مرد سرمایه داری در شهری زندگی میکرد
اما به هیچکس ریالی کمک نمیکرد.
فرزندی هم نداشت. و تنها با همسرش زندگی میکرد.
در عوض قصابی در آن شهر بود که به نیازمندان گوشت رایگان میداد.
روز به روز نفرت مردم از شخص سرمایه دار بیشتر میشد
مردم هرچه او را نصیحت میکردند که این سرمایه را برای چه کسی میخواهی؟
در جواب میگفت نیاز شما ربطی به من ندارد.
بروید از قصاب بگیرید...
تا اینکه او مریض شد
احدی به عیادتش نرفت و در نهایت در تنهایی جان داد.
هیچ کس حاضر نشد به تشییع جنازه او برود...
همسرش به تنهایی او را دفن کرد
اما از فردای آن روز اتفاق عجیبی در شهر افتاد
دیگر قصاب به کسی گوشت رایگان نداد.
او گفت کسی که پول گوشت را پرداخت میکرد دیروز از دنیا رفت...!
هیچوقت زود قضاوت نکنیم...
چرا حاضری سه ساعت چھار ساعت با رفیقت
دردودل ڪنی،
پنج دقیقه با خدا حرف نمی زنی؟
این خدا معطله من و شما بھش رجوع کنیم.
این خدا خیـلی خـداۍ خوبیـه،
خیلۍ مشتیه، خیـلۍ رفیق بازھ،
خیلۍ دسـت و دل بازھ..
خـیلی خـداۍ خوبـیه.
ـ استاد پناهیان
#تلنگر
#اَلَّلهُمـّ_عجِّللِوَلیِڪَالفَرَج
و گاهی باید
این جمله را به خودمان متذکر شویم :
"چه کسی مشتاق تر از امام زمانت،
برای شنیدن حرف هایت هست....؟"
#تلنگر
#امام_زمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از دوری و فراق تو یا صاحب الزمان
عمری ست کار ما که به جز انتظار نیست
آقا اگر نیایی و مرهم نیاوری
ما را دگر تحمل این روزگار نیست
#امام_زمان 🤲🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری چهارشنبههایزیارتی
❤️❤️❤️
پنجره ی خونهی مادربزرگ جزو پنجره فولادشه
با به اشتراک گذاشتن این ویدیو، عطر و نور زیارت را به مخاطبانتان هدیه کنید.
مدح و متن اهل بیت
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_نود🎬: همه چشم به دهان آرسن داشتند و صدایی از کسی در نمی آمد،
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_نود_یکم🎬:
مردم شهر سدوم غرق در فساد و فحشایی عجیب شده بودند و این شد که تعداد اندک مؤمنین به همراه لوط نبی به میدان شهر آمدند، شهری که بوی تعفن و گناه و ابلیس در جای جای آن پیچیده بود.
حضرت لوط باز مردم را نصیحت نمود و برای آنها از عاقبت کاری که می کردند گفت، او به آنان فرمود: ای مردم! ای قوم من! شما گناه را از حد گذارندید، آنچنان عمل کردید که قبح گناهی بزرگ را شکستید و علنا در پیش چشم یکدیگر و با افتخار مشغول به انجام هر عمل قبیحی شدید و حالا به این هم قناعت نکردید و روی به عمل بسیار زشتی آوردید که تا به حال این عمل در روی زمین توسط هیچ بنی بشری انجام نشده است و پایه گذار این گناه شما هستید و من می دانم که این کار حیله و نیرنگی از جانب ابلیس بوده است اما شما چشمان حقیقت بینتان کور شده زیرا سر بر آستان ابلیس نهاده اید و از خداوند یکتا غافل شدید، هان ای مردم! بدانید و آگاه باشید تا وقتی که زمان دارید، به خود آیید و از اعمال منافی عفتتان توبه کنید و به سوی خداوند برگردید که خداوند بر بندگانش بسیار بخشنده و مهربان است و اگر همچنان در غفلت خود بمانید و نخواهید از این خواب کثیف بیدار شوید، سرانجامتان هلاکت است.
در این هنگام مردمی که در میدان جمع شده بودند، به صورت خود جوش به سمت حضرت لوط و مریدانش حمله ور شدند و فریاد میزدند: یا خاموش شوید یا شما را از شهر بیرون می کنیم، چون دنیای ما، با دنیای شما متفاوت است، همانطور که علایق و خواسته های ما با شما در تضاد است.
و بار دیگر حضرت لوط و مومنین به انزوا رفتند، اما لوط می بایست بماند و تمام تلاشش را بکند تا مردم قومش از راه خطا برگردند، این وظیفه سختی بود که خداوند بر عهده او گذاشته بود.
