eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.3هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
درسهایی از حضرت زهرا (سلام الله علیها) 2⃣4⃣ قسمت چهل و دوم💎 جبرئیل نازل شد و فرمود: یا رسول الله! خداوند می فرماید: سلام ما را به فاطمه سلام الله علیها برسان و به او اطلاع بده که مادرش خدیجه علیه السلام در خانه های بهشتی با آسیه و مریم علیهما السلام زندگی میکند. بعد از رحلت خدیجه علیه السلام، فاطمه سلام الله علیها دامان پر مهر مادری عزیز را از دست داد و از آن به بعد دختر ۵ ساله ای بود که می بایست جای خالی مادر را در کانون خانواده پیامبر صلی الله علیه وآله پر کند. حضرت فاطمه سلام الله علیها خود در مورد مقام مادر فرموده است: همواره در کنار مادر باش! زیرا بهشت زیر پای مادر است. دلدادگی حضرت فاطمه سلام الله علیها به حضرت رسول صلی الله علیه وآله از واضح ترین صفحات زندگی آن بزرگوار است. زمانی که مسلمانان از محاصره اقتصادی رهایی یافتند، یک روز پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله سر به سجده نهاده بود و با پروردگار خویش راز و نیاز می کرد که در همین حال، افرادی از قریش به وی نزدیک شدند و شکمبه شتر را بر سر و صورت مبارک حضرتش انداختند. ادامه دارد...
بزرگترین تهدید خطر از دست رفتن خود است به قدری بی سر و صدا رخ می دهد که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است 🍁🍂🍁🍂
🔰 حضرت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم فرمودند : 🔹 خوشا بر آنکس که اخلاقش نیکو، خصلتهایش پاکیزه، ، درونش صالح و بیرونش نیکو باشد، مال اضافی خود را انفاق کند. سخنان اضافی را نگه دارد و نگوید و با مردم نسبت به خودش با انصاف رفتار کند. 📚 الکافی ج ۲، ص ۱۴۴ 🍂🍂🍂🍁
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و شصت و سوم می‌دیدم نفس مجیدم به شماره افتاده و دیگر نمی‌دانست چه بگوید که حاج آقا دست چپ مجید را با هر دو دستش گرفت و با لحنی غرق عشق و محبت، برایش سنگ تمام گذاشت: «پسرم! من برای شما کاری نکردم، امشب متعلق به باب‌الحوائج، حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیه‌السلام)! همه ما امشب مهمون ایشونیم! سند این خونه رو هم امشب خود آقا به اسمت زد. من چی کاره‌ام؟!!!» به نیمرخ سیمای مجید نگاه کردم و دیدم آسمان دلش به عشق امامش طوفانی شده که پیشانی بلندش از بارش عرق شرم نَم زده و دستانش آشکارا می‌لرزید. شاید حاج آقا خبر نداشت، ولی من می‌دانستم که یک سمت پیشانی‌اش به حمایت از حرمت حرم سامرا شکست و سمت دیگر صورت و بدنش به عشق جان جواد‌الائمه (علیه‌السلام)، غرق زخم و جراحت شده تا امشب چنین ناز شصت کریمانه‌ای از دست با برکت اهل بیت پیامبر (صلی‌الله‌علیهم‌اجمعین) بگیرد. حاج آقا متوجه شده بود من و مجید همچنان معذب هستیم که به ساک دستی‌مان نگاهی کرد و به شوخی پرسید: «چرا انقدر سبک بال اومدید؟» مجید کمی خودش را جمع و جور کرد و هنوز از پرده خجالت بیرون نیامده بود که با صدایی گرفته جواب داد: «این ساک فقط چند دست لباس و وسایل شخصیه. وسایل‌مون رو گذاشتیم تو انبار همون خونه‌ای که قبلاً زندگی می‌کردیم.» و حاج آقا با خوشرویی