eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.3هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
باید به فرزندتان اجازهٔ اشتباه کردن بدهید، تا هرگاه بزرگ تر شد بایک شکست در زندگی رنگ نبازد و به خود نلرزد..... به او بگوييد شجاع باش و اگر در مرحله ای شکست خورد، به پاخیزد و دوباره شروع کند. بگویید؛ شجاعت یعنی بترس، بلرز ، اما قدم اول را بردار...او باید بداند که تمام موفقیتهای زندگی پشت همین قدم اول است.... ❄️🌨☃🌨❄️
🔻 چطوری مانع پخش شدنِ بوی غذای سرخ کردنی در فضای خونه بشیم؟ کافیست کنار اجاق گاز یک شمع روشن کنید، شمع مانع پخش شدن بوی غذا در خانه میشود. و همین اثر را روی بوی سیگار هم دارد.
❌۱۲ تلف‌ کننده‌ی اصلی زمان ۱. نگرانی در مورد حرف‌هایی که دیگران می‌گویند. ۲. به تنهایی انجام دادن همه‌ی کارها. ۳. سعی در راضی نگه‌داشتن همه‌. ۴. زندگی را زندگی نکردن. ۵. مقایسه کردن خودتان با دیگران. ۶. تکرار کردن اشتباهات گذشته. ۷. شروع کردن کارها از شنبه. ۸. نیمه‌کار گذاشتن کارها. ۹. کمال‌گرایی و وسواس بودن در انجام کارها ۱۰. نداشتن برنامه و اولویت ۱۱.ترسیدن از تغییر. ۱۲. غر زدن. ❄️🌨☃🌨❄️
از شیخ بهایی پرسیدند: "سخت می گذرد" چه باید کرد؟ گفت: خودت که می گویی سخت "می گذرد" سخت که "نمی ماند"! پس خدارا شکر که "می گذرد" و "نمی ماند". امروزت خوب یا بد "گذشت" و فردا روز دیگری است... قدری شادی با خود به خانه ببر... راه خانه ات را که یاد گرفت، فردا با پای خودش می آید..‌. ❄️🌨☃🌨❄️
علم بهتر است یا ثروت؟ حکیمی درجمع مریدانش نشسته بود .... یکی از شاگردان از وی پرسید: استاد علم بهتراست یا ثروت؟ حکیم بی‌درنگ شمشیری بیرون آورد و مانند جومونگ شاگرد بخت برگشته را به سه قسمت نامساوی تقسیم نمود و گفت: سال‌هاست که دیگر هیچ احمقی بین دوراهی علم و ثروت گیر نمی‌کند!!! مریدان دیگر درحالیکه انگشت حیرت به دندان گرفته و لرزش تمام وجودشان را فرا گرفته بود گفتند: ای حکیم ما را دلیلی عیان ساز تا جان فدا کنیم!!! حکیم گفت: در جوانی مرا دوستی بود که باهم به مکتب می‌رفتیم دوستم ترک تحصیل کرد و من معلم مکتب شدم .... حالا او پورشه دارد، من پوشه......! او اوراق مشارکت دارد و من اوراق امتحانی.....!! او عینک آفتابی، من عینک ته استکانی.....!!! او بیمه‌ی زندگانی، من بیمه ی خدمات درمانی.....!!!! او سکه و ارز، من سکته و قرض......!!!!! سخنان حکیم چون بدین جا رسید مریدان نعره‌ای جانسوز زدند و راهی کلاسهای آموزش اختلاس گشتند........!!!!! باشد که شما را پندی آموخته و به درد حکیم گرفتار نیایید.....!!!       ❄️🌨☃🌨❄️