مردم شهر حالا که علنا جلوی پیامبر خدا ایستاده بودند و او را تهدید به اخراج از شهر کردند، با خیالی راحت به کارهای ابلیسی خود، ادامه دادند.
آنها گویا از همنشینی با همشهریان خود خسته شده بودند و خواستار تنوع در این ارتباطات گناه آلود بودند.
پس با پیشنهاد یکی از آنها، دیگر به کاروانیان زیادی که به قصد عیش و نوش به شهر سدوم وارد میشدند، خدمات قبل را ارائه نمی دادند و تغییری در کارشان ایجاد کردند.
آوازه شهر سدوم و خوشگذرانی با زنان و دختران این شهر به همه جا رسیده بود و اغلب کاروان هایی که در این مکان اتراق می کردند، هدفشان از ماندن در آنجا، همین بود.
حالا که مردم شهر سدوم گستاخانه در میدان گناه می تاختند، دیگر زنان و دختران خود را به کاروانیان خسته و طالب خوشگذرانی، عرضه نمی داشتند، بلکه مسافران را با ترفندی به منزلشان می کشاندند و همان عمل ابلیسی را با آنها انجام می دادند.
یک کاروان...دو کاروان...سه کاروان و تمام کاروان ها مورد تعرض قرار گرفت و کاروان هایی که از دست این مردم بدکار به نحوی خلاص می شدند و فرار را بر قرار ترجیح می دادند، به همه مردم دور و نزدیک پیام می دادند که به شهر سدوم نزدیک نشوید که مردمی خطرناک دارد و این خبر خیلی زود در همه جا پیچید.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_نود_دوم🎬:
کاروان ها دیگر رغبتی به گذشتن از شهر سدوم و اقامت در آنجا نداشتند و به نوعی متنفر و گریزان از این شهر شده بودند، از طرفی شهر سدوم در جایی واقع شده بود که محوری حیاتی برای چندین منطقه بود و اگر کاروانی می خواست به شمال یا جنوب و شرق و غرب برود باید از این مکان، می گذشت و اصلا جاده ای که از شهر سدوم رد می شد، حکم یک جاده بین المللی در آن زمان را داشت.
کاروانیان میبایست از این نقطه بگذرند اما علی رغم اینکه مجبور بودند از اینجا بگذرند، به علت فساد عظیم این شهر و بلایی که بر سر مسافران بینوا می آوردند، تصمیم گرفتند از آن شهر نگذرند، آنها حاضر بودند که راهشان را دورتر کنند و از بغل شهر ،از ناهمواری ها و کوه های و سواحل رودها بگذرند اما با مردم شهر سدوم رودر رو نشوند.
و اینچنین شد که بعد از گذشت مدتی، هیچ کاروانی گذارش به این شهر نمی افتاد و راه صاف و مستقیم کاروانیان پیچ در پیچ شد، اما در این بین تک و توک کاروان ها و مسافرینی بودند که نادانسته به این سمت می آمدند.
مردم شهر سدوم که در گناه همجنس بازی گستاخ و البته طماع شده بودند، نگهبانانی از بین خود انتخاب کردند تا در اطراف شهر پرسه بزنند و به محض اینکه مسافران و افراد غریبه در دیدشان قرار می گرفت، با حمله ای غافلگیرانه آنها را در دام خود گرفتار می کردند و چندین روز مسافرین بیچاره در بین مردم دست به دست می شدند و هر شب قرعه کسی برای میزبانی وگناه می افتاد
در این شرایط حضرت لوط و تعداد اندک مومنین دوباره اعتراض کردند و اینبار مردم شهر به مومنین حمله نمودند و آنها را از شهر بیرون کردند، مومنین و حضرت لوط خانه هایشان را در کنار شهر سدوم و درست ورودی شهر بنا کردند و از این کار چند منظور داشتند اول اینکه در بین مردمی که غرق در گناه شده بودند، نبودند و باچشم خود گناهان روزانه انها را نمی دیدند، دوم اینکه حضرت لوط تا آخرین لحظه ای که امید به هدایت مردم بود می بایست در کنار قومش باشد و سوم اینکه حضرت لوط و مریدانش، روزانه و به نوبت نگهبانی می دادند تا مسافرانی که از وضعیت مردم این شهر خبر نداشتند و گذارشان به آنجا می افتاد را آگاه کنند و نگذارند در دام مردم خوشگذران و شیطانی شهر سدوم بیافتند تا مسافران غریب، راهشان را کج کنند و دچار تعرض از جانب سدومیان نشوند.
