eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
10.2هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
20.6هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
قدیما نمیدونم دل ما خوش بود یا قدیما بیشتر خوش می گذشت نمیدونم سلامتی بیشتر بود یا ما مریض نبودیم نمیدونم ما بی نیاز بودیم یا توقع ها پایین بود ؟ نمیدونم همه چی داشتیم یا چشم و هم چشمی نداشتیم نمیدونم اون موقع ها حوصله داشتیم یا الان وقت نداریم نمیدونم چی داشتیم ،چی نداشتیم ولی روزای خوبی داشتیم... 💕💝💕💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠روایتی شنیدنی از آنچه برای یک مرد در عالم برزخ گذشت ▪️این قسمت: ادامه ماجرا ▫️تجربه‌گر : آقای محمد زمانی قلعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠تایید یک اتفاق عجیب؛ دیدار ارواح ۳ بیمار بستری در کما در عالم برزخ! ▪️این قسمت: بوسه عفو ▫️تجربه‌گر : خانم بهاره حسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 رفتن بین مردم سوال کردن اگر جای رئیسی بودید، چه می‌کردید؟ از جواب ها کاملا مشخصه سطح دغدغه مردم دنیای واقعی با مجازی چقدر متفاوته بر خلاف مجازی نه گشت ارشاد و نه استادیوم رفتن بانوان و نه هیچکدوم از این مسائل برا کسی ارزش آنچنانی نداره! 🔹 علی فرحزادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻کارنامه شگفت‌آور رئیسی در کمتر از ۱ سال!() 🔹خطاب به تمام کسایی که میگفتن اینا همش وعده وعیده و باید دید دولت در آینده چه میکنه تا بشه حق داد و اعتماد کرد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 😭بهش گفتیم ظاهرتو مثل دلت امام حسینی کن گریه اش گرفت....... 🏴اینجا موکب دختران انقلاب است....ببینید ارادت و علاقه خانوم های کم حجاب را به حجاب....... 🔊*❌برسد به دست خارج نشینانی که به دنبال ادراک سازی دروغین هستن که بگویند خانوم های کم حجاب مخالف حجاب هستند
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ لیموترش ها درون پیش دستے مدام غلت میخورندو تا لب ظرف مے ایند. ارام قدم برمیدارم تا روے زمین نیفتند. بہ میز ڪوچڪ تلفن ڪہ میرسم هوفے میڪنم و روے صندلے تڪ نفره چوبے ڪنارش مے نشینم.زیرچشمے ساعت را دید میزنم.ڪمے از ظهرگذشتہ.نتوانستہ بودم نهاربخورم.دل اشوبہ ڪلافہ ام ڪرده.حتم دارم از استرس و نگرانے است. یڪ هفتہ است ڪہ براے یڪ تماس یڪ دقیقہ اے ازیحیے دل دل میڪنم! حالم بداست...بدترازچیزے ڪہ قابل وصف باشد. همانطور ڪہ یڪ چشم بہ تلفن دارم و یڪ چشم بہ چندلیموے خوش رنگ ،چاقو را برمیدارم و قاچ میڪنمشان. اب دهان زیر زبانم جمع میشود. هرڪدامشان را بة چهار قسمت تقسیم میڪنم.یڪ قسمت رابرمیدارم و بین دندانم میگیرم. بے اراده یڪے از چشمانم را میبندم و ازطعم ترش و تیزش بہ خود میلرزم. سعے دارم دل اشوبہ ام را با اینها خوب ڪنم...مادرم همیشہ میگفت: حالت تهوع ڪہ داری یڪ تڪہ لواشڪ یا چندقاشق اب لیمو بخور. خوب یادم است ڪہ هربار بہ نسخہ اش عمل ڪردم تا دوساعت دردستشویے عق میزدم! امیدوارم این بار انطور نشوم!...