دنبال حرف مجید را گرفت: «خُب پس امشب مهمون خونه ما باشید! چون اون ساختمون خالیه، فقط یه موکت داره. هر وقت اسباب خودتون رو اُوردید، تشریف ببرید اون طرف!» که همسرش با صدایی آهسته تذکر داد: «آسید احمد! چرا این بنده خداها رو انقدر سرِ پا نگه می‌داری؟» و بعد با خوش‌زبانی رو به من و مجید کرد: «بفرمایید! بفرمایید داخل!» که بلاخره جرأت کردیم تا از میان گلستان این حیاط گذشته و در میان تعارف گرم و بی‌ریای صاحبخانه وارد ساختمان شویم. خانه‌ای با فضایی مطبوع و خنک که عطر برنج و خورشت قرمه سبزی آماده، در همه جایش پیچیده بود و دلم را می‌بُرد. اتاق هال و پذیرایی نسبتاً بزرگی پیش رویمان بود که با فرشی ساده پوشیده شده و دور تا دور اتاق، پشتی‌های کوچکی برای نشستن میهمانان تعبیه شده بود. در خانه‌ای به این زیبایی و دل‌انگیزی، خبری از تجمل نبود و همه اسباب اتاق، همین فرش و پشتی بود و البته چند قاب بزرگ و کوچک با طرح کعبه و کربلا و اسماء الهی که روی دیوار نصب شده بودند. حاج آقا، مجید را با خودش به ساختمان کناری بُرد تا آنجا را نشانش دهد و من در همین ساختمان پیش حاج خانم و دخترش ماندم. دختر جوان با چادر سپیدی که به سر کرده و فقط نیمی از صورتش پیدا بود، به رویم لبخند می‌زد تا دلم به نگاه خواهرانه‌اش خوش شود. حاج خانم هم با خوشرویی تعارفم کرد تا بنشینم، ولی همین که نگاهش به صورتم افتاد، عطر لبخند از چهره‌اش پرید و با نگرانی سؤال کرد: «دخترم! حالت خوبه؟ چرا رنگت انقدر پریده؟» سرم را پایین انداختم که حقیقتاً حالم خوب نبود و از شدت ضعف و گرسنگی، دوباره حالت تهوع و سرگیجه گرفته بودم. دستش را از زیر چادر ضخیمش بیرون آورد، با سرانگشتان مهربانش صورتم را بالا آورد و مستقیم به چشمانم نگاه کرد. در برابر نگاه مادرانه‌اش، پای دلم لرزید و اشک در چشمانم جمع شد که بیشتر نگرانش کردم و با دلواپسی پاپیچم شد: «چیه مادر جون؟ چرا گریه می‌کنی؟» حالا دختر جوان هم نگرانم شده بود که به سمتم آمد و نگاهم می‌کرد تا بفهمد چه چیزی ناراحتم کرده که با صدایی آهسته بهانه آوردم: «چیزی نیس، حالم خوبه.» ولی حاج خانم با تجربه‌تر از آنی بود که با دیدن صورت رنگ پریده و چشمان گود افتاده‌ام، فریب این پاسخ ساده را بخورد که باز اصرار کرد: «دخترم! با من راحت باش! منم مثل مادرت می‌مونم! به من بگو شاید بتونم کمکت کنم!» و آنچنان مهربان نگاهم می‌کرد و قلبش برایم به تپش افتاده بود که نتوانستم در برابرش مقاومت کنم که بغضم شکست و جراحت قلبم را میان گریه نشانش دادم: «یه هفته پیش بچه‌ام از بین رفت...» و حالا برای نخستین بار بعد از از دست رفتن حوریه، فرصتی به دست دلم افتاده بود تا برای بانویی دردِ دل کنم که در برابر نگاه نگران‌شان، ناله زدم: «بچه‌ام دختر بود، تو هشت ماه بودم، ولی مرده به دنیا اومد...» دختر جوان از تلخی سرنوشت کودکم، لب به دندان گزید و چشمان درشت و مهربان حاج خانم از اشک پُر شد و چه خوب فهمید به آغوشی مادرانه نیاز دارم که هر دو دستش را به سمتم گشود تا خودم را میان دستانش رها کنم و من چقدر در حسرت این دلداری‌های بی‌ریا، پَر پَر زده بودم که خودم را در آغوشش انداختم و بار دیگر هجوم گریه، گلویم را پُر کرد.
