eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.8هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
21هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 ۱۰ وظیفه جوان مومن انقلابی در انتخابات
9.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایران قبل از انقلاب و بعد از 🙄حتما .. 👈 اینها اعترافات خود ضد انقلابی هاست
خدا می خواست از سر رد کند این قوم طوفان را به دستِ مرد دریایِ حوادث داد سکان را نجات کشتی از گردابها، زحمت فراوان داشت خدا خیرش دهد آن مرد را، پیر جماران را نگاهش فجر صادق بود، فجرِ انقلاب نور به پایان بُرد بعد سالها شام غریبان را به امر او فرشته دیو را از شهر بیرون کرد گواهی می دهد تاریخ رسوایی شیطان را ازاین اعجاز بالاتر !؟ بهار آورد در بهمن گرفت از چشمِ گندم زارها خوابِ زمستان را صدایِ انفجار نور او لرزاند یکباره قَطیف و قدس را، حتی بلندی های جولان را هزاران شاه دید این مُلک، اما سیزده قرن ست به رویِ چشم خود بگذاشته شاه خراسان را
4_5962990511953282054.mp3
13.05M
🔴🔴سخنرانی صریح و شجاعانه ی آقا پناهیان به مناسبت دهه فجر در مسجد چهارمردان قم ♦️حکم بنی صدر خائن چه بود ؟ ♦️حکم کسی که نفوذی است و ارزش اموال مردم را یک سوم کم کرده چیست؟ ♦️حکم کسی که عامدانه و آگاهانه درصدد ناراضی کردن جامعه است چیست ؟ ♦️احکام طهارت و نجاست را همه می دانند مبارزه با طواغیت را در منبرها شرح دهید کاپیتولاسیون و پالرمو و قراردادهای ننگین امروزی چیست؟ چرا ساکتند آیا خمینی اشتباه کرد یا... ♦️این سخنرانی را حتما دانلود و فوروارد کنید به نکات بسیار حساس و دقیقی استاد پناهیان اشاره کردند 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅سید حسن مصطفوی امروز در حرم امام خمینی ره سخنان دکتر روحانی معمولا هیچ فرصتی را برای نفر بعدی نمی گذارد، چون کامله و خیلی شیرینه و شیوا !!😳 البته روحانی هم در پایان سخنان خود او را آیه الله خطاب کرد!
ای کشته دور از وطن ای سردار بی تکرار چهار هفته وچندروزاز پرکشیدنت گذشت؛ و دل ما تا ابد تنگ تو و بیاد توست. فدای لبخندت😭😊
1_176193462.mp3
6.57M
🇮🇷 شعر خوانی بسیار زیبا انقلابی 🇮🇷 نترس مومن اگر فتنه ها پیاپی شد 🎤🎤 سید مجید بنی فاطمه 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷
meysammotiee-@yaa_hossein.mp3
6.31M
🎵حرف ولیّ ماست که من انقلابی ام 🎤🎤 میثم مطیعی واحد 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷
داستان شب 👇👇👇👇👇
🗣مردي کنار بيراهه اي ايستاده بود. ابليس را ديد که با انواع طنابها به دوش در گذر است. کنجکاو شد و پرسيد: اي ابليس، اين طنابها براي چيست؟ 👹جواب داد: براي اسارت آدميزاد. طنابهاي نازک براي افراد ضعيف النفس و سست ايمان، طناب هاي کلفت هم براي آناني که دير وسوسه مي شوند. سپس از کيسه اي طناب هاي پاره شده را بيرون ريخت و گفت: اينها را هم انسان هاي با ايمان که راضي به رضاي خدايند و اعتماد به نفس داشتند، پاره کرده اند و اسارت را نپذيرفتند . 🗣مرد گفت: طناب من کدام است ؟ ابليس گفت: اگر کمکم کني که اين ريسمان هاي پاره را گره زنم، خطاي تو را به حساب ديگران مي گذارم. مرد قبول کرد. ابليس خنده کنان گفت: عجب، پس با اين ريسمان هاي پاره هم مي شود انسان هايي چون تو را به بندگي گرفت!
گوزنی بر لب آب چشمه ای رفت تا آب بنوشد. عکس خود را در اب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد. غمگین شد اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد در همین حین چند شکارچی قصد او کردند. گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک میدوید، صیادان به او نرسیدند اما وقتی به جنگل رسید، شاخ هایش به شاخه درخت گیر کردو نمیتوانست به تندی بگریزد. صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند. گوزن چون گرفتار شد با خود گفت: دریغ پاهایم که ازان ها ناخشنود بودم نجاتم دادند،اما شاخ هایم که به زیبایی آن ها می بالیدم گرفتارم کردند! چه بسا گاهی از چیزهایی که از آنها گله مندیم و ناشکر پله ی صعودمان باشد و چیزهایی که در رابطه با آنها مغروریم مایه ی سقوطمان باشد..
مردی گناهکار در آستانه ی دار زدن بود. او به فرماندار شهر گفت: «واپسین خواسته ی مرا برآورده کنید. به من مهلت دهید بروم از مادرم که در شهر دوردستی است، خداحافظی کنم. من قول می دهم بازگردم.» فرماندار و مردمان با شگفتی و ریشخند بدو نگریست. با این حال فرماندار به مردم تماشاگر گفت: «چه کسی ضمانت این مرد را می کند؟» ولی کسی را یارای ضمانت نبود. مرد گناهکار با خواری و زاری گفت: «‌ای مردم شما می دانید كه من در این شهر بیگانه ام و آشنایی ندارم. یك نفر برای خشنودی خدای ضامن شود تا من بروم با مادرم بدرود گویم و بازگردم.» ناگه یکی از میان مردم گفت:«‌من ضامن می شوم. اگر نیامد به جای او مرا بكشید.» فرماندار شهر در میان ناباوری همگان پذیرفت. ضامن را زندانی كردند و مرد محكوم از چنگال مرگ گریخت. روز موعود رسید و محكوم نیامد. ضامن را به ستون بستند تا دارش بزنند، مرد ضامن درخواست كرد: «‌مرا از این ستون ببرید و به آن ستون ببندید.» گفتند:«چرا؟»‌ گفت:« از این ستون به آن ستون فرج است.» پذیرفتند و او را بردند به ستون دیگر بستند که در این میان مرد محکوم فریاد زنان بازگشت.‌ محكوم از راه رسید ضامن را رهایی داد و ریسمان مرگ را به گردن خود انداخت. فرماندار با دیدن این وفای به پیمان، مرد گنهکار محکوم به اعدام را بخشید و ضامن نیز با از این ستون به آن ستون رفتن از مرگ رهایی یافت. از همین رو به کسی که گرفتاری بزرگی برایش پیش بیاید و ناامید شود؛ می گویند: «از این ستون به آن ستون فَرَج است.» یعنی تو کاری انجام بده هرچند به نظر بی سود باشد ولی شاید همان کار مایه ی رهایی و پیروزی تو شود.