eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.3هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
20.6هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 اشعار صلوات میلاد امام حسین 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ميلاد حسين خون بهاى دين است اين عيد، حيات شيعه را تضمين است امروز فرشتگان به هم مى ‌گويند احياگر آيين محمد اين است 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 وقتى كه حسين يافت ميلاد امروز يزدان در لطف تازه بگشاد امروز در عالم قدس يك حسين داشت خدا آن را به محمد و على داد امروز 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 بر آنچه که شد هادى فطرس صلوات خوانیم به دل شادى فطرس صلوات میلاد حسین عید آزادى اوست بر لحظه ى آزادى فطرس صلوات 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 بی حبِّ علی و آل او در عرصات هرگز نخرند از کسی صوم و صلات در حشر نتیجه می دهد عشق حسین دیگر همه هیچ بر محمد صلوات 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 بر روی حسین نور داور صلوات بر موی ابوالفضل دلاور صلوات میلاد حسین است و ابوالفضل رشید بفرست تو بر این دو برادر صلوات 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 به گل احمر صدیقه زهرا صلوات به صفا بخش دل سید بطحا صلوات به نکو مظهر حریت و ایمان و شرف به حسین بن علی شافع فردا صلوات
آغاز روضه بود که شاعر وضو گرفت بعد از وضوبرای نوشتن اجازه خواست با اشک وآه رو به ضریحت نشست وبعد در باب شعر از تو مضامین تازه خواست شعرش،هوای پرزدنش،گریه کردنش حال وهوای سوم شعبان گرفته بود با دست روبه سوی مدینه اشاره کرد شهری که بعد از آمدنت جان گرفته بود کوتاه بود دستش از آن سرو سربلند در خطی از مدینه که تا کربلا کشید شاید هزار بار فقط مرد وزنده شد در ذهن نیمه جان خودش تا تو را کشید آن گاه دل شکسته وآرام وسر به زیر آمد کنار خانه تان،خانه ی علی با احترام روی دوزانو نشست ودید طفلی که سر گذاشته بر شانه ی علی دارد به روی فاطمه لبخند میزند دارد تمام هستی این خانه میشود با او فضای خانه پر از عطر زندگیست با او هوای شهر صمیمانه میشود شاعر عزل نوشت ولی چارپاره شد با لرزشی مداوم ورنگی پریده تر لکنت گرفت با ضربانی که تند شد نام حسین بر لبش آمد بریده تر باران السلام علیک ایها الشهید نم نم تمام خانه ی او را فرا گرفت یک یا علی نوشت وخودش را به او سپرد در لرزشی که شانه ی او را فرا گرفت بی شک حسن تمام وجودش حسینی است وقتی حسین محو تماشای زینب است این روزها به شادی او شاد میشود اما همیشه در غم فردای زینب است من فکر میکنم که خداوند ذوالجلال اورا عصای پیری حیدر گذاشته عرش خداست دوش پیمبر وَ این پسر پا روی شانه های پیمبر گذاشته خورشید وماه دور سرش چرخ میزنند یعنی که کهکشان شده آواره ی حسین جایی که جبرئیل پرش را گشوده است فطرس دخیل بسته به گهواره ی حسین بادی وزید وپنجره ها باز تر شدند پایان روضه وقت اجابت رسیده بود یعنی غروب روز دهم بر فراز نی پیغمبری به مزد رسالت رسیده بود
