eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
11.2هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌠☫﷽☫🌠 🎥نظر امام و رهبری درباره برخورد غلط برخی افراد با بی‌حجابی و افراد بدحجاب حمله و برخورد خشن با افراد در راستای فیلم «عنکبوت مقدس» پروژه جدید منافقین برای کور کردن «»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷یا علی اکبر امام حسین🌷 💐از دامان ليلا گلى بر آمد 🌸شبيه حضرت پيغمبر آمد 💐نور دل زينب اطهر آمد 🌸لشکر کربلا را افسر آمد 💐پیشاپیش ولادت 🌸زيباترين، بااخلاق ترين، 💐داناترين و رشيدترين جوان تاريخ 🌸بر امام زمان عج و شمامبارکـَ باد🎊🎉 🌸🍃
🌠☫﷽☫🌠 قابل توجه کسانی که بانی جشن اعیاد و هستند ‼️ امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «یک درهم که در راه امام (علیه السلام) هزینه شود از دو میلیون درهم در سایر کارهای نیک بهتر است .» 📚(کافی ج۲ ص ۱۵۶)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺نسل جوان 🎊را به جهان رهبری 💗جلوه ی توحيد، علی اکبری 🌺هر که هوای رخ احمد کند 🎊در تو تماشای پيمبـر کنـد 🌺پیشاپیش ولادت 🎊با سعادت سرو باغ احمدی 💗آينه ی محمدی 🌺حضرت علی اکبر(ع) و روز جـوان مبـارک🎉🎊 🌸🍃
💠امام صادق علیه‌السلام: شب و روز منتظر امر ظهور صاحب خود باش 📚بحارالانوار ج‏۹۵ص۱۵۹ 😔 🌸🍃
🌷پسر باب نجاتی و خودت باب نجات 🌷بر تو و این همه فیض و برکاتت ولادت حضرت تبریک و تهنیت باد .
💗جمعه تون زیبا و شاد 🌷امروزتان پراز شادی 🌸الهی امروز 💗خونه هاتون پربرکت 🌷رابطه هاتون 🌸پراز رنگ های زیبا 💗وجودتون سلامت 🌷دلتون پر اميد 🌸و لحظاتتون سرشاراز 💗عشق و شادی باشه 🌷آدینه تون زیبا در کنار عزیزانتون 🌷🍃
🔷 شما به این دنیا نیامده اید تا شایستگی خود را اثبات کنید. شما به دنیا آمده اید تا شاد باشید و از مواهب خلقت بهره برید و کامل تر شوید. 🔷 وجود غیرمادی شما دلیل شایستگی یا استحقاق شماست. شما قدرت اراده و توان انجام کارهای خوب را دارید، بنابراین بالفطره شایسته اید. .
🌷 آیت الله : اثر در انسان بسیار زیاد است. انسان وقتی غذا می‌خورد بخشی تبدیل به خون می‌شود و به مغز می‌رسد، در نتیجه اگر غذا، طیب و طاهر نباشد، بر افکار انسان اثر می‌گذارد 🍲 و این فکرهای شیطانی ناشی از تأثیر آن غذای ناپاک است. من خود گاهی که می‌نشینم اگر فکرهایی به ذهنم بیاید، بلافاصله می‌اندیشم که امروز چه چیزی خورده‌ام. 📚 بر قله‌ی ، ص 113 .
