eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.6هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔آیا مراسم قرآن به گرفتن در شب قدر مستند است و در منابع آمده است ❕❕ 💠💠 👌امام علیه السلام فرمود ؛ « قرآن را در شب ماه رمضان ( نوزدهم ، بیست و یکم و بیست و سوم ) بگشای و در مقابل خودت قرار بده و بگو « اللهم انی اسالک بکتابک المنزل و ما فیه و فیه اسمک الاکبر و اسماءک الحسنی و ما یخاف و یرجی ان تجعلنی من من النار » 📚 الانوار ج89 ص114 🔶امام علیه السلام فرمود: « در شب قدر قرآ ن را بگشاید و در برابر خود قرار دهد و بگوید خدایا از تو میخواهم به حق فرستاده ات و انچه در آن است که در آن است نام بزرگت ونامهای نیکت و آنچه بدانها ترس و امید شود که قرارم دهی از زمره آزاد شدگانت از » 👌سپس خود را بخواهد . 📚 الاعمال ،ص86 📚 المعاد ص185 🔶امام علیه السلام فرمود: « قرآن را به بگذارد و بگوید: خدایا بحق این قرآن و بحق آن کسی که او را به این قرآن و هر مومنی که در آن کردی و به حق تو بر ایشان زیرا هیچ کس به حق تو از خودت آشناتر نیست» 👌آنگاه مرتبه بگوید «بک یا الله »ده مرتبه «بمحمد» ده مرتبه «بعلی» ، ده مرتبه « بفاطمه » ده مرتبه بالحسن ، ده مرتبه بالحسین ( همینطور نام سایر امامان را ببرد )... وتا ده مرتبه « .» 👌در پایان هر حاجتی که دارد از طلب کند» 📚اقبال ص187 📚بحار الانوار ج95 ص146 👌بهتر است که اگر می خواهند گرفته یا ذکر کنند ، قبل یا بعد از دعا باشد و دعا را قطع نکنند. 📚 نوین ، مکارم شیرازی ، ص784 ❕در این هم شکی نیست که به قرآن و پناه بردن به آن و توسل به بیت ، سبب تسریع استجابت دعا می شود . 🔷در حدیث آمده است که خداوند می فرماید: « بندگانم بدانید که افراد نزد من محمد و اهل بیتش هستند و هر یک از شما که حاجت و درخواستی دارید به انان کنید زیرا هر کس در دعا به انان توسل کند من او را رد نمی کنم» 📚 الشیعه ج7 ص102
🌸صدقه 5 نوع است : 🔸صدقه به انسان صحیح و سالم: پاداش یک به دارد (شادی دل کودک، نشاندن امید، دادن هدیه) 🔸صدقه به فرد زمین گیر و افتاده: پاداش یک به دارد (کمک به تهی داستان، خرید نان برای همسایه پیر) 🔸صدقه به پدر و مادر: پاداش یک به است (لبخند به روی آنان، شاد کردن دل آنها) 🔸صدقه برای اموات و مردگان: پاداش یک به دارد (به نیت آنان خیرات کنید درختی بکارید) 🔸صدقه به طالب علم: پاداش یک به دارد (خریدن کفش مدرسه برای کودکی، ساخت مدرسه) ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
🦋🍃🦋🍃 در كريم بيش از مورد، اين مسأله ياد شده و با عباراتِ گوناگون از و ، تجليل و تمجيد شده است. «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ، فَلا تَعَلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْلَمُونَ». پهلوهاى آنان از بسترها، تهى مى‌شود و از جايگاه خودشان بر مى‌خيزند و پروردگارشان را از روى بيم و اميد مى‌خوانند و از آنچه به آنان داده‌ايم انفاق مى‌كنند، كسى نمى‌داند كه به پاداش اعمال آنها چه چيزهايى كه باعث چشم روشنى است، براى آنها ذخيره شده است. پس خوشا به حال كسانى كه به وقت سحر كنند و شراب مهر به جام عشق در آن وقت بنوشند ✨ خداوند فرموده: محبوب ترين مردم نزد من كسانى هستند كه هنگام از من آمرزش خواهند. ┄┅┅┅✯✯┅┅┅┄ 💕💜💕💜
🦋🍃🦋🍃 در كريم بيش از مورد، اين مسأله ياد شده و با عباراتِ گوناگون از و ، تجليل و تمجيد شده است. «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ، فَلا تَعَلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْلَمُونَ». پهلوهاى آنان از بسترها، تهى مى‌شود و از جايگاه خودشان بر مى‌خيزند و پروردگارشان را از روى بيم و اميد مى‌خوانند و از آنچه به آنان داده‌ايم انفاق مى‌كنند، كسى نمى‌داند كه به پاداش اعمال آنها چه چيزهايى كه باعث چشم روشنى است، براى آنها ذخيره شده است. پس خوشا به حال كسانى كه به وقت سحر كنند و شراب مهر به جام عشق در آن وقت بنوشند ✨ خداوند فرموده: محبوب ترين مردم نزد من كسانى هستند كه هنگام از من آمرزش خواهند. ┄┅┅┅✯✯┅┅┅┄