ای که درمقدم توباد صبا گُل ریزد پیک شادی به نثارت همه جا گُل ریزد شب میلاد توعالم اگر عطرآگین است جبرئیل از درو ازبام وهوا گُل ریزد ای گُل سرسبد گلشن زهرا، جبریل گربه پای تونریزد به کجا گُل ریزد فطرس ازمقدم توشکرخدا می گوید بال بگشوده وبرارض وسما گُل ریزد خبری گرزجمال توبه یوسف برسد زسرشک شعف خود همه جا گُل ریزد هرکسی نقش ببندد به لبش نام حسین گویی ازشاخه ی پُربار وفا گُل ریزد ای بقا یافته دین ازتو، به پاس قدمت خضرپیوسته لب آب بقا گُل ریزد احترام حرم ازمنزلت وحُرمت توست هاجرازشوق تودرسعی وصفا گُل ریزد هرزمانی که به محراب نیایش آیی روی سجّاده ی محراب دعا گُل ریزد گلفروش چمن عشقی وغیرازتوچه کس درره دوست گه رنج وبلا گُل ریزد تُربت اطهر وایثار توازبس خوش بوست گویی ازخاک تودرکرب وبلا گُل ریزد می چکدگرکه زچشمان «وفایی»اشکی به روی خاک تو با اهل ولا گُل ریزد
اکنون که با شادی دل ما همنشین است روی زمین سزسبز چون خلد برین است از آسمان آواز قدسی آید وباز نغمات قدسی گویی از روح الامین است بس که تماشایی است گلزار ولایت چشم فلک سرگرم دیدتر زمین است پرسیدم از خورشید حیران که ای، گفت چشمان من محو امیرالمومنین است گفتم که این بوی بهشتی چست وزکیست گفتا که این عطر گل ام البنین است گفتم بگو یک ذره از فضل وکمالش گفتا که او خورشید اخلاص ویقین است گفتم چه داری مژده براهل ولایت گفتا نوید من براهل عشق این است امشب نسیم عشق عطر یاس دارد با خـود خبــر ازمقــدم عبــاس دارد گنجینه ی عشق و وفا عباس آمد آئینه ی صدق وصفا عباس آمد ای تشنگان عشق وآزادی بیائید سرچشمه ی آب بقا عباس آمد بهر فداکاری به بزم حق پرستی پروانه ی شمع هدا عباس آمد چون ذره درحال وهوای او بمانید منظومه خورشیدها عباس آمد گرمی چکد ازگونه گل شبنم شرم جان ادب ،روح حیا عباس آمد با غنچه های سرخ عاشورا بگوئید سقای دشت کربلا عباس آمد حاجت طلب کن از در باب الحوائج چون قبله ی حاجات ما عباس آمد با آن که غرق شور وشیدایی است دل ها با آن که عطر عاشق با عباس آمد امشب نسیم عشق عطر یاس دارد با خـود خبــر ازمقــدم عبــاس دارد تا برعلی این مه جبین لبخند می زد براو امیرامومنین لبخند می زد با خنده نورانی شمس ولایت ازآسمان روح الامین لبخند می زد گه آسمان با قدسیان خندید،گاهی با غنچه های خود زمین لبخند می زد هرگه حسین ازمقدم عباس خندید رضوان به فردوس برین لبخند می زد وقتی که زینب شاد شد گوئی که زهرا برچهره ام البنین لبخند می زد ازشادی دُردانه های آفرینش درعرش خیرالمرسلین لبخند می زد پیغمبر رحمت تبسم کرد وآن گاه عیسی به چرخ چارمین لبخند می زد بلبل به گلزار محبت این خبر را می گفت و با گل های دین لبخند می زد امشب نسیم عشق عطر یاس دارد با خـود خبــر ازمقــدم عبــاس دارد عباس ایمانش چو کوهی استوار است میلاد او میلاد مردی و وقار است میلاد او روشن ترین صبح امید است میلاد او رنگین ترین روز بهار است میلاداو فصل شکوفایی گل هاست میلاد او رنگین ترین روز بهار است میلاد او درمصحف پر نور ایمان سرلوحه ایثار وعشق و افتخار است میلاد او بهر تمام پاسداران سرمشق آزادی و شور واقتدار است میلاد آن سرچشمه ی اخلاص وتقوا فصل نزول رحمت پروردگاراست میلاد آن آئینه ی عشق وفضیلت پایان غم، آغاز شوری پایداراست درمقدم آن گلبن گلخانه ی نور نقش لب چشم انتظاران این شعاراست امشب نسیم عشق عطر یاس دارد با خـود خبــر ازمقــدم عبــاس دارد مه بر رخ ایزد نمایش