#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_پنجاه_یکم🎬:
آن جلسه هم از نظر کاهنان بی نتیجه تمام شد و تنها کاری که انجام شد این بود اعتقادات ابراهیم علنا در صحن برج بابل به گوش تمام مردم رسید.
آزر از آن روز به بعد ابراهیم را زیر نظر گرفت، می خواست بداند این جلسه و برخورد مردم هیچ تاثیری در رویه او گذاشته است با خیر؟
آزر پس از چند روز زیر نظر گرفتن، خود را به معبد رساند و در جمع کاهنانی که مدام از حرکات و رفتار ابراهیم سوال می کردند حاضر شد و در جواب سوالات آنان خنده بلندی کرد و گفت: به نظرم ابراهیم آرام گرفته، دیگر کمتر سخن می گوید و احتمالا قوه تفکر خود را به کار گرفته و فهمیده که اگر بیش از این سخن بگوید و از اعتقادات سراسر کفرش حرفی بزند، جانش در خطر می افتد
کاهنان با خوشحالی سر تکان می دادند و گفتند: بله عاقبت کسی که با خدایان بابل در بیافتد، مرگ و نیستی خواهد بود.
آنها در ضلالت و غفلت بودند و نمی دانستند که ابراهیم مأمور به انجام وظیفه است و اینک برهان نظری برای آشکاری حقیقت تمام شده و ابراهیم نقشه کشیده که با عمل به مردم غافل بابل نشان دهد که پرستیدن بت ها کاری عبث و کفر مسلم است و اینک وقت برهان عملی ست تا به وسیله آن، مردم را به سمت خدا بخواند.
روزها از پی هم می آمد و میگذشت و مردم در تدارک جشنی بزرگ بودند، جشنی که در عید خدایان، هر سال در شهر بابل برگزار می سد و در این جشن سربازان نمرود و تمام کاهنان و مردم شرکت داشتند.
این عید به شکرانه وجود بت ها برگزار می شد و به این ترتیب بود که هر کدام از بابلیان، لذیذترین غذایی را که می توانستند فراهم کنند، آماده می کردند و در روز عید به کوه و دشت و صحرا می رفتند و آنجا با خوردن خوراکی های متنوع جشن می گرفتند و بعد از برگشت به شهر، یک راست به معبد بزرگ بابل می آمدند و در پیشگاه بت ها سجده می نمودند و از بت ها به خاطر نعمتهایی که به مردم ارزانی داشته بودند تشکر می کردند و به تقدیس بت ها می پرداختند.
دم دم های غروب شب عید بود و مردم در جوش و خروش بودند، بازار شهر بابل، غلغله بود و هر کس در پی تهیهٔ خوارکی بود، آنها می خواستند از انواع خوردنی ها و نوشیدنی ها بهره ببرند.
انگار تمام بابلیان در بازار جمع شده بودند.
ابراهیم از خانه خارج شد و آزر به دنبالش امد و صدا زد: ابراهیم! کجا می روی؟!
ابراهیم به عقب برگشت و گفت: مگر فردا عید نیست؟! خوب من هم می خواهم به بازار بروم و خوارکی تهیه کنم تا با آن غذایی لذیذ درست کنم و عید را جشن بگیرم.
آزر که از شنیدن این حرف خوشحال شده بود، لبخندی زد و گفت: لختی صبر کن تا من نیز با تو آیم.
ابراهیم چشمی گفت و منتظر شد تا پدر بزرگش با او همراه شود و هر دو به راه افتادند.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_پنجاه_دوم🎬:
ابراهیم و آزر با یکدیگر به راه افتادند، بازار شهر بابل خیلی شلوغ بود و با برافروختن مشعل های آتش همچون روز روشن شده بود و هر کس در پی خرید وسیله ای برای تدارکات جشن روز بعد بود.
