eitaa logo
مداح امام زمان
78 دنبال‌کننده
54 عکس
87 ویدیو
1 فایل
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽ سلام پدر مهربانمان این الطالب بدم الزهرا سارِعُوا إِلى المهدی صاحب هذا الأمر الشريدُ الطريدُ الفريدُ الوحيد: بشتابید بسوی صاحب این امر، همان رانده شده دور شده یگانه و تنهاست. ارتباط با خدمتگزار کانال: @mahdeya313
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 🏴 🎤مداح :حجت الاسلام میرزایی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُم ْ * تا دم مرگ اینو دائما هر وقت مشرف میشی به زیارت میگی "آقاجان نکنه این زیارت آخرین زیارت ما باشه ..." به خدا اربعین که اومدن آخرین زیارتشون شد" دیگه نتونستن کربلا برگردن ..." انقده کنار این قبور مطهر ناله زدن،سه روز اونقده ضجه زدن که امام سجاد فرمود: دیدم عمه ها و خواهرام دارن جون میدن" دستور دادم سوار شن به سمت مدینه حرکت کنیم " همه سوار شدن" اما دیدن سکینه هنوز از کنار قبر بابا جدا نشده ...." الله اکبر ، روز یازدهمم آخرین نفری که از گودال جدا کردن همین دختر بود ..."چی جوری جداش کردن؟؟ من از شما می پرسم ، مگه یه بچه ی 13 ساله چقدر نیرو لازم داره که او رو از کنار بدن بابا جدا کنن؟؟؟ اما نوشتن :*فَجتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الأعراب،فجروها عن جسد ابیها ....* ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ به خدا نمی شه بعضی عبارات رو ترجمه کرد،اما خیلی ساده بگم،یعنی این نازدانه رو کشون کشون از کنار گودال بردن ....." اربعینم که وقتی آخرین نفر،خواست با تربت بابا خداحافظی کنه،دید دیگه کسی نمونده باهاش حرف بزنه رو کرد به خاک گرم کربلا،فرمود: اَلا یا کربلا نُودِعکِ جِسماً بَلا کَفَنٍ وَ غُسلٍ دَفِینا ....." قافله رسید به مدینه،روز جمعه بود وارد مدینه نشدن" بشیر آمد وارد مدینه شدهی صدا زد "یا اَهْلَ یَثْربَ لامُقامَ لَکْمْ بِها" تو خونه هاتون دیگه نمونید ...." چرا ؟؟؟ آخه:*قُتِلَ الْحُسَیْن فَاَدْمُعی مِدْرارٌ .....*فقط یه جلوش رو اشاره کرد" چه جوری کشتنش؟؟ اَلجِسْمُ مِنْهُ بِکَرْبَلاءمُضَرَّجٌ ، وَالرَّأسُ عَلَی الْقَناهِ یُدارُ ...." قافله به استقبال آمدن به دنبال بشیر آمدن بیرون مدینه به استقبال قافله ی ابی عبدالله ...." چی جوری وارد مدینه شدن بماند، هر کی رفت سراغ یه بانویی" زن ها اومدن نزد سکینه . همه کنار قبر پیغمبر جمع شدن دیدن دختر علی زینب سلام الله علیها ؛یه پیراهن پاره پاره،یه پیراهن غرق به خون،سوراخ سوراخ رو، رو قبر پیغمبر پهن کرد" سفره ی روضه رو پهن کرد ... دیدن دیگه نمی شه با زینب حرف زد ... اومدن سراغ سکینه ... گفتن آی بانو از کربلا تا مدینه کجا به شما بیشتر سخت گذشت؟ فرمود هیچ جا برا ما مجلس یزدید نمی شد .... سر بریده ی بابای غریبم میان تشت ... همه مشغول لهو و لعب،خوشگذرانی و می گساری بودن،ما رو به طنابی بسته بودن ...... ای حسین
🏴 🏴 🎤مداح :حجت الاسلام میر باقری ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَأهلِک أعدائَهُم..يا أَبا مُحَمَّدٍ، يا حَسَنَ بْنَ عَلِي، أَيُّهَا الزَّكِىُّ الْعَسْكَرِىُّ، يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ، يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا، إِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ، وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا، يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ، اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ.... ای به قربان تو و عمر کَمت قلبِ مهدی داغدار ماتمت بی تو مهدی بی کس و یاور شده طفلِ تنهای تو تنهاتر شده آه از آن ساعت که سوز و گداز خواند مهدی بر تن پاکت نماز *حضرت امام‌حسن عسکری مسموم بود، تشنه شده بود فرمود:"يَا سَيِّدَ أَهْلِ بَيْتِهِ اسْقِنِي الْمَاءَ"امام زمان علیه السلام پدر رو سیراب کرد وصایای امامت رو دریافت کرد. در حالیکه فرزند بزرگوارش سرش رو به دامن داشت رحلت فرمود.امام زمان بدن پدر رو تدفین کرد، غسل داد، بر بدن پدر نماز خواند. .... اما کربلا، امام سجاد فرمود: پدرم برا خداحافظی آمد. آمد ودایع امامت رو بسپرد،بدنش در محاصره ی تیرها بود مجروح بود نفس میکشید، خون از زخمهای بدنش جاری میشد. سوال کردم احوالِ اهل بیت رو فرمود: همین قدر بهت بگم جز من و تو، مردی در این خیمه باقی نمانده... وقتی ابی عبدالله میدان میرفت خیمه هاش،بی پناه بود یا بقیة الله..وقتی دیگه ذوالفقار از دستش افتاد توان دفاع به حسب ظاهر نداشت از اسب روی زمین آمد تشنه بود، مسموم بود، خسته بود، غصه دار بود مجروح بود، کسی نبود سرش رو به دامن بگیرد، خاکهای گرم کربلا رو جمع کرد صورت روی خاکها گذاشت زبانش به ذکر خدا مشغول بود،"إلهِى رِضاً بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ" از یک طرف "وَ اَسرَعَ فَرَسُکَ شارِادً اِلی خِیامِکُ قاصِدَاً"ذوالجناح خبرشهادت رو آورد، اهل بیتِ حسین آمدند بالای تل زینبیه، ناگهان احساس کرد سینه اش سنگین شده...الشِّمرُ جالِسٌ عَلى صَدرِكَ*