بوسه می زد خورشید برخال لقایش بوسه می زد ماه بنی هاشم لقب بگرفت وخورشید بر روی پرنور وضیایش بوسه می زد شرم وحیا ازچهره اش می ریخت چون اشک وقتی ادب بر خاک پایش بوسه می زد او مظهر عشق وفتوت بود وایثار گرکه شجاعت بر سرایش بوسه می زد هرگه دعایش برفلک می رفت گویی جبریل بر روح دعایش بوسه می زد گاهی علی دربین اشک شوق وماتم برچشم های حق نمایش بوسه می زد اشک ازنگاه حسرت ام البنین ریخت وقتی علی بر دست هایش بوسه می زد ای دل «وفایی» با نسیم آرزوها دانی چرا برخاک پایش بوسه می زد امشب نسیم عشق عطر یاس دارد با خـود خبــر ازمقــدم عبــاس دارد
این چندمین سال است خود را می رسانم خود را سرِ زانو کنارت می نشانم بال و پر بشکسته ام را کن تماشا آقای من!دلواپسی خورده به جانم این چندمین سال است در وقتِ ولادت خود را به گهواره چو فطرس می کشانم بال و پری تازه بده ارباب ِ عالم پس مهربانی کن عزیزِ مهربانم «رخصت بده پرواز را از سر بگیرم» «ِ یا لااقل در دامنِ لطفت بمیرم» این چندمین سال است محتاجِ عطایم شکر خدا در هیاتِ اهلِ ولایم خیلی گرفتم رزق و روزی از درِ تو پیوسته روزی ده که آقاجان گدایم قطعاً حواست هست بر احوالِ نوکر قطعا ً که می دانی کی ام؟اهلِ کجایم از لحظه ای که کامِ من وا شد به تربت خیلی اسیر و عاشقِ کرببلایم «بنما نظر این نوکرِ بی دست و پا را» «امضا بزن مولا براتِ کربلا را» این چندمین سال است هستم در هیاهو آقا نشان ده بر گدایت خالِ و ابرو ششگوشه ات باشد تمامِ آرزوها کرببلایت برتر از صدها چو‌ مینو بر گریه کن هایت عمیقاً دل سپردی یکبار لفظِ نوکرم را باز برگو در محضرِ حتّی غلامانِ سیاهت بنگر چگونه می زنم‌ ارباب..زانو عیدی عطاکن بهترین آقای دنیا ما را بخر مارا بخر فرزند زهرا
امشب ازقافله ی نور خبردارم من از سواران سلحشور خبردارم من از نشاط وپری وحور خبردارم من از شکوه دل پُر شور خبردارم من شب زیبایی وروز طرب انگیز رسید ساقی میکده با ساغر لبریز رسید امشب از نور دل دل فاطمه صحبت دارم با شما صحبتی از جلوه ی عصمت دارم سخن از شادی گل های مسرت دارم خبر از آینه ی عشق ومحبت دارم غرق شیدایی وشورم اگراز شور حسین جبرئیلم که خبرمی دهم از نور حسین شهر یثرب ز رُخش نور علی نور بود رشک فردوس برین رشک دل طور بود خاطر اهل ولایت همه مسرور بود خانۀ فاطمه پُر ولوله و شور بود مرتضی شکر خدا کرده و رویش بوسد مصطفی گریه کنان زیر گلویش بوسد این گل سرخ که زیبنده ی زهرا وعلی ست لالۀ گلشن ارزنده ی زهرا وعلی ست این همان چشمه ی جوشندۀ زهرا وعلی ست این همان مهر درخشنده ی زهرا وعلی ست از فروغ رخ او تا که تکلم کردند بررُخش این دو گل یاس تبسّم کردند نور او منبع وسرچشمه ی خورشید بود روی او خوب تر از ماه شب عید بود مهراو آینه ی روشن توحید بود حُب او روز جزا مایه ی امیّد بود هرکه شد ذره ی این مهر به خورشید رسد پیروش عاقبت الأمر به توحید رسد آی فطرس بخدا قبله ی حاجات رسید خیز از جا که کنون وقت ملاقات رسید بنگر لاله ای از گلشن سادات رسید نور سبزی زجمالش به سماوات رسید نور این مهر چراغ سحرت خواهد داد عطر این گل زوفا بال وپرت خواهد داد روی او آینه ی صبرو ثبات است بیا نفسش باعث احیاء حیات ست بیا در دوعالم همه را فلک نجات ست بیا بهر آزادی تو برگ وبرات است بیا کائنات از دم او زنده وجاوید شوند گمرهان با نگهش پیرو توحید شوند این همان است که دل در طلبش می کوشد کوثر عشق ز انگشت پیمبر نوشد به تنش جامه ی گلرنگ شهادت پوشد این همان است که خونش همه دم می جوشد دل جبریل «وفایی» زغم او خون است این حسین است که اسلام به او مدیون است
