هدایت شده از مهدویت وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ
وارث غدیر مهدی.mp3
12.63M
📣🔖نماهنگ وارث غدیر مهدی 🔖
📣 ۴۶روز مانده به غدیر
🔰#تنظیم و مداح : ذبیح الله ابراهیمی
🔰#شاعر محمد اسداللهی
یا علی یا علی یا علی
یا حسین یا حسین یا حسین
یا مهدی یا مهدی یا مهدی
┄┅┅٭❅💠❅٭┅┅┄
##اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
سارِعُوا إِلى المهدی صاحب هذا الأمر الشريدُ الطريدُ الفريدُ الوحيد: بشتابید بسوی صاحب این امر، همان رانده شده دور شده یگانه و تنهاست.
💠 مهدویت وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ
↙️به مابپیوندید↙️
╭━━❀🕊❀🌼❀🍃❀━━╮
@vetralmotor
╰━━❀🍃❀🌼❀🕊❀━━╯
🏴#شهادت_امام_حسن_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :کربلایی حسین طاهری
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
عبدالزهرا روضه خون بود، در عالم رؤيا خواب امام حسن مجتبي عليه السلام رو ديد، آقا! فرمود: عبدالزهرا! چرا روضه ي مارو نمي خوني؟ گفت: آقاجان! من يه عُمري روضه خون شما هستم، مگه روضه ي شما همين نيست كه به ما رسوندن، روضه ي زهر و طشت و پاره هاي جگر شما؟ آقا فرمود: اين روضه مَنِ، اما اون روضه اي كه من رو كشت اين روضه نبود، به گريه كن هاي ما بگيد: بچه بودم مادرم ميخواست از خونه بره بيرون، گفتم: مادر! مگه ميشه بدون من بيرون بري؟ پسر بزرگت منم، كجا بدون من ميخواي بري؟ حتي روايت ميگه: ابي عبدالله هم كوچيك بود اومد جلو گفت: مادر! منم ببر، بي بي يه نگاهي بهش كرد، فرمود:" سَيَقتُلُك " يعني بعداً تو رو ميكُشن، همه با تعجب نگاه مي كردن مگه چه اتفاقي ميخواد بيوفته، اما حسين رو با خودش نبرد يعني موقعِ قتلِ حسنِ...
امام حسن ميگه:با چه غروري دستم رو انداختم توي دستِ مادرم، يه نگاه به بابام كردم، بابا خيالت راحت من دارم با مادرم ميرم، همه جا رو هم نگاه مي كردم كسي نگاهِ چپ به مادرم نكنه، رفتيم مسجد از اونجا برميگشتيم خونه، تا رسيديم به كوچه ي بني هاشم، عبدالزهرا! نانجيبي كه در همه ي عالم مثالش پيدا نميشه، بين راه اومد راهِ من و مادرم رو سد كرد؛ قباله ي فدك دست مادرم بود، نانجيب گفت: فاطمه! قباله ي فدك رو بده من، مادرم گفت: قباله رو نميدم، خدا برا هيچ بچه اي نياره، جلو چشمم چنان به صورت مادرم زد، تا به خودم اومدم ديدم مادرم روي زمين افتاد... عبدالزهرا اينجا بود، گوشواره ي مادرم شكست، واي مادرم! مادرم! مادرم...
عبدالزهرا! تا اينجا دستِ من توي دستِ مادرم بود، اما از اينجا به بعد من عصاي دستِ مادرم شدم، هي ميگفت: مادر چيزي نشده، اما چشمام يه كم تار مي بينه... ديدم مادرم داره راه رو اشتباهي ميره...
