eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.3هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
ﻣﺮﺩﯼ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﯽ ﻣﺎﺩﺭ، ﻫﻤﺴﺮ ﻭ فرزندش ﺭﺍ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺷﺖ، ﻭ ﻧﺰﺩ اربابی ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ، وی ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺵ ﺍﺧﻼﺹ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ کارها ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺷﮑﻞ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽﺩﺍﺩ، یک ﺭﻭﺯﯼ ﺍﻭ ﺳﺮ ﮐﺎﺭ ﻧﺮﻓﺖ. ﺑه همین ﻋﻠﺖ ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﯾﻨﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩﺗﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻢ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻏﯿﺒﺖ ﻧﮑﻨﺪ ﺯﯾﺮﺍ ﺣﺘﻤﺎ ﺑه خاﻃﺮ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺩﺳﺘﻤﺰﺩﺵ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ در روز بعد ﺳﺮﮐﺎﺭﺵ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ ارباب ﺣﻘﻮﻗﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﯾﻨﺎﺭﯼ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﺮﺩ. ﮐﺎﺭﮔﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ تشکر کرد و ﺩﻟﯿﻞ ﺯﯾﺎﺩ ﺷﺪﻥ ﺭﺍ ﻧﭙﺮﺳﯿﺪ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩ. ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺑه شدت ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﯾﻨﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﮐﻢ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮐﺎﺭﮔﺮ باز هم ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ و علت این کار را ﺍﺯ ﺍﻭ نپرسید. ﭘﺲ ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺍﺯ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﺍﻭ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩ به همین ﻋﻠﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺣﻘﻮﻗﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩﻡ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺘﯽ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺎﺯ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺘﯽ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﮔﻔﺖ: ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻝ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﻪ ﻣﻦ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺩﺍﺩﯼ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ برای ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﺎﺩﺭﻡ مرد ﻭ ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﺩﯾﻨﺎﺭی از حقوقم ﮐﻢ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯی مادرم بود ، ﮐﻪ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﺶ رفت ❄️🌨☃🌨❄️
✨﷽✨ 🌼شیخی بود که به شاگردانش عقیده می آموخت ، لااله الاالله یادشان می داد ، آنرا برایشان شرح می داد و بر اساس آن تربیتشان می کرد. ✍روزی یکی از شاگردانش طوطی ای برای او هدیه آورد، زیرا شیخ پرورش پرندگان را بسیار دوست می داشت. شیخ همواره طوطی را محبت می کرد و او را در درسهایش حاضر می کرد تا آنکه طوطی توانست بگوید: لااله الا اللّه طوطی شب و روز لااله الا الله می گفت. اما یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه می کند. وقتی از او علت را پرسیدند گفت : طوطی به دست گربه کشته شد. گفتند برای این گریه می کنی؟ اگر بخواهی یکی بهتر از آن را برایت تهیه می کنیم. شیخ پاسخ داد: من برای این گریه نمی کنم. ناراحتی من از اینست که وقتی گربه به طوطی حمله کرد ، طوطی آنقدر فریاد زد تا مُرد. با آن همه لااله الاالله که می گفت ، وقتی گربه به او حمله کرد ، آنرا فراموش کرد و تنها فریاد می زد. زیرا او تنها با زبانش می گفت و قلبش آنرا یاد نگرفته و نفهمیده بود سپس شیخ گفت می ترسم من هم مثل این طوطی باشم ! تمام عمر با زبانمان لااله الاالله بگوییم و وقتی که مرگ فرارسد فراموشش کنیم و آنرا ذکر نکنیم ، زیرا قلوب ما هنور آنرا نشناخته است ❄️⛄️🌨⛄️❄️
هـر دشمنے کہ بہ تو چپ نگاہ کند خار میڪنم پوزش بہ خاڪ ڪشم، زندگے اش تار و مار میڪنم «سیّدعلی» مخور غم یار، ببین از براے تو «عمّارم» و بہ منصب خود افتخار میڪنم
delet ra be che kas mifroshi.darestani.mp3
3.13M
💐 🔻حاج آقا دارستانی 🔻دلت را به چه کسی میفروشی؟
🌸 •❤️🦋• یادت‌نره‌،توبه‌هیچڪس جزخدا‌احتیاج‌نداری... خدا‌برای‌تسڪینِ‌قلب‌ مهربونت‌ڪافیھ مگه‌نه؟! ❄️🌨☃🌨❄️
✨🍁 کسی که زمان خوابیدن صد مرتبه استغفار کند گناهانش همچون برگ درختان فرو می‌ریزد و صبح که بلند شود گناهی برایش نماند. [ علیه السلام ] 📚 مکارم الاخلاق ص ۶۱۰ ❄️🌨☃🌨❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا به قسمت اعتقاد دارید؟ قضا و قدر الهی... 🎤استاد مسعود عالی
🌷شیخ رجبعلی خیاط اگر چشم برای خدا ڪارڪند عین الله میشود اگر گوش برای خداڪارڪند اذن الله میشود اگر دست برای خدا ڪارڪند 👈ید الله میشود 💠تا میرسد به قلب 👈ڪه جای خدامیشود ❄️🌨☃🌨❄️
انشايم كه تمام شد معلم با خط كش چوبی اش زد پشتِ دستم و گفت جمله هايت زيباست ... گفتم اجازه آقا ... پس چرا ميزنيد؟؟؟ نگاهم كرد ... پوزخندِ تلخی زدو گفت: ميزنم تا همیشه يادت بماند خوب نوشتن و زيبا فكر كردن در اين دنيا تاوان دارد. . ❄️🌨☃🌨❄️
گفتنی‌ها را بگویید، امّا به‌موقع! منتظر نمانید به این امید که شاید روزی خودش متوجه شود. در برنامه‌ریزی‌ها به‌صورت یک شریک ظاهر شوید، نه یک رقیب. ❄️🌨☃🌨❄️
باكلاس‌های واقعی شاید پولدار نباشند اما طبعی بلند داشته و همواره دست و دلبازند. این دسته از زنان با كشف عیب‌ها و رازهای دیگران ذوق زده نمی‌شوند و هرگز كنجكاوی منفی یا فضولی ندارند؛ یعنی غیر ممكن است برای فهمیدن وضعیت سلیقه صاحبخانه‌ای كه در خانه‌اش ‌مهمان هستند در كشوها و كابینت‌ها را باز كنند. ❄️🌨☃🌨❄️
‍ ‍ با ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﺳﻤﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﻨﯿﻢ : ﺑﺎﻭﺭ ﺍین که ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ. ﺑﺎﻭﺭ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﻫﯿﻢ. ﺑﺎﻭﺭ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﮔﺮ ﺟﺎﯼ ﻓﻼﻧﯽ ﺑﻮﺩﻡ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻢ. ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﺑﺎﻭﺭ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣﺎ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﮐﻨﻨﺪ. ﺑﺎﻭﺭ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﮐﻤﺎﻝ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺷﺎﺩﯼ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﻓﺮﺩ ﺧﺎﺻﯽ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯿﮕﻮﯾﯿﻢ ﻭ ﺣﻖ ﺑﺎ ﻣﺎﺳﺖ. ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺎ ﭼﻪ ﻓﮑﺮﯼ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ. ﺑﺎﻭﺭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻣﺎ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺭﻗﻢ ﻣﯿﺰﻧﺪ. باور اینکه برای تغییر دیر است. باور اینکه مشکلات ما غیر قابل حل شدن هستند. ❄️🌨☃🌨❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👩‍🍳👩‍🍳 مرغ ۳ تکه رب ۲ ق غداخوری پیاز ۲ عدد متوسط نمک ،فلفل،پاپریکا،زردچوبه وپودرسیر به میزان لازم هویج هم سلیقه ایه ۱ عدد زعفران دم شده ۳ الی ۴ ق آب ۲ لیوان روغن هم ۲ ق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرتقال رو اینجوری خشک کنید🍊🍊 دستور خشک کردن پرتقال ۱ لیوان آب ۱ لیوان شکر بزارین روی گاز تا شکر داخل آب حل بشه و غلیظ شه... وقتی غلیظ شد زیر گاز رو خاموش کنین بزارین سرد بشه.. پرتقال هارو خوب بشورین و خشک کنین. بعد اونارو ورقه ای برش بزنین. روی پرتقال ها شهد بزنین و کاملا به شهد آغشته کنین که تلخ نشه... روی شوفاژ فویل بندازین و پرتقال ها رو روی اون بچینین.. بعد ۳ روز که کاملا خشک شد داخل شیشه بریزین...👌
دستور تهیه: ۳۰۰ گرم پاستا فرم دارُ پختم و آبکش کردم و وقتی خشک شد با دو قاشق شیر، کامل مخلوط کردم(شیر باعث میشه پاستا به هم نچسبه)و ریختم توی کاسه و کنار گذاشتم.۱ دونه سینه مرغُ با یه کوچولو پیاز و ۱ حبه سیرُ و فلفل و نمک پختم و وقتی کامل خنک شد به اندازه حبه قند خردش کردم و با ۱ دونه فلفل دلمه قرمز،۱ دونه فلفل زرد، ۱ پیاز قرمز،چند شاخه کرفس، ۱ دونه هویج، یه مشت جعفری خرد شده و یه حبه سیر له شده ریختم توی ظرف پاستا.کل سالادُ با ۲ قاشق سس مایونز،۱ قاشق روغن زیتون بکر، ۱ قاشق سرکه سیب و ۱ قاشق مربا خوری خردل دیژون و نمک و فلفل سیاه مخلوط کردم و توی ظرف دربسته، گذاشتم تو یخچال تا کامل خنک بشه.موقع سرو هم کمی جعفری تازه روش پاشیدم. نکته: این یه دونه حبه سیر توی سالاد معجزه میکنه و باعث میشه در عین اینکه سالاد سالمتری میخورید از عطر و مزه خوشِ سوسیس و کالباس هم محروم نمونید و جای خالیشونو حس نکنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👩‍🍳👩‍🍳 ۴_۵سیب زمینی بزرگ ۱بسته خامه کمی روغن کمی فلفل سیاه و پودر آویشن جوز هندی در صورت موجود بودن نمک پنیر چدار یا پیتزا
سه قدم برای یک زندگی شاد🤍 ۱. خود را به خاطر افراد بی فایده ای که لایق داشتن هیچ جایگاهی در زندگی تان نیستند، دچار استرس نکنید. ۲. هیچگاه احساسات خود را، بیش از حد صرف چیزی نکنید. چون در غیر این صورت صدمه خواهید دید. ۳. بیاموزید بدون نگرانی زندگی کنید. چون خدا در همه حال هوایتان را خواهد داشت اعتماد کنید و ایمان داشته باشید ❄️🌨☃🌨❄️
✅پندهای لقمان حکیم به پسرش 1- فرزندم هیچکس و هیچ چیز را با خداوند شریک مگردان! 2- با پدرو مادرت بهترین رفتار را داشته باش! 3- بدان که هیچ چیز از خداوند پنهان نمی ماند! 4- نماز را آنگونه که شایسته است بپادار! 5- اندرز و نصیحت دیگران را فراموش مکن! 6- در برابر پیش آمدها شکیبا باش! 7- از مردم روی مگردان و با آنان بی اعتنا مباش ❄️🌨☃🌨❄️
▪️پیام تسلیت آیت‌الله ، به مناسبت درگذشت آیت‌الله ▪️متن پیام به شرح زیر است: بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون ▪️خبر ارتحال عالم ربانی مرجع عالیقدر جناب آیت الله آقای حاج شیخ لطف الله (رضوان الله علیه) موجب تالم و تاسف فراوان گردید. ▪️فقدان آن بزرگوار که از اساطین حوزه علمیه مقدسه قم و حسنات این دوران و خدمت گزاران نمونه دین و مذهب بودند خسارتی عظیم است. ▪️اینجانب این مصیبت دردناک را به آستان مقدس حضرت ولی عصر ارواحنا فداه و به آقایان علمای اعلام و به بستگان گرامی و دیگر علاقمندان محترم ایشان تسلیت عرض نموده، و از خداوند متعال برای آن فقید سعید علو درجات و برای بازماندگانشان صبر جمیل و اجر جزیل مسالت دارم. و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. سید علی الحسینی سیستانی ۲۸ جمادی الثانی ۱۴۴۳ هجری قمری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑چگونه فرزندانی باشخصیت تربیت کنیم؟ 🔻با این غفلت ساده در حق بچه‌ها جنایت نکنیم ...
!! در روایتی آمده است: در زمان رسول خدا حضرت محمد (ص)، مردی خدمت آن حضرت آمد و از تنگ دستی شکایت کرد. حضرت به او فرمودند: شاید نماز نمی خوانی؟ مرد گفت: یا رسول الله؛ همانا نمازهای پنجگانه را به جماعت و در پشت سر شما بجا می آورم. حضرت فرمودند: شاید کسی در منزلت نماز نمی خواند؟ آن مرد عرض کرد: همه نماز می خوانند و تا آن ها را به خواندن نماز واندارم، از خانه خارج نمی گردم. پیامبر (ص) فرمودند: شاید در همسایگی تو کسی می باشد که نماز نمی خواند؟ مرد گفت: یا رسول الله؛ همانا تمامی آن ها نماز می خوانند. پس در آن لحظه جبرئیل نازل شد و عرض کرد: ای رسول خدا؛ در فلان بیابان فرد بی_نمازی از دنیا رفته است و کلاغی استخوان کوچکی از آن فردِ بی نماز و تارک الصلاة را به منقار گرفته و آورده در میان درختی که در خانه ی این مرد است قرار داده است، پس به او بگو آن استخوان را بردارد تا وسعتِ رزق و روزی پیدا نماید. 📙 تفسیر عیاشی، ج1: 25. ❄️🌨☃🌨❄️
🏴 رحلت مرجع بزرگوار تقلید، آیت‌الله العظمی صافی که از دیرباز او را یک شخصیت مهدوی و مروج معارف فرج می‌شناختیم، بر حضرت ولی عصر(عج) و منتظران ظهور تسلیت باد. خداوند فقدان عالمان تشیع را با فرج حضرت جبران بفرماید. 🖤🖤🖤
📓📕📗📘📙📔📒📕 (۶۴) بعد از تموم شدن نماز شب در حالت نشسته روی سجادم تسبیح رو برداشتمو شروع کردم به ذکر گفتن ... در اخر هم دستمو گرفتم بالا و از ته دلم دعا کردم خیلی دلم گرفته بود کاش تهران بودم میرفتم سر مزار عباس باهاش دردو دل میکردم بهش خبر بابا شدنشو میدادم ولی افسوس که راه دوره ... تو همین خیالات بودم که تلفن خونه زنگ زد اما کسی گوشی رو جواب نمیداد عه مگه مامان نیست پاشدم رفتم تو پذیرایی تا خواستم گوشی رو بردارم قطع شد .. مااماان ... مااامااان ... یعنی مامان کجا رفته قبل نماز که خونه بود ... در باز شد و مامان اومد خونه .. سلام مامان کجا بودی ؟؟ دخترم برای شام قرمه سبزی گذاشتم بوش تو کل ساختمون پیچیده بود ... با خودم گفتم اینجوری که نمیشه شاید پایینی ها یه وقت دلشون بخواد یه بشقابم برای اونا کشیدم بردم بنده خداها خیلی خوشحال شدن چقدرم ازم تشکر کردن ... راستی فرزانه مگه کارم داشتی ؟؟ مامان تو اتاق داشتم دعا میکردم که تلفن زنگ خورد فکر کردم خونه ای جواب میدی بعد که دیدم خبری نشد خودم بلند شدم ... تا خواستم گوشی رو بردارم که قطع شد... خب ندیدی از کجاست کی بوده؟؟؟ چرا دیدم بازم خونه زینب اینا خیر باشه زینب که ظهر با تو حرف زد!!! دخترم یه زنگ بزن دلم شور افتاد ... شروع کردم به شماره گرفتن ... احمد اقا گوشی رو برداشت الوو سلام باباجون... به به سلام عروس گلم دختر خوبم چطوری باباجان ...مامانت خوبه ...