مثل فطرس آمدم اعجاز کن اربابِ من پشتِ درب خانه ام در باز کن اربابِ من حرِّ افتاده ز پایم روسیاه و بی پناه نوکرت را با خودت دمساز کن اربابِ من این همه عجز و‌انابه ..کو براتِ کربلا؟ پبشِ رویِ سائلان کم ناز کن اربابِ من منتظر هستم صدایم کن ولو با یک نظر با صدا کردن مرا طنّاز کن اربابِ من «دوستم داری»یقین دارم ..بحقِ مادرت لحظه ای مهرِ خودت ابراز کن اربابِ من در مدارِ عاشقی افتاده ام بی اطّلاع درس عشق و عاشقی آغاز کن اربابِ من آخرین حرفِ گدایت را پذیرا می شوی پشتِ درب خانه ام در باز کن اربابِ من
روزِ اَلَست ، روزِ ازل ، لحظه‌های عشق روزی که آفریده شد عالم برای عشق روزی که آفرینشِ گیتی تمام شد آغاز شد به دستِ خدا ماجرای عشق بودیم گرچه در دلِ سر گشتگان ولی کم‌کم شُدیم بینِ همه آشنایِ عشق چشمی میانِ آن همه ما را سوا نمود دل را ربود و داد دلی مبتلای عشق دستی به روی شانه‌ی مان خورد و ناگهان ما را صدا نمود کسی با صدایِ عشق روز اَلَست لحظه‌یِ آغازِ عاشقی ما را خدا نمود اسیرِ خدایِ عشق عکس خدا نشسته بر آئینه هایمان روز ازل حسینیه شد سینه هایمان هستی بهانه بود که سِرّی بیان شود مستی بهانه بود که ساقی عیان شود خلقت ادامه یافت و رازی گشوده شد تا معنیِ وجودِ زمین و زمان شود با دستِ غیب وقتِ ظهورت نوشت عشق وقتش رسیده نوبتِ دیوانگان شود قلبِ مدینه می‌طپد از خاکِ پایِ تو جاروکشِ همیشه‌ی این آستان شود حتی بهشت با سرِ مژگان رسیده است تا قبله‌گاهِ وسعتِ هفت آسمان شود تو حیدری ، تو فاطمه‌ای ، تو پیمبری سوگند بر خدا که خداییش محشری بی تو هزار گوشه‌ی دنیا صفا نداشت اصلاً خدا بدون تو این جلوه را نداشت گیرم هزار کعبه خدا خلق می‌نمود چنگی به دل نمیزد اگر کربلا نداشت حتی زِ معجزاتِ مسیحا خبر نبود مُشتی اگر زِ خاکِ قدومِ شما نداشت بی تو هوایِ خانه‌یِ زهرا گرفته بود این قدر جلوه جاذبه‌یِ مرتضیٰ نداشت شکرِ خدا که خانه‌‌ی‌تان هست رویِ خاک ور نَه زمینِ تیره که دارالشفا نداشت مجموعه‌ی خَصائِلِ بی انتها شُدی یک جا تمامِ سِلسِله‌یِ انبیا شدی گیرم بهار نیست دَمی جانفزا که هست گیرم بهشت نیست غبارِ شما که هست بر خِشت خِشتِ کعبه نوشتند با طلا گیرم که قبله نیست ولی کربلا که هست در ازدحامِ خیلِ گدا جا اگر کم است تشریف آورید دو چشمانِ ما که هست جایی اگر نبود خدا را صدا کنید باب الجواد و سایه ی ایوان طلا که هست کوتاست سقفِ عالم اگر وقتِ پَر زدن غم نیست ، رویِ گنبد و گلدسته‌ها که هست خوش گفته‌اند قطره که دریا نمی‌شود هر یوسفی که یوسفِ زهرا نمی‌شود تو آمدی قیامتِ کُبریٰ رَقَم زدی بر تارُکِ همیشه ی عالم عَلَم زدی می‌خواستی که رشک برند دیگران به من زلفِ مرا گِره به نسیمِ حرم زدی حِس می کنم میانِ دلم بویِ سیب را از آن زمان که در حرمِ دل قدم زدی می‌خواستی که شعله بگیریم بی اَمان آتش به جانِ هر غزلِ مُحتشم زدی با شیر ، طعمِ روضه‌ی تان را چشیده‌ام وقتی سَری به چشمِ ترِ مادرم زدی مجنونِ کوچه‌های غَمَم ، دستِ من بگیر دل تنگِ دیدنِ حرمم دستِ من بگیر تو تشنه و دریغ زِ یک جرعه آب ، آه تو تشنه و تمامیِ صحرا سراب ، آه در زیرِ نیزه‌هایِ شکسته نهان شدی با زخم هایِ تازه تر و بی حساب ، آه یک سو صدایِ العطش آرام می‌رسید یک سو صدایِ هِلهله‌ها در شتاب ، آه یک سو صدایِ ضَجه‌یِ زینب بلند بود یک سو صدایِ مادرت اما کباب ، آه یک سو عَلَم به خاک و علمدار غرقِ خون یک سو به رویِ نیزه عزیزِ رُباب ، آه کم‌کم نگاه بر بدنت سخت می‌شود کم‌کم نَفَس زدنت سخت می‌شود
#امام_حسین_عليه_السلام قربانی ام اما دَه ذِی الحَجّه ام را از اشتیاقم سوم ِشعبان گرفتم دردم فراقش هست و درمانم وصالش از اربعینش درد ِبی درمان گرفتم
آذین بندی و گل آرایی حرمین شریفین به مناسبت فرا رسیدن اعیاد شعبانیه و ولادت امام حسین (ع) ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری توصیه‌های امام خامنه ای درباره استفاده از ماه شعبان سوالی که عزیز رهبرمون از امام خمینی(ره) درباره اینکه «شما کدام دعا را بیشتر دلبسته‌ی آن هستید؟» پرسیدند #سلامتی_فرمانده_صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تأکید برگزاری نماز صبح به جماعت  یکی دیگر از دلایل اهمیت نماز صبح تأکید برگزاری نماز صبح به جماعت است، امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) نقل می فرمایند که: هر کسی نماز صبح و عشا را با جماعت بجا آورد، در تحت نگهبانی و ذمه خدا قرار می گیرد و هر کس به او ستم کند، گویا خدا را ستم کرده است و هر کسی او را تحقیر کند، همانا خدا را تحقیر کرده است. 
بسم الله الرحمن الرحیم
4_5906978520596218471.mp3
1.41M
خدایا ببین من در خانه تو آمدم! دیگران خوابند و در استراحت! خدایا منم میتونستم مثل دیگران استراحت کنم، اما اگر بلند شدم اومدم فقط به این دلیل که ثابت کنم راست میگم که تورو میخوام!
رسول خدا(ص) فرمودند: اگر بدانند فضیلت خواندن نماز صبح و عشا (با جماعت) را به سوی آن می آیند، هر چند با زانوها و دست ها باشد و در حدیثی دیگر می فرمایند: هر کس نماز مغرب و عشا و صبح را در مسجد با جماعت بخواند، گویا تمام شب را احیا نگه داشته. 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقا سلام میدهم از جان و‌دل به تو ...تا این که بشنوم «وَ علیک السّلام» را
🕊💕 مدح خوانی زیبا ویژۀ میلادِ حضرتِ اباعِبدالله الحُسین علیه السلام به نفسِ کربلایی حسین طاهری هرچه بادا باد! اما عشق باد عشق بادا، عشق بادا، عشق باد جوهر این عاشقی ها عشق باد کار دنیا کار فردا عشق باد عقل رفت و گفت تنها عشق باد عین و شین و قاف یعنی جان حسین عشق یعنی جان سنه قربان حسین عشق حسی زیر بارانِ خداست عشق اسطرلاب مردانِ خداست اولین ابیاتِ دیوان خداست عشق آری، شور طوفانِ خداست حاء و سین و یاء و نون جان خداست ای ظهورِ ذات بی پایان ، حسین جان ما ، ای جان سنه قربان ، حسین عشق یعنی جلوه ای در آبگین عشق یعنی دستِ حق در آستین عشق یعنی عقل اما با یقین عشق یعنی نیست غیر از او همین عشق یعنی یا امیرالمومنین یا علی گفتیم و بعد از آن حسین جان ما ، ای جان سنه قربان ، حسین این همه غارت گری هارا ببین از دلِ ما دلبری‌ها را ببین زیر پایت پادری ها را ببین شور و شوقِ نوکری هارا ببین یاحسینِ آذری