🏴 🏴 🎤مداح :شیخ حسین انصاریان ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ اسب عربی که خیلی تیزهوشه مخصوصا اگر تمرینشم دیده باشند؛ چرا من هر چی با محبت رکابش رو می کشم اسبم حرکت نمیکنه؟ باید یه مانعی جلوی مرکبم باشه، خم شد؛ چون سر و گردن اسب جلو تره راکب که نشسته جلو رو میبینه اما اگر مانعی باشه باید خم بشه یه مقدار عقب گردن رو نگاه کنه، ابی عبدالله خم شد، دید دختر سیزده سالش دست اسب رو گرفته، نمیذاره بره؛ پیاده شد،روی خاک نشست، سکینه رو بغل دست خود نشوند، آنقدر ابی عبدالله با ادبه که سکوت کرد ببینه بچش چی میگه؟ بابا کجا میخوای بری؟ عزیز دلم میدان؛ بابا از صبح تا حالا که می رفتی برمی گشتی، این بارم برمی گردی؟ نه عزیز دلم دیگه برنمی گردم. بابا حالا که میخوای بری و نیای میشه من یه درخواست از شما داشته باشم؟ آره عزیز دلم، می دونه یاران همه رفتند،اکبر رفته، عباس رفته، دیگه مردی رو ندارن که از اینا دفاع کنه تنها برادر بیمارشه؛ فکر می کنه بابا هم که بره تو این بیابون ما بین سی هزار دشمن گرفتار میشیم، گفت بابا قبل از اینکه بری میدان میشه ما رو به مدینه برگردونی؟ نه عزیزدلم، یه ضرب المثلی رو براش گفت: یعنی سکینه من، من دیگه دستم بسته، شما رو نمیتونم برگردونم، دختر دیگه ادامه نداد حرفشو، حالا بابا شروع کرد به حرف زدن، سکینه جان میشه من از تو یه تقاضا بکنم؟ از جا پرید، بابا رو بغل گرفت، صورت بابا رو بوسید، سر بابا رو رو سینه گذاشت، بابا شما از من چی میخوای عزیز دلم؟ من از تو میخوام اینقدر مقابل چشم من اشک نریزی عزیزم . سکینه جان این گریه های تو داره دل منو آتیش میزنه. لَا تُحْرِقِی قَلْبِی بِدَمْعِکِ حَسْرَهً مَا دَامَ مِنِّی الرُّوحُ فِی جسمانی؛ این جمله آخر می دونید یعنی چی؟ یعنی اینکه سکینه من تا لحظه آخر مقابل من گریه نکن، دیگه نگفت بعد من گریه نکن، یعنی بعد من هر چی خواستی گریه کن؛ دیگه من نیستم جیگرم آتیش بگیره، دیگه بابا رو ندید تا وقتی اومد دید عمه یه بدن قطعه قطعه رو بغل گرفته. عَمَّتِی! هَذَا نَعشُ مَن؟ عمه این بدن قطعه قطعه کیه؟ عزیزم این بدن قطعه قطعه پدرت حسینه.
🏴 🏴 🎤مداح :حاج عباس حیدر زاده ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً ای آفتاب مهرتو روشنگر وجود در پیشگاه حکم تو ذرّات در سجود نور تو بُوَد مشعل کانون کاف و نون روزی که هیچ جلوه ی شمس و قمر نبود اى مير عسكرى لقب، اى فاطمى نسب آن را كه نيست مِهر تو از زندگى چه سود این افتخار گشته نصیبت که از شرف در خانه ی تو مصلح کل دیده بر گشود قربان ديده اى كه به بزم تو فاش ديد جاى قدوم عيسى و موسى و شيث و هود اى قـبـلـه ی مـراد كه در بـركـةُ الـسَّـبـاع شیـران به پیش پـاى تـو آرند سر فرود *امام عسکری علیه السلام سالها زندان بود، یکی از زندانبانها خیلی انسان نانجیب و پستی بود. به دستور خلیفه تصمیم گرفت حضرت عسکری رو ببرد مقابل شیران درنده، به گمانش اینکه شیران درنده حمله میکنند حضرت رو از بین میبرند. هر چی تو تاریخ اومده همسرش بهش اصرار کرد این کار رو نکن فرزند پیغمبر خداست اما گوش نداد. امام عسکری علیه السلام را آورد وارد قفس شیران درنده کرد، نگاه میکرد دقت میکرد فکر میکرد الان شیران درنده حضرت رو میدرند اما دید حضرت با آرامش تمام،میان شیران ایستادن به نماز، شیران درنده دور حضرت حلقه زدند ملتمسانه نگاه به قد و بالای حضرت میکنند... یا امام عسکری شیران درنده احترام کردند دور شما رو گرفتن آقاجان، اما چه گرگهای درنده ای بودن کربلا، یکی نیزه میزد، یکی شمشیر میزد، یه عده سنگ میزدند، یه عده پیرمردا با عصا میزدند...* پر میزند دوباره دلم در هوای تو دارم هوای بوسه به صحن و سرای تو اذن دخول خوانده دلم تا کنی نظر زائر شوم دوباره سوی سامرای تو ای دومین حسن چون حسن ذره پروری پر میشود دو دست گدا از عطای تو هم تو غریب هستی و هم مرقدت غریب اما غریب نیست دمی آشنای تو دشمن نهاد به زندان و بی خبر از آنکه هست عالم امکان برای تو مانند مادرت به جوانی شکسته ای آید به گوش ناله ی وا اُما از صدای تو *میدونین امام عسکری چند سالشون بود؟ بیست و هشت سال داشت اما زهر کاری با حضرت کرد بدنشون میلرزید. حتی آبی که دارو داشت رو نتوانست میل کنه. به غلامش فرمود: برو تو حجره، پسرم رو بگو بیاد، میوه ی دلم رو بگو بیاد...* کاسه ی آب بدستم بنگر میلرزد زهر افکنده شرر بر جگرم مهدی جان *آقا زاده ی پنج ساله ای امروز دور بابا میگرده، هی میگه: بابای غریبم... اما غریبتر از بابا خودِ امام زمان است...* بعد من سر به بیابان بگذاری شب و روز باشد از حالت زارت خبرم‌ مهدی جان میان این همه دشمن چه ها کند مهدی ز غربت پسر من خدا خبر دارد *سر بابا رو روی زانو گذاشت، بگم یا امام عسکری؟ سرت روی زانوی عزیز دلبندت بود آقا ، اما من فدای اون سری که بالای نی رفت." أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ"...حسین...  «صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ»