اوضاع بر همین منوال بود، هر چه حضرت لوط، مردم را موعظه می نمود انگار آب در هاون کوفتن بود، تبشیر و انذار لوط برای آنان هیچ اهمیتی نداشت، تا اینکه حضرت لوط شکایت این قوم را به درگاه خداوند نمود و خداوند به حضرت لوط فرمود که به سمت قومت برو و تلاش کن که از راه ابلیس برگردند و اگر همچنان در گناه لجاجت نمودند، آنها را به عذابی سخت و دردناک وعده بده..
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_نود_سوم🎬:
حضرت لوط بار دیگر داخل شهر شد و به میدان اصلی شهر رفت، هر کس او را میدید، در گوش کناری اش چیزی نجوا می کرد و به دنبالش راه می افتادند، زیرا حضرت لوط بعد از اینکه بیرون شهر با مومنین سدوم خانه و زندگی و زمین کشاورزی برپا کرده بود، از مردم هم دلخور بود، کمتر به آنها سر میزد، حال که آمده بود حکمن کاری مهم داشت.
ایشان وسط میدان بر فراز دیوار سنگی کوتاهی که آنجا بنا کرده بودند، ایستاد و صدایش را بلند کرد تا به گوش همگان و حتی رهگذران برسد و فرمود: ای مردم! شما بندگان خدای یکتا هستید، خداوند بر هر بنده ای مهربان است و او را دوست می دارد، چرا که خالق شماست و شما را آفریده تا در روی زمین خلیفه اللهی کنید نه اینکه در فساد زندگی به سر کنید و گوشتان به دهان ابلیس باشد.
ای مردم! من فرستاده خداوند به سوی شما هستم و من هم به مانند خداوند شما را دوست دارم چرا که قوم من هستید و نمی خواهم گزندی به شما برسد، اما می بینم شما خود، دشمن خود شده اید و...
در این هنگام یکی از میان جمعیت صدایش را بلند کرد و گفت: ای لوط! براستی که شما ما را دوست داری؟! اگر شما مردم سدوم را دوست داشتید، چرا وقتی چند تن از بزرگان ما به خواستگاری دخترانت آمدند و خواستند با خاندان پیامبرشان وصلت کنند، شما آنها را از خود راندید و به خواستگاری آنان جواب رد دادید و دخترانتان را از چشم ما پنهان کردید و دختران شما اینک همچنان تنها و مجردند، پس سخن درستی نمی گویید چرا که اگر مِهری در وسط بود تو با این پیوند خودت را به مردم نزدیک می کردی نه اینکه...
مردم همگی با گفتن: آری آری راست می گوید، حرف آن مرد را تایید کردند.
حضرت لوط آهی کشید و فرمود: من فساد و فحشایی که در بین شما موج میزد را میدیدم، آخر چگونه می توانستم به شما اعتماد کنم و دختران مومنه و پاکم را به عقد شما در آورم؟! از کجا معلوم که همان کار زشتی که با دختران و همسران خود می کردید، با دختران من نمی کردید؟؟ من نمی توانستم اجازه دهم با این پیوند دامن دخترانم آلوده شود و انها به راه ناشایست کشیده شوند.
در این هنگام یکی دیگر فریاد زد: ای لوط! بهانه نیاور، اگر دختران تو واقعا مومنه باشند، هرگز از راه پدرشان و تربیت او خارج نمی شدند، راست بگو و آشکار کن که تو ما را دوست نمی داشتی ...
حضرت لوط نگاهی عمیق به مردم کرد و فرمود: در پاکی و ایمان دخترانم شک و شبهه ای ندارم اما ترسم از این بود که همنشینی با شمایان و مال حرامی که در خانه هایتان است باعث انحراف دخترانم شود، همانطور که همنشینی با شما اثری سوء در رفتار همسر من گذاشته و اخیرا متوجه شدم در داستان های نو و گناه های جدید و ابلیسی شما، با شما همداستان شده..
آرسن هم که در آنجا حضور داشت فریاد زد: ای لوط! آسمان ریسمان بهم نباف و کمتر وقت ما را بگیر و بگو هدفت از آمدن به شهر چیست؟!
حضرت لوط آهی بلند کشید و فرمود: ای مردم! هوش و گوش کنید که این آخرین انذار است، شما خود می دانید که غرق در گناهان بزرگی شدید، گناهانی را پایه ریزی کردید که بنیان خانواده را از هم گسسته است و تا به حال به جز شما کسی وارد عرصه این گناهان نوظهور نشده است، تا وقت است از راه خطایی که می روید برگردید و به درگاه خدا روی آورید و از کارهای گذشته تان توبه نمایید و من هم قول می دهم شفاعت شما را نزد پروردگار کنم و همانا پروردگار توبه پذیر و بسیار مهربان است بر بندگان توبه کار و بدانید که من هیچ اجر و مزدی از شما نمی خواهم اما اگر بر گناه خویش لجاجت ورزید عذابی عظیم بر سرتان نازل می شود، عذابی بدتر از عذاب قوم ثمود و زمانی می رسد که اثری از شما برجا نماند همانطور که خطاکاران گذشته محو شدند، شما هم محو و نابود خواهید شد.