پادشاهی را وزیری عاقل بود از وزارت دست برداشت پادشاه از دگر وزیران پرسید وزیر عاقل کجاست؟ گفتند از وزات دست برداشته و به عبادت خدامشغول شده است پادشاه نزد وزیر رفت و از او پرسید از من چه خطا دیده ای که وزارت را ترک کرده ای؟ گفت از پنج سبب: اول: آنکه تو نشسته می‌بودی و من به حضور تو ایستاده می‌ماندم اکنون بندگی خدایی می‌کنم که مرا دروقت نماز هم ، حکم به نشستن می‌کند دوم: آنکه طعام می‌خوردی و من نگاه می‌کردم اکنون رزاقی پیدا کرده‌ام که اونمی خورد و مرا می‌خوراند سوم: آنکه توخواب می‌کردی و من پاسبانی می‌کردم اکنون خدای چنان است که هرگز نمی‌خوابد و مرا پاسبانی می‌کند چهارم: آنکه می‌ترسیدم اگر تو بمیری مرا از دشمنان آسیب برسد اکنون خدای من چنان است که هرگز نخواهد مرد و مرا از دشمنان آسیب نخواهد رسید پنجم: آنکه می‌ترسیدم اگر گناهی از من سرزند عفو نکنی، اکنون خدای من چنان رحیم است که هر روز صد گناه می‌کنم و اومی بخشاید. ❄️🌨☃🌨❄️
✨﷽✨ 🌼شیعه واقعی از نظر امام جواد (ع) ✍️یکی از شیعیان که بسیار خوشحال به نظر می‌رسید، به حضور امام جواد (ع ) آمد، حضرت به او فرمود: چرا این گونه تو را شادمان می‌نگرم؟ او عرض کرد: ای پسر رسول خدا(ص) از پدرت شنیدم می‌فرمود: سزاوارترین روز برای شادی کردن، آن روزی است که خداوند به انسان توفیق نیکی کردن و انفاق نمودن به برادران دینی دهد، امروز ده نفر از برادران دینی که فقیر و عیالمند بودند از فلان جا و فلان جا نزد من آمدند و من به هر کدام فلان مقدار پول و خوار و بار دادم، از این رو خوشحال هستم. امام جواد (ع ) فرمود: سوگند به جانم، سزاوار است که تو خوشحال باشی، اگر عمل نیک خود را حبط و پوچ نساخته باشی و یا بعدا حبط و پوچ نکنی. او عرض کرد: با اینکه من از (شیعیان خالص) شما هستم، چگونه عمل نیکم را حبط و پوچ می‌کنم؟ 🍁امام جواد (ع) فرمود: همین سخنی که گفتی، کارهای نیک و انفاق‌های خود را حبط و پوچ نمودی (یعنی ادعای شیعه خالص بودن، کار ساده‌ای نیست). او عرض کرد: چگونه؟ توضیح بدهید. امام جواد (ع ) فرمود: این آیه را بخوان: یا ایهاالذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمن والاذی؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بخشش‌های خود را با منت و آزار، باطل نسازید؛ او عرض کرد: من به آن افراد یکه صدقه دادم، منت بر آن‌ها نگذاشتم و آن‌ها را آزار ننمودم. امام جواد (ع) فرمود: خداوند فرموده: لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی؛ بخشش‌های خود را با منت و آزار، باطل و پوچ نسازید؛ نفرموده تنها منت و آزار بر آنان که می‌بخشید، بلکه خواه منت و آزار بر آنان باشد یا دیگران، آیا به نظر تو آزار به آنان (بخشش گیرندگان) شدیدتر است ، یا آزار به فرشتگان مراقب اعمال تو فرشتگان مقرب الهی و یا آزار به ما؟ او عرض کرد: بلکه آزار به فرشتگان و آزار به شما، شدیدتر است، امام جواد (ع ) فرمود: تو فرشتگان و مرا آزار دادی و بخشش خود را باطل نمودی! او عرض کرد: چرا باطل کردم؟ و شما را آزار دادم؟ امام جواد (ع) فرمود: این که گفتی «چگونه باطل نمودم با اینکه من از شیعیان خالص شما هستم» همین ادعای بزرگ، ما را آزار داد. سپس فرمود: وای بر تو! آیا می‌دانی شیعه خالص ما کیست؟ شیعه خالص ما (حزبیل! مؤمن آل فرعون، و (حبیب نجار) صاحب یس (126) و سلمان (ره) و ابوذر (ره) و مقداد (ره) و عمار(ره) هستند، تو خود را در صف این افراد برجسته قرار دادی و با این ادعا فرشتگان و ما را آزردی. آن مرد به گناه و تقصیر خود اعتراف کرد و استغفار و توبه نمود و عرض کرد: اگر نگویم شیعه خالص شما هستم پس چه بگویم؟ امام جواد (ع) فرمود: بگو من از دوستان شما هستم، دوستان شما را دوست دارم و دشمنان شما را دشمن دارم. او چنین گفت و از گفته قبل، استغفار کرد. امام جواد (ع) فرمود: اکنون پاداش بخشش‌های تو به تو بازگشت نمود و حبط و بطلان آن‌ها برطرف گردید. 📚بحارالانوار، ج68، ص159 ❄️🌨☃🌨❄️
❤️قسمت چهل و پنج❤️ . از آموزش و پرورش برای ایوب نامه آمده بود که باید برگردی سر شغلت، یا بابت اینکه این مدت نیامده ای، پنجاه هزار تومان خسارت بدهی. پنجاه هزار تومان برای ما خیلی زیاد بود. گفتم: + بالاخره چه کار میکنی؟ _ برمیگردم سر همان معلمی، اما نه توی شهر، می رویم اسباب و اثاثیه مان را جمع کردیم رفتیم قره چمن، روستایی که با تبریز یک ساعت و نیم فاصله داشت. ایوب یا بیمارستان بود یا جبهه یا نامه می فرستاد یا هر روز تلفنی صحبت می کردیم. چند روزی بود از او خبری نداشتیم. تنهایی و بی هم زبانی دلتنگیم را بیشتر می کرد. هدی را باردار بودم و حالت تهوع داشتم. از صدای مارشی، که تلویزیون پخش می کرد معلوم بود عملیات شده. شب خواب دیدم ایوب می گوید "دارم می روم " شَستم خبر دار شد دوباره مجروح شده. صبح محمد حسین را بردم توی حیاط و سرش را با دوچرخه اش گرم کردم. خودم هم روی پله ها نشستم و دستم را گذاشتم زیر چانه ام. نمیدانم چه مدت گذشت که با صدای "عیال، عیاااااال" گفتن ایوب به خودم آمدم. تمام بدنش باندپیچی بود. حتی روی چشم هایش گاز استریل گذاشته بودند. + چی شده ایوب؟ کجایت زخمی شده؟ _ میدانستم هول می کنی، داشتند مرا می بردند بیمارستان مشهد. گفتم خبرش به تو برسد نگران می شوی، از برادرها خواستم من را بیاورند شهر خودم، پیش تو.. شیمیایی شده بود با مدتی طول کشید تا سوی چشم هایش برگشت. توی بیمارستان آمپول اشتباهی بهش تزریق کرده بودند و موقتاً نابینا شده بود. پوستش تاول داشت و سخت نفس می کشید. گاهی فکر می کردم ریه ی ایوب اندازه یک بچه هم قدرت ندارد و هر لحظه ممکن است نفسش بند بیاید. برای ایوب فرقی نمی کرد. او رفته بود همه هستیش را یک جا بدهد و خدا ذره ذره از او می گرفت. 😔 . بامــــاهمـــراه باشــید🌹
❤️قسمت چهل و شش❤️ . نفس های ثانیه ای ایوب جزئی از زندگیمان شده بود. تا آن وقت از شیمیایی شدن فقط این را می دانستم که روی پوست تاول های ریز و درشت می زند. دکتر برای تاول های صورتش دارو تجویز کرده بود. با اینکه دارو ها را می خورد ولی خارش تاول ها بیشتر شده بود. صورتش زخم می شد و از زخم ها خون می آمد. ریشش را با تیغ زد تا زخم ها عفونت نکند. وقتی از سلمانی به خانه برگشته بود خیلی گرفته بود. گفت: "مردم چه ظاهر بین شده اند، می گویند تو که خودت جانبازی، تو دیگر چرا؟؟" 