هارا ببین سالدی قلبیم د عجب طوفان حسین جان ما ، ای جان سنه قربان ، حسین ما خرابیم و شراب آلوده ایم تُربتت خورده تُراب آلوده ایم خواب تو دیدیم و خواب آلوده ایم ما به این احساس ناب آلوده ایم ما به نور آفتاب آلوده ایم دست ما بادا برآن دامان حسین جان ما ، ای جان سنه قربان ، حسین روز اول که دلم را ساختند با هیمن دلها حرم را ساختند بعد آن شادی و غم را ساختند از نوک مژگان قلم را ساختند نقش شد نامت علم را ساختند نعره زد میر علمداران ، حسین جان ما ، ای جان سنه قربان ، حسین تو حسینی و سلامت شد حسن خوش به حالت که امامت شد حسن آمدی و هم کلامت شد حسن آفتاب رویِ بامت شد حسن استلامت، احترامت شد حسن شد حسن با هیبتت حیران ، حسین جان ما ، ای جان سنه قربان ، حسین نام آقازاده هایت تا علی است ما همیشه کارهامان با علی است یادمان دادی فقط آقا علی است با شما شیرینیِ دنیا علی است یاعلی و یاعلی و یاعلی است گفت سلطان نجف سلطان حسین جان ما ، ای جان سنه قربان ، حسین مادرم من را به دستش تا گرفت ماجرای ما همانجا پا گرفت کربلایت در دل ما جا گرفت کار عشق و عاشقی بالا گرفت دست مارا حضرت زهرا گرفت در حرم گفتیم آقاجان حسین جان ما ، ای جان سنه قربان ، حسین ای دل از این زخم پنهانی بخوان چند بیت عُمان سامانی بخوان یاد زینب از پریشانی بخوان از وداعی سخت بارانی بخوان رفت پیراهن ، ز عریانی بخوان من کی ام عمان بی سامان حسین جان ما ، ای جان سنه قربان ، حسین شاعر : حاج حسن لطفی « السلام و علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین»
🕊💕سرود و شور زیبا ویژۀ میلادِ حضرتِ اباعِبدالله الحُسین علیه السلام به نفسِ کربلایی حسین طاهری💕 در خونتون احترام ، همیشه برام واجبه خود شما گفتین به ما ، جوابِ سلام واجبه السلامُ علی السَلام ، السلامُ علی الحُسین السلامُ علی الاِمام ، السلامُ علی الحُسین حِسَّم اینه که فرشته ای ، بال و پر میزنه رو سرم فُطرس اومده سلاممُ ، باخودش ببره تا حرم حرم .. خونۀ .. صاحبِ دلمِ جایی .. که عجین .. با آب و گِلَمِ ___________ بدونِ تو دنیا چه سخت ، با تو روزگار عالیه عاشقی چقدر دلپذیر ، عاشقی عجب حالیه السلامُ علی الشفیق ، السلامُ علی الحُسین السلامُ علی الرفیق ، السلامُ علی الحُسین دست خالی اومدم میخوام ، از ولایت تو پُر بِشَم با تموم بدیام میام ، با شفاعت تو حُر بشم منو .. با همه .. بدیام .. بپذیر امیری حسین و نعم الامیر ... ___________ در خونتون احترام ، همیشه برام واجبه خود شما گفتین به ما ، جوابِ سلام واجبه السلامُ علی السَلام ، السلامُ علی الحُسین السلامُ علی الاِمام ، السلامُ علی الحُسین حِسَّم اینه که فرشته ای ، بال و پر میزنه رو سرم فُطرس اومده سلاممُ ، باخودش ببره تا حرم حرم .. خونۀ .. صاحبِ دلمِ جایی .. که عجین .. با آب و گِلَمِ ___________ حسین ای جانان ... امیر مستان تمنا دارم ... بیا جان بستان عالی درجات .. کشتیِ نجات قتیل العبرات .. ای آب حیات شاه عرصات .. جونم به فدات