در این هنگام آرسن قدمی جلو گذاشت و همانطور که با خنده به لوط نگاه می کرد با لحنی تمسخر آمیز گفت: ای لوط! همین زندگی برای ما بسیار خوش است، اگر می گویی ما به راه ابلیس می رویم ، بگو عیبی ندارد، زیرا این راه بر جان اهالی سدوم شیرین نشسته و تو و خدایت برای ما اهمیتی ندارید، برو به خدایت بگو که آن عذابی می گفتی نازل کن و با زدن این حرف قهقه ای سر داد
مردم شهر سدوم هم شروع به تمسخر حضرت لوط کردند و یک صدا می گفتند: بگو خدایت عذاب را بفرستد.
حضرت لوط از این سخنان غمگین شد.
در این هنگام ابلیس که این صحنه را نظاره می کرد، خنده بلندی کرد و گفت: این قوم را تا هلاکت راهی نمانده و رو به آسمان گفت: خداوندا، دیدی انسان هایی را که بر من برتری دادی چگونه دسته دسته راهی جهنم می کنم؟! آنها مرا بیشتر از تو دوست دارند هر چند که من علاقه ای به آنان ندارم و اما تو عاشق بندگانت هستی....
ادامه دارد...
📝به قلم:طاهره_سادات حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
کتاب صوتی بدانید من فاطمه هستم فصل 2 نبوت و امامت حضرت فاطمه سلام الله عليها.mp3
38.73M
📗 #معرفی_کتاب📗
📚🎧 #کتاب_صوتی
📃: بدانید من فاطمه هستم
📝: "تالیف و تدوین: اسماعیل شفیعی سروستانی
🖥: راوی: فاطمه عباسی
📚: قسمـــت: 2
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
شرح سوره ناس.mp3
25M
🎙 #شرح_سوره_ناس
◀️ سورههای ناس و فلق، معوّذَتین هستند. یعنی سورههایی که در آن به خدا پناه میبریم.
◀️ گفتن آثار زیادی دارد، اگر در راستای کمال ما باشد، ملائک به ما کمک میکنند و اگر در مسیر خلاف کمال باشد، شیاطین به ما کمکرسانی میکنند.
◀️ جن به معنای هر چیز که پنهان است.
◀️ وسواس الخناس: وسوسه گر پنهان شونده.
◀️ پناه آوردن و به زبان آوردن اسماء ربوبیت و مالکیت و الوهیت خداوند، برای نجات از شر وسوسه گر پنهان شونده است.
◀️ قدرت دادن خداوند به شیطان، نشانه ضعف شیطان بود، تا بفهمد به عبد خدا دسترسی ندارد.
◀️ شیطان فقط دعوت کننده و تحریک کننده است، استجابت با ما است.
✅شنیدن صوتها برای آقایان بلامانع می باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
تنها فرمانده رسمی نظامی در سفر رهبری به سوریه که پیرمرد سوری پوتینهای او را بوسید که بود؟
نیمهی شهریور سال ۱۳۶۳ حضرت آیتالله خامنهای رئیسجمهور وقت کشورمان، به دعوت «حافظ اسد» رئیسجمهور سوریه، راهی «دمشق» شدند.
در همین رابطه امیر سرتیپ ناصر آراسته روایت میکند:
[در آن زمان] حضرت آقا ریاستجمهوری را به عهده داشتند ، من [به همراه] شهید صیاد در محضرشان برای بازدید از سوریه، لبنان و الجزایر رفتیم.
[تنها] نظامیای که همراه ایشان بود شهید صیاد بود که فرمانده نیروی [زمینی ارتش] بود.
من هم در خدمت شهید صیاد بودم. رفتیم در بعلبک، در آنجا سپاه ما یک اردوگاه آموزشی داشت. شهید صیاد هم پیشبینی کرده بود که نمازمان را در همهجا اول وقت بخوانیم.