😔 ❤️قسمت چهل و هفت❤️ . بستری شدن ایوب آنقدر زیاد بود که بیمارستان و اتاق ریکاوری مثل خانه خودم شده بود. از اتاق عمل که بیرون می آوردنش نیمه هوشیار شروع می کرد به حرف زدن: "شهلا من فهمیدم توی کدام دانشگاه معتبر خارجی، پزشکی تدریس می شود. بگذار خوب بشوم، می رویم آنجا و من بالاخره پزشکی می خوانم." عاشق بود. شاید از بس که زیر تیغ جراحی رفته بود و نصف عمرش را توی بیمارستان گذرانده بود. چند بار پیش آمد که وقتی پیوند گوشت به دستش نگرفت خودش فهمید عمل خوب نبوده. یک بار بهش گفتم: + ایوب نگو، چیزی از عملت نگذشته صبر کن شاید گرفت. سرش را بالا انداخت. مطمئن بود. دکتر که آمد بالای سرش از اتاق آمدم بیرون تا نماز بخوانم. وقتی برگشتم تمام روپوش دکتر قرمز شده بود. بدون اینکه ایوب را بیهوش کند با چاقوی جراحی گوشت های فاسد را بریده بود. وگرنه کمی بعد به جایی رسید که دیگر گوشت دست خود ایوب بود و خون... ملافه ی زیر ایوب و لباس دکتر را قرمز کرده بود. ایوب از حال رفته بود که پرستارها برای مسکن قوی آمدند. 😢 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
❤️قسمت چهل و هشت❤️ . دوست نداشت کسی جز من کنارش باشد. مادرش هم خیلی اصرار کرد اما ایوب قبول نکرد. ایوب وقتی خانه بود کنار رختخواب و بساط چایش همیشه بود. از هر موضوعی،کتاب می خواند. یک کتاب دو هزار صفحه ای به دستش رسیده بود که از سر شب یک لحظه ام آن را زمین نگذاشته بود. گفتم: + دیر وقت است نمیخوابی؟ سرش را بالا انداخت + مگر دنبالت کرده اند؟ سرش توی،کتاب بود. _ باید این را تا صبح تمام کنم. صبح که بیدار شدم، تمامش کرده بود. با چوب کبریت پلک هایش را از هم باز نگه داشته بود. تا دوساعت بعد هنوز جای دوتا فرورفتگی کوچک، بالا و پایین چشم هایش باقی مانده بود . ❤️قسمت چهل و نه❤️ با همین اراده اش دوباره کنکور شرکت کرد. آن روزها در دانشگاه آزاد تبریز زبان انگلیسی می خواند. گفتم: + تو استعدادش را داری که دانشگاه دولتی قبول شوی. ایوب دوباره داد کارنامه قبولیش که آمد برای زهرا پستش کردم. او برای ایوب انتخاب رشته کرد. ایوب زنگ زد تهران _ چه خبر از انتخاب رشته م؟ + تو کاری نداشته باش داداش ایوب، طوری زده ام که تهران قبول شی. قبول شد. مدیریت دولتی دانشگاه تهران بالاخره چند سال خانه به دوشی و رفت و آمد بین تهران و تبریز تمام شد. برای درس ایوب آمدیم تهران. ایوب مهمان خیلی دوست داشت. در خانه ما هم به روی دوست و غریبه باز بود. دوستان و فامیل برای دیدن ایوب آمده بودند. ایوب با هیجان از خاطراتش می گفت. مهمانها به او نگاه می کردند و او مثل همیشه فقط به من... قبلا هم بارها به او گفته بودم چقدر از این کارش معذب می شوم و احساس می کنم با این کارش به باقی مهمان ها بی احترامی می کند. چند بار جابه جا شدم، فایده نداشت. آخر سر با چشم و ابرو به او اشاره کردم. منظورم را متوجه شد. یک دور به همه نگاه کرد و باز رو کرد به من از خجالت سرخ شدم. بلند شدم و رفتم توی آشپزخانه دوست داشت مخاطب همه حرف هایش من باشم. 😍 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