ديگه امام حسن بعد اين حادثه روز خوش نديد، تا ساليان سال نيمه ي شب بلند ميشد، شروع مي كرد گريه مي كردن... مي گفت:....*
«مگه يادم ميره من بودم و يه گُلِ پرپر
مگه یادم میره خونابه ی بالِ کبوتر
مگه یادم میره زخمِ رویِ صورت مادر»
دامن چشم من از گریه به دریا اُفتاد
چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد
پاره هایِ جگرم می چكد از كُنجِ لبم
عاقبت قرعه به نامِ منِ تنها افتاد
باز هم خاطره هایم همگی زنده شدند
راه من باز بر آن كوچه ی غم ها اُفتاد
یاد آن کوچه که با مادر خود می رفتم
به سرم سایه ای از غربتِ بابا اُفتاد
کوچه بن بست شد و در دل آن وانفسا
چشم نامرد به ناموس علی تا اُفتاد
آنچنان زد که رَهِ خانه ی خود گُم كردیم
آنچنان زد که به رخساره ی گُل جا اُفتاد
گاه می خورد به دیوار و گَهی رویِ زمین
چشمِ زخمی شده از کار تماشا اُفتاد
من از آن دست کشیدن به زمین فهمیدم
گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد
شانه ام بود عصایش ولی از شدت درد
من قدم خم شد و او هر قدم اما اُفتاد
#شاعر حسن لطفی
* امام حسن تو بستر افتاده، تا شنيد خواهرش زينب ميخواد بياد فرمود: طشتي كه خونآبه و پاره هاي جگرِ من توي اونه رو زود جمع كنيد، زينب نبايد من رو اينجوري ببينه، حسين جان! زير بغل هاي من رو بگيريد من بشينم، زينب من رو نبايد اينجوري ببينه، يه نگاه كرد ديد همه دارن گريه ميكنن، هيچي بهشون نگفت، تا ديد حسين داره گريه ميكنه، صدا زد: حسين جان! تو چرا داري گريه ميكني؟ برا چي گريه نكم، امامم رو دارم از دست ميدم، آقام رو، داداشم دارم از دست ميدم، يه وقت امام حسن فرمود: "لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِالله" حسين جان غصه ي من رو نخور، امروز همه ي شما كنار من جمع شديد، تو هستي، زينب هست، اباالفضل هم هست، اما يه روزي مياد كربلا يه عده نانجيب دوره ات ميكنن، تا تو فرياد ميزني همه هلهله ميكنن...
يا امام حسن! خوب شد گفتيد طشت رو جمع كنن، آخه خواهرتون زينب كبري يه جايِ ديگه اي قرارِ طشتي رو ببينه، اما نه با پاره هاي جگر، وارد مجلس يزيد ملعون كه شد، ديد ميان طشتِ طلا يه سَرِ بريده گذاشتن، يزيد چوب ميزنه، سر قرآن ميخونه …ناله بزن: حسين!...*
•اربعین اومده ....
#سینه_زنی و توسل ویژهٔ اربعین
اربعین اومده و دلا پریشونه، حسین جانم
عالمی برای تو بی سروسامونه حسین جانم
همه کوله بارشون و یک به یک بستن، سفر کردن
فطرس ملک داره چاووشی میخوونه: حسین جانم
زائر کربلا دست بذار رو زانو یاعلی بگو پاشو
زائر کربلا مثل قطره سوی دریا برو دریا شو
زائر کربلا دم به دم؛ قدم قدم زائر آقا شو
«ثارالله ثارالله لبیک یا ابا عبدالله»
دل به جاده می زنن دوباره زینب ها، حسین مولا
نغمه ی یا فاطمه نرفته از لب ها، حسین مولا
این زمین بازم به یاد اسرا انگار،حسین مولا
میشه پرستاره از آبله ها شب ها، حسین مولا
زیارةُ الحسین یعنی: اقتدا به شاه کربلا کردن
زیارةُ الحسین یعنی :کار زینبی برا خدا کردن
زیارةُ الحسین یعنی: هر قدم برا یَمن دعا کردن
«ثارالله ثارالله لبیک یا ابا عبدالله»
قطره ایم و با عنایت تو دریاییم حسین مولا
واسه جون دادن به راه تو مهیاییم، حسین مولا
راه کربلا رو خون شهدا وا کرد، چه غوغا کرد
اربعینا سر سفره ٔشهیداییم حسین مولا
تو راه انقلاب مرد و زن؛ پیر و جوون؛ همه عَلمداریم
سازش نمی کنیم هیچ امیدی واسه دشمنا نمی ذاریم
با سعی و صبرمون بانگ "عجل لولیک الفرج" داریم
«ثارالله ثارالله لبیک یا ابا عبدالله»
آهِ یا زَینبُ یا زَینبُ یا زینبْ ..أَغِیْثِینی
إنَّنی أسألُ یا زَینبُ یا زَینبْ ... أَجِیبینی
أینَ عباسُکِ یا زَینبُ یا زَینبْ ؟... و دُلِّینی
هل بَقَى یَحْرِسُ خَیْماتِکِ یا زینبْ.. .بِلا عَینِ ؟!!