🔶🔸🔸🔸🔸 ده فایده لبخند زدن: 💚 لبخند جذابتان میکند. 💕لبخند حال هوایتان را تغییر می دهد. 💛لبخند مسری است. 💜لبخند زدن استرس را از بین می برد. 💚لبخند زدن سیستم ایمنی بدن را ️تقویت میکند. ❤️لبخند زدن فشار خونتان را پایین می آورد. 💞لبخند زدن مسکن های طبیعی بدن را آزاد می کند. 💛لبخند زدن چهره تان راجوانتر نشان می دهد. 💜لبخند زدن باعث می شود موفق به نظر برسید. ❤️لبخند زدن کمک میکند مثبت اندیش باشید: پس همیشه لبخند بزنید😊 🍁🍂🍁
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و شصت و دوم با احساس ناخوشایندی از خجالت و غریبی، پشت سرِ مجید قدم به حیاط گذاشتم که پیش چشمان نگرانم، بهشتی رؤیایی جان گرفت. حیاط زیبا و بزرگی که باغچه سرسبزی در میانش به ناز نشسته و دور تا دورش، نخل‌های تزئینی و کوتاهی صف کشیده بودند و با رقص ملیح شاخه‌هایشان برایم دست تکان می‌دادند. انگار در این حیاط خبری از گرمای این شب‌های بندر نبود که صاحبخانه خوش سلیقه، سنگ فرش حیاط را آب و جارو زده بود تا بوی خوش آب و خاک در فضا پیچیده و خنکای لطیفی صورت پژمرده‌ام را نوازش دهد. روبرویم در صدر حیاط، ایوان بزرگ و دلبازی بود که حیاط را به ساختمان متصل می‌کرد و تنها سه پله کوتاه از سطح حیاط ارتفاع می‌گرفت که آن هم با ردیفی از گلدان‌های کوچک تزئین شده بود. ساختمان در تمام طول ایوان امتداد داشت و به نظرم دو ساختمان کاملاً مشابه بودند که در یک طبقه و در کنار هم ساخته شده بودند. نگاهم از پله‌ها بالا رفت و چشمم به دو خانم محجبه افتاد که در نهایت حیا و نجابت روی ایوان ایستاده و از همانجا به ما خوش آمد می‌گفتند. حاج آقا ساک کوچک‌مان را لب ایوان گذاشت و با خنده‌ای که صورتش را پوشانده بود، رو به مجید کرد: «دیر کردی پسرم! دیگه داشتم می‌اومدم سرِ خیابون دنبالتون. گفتم شاید آدرس رو پیدا نکردید.» و اگر بگویم زبان من و مجید بند آمده بود که حتی نمی‌توانستیم به درستی از او تشکر کنیم، اغراق نکرده‌ام که به معجزه پروردگارمان در کمتر از یک ساعت از جهنمی سوزان و ظلمانی به بهشتی خنک و خوش رایحه دعوت شده بودیم. سپس دستش را به سمت خانم‌های ایستاده در ایوان گرفت و معرفی کرد: «حاج خانم و دخترم هستن.» و بلافاصله مرا مخاطب قرار داد: «دخترم! این حاج خانم و دختر ما، جای مادر و خواهر خودت هستن!» و شاید از چشمان متحیرم فهمید چقدر احساس غریبگی می‌کنم که با مهربانی بیشتری ادامه داد: «اینجا خونه خودته دخترم! منم مثل پدرت می‌مونم! بفرمایید!» و همسر حاج آقا از ایوان پایین آمد و با صدایی سرشار از متانت، پشت تعارف همسرش را گرفت: «خیلی خوش اومدید! بفرمایید!» ولی من و مجید همانجا پای در خشک‌مان زده و قدم از قدم بر نمی‌داشتیم که پس از ماه‌ها آوارگی و زخم زبان شنیدن، محوِ اینهمه خوش خلقی تنها نگاهشان می‌کردیم. حاج آقا فهمیده بود که ما در بُهت این فضای دل انگیز فرو رفته‌ایم و می‌خواست به نحوی سرِ صحبت را باز کند که با لحنی صمیمی شروع کرد: «خدا ما رو خیلی