❤️قسمت پنجاه❤ . روز به دنیا آمدن فرزند سوممان، ایوب داشت، این بار کنارم بود. خودش من را بیمارستان رساند و بعد رفت سر جلسه ی امتحان. وقتی برگشت محمد حسن به دنیا آمده بود. حسن اسم برادر شهید ایوب بود. چند وقتی بود توی شرکت پایانه های کل کشور کاری گرفته بود. هر بار می آمد خانه، یا دستش گل و شیرینی بود یا چیزی که شنیده بود برای مادر و فرزند خوب است مثل جگر. برایم جگر به سیخ می کشید و لای نان می گذاشت. لقمه ها را توی هوا می چرخاند و با شیطنت می خندید.😊 تا لقمه به دستم برسد. می گفت: "خانم یک وقت فکر نکنی این ها را برای تو درست کردم، نخیر همه اش برای بچه است . ❤️قسمت پنجاه و یک❤️ . به تلفن های وقت و بی وقتش از سر کار عادت کرده بودم. حال تک تک مارا می پرسید. هرجا که بود، سر ظهر و برای نهار خودش را میرساند خانه. صدای بی وقت موتورش هم یعنی دلش تنگ شده و حضوری امده حالمان را بپرسد. وقتی از پله ها بالا می آمد، اگر خانم نصیری، همسایه مان توی راهرو بود نصف خبرهای خودش و محل کارش را برای او می گفت. به بالا که می رسید من می دانستم درباره ی چه اتفاقاتی از او سوال کنم. ☺️ رمان های عاشقانه مذهبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لزوم توجّه به پیشرفتهای انجام‌گرفته برای استمرار انقلاب در چهار دهه‌ی گذشته گزیده‌ای از بیانات رهبر انقلاب در ارتباط تصویری مردم آذربایجان شرقی
🔸فرض کنید الان سال هزار و چهارصد و سی شده... ما احتمالا پیرمرد یا پیرزنی ناتوان هستم که داروهایمان به سه دسته بعد از صبحانه و نهار و شام تقسیم شده و فرزندانمان دیگر در خانه نیستند و سر زندگیشان هستند. 🔸 از تمام آرزوهای جوانی فقط چند "ای کاش" مانده و زندگی، خلاصه می شود در عکس هایی که گه گاهی نگاهشان می کنیم و خاطراتشان از جلوی چشمانمان که دیدشان تار شده می گذرند. 🔸دیگر پدر و مادری نیست که انتهای هفته مهمانشان باشیم. خانه پدری، مدت هاست فروخته شده. عمه ای که می خواستیم یکبار در سال به او سر بزنیم مدت هاست فوت شده دوچرخه کودکیِ بچه که قرار بود یکبار برای دوچرخه سواری ببریمش پارک، گوشه دیوار حیاط کِز کرده. 🔸غم انگیز است اگر در سن پیری، ما بمانیم و انبوهی از کارهایی که دلمان می خواهد انجام بدهیم ولی دیگر نمی توانیم. پس از امروز: 🌸 هیچوقت از محبت به همسرمان خجالت نکشیم. روزی خواهد رسید که یا ما نیستم یا او. 🌸 هیچ گاه روی هیچ ذوق و خواسته فرزندمان پا نگذاریم. او بزرگ خواهد شد و دیگر برای جبران فرصتی نیست. 🌸 اگر دوستمان برای تولدش ما را دعوت کرد حتما برویم. شاید هیچ وقت دوباره جشن نگرفت. 🌸 ابدا به خاطر بگو مگوهای بی ارزش خانوادگی رابطه مان را با فرزند یا پدر و مادرمان قطع نکنیم. خیلی وقت ها بوده که زنگ تلفن بدموقع به صدا درآمده و داغی بر دل گذاشته. 