🏴 🏴 🎤مداح :حاج حسن خلج ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ یازده بار جهان گوشۀ زندان کم نیست کنجِ زندانِ بلا گریۀ باران کم نیست سامرایی شده ام ، راهِ گدایی بلدم لقمه نانی بده از دستِ شما نان کم نیست *این زمزمه یعنی آقا کارت دارم .. این ناله یعنی آقا دارم در میزنم .. این گریه ها یعنی حالا که سفرۀ این دو ماه رو شما داری جمع میکنی واسطه شو پیشِ مادرت این کم رو ازمون قبول کنن .. ای آقای جوان مرگم .. خیلی از معارف عمیق و بلند اهل بیت در فرمایشات و کلمات امام حسن عسکری ست .. امروز عرض کنم آقاجان مزد عزاداری این دو ماهه و چند روزۀ ما رو این قرار بده که قلب های ما به سمت معارف خودت سوق پیدا کنه .. ما یه یکم حداقل متوجه بشیم شما کی بودید و هستید.. یه سرِ سوزن از دریایِ معارفِ شما رو بشناسیم آقاجان .. * قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند به دلِ کعبه همین داغ فراوان کم نیست یازده بار به جایِ تو به مشهد رفتم بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست *آقا امروز ما دو تا عزاداریم .. اول و بزرگترین عزامون شهادتِ شماست .. عزایِ دوممون اینه که دیگه از امروز باید پیراهن سیاهامون رو در بیاریم .. اجازه بدید روضه بخوانم .. ظرف آب رو دادن خدمتِ امام عسکری .. انقده رعشه به این دست و بدن بود چندین بار این ظرف خورد به دندان هایِ مبارکِ آقا ..* زخم دندان تو و جام پر از خون آبه ماجرایی ست که در ایل تو چندان کم نیست بوسۀ جام به لب هایِ تو یعنی این بار خیزران نیست ولی روضۀ دندان کم نیست شاعر :سید حمیدرضا برقعی *شاید اینطور باشه همون لحظاتی که جام به لب ها و دندان هایِ آقا اصابت میکرد؛ آقا زیرِ لب هی میگفت «لایوم کیومک یا اباعبدالله ..» اینجا ضربه به لب ها و دندانِ آقا می خورد پسرِ کوچکش هم داشت میدید .. اومد ظرفُ گرفت آرام به لب هایِ بابا نزدیک کرد .. دیگه کسی تعدی نکرد .. کسی جسارت نکرد .. اما گوشۀ مجلس یزید دیدن نازدانه هی رو پنجۀ پا بلند میشه .. عمه صدا ، صدایِ بابامه .. بابام داره قرآن میخونه .. اما چرا دارن با چوب … حسین … غم امام حسین غالبه به همۀ غم ها .. کنارِ امام حسن بودن یه چند نفری مَهدی رو بغل گرفتن ، نوازش کردن .. اما تو مجلس یزید وقتی زینب دید نازدانه مضطرب شد ، بلند شد فریاد زد بی ادب نزن .. خودم دیدم این لب ها رو بابام می بوسید .. خودم دیدم این لب ها رو مادرم می بوسید .. خودم دیدم این لب ها رو جدم رسول الله می بوسید .. صدا زد آی تازیانه دارا این زن کیه داره با امیر اینجور صحبت میکنه ؟.. چرا ساکتش نمی کنید .. ریختن سرِ زینب ..* فرج امام زمان یا حسین …
|⇦•دوباره بغل کردم... و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفس حاج مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ دوباره بغل کردم این پیرهنو دارم خاطراتت رو بو میکنم به وقتش نشد مانعش شم ولی حالا زخم هاتو رفو میکنم میدونی یه وقتایی حس میکنم دلم اون روزای قدیمو میخواد تو باشی پدر باشه مادر باشه دلم روزای بچگیمو میخواد داداش! هنوز یادت هست اون روزِ مادرم همه کاری کردم بمونه نشد تا حالا به هیشکی نگفتم ولی دیگه بعدش اون خونه خونه نشد تو سرمای روزای بی مادری دلم گرم بود که برادر دارم دلم گرم بود وقت دلتنگیام سرم رو روی شونه هاش میذارم *زینب داره خاطراتشو مرور میکنه..* داداش! دم عصر اون روز و یادت میاد؟ چقد بی کس و یار و یاور شدم نگفتم دلم خیلی شور میزنه دیدی آخرش بی برادر شدم *همه مقدمه بود، حالا زینب وارد روضه شده، دیگه انگار حال بی بی هم عوض شده، این پیراهنو محکم به سینه چسبونده، این زنهایی که دورِشَن میبینن چهره ی زینب عوض شد، مگه زینب چی به یادش اومده...؟* همونجایی که صورتت آشنا با اون غربت تنگ گودال شد تو اون گیر و دار شلوغی حسین با جسمت غرورم لگدمال شد نمیدیدمت اما تو ازدحام صدای بُنیّ به گوشم رسید یه حسی مث بچگیام بازم منو سمت آغوش مادر کشید *داداش صدای مادرمه.. بنیّ بنیّ بنیّ حسین* دوباره همه پیش هم بودیم و تو بودی و من بودم و مادرم ولی ایندفعه جای گلبوسه هاش چقد میزدم من به روی سرم *داداش! میدونی یهو چی دیدم؟* او می‌دوید و من می‌دویدم او می‌نشست و من می‌نشستم او می‌کشید و من می‌کشیدم *آقا ببخش منو، دیگه صدای زینب هم قطع شد تو این یه جمله، چیه؟..* او می‌برید و من می بریدم.. .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
1_834026643.mp3
7.93M
|⇦• دوباره بغل ... و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی رسولی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ رهبر انقلاب: ما عزاداریم اما برنامهٔ دیدار با نخبگان را به بعد موکول نکردم؛ زیرا جنس عزای ما همچون جنس عزای سیدالشهدا(ع) زنده‌کننده و پیش‌برنده است. از بیانات مقام‌معظم رهبری در دیدار با نخبگان 1403/6/1