ابراهیم با آزر به حجره ای وارد شدند، او هم مانند دیگران خوراکی هایی خرید و از حجره بیرون آمدند و آزر به ابراهیم گفت که سری به معبد بزنند و هر دو به راه افتادند.
ورودی معبد جمعیت زیادی جمع شده بود که با دیدن آزر و ابراهیم آنان را دوره کردند، انگار مردم از اینکه این دو را در کنار هم میدیدند هم متعجب و هم خوشحال بودند، مردی جلو آمد به آزر تبریک گفت که پسری به خوبی و جوانمردی ابراهیم دارد و مردی دیگر نزدیک ابراهیم شد و به او گفت: ای ابراهیم! آیا تو هم در جشن فردا شرکت می کنی و همراه ما به خارج از شهر می آیی؟!
ابراهیم می خواست پاسخی دهد که نگاهش به آسمان و ستارگان افتاد، او جبرییل را مشاهده کرد که به ابراهیم نوید داد که: ای نبی خدا! برای کاری که نیتش را کردید فردا روز مناسبی ست و شما با تکیه بر قدرتی که فردا به شما تعلیم داده می شود، می توانید هر کاری که اراده خدا در آن است انجام دهید و اما فردا داستانی برای شما خواهم گفت و از مظلومیتی پرده برمی دارم که شما را آنچنان محزون و گریان می کند که شما حالتی مانند بیماری پیدا می کنید.
ابراهیم لبخندی به جبرییل زد و در همین حین با سوال دوباره مرد به خود آمد: آیا فردا شما هم در جشن شرکت می کنید؟!
ابراهیم رو به مردم کرد و فرمود: گویا حال من، فردا دگرگون خواهد بود و من بیمار می شوم، می خواستم باشما همراه شوم اما الان خبر رسید که بیماری به سراغم می آید.
آن مرد سری تکان داد و دیگر مردم برای ابراهیم دعای عافیت کردند، برای آنها این یک موضوع عادی بود که کسی چون ابراهیم که پدر بزرگش آزر منجم بزرگ شهر است با نگاه به آسمان بیماری اش را پیش بینی کند، آنها از راز دیدار جبرئیل آگاه نبودند اما چون منجمی در بابل بازارش گرم بود و ابراهیم با نگاه به آسمان پیش بینی کرد بیمار می شود، حرفش را پذیرفتند، چرا که می دانستند ابراهیم هم زیر دست آزر از رمز و راز ستارگان، معلومات زیادی آموخته است.
به این ترتیب آزر و همه مردم متوجه شدند که ابراهیم آنها را همراهی نمی کند و آزر هم اعتراضی نکرد.
به خانه رسیدند و ابراهیم غذایی برای فردا فراهم کرد، چرا که رسم است حتما غذایی لذیذ دربین باشد گرچه او به خارج از شهر نرود.
اشعه های خورشید تازه از پشت کوه های سر به فلک کشیده بابل بیرون آمده بود که مردم دسته دسته با بارو بنه ای بسیار به خارج از شهر رهسپار شدند و پیشاپیش آنان آزر در حرکت بود.
حالا شهر خالی از سکنه بود و فقط تنها ابراهیم در آنجا بود و بس...
ابراهیم رو به درگاه خدا نشست و مشغول راز و نیاز با پروردگار شد، او می خواست کاری بزرگ انجام دهد و از خداوند نیرویی عظیم طلب می کرد که ناگهان جبرئیل بر او نازل شد و...
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
#استوری حدیث
پیامبر اکرم صلاللهعلیهوآلهوسلم:
"✨ فاطمه پاره تن من است؛ هر کس او را بیازارد، مرا آزرده است.