آن سرتیپی که از ارتش سوریه رئیس اسکورت ما بود پیشبینی کرده بود که نمازمان را در منزل یک پیرمرد شیعی که پنج شهید در مبارزه با اسرائیل داده است بخوانیم. رفتیم و همه اهالی، چه شیعه چه سنی در حیاط منزل ایشان آمده بودند.نمازمان را که خواندیم صبحانه را هم که خوردیم زمانی که میخواستیم از خانه آن پیرمرد بیرون بیاییم (مترجمی هم به نام آقای سپهر همراه ما بود) آن [پیرمرد] پوتین شهید صیاد که پر از خاک بود (چون ما شب تا صبح در راه بودیم) را برداشت و با دستش پاک کرد و بعد پوتین شهید صیاد را این پیرمردی که پنج نفر از خاندانش شهید شده بودند بوسید و جلوی پای شهید صیاد گذاشت که بعد شهید صیاد به زور دست ایشان را بوسید و گفت چرا با من این کار را کردی؟
ایشان گفت:
من هر شهیدی که دادم، دوست داشتم که نزد امام بیایم. نتوانستم و نشد. حالا بروید به امام بگویید که من پوتین سربازش را بوسیدم.
این مسئله روی خود شهید صیاد هم خیلی اثر گذاشت که وقتی هم ما برگشتیم، شهید صیاد آن شب تا صبح عبادت و گریه میکرد که من از او پرسیدم: چرا این کار را میکنی؟
به من گفت:
من تا امروز تصورم بر این بود که به عنوان یک سرباز جمهوری اسلامی، هرچه مدیونم در کشورم مدیونم؛ امروز فهمیدم هر مظلومی در هرجای دنیا در حال جنگیدن است من به او مدیونم. من که نمیتوانم دَینم را برای آنها ادا کنم. من فقط در کشور خودم مسئولم؛ لذا از خدا استغفار میکردم که خدایا ببخش، من وُسعم برای خدمت کردن کم است.
منبع:
خاطرات امیر سرتیپ ناصر آراسته،
💢آیتالله محمدتقی بهجت:
✍️انسان اگر هر یک از مشاهد مشرفه را طواف کند، همۀ مشاهد را در همهجا زیارت کرده است و برای او مفید است. آنها «أَحْیاءٌ عِندَ رَبِهِمْ یُرْزَقُونَ؛ زندهاند و نزد خدا روزی داده میشوند»(آل عمران، ١۶٩) هستند و با دیگران قابل قیاس نیستند. هرجا هستیم، میتوانیم به هرکدام از آنها متوسل شویم.
📚رحمت واسعه، ص٢٢٢
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ #تقویم_روز ✺≽ ⊱━━━⊱
🗓 #پنجشنبه ۲۹ آذر | قوس ۱۴۰۳
🗓 ۱۷ جمادی الثانی ۱۴۴۶
🗓 19 دسامبر 2024
🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
▪️12 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام
▪️13 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام
▪️15 روز تا شهادت امام هادی علیه السلام
▪️22 روز تا ولادت امام جواد و حضرت علی اصغر علیهما السلام
❇️ #ذکر روز #پنجشنبه ۱۰۰ مرتبه: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ المَلِک الحقّ المُبین نیست خدایی جز الله فرمانروای حق و آشکار
❇️ #ذکر روز #پنجشنبه به اسم امام حسن عسکری (ع) است روایت شده در این روز زیارت امام حسن عسکری (ع) خوانده شود. #ذکر روز #پنج_شنبه #موجب_رزق_و_روزی میشود.
❇️ #ذکر (یا #رزاق) ۳۰۸ مرتبه بعد از نماز صبح موجب #رزق_فراوان میشود.
✅ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی است.
⛔️ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی نیست.
✅ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی است.
✅ برای #زایمان روز مناسبی است.
✅ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی است.
✅ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی است.
✅ امشب برای #مباشرت خوب است.
⛔️ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی نیست.
🔰زمان #استخاره: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر.
🔸امروز روز خوبی است.
🔸امروز برای شروع کارهای مهم و سرنوشت ساز، روز خوبی است.
🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸کسی که در این روز بیمار شود به زودی بهبودی خود را به دست میآورد.
🔹کسی که امروز گم شود، دیرتر پیدا میشود.
🔹قرض دادن و قرض گرفتن نیکوست
🔹برگزاری مجالس عروسی و جاری ساختن صیغه ی عقد خوب است.
🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔹خرید و فروش و تجارت بلامانع است.
🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸کسی که در این روز متولد شود،نیاز به مراقبت و توجه بیشتری دارد.
🔸رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔸صدقه دادن خوب است.
🔹 حجامت وفصد(فصد=رگ زنی)، در این روز باعث صحت بــدن است.
🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « رگهای دل » است.👈🏻باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
🔹مسیر رجال الغیب امروز میان غـرب و جنوب میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب👈🏼و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
🌸 #دعا_برای_طلب_رزق_در_هنگام_خواب
🌸 در کتاب مصباح المتهجد دعایی آمده است برای طلب رزق در هنگام خواب که بدین شرح است :اللَّهُمَّ أَنْتَ الْأَوَّلُ فَلَا شَيْءَ قَبْلَكَ وَ أَنْتَ الْآخِرُ فَلَا شَيْءَ بَعْدَكَ وَ أَنْتَ الظَّاهِرُ فَلَا شَيْءَ فَوْقَكَ وَ أَنْتَ الْبَاطِنُ فَلَا شَيْءَ دُونَكَ وَ أَنْتَ الْآخِرُ فَلَا شَيْءَ بَعْدَكَ اللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبَّ الْأَرَضِينَ السَّبْعِ وَ رَبَّ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْفُرْقَانِ الْحَكِيمِ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ كُلِّ دَابَّةٍ أَنْتَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّكَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ منبع : مصباح المتهجد ج 1 ص 122 –
بحارالانوار ج 84 ص 177 – بلد الامین
ص 34
☜ #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
☜ #اذان صبح05:39 طلوع آفتاب07:09
☜ #اذان ظهر12:02 اذان عصر14:36
☜ #غروب آفتاب16:54 اذان مغرب17:14
☜ #اذان عشاء18:05 نیمهشب شرعی23:17
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #پنجشنبه است.
⏰ ذات الکرسی #عمود ۵:۱۶ صبح
🤲 #دعا خواندن در زمان #ذات_الکرسی #مستجاب میشود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 بین_الطلوعین
ساعتی_از_ساعات_بهشت
🔴 برنامه تو تنظیم کن این ساعات بیدار باشی
هر حاجتی داری برآورده میشه❗️
#یلدا
#وعده_صادق
زیارت امین الله (مطیعی).mp3
8.13M
🌹#زیارت_امین_الله •••
به نیابت امــام رضا (علیه السـلام)
🎙 حاج میثم مطیعی
آشتی با امام عصر 05.mp3
19.89M
.
📚 مجموعه شنیدنی: «آشتی با امام عصر(عج)»
👈🎧 #قسمت_پنجم: «محرومیت، نتیجه ی وانهادن امام»
✍🏻برگرفته از کتابی با همین نام نوشته: دکتر علی هراتیان
🎙 به کلام و تنظیم : #مصطفی_صالحی
#نشر = #صدقه_جاریه
#نذرظهور
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
┅❅⊰𑁍⊱⊰⊱⊰𑁍⊱⊰⊱⊰𑁍⊱❅┅
46.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📖سورة المبارکه یس
🕰 12:47
هـدیه به پیشگاه مقدّس حضرت
🟩 حضرت فاطمه زهرا(سلامالله علیها)
صوت: شهریار پرهیزگار
ترجمه فارسی: مهدی الهی قمشهای
خط: ابوالحسن مظفری
ترجمه انگلیسی: دکتر ایروینگ
#سوره_یاسین #سورهیاسین
😊🍎داريم به طولانی ترين شب
سال نزديک ميشيم
برای يكديگر
شادی و رفاه
آرامش و آسايش
امنيت وسلامتی
❤دلخوشی ،
بركت ، گشايش در کارها
😊🍎و خوشبختی آرزو کنیم 🙏
🍎 پیشاپیش يلدا مبارک 🍎
🌸🍃
#انفعال سم است.
یعنی انسان حس کند که هیچکاری نمیتواند بکند...
#امام_سیدعلی_خامنه_ای
#رهبرمعظم_انقلاب_اسلامی_ایران
⭕️ شب یلدا: چگونه با رعایت این ۱۳ نکته، جشنی به یاد ماندنی بسازیم؟
۱. انتخاب لباس مناسب: از ست کردن لباس در شب یلدا که مصرفه چند ساعت داره و باعث هزینه های زیاد میشه پرهیز کنید.
۲. عکس گرفتن به اندازه: شب یلدا به دورهمیش هست و اینکه دو تا عکس به یادگار بمونه، اینکه سفره شب یلدامون یا لباس خودمون و بچه ها را به دیگران نشان بدیم که اونا نظر بدن، کار پسندیده ای نیست.
۳. خرید به اندازه: آجیل و میوهها را به اندازه نیاز خریداری کنید و از هزینههای بیمورد خودداری کنید.
۴. توجه به ادبیات: به شعرخوانی و قصهگویی اهمیت دهید، این سنتها جزو جذابیتهای شب یلدا هستند.