🏴🏴🏴🏴🏴 دفتری_حضرت_معصومه(_س) بسم الله الرحمن الرحیم یارحمن یارحیم 🔸بر دختِ امام هفتم از جان صلوات 🔸آن خواهر و زائر رضا را صلوات 🔸معصومه که او شفیعۀ روز جزاست 🔸بر فخر و شکوهِ قم هزاران صلوات (دعای فرج) جهت تعجیل در سلامتی و امر فرج امام زمان عجل صلوات 🎇السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِيجَةَ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ، 🔶جهان را ماتم عظماست امشب 🔶عزای دختر موساست امشب 🔶نه تنها شهر قم ماتم گرفته 🔶زمین و آسمان را غم گرفته 🔶رضا خون جگر از دیده بارد 🔶عزای حضرت معصومه دارد 🔶به یاد حضرت معصومه امشب 🔶بگرید دیدة زهرا و زینب 🔶بگرید بهر خواهر، بهر دختر 🔶رضا و حضرت موسی ابن جعفر ⬅️اجرو مزده شما عزیزان با فاطمه زهرا(ی) انشاالله درهرگوشه ای ازاین مجلس نشسته ای حاجت روا بشید امشب بریم در خونه دوخت گرامی موسی بن جعفر حضرت معصومه (س) شب شهادته گرفتارها حاجت مندان مریض دارها کجای مجلس نشسته آید امشب حاجت تو ازحضرت معصومه بگیر انشاالله حاجت روا میشد امشب موسی بن جعفر(ع) عزادار دخترش است امشب صاحب اصلی مجلس موسی بن جعفره عزیزان دختری که چقدر آقا موسی ابن جعفر دوستش داره – آیت اله مستبط در کشف الئالی آورده وقتی موسی ابن جعفر جوابهای حکیمانه ی دخترش به سولات مردم اطراف مدینه رو دید سه بار فرمود فداها ابوها – ولی سالها از دیدن دخترش محروم بود – آخه هارون رشید ملعون آقا رو زندانی کرده – دیدی چشم انتظاری چقدر سخته – خوشا بحال تو گریه کن عمه ی امام زمان آقا به شما خوش آمد میگه – هرکاروانی از دروازه ی عراق وارد مدینه میشد – بی بی فاطمه معصومه میرفت خبر بگیره – آیا از بابای غریبم خبردارید یا نه – آی دلای کربلایی - منم یه خانمی رو میشناسم وقتی باباش به میدان رفت – خیلی منتظر شد – یه وقت از عمه جانش سوال کرد – از بابام خبر داری یا نه – حالا همه جلو خیمه ها صف کشیدن – یه وقت دیدن ذوالجناح با یال و کاکل خونین داره می آد –یعنی دیگه منتظر نباشید – امام زمانشون رو کشتن . 🔸شرار ناله سر زد تا به افلاک 🔸نهان شد پیکر معصومه در خاک 🔸دریغا ای دریغا شد خزانی 🔸گل گلزار موسی در جوانی الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون دعا احمد بهزادی 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 1403//7/21
🏴🏴🏴🏴🏴 دفتری_حضرت_معصومه(_س) # گریز به روضه اباالفضل(ع) بسم الله الرحمن الرحیم یارحمن یارحیم 🔸بر دختِ امام هفتم از جان صلوات 🔸آن خواهر و زائر رضا را صلوات 🔸معصومه که او شفیعۀ روز جزاست 🔸بر فخر و شکوهِ قم هزاران صلوات (دعای فرج) جهت تعجیل در سلامتی و امر فرج امام زمان عجل صلوات 🎇السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِيجَةَ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ، ⬅️اجرو مزده شما عزیزان با فاطمه زهرا(ی) انشاالله درهرگوشه ای ازاین مجلس نشسته ای حاجت روا بشید امشب بریم در خونه دوخت گرامی موسی بن جعفر حضرت معصومه (س) شب شهادته گرفتارها حاجت مندان مریض دارها کجای مجلس نشسته آید امشب حاجت تو ازحضرت معصومه بگیر انشاالله حاجت روا میشد امشب موسی بن جعفر(ع) عزادار دخترش است امشب صاحب اصلی مجلس موسی بن جعفره عزیزان دختری که چقدر آقا موسی ابن جعفر دوستش داره – آیت اله مستبط در کشف الئالی آورده وقتی موسی ابن جعفر جوابهای حکیمانه ی دخترش به سولات مردم اطراف مدینه رو دید سه بار فرمود فداها ابوها – ولی سالها از دیدن دخترش محروم بود – آخه هارون رشید ملعون آقا رو زندانی کرده – دیدی چشم انتظاری چقدر سخته – خوشا بحال تو گریه کن عمه ی امام زمان آقا به شما خوش آمد میگه – هرکاروانی از دروازه ی عراق وارد مدینه میشد – بی بی فاطمه معصومه میرفت خبر بگیره – آیا از بابای غریبم خبردارید یا نه – آی دلای کربلایی - منم یه خانمی رو میشناسم وقتی باباش به میدان رفت – خیلی منتظر شد – یه وقت از عمه جانش سوال کرد – از بابام خبر داری یا نه – حالا همه جلو خیمه ها صف کشیدن – یه وقت دیدن ذوالجناح با یال و کاکل خونین داره می آد –یعنی دیگه منتظر نباشید – امام زمانشون رو کشتن . 🔸شرار ناله سر زد تا به افلاک 🔸نهان شد پیکر معصومه در خاک 🔸دریغا ای دریغا شد خزانی 🔸گل گلزار موسی در جوانی (گریز) یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر ازاین مجلس و محفل فیض ببرند اما گریزی هم داشته باشیم به روضه آقا ابوالفضل(ع) ، اما بمیرم کربلا؛ تا صدای اخا ادرک اخا اباالفضل بلند شد امام حسین خود رو به بالین عباس رسوند.چه عباسی-چه برادری.دستها در یک طرف.مشک سوراخ شده در یک طرف.شمشیر در یک طرف.دست به کمر زدصدا زد الان انکسر ظهری حالا.کمرم شکست دیگه حسین.بی برادر شد.زبان حال داره عباس می دونی چرا تو رو به نام برادر صدا کردم آخه تا اون لحظه حسین رو به نام برادر صدا نکرده بود.به خاطر اینکه قبل از از اینکه سر من روی زانوی تو باشه سر من روی زانوی مادرت فاطمه قرار گرفته الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون دعا احمد بهزادی 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 1403//7/21