🕊💕 مدح خوانی زیبا ویژۀ میلادِ حضرتِ امام زین العابِدین علیه السلام به نفسِ کربلایی حنیف طاهری💕 شباهنگام سر زد جامۀ مهرِ جهان آرا که روشن بر رُخَش گردید چشم یوسفِ زهرا زهی بر دامنِ پاکیزۀ آن مام ایرانی کز آن با رنگ و بویِ یا و سین سر زد گل طاها شبِ پنجم ز شعبان بود کز آن اخترِ عصمت تجلّی کرد ماهِ چهارده بر عرصۀ دنیا تو گوئی آمنه آورده احمد باز در یثرب و یا بنتِ اسد زاده علّی عالیِ اعلا ولی الله اعظم قطب عرفان کعبۀ ایمان که زین العابدینش خواند ذاتِ خالق یکتا حسین ابن علی را ذاتِ یزدان داد فرزندی رسول‌ الله پا تا سر ، ولی الله سر تا پا علّیِ دوم و مولایِ چارم آیتِ پنجم سه روح و پنج حسّ در شش جهت عبدند و او مولا زبان در مدح او الکن قلم در وصفِ او عاجز کلام از نعت او کوته کمال از حدّ او اعمی هم او اوّل هم او آخر هم او ظاهر هم او باطن هم او ممکن هم او واجب هم او پنهان هم او پیدا کفی ار کفۀ لطفش فزون از دامن خشکی نمی از چشمۀ جودش برون از وسعت دریا زهی معراج عرفانی که کرد آن احمد ثانی سوار ناقه با سیر فسبحان الذی اسری فلک در ظلّ دیوارش ، ملک شیدایِ دیدارش دو صد یوسف ببازارش ، به نقد جان همی پویا شنیدی زادۀ عبدالملک را می‌نشد ممکن حجر را استلام آرد معطل ماند ساعت‌ها به ناگه آفتاب فاطمه تابید در کعبه مطافِ حاجیان گردید ماه رویِ آن مولا مقام آمد سرافرازش حجر هر سو به پروازش که ای دستِ خدا دست نوازش بر سرم بگشا همه حجّاج حیرانش ، همه خدّام مبهوتش یکی گفتا هشاما کیست این عبد خدا سیما؟ به پاسخ آن سیه دل خویشتن را زد بنادانی اگر چه بود بیش از دیگران قدر وِ را دانا تجاهل زاده عبدالملک چون کرد، در آن دم فرزدق شاعر آزاده جست از جا سپند آسا سراپا رعد گشت و از درون فریاد زد : هی هی همه عالم شناسندش تو چون نشناختی او را؟ تو چون نشناختی او را بحقِ حق شناسندش مقام و زمزم و بیت و صفا و مروه و مسعی زجاه او بود واقف ، بقدر او بوَد عارف بیابانهای یثرب ، قلّه‌ های وادیِ بطحا سراسر ریگ ‌های وادی مشعر ستایندش که این است این فروغ دیدۀ پیغمبر و زهرا مطاف و ناودان و حجر و رکن و حرم یک یک بقدر او همه هستند عارف بیشتر از ما امام عالمین است این ، نبّی را نور عین است این علی بن الحسین است این ، زهی ابناء زهی آباد رسول و مرتضی جدّش ، امام مجتبی عمّش بتولِ اطهرش مادر ، حسین ابن علی بابا ولی الله دانندش ، جمال الله خوانندش ملک بر قلّۀ گردون ، سمک در دامن دریا نگردد بی‌ ولای او قبول کبریای او نماز و روزه و حج و جهاد و طاعت و تقوا فرزدق پیش دشمن گفت مدح دوست را «میثم» محبّت امتحان خواهد نه تنها دعوی بیجا شاعر : استاد غلامرضا سازگار بی دلی میطلبد عشقِ حقیقی ورنه دعوی عشق ز هر بی جگری می آید تو مرا سوختی و من همۀ دنیا را آری از گریه کنان هم هنری می آید خیمه ات سوخت، دلم سوخت، همه عالم سوخت شعله ی تو ز کدامین شرری می آید؟ کس ندانست که تو سوخته ای یا زینب اینقدر هست که بوی جگری می آید شاعر : حاج محمد سهرابی *وارد شد دید حضرت زانواش تو بغلش داره گریه می کنه .. آقا عاشورا نیست ، مصیبتی هم به شما نرسیده ، چرا اینجور گریه می کنید ؟ .. فرمود از اون ساعتی که به عمه هام گفتم تو بیابونا فرار کنند هر وقت عمه هامو می بینم خجالت می کشم ... ( چرا خجالت می کشی؟ آخه : در زیر پایِ اسب دو کودک ز دست رفت چون کودکان پیاده و دشمن سوار بود عجب چراغِ فروزنده ای ست بزم حسین که هر چه باد وزد میشود فروزان تر کیمیایی ست عجب تعزیه داریِ حسین که نباید ز کسی منتِ اکسیر کشید حسین ....