خودت خوبی؟؟؟ ممنون بابا خوبیم به خوبیتون ...شماها چیکار میکنید هی شکر خدا دخترم ما هم میگذرونیم اما دلمون برات تنگ شده چند روزی پاشو بیا اینجا ... خب منم دلتنگتونم ان شاالله سر فرصت برنامه میچینم میام راستی بابا شما چند دقیقه پیش زنگ زده بودین اومدم جواب بدم قطع شد؟؟.؟؟ والا دخترم من خبر ندارم تازه از بیرون اومدم گوشی یه لحظه ... پشت خط منتظر موندم چند ثانیه بعدش زینب گوشی رو جواب داد الو سلام فرزانه... سلام ابجی زنگ زده بودی ؟؟ اره زنگ زدم یه کار خیلی مهم باهات دارم فرزاااانه... جانم بگوو حرفت و من واقعا شرمندم یه سهل انگاری در حقت کردم الانم دارم از ناراحتی و دق میکنم ... خب چی شده دختر راحت حرفت و بزن فرزانه اون روز داداشم موقع اعزام بهم یه پاکت نامه داد ازم خواست که اگه یه وقت خبر شهادتش اومد اون نامه رو بهت بدم ...زینب زد زیر گریه وااای فرزانه خیلی شرمندم من یادم رفت نامه رو بهت بدم 😭😭😭 نامه ... از طرف عباس ... برای من 😢 توش چی نوشته زینب ؟؟ نمیدونم چون ازم خواست که خودت بازش کنی حالا چیکار میکنی فرزانه میتونی بیای ... رفتم تو فکر... والا نمیدونم اخه سر کار میرم شاید صاحب کارم اجازه نده زینب ـ خب پس چه جوری میخوای بخونیش ؟؟؟ اووووووم اهااان زینب جان یه کاری کن من ادرس خونه رو با پیام بهت میفرستم برام پستش کن میتونی؟؟. اره .. اره ...چراکه نه فردا این کارو انجام میدم ... دستت درد نکنه ... منو که بخشیدی فرزااانه اره؟؟؟ من مگه ازت دلخور شدم که بخوام ببخشمت دیوونه .... دیگه هم الکی خودتو ناراحت نکن....کاری نداری .... زینب ـ نه ابجی جون ....به مامان سلام برسون چشم عزیزم بزرگیتو خدا حافظ... ادامه دارد.... نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
📓📕📗📘📙📔📒📕 (۶۵) گوشی رو گذاشتم ماتم برده بوده ... یه نگاه به مامان انداختم و گفتم مامان عباس برام نامه گذاشته بود...!!!!!!! مامان ـ نامه ی چی؟؟ خب تا حالا دسته کی بوده ؟؟ چطور الان خبرشوو دادن؟؟ زینب میگه عباس قبل اعزامش داده بهش که بعد از شهادت به من بده... بعد زینبم یادش رفته امروز تو خونه تکونی پیداش کرده... مامان ـ ازش نپرسیدی چی توش نوشته ؟؟؟ چرا پرسیدم اما بازش نکرده میگه عباس سفارش کرده خودم بازکنم ... مامان خیلی کنجکاوم ببینم عباس چی برام نوشته والا دخترم منم مثل تو کنجکاو شدم ... خب میخوای چیکار کنی یعنی بری تهران نامه رو بگیری یا کسی برات میاره؟؟؟ نه مامان جان قراره زینب فردا برام پستش کنه... چقدر خوبه اینجوری راحت و بدونه دردسره... یه بوی عمیقی کشیدم ... وااااای عجب بویی میاد ... خیلی گشنمه مامان جونم نمیخوای از غذای خوشمزت بدی ماهم بخوریم 😋😋😋 چرا نمیدم اصلا برای دختر خوشگلم درست کردم بیا بریم سفره رو پهن کنیم بخوریم بزن بریم مامان جونم ... غذای مامان عالی شده بود همچین با اشتها میخوردم نه به اون زرشک پلو که نخورده حالم بهم خورد نه به این قرمه سبزی که از هول خوردنش کم مونده خفه بشم 😂😂😂 زینب صبح نامه رو برد اداره پست تا برام بفرستن ...با تاخیری که داشت نامه فرداش به دستم رسید من که صبح زود رفتم سرکار... مامور پستی نامه رو تقریبا ساعت ۱۰صبح اورد جلو در خونه ...مامان رفت تحویلش گرفت نامه رو باز نکرد تا بیام بعد تموم شدنه ساعت کاریم اومدم خونه ... سلاااااام کسی نیست ماماااان جونم کجااایی ... صدای مامان از اتاق اومد دخترم اینجام دارم لباسارو اتو میزنم ... رفتم پیشش ... سلام به مامان زحمت کش خودم خسته نباشی ... سلامت باشی دخترگلم ... کمک نمیخوای مامان ؟؟ نه عزیزم فقط همین یه مانتو مونده که الانه تموم بشه ... باشه مامان پس من برم لباسامو عوض کنم راستی فرزانه امروز پست برات نامه اورده ... ببین از طرفه زینبه ... جدی ؟!! کوو مامان کجاس ؟ گذاشتمش رو اپن برو بردارش ... با عجله رفتم و نامه رو برداشتم ... مامان میشه اول خودم تنها بخونم ... باشه دخترم... رفتم تو اتاق و درو بستم ... نشستم رو صندلی و پاکت و باز کردم قلب تند تند میزد هیجان زده شده بودم دستام میلرزید ... تای کاغذ و اروم باز کردم و شروع کردم به خوندن ... تا چشمم به دست خط عباس افتاد بغضم ترکید و گریه کردم بنام خالق عشق و زیبایی بنام خالق هست و نیست سلام علیکم. بار الهی . به منه بنده حقیر و گنهکارت رحم کن ، که تو خود رحمن و رحیمی همسر مهربونم ، ای عزیزتر از جانم مرا ببخش و حلالم کن که در این مدت کوتاهه زندگی نتونستم خوشبخت و خوشحالت کنم ، شاید بارفتنم غم و رنجی عظیم بر شانه هایت بر جای گذاشتم که تحمل سنگینی ان برات دشوار باشه از خداوند متعال برات صبر زینبی خواستم که غم و رنجهایت را پشت سر بگذاری شاید وقتی که این نامه رو میخونی دیگه من نباشم ولی یادت باشه همیشه دعاگوت هستم و ازت درخواستی دارم تنها شدن تو در این سن کم برات سخته . فرزانه جان قبل شهادتم از محسن خواستم که طبق سنت پیامبر همدم و مونست باشه و ازت مراقبت کنه چون به غیر از اون کسی رو لایق تو ندیدم خانم گلم محسنم قبل از من عاشق تو بود اما بخاطر من پا پس کشید حالا ازت میخوام که ردش نکنی بخاطر من به این وصیتم عمل کن اینم اخرین درخواستمه فرشته زندگیم اگه میخوای من ناراحت نباشم تو نبود من اصلا گریه و زاری نکن به اینده امیدوار باش و زندگی کن مراقب خودت و ایمانت باش در پناه حق دوستدار همیشگی تو عباس یا علی ما بین خوندن هر خط از نامه اشک چشام مثل بارون رو نامه میریخت 😭😭😭😭😭 خوندنش که تموم شد سفت نامه رو روی قلبم فشار دادمو گریه کردم 😭😭😭😭 مامان متوجه صدای گریه هام شد اما سراغم نیومد خواست که تنها باشم ادامه دارد.... نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