بیایید در این روزها دلهای خود را به نور حضرت زهرا (س) روشن کنیم و در راه محبت اهلبیت (ع) ثابتقدم بمانیم. ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 ای مولای من ای فاطمه سلام الله علیها
💔 ای مادر! ما یتیمان تو هستیم ای سرورم
✨ و امیدوارم به شما یا زهرا سلام الله علیها
🎥 با استوری کردن این ویدئو بگذارید دلها با نام مادری آرام بگیرند که همه عالم به او محتاجاند❤️
Shokuhe-Yas-www.Ziaossalehin.ir-J04.mp3
4.97M
📗 #معرفی_کتاب📗
📚🎧 #کتاب_صوتی
▪️شکوه یاس
» مرور و شرحی مختصر از خطبه فدک...
🔘 قسمت 4
#شکوه_یاس
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
شهیدی که بیشتر اهل عمل بود تا نصیحت
شهید محمد بذرافکن در دوران تحصیل راهنمایی که مصادف با ایام انقلاب بود، در مجالس و تظاهرات شرکت داشت و از پخش اعلامیه و نوار در حد امکان مضایقه نمیکرد.
دوران دبیرستان این شهید والامقام که مصادف با ایام بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود، در نگهبانی و گشت پایگاه شرکت مینمود و یکی از اعضای فعال پایگاههای بسیج بود.
محمد همیشه آرام و با وقار بوده و پیش از آنکه حرف بزند عمل میکرد و قبل از انجام هر کاری، درمورد آن فکر میکرد. بچهها را جمع کرده و امر به معروف و نهی از منکر و نصیحتشان مینمود؛ احکام واخلاق آموزش میداد.
بذرافکن برای اولین بار درسن ۱۸ سالگی، درسال ۱۳۶۰ وارد جبهه شد و این ایام، همزمان با حضور برادر جاویدالاثرش غلامعلی در جبههها بود. پس از بازگشت از جبهه و پایان تحصیلات متوسطه، در دانشگاه علوم رضوی مشهد قبول شده و برای تحصیل به مشهد رفت.
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
کتاب اسرار آل محمد جلسه 7 حدیث شماره 4 و 5.mp3
34.6M
🎙 #کتاب_اسرار_آل_محمد
📌 جلسه 7
📎 حدیث شماره 4 و 5
کتاب اسرار آل محمد جلسه ۷
حدیث شماره ۴ و ۵
◀️ تا قیامت، هرکس در امت اسلام مرتکب گناه شود برابر آن گناه و عذاب، برگردن خلفاء غاصب است.
◀️ قهقرا یعنی: به عقب راه رفتن، در حالیکه صورت رو به جلو باشد.
◀️ چاهی از آتش در درک اسفل قرار دارد که شعلهور شدن جهنم، از حرارت آن است. سوخت این آتش از...
◀️ دلیل بیراهه رفتن قوم بنی اسرائیل، سامری و گوساله بود. دلیل گمراه شدن امت پیامبر، خلفاء غاصب بودند.
◀️ برای رسیدن به حقیقت وجودی انسان، خداوند اذن بروز و ظهور هر کمال درونی را به ما میدهد، خیر باشد یا شر.
◀️ اذن یعنی: اجازه ظهور و بروز باطن انسان، اما دلیل به رضایت خداوند نیست.
◀️ ظاهرِ قرآن توسط خداوند حفظ میشود، اما معانی و مصداق آن تحریف شده است، همانگونه که تورات تحریف شد.
◀️ شقیتر از ابليس چه کسانی هستند؟
✅شنیدن صوتها برای آقایان بلامانع می باشد.
آماده ظهور شویم جلسه 1.mp3
32.44M
🎙 #آماده_ظهور_شویم
📌 جلسه 1
◀️ پیامبر اکرم سختیها و رنجهای بسیاری برای پایهگذاری اسلام تحمل کردند. قاعده عالم دنیا بر اعجاز و تخیل نیست. همه باید خود را آماده ظهور صاحب الزمان کنیم، آمادگی بیرونی و درونی.
◀️ باید قبل ظهور نقش و جایگاه خود را پیدا کنیم، در غیر این صورت پس از ظهور هیچ جایگاهی نخواهیم داشت.