۵. ارتباط با مهمانها: به مهمانها توجه کنید و ارتباط چشمی خود را با آنها برقرار کنید و سعی کنید زمان کمتری را به تلفن همراه اختصاص دهید.
۶. حفظ سنتها: سنتهایی مانند خواندن فال حافظ و گفتن داستانهای قدیمی را فراموش نکنید.
۷. غذاهای سنتی: از غذاهای آماده و رستورانی پرهیز کنید و بر روی غذاهای سنتی تمرکز کنید.
۸. پرهیز از بحثهای منفی: از بحثهای ناامیدکننده یا منفی که ممکن است فضای جمع را خراب کند، خودداری کنید.
۹. توجه به کودکان: نیازها و خواستههای کودکان را در نظر بگیرید و به آنها توجه کنید.
۱۰. احترام به مهمانان خاص: به مهمانان ویژه و بزرگترها احترام بگذارید و به آنها توجه کنید.
۱۱. تنظیم زمان: به زمان توجه کنید و از ماندن بیش از حد در جمع پرهیز کنید تا برای دیگران ناخوشایند نباشد.
۱۲. توجه به نظافت: به نظافت محل و چیدمان سفره توجه کنید تا تأثیر منفی بر فضای جمع نگذارد.
۱۳. اجتناب از اطلاعات خصوصی: از به اشتراکگذاری اطلاعات خصوصی یا تصاویر دیگران بدون اجازه خودداری کنید.
یلدای عشق
جلوه کن ای ماه من در شب یلدای من
تا که ببیند فَلک رویش فردای من
عشق بیا کن نظر داده دو چشمم ثمر
بار دگر می رسد فصل شکوفای من
چون شب یلداست این رؤیت فرداست این
آمده صبح و سحر بهر تماشای من
می گذرد شام دل ، آمده آرام دل
تازه مهیّا شده صبر و شکیبای من
جان بدهم پای دوست ایده و راهم نکوست
هیچ گُهر نَشکند قیمت کالای من
کاش فتد بر سرم ، سایه ی آن سرورم
چون که بُوَد قامتش سرو دلآرای من
یار بهشتی نَسَب تافته گیسو چو شب
قامت دلجوی او محشر کبرای من
یار اگر جلوه ای در شب یلدا کند
دیدن ماه رخش هست تمنّای من
شمس و قمر آگهند آینه ها همرهند
یوسف کنعان کجا ، یوسف زهرای من
بار دگر اشتیاق آمده بعد از فراق
چون که وصالش بُوَد روحِ تولّای من
منتظرم منتظر ، ماه شود منتشر
طالب دیدار او دیده ی بینای من
«یاسر» اگر روی گل بنگرد و ، سوی گل
می رود از اشتیاق این دلِ جویای من
**
3049317.mp3
20.65M
4_5924818822606358231.mp3
7.81M
همهی بهشته زیر قدمای مادر
توتیای چشمام خاک زیر پای مادر
4_6010588567888202326
692.1K
#میلاد_حضرت_زهرا_س
سبک امام رضا قربونتم آهوی سرگردونتم👌💐
┅═┄⊰🌿
کوثر جَنتُ النعَم جلوه به جان اگر کند
دیده برای دیدنش به آسمان نظر کند
کعبه دل به جستجو قبله دل به گفتگو
برای انعکاس او آینه را خبر کند
آینه محو روی او باغچه مست بوی او
راه بَرد به کوی او هر که به دل سفر کند
دل شده غرق در شعف دُرج دهان پر از صدف
مدحت بانوی شرف دُخت پیامبر کند
شاخه به شاخه چون رطب می شکفد بدین سبب
غنچه به غنچه روی لب خنده به چشم تر کند
خورده عسل ز جام او شهد بَرد به نام او
وز شکرین کلام او شیشه پر از شکر کند
نخل خمیده بشکند بغض سپیده بشکند
قفل دو دیده بشکند رؤیت سیم و زر کند
گوهر پاک مصطفی معنی سبز هَل اَتی
آینه دار ماسوی جلوه به هر سحر کند
تابش بی شماره را منظر ماهپاره را
زهره شده ، ستاره را با نگهی قمر کند
گلشن حق به شبنمش بیت خدا به زمزمش
ارض و سما به مَقدمش جامه ز گل به بَر کند
سر زده اختری که او زمزم و کوثری که او
آمده دختری که او مادری پدر کند
فاطمه گر پذیرد و عشق به دل نمیرد و