دوست داشت که امروز صبح عروس و پسرم رفتن و امشب برامون یه عروس و پسر دیگه فرستاد!» از لحن مهربانش، دلم گرم شد و مجید لبخندی زد تا او باز هم ادامه دهد: «راستش این خونه، خونه پدربزرگ ما بوده. از قدیم همیشه دو تا خونواده تو این خونه زندگی می‌کردن. دو تا ساختمون هم مثل هم می‌مونن. البته از اول، اینا دو تا خونه مجزا بودن. یعنی حیاطشون از هم جدا بود. ولی پدر مرحومم دیوار وسط حیاط رو خراب کرد و جاش این باغچه رو درست کرد. از وقتی من یادمه یه ساختمون مال پدربزرگم بود، یه ساختمون مال عموی بزرگم. بعدش که پدر بزرگ و مادر بزرگم به رحمت خدا رفتن، یکی‌اش مال پدرم بود و یکی دیگه‌اش هنوز دست عموم بود.» سپس به آرامی خندید و با شوخ طبعی ادامه داد: «سرتون رو درد نیارم! خلاصه این دو تا خونه انقدر دست به دست شدن که الان یکی‌اش دست منه و اون یکی هم تا دیروز دست پسرم بود و از امشب در اختیار شماس!» نمی‌توانستم باور کنم که این خانه با همه زیبایی و دلبازی‌اش از امشب در اختیار من و مجید قرار می‌گیرد و مجید هم مثل من باورش نمی‌شد که با صدایی که از تهِ چاه در می‌آمد، در جواب محبت‌های بی‌کران حاج آقا، زبان گشود: «آخه حاج آقا...» و رنگ شرمندگی را در چشمان مجید دید و دلش نمی‌خواست شاهد خجالت کشیدنش باشد که با حالتی پدرانه کلام مجید را قطع کرد: «پسرم! چرا به من میگی حاج آقا؟!!! گفتم که تو هم مثل پسرم می‌مونی! به من بگو بابا!» و نه تنها زبان مجید که نفس من هم از باران محبتی که بی‌منت بر سرمان می‌بارید، بند آمده بود که حاج آقا به سمت مجید آمد، هر دو دستش را پشت سر و گردن مجید انداخت و پیشانی‌اش را بوسید.
☺️🌸 ___ ✨پاڪ بۅدن‌ بہ‌ این‌ نیست کہ تسبیح‌ بردارۍ ۅ ذڪر بگۍ.. پاڪی بہ‌ اینہ‌ ڪہ‌ تو موقعیٺ گناه؛ از‌‌ گناھ‌‌ فاصلہ‌‌ بگیرۍ! . . . 👌بچه ها میزان انسانیت ما ادما به میزان مقاومتمون در برابره گناه بستگی داره....هرکی مقاومتش بیشتره از بقیه انسان تره....کسی که تو موقعیت گناه سمته خواسته ی هوای نفسش میره بدون تعارف بخوام بگم: هیچ فرقی با حیوانات نداره....چون مثل حیوانات عمل کرده 🍁🍂🍁🍂
تلنگرانه⚠️ ‏دیدید وقتے‌ گوشیمون‌ گُم‌ میشه چجوری‌ میگردیم‌ دنبالش؟ ڪاش‌ وقتے‌ خودمونم‌ گم‌ میشیم، انقدر پیگیرِ پیدا شدنمون‌ باشیم!🧡☘ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍂🍁🍂🍁
‌ صدای هر کسی مثل اثر انگشتش منحصر به فرده ، برای کسی که از صدای محبوبش آرامش می گرفته جایگزینی وجود نداره ، به نظرم صدا مهم تر از دیدنه ، ندیدن ِرو میشه تحمل کرد ولی فکر اینکه هیچوقت نتونی صداشو بشنوی دیوونه ت می کنه... 🍁🍂🍁
📄🔗 ‌هیـچ‌وقت توزندگی‌تون‌هیـچ‌چیزیتون‌رو با‌بقیـه‌مقایسـه‌نکنیـد🚫 چه‌وضـع‌زندگی‌تون چه‌شغل‌یا‌تحصیلاتتون چه‌حتی‌همسـر‌یا‌فرزندتون اولین‌قیـاس‌کننـده‌ی‌دنیا شیـطان‌بود! آتش‌راباخاک‌مقایسـه‌کرد!-'🌱 🍁🍁🍁🍂