◀️ کسی که برای خدا در برابر دشمن میایستد، خداوند رعب و ترس را در دل دشمنان او قرار خواهد داد.
◀️ در زمان ظهور مولا صاحب الزمان هم امدادهای غیبی پروردگار خواهد بود انشاءالله.
◀️ در زمان ظهور یکباره دولت حق برپا نخواهد شد. ایشان قیام خواهند داشت در جهت معارف دین، فرهنگ و... حقیقت حق را آشکار خواهند کرد.
◀️مردم در زمان ظهور: ۱-حقیقت برایشان آشکار میشود و آن را نمیپذیرند و به جنگ با امام میپردازند، ۲-حق به ایشان ارائه میشود و حق را میپذیرند و ایمان آورده و حتی از یاران امام خواهند شد. ۳-حق را میبینند و میشناسند اما نمیپذیرند، اما سر جنگ هم با حق ندارند و مهلت زندگی خواهند داشت.
◀️ در زمان ظهور شیطان و فرزندانش همه نابود خواهند شد. اما نفس برخی، دشمن اصلی امام زمان خواهد بود.
✅شنیدن صوتها برای آقایان بلامانع می باشد.
📖 #داستانک
💢گوشه ای ازڪرامات حضرت زهرا(س)
4⃣1⃣ محدثه بودن حضرت زهرا (س)
♦️در روایت امام صادق در تعریف محدث آمده است:
وَ أَمَّا الْمُحَدَّثُ فَهُوَ الَّذِي يَسْمَعُ كَلَامَ الْمَلَكِ وَ لَا يَرَى وَ لَا يَأْتِيهِ فِي الْمَنَام ؛
اما محدث کسی است که سخن فرشته را می شنود اما او را نمی بیند و در خوابش هم نمی آید (1).
♦️بر اين اساس، حضرت بدين خاطر به اين نام خوانده مىشود كه ملائکه با حضرت سخن گفته اند، چنان كه در روايات زيادى آمده است.
♦️سخن گفتن ملائكه با عدّهاى از مردان و زنان در امّت هاى گذشته و در اين امّت از جمله مطالب مورد اتّفاق شيعه و سنّى است.
علّامه امينى در كتاب ارزندهاش «الغدير» در اين باره مىگويد:
امّت اسلامى همگى بر اين مطلب اتّفاق نظر دارند كه در اين امّت به سان ديگر امّت هاى گذشته کسانی بودهاند كه به آنان حديث گفته شده و به اصطلاح «محدّث» (به صورت اسم مفعول و فتح دال ) بودهاند . رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نيز به اين مطلب خبر داده ، چنان كه از طريق سني و شيعه در كتب صحاح و مجموعههاى حديثى معتبر وارد شده است. محدّث كسى است كه بدون اين كه پيامبر باشد، و بدون اين كه صورت ملائكه را ببيند، ملائكه با او صحبت كردهاند و يا اينكه در دلش چيزى مىافتد و به او الهام مىشود و به صورت كشف و الهام از سوى خداوند متعال علمى به او آموخته مىشود يا در دل او حقايقى كه بر ديگران پوشيده است، روشن مىشود.
بنابراين، وجود چنين كسانى ، در امّت مورد قبول و اتّفاق همه است . فقط اختلاف در مصداق چنين افرادى است که به عقيده شيعه، حضرت على و ديگر امامان معصوم از محدّثين مىباشند(2).
ايشان در ادامه مىنويسد: در امّت، افرادى محدّث وجود داشتند، همان گونه كه در امّت هاى پيشين بودند. امير المؤمنين و ائمّه معصومين دانشمندانى محدّث هستند. نبى نیستند. اين خصوصيّت از ويژگي هاى آنان و منحصر به آن بزرگواران نيست، بلكه حضرت فاطمه عليها السّلام دختر بزرگوار حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نيز «محدّثه» بود، همچنين سلمان محدّث بود. آرى، تمام امامان از اهل بيت و عترت طاهرين محدّث بودند، ولى هر محدّثى امام نيست.