جَرَى الَّذی جَرَى ... و أتاکِ الأربعینُ یُرْجِعُ الذِّکری
أتْعَبَکِ السُّرى ... و قَضَیْتِ العُمرَ بالأحزانِ کالزَّهرا
قُلتِ :" کما تَرَى ... یا أخی عُدْتُ من السَّبیِ مع الأَسْرى "
«یا زهرا ..یا زهرا ... إنَّ أَخی قَد بَقى عُریانا»
زینبیاتُ الهَوی قد جِئنَ " مَشایَّه " ...کَما زَینبْ
ولسانُ الحالِ " یا زینبْ إِلِشْ جَایَه ... اِبْدَمِعْ یِلْهَبْ "
و الحجابُ الزینبیُّ لهمُ رایةْ ...رِضاً للرَّبْ
هُنَّ مِعراجُ رجالِ اللهِ للغایةْ ..بِوقتِ الحَربْ
نَهجیَ زینبیْ ..بِحِجابی و عَفافی و شَجاعَتی
أَدْعَمُ مذهبیْ...وهو یَحمینی و یَحمی لی مَکانتی
أختاهُ فارغَبی ... فی الحِجابِ فهو تاجٌ من کَرامةِ
«یا زینب ..یا زینب ... إنَّ أخاکِ قَضَى عُطشانا»
#شاعر فارسی: علی اکبر لطیفیان
#شاعر عربی: احمد حسن الحجیری از بحرین
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#اربعین
#ویژهٔ_ایام_محرم
ایوجودتبرتنبیجانعالمجانبیا_سماواتی_6015007913142127669.mp3
2.14M
#مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده به نفسِ حاج مهدی سماواتی
راستی؛ازامامزماندلتونچهخبر؟!
کجایزندگیتونه؟!
واسهظهورشدعامیکنید؟
چندتاقدمواسهظهورشبرداشتین؟!
زمزمه امام زمان
#امام_زمان ♥️
#تلنگر
ای وجودت بر تن بی جان عالم جان بیا
ای ظهورت دردها را خوشترین درمان بیا
ای جواب نالۀ مظلومی قرآن بیا
ای همه جانها بخاک مقدمت قربان بیا
ای امید بی کسان ای یار مظلومان بیا
ای نجات هستی ای گمگشته انسان بیا
زینب کبرا سر بازار میخواند تو را
فاطمه بین در و دیوار میخواند تو را
آفتابا طلعتت در پرده پنهان تا بکی؟
ماهتابا جلوهای شبهای هجران تا بکی؟
باغبانا بی تو خون آب گلستان تا بکی؟
یوسفا از دیدنت محروم کنعان تا بکی؟
احمدا تنها میان جمع قرآن تا بکی؟
مهدیا بر نیزه سرهای شهیدان تا بکی؟
از جگرها آه میجوشد که یا مهدی بیا
خون ثارالله میجوشد که یا مهدی بیا
گاه دور کعبه با اشک روان میجویمت
گه چو بلبل نغمه زن در بوستان میجویمت
گه کنار خانه برگرد جهان میجویمت
در منی من در زمین و آسمان میجویمت
که به بزم دوستان با دوستان میجویمت
گه درون خویشتن مانند جان میجویمت
هرچه میگردم در این گلشن نمیبینم تو را
تو مرا میبینی امّا من نمیبینم تو را
دیدهها اختر شمار صبح دیدار تؤاند
اختران آئینهدار ماه رخسار تؤاند
گلعذاران بی قرار سیر گلزار توأند
شهریاران خاکسار پای زوّار توأند
سربداران پایدار دار ایثار توأند
دوستان چشم انتظار صبح پیکار توأند
یا بن مولانا العلی یا بن النبی المصطفی
از تو عالم میشود چون نظم «میثم» با صفا
#شاعر:غلامرضا_سازگار✍
1401091604.mp3
5.76M
#مناجات_امام_زمان_عج
#روضه_حضرت_زهرا_س
سیدرضا نریمانی •✾•
یابن الحسن!
فدای مادر پهلو شکسته ی تو شوم
که درد میکشد این روزها مدام آقا، آقا....