📚 👈 چوپان درستکار روزی بود و روزگاری، مردی بود که گوسفندان زیادی داشت. او آدم درستکاری نبود. اما چوپانی داشت که از گوسفندان او نگه داری می کرد و مرد درست کار و راست گویی بود. چوپان هر روز شیر گوسفندان را می دوشید و به خانه صاحب گوسفندان می برد. او هم آب در آن می ریخت و شیر را دو برابر می کرد و به مردم می فروخت. چوپان هر بار او را نصیحت می کرد و می گفت: این کار درست نیست، اما او به حرف های چوپان گوش نمی داد و لبخندی می زد و می گفت: تو چوپانی ات را بکن و مزدت را بگیر ! یک روز که چوپان گوسفندان را به چرا برد، باران شدیدی شروع به باریدن کرد و سیل بزرگی به راه افتاد. چوپان برای نجات خود ، بالای درختی رفت اما سیل همه ی گوسفندان را با خود برد. چوپان، هیچ کاری نتوانست بکند. ناچار پیش صاحب گوسفندان رفت و گفت: سیل گوسفندان تو را برد. مرد گفت: من باور نمی کنم، آخر این همه آب، ناگهان از کجا آمد؟ چوپان گفت: شنیده ای که می گویند «قطره قطره جمع گردد، وانگهی دریا شود» این سیل همان آب هایی است که تو در شیر می ریختی و به مردم می فروختی. مرد با شنیدن حرف های چوپان در فکر فرو رفت. 📗 ✍ عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر 🍂🍁🍂🍂
پرسيدن بدترین درد کدومه ؟ یکی گفت : عاشقی یکی گفت : تنهایی یکی گفت : دلتنگی یکی گفت : فقر اما هیچکس نگفت : پيرشدن پـــدر و مــــادر💞 🍁🍂🍁🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁بدون حضورخدا جایی نرو.. 🍁بخیالت که به آبادی میرسی؟؟ 🍁نه رفیق!! 🍁چراغی که درسیاهی میدرخشد 🍁چشم گرگ است.. 🍁هرکجا لرزیدی .. 🍁 از سفر ترسیدی.. 🍁فقط آهسته بگو : 🍁من خدا را دارم... 🍁🍂
کیک نارنگی
🍁💗دوشنبه تون گلباران 🍁✨روزتان پراز لطف خدا 🍁💗روزتان پراز لبخند 🍁✨روزتان پراز امید 🍁💗روزتان پراز موفقیت 🍁✨روزتان پراز پیشرفت 🍁💗روزتان پراز سلامتی 🍁✨روزتان پراز مهربانی 🍁💗روزتان زیبا و در پناه خدا 🍁🍂
🍂🍁امیدوارم امروز و هر روز 🍂🌼دلهایتان شاد 🍂🍁لبهایتان خندان 🍂🌼چشم هایتان نور باران 🍂🍁جمع تان همیشه جمع 🍂🌼چای زندگی تان گرم 🍂🍁جیب هایتان پرپول و 🍂🌼برکت سفره هایتان فراوان باشد 🍁🍂
📣 شایعه| موجودی عابربانک خانم ناهید حسین پور هیکل آبادی همسر سردار عابدین خرم فرمانده سپاه عاشورای آذربایجان شرقی! 🔻واقعیت:🔻 1⃣ خانم ناهید حسین پور هیکل آبادی توسط پلیس فتای آذربایجان شرقی بازداشت شده و بنابر اظهارات متهم این فرد هیچ نسبت سببی و نسبی با هیچ یک از مسئولین یا فرماندهان سپاه ندارد. 2⃣ این موجودی‌ها طبق فیلم فوق و اعلام پلیس فتا با تکنیک‌های کلاهبرداری بصورت حبابی و کذب ایجاد می‌شود. موجوی واقعی دارنده این کارت چیزی کمتر از صد هزار تومان می‌باشد. این افراد یک شبکه تبهکارند و بارها با همین ترفند از افراد مختلف بصورت میلیونی و ده‌ها میلیونی کلاهبرداری کرده‌اند. 3⃣ شبکه معاند ضدانقلاب با گذاشتن شواهد و قرائن کنار همدیگر از جمله اینکه روستای هیکل آباد در منطقه آذربایجان شرقی است، برای باورپذیری در ذهن مخاطب، گزینه فرمانده سپاه آذربایجان شرقی را در راستای پروژه ناامیدسازی مردم و تخریب جایگاه سپاه انتخاب کرده بودند.