♦️روایات در باره محدثه بودن فاطمه :
1 - اسحاق بن جعفر بن محمّد بن عيسى بن زيد بن على :
از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم : از آن جهت حضرت فاطمه را محدّثه ناميدند كه ملائكه از آسمان فرود آمده، همان گونه كه با حضرت مريم عليها السّلام صحبت مىكردند، با آن حضرت نيز صحبت مىنمودند و مىگفتند: اى فاطمه! خداوند تو را برگزيده و پاك و طاهر كرده و بر ديگر زنان برگزيده جهان برترى داده است.
اى فاطمه! در پيشگاه پروردگارت خضوع كن، سجده نما و با ركوع كنندگان ركوع بنما! فاطمه عليها السّلام با آنان صحبت كرده، آنان با او سخن مىگفتند. شبى به آن ها فرمود: مگر مريم دختر عمران بر ديگر زنان جهان برترى داده نشده است؟
فرشتگان پاسخ دادند: مريم بانوى زنان جهان در عصر خود بود. ولى خداوند تو را بانوى زنان جهان، هم در اين زمان و هم در زمان حضرت مريم، و بانوى زنان اوّلين و آخرين قرار داده است. (3)
2- احماد بن عثمان: از حضرت صادق عليه السّلام شنيدم :
افراد زنديقى در سال يكصد و بيست و هشت ظاهر مىشوند،زيرا من آن را در مصحف حضرت فاطمه عليها السّلام ديدهام.
عرض كردم: مصحف حضرت فاطمه چيست؟
فرمود: خداوند هنگامى كه روح پيامبرش را قبض فرمود، بر فاطمه عليها السّلام چنان غم و اندوهى وارد شد كه جز خداوند كسى از آن آگاه نيست.
خدا فرشتهاى را نزد حضرت فرستاد تا غم و اندوهش را كاهش داده، به او دلدارى دهد و به او سخن گويد. فاطمه عليها السّلام نزول فرشته را به حضرت على عليه السّلام گفت. حضرت فرمود: هنگامى كه احساس كردى نازل شده و صداى او را شنيدى، مرا در جريان بگذار! فاطمه عليها السّلام هنگام نزول فرشته امير المؤمنين را خبر مىكرد.
حضرت هر آنچه را كه مىشنيد، مىنوشت تا اينكه كتابى از آن مجموعه به وجود آمد. در اين کتاب احكام شرعى و حلال و حرام وجود ندارد، ولى علوم مربوط به آينده در آن ثبت است. (4)
♦️جهت آگاهی بیش تر به کتاب مصحف فاطمی نوشته عبدالله امینی ،چاپ دلیل ما،قم مراجعه کنید.
📚پی نوشت ها:
1. علامه مجلسی. بحار الأنوار. موسسه الوفاء ،بیروت ، ج26، ص 78
2 . علّامه امينى، عبد الحسين، الغدير ، مرکز الغدیر للداسات الاسلامیه، ج 5 ،ص 67.
3 . همان . ص 77 .
4 . بحار الانوار . ج 43 ، ص 78
و ج 26 . ص 44 .
5.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻کلیپ روانشناسی 🔻( قسمت هفتم )
✅مهارت کلام در خانواده
دکتر سعید عزیزی 🎤
مداحی آنلاین - وقتی که در سوخت - محمدرضا طاهری.mp3
15.85M
وقتی که در سوخت
تو، تو آتیش بودی حیدر سوخت
وقتی قرآن زیر پا افتاد
آیه آیه کوثر سوخت
#زمینه🔊
#جدید 🔄
11 آذر 1403📅
#ایام_فاطمیه🏴
#محمدرضا_طاهری🎙