🏴🏴🏴🏴🏴 دفتری_حضرت_معصومه(_س) # گریز به روضه علی اکبر(ع) بسم الله الرحمن الرحیم یارحمن یارحیم 🔸بر دختِ امام هفتم از جان صلوات 🔸آن خواهر و زائر رضا را صلوات 🔸معصومه که او شفیعۀ روز جزاست 🔸بر فخر و شکوهِ قم هزاران صلوات (دعای فرج) جهت تعجیل در سلامتی و امر فرج امام زمان عجل صلوات 🎇السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِيجَةَ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ، ⬅️اجرو مزده شما عزیزان با فاطمه زهرا(ی) انشاالله درهرگوشه ای ازاین مجلس نشسته ای حاجت روا بشید امشب بریم در خونه دوخت گرامی موسی بن جعفر حضرت معصومه (س) شب شهادته گرفتارها حاجت مندان مریض دارها کجای مجلس نشسته آید امشب حاجت تو ازحضرت معصومه بگیر انشاالله حاجت روا میشد امشب موسی بن جعفر(ع) عزادار دخترش است امشب صاحب اصلی مجلس موسی بن جعفره روضه برایتان بخونم همه اموات فیض ببرند میخام بگم محبت بین امام رضا ع و حضرت معصومه س مثال زدنیه. بقدری این عشق و علاقه زیاد بود ، اصلا نمیتونستند دوری همدیگه رو تحمل کنند، (لذا امام رضا نامه نوشتن، بی بی رو دعوت کردند به مرو.) اما چرخ روزگار طوری چرخید… که این خواهر و برادر نتونستن همدیگه رو ملاقات کنند انشاالله هیچ خواهری را چشم انتظار برادر نکنه اما بی بی چقدر مسافتی رو برای دیدن برادر طی نمو د اما به برادر نرسیداما عزیزان┈ بی بی رو اینقدر قشنگ تشییع جنازه کردند،اینقدر قمی ها قشنگ احترام گذاشتند،اینقدر اَمدند مثل پروانه دور بی بی گشتند،یه ذره بی بی احساس غربت نکرد (گریز) یادشهدا امام شهدا اموات جمع حاضر ازاین مجلس ومحفل فیض ببرند اما جمله اخرمن وگریز به روضه علی اکبر (ع) التماس دعا ⏪ابا عبدالله.. وقتی اومد کنار علی اکبر دید علی اکبر داره پاهاشو رو خاکا میکشه خدایا هیچ پدرو مادری را داغ جوان نشان نده امام حسین نشت کنار میوه دلش علی اکبر سر علی را به دامن گرفت دلش ارام نشد سر علی را به سینه چسپانید ای از سوز دل صدا می زد ۱علی جانم پسرم بابا تنها گذشتی رفتی هر کاری کرد نتوانست بدن علی اکبر به خیمه ببرد چه کرد صدا زد 🔸جوانان بنی هاشم بیاید 🔸علی را بر در خیمه رسانید 🔸خدا داند که من طاقت ندارم 🔸علی را بردرخیمه رسانم الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون احمد بهزادی التماس دعا 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
|⇦•نه تو‌جسارت دیده ای .... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها گریز به روضه حضرت معصومه سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج مهدی رسولی ▪️▪️▪️ با سر رسیده ای، بگو از پیکری که نیست از مصحف ورق ورق و پرپری که نیست *روضه برا ساداته، الهی قربون اون خانمی که صدا میزد داداش..* نه تو به غارت رفته ای، نه من به غارت نه تو جسارت دیده ای، نه من جسارت پس ما دو تا قربان آن خواهر برادر *سر رو دادن، بغل گرفت، خوش اومدی قربونت بشم، نگران بود، گفت: بابا اول بگو امشب میمونی یا میری؟ چیکاره ای بابا؟ آخ جونم بابا! آخ عمرم بابا! آخ نفسم بابا! این خاصیت دختره ها، تا سر رو بغل کرد گفت بابا یا منو ببر یا بمون پیشم امشب..* بابا! شبها که سر به سردیِ این خاک مینهم رو دست مهربان نوازشگری که نیست *گفت قربونت اومدی سر حرفم باز شده، به خودت قسم چند روزه لام تا کام حرف نزدم..* بابا! دستی کشید عمه بر این پلک ها و گفت حالا شدی شبیه همان مادری که نیست *الان اگه من روضه نخونم میگن لابد داره نفس تازه میکنه، لابد داره آب میخوره، اما اگه طولانی بشه نخوندنم، بعضیا میگن چیشد؟ عادت خانم اینه چادر رو سر میکشه گریه میکنه، چادر رو برمیدارن، چیشد دیگه روضه خون نمیخونه؟ خرابه رو ریخته بود به هم نازدانه، گفت بابا، روضه کوتاهش خوبه..تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل..* گفت بابا ما بودیم، حرمله بود *از این هم بدتر میشه؟ آره صبر کن* ما بودیم، حرمله بود، عمو نبود *نازدانه همه رو ریخته به هم، یهو دیدن صداش دیگه نمیاد، من امشب باید دلتو یه جا دیگه ببرم، هرچی گوش دادن، صبر کردن، نه دیگه حرف نمیزنه، آروم آروم همه بچه ها سرِ زانو، چیشد؟ زینب اومد، اصلا بابا رو بده من، دیگه نمیخواد، تا سر رو گرفتن دیدن نازدانه افتاد رو زمین، صدای ناله ها بلند شد، صدای گریه ی زینب بلند شد، خوب چی میخوای بگی؟ تا خودِ خرابه یک کلمه به احترام زینب حرف نزده، چند روزه یه کلمه حرف نزده، اما وای از اون روزی که بزرگتر خودش ناله بزنه، دیگه بقیه رو نمیشه نگه داشت، تازه سر حرفش وا شد، کی؟ دیدن از گوشه ی خرابه صدا داره میاد، صدای کیه؟* *لالا لالا لالا...رباب زبون گرفته* لالا لالا لالا یکم دیگه دووم بیار *چی زینبو پیر کرد؟ گفت حسین به کی بگم باورش میشه؟ پنجاه سال گریه کردم، میدونی باعث مرگ زینب چیه؟ ربابه... گفت: پسرم! به کمک عمه جونت، بچه ها رو خوابوندم تو سخت ترین شام غریبون عالم حالا توی این بیابون، دنبال تو میگردم گل نازم، خیلی پریشونه حالم کجایی گل نازم، صدا کن منو بازم بیا تا برات از دستام گهواره بسازم لالایی لالایی، یعنی الان کجایی؟ لالایی لالایی، کجای کربلایی؟ لالایی لالایی، نکنه رو نیزه هایی * تا نامه ی امام رضا رو بست، یه نگاه کرد به داداش هاش گفت بلند شید، گفتن چه خبره؟ گفت دوباره یه علی رو دستشو بستن، یه فاطمه باید بلند شه، دوباره یه لشکر اومدن پشت در، این لحن نامه ی داداشم به من عین ناله های امیرالمؤمنینه‌‌.. * تا از صمیم دل به علی اقتدا کند میخواست جان خسته ی خود را فدا کند دانی چرا به پشتِ در آمد گل نبی؟ گلچین مگر ز ساحت قدسش حیا کند *امام زمان عذر میخوام ..* مادر زنی نبود که بیخود فغان کند از در سوال کن ز چه این سان نوا کند؟ و لَستُ اَدری خَبَراً مِسماری مادرم زمین خورد وَ لَستُ اَدری خَبَراً مِسماری با پا به در زد و لَستُ اَدری خَبَراً مِسماری به نیت قتل پسر زد