🔴 🌙 ♨️پیشگیری و پاکسازی از با نمازشب 🔰یکی از عباداتی که هم در جهت پیشگیری و هم در جهت پاکسازی از گناه کارساز است، نماز شب است. 💠رسول خدا صلی‌الله علیه و آله در این باره می‌فرمایند: 💥 «عَلَیْکُمْ بِقِیَامِ اللَّیْلِ فَإِنَّهَا مَنْهَاةٌ عَنِ‏ الْإِثْمِ‏»؛ بر شما باد به نماز شب؛ زیرا نماز شب انسان را از گناه باز مى‌دارد.*۱ ✅👌 علاوه بر آن نماز حسنه‌ای است که در دل‌های مؤمنین وارد شده و آثار معصیت و تیرگی‌هایی که دلهایشان از ناحیه سیئات کسب کرده از بین می‌برد. 💠 امام صادق علیه‌السلام در تفسیر آیه «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»*۲ می‌فرمایند: 💥صَلَاةُ الْمُؤْمِنِ‏ بِاللَّیْلِ‏ تَذْهَبُ بِمَا عَمِلَ مِنْ ذَنْبٍ بِالنَّهَارِ؛ نماز شب گناهانی که مؤمن در طول روز مرتکب شده است را از بین می‌برد.*۳ 📚۱.مستدرک الوسائل ، ج‏۶، ص ۳۳۷. ۲.هود/۱۱۴ ۳.الکافی، ج۳، ص ۲۶۶ 🍁🍂🍂🍁
🍂در اين شب زيبا 🍁براتون دعا می ڪنم 🍂شبی سراسر آرامش داشته باشید 🍂و هرآنچـه ازخوبی هایی 🍁ڪه آرزو دارید را خدا برای 🍂 فردای شما آماده کنه 🍂لحظه هاتـون آرام 🍁شب پاییزیيون آروم و در پـــناه خدا 🍁🍂
✨﷽✨ ✿ عقربی که پنج نفر را می خورد ✍ پیامبر خدا (ص) فرمودند: در روز قیامت، از داخل جهنم عقربی خارج می شود که سر آن عقرب در آسمان هفتم است و دُمش در ته زمین و دهانش هم از مشرق تا مغرب است. آن عقرب مےگوید : «أَینَ مَن حارَبَ اللهَ و رَسُولَه؟» آنهایی که با خدا و پیامبر خدا جنگ داشتند کجا هستند؟ 🔹 جبرئیل فرود می آید و می پرسد: «چه کسانی را می خواهی؟ مقصودت از کسانی که با خدا و پیامبر خدا در جنگ بودند چه کسانی است؟» عقرب می گوید: آنها پنج نفرند و من می خواهم آنها را ببلعم: ❶ اول تارِکُ الصَّلوة: آن کسی که بی نماز از دنیا رفته است، مخصوصاً اگر منکر هم بوده و نماز را قبول نداشته که دیگر هیچ! این عقرب می گوید من ارادۀ تارک الصلوة را دارم. او با خدا و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در جنگ بوده است. ❷ دوم مانِعُ الزَّکاة: کشاورزی که گندم داشته اما زکاتش را نمی داده، گاو و گوسفندش در حد نصاب بوده زکات نمی داده، طلا به میزان بیست مثقال داشته زکاتش را نمی داده، این عقرب می گوید: من به دنبال کسانی هستم که در دنیا زکات نمی دادند. ❸ سوم آکِلُ الرِّبا: کسانی که نزول می خوردند. در زمان ما هستند کسانی که پول می دهند و نزولش را سر ماه می گیرند. چه قدر گناه دارد. ❹ چهارم شارِبِ الخَمر: کسانی که شراب می خورند، چهارمین گروهی هستند که آن عقرب به دنبالشان هست. ❺ پنجم قَومٌ یُحَدِّثُونَ فِی المَسجِدِ حَدیثَ الدُّنیا: مردمی که در مسجد می نشینند و به جای اینکه مباحثه کنند، درس بخوانند، دعا بخوانند، حرف آخرت و مسائل شرعی و قرآن و مفاتیح بزنند، از دنیا صحبت می کنند: امروز دلار چند بود؟ طلا مظنه اش چه قدر بود؟ شنیده ام بالا رفته؟! این حرف ها جایش در مسجد نیست. آن عقرب به دنبال کسانی است که در مسجد از دنیا حرف بزنند. 📚برگرفته از کتاب در محضر مجتهدی