باسرزبان لبم را پاڪ میڪنم و دست چپم را روے تلفن میگذارم. گویے زیر دستم نبض میگیرد و دلم راارام میڪند.سرم رابہ پشتے صندلے تڪیہ میدهم و برشے دیگر از لیمو رادردهانم میمڪم. دلم ضعف میرود و گلویم ترش میشود.پیش دستے را روے میز میگذارم و بادست راست جلوے دهانم را میگیرم... چیزے از شئمم تا دم گلویم بالا مے اید.اینبار باهردودست دهانم را میگیرم و تندتند اب دهانم را قورت میدهم. کاررا بہ تلقین میسپارم و پشت هم درذهنم تڪرار میڪنم: من خوبم! خوبم! خوبم!.... اما یڪ دفعہ ان چیز بہ دهانم میجهد...بہ سمت دستشویے میدوم و سرم را در روشویے اش خم میڪنم...یڪ بار دوبار...سہ بار...ده بار..پشت هم عق میزنم...انقدر ڪہ چشمانم ازاشڪ پرمیشود.دستهایم میلرزند...حس میڪنم هرلحظہ ممڪن است هرچہ دردرونم است بیرون بریزد...هربارڪہ عق میزنم...ازتجسمش بعدے هم مے اید...ازدهانم چیزے جز اب سفید بیرون نمے اید...چم شده!؟..شیراب را باز میڪنم. دستم رازیر اب میگیرم و دهانم را پرمیڪنم از خنڪے اش!...دهانم راخالے میڪنم و صاف مے ایستم..دراینہ بہ خودم نگاه میڪنم...زیرچشمانم ڪبود ورگہ هاے خون اززیر پوست نازڪ و سفیدم پدیدار شده... دستم را روے شڪمم میگذارم... ازحالتم چندشم میشود... صداے عق زدنم درگوشم زنگ میزند....موهایم را بالاے سرم جمع ڪرده ام و تنها دستہ اے راروے شانہ ریختہ ام. یحیے ڪہ بیاید باید رهایشان ڪنم..میگوید:حیف نیست اینهارا بین گیره و هزارمدل بافت خفہ ڪنے؟! .... باید باز باشن تاهروقت دلت اب شد با دست بہ جانشان بیفتے ... و پشت بندش مردانہ میخندد.دلم ضعف میرود....زن بودن شیرین است اگر یڪ مرد درسینہ ات نفس بڪشد! باسراستینم خیسے لبم را میگیرم و با بے حالے ازدستشویے بیرون مے ایم...معده ام میسوزد...خالے است!شاید هم زخم شده...سعی میڪنم ڪل شڪمم را درمشت بگیرم ...لبهایم میلرزد...سردم شده! ازذهنم میگذرد: زنگ بزن تانمرده ام اقا! ❀✿ فنجان چاے و عسل رانزدیڪ لبم مے اورم و درمانده بہ حال خرابم فڪر میڪنم. نفسم راحبس میڪنم و چاے را سرمیڪشم...باید زنده بمانم! خنده ام میگیرد... یڪ دامن و تے شرت عروسڪے تنم ڪردم. ڪمے ڪہ گذشت پوست تنم ازسرما ڪبودشد!...نمیدانم تب و لرز ڪرده ام یا چیز دیگر...امامجبور شدم ڪاپشن یحیے را تنم ڪنم ڪہ درونش گم میشوم!استین هایش برایم بلند است و وقتے میشینم سرم در یقه اش فرو میرود...باوجود قدبلندم نسبت بہ جثہ ے یحیے ریز ترم.درمبل راحتے فرو رفتہ ام و با دهان باز نفس میڪشم.موهاے ژولیده و پریشانم چهره ام را مضحڪ ڪرده..اماچاره چیست..دستم توان بالا امدن و شانہ ڪشیدن را ندارد!!...سرم رابیشتر دریقہ اش فرو میبرم و تلویزیون را خاموش میڪنم. چشمانم گرم میشوند...خوابم مے اید!اما دلم شوردلتنگے میزند! ❀✿ 💟 نویسنــــــده: رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ نگاه تب دارم را بہ ساعتم میدوزم..تیڪ تاڪ...تیڪ تاڪ..روے اعصاب است!...مخم راتیلیت ڪرده!...پشت هم وراجے میڪند: زنگ...نزد....زنگ...نزد..