Shahadat_Hazrat-Masoumeh_Rasouli_1401.mp3
14.86M
|⇦•نه تو‌ جسارت.... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها گریز به روضه ی حضرت معصومه سلام الله علیها به نفس حاج‌مهدی رسولی ▪️▪️▪️ شهیدکاظمی🕊🥀 این تجهیزات آمریکایی تا یجایی کار رو جلو میبره اما بدونید در مقابل قدرت ایمان آمریکا حقیر و شکست خورده است
|⇦•گدای کریمه شدن... و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها اجرا شده به نفس استاد حاج منصور ارضی ▪️▪️▪️ در این روزگاری که دل بیقرارست گدایِ کریمه شدن افتخارست ثوابِ زیارت برایم نوشتند خودم نه دلم سویِ تو ره سپارست دوباره حرم قسمتم نه نشد آه چقدر این دلِ بی نوا بدبیارست چنان گنبدت جلوه دارد در عالم که صحنِ تو در آسمان ها مدارست کسی که قدم میزند در حیاطت رویِ فرشِ بالِ ملائک سوارست نگاهت مرا از غریبی درآورد ببین خنده رویِ لبم آشکارست همین هم نشان از کرم خانه دارد گدا زاده ای با شما هم جوارست کریمه کرم کن گدایِ خودت را گدایی که در ماتمت سوگوارست چکید اشک تو بر زمین بعد از آن بود که از ساوه تا قم درختِ انارست دلم خون شد از این غم و ماجرایت دلت تنگ بوده برایِ رضایت *وارد شد در این شهرِ مقدس .. تمام مردم به استقبالش اومده بودن .. همه گل دستشون بوده .. آخه برا اولین بارِ دخترِ امام داره میاد.مرد و زن احترام گذاشتن. ولی چون در ساوه به بی بی زهر داده بودن ، مریض احوال بود و خانه ای براش آماده کردن .. هفده روز در آن خانه زندگی کرد و مهمان بود .. مردم قم حتی نذاشتن مردی واردِ محله بشه .. بمیرم برات خانم ..* تفسیر کن دوریِ خواهر از برادر را تعبیر کن خوابِ حرم بوسیِ مادر را جاری بکن در قم کمی از حوضِ کوثر را ماتمکده کن کشورِ موسی ابن جعفر را ای زینبی که از حسینِ خود جدا ماندی با ما بگو آیا به زیرِ نیزه ها ماندی؟ آیا زِ تو کس هتک حرمت کرد نه هرگز در قم دلِ تو حسِ غربت کرد نه هرگز کس خنده در اوجِ مصیبت کرد نه هرگز کس غارتِ خلخالُ و زینت کرد نه هرگز اینها که گفتم یک به یک آمد سرِ زینب ای وای سوغاتِ سفر شد معجرِ زینب قم با سلام و تهنیت دنبالِ تو آمد با سر به طوفِ کعبۀ آمالِ تو آمد با شاخه هایِ گل به استقبالِ تو آمد دستِ محارم زود زیرِ بالِ تو آمد زینب ولی با خیل نا محرم کجاها رفت پیشِ دو چشمش خیزران پایین و بالا رفت.. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه
60318_1398830132519_3915402.mp3
4.56M
|⇦•گدای کریمه شدن.... و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها به نفس استاد حاج منصور ارضی ▪️▪️▪️ امام صادق (علیه السلام): آگاه باشید که حرم من و حرم فرزندان بعد از من قم است. ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
|⇦•معصومه یعنی... و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج حسن شالبافان ▪️▪️▪️ "لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر" معصومه یعنی نور یعنی عصمت زهرا پیداست در صحن و سرایش، جنّت زهرا مانند زهرا روشنای خانه این بانوست راضیه و انسیه و حنانه این باشد کوثر شده زهرای اطهر می‌شود بی‌شک انسیةـ الحورا دیگر می‌شود بی‌شک معراج را معنا و مظهر می‌شود بی شک بند دل موسی بن جعفر می‌شود بی‌شک * یه عده‌ای اومدن دم خونه آقا در زدن با حضرت کار داشتند.بی بی معصومه فرمود: پدرم نیستند بیرون شهر هستند. چه کار دارید؟ گفتن سوال داشتیم محضر امام کاظم. سوالاتون چیه؟ سوال‌ها را گرفتند و جواب دادند. برمی‌گشتند تو راه برخوردند به آقا امام کاظم علیه السلام. آقا پرسیدن کجا بودید؟ گفتن دم منزل شما بودیم سوال داشتیم خب چه خبر؟ گفتن سوال‌ها رو دخترتون فاطمه معصومه همه رو جواب دادن حضرت فرمودند: ببینم جواب سوال‌ها را. تا نگاه حضرت افتاد دیدند هی می‌فرماید:" فداها ابوها.. "به خدا بچه‌ها ساده نمی‌شه گذشت از این جمله.امام معصوم هست داره به دخترش می‌گوید "فداها ابوها" این جمله را دیگه کدام بابا به کار برد؟ اینجا اگر این‌ها شنیدند میگه بابا به قربونت بره همه دوست بودند محب بودند. اما یه جای دیگه سراغ دارم یه بابا فرمود: فاطمه جان! "فداها ابوها" کاری کردند بین در و دیوار هی گفت بابا...* دست کریم برکتش مثل کریمان است قم ظاهرا خشک است در باطن گلستان است باران نمی‌خواهد همیشه نور باران است هر زائر قم تو بگو زائر شاه شهیدان است *وقتی این خانم را دفن کردند یه عده‌ای رفتن طوس محضر امام رضا حضرت یه نگاه بهشون کرد فرمود: ما یه امانتی تو شهر شما داریم یه فاطمه از ما تو این شهر دفن شده حواستون به خواهر ما هست زیارتش می‌روید یا نه؟ لذا اونجا حضرت فرمود: هر کس خواهرم را زیارت کند انگار منِ امام رضا را زیارت کرده..* چون فاطمه نور است تو شرحی در بیانش نیست چون زینب است و جز رضا ورد زبانش نیست گرچه شکسته، حرفی از قد کمانش نیست بر آسمان نیزه، ماه کاروانش نیست بی کس نشد یک لحظه هم در این مسیر اصلاً خانم بیمار شد اما نشد اینجا اسیر باید از آقا گفت یا خواهر که تنها شد او را زدند اشرار بالا سر که تنها شد گودال شد عرش خدا مادر که تنها شد غارت شد از هر گوشه‌ای پیکر که تنها شد ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ⏬⏬
