eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.1هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
اذان بگو، سَنُصَلّی؛ رجز بخوان، سَنُقاوِم به عشق صبح ظهوری همیشگی و‌ مداوم نوشته‌اند رسائل، هزار عالم و فاضل مدرّسانِ فضائل، معلّمان مکارم_ که ظلم بر لب گور است، مقدّمات ظهور است نمان که وقت عبور است، بُروز کرده علائم غمین مباش ! که رازِ آیه‌ی والتّین، برآمد از دل یاسین، به مدّ واجب و لازم ولَو نَشا لَطَمَسْنا، ولَو نَشا لَمَسَخْنا فَمَا اسْتَطاعُوا مُضِيًّا، بگو‌ به‌ کافر و ظالم* حماسه است و حماسش، خروش دشنه و‌ داسش یهود ماند و هراسش، در این شب متلاطم غمین رنجِ تو ماییم، نگو نپرس کجاییم! قسم به قدس می‌آییم، به نام نامیِ قاسم
اینگونه گفته‌اند به ما از زبان مرگ: آرامش است خوب‌ترین ارمغان مرگ گویا ارادتی‌ست به ما پیک مرگ را حلقه‌‌ست دور گردن ما بازوان مرگ مشتی کبوتریم که بی‌بال می‌پریم آوار گشته بر سر ما آشیان مرگ ما جای قصه‌های شبانگاه، خوانده‌ایم هر شب برای کودک خود داستان مرگ شب‌ها اگر که خواب بیاید به چشم ما از خواب می‌پریم همه با اذان مرگ یک‌لحظه دختر و پسری در کنار هم یک‌لحظه مادر و پدری میهمان مرگ در جشن دختران دم بخت‌مان کسی عَقدی نخوانده است مگر خطبه‌خوان مرگ آرام در سپید کفن، پیش روی ما طفلی به خواب رفته روی پرنیان مرگ از بس که خاک کرده زنان قبیله را رفته‌ست دیگر آبروی پهلوان مرگ ای شهر داغدار مقاوم! رسیده است تا آسمان، ز داغ تو، حتی فغان مرگ روزی بهارِ زندگی از راه می‌رسد طاقت بیار ! کمی در خزان مرگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به جست و جویِ گلش، با قدِ خم آمده است برایِ دفنِ عزیزش، کفن کم آمده است نگو دلیلِ غمِ این خزانِ شب‌زده چیست! دوباره فصلِ عزا، فصلِ ماتم آمده است زِ حجمِ داغ و جسارت، نه هیچ کم شده است، نه بهرِ غربتِ این زخم، مرهم آمده است به پیشِ چشمِ جهان، سوخت عاشقی، اما فقط به دیده‌ی ما قطره‌ای نم آمده است سکوت را بشِکن! «فتح» در حوالیِ ماست ببند بار، که فرصت فراهم آمده است
زمانِ ظلمتِ قابیل رد شد شهید از کوچه‌ی هابیل رد شد به کشتی، نوح از طوفان نترسید که با امدادِ میکائیل رد شد خلیل ایمانِ محض آورد؛ چاقو، چه تند از ذبح اسماعیل رد شد شبِ فرعون، در ظلمت فرو ماند که موسی با عصا از نیل رد شد مسیحایی کتابی تازه آورد ز توراتِ یهود انجیل رد شد هراسِ مکه را پَر زد ابابیل ز فرق ابرهه سجّیل رد شد کنار مسجد الاقصی، شبانگاه بُراق از شهپر جبریل رد شد ندیدی ظلم را از کوچه با ترس، شتابان رفت و با تعجیل رد شد؟ ندیدی برف‌ها را آب کردیم، که از قشلاقِ سرما، ایل رد شد؟ ندیدی ؟! صبح، فریاد رهایی چطور از صور اسرافیل رد شد؟ خدا با ماست، می بینی؟! شهیدیم ز ما عشّاق، عزرائیل رد شد فلسطینی که محکم گام برداشت ز روی نعش اسرائیل رد شد