تند گفتم که نفهمه حالم خرابه :چرا نه میذارم محمدمنصور رو ببینم نه میارنش ...میمیری بیایی اینجا ؟؟.. یکم از لحن نگرانش کم شد وگفت :اخه خانوم منو راه نمی دن ..بچه رو هم یکم ریه هاش یک مشکل کوچولو داره نمیارنش .....حرف بزنم ؟؟.. با بغض گفتم :خیلی بدی ..خیلی نامردی .. گوشی رو گذاشتم رو میز اشکام میومد پایین ...کلی چرا ؟؟..کلی حرف ؟؟..کلی سوال ؟؟...درباره بچه ام ..اینده ام با ارسن تو ذهنم بود گوشی زنگ خورد ..نمی خواستم مامان بیدار بشه ..سریع قطعش کردم وگوشی روگذاشتم روی سایلنت ...صورتم درد میکرد ..دوباره زنگ خورد ..باحرص گوشی رو برداشتم وگفتم :ببخشید مزاحم شدم اقای نائینی ...به خوابتون برسید ..همه مردا همین طورهستن گوشی رو کال خاموش کردم وسرم رو بردم زیر مالفحه سفید رنگ...لب گزیدم که هق هقم بلند نشه ..داشتم گم میشدم ..سرم داشت از درد میترکید ..چشمام سنگین بود اما نمی تونستم بخوابم ..بچه ام تو یکجایی دیگه بود ونمی ذاشتن ببینمش ...داشتم داغون میشدم ...زده بود به سرم ..نکنه مشکل حادی داره به من نمیگن ؟؟...چشمم افتاد به انگشتری که ارسن داده بود ..با حرص درش اوردم وپرتش کردم تو دیوار که دراتاق باضرب باز شد ..انگشتره غل خورد جلوی پاهاش ایستاد ...نشستم رو تخت حتی نگاهشم نکردم ..جدی گفت :بخاطر این که دارم قانون بیمارستان رو میگم که نمی تونم بیام شدم اقای نائینی ..هدیه ام باید پرت شه توصورتم ... تموم بدنم میلرزید از زور ضعف...ایستاده ام مالفحه رو دورم پیچیدم ..خون ریزی داشتم شدید ..صدای داد پرستاره میومد که میگفت :اقا مریض ها دارن استراحت میکنند خواهشا نظم رو بهم نریزید وبرید بیرون .. همونطور لرزون جلو میرفتم باید میفهمیدم واسه بچه ای که نه ماه از عمرم رو گذاشتم چه بالی سرش امده؟...جیگر گوشه ام چیکار شده که نمی ذارن ببینمش؟ ..باسر افتاده ..خیره بودم به سرامیک ها و رد اشکم جا میموند روسرامیک ها ..مامان بیدار شده بود وداشت میومد سمتم..چشمم افتاد به انگشتره ...با حرص بیشتر شووتش کردم که خورد به دیوار ویک راست جلوی چاهکی که وسط اتاق بود رفت ...یکم دیگه مونده بود که پرت بشه تو چاه .. پرستاره با دوتا پرستار دیگه ودکتر شیفت برگشت وصدای اعتراض هاشون بلند شد که چرا بلند شدم ...چرا نمی فهمیدن درد من چیه؟ ..همشون سنگ بودن ..اشکام رو میدیدن که واسه بچه ام که ندیده مش ..بعد مجبورم میکردن برگردم رو تختم ...برق طالیی رنگ انگشتر به چشمم خورد ..زردی نورش چشمم رو زد .پای یکی از پرستار ها خورد بهش وپرت شد اون طرف تر ...دقیقا شده بودم عین این انگشتره که با حرفای دکتر وپرستار ...پاس میشدم ...اخرشم غل خورد باز رفت سمت چاهک که ارسن با عصبانیت برش داشت ...از پنچره پرتش کرد بیرون ...ورو به من گفت :لیاقت هیچی نداری..هیچی ...برات توضیح داده بودم که قانونش نمیذاره بیام ..لقب نامرد دادی ..گفتم سالمه خوبه ...اما باید تا کامل شدن ریه اش که یک مشکلی داره باید تو دستگاه باشه ...سپیده لیاقت هیچی نداری تو ...هیچـــــــــــی.. عالنا زار میزدم ..با صدای بلند ...رفت بیرون ودکتره هم روبه پرستار ها میگفت ارامش بخش بزنند بهم تا اروم بشم ..مامان صداش رو بلند کرد وگفت :جناب نائینی کسی که لیاقت نداره تویی فهمیدی ...توی که نمی فهمی وباید درکش کنی نکه چهارتا داد هم بزنی واولدورم بولدورم کنی ...