زنگ.... مثل بچہ ها همانطور ڪہ روے مبل نشستہ ام پایم رادرون شڪمم جمع و دستانم رادورش حلقہ میڪنم...چشمانم را میبندم...دلم عطرش را میطلبد! ❀✿ چیزے روے موهایم حرڪت میڪند...ارام و یڪنواخت...چشم راستم رانیمہ باز میڪنم و دوباره میبندم.پوست صورتم میسوزد...بہ سختے اینبارهردوچشمم راباز میڪنم...مقابلم تاراست و فضاےتاریڪ دیدم راضعیف تر میڪند...سرم تیرمیڪشد و درونم میسوزد...تب دارم!...اب دهانم رااز گلوے خشڪم پایین میدهم و یڪباردیگر براے دیدن اطراف تقلا میڪنم...دوتیلہ ے عسلي مقابلم برق میزنند. گرم ..مثل همان فنجان چاے و عسلے...گرچہ طعمش را نفهمیدم!صدایے درسرم میپیچد: محیام؟....محیا... لبمهایم بهم میخورند:...چ...ی... گیج و منگ چشمانم را میبندم. پوست صورتم از هرم نفسهایش گر میگیرد...یحیے است!...ڪے امده!؟...سرم را ڪمے تڪان میدهم...بدنم گرم شده...چندباری پلڪ میزنم... هالہ ے لبخند لبهایش را پوشانده. گردن ڪشیده اش در یقہ ے بستہ ے لباس نظامے تنها چیزے است ڪہ بعداز چهره اش درتاریڪ قابل تشخیص است.حرڪت انگشتانش روے صورتم سوزن میشود و درون تنم فرو میرود...موهاے تنم سیخ میشوند...بزور لبخند میزنم...دوست دارم ازخوشحالے جیغ بڪشم و بعدساعتها بابت زنگ نزدن هایش گریہ ڪنم ولے تنها بہ یڪ سوال افاقہ میڪنم: سلام ...ڪے اومدے؟... باپشت دست موهایم رااز جلوے چشمانم عقب میزند _ تقریبادوساعت پیش... بہ خودم ڪہ می ایم می بینم روی تخت دراز ڪشیده ام...دستم راروے پیشانے ام میگذارم _ اینجا چیئار...میڪنم؟ _ خواب بودے...رسیدم...اوردمت تواتاق! ❀✿ 💟 نویسنــــــده: رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ❀✿ ❀✿ _ خستھ بودی...ببخشید! _ فداسرت!..ڪاپشنم بهت میادا! و دستے بھ یقھ ی ڪاپشن میڪشد.لبخند میزنم و لبم را جمع میڪنم _ یوخ زنگ نزنے ها! عیبھ! میخندد.. _ شرمنده.دست خودم نیس،بگیر نگیر داره! _ ڪلا گفتم یاداوری ڪنم . _ چیو یاداوری ڪنے؟! اینڪھ پاڪ ازدس رفتم؟! ڪمے قهربھ شرط اشتے بعدش مے چسبد. اما دلم تاب نمے اورد.سرجایم میشینم و سرم رادریقھ فرو میبرم.مظلومانھ پلڪ میزنم و زل میزنم بھ چشمانش... _ اونجوری نگاه نڪن. دستهایش راباز میڪند و ارام میگوید: بدو ڪھ یعالم این سینھ برات تنگھ. اخ ڪھ چقدر میچسبد؛ فراق بال در اغوشش! خیز برمیدارم ڪھ یڪدفعھ دلم خالے و دهانم تلخ میشود.ازتخت پایین مے ایم و بھ سمت دست شویـے میدوم.صدای یحیـے رااز پشت سرم میشنوم: یاحسین! چے شد!!؟ ❀✿ دست مادرم را پس میزنم _ مامان نمیخورم. _ بیخود! یحیے چھ گناهے ڪرده باید تورو تحمل ڪنھ؟! قیافتو دیدی؟! _ نترس ! اقاسربه زیره بھ خانوم نگاه نمیڪنھ. _ جواب ندی میمیری؟ _ اوره! _ درد! میخندم.بابے حالی سرم را عقب میڪشم _ مامان جان، عقم میاد نڪن! _ بزارشوهرت بیاد!... _ خواستگاری؟! _ مرض نگیری دختر! _ بگو امین. همان لحظھ یحیے وارد پذیرایے میشود.یڪ جعبه درون دستش ڪادو پیچ شده.لبخند بزرگش نگاهمان راخشڪ میڪند. ڪلید زاپاس را بابا بھ او داده. زیر پلیورش درست روی سینھ اش چیزی برجستھ شده. سلامے میڪند و برای بوسیدن دست مادرم خم میشوم ڪھ طبق معمول ناڪام میماند. مقابلم روی زمین زانو میزند.