دو لحظه قبل: امید شفای بیماری دو لحظه بعد: نه بیمار و نه پرستاری دو لحظه قبل: عروسی کنار دامادی دو لحظه بعد: عزادارهای بسیاری دو لحظه قبل: همه خانواده پهلوی هم دو لحظه بعد: فقط قاب عکس و دیواری دو لحظه قبل: کمی شیر خورد و خوابش برد کنار مادر خود، کودک بی‌آزاری دو لحظه بعد: پدر رفت تا کفن بخرد ولی نیامد و گم شد میان بازاری دو لحظه قبل: دو سنجاقِ سر، دو تا دختر دو لحظه بعد: دو گنجشک، زیر آواری دو لحظه قبل: هزار آرزو، هزار امّید دو لحظه بعد: نه تعدادی و نه آماری دو لحظه قبل کسی گفت: صبح نزدیک است دو لحظه بعد کسی گفت: می‌رسد... آری
دلم جغرافی جنگ است، ویران است در آتش دلم باریکۀ غزّه است، سوزان است در آتش دلم تقدیر زیتونی‌ست افتاده به دست باد دلم گیسوی معشوقی پریشان است در آتش دلم طفلی‌ست، طفلی ایستاده در غبار جنگ چنان خواب عروسک‌ها هراسان است در آتش... چرا ای شعله‌های دوزخی! از خود نمی‌پرسید؟ که این آیندۀ معصوم انسان است در آتش! کجا فریاد باید زد تناقض‌های غمگین را یهودا هست در باغش! مسلمان است در آتش! اگر چه گرم آتش‌بازی جنگی، نمی‌فهمی؟ که آه شعلۀ مظلوم پنهان است در آتش هَلا ای هالۀ مهلک، هلاکت باد زودازود از این اخمی که نامش خشم طوفان است در آتش خودت با دست خود می‌سوزی از این شعلۀ تاریک چنان بمبی که عمرش رو به پایان است در آتش
مسلمان سوخت از این داغ سنگین، نامسلمان هم مگر جور و جنایت می‌کند این‌گونه انسان هم؟! دوباره شمر راهِ آب را بر خیمه‌ها بسته‌ست نمی‌بارد چرا بر غنچه‌های تشنه، باران هم؟! ببین کودک‌کشی‌ها را در این میدان و باور کن که هرگز دین ندارند این یزیدی‌ها و وجدان هم بگو دلگرم باشد آن‌که می‌لرزد دلش گاهی سیاست همچنان در اختیار ماست، میدان هم بگو این روزها ناگاه چون طوفان الاقصی می‌کنیم این جمع شیطان را، هم شکوفه می‌دهد همپای باغات فلسطینی دوباره باغ زیتون در بلندی‌های جولان هم رهایی تو را ای قدس بی تاب‌اند و می‌خواهند بیایند و برایت جان دهند از نو شهیدان هم تو تنها نیستی ای قلب مجروح زمین! با تو... دلش خون است جمهوری اسلامی ایران هم صبوری کن بهارانی که می‌گفتند در راه است به زودی می‌رود از کوچه‌باغت این زمستان هم
مسلمان سوخت از این داغ سنگین، نامسلمان هم مگر جور و جنایت می‌کند این‌گونه انسان هم؟! دوباره شمر راهِ آب را بر خیمه‌ها بسته‌ست نمی‌بارد چرا بر غنچه‌های تشنه، باران هم؟! ببین کودک‌کشی‌ها را در این میدان و باور کن که هرگز دین ندارند این یزیدی‌ها و وجدان هم بگو دلگرم باشد آن‌که می‌لرزد دلش گاهی سیاست همچنان در اختیار ماست، میدان هم بگو این روزها ناگاه چون طوفان الاقصی می‌کنیم این جمع شیطان را، هم شکوفه می‌دهد همپای باغات فلسطینی دوباره باغ زیتون در بلندی‌های جولان هم رهایی تو را ای قدس بی تاب‌اند و می‌خواهند بیایند و برایت جان دهند از نو شهیدان هم تو تنها نیستی ای قلب مجروح زمین! با تو... دلش خون است جمهوری اسلامی ایران هم صبوری کن بهارانی که می‌گفتند در راه است به زودی می‌رود از کوچه‌باغت این زمستان هم