🌸 درِ خانه را همیشه باز بگذاریم. سفره را پهن نگه داریم. روزی خواهد رسید که خانه خلوت باشد. که ناتوان شویم و اصلا سفره ای در کار نباشد 🌸 اگر مسافرتی را دوست داریم، برویم. مهمانی بگیریم. مهمان شویم. گریه کنیم. بخندیم. بخریم. بفروشیم. محبت کنیم. ورزش کنیم. نقاشی بکشیم. کتاب بخوانیم. تحصیل کنیم. و هر کاری را در موقعی که باید انجام بدهیم، انجام دهیم. 🔹دنیا هیچ ارزشی ندارد. هیچ قیدی هم ندارد. کم‌کم سوی چشمانت، توان پاهایت، شیرینی زبانت و زیبایی چهره ات گرفته می‌شود 🔹هیچ کس مراقبِ ما نخواهد بود مگر خودِ ما. بخندیم و از زندگی در هر شرایطی لذت ببریم. هوایِ هم را داشته باشیم. شاد باشیم و بیاموزیم که رایگان آن را هدیه کنیم. عاقبت بخیر باشید 🌸 ─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─
🎇 نمازشب ⚜ از وجود نازنین پیامبرگرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل کرده‌اند که فرمودند: «لَوْ عَلِمَ النّائِمُ عَنْ صَلاةِ اللَّيْلِ ما فاتَهُ مِنَ الثَّوابِ الْعَظِیمِ وَ الْأَجْرِ الْمُقِيمِ لَطالَ بُكاؤُهُ عَلَيْهِ»؛ 🍃💐 اگر مردم فضیلت نمازشب را می‌دانستند، اگر برای خواندن آن بیدار نمی‌شدند، از غصه گریه‌های طولانی می‌کردند. 📚 ارشاد القلوب، ج۱، ص۸۹. 🕊✨ أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق حضر‌ت زینب سلام الله علیها✨🕊 ❄️🌨☃🌨❄️
کشتی به روی آب در معرض موج هاست هر گاه موج بسیار بلندی به سمت کشتی بیاید آب به داخل کشتی میریزد حالا با این موج بلند کشتی سنگین شده و پایین میرود و موج های کوتاه تر هم داخل کشتی میریزد و همین طور ادامه پیدا میکند تا کشتی غرق شود مگر این که آب کشتی به موقع خالی شود انسان مثل کشتی است هر قدر که موج های زندگی دنیا مثل گناه و تعلقات دنیا و مال دنیا درونش را پر کند انسان در معرض غرق شدن در دنیاست و به کمال آخرت که مقصد کشتی وجودی انسان است نمی رسد و استغفار مثل خالی کردن کشتی از آب هست و وجود انسان را خالی میکند از گناه و تعلقات و وابستگی های دنیوی و انسان سبک بال میشود و راحت تر حرکت می کند هر شب قبل از خواب اعمالمان را کنیم.
🍀خدایا وقتی شب میرسد💚 🍀افڪارم از تو و عشقت🌟 🍀آرامش میگیرد💚 🍀خوابم از امنیت و مهرت🌟 🍀اطمینان می‌یابد💚 🍀مرا از واسطه‌های آرامش 🍀بندگانت قرارده🌟 🍀شبتون ستاره بارون💚 🌸🍃
آیا از ضروریات دین است؟ کسانی که به آن میکنند،چیست؟ ✅ نظر مراجع تقلید↪️ ✍ مقام معظم رهبری: اصل حجاب، ضروری دین محسوب است وبی اعتنایی به اصل حجاب وعدم رعایت آن معصیت وگناه است. ✍ آیت الله سیستانی: اصل حجاب از مسلمات شریعت است ودر قرآن آمده است ولی کسانی که توجه به وضوح آن ندارند،انکار آنها مستلزم انکار نبود نیست وبی اعتنایی ، عملی گناه است. ✍آیت الله مکارم : آری از ضروریات دین است ولی انکار آن برای کسانی که از ضروری بودن آن آگاهی ندارنذ، موجب ارتداد نمی شود. 👇 شما در خانه ی خود را می بندید یا پشت پنجره ی اتاقتان پرده می زنید،تا خود را از گزند بیگانه ونگاه های مزاحم وحشرات موذی ایمن ساخته اید. چه زیبا گفته اند که: 🔆 ، !