ملافھ ام را درمشت میگیرم و بھ برق چشمانش زل میزنم _ سلام. _ وعلیڪم خانوم. _ اون چیھ؟ و بھ سینھ اش اشاره میڪنم.مادرم هم باتعجب بھ همانجا خیره شده... _ وایسا.. ڪادوی جعبه راباز میڪند.روی در جعبھ نوشتھ شده شیرینے سرای بهار. _ ڪیڪھ؟ لبخندمیزند _ ڪیڪو ڪادو ڪردی؟! _ دیوونھ ها یھ فرقے باید بڪنن بابقیھ. درجعبھ راباڪنجڪاوی باز میڪنم.ڪیڪ بھ شڪل یڪ جفت ڪفش نوزاد است ڪھ شمع شماره صفر رویش گذاشتھ شده.با سس شکلات رویش نوشتھ شده: مامانے اومدنم مبارڪ. باچشمهای ازحدقھ درامده سریع دست میندازم و چیزی ڪھ زیرلباس یحیے است رابیرون مے اورم.یڪ پستونڪ را بابند ابے بھ گردنش اویزان ڪرده! خدایا او مجنون است ! یعنے....یعنے ڪھ...من... دهان نیمه بازم توان جیغ زدن پیدا نمیڪند. دوست دارم دراغوشش بپرم. مادرم چشمان پرازاشڪش را بھ سقف میدوزد _ خدایا شڪرت. بعد جلو مے اید و پیشانے ام را میبوسد.من ولے شوڪھ بھ چشمان یحیے خیره میشوم.همه چیز دور سرم میچرخد.حالت تهوع...درد...نے نے ڪوچولو!... _ وقتی بردمت درمانگاه..ازمایش گرفتن. جوابشو صبح بهم دادن!.... داشتم پس میفتادم!...باورت میشھ؟ زمزمھ میڪنم: بابایے؟ یڪدفعھ بلند میگوید: ای جووووون بابایـے .. جلو مے اید و من را محڪم در اغوش میچلاند... خجالت زده از حضور مادرم ، بازویش رانیشگون میگیرم و ارام میگویم: دیوونھ ، زشتھ ! سرم رااز روی سینھ اس برمیدارد و پر مهر نگاهم میڪند. انگشت سبابھ اش رادر ڪیڪ فرو میبرد و سمت دهانم مے اورد _ مبارڪت باشھ محیام. دهانم را باز میڪنم ، انگشتش رادردهانم میگذارد.چشمانم را میبندم و شیرینے شکلات را بھ جان میخرم.طعم زندگے میدهد. طعم ماه ها منتظر ماندن، طعمے ازیڪ شروع. طعم توت فرنگے لبخند یحیے یا توصیفے جدید از محیای یحیے ! دیگر حالم بدنیست. دلم اشوب نیست ؛توهستے و من و ثمره ی عشقمان. ❀✿ 💟 نویسنــــــده: . ... رمان های عاشقانه مذهبی بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✍ آیةاللّه مجتهدی تهرانی: 🍃 شهید ثانی یک شب از خواب برخاست و دید که نماز شبش قضا شده گریه کرد و گفت:خدا چه کردم که نماز شب از دستم رفت. 🍃 حالا امروز بعضی ها نماز صبحشان هم غذا می شود اما برایشان مهم نیست. 🍃 طلبه ای که نماز شب نخواند به درد این کار نمی خورد. چنین روحانی نمی تواند روی مردم تاثیر بگذارد. به هر عالمی هرچه دادند در سحر دادند. 📚 احسن الحدیث، ص۲۲۰ 💕💛💕💛
🔹امام صادق علیه السلام فرمودند : 🔸هرکس یک چهارم شب را به نماز بایستد، در صف اول رستگاران قرار خواهد گرفت تا از صراط مانند تندبادی بگذرد و بدون حسابرسی داخل بهشت گردد. 📚ثواب الاعمال و عقاب الاعمال،باب ثواب شب زنده داری،ح1 📌چه پاداشی از این بهتر که بدون حساب و کتاب انسان از پل صراط بگذرد؟ 💕💛💕💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨دلتون تا به ابد 🌷وصف خدایی باشد ✨که همین نزدیکیست 🌷شبتون پراز آرامش ✨نگاه پر مهر خداوند 🌷چتر زندگیتون ✨به امید فردایی روشن 🌷شبتون آرام ✨و فرداتون پراز موفقیت 🥀🍃