و توسل به حضرت معصومه سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج حسن شالبافان ▪️▪️▪️ *امام زمان منو ببخشه.. سادات حلالم کنید..* در ازدحام خیمه زینب ناتوان افتاد روبندهٔ زن‌ها به دست این و آن افتاد «ای وای ای وای ای وای» *هفده روز این فاطمه تو شهر ما بود. آنقدر احترامش کردند.. چند روز قبل یه اهل دلی می‌گفت نه اینکه بزرگ شهر گفته باشه اینقدر فهمیده بودند زن‌ها اومدن به شوهراشون گفتند ببینید این چند روزه نباید از اینجا عبور کنید. گفتن چرا؟ گفتن یه فاطمه تو این خونه است.. آخ برات بمیرم مادر.. که تا دید نامرد داره میاد اول روش رو برگردون.. این نامرد بی‌هوا زد تو صورتش. بعد از هفده روز هم که بی بی از دنیا رفت قمی ها چه تشییع جنازه‌ای کردن. اون قسمتی که الان خانم حرمش هست باغی بوده تو تاریخ به نام باغ بابِلان. این باغ را آماده کردند قبر آماده شد آخه دختر امامه احترام داره لذا میگن تابوت را که گذاشتن رو زمین هیچکس جرات نمی‌کرد به این بدن دست بزنه، همه رفتند. عقب خدایا چه کار کنیم؟خِبره‌های روضه فهمیدند کجا رفتیم یه وقت دیدن دو تا سوار دارن از سمت قبله میان.. ان شاالله هیچ موقع داغ نبینی اون‌هایی که داغ مادر دیدند می‌فهمند. رفقا! اگر بخواهند یه خانمی را دفن کنند اول از همه یکی میگه نامحرم‌ها برن کنار. باید دوتا محرم باشند. لذا میگن امام رضا آمد، جوادالائمه آمد، بدن را با احترام نماز خوندن و دفن کردند.. چرا میگن دو تا محرم. چون باید یکی بره تو قبر یکی دیگه اون بالا بدن رو بده دستش.. چی می‌خوای بگی اگه این روایت چهل وپنج روز شهادت بی بی را بخوام بگم مثل این شبا هی علی رفت تو قبر بیرون اومد هی نگاه به قبر می‌کرد یه نگاه به فاطمه می‌کرد، قهرمان خیبر به چه کنم چه کنم افتاد. یه وقتی دید دو تا دست شبیه دستای پیغمبر هی می‌گفت الیّ. این دوتا بدن.. یه جای دیگه هم برات بگم.. بنی اسد هی به این بدن‌ها نگاه کردند یه وقت دیدن یه سوار از سمت قبله آمد بنی اسد کنار برید من این بدن‌ها را خوب می‌شناسم برید یه قطعه بوریا بیاورید. ای بی کفن... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹
140009824-hadadian-roze2.mp3
3.48M
🏴 🏴 🎤مداح :کربلایی محمد حسین حدادیان
🏴 🏴 🎤مداح :کربلایی محمد حسین حدادیان ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ای به قم آفتاب خَلقِ جهان دُختِ موسی سلاله ی قرآن عمه و دُخت و خواهر سه امام مادرِ کُل عالمِ امکان زینبِ دوم بَنیِ الزَّهرا عمه ی چهار حجتِ یزدان صحن تو مسجدالرسول همه حرم امن توست کعبه جان پدر و مادرم به قربانت نه،همه جان عالمت قربان گَشت روز ورود تو در قم روز عیدِ کرامت و احسان اهل قم از برای استقبال همه با دسته گل شدند روان مرد و زن دور محملت گشتند اشک شوق همه ز دیده روان *چرا زیر لب داری میگی زینب...؟! * قم، دل از گلشن بهشت گرفت محملت بس که گشت گلباران کاش زینب به قم سفر می کرد تا نمی دید آن همه طغیان اهل قم کی برند مهمان را گه به بزم شراب و گه زندان جای تو خانه ی موسیِ خزرج جای زینب به گوشه ی ویران دور تو عالمان فقه و اصول دور او اِبن سعد و شمر و سنان دختر فاطمه بازار، خدا رحم کند چادر پاره و انظار،خدا رحم کند یک زن و قافله و خنده نامحرم ها بر اسیران گرفتار،خدا رحم کند زنی از بغض صدا زد که کدام است حسین؟! نوبت من شده این بار،خدا رحم کند یک نفر گفت اگر بغض علی را داری سنگ با حوصله بردار، خدا رحم کند راهمان از گذر برده فروشان افتاد جلوی چشم علمدار،خدا رحم کند نیزه داران همه مستند نیفتی پایین حنجرت خوب نگه دار، خدا رحم کند *من از شما سوال می کنم:نمیگم سَرِ بُریده، اگه یه پیکر مجروح رو بخوان، جلوی بچه ات بذارن...اجازه میدی...؟!! ، نیمه شب زینب دید هیاهو شد...صدا چکمه هاشون داره میاد... علامه ی مجلسی علیه الرحمه می نویسه: ریختند تو خرابه...عمه ی امام زمان جلو آمد نبرید این سر رو...یه نامرد چنان با پشت دست سیلی زد به عمه ی سادات... از زبان زین العابدین میخوام براتون روضه بخونم: میگه سر رو پرت کردند جلوی رقیه...طبقی در کار نبود...چشم رقیه افتاد به بابا...زین العابدین میگه: " إِنَّ رَأْسَ أَبِی مُضَرَّجٌ" سر بابام له شده بود.. تا چشمش به لب و دندون بابام افتاد، اونقَدَر تو لب و دندونش زد رقیه... همه ی دهن پر از خون شده بود...* به زحمت تکیه بر دیوار می کرد گهی این جمله را تکرار می کرد الهی صورتش آتش بگیرد که با سیلی مرا بیدار می کرد " یَا رَحْمَةَ اللهِ الْوَاسِعَه،یَا بابَ نَجاةَ الاُمه" سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا کند که نباشد سر برادر زینب... "رَحَمَ الله مَن نادیٰ: یا حسین...