نمیفهمی مادر ..تا با چشم خودش نبینه که مشکل خاصی نیست اروم نمیشه ...بیدار بودم زمانی که گفت بیاپیشم ..نمی مُردی میومدی پیشش ...نیاز داشت به بودن مزخرفت ..برو تویی که لیاقت نداری ...ارزش نداری .. صدای داد مامان ..صدای پرستاره که مامان رو اروم میکرد ..صدای همهمه ای که توسالن ایجاد شده بود ...صدای داد دکتر که میگفت :این جا جای بحث نیست ..همه وهمه شده بود پتکی که میخورد توسرم ..سرم گیچ میرفت ...حالم بد بود ..خیلی بد ..صد بار بیشتر صدا ها برام میپیچید ...دیگه نفسی هم باال نمی یومد ...انگار یکی قلبم رو تودستش گرفته بود چنگ میزد بهش ..نمی ذاشت بتپه ..نفس بکشم ... هیچی دیگه نمی فهمیدم ..فقط صدای داد دکتر شده بود یک نجوای فوق العاده اروم ..یک پژواک :"آدرنالین بیست سی سی ...دستگاه شک اماده ...روی چهارصد .....دوباره دوباره ...نفس مصنوعی بده ....شک روی پونصد ....بیدار شو هی بیدارشو " هرثانیه گوشام کیپ تر میشد وبعد خاموشی مطلق ..... دلم میخواست چشمم روباز کنم .....اما انگاری نمیشد ..همه چی رو کامل میفهمیدم ..دوهفته ا ی که جلو افتاد ومن واقعی غرق شدم تو همون دنیایی سیاه وتاریکی که از زایمان تصور میکردم ..نیو ۹۸
مد ..انقدر مرد نبود که بیاد سرعملم ...هنوز اون باید بیایی های که میگفتم تو ذهنم بود از مادرم اصال انتظار نداشتم که واسه درد کشیدن جسمم گریه کنه ..اما برای نبودنش وبرای حل نکردن نیاز روح وروانم نباشه ..گریه نکنه ..صد نفر ادمم که کنارم باشن بازم اون خالءرو حس میکنم فکر میکردم مرگ رو بخوان از من بپرسم میگم همون لحظه درد ها ...اما پشیمونم ..مرگ رو نمیشه نه تصور کرد ..ونه اسم اون درد های مادرانه شیرین رو که فقط یک مادر میتونه حس کنه رو حس کردوگذاشت درد مرگ ..بدن خونی بچه ام رو دیدم ..اما دیگه نتونستم بغلش کنم ..بوی بدنش رو استشمام کنم ...اره من باید سر حرفم باشم ..طالق بهترین گزینه است ...سرم داشت بازگیج میرفت ..یاد اون لحظه ها عذابم میداد ..اره درست بود تصمیم جدایی ....موضوع رو هم زمانی میگم که بتونم بلند بشم ..از حق خودم واون بچه حفاظت کنم ..چرا نمی تونم چشمام رو باز کنم ؟؟...ناله خفه ای کردم ..چرا نمی ذاشتن محمد منصورم رو ببینم ..یعنی مشکلش همون بود ...دیگه هیچ وقت نمی خوام که بیاد اینجا ....یک نامرد بود ..یعنی نمی تونست خواهش کنه از مسئولش وبیاد ..کاش هیچ وقت به همون اقای نائینی که واسه من دیگه مرده بود زنگ نمی زدم ...هنوزم واسم سوال بود که نکنه دروغ باشه ومشکل حادی داشته باشه ؟؟..اون انگشتر غل خورده جلو پاش حرمت داشت ...واسه من از خیلی چیزاکه یک اصل بود واسم مهم بود ..اما پرتش کرد ..بدترازکار من کرد ....اره باید زودتر ازاینا میشد اقای نائینی ...انگشتره هم درست بود که پرتشه جلوش ...بخاطر یک انگشتر نخواسته بودم که بیاد واونو بده .بره ....زندگی خودم رو یک لحظه همون انگشتره دیدم که داشت پرت میشد توچاه...زندگی منم از دور پر از نور طالیی داشت که همه حسرت میخوردن ..از نزدیک میشد یک زندگی لجنی ..به همون اندازه که لجن بوی تعفن میده ..اون نور طالیی هم چشم رو میزنه ...ادم تو هردوشون سرشو میبره عقب ..ودور میشه ازش ...حرفاش یادمه دقیق ..من لیاقت هیچی ندارم ..اره دیگه بچه اش رو دادم ..یعنی برو رد کارت ..گفته بود که گفتم بهش نامرده ...