     ✴️ یکشنبه👈13 شهریور /سنبله 1401 👈7 صفر 1444👈4 سپتامبر 2022 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. 🏴 شهادت امام مجتبی علیه السلام به روایتی. ⭐️احکام دینی و اسلامی. ❇️امروز روز بسیار خوبی برای امور زیر است: ✅مناظره گفتگو و مقابله. ✅وارد شدن بر روسا و مسئولین. ✅اقدامات قضایی. ✅مسافرت. ✅شروع به کار و شغل. ✅درختکاری. ✅و شکار و دام گذاری خوب است. 👼مناسب زایمان و نوزاد زندگی با برکت و خوبی خواهد داشت. 🚘مسافرت: سفرخوب و پر برکت است. 🔭 احکام نجوم 🌓امروز : قمر در برج قوس است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است: ✳️شروع به کار و شغل. ✳️شراکت کردن و امور مشارکتی. ✳️داد و ستد و تجارت. ✳️جابه جایی و نقل و انتقال. ✳️به خانه نو رفتن. ✳️به شهر جدید و مکان جدید رفتن. ✳️ و امور آموزشی نیک است. 📛ولی فروش جواهرات و حیوانات. 📛و قرض و وام دادن و گرفتن خوب نیست. ⚫️ طبق روایات ، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث دولت و ثروت می شود. 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #زالو انداختن در این روز، از ماه قمری، موجب مرگ ناگهانی می شود 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌( این حکم شامل خرید لباس نیست) ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
رسول اکرم بالای سر جوانی بودندکه درحال احتضار وجان دادن بود ونمیتوانست لااله الاالله بگویدچون مادرش ازاوراضی نبود رسول خدا ص ازمادرش خواستندکه ازاوراضی شود وقتی مادرش راضی شد زبانش بازشدوگفت لااله الاالله رسول خدا ص فرمودندچه میبینی گفت مردی زشت رامیبینم‌که مزاحم من است فرمودبگو: «یا مَنْ یَقبَلُ الْیَسیرَ، وَ یَعْفُو عَنِ الْکَثیرِ، اِقْبَلْ مِنِّى الْیَسیرَ، وَاعْفُ عَنِّى الْکَثیرَ، انَّکَ انْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»، ای خدایی که کم راقبول میکنی وازگناهان زیادمیگذری عمل کم مراقبول کن ازگناهان زیادم بگذر که توآمرزنده ومهربانی این دعاراخواندآن مردزشت مزاحم رفت ومردی زیباآمدکه مانوسش باشد بحار ج ۷۱ ص۷۵ 💕💝💕💝
آرامش یعنی: قایق زندگیت را دست کسی بسپاری که صاحب ساحل آرامش است الا بذکرالله تطمئن القلوب قشنگترین وشادترین لحظات نصیبتان باد🌸 💕❤️💕❤️
🌱 مهدے جان❤️ من نشانے از شما ندارم... اما نشانےام را برایتان مےنويسم تا سراغ دل تنگم بیایید... در عصرهاے انتظار... بہ حوالے بے ڪسے قدم بگذارید... خيابان غربت را پيدا ڪنید مولایم... و وارد ڪوچہ پس ڪوچہ‌هاے تنہايیش شوید... ڪلبہ‌ے غريبےام را... ڪنار مرداب آرزوهاے دیدارتان... ڪنار بيد مجنونے خزان زده... پيدا خواهید ڪرد بہ سراغ بغض خيس پنجره ڪہ بیایید... حرير غمش را ڪہ ڪنار بزنید... عاشقے منتظر،با بغضے سرد و پاییزے مے‌بینید ڪہ غرق دنیاے فانیش شده... و نجات غریق مےخواهد... دریابیدش ڪہ همہے دنیایش شمایید آقــــا أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌱 💕💙💕💙