جام مرا بگیرد و لب به لب از گهر کند
«یاسرم» و سپیده دم سر زده ام ازین حرم
تا که نگاهی از کرم به قدر مختصر کند
**
#میلاد_حضرت_زهرا_س
سبک امام رضا قربونتم آهوی سرگردونت
کوثر جَنتُ النعَم جلوه به جان اگر کند
دیده برای دیدنش به آسمان نظر کند
کعبه دل به جستجو قبله دل به گفتگو
برای انعکاس او آینه را خبر کند
آینه محو روی او باغچه مست بوی او
راه بَرد به کوی او هر که به دل سفر کند
دل شده غرق در شعف دُرج دهان پر از صدف
مدحت بانوی شرف دُخت پیامبر کند
شاخه به شاخه چون رطب می شکفد بدین سبب
غنچه به غنچه روی لب خنده به چشم تر کند
خورده عسل ز جام او شهد بَرد به نام او
وز شکرین کلام او شیشه پر از شکر کند
نخل خمیده بشکند بغض سپیده بشکند
قفل دو دیده بشکند رؤیت سیم و زر کند
گوهر پاک مصطفی معنی سبز هَل اَتی
آینه دار ماسوی جلوه به هر سحر کند
تابش بی شماره را منظر ماهپاره را
زهره شده ، ستاره را با نگهی قمر کند
گلشن حق به شبنمش بیت خدا به زمزمش
ارض و سما به مَقدمش جامه ز گل به بَر کند
سر زده اختری که او زمزم و کوثری که او
آمده دختری که او مادری پدر کند
فاطمه گر پذیرد و عشق به دل نمیرد و
جام مرا بگیرد و لب به لب از گهر کند
«یاسرم» و سپیده دم سر زده ام ازین حرم
تا که نگاهی از کرم به قدر مختصر کند
**
1_15711306796.mp3
6.85M
میلاد_حضرت_زهرا_س
#لهجه_اصفهانی
●اصفانیا همیشه سرفرازن
به عشق اهل بیتشون می نازن
یه روزی ام برات حرم میسازن۲
■میادش اون روزی که دوباره گل می کاریم
تو ساخت و ساز حرم سنگ تموم میذاریم
کادوی روز میلاد براد ضریح میاریم
جشن تولدت رو حرمت میگیریم
ایشالا سال دیگه این موقع تو مسیریم
جشن تولدت تو حرمت میگیریم
شب شب عشق و مستی شب دل و جنونه
بیا باهم بخونیم سرود عاشقونه
ای آیه ی تبارک مادر روزت مبارک
●ابرهای عاشقی دارن می بارن
دل ها میان سینه ها بی قرارن
فرشته ها بازم خبر میارن ۲
نسیم رحمت یاس توی فضا پیچیده
آهای دلای عاشق ماه خدا دمیده
مژده بدید به سادات مادرشون رسیده۲
■شب شب عشق و مستی شب دل و جنونه
بیاین باهم بخونیم سرود عاشقونه
ای آیه تبارک مادر روزت مبارک ۲
2132745987_-477729497.mp3
2.47M
#⃣ #مولودی_حضرت_زهرا
#⃣ #میلاد_حضرت_زهرا
#⃣ #ولادت_حضرت_فاطمه
#⃣ #روز_زن
👌#سبک_علم_کشا
✅ #بنداول
راضیه وُ مرضیه وُ فاطمه وُ هانیه وُ اِنسیةالحورا یازهرا
کوثری وُ سورهیِ نور رمزِ حضورم تا ظهور تو محورِ اهلِ کسایی زهرا
مادرِ حسن مادرِ حسین
فاتحِ دلِ فاتحِ حنین
اُمُّالحسنین /۴/
یازهرا یازهرا /۴/
✅ #بنددوم
ثوابِ امشبِ ذکرِ یافاطمه برسه به هر کسی که فاطمیه
هر کسی که تویِ دنیا به زیرِ این چرخِ کبود عاشق و دلدادهیِ مولا علیه
یازهرا مادرِ ما
ذکرِ مُدامِ شهدا
صلهیِ میلادِ شما
برگِ براتِ کربلا
مادرِ حسن مادرِ حسین
فاتحِ دلِ فاتحِ حنین
اُمُّالحسنین /۴/
یازهرا یازهرا /۴/
✅ #بندسوم
ای بهترین بانویِ دین گوهرِ اُمُّالمؤمنین سیّدةُالنّسا تنها زهرا
کفوِ امیرالمؤمنین تفسیرِ قرآنِ مبین قرار و بیقرارِ مولا زهرا
سوگندِ علی لبخندِ علی
اسمِ تو رویِ سربندِ علی
با وجودِ تو یک لحظه زره
به پشتِ خودش نمیبنده علی
مادرِ حسن مادرِ حسین
فاتحِ دلِ فاتحِ حنین
اُمُّالحسنین /۴/
یازهرا یازهرا /۴/