ می زند به دلم قوم اشقیا با لطف حق عدوی ترا خوار می کنم هر چند گشته قامتم از بار غم دوتا مرغ دلم هوای زیارت گرفته است از قید ظلم می شود اخر دلم رها .. شاید به اربعین نرسم بسکه در دلم گل کرده زخم طعنه و شمشیر و نیزه ها هر لحظه داغ محنت من تازه می شود از یاد کی رود غم و اندوه کربلا دیدم بچشم خویش ترا من به بروی خاک صد پاره بود پیکر و سر از بدن جدا دیدم چگونه گلشن زهرا گلاب شد تا روز حشر نالم از این ظلم اشقیا بر من کسی نگفت گناه حسین چیست کاو بود نور چشم فاطمه و جان مصطفی دیدم تمام حادثه ها را بچشم خویش دیدم خلیل من که به قران شدی فدا قدم اگر چه از غم و محنت کمان شده سر خم نمی کنم به عدو جان تو اخا با سعی خویش نام ترا زنده می کنم تا بر تو اهل عشق نمایند اقتدا دل را صفای عشق تو مدهوش می کند مستم ز جام چشم تو روحی لک الفدا