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° °○❂ 🔻 قسمت صغری با صدای بلند و متعجب گفت: ــ چی؟سمانه می خواد ازدواج کنه؟ سمیه خانم نگاهی به پسرش می اندازد و می گوید: ــ فعلا که داره فکراشو میکنه،اگه دیر بجنبیم ازدواج هم میکنه کمیل که سنگینی نگاه مادر و خواهرش را دید،سرش را بالا آورد و گفت: ــ چرا اینجوری نگام میکنید؟ ــ یعنی خودت نمیدونی چرا؟ ــ خب مادرِ من ،میگی چیکار کنم؟ صغری عصبی به طرفش رفت و گفت: ــ یکم این غرور اضافه و مزخرف رو بزار کنار ،بریم خواستگاری سمانه ،کاری که باید بکنی اینه کمیل اخمی کرد و گفت: ــ با بزرگترت درست صحبت کن،سمانه راه خودشو انتخاب کرده،پس دیگه جایی برای بحث نمیمونه از جایش بلند می شود و به اتاقش می رود. سمیه خانم اخمی به صغری می کند؛ ــ نتونستی چند دقیقه جلوی این زبونتو بگیری؟ ــ مگه دروغ گفتم مامان،منو تو خوب میدونیم کمیل به سمانه علاقه داره،اما این غرور الکیش نمیزاره پا پیش بزاره ــ منم میدونم ولی نمیشه که اینجوری با داداشت صحبت کنی،بزرگتره،احترامش واجبه بلند شد و به طرف اتاق کمیل رفت،ضربه ای به در زد و وارد اتاق شد،با دیدن پسرش که روی تخت خوابیده بود و دستش را روی چشمانش گذاشته بود،لبخندی زد و کنارش روی تخت نشست. ــ کمیل ،از حرف صغری ناراحت نشو،اون الان ناراحته کمیل در همان حال زمزمه کرد: ــ ناراحت باشه،دلیل نمیشه که اینطوری صحبت کنه سمیه خانم دستی در موهای کمیل کشید؛ ــ من نیومدم اینجا که در مورد صغری صحبت کنم،اومدم در مورد سمانه صحبت کنم ــ مـــا مــــان ،نمیخواید این موضوعو تموم کنید ــ نه نمیخوام تمومش کنم،من مادرم فکر میکنی نمیتونم حس کنم که تو به سمانه علاقه داری کمیل تا خواست لب به اعتراض باز کند سمیه خانم ادامه داد؛ ــ چیزی نگو،به حرفام گوش بده بعد هر چی خواستی بگو کمیل دیگه کم کم داره ۳۰ سالت میشه ،نمیگم بزرگ شدی اما جوون هم نیستی،از وقتی کمی قد کشیدی و فهمیدی اطرافت چه خبره،شدی مرد این خونه،کار کردی،نون اوردی تو این خونه ،نزاشتی حتی یه لحظه منو صغری نبود پدرتو حس کنیم ،تو برای صغری هم پدری کردی هم برادری. نفس عمیقی کشید و ادامه داد: ــ از درست زدی به خاطر درس صغری ،صبح و شب کار می کردی،آخرش اگه تهدید های اقا محمود و داییت محمد نبود که حتی درستو نمی خوندی،من سختی زیاد کشیدم ،اما تو بیشتر. مسئولیت یک خانواده روی دوشت بود و هست،تو برای اینکه چیزی کم نداشته باشیم ،از خودت گذشتی ،حتی کمک های آقا محمود و محمد را هم قبول نمی کردی. اشک هایی را که بر روی گونه هایش چکیده بودند را پاک کرد و با مهربانی ادامه داد: ــ بعد این همه سختی ،دلم میخواد پسرم آرامش پیدا کنه،از ته دل بخنده،ازدواج کنه ،بچه دار بشه،میدونم تو هم همینو میخوای،پس چرا خودتو از زندگی محروم میکنی؟؟چرا خودتو از کسی که دوست داری محروم میکنی؟ صدای نفس کشیدن های نامنظمـ پسرش را به خوبی می شنید که بلافاصله صدای بم کمیل در گوشش پیچید: ــ سمانه انتخاب خودشو کرده،عقایدمون هم باهم جور در نمیاد ،من نمیتونم با کسی که از من متنفر هستش ازدواج کنم ــ تنفر؟؟کمیل میفهمی داری چی میگی؟سمانه اصلا به تو همچین حسی نداره. الانم که میبینی داره به این خواستگار فکر میکنه به خاطره اصرار خالت فرحناز هستش.بیا بریم خواستگاری،به زندگیت سرو سامون بده، باور کن سمانه برای تو بهترین گزینه است ↩️ ... ○⭕️ ✍ : فاطمه امیری