اره هست وپشیمون نیستم ...صدای مامان برام زنده شداز حمایتش تموم تنم گرم شد ..".نمیفهمی که مادره....اره مادر شده بودم ..اون موقع 11 ساعت شده بود که مادر بودم ...اما هیچکی درک نمی کرد که ..چقدر دلم میخواست به جای او هدایا یکی تبریک میگفت ثانیه به ثانیه مادرشدنم رو نه پسر دارشدنم رو ....قلبم باز داشت ناسازگاری میکرد ...نفسم تنگ میشد ..صدای حرفای دکتر توگوشم زنده شد ..نفسم میخواست خارج بشه ...نمی شد ..سخت بود ..انگار یکی یک بالیشت گرفته رو صورتم ....سریع چشم باز کردم وهمه نفسم رو فوت کردم تو ماسک اکسیژن سبز رنگ ....نور چشمم روزد ...سرم رو چرخوندم ..تویک اتاق بودم که طرف درش بیشتر شیشه ای بود ازروی کلمات التین خوندم ...سی..سی..یو ....مراقبت های ویژه ... خواستم بلند بشم که همزمان شد با بلندشدن مردی ازاون طرف شیشه ...نشناختمش ..برگشت خودش بود .مردی که اشکش رو گونه اش بود ...وداشت زل زده ومات نگاهم میکرد ...سرم رو انداختم پایین که داخل شد ...امد سمتم ومحکم بغلم کرد ومدام میگفت :سپیده منی ...جون منی تو ....کشتی منو با این یک هفته بی هوشیت ..... دستای یخ کرده ام رو زدم به قفسه سینه اش که عقب تر بره ..اما ایستاده بود محکم ..با صدای گرفته گفتم :داشتم مرور میکردم حرفاوچیزای که توذهنم مونده بود رو ..لیاقت ندارم ..برو کنار ... محکم تر گرفتم وگفت :نه نه اشتباه میکنی ...خواهش میکنم ... جدی تر گفتم :برو کنار دارم اذیت میشم ... با مکث رفت عقب که پرستاره داخل امد وگفت :اقا شما بایداطالع میدادید که مریض به هوش امده نکه بیایید داخل .بفرمایید بیرون تا کارهای مربوطه انجام بشه ... با کمک پرستاره دراز کشیدم ..ارسن چقدر شکسته تر شده بود ....هیچ زمانی ریش نمی ذاشت ..همیشه مرتب بود ...روبه پرستاره گفتم :میشه نوزادم روببینم ..من خوبم ... مکثی کرد ولب گزید ....بخدا که داشتم کم میاوردم ..سریع گفتم :میشه بگید؟؟.. باز نگاهم کرد وگفت :اسم بچه تون محمد منصورهست ؟؟... لبخندی زدم وگفتم :اره ..خودم قربونش برم ...میدونی چند وقته که ندیدمش ؟؟.. اشک جمع شد توچشماش وگفت :عزیزمی خانومم ...خدابرات صبر بده .. داشت نفسم میگرفت ..با مکث گفت :بچه ات دارای سندروم پرو گریا هست .... تموم تم یخ کرد ..سندروم پرو گریا ....یعنی چیکاره ؟؟..دست پرستاره رو گرفتم وگفتم :یعنی فرزندم چیکاره ؟؟.. اشکاش رون شد وگفت :یعنی پیری زودرس داره ... ۹۹
کمرم شکست ...نابودشدم ...بخاطرهمینه که ارسن اونجوری شده ...سرم رو به سقف گرفتم اشک جمع شدتوچشمام وزمزمه کردم ..."اهای کسی که اون باالی ....فکر میکنی طاقتش رو دارم هان ؟؟...فکر میکنی طاقت مقابله شدن رو باهاش دارم ...صدام رو میشنوی دارم باها ت حرف میزنم ...بچه یک هفته من پیری زود رس داره .....یعنی هرروز به جایی بزرگ شدنش باید پیر شدنش رو ببینم ...خداااااا من نمی تونـــــــــــم....... پرستاره سریع رفت بیرون وبا چند نفر دیگه امدن ..طاقت هیچی نداشتم ...نگاهم رفت سمت ارسن که با قیافه ژولده تکیه داده بود به چهارچوب در واشک میریخت اروم وبی صدا ..من مَرد نبودم زار بزنم بی صدا ..زده بود به سرم وهمه اون تشکیالت رو داشتم پخش وپال میکردم ....داد میزدم بلند واسم اهلل رو میبردم ..من طاقت ندارم خدا ...پرستارها دستام رو میگرفتن اما من درتالش بودم پرواز کنم سمت جیگر گوشه ام ...