📓📕📗📘📔📙📒📕 (۶۶) بعد از گریه که اروم شدم نامه رو برداشتم و از اتاق رفتم بیرون... مامان تو اشپزخونه مشغول اشپزی بود ... رفتم کنارشو تکیه دادم به کابینت اما مامان چیزی نمیگفت هردو ساکت بودیم تا این که خودم این سکوتو شکستم... اروم گفتم مامان ، نمیخوای بپرسی عباس برام چی نوشته ؟؟؟ مامان یه نگاه بهم انداخت و گفت دخترم اگه دوست داری بهم بگوو اگرم نه که اشکالی نداره.... پس بزار برات بخونم نامه رو باز کردم با صدای لرزان شروع کردم به خوندن مامان هم خیره شده بود به من و فقط گوش میکرد اما مشخص بود که ناراحت شده اخه چشماش پره اشک شده بود ... نامه که تموم شد یه قطره اشک از گوشه چشم مامان سرازیر شد خدا رحمتش کنه حتی بعد مرگشم به فکر توعه... روحت شاد عباس جان درسته مامان عباس مثل یه فرشته بود در جلد ادم که اومد تو زندگیمو رفت 😔😔😔😔 دخترم یه چیزی میخوام بهت بگم امیدوارم ناراحت نشی!! چی مامان جان؟؟ دخترم با دیدن این نامه و خوندنش حالا بهت ثابت شد که حرفای محسن درست بود ...بنده خدا محسن و بی جهت ناراحتش کردی ... درسته ولی مامان منم بی تقصیر بودم خب اون لحظه از وصیت نامه خبری نبود اگه الانشم پیدا نمیشد شاید بازم رو حرفم میموندم بگذریم فرزانه حالا که فهمیدی تصمیمت چیه ؟؟ نمیخوای به وصیت عباس عمل کنی و به پیشنهاده محسن جواب مثبت بدی؟؟ سرمو به نشانه منفی تکون دادم و گفتم نه مامان ....😔😔😔 اخه چرا دخترم ولی خود عباس اینو خواسته تازه شم تو خودت به محسن گفتی که من بدون سند نمیتونم قبول کنم یعنی میخوای به همین راحتی زیرش بزنی گناهه اگه به وصیت عباس عمل نکنی؟؟؟ مامان تو فکر میکنی من دلم نمیخواد به حرف عباسم احترام بزارم خدا شاهده دوست دارم به وصیت عمل کنم تا روح عباسو شاد کنم اما این وسط یه مشکلی هست؟؟؟ خب چه مشکلی؟؟؟ مامان متوجه هستی که من از عباس باردارم شاید محسن با این شرایط قبول نکنه از طرفیم اونروز ناراحت از در خونه راهیش کردم ... نه مامان مطمئنم که نمی پذیره... فرزانه جان اگه محسن به گفته عباس قبلا عاشقت بوده و اگرم مثل عباس باشه با این موضوع منطقی برخورد میکنه.... الهی مامان قربونت بشه برو سراغش باهاش حرف بزن .... مامان جان ، اگه به فکر خودت نیستی حداقل به اینده بچه ات فکر کن... حرفای مامان کاملا درست و منطقی بود بهتره از روی عقل پیش برم نه احساس ... باشه مامان بهش میگم ... ادامه دارد.... نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 📗📘📙📔📕📓📒📘