💬سوال: اگر چيزي به غير بول، (مانند خون ) نجس شود چگونه با آب كر (مانند آب لوله كشي ) پاك مي شود⁉️‼️⁉️ ✅پاسخ: 📝آيات عظام امام، خامنه اى، فاضل و نورى: پس از برطرف كردن عين نجاست، يك مرتبه با آب شسته شود كفايت مى كند و در لباس و فرش و مانند آن، بنابر احتياط واجب بايد آن را فشار يا حركت داد، تا غساله آن بيرون آيد. 📝آيات عظام بهجت، سيستانى و صافى: پس از برطرف كردن عين نجاست يك مرتبه با آب شسته شود كفايت مى كند و در لباس و فرش و مانند آن، فشار يا حركت دادن لازم نيست. 📝آيات عظام تبريزى، مكارم و وحيد: پس از برطرف كردن عين نجاست يك مرتبه با آب شسته شود كفايت مى كند و در لباس و فرش و مانند آن، بايد آن را فشار يا حركت داد تا غساله آن بيرون آيد. ‼️تبصره. ‼️ اگر عين نجاست با همان شستن مرتبه اول از بين برود، آن چيز پاك مى شود و نياز به شستن باردوم نيست ؛ مگر بنابرفتواى كسانى كه دوبار شستن را لازم مى شمارند.
*✍️🌸دعاهای‌خاص‌هرروز جهت تمام حوائج و گرفتاریها* *☘شنبه: "زیارت جامعه کبیره"* *☘یکشنبه: "زیارت عاشورا"* *☘دوشنبه: "زیارت امین الله و دعای معراج"* *☘سه شنبه: "دعای توسل"* *☘چهار شنبه: "زیارت آل یاسین"* *☘پنج شنبه: "دعای کمیل حدیث کساء"* *☘جمعه: "دعای ندبه و سمات"* 🌸🍃🌸🍃🌸 *🌸🍃پسر آیت الله قاضی می* *فرمود: پدرم دو چیز را با دستان خود خیلی ریز و مثل طومار نوشته بودند و همیشه در عمامه شان بود،* *یکی از آن ها بود و دیگری حدیث کساء که مقید بودند هر آن را بخوانند و دلیلش را هم اینطور بیان نمودند که خداوند ظرف خواندن را در روز شنبه قرار داده است. نه اینکه روزهای دیگر نمی توان خواند، اما ظرف زمانی آن در روز شنبه است*.  *از آداب استجابت دعاهای آخر حدیث کساء روشن کردن عود است*. *🎙 * 🌸✨✨🌸✨✨🌸✨✨ *🌸🍃این اذکار را در طول هفته هر روز 200 مرتبه بخواند برای رسیدن به حاجات بارها تجربه شده است . بلکه در میان هفته به حاجت خویش خواهد رسید . مکان و زمان باید ثابت باشدو طهارت بدن و طهارت مکان را باید در نظر گرفت :* * : یا رحمن یا رحیم* * : یا واحد یا احد* * : یا صمد یا فرد* * : یا حی یا قیوم* * : یا حنان منان* * : یا ذاالجلال و الاکرام* * : یا الله یا رحمن* *💎 است* *📗منبع : خزینة الفوائد ص 209*
آیـا می‌دانیـد ⁉️ ✍ نکاتی درباره اهمیت یادگیری احکام 1- روز قیامت نمیگن چون بلد نبودی اشکال نداره میگن چرا یاد نگرفتی(هلا تعلمت) 2-گاهی ندانستن احکام باعث میشه عبادات چندین ساله باطل باشه و باید دوباره بخواند مثل غسل و وضوی باطل 3- بلد نبودن احکام گاهی کاری با انسان میکند که دشمن ترین افراد هم نمی تواند آن کار را و آن خسارت را به انسان بزند مثلا بخاطر ندانستن احکام ازدواجش باطل بوده(مثل ازدواج در عده و ازدواج با خواهر موطوءه) و یا اینکه زنش بهش حرام شده (مثل شیردادن مادرزن به بچه) که باید از زنش جدا بشه.(البته اختلافیه) و مثل زنا با زن شوهردار که بنابربعضی فتاوا حرام ابد میشوند. خلاصه ندانستن مساله ضرری به انسان میزند که بدترین دشمنت هم نمیتواند آن ضرر را به شما بزند. 4- ندانستن مساله گاهی باعث میشه سختی اضافه و الکی به خودت بدی مثل وسواس که ناشی از ندانستن مساله است. 5- ذبح غلط که گوشتش حرام میشود و باید پولشو به صاحب حیوان بدهد. حالا همه ما کانال های زیادی داریم ولی کدام کاناله که اگه دنبالش نکنیم دچار این مشکلات بالا میشویم🤔🤔 برای بقیه هم بفرستین تا ثواب ترویج احکام الله براتون ثبت بشه