(بچه سیدا شما باید یه جوری گریه کنیداصلا تو جمعیت باید سیدا مشخص باشن از ناله اتون، باید بغل دستیت بفهمه تو بچه ی حضرت زهرایی ، بفهمه تو مادر داری از دست میدی..)
چهل نفر که علی را نشانه میرفتن
لگد زدند به صدیقه، هر کدام آقا
خدا کند که کسی پشت میخ در نرود
اگر که رفت نمی آورد دوام آقا،آقا
گیرم آتش به جفا، در که نباید میسوخت
آشیان سوخت کبوتر که نباید میسوخت
آتش این بار گلستان نشد انگار ولی
باغ و بستان پیمبر که نباید میسوخت
کینه دارند اگر مردم شهر از پدرم
وسط حادثه، مادر که نباید میسوخت
*دعواتون با کیه ، اگه مردی باید با مرد دعوا کنی، هیچ مردی با زن دعوا نمیکنه..*
«مادرم از غدیر میزد حرف
مادرم سر به زیر میزد حرف
مردک پست رذل سیلی زد
بی هوا با دو دست... سیلی زد»
آتش افتاد در این مزرعه،گندمها سوخت
همه ی حاصل حیدر که نباید میسوخت
*از مدینه بیایم بیرون بریم یجایی دیگه....*
زیر خاکستر در، شعله گرفت آتش باز
خیمه ها سوخت معجر که نباید میسوخت
ظهر اگر سوخت برادر، وسط معرکه
عصرچادر خاکی خواهر که نباید میسوخت
از تنور آمده بابا، وسط تشت ولی
اینقدر هم دلِ دختر که نباید میسوخت
#شاعر: محسن ناصحی
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#روضه
🎤مداح :حاج محمد خرم فر ( مجلس آیت الله بهجت ره)
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
"اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُک"
توحید را دُردانه گوهر می شود زهرا
یکپارچه الله اکبر می شود زهرا
اُم ابیهای پیمبر می شود زهرا
ساقی اگر مولاست کوثر می شود زهرا
شیعه چو فرزند است و مادر می شود زهرا
اهل کَرَم ذاتاً کریم اند و گدا محتاج
جایی ندارد غیر باغِ هَل أتی محتاج
زهرا کریمه، ما تماماً بی نوا، محتاج
به چادرش هستند حتی انبیاء محتاج
تا وارد صحرای محشر می شود زهرا
محو کمالِ خویش کرده مرتضی را هم
وقتی دعایش سر زده همسایه ها را هم
یعنی دعایش آبرو داده دعا را هم
جمله به جمله هَل أتی، حتی کِساء را هم
هر طور بنویسیم محور می شود زهرا
او مادر آب است و باران را به عالم داد
*بی بی جان! آب مهریه ی شما بود، اما کجا بودی کربلا، بینِ دو نهرِ آب، پسرت حسین رو با لبِ تشنه سر بریدن... هر چی صدا میزد: لشکر! جگرم از تشنگی میسوزه، لااقل یه قطره ی آبی به من بدهید، همین قدر بگم: اینقدر سنگش زدن...*
او مادر آب است و باران را به عالم داد
به سائلان شهر نه، نان را به عالم داد
تنها نه قرص نان که ایمان را به عالم داد
در خانه ی کوچک بزرگان را به عالم داد
معصومه ی، معصوم پرور می شود زهرا
ما اهل پایینیم بالا را نمی فهمیم
ما "نزّل القرآن فیها" را نمی فهمیم
گُل را نمی فهمیم حورا را نمی فهمیم
سیلی زدن بر روی زهرا را نمی فهمیم
با یک نسیمی نیز پرپر می شود زهرا
دین در خطر باشد سپر می آورد زهرا
مثل علی رو به خطر می آورد زهرا
سینه برای میخ در می آورد زهرا
این فتنه را از ریشه در می آورد زهرا
حالا در این اوضاع حیدر می شود زهرا
#شاعر علی اکبر لطیفیان
به حُکمِ دوّمی در آن میانه
گرفت آنگه مُغیره تازیانه
به هر چه بود در بازوش قوّت
به زهرا میزد از روی شقاوت
مغیره میزد و میدید زینب
نگه می کرد و میلرزید زینب
حضورِ کودکان در صحنِ خانه
عدو میزد به مادر تازیانه
*همه با صدای بلند: یا زهرا!...*