✴️ سه شنبه 👈 4 آبان /عقرب 1400 👈 19 ربیع الاول 1443👈 26 اکتبر 2021 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی . ❇️ امروز روز مبارکی است و برای امور زیر خوب است: ✅ خواستگاری و عقد و ازدواج. ✅ خرید وسیله سواری و حیوانات و چهارپایان . ✅ دیدار بزرگان و روسا. ✅ مسافرت . ✅ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن . ✅ شاگرد گرفتن. ✅ نقل و انتقال و جابجایی . ✅ و آغاز نگارش و امور تعلیمی خوب است 👶 زایمان خوب و نوزادش مبارک و شایسته و روزی دار خواهد شد.ان شاءالله 🤕 بیمار امروز زود خوب شود. 🚘 مسافرت :مسافرت خوب و سودمند است. 🔭 احکام نجوم . 🌓 امروز قمر در برج سرطان است و برای امور زیر نیک است : ✳️ نو پوشیدن . ✳️ کندن چاه و کانال و نهر . ✳️ خط نوشتن و نگارش . ✳️ خرید و فروش ملک و کالا . ✳️ امور زراعی و کشاورزی . ✳️ ایجاد کانال . ✳️ درختکاری . ✳️ خرید و فروش . ✳️ و بذر افشانی و کاشت نیک است 👩‍❤️‍👨مباشرت. مباشرت در شب چهارشنبه "، مباشرت و عروسی مکروه است . 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،(سروصورت)دراین روز از ماه قمری ، باعث توانگری می شود. 💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، سبب رفع درد بدن می شود . ✂️ ناخن گرفتن سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد . 👕👚 دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر ان را تکمیل کنند) ✅ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد . 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 🌸زندگیتون مهدوی با این دعا روز خود را شروع کنید👇👇 🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟 ✨اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ.✨
صدقه_دادن چرا شخصی که از دنیا می‌رود اگر به او فرصت بازگشت به دنیا بدهند، «صدقه دادن» را از میان کارهای نیک انتخاب می‌کند؟ {رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ} [المنافقون: 10] «پروردگارا! ای کاش (مرگ) مرا مدت کمی با تأخیر می‌انداختی، تا (در راه تو) صدقه بدهم. زیرا انسان پس از مرگش نتیجه‌ی صدقه دادن را می‌بیند، و انسان مؤمن تا روز قیامت در سایه‌ی صدقه‌ای است که داده است.