مداحی_آنلاین_شهید_گمنام_خوشنام_تویی.mp3
3.2M
احساسی 🍃شهید گمنام ... 🍃خوشنام تویی گمنام منم 🎤
✴️ یکشنبه👈 1اسفند /حوت 1400 👈18رجب 1443👈 20 فوریه 2022 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. 🏴 وفات ابراهیم فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله " 10 هجری " 🔥روز اول خلافت شوم یزید ملعون ⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️ روز مبارک و شایسته ای برای امور زیر است: ✅ خرید و فروش و تجارت. ✅ مشارکت و امور مشارکتی. ✅ سفر به شهرها. ✅ امور زراعی و کشاورزی. ✅ خرید خانه و دکان و ملک. ✅ اقدام برای امور قضایی. ✅و عقد و عروسی و ازدواج خوب است‌. 🚘 سفر : مسافرت خوب است. ان شاءالله. 👼 مناسب زایمان و نوزادش خوب تربیت گردد و زندگی خوبی خواهد داشت.ان شاءالله 🔭 احکام نجوم. 🌓 امروز : قمر در برج میزان است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است: ✳️ فروش طلا و جواهرات. ✳️ مباشرت و امور زناشویی. ✳️ خوردن نوشیدنی ها. ✳️ و لباس نو پوشیدن خوب است. 💑 مباشرت و مجامعت: مباشرت امشب، شب دوشنبه فرزند حافظ قرآن گردد و به تقدیر و قسمت خود راضی باشد.ان شاءالله ⚫️ طبق روایات ، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث غم می شود. 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #زالو انداختن در این روز، از ماه قمری، سبب قوت بدن می شود. 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌( این حکم شامل خرید لباس نیست) ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 🌸زندگیتون مهدوی با این دعا روز خود را شروع کنید👇👇 🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟 ✨ *اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا* *فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً* *وَمَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ*✨
💚 💚 ❣چقدر دردناک است که سرور و آقای عالم باشی، اما تنها و بی کس و غریب واقع شوی ❣وای بر ما که اینگونه در باشیم وهر لحظه ندای "کیست مرا یاری کند را بشنویم!!! ❣اما دریغ از این که باید "بیدار" شویم و دنبالت بگردیم و ندای مظلومیتت را لبیک گوییم!!
✨﷽✨ چرا دعایمان اجابت نمی شود؟ ✍روزی ابراهیم ادهم از بازار بصره عبور می كرد. مردم اطراف او را گرفتند و گفتند: یا ابراهیم! خداوند در قرآن می فرماید: «مرا بخوانید تا شما را اجابت كنم» ما دعا می كنیم اما دعای ما اجابت نمی شود، چرا؟ ابراهیم گفت: ای مردم بصره علت آن ده چیز است؛ ١_ خدا را شناخته اید، ولی حق او را ادا نكرده اید. ٢_ قرآن را می خوانید، ولی عمل نمی كنید. ٣_ ادعاي محبت رسول خدا را دارید، در حالی كه با اولاد او دشمنی می كنید. ٤_ ادعاي دشمنی با شیطان دارید و حال آنكه در عمل با او موافقید. ٥_ مي گوييد بهشت را دوست داریم، اما برای رسیدن به آن عملی انجام نمی دهید. ٦_ اظهار ترس از جهنم می كنید، ولی خود را در آن انداخته اید . ٧_ مشغول عیب گويي مردم شده اید و از عیب خود غافل مانده اید. ٨_ ادعاي بیزاری از دنیا دارید، ولی در جمع آن حرص می ورزید . ٩_ اعتقاد به مرگ و قیامت دارید، ولی خود را آماده نكرده اید. ١٠_ مردگان را دفن می كنید، ولی از مرگ آنها عبرت نمی گیرید.
🍃خواهم که در این میکده آرام بمیرم 🍃گمنام سفر کرده و گمنام بمیرم 🍃عمری است مرا مونس جان نام حسین است 🍃دل خواست که در سایه این نام بمیرم 🌷 را یاد کنیم با ذکر 🌷