🏴 🏴 🎤مداح :حاج محمد خرم فر ( مجلس آیت الله بهجت ره) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ "اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُک" توحید را دُردانه گوهر می شود زهرا یکپارچه الله اکبر می شود زهرا اُم ابیهای پیمبر می شود زهرا ساقی اگر مولاست کوثر می شود زهرا شیعه چو فرزند است و مادر می شود زهرا اهل کَرَم ذاتاً کریم اند و گدا محتاج جایی ندارد غیر باغِ هَل أتی محتاج زهرا کریمه، ما تماماً بی نوا، محتاج به چادرش هستند حتی انبیاء محتاج تا وارد صحرای محشر می شود زهرا محو کمالِ خویش کرده مرتضی را هم وقتی دعایش سر زده همسایه ها را هم یعنی دعایش آبرو داده دعا را هم جمله به جمله هَل أتی، حتی کِساء را هم هر طور بنویسیم محور می شود زهرا او مادر آب است و باران را به عالم داد *بی بی جان! آب مهریه ی شما بود، اما کجا بودی کربلا، بینِ دو نهرِ آب، پسرت حسین رو با لبِ تشنه سر بریدن... هر چی صدا میزد: لشکر! جگرم از تشنگی میسوزه، لااقل یه قطره ی آبی به من بدهید، همین قدر بگم: اینقدر سنگش زدن...* او مادر آب است و باران را به عالم داد به سائلان شهر نه، نان را به عالم داد تنها نه قرص نان که ایمان را به عالم داد در خانه ی کوچک بزرگان را به عالم داد معصومه ی، معصوم پرور می شود زهرا ما اهل پایینیم بالا را نمی فهمیم ما "نزّل القرآن فیها" را نمی فهمیم گُل را نمی فهمیم حورا را نمی فهمیم سیلی زدن بر روی زهرا را نمی فهمیم با یک نسیمی نیز پرپر می شود زهرا دین در خطر باشد سپر می آورد زهرا مثل علی رو به خطر می آورد زهرا سینه برای میخ در می آورد زهرا این فتنه را از ریشه در می آورد زهرا حالا در این اوضاع حیدر می شود زهرا علی اکبر لطیفیان به حُکمِ دوّمی در آن میانه گرفت آنگه مُغیره تازیانه به هر چه بود در بازوش قوّت به زهرا میزد از روی شقاوت مغیره میزد و میدید زینب نگه می کرد و میلرزید زینب حضورِ کودکان در صحنِ خانه عدو میزد به مادر تازیانه *همه با صدای بلند: یا زهرا!...*
. متنی و توسل جانسوز ویژۀ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ___ علی رو حلال کن ، ورم داره بازوت علی رو حلال کن ، که بشکسته پهلوت علی رو حلال کن برا لحظه ای که تو افتاده بودی در افتاده بود روت .. علی رو حلال کن .. علی رو حلال کن .. علی رو حلال کن ، عدو بی حیا شد علی رو حلال کن ، که غوغا به پا شد علی رو حلال کن برا لحظه ای که برا اولین بار که پایِ مغیره به این خونه وا شد علی رو حلال کن .. علی رو حلال کن .. ___ زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم یک ختم با شکوه بگیرم برای تو ... از دست گریه های تو راحت شد این محل شِکوه نمی کنند به من از صدایِ تو *هر شب میومد کنارِ قبر زهراش .. یکی ازین شبا تا خواست در و ببنده دید صدا گریه میاد .. دید صدا صدایِ حسینِ ... میگه بابا امشب میری میشه منم ببری ؟.. من دلم برا مادر یه ذره شده .. نیمه شب دست حسینُ گرفت . با هم قدم قدم زنان اومدن کنارِ قبرِ بی بی ، چند قدم مونده به قبرِ بی بی دیدن حسین پا برهنه شد .. آروم آروم خودشو رسوند کنارِ قبرِ مادر .. دست به سینه گذاشت سلام داد .. یه وقت خودشو انداخت رو قبر مادر ، صورت به قبر گذاشت .. گفت مادر دلم برات تنگه ... مادر رفتی دیگه خبر از بچه هات نمی گیری .. ( کجا نشستن گریه کنا ، گفتمو التماسِ دعا ...) اینجا یه جا بود نیمه شب حسین صورت به قبرِ مادر گذاشت ... یه نیمه شبی هم بعدِ کربلا ، زینب اومد کنارِ قبرِ مادر ... صورت رو قبرِ مادر گذاشت ... گفت مادر ، یادته یه پیراهن بهم دادی به حسین بدم ؟ .. مادر هر دختری بره سفر ، سوغات می آره ، منم سوغات آوردم ... این پیراهن پاره پاره و خونی رو گذاشت رو قبرِ مادر ... مادر اینم سوغاتِ سفرِ زینب ... * ____