کریم کاری بجز جود کَرم نداره - حاج محمود کریمی.mp3
7.37M
کریم کاري به جز جود و کَرَم نداره حاج محمود کریمی 🥀🍃
سـ🌸ـلام روزتون پراز خیر و برکت 🗓 امروز   یکشنبه ☀️  ١٣      شهریور  ١۴٠١   ه. ش   🌙 ٧    صفر     ١۴۴۴  ه.ق 🌲  ۴    سپتامبر    ٢٠٢٢    ميلادى 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪السَّلامُ عَلَیْکَ یاامام حسن مجتبی 🕯صحن و حرم و گنبد ▪️و گلدستـه نداری 🕯بر روی کسی ▪️خانۀ در بسته نداری 🕯آنقدر غریبـی که ▪️ در ایام شهــادت 🕯در هیچ خیـابان ▪️علم و دسته نداری 🕯شهادت کریم اهل بیت ▪امام حسن مجتبی تسلیت باد. 🥀🍃
▪️برصبر حسن و خوی احمد 💚صلوات ▪️براختر دوم امامت 💚صلوات ▪️خواهی که خداوند ببخشد 💚همه عصیان تو را ▪️بفرست براین امام، بی حد 💚صلوات 💚اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💚 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹تمام دنیا را با مردمش بگردی کسی را دلسوزتر از خداوند برای خودت نخواهی یافت 🔹مردم فقط حرف زدن را خوب بلدند..شعار حمایت و محبت برایت سر میدهند تا وقتی نیازشان برطرف شود،تمام که شد اینبار دنبال کوچکترین فرصتی است تا به تو طعنه بزند و آزارت دهد 🔹مردم همیشه تورا تا زمانی می خواهند که مطابق میل آنها رفتار کنی، پس یادت باشد بخاطر هیچ کس از ارزشهایت دست نکش چون می بینی روزی آنکس که به خاطرش ارزشهایت را زیر پا گذاشتی می رود و تنهایت می گذارد،آن وقت تو میمانی و زندگی که دیگر ارزش و اعتباری برایش نمانده 🔹یادت باشد دنیا و مردمانش آنقدرآرزوهای رنگارنگ دارند که اگر تا آخر عمر هم برایشان تلاش کنی بازهم به آنها نخواهی رسید 🔹پس گاهی یه جاهایی در مسیرت ترمز دستی ات را بکش و توقف کن و از آنجا به بعد تنها با قانون خدا و برای قلب خودت زندگی کن 🔹بدان اگر حدود خداوند متعال را در زندگی ات حفظ کردی،الله متعال هم در دنیا پشتیبان و یاورت خواهد بود و در آخرت آرامش و پناهت میشود 🔹 دنیا را برای اهلش رها کن، لیاقت تو دیدار خداست آن هم در خوشیهای ابدی بهشت ، امیدوارم همه ی ما لایق این نعمت باشیم 🌸🍃
🥀حدیث🥀 امام حسن مجتبی علیه السلام: من برای کسی که در قلب خود چیزی به جز رضایت خدا راه ندهد، ضمانت می‌کنم که دعایش اجابت شود. 📗الکافی، ج۲، ص۶۲
من كه از داغ حسين غرق ملال و مَحَنَم من مسلمان شده ی دست امام حسنم من گدای کرم گُل پسر ِ فاطمه ام حسنی ام بنویسید به روی کفنم 🏴شهادت امام حسن (ع) تسلیت
‍ 🌼 سـ☺️✋️ـلام 🌷صبح یکشنبه‌تون پراز موفقیت ☕🌼😊 🌼 امیدوارم یک نگاهِ خدا 🌼 یک دستِ مهربان 🌼 یک دعای خیر 🌼 مسیر امروزتون رو هموار کنه 🌼 تا خوشبختی مثل پیچک 🌼 بپیچه به زندگیتون... 🌼🍃