یعنی هرروز باید ببینم چقدر پیرتر شده ؟؟....زده بود به سرم حوضلحه این تشکالت بیمارستانی رو نداشتم ...فقط میخواستم یکی منو ببره پیش محمد منصورم ....اشک های رو صورتم رو با حرص پاک کردم وروبه ارسن که حالانشسته بود گفتم :خواهش میکنم بگو راحتم بذارن ..دارم اذیت میشم ...میخوام ببینمش ..بگو برن ... نگاهم کرد ..ته چشماش یک چیزی که مشخص بود این که غرورش شکسته ..خورد شیشه های براقش مونده ..یعنی کسی چیزی گفته بود ؟؟بخدا که دیگه طاقت نداشتم .....سندروم پرو گریا .... با داد گفتم :ولم کنید دیگه ...سرم رو پرت کردم طرف دیوار ...انژوکت تو دستم به ضرب بدی کشیده شد که دلم ضعف رفت ..اما این درد نبود درد اینکه هرروز بلند شم صورت بچه ام رو ببینم که چروک شده ...بلند گفتم :خدا فکر کردی من طاقتش رودارممم.... دوزانو روزمین افتادم انگاری پاهام لمس شده بود از سردی عطرش متوجه شدم خودشه که بلندم کرد ومحکم بغلم کرد ... صدای بلند دکتره میومد که رو پرستاره میگفت :خانوم احمدی به شما چی بگم من ؟؟...چرا بهش گفتین ؟؟.. خوب بود که بود ...من عمرا اگر تنها ازپسش بربیام ...خوب بود که محکم وایسه منو نگه داره ...اما این بودنه خوب نبود ...با صدای گرفته که سعی داشتم هق هقم رو بپوشونه گفتم :دیدی تاوان باهم بودنمون رو ....ارسن میبینی چی شد ؟؟....تاوانش شد یک بچه بیمار ...ارسن من دق میکنم ....هرروز باید پیر شدنش رو ببینم ... مشت زدم تو سینه اش وگفتم :لعنتی میفهمی چی میگم ..باهم بودن به قیمت داشتن یک بچه سندرومی ... متوجه دم که به دکتره اشاره کرد ...اونم با بقیه رفت بیرون ...صداش لرزش داشت .گفت :خواست خدا بوده .. نفسم اززور گریه به سختی باال میومد ...گفتم :اره خواست خدا بوده که بچه ای باشه که پیری زودرس داشته باشه...نخیرم ...همش تقصیر توئه که خدا خواهی ...بی دینی ...الان صورتش پراز چروکه . قلبم سوخت "صورتش پر از چروکه "اتیش گرفتم ...داشتم میمیمردم.... ۱۰۰
|⇦• تب ،تب جنون ... ویژۀ ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و اجرا شده سال ۱۴۰۰ به نفس کربلایی سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ تب، تبِ جنون و شب شب بهاره دل، دلِ دیوونه در پی نگاره بخاطر ابالفضل که نبی رو ندیده خدا تو قاب اکبر یه نبی آفریده سیر تماشا کنیدجمال پیغمبرو سیر تماشا کنیدآیینه ی حیدرو سیر تماشا کنیدگل روی علی اکبرو شهر خبردار شده، ماشاءالله عشق ثمر دار شده، ماشاءالله ماه قمردار شده، ماشاءالله حسین پسردارشده، ماشاءالله لاحَول وَلا قُوَة الا بالله اکبراومده، ماشاءالله از جمال این ماه کم میاره مهتاب نور علی تابید تو، خونه ی ارباب علی که بیقراره که نبی رو ببینه میره کنار نورِ، نو رسیده میشینه اسم این نوگل و علی میزاره علی بَه چه قابی شده، علی کنار علی داره میخنده و شده علی قرار علی قرار نوکر اومد، ماشاءالله دوباره حیدر اومد، ماشاءالله خود پیمبر اومد، ماشاءالله علی اکبر اومد، ماشاءالله
14001224eheyat-narimani-shoor2.mp3
1.62M
|⇦• تب، تبِ جنون ... ویژۀ ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و اجرا شده سال ۱۴۰۰ به نفس کربلایی سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ تا دلار چند تومنی پای انقلاب می مونید؟؟؟ ما تاجر نیستیم مجاهدیم...