💚 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله : ✨پنج گروه در قبرهایشان هستند در حالی که دائم به آنان ثواب می رسد : 👌 کسی که درختی بکارد 👌 چاه آبی حفر کند 👌 مسجدی بسازد 👌 قرآن منتشر کند 👌 و آنکه فرزند شایسته ای از او به جای بماند . 📚 بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۹۷
 علامه حسن‌زاده آملی در کتاب "لقاء‌ الله" چهارده توصیه به علاقه‌مندان سلوک توحیدی بیان می‌کند. ایشان این رساله را در سال 1389 هجری قمری (53 سال پیش) نوشته‌اند. 1.قرائت مستمر و انس همیشگی با قرآن: "هر اندازه که به قرآن نزدیک شوى، به انسان کامل نزدیک شده‌اى، به حظ و بهره‌ات از قرآن بنگر! حقایق آن، درجات ذات و مدارج عروجند" 2. دائم الوضو بودن: "اى دوست! بدان که، وضو نور است و دوام در طهارت، تو را به عالم قدس ارتقا دهد و این دستور عظیم النفع، نزد اهلش مجرب است؛ بر تو باد مواظبت بر آن". 3. قلت طعام: "اى دوست! طعام بسیار، قلب را می‌میراند و باعث طغیان و لجام گسیختگى خواهد شد. گرسنگى از اجلّ خصال مومن است". 4 قلت کلام: "رسول خدا (ص) فرمود: "جز به ذکر خدا، زیاده مگویید، چه سخن بسیار که در آن ذکر خداوند نباشد، قلب را قساوت بخشد". 5 .محاسبه نفس: امام کاظم(ع): "کسى که هر روز به محاسبة نفس نمی‌پردازد، از ما نیست: اگر عمل نیکویى از او سرزده باشد؛ از خداوند طلب زیادى‌اش کند و اگر عمل نادرستى از او سر زده باشد استغفار نموده، توبه کند". 6. مراقبه: "بر تو باد مراقبه! بر تو باد مراقبه! بر تو باد مراقبه! مراقبه یعنی اینکه، بنده بداند خداوند بر او رقیب و به او نزدیک است و به افعالش علم دارد و حرکاتش را می‌بیند و اقوالش را می‌شنود و بر اسرارش اطلاع دارد و نمی‌تواند خود را از خدا پوشیده نگه دارد و از سلطة او خارج شود. 7. رعایت ادب در محضر خداوند: "امام جواد(ع) در تبیین حقیقت ادب فرمودند: قرآن را همان گونه که نازل شده است قرائت کنید و سخن ما را همان طور که گفته‌ایم، روایت کنید و خداوند را به حالتى که محتاج و نیازمند اویید بخوانید". 8.عزلت: "معناى اصلی عزلت، عزل حواس است به خلوت، از تصرف در محسوسات؛ چه هر آفت و فتنه و بلایى که روح بدان مبتلا گردد، حواس در آن دخالت دارد. با خلوت و عزل حواسّ، مدد نفس از دنیا و شیطان هوا و هوس منقطع می‌گردد. 9. تهجد: دستور خدای متعال به پیامبرش برای وصول به مقام محمود است: وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى‏ أَنْ یَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُودا (اسراء، 79). و علت بهره‌مندی پارسایان از نعمت‌های اخروی را شب‌زنده‌داری آنان معرفی می‌کند(ذاریات، 15-19) 10. تفکر: الَّذینَ یَذْكُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَكَّرُونَ فی‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّار (آل عمران، 191) 11. دائم الذکر بودن: هم ذکر زبانی و هم ذکر قلبی 12. ریاضت علمی و عملی: "ریاضت، در دو راه علم و عمل، و تنها بر طبق نهج شریعت محمدى. از غیر این راه جز بعد و دورى حاصل ناید". 13. همت عالی: "همت عالى داشته باش! به حدى که کسی یا چیزی را عبادت نکنى جز خداى تعالى؛ حتی از روی رغبت به بهشت و وحشت از جهنم هم عبادت نکنی و الا هوای خود را عبادت کرده‌ای". 14. توبه از کارهای بد و خوب! "استادم آیت‌الله الهی طباطبائی فرمود: "توبة حقیقى آن است که از خیر و شرت انابه کنى". من اندکى اندیشیدم و سپس گفتم: اما توبه از شر، حاجتى به بیان ندارد، و لیکن توبه از خیر چیست؟. فرمود: آنچه که ما، آن را خیر می‌پنداریم، مانند نماز و روزه و قراءت قرآن و درس گفتن و تحقیقات درسی‌مان و امثال آن، اگر براستى، آن را مورد تامل قرار دهیم، در خواهیم یافت که همگى ناقص و غیر کاملند پس بر شخص بینا، واجب است که از این اعمال ناقص نیز توبه کند و قصد نماید که آنها را بر وجه کاملى که مقبول خداوند است به جای آورد.