(ع)؛ آخر, غربت هم اندازه اي دارد، صبر هم حدي دارد، غم هم... آه چه بگويم از غم هاي بيکران تو اي پيشواي غريب؟! گفتم: غريب؟! چه کنم که حروف، غير از لين تواني براي بيان حال تو ندارد؛ وگرنه کجا با يک کلمه مي شود به عمق غربت تو رسيد؟ حال تو را چه کسي جز خداي تو مي داند؟ تو حتي در ميان اهل خانه خود غريب بودي و نگاه غمگينت را حتي از همسرت مي پوشاندي. دلت شده بود خانه دردهاي نگفتني. جز به خواهرت، به چه کسي مي توانستي اعتماد کني، آنگاه که ظرف طلب کردي براي فوران درد اين سالها؟ آخرين فرمايش امام حسن(عليه السلام) در آخرين روزهاي حيات پربار حضرتش، هنگامي که در بستر بيماري آرميده بود، يکي از ياران ايشان به نام جناده بن ابي اميه به خدمت امام شرفياب شده و عرضه داشت: «اي پسر پيامبر خدا مرا پند دهيد.» امام چنين فرمودند: براي سفر آخرت آماده شو و توشه‌ات را پيش از فرا رسيدن اجل تهيه نما. بدان که تو در جستجوي دنيايي در حالي که مرگ به دنبال تو است، هيچگاه انديشه و اندوه روز آينده‌ات را بر انديشه امروزت ترجيح مده. بدان که اگر تو هر چيزي از دارايي دنيا را بيش از نيازت، گرد آوري و نگه داري، تنها خزينه‌دار ديگران خواهي بود. براي امور اخروي خود آنگونه بيانديش که گويي فردا از جهان رخت برمي‌بندي بدان که آنچه از دارايي دنيا به دست مي‌آوري، اگر در راه حلال مصرف شود حسابرسي خواهد شد، اگر در راه حرام خرج شود کيفر خواهد داشت و اگر در جاهايي که شبهه‌ناک است کار گرفته شود، سرزنش در پي دارد. بنابراين تو دنيا را مانند مرداري بدان و از آن در حد نيازت بهره برداري کن. حال آنچه را مصرف کرده‌اي، اگر حلال باشد تو از بي رغبتي به آن زياني نبرده‌اي، اگر حرام باشد از کار زشت دوري گزيده‌اي و به اندازه نياز از مردار استفاده کرده‌اي و اگر سرزنشي به دنبال داشته باشد، آسان و زودگذر است. براي کارهاي دنيايي خود چنان اقدام کن که گويي ساليان دراز در جهان خواهي زيست و در مورد امور اخروي آنگونه بيانديش که گويي فردا از جهان رخت برمي‌بندي. اگر ارجمندي بدون وابستگي خانوادگي و شکوه بدون سلطنت را طالبي، از خواري گناهکاري دور شو و لباس عزت فرمانبرداري از خدا را بر تن نما. هرگاه به همنشيني با مردم نيازت افتد، اينگونه همنشيني را برگزين: کسي که چون با او مي‌نشيني بر وقار و شکوه تو مي‌افزايد، چون به او خدمتي مي‌کني از تو نگاهباني مي‌نمايد، هرگاه احتياج مالي داشته باشي به ياريت مي‌شتابد، آنگاه که سخن مي‌گويي تصديقت مي‌کند، اگر در مورد کاري شدت به خرج مي‌دهي با تو همنوا مي‌شود، چون براي کار ارزشمندي دست خود را پيش مي‌بري او نيز دست خود را جلو مي‌آورد، اگر از تو خطايي سر زند، آن را جبران مي‌کند، اگر از تو نيکويي ببيند همواره آن را يادآوري مي‌نمايد، اگر از او خواسته‌اي داشته باشي برآورده مي‌سازد، اگر از او جدا شوي، او به تو مي‌پيوندد و اگر بر تو مصيبتي وارد شود با تو همدردي مي‌کند. همنشين تو بايد کسي باشد که از او به تو زياني نرسد، دشواري‌ها از جانب او براي تو پيش نيايد، در مسايل اساسي تو را خوار نگرداند و اگر مالي را بين خود تقسيم مي‌کنيد، او تو را بر خويشتن ترجيح دهد. ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
°•🌱 🔴⬅️ پيامبر صلۍ‏ الله عليہ ‏و ‏آلہ: فرزندانتان را بہ سہ چيز ادب ڪنيد: عشق بہ پيامبرتان، عشق بہ خاندان او، و قرآن خواندن. 📚منبع : قاموس قرآن ، المقدمه ، ص2 💕💜💕🧡