|⇦• رُخش چه صبح .. ویژۀ ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و اجرا شده سال ۱۴۰۰ به نفس کربلایی حنیف طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی علی اکبرلیلاست، به چه شاخه نباتی بدون چشمه ی لعلش، نبود در همه هستی نه چشمه ای نه قناتی، نه دجله ای نه فراتی یم فاطمی، ُدر سرمدی گل احمدی، مه هاشمی ز سُرادِقاتِ محمدی، طَلعت ظُهور و جلالتی به سَما قمر به نبی ثمر به فاطمه دُر به علی گُهر به حسن جگر به حسین پسر چه نجابتی چه اصالتی افتخارم به جهان، این سخن شیرین است من علی اکبریم عزت و دینم این است علی علی علی علی اکبر.. دمیده برسردنیا چه آفتاب بلندی رسیده درشبِ لیلا چه ماه بابرکاتی قدش چه سروبلندی چه گیسویی چه کمندی چه مرتضی سکناتی چه مصطفی وجناتی به ملک مُطاع به خدا مطیع به مرض شفا به جزا شفیع چه مقام بندگی اش منیع به چه بندگی و اطاعتی خم زلف او چه شکن شکن به مثال نقره ی خام و تن سپری به کتف و کفن به تن به چه قامتی و قیامتی رفته ای از همه منظر به اباعبدالله ای صدای تپش قلب اباعبدالله علی علی علی علی اکبر چه دلبری چه دلیری چه بی مثال و نظیری چه یوسفی چه عزیزی چه ماورای صفاتی حواس قافله رفته، در صدای اذانش "هَلا چه حَی عَلایی چه عَجِّلوا بِصَلاتی" اشبه الناس نبی، آینه ی زیبایی نسل مجنون منم و، تو پسر لیلایی علی علی علی علی اکبر :عباس شاه زیدی
14001222eheyat-taheri-sorood2.mp3
3.25M
|⇦• رُخش چه صبح .... ویژۀ ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و اجرا شده سال ۱۴۰۰ به نفس کربلایی حنیف طاهری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ﺻﺪﺍﻗﺖ، ﯾﮏ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﺮﺍﻥ ﻗﯿﻤﺖ ﺍﺳﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ
|⇦• جوون امام حسین ... ویژۀ ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و اجرا شده سال ۱۴۰۰ به نفس کربلایی سیدرضانریمانی وحسین طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ جوون امام حسین و پهلوون امام حسین علاقه ی قلبی منو میدونه امام حسین خیلی دوستت دارم به جون امام حسین پسر تمنای بهشت پدر بهشت ازلی پسر علی بن حسین پدر حسین بن علی اهلاً اهلاً نور لَم یَزلی جانم علی بن حسین بن علی داره برا تو وَ اِن یَکاد میخونه امام حسین علی علی مگه میفته از زبون امام حسین خیلی دوستت دارم به جون امام حسین پسر کس و کار حسین پدر کس و کار علی پسر علمدار حسین پدر علمدار علی اهلاً اهلاً نور لَم یَزلی جانم علی بن حسین بن علی ستاره ی بی بدیل تو آسمونِ امام حسین دور تو میگردم توی کهکشونِ امام حسین خیلی دوستت دارم به جونِ امام حسین می خوام باهات رفیق بشم تو این جشن ولادتی تویی آقای جوونا منم جوون هیئتی اهلاً اهلاً نور لَم یَزلی جانم علی بن حسین بن علی آقایی کن و منو بده نشون امام حسین تا واسه یه بار اسم منو بخونه امام حسین خیلی دوستت دارم به جون امام حسین می خوام یه آرزو کنم می خوام قربون تو برم می خوام شبیه تو منم بشم مدافع حرم اهلاً اهلاً نور لَم یَزلی جانم علی بن حسین بن علی مگه میشه زندگی کنم بدون امام حسین همه میان و میرن فقط میمونه امام حسین خیلی دوستت دارم به جون امام حسین حسین یه اسم بی نظیر حسین عشق ماندگار حسین هوادار علی، علی صاحب ذوالفقار اهلاً اهلاً نورلَم یَزلی جانم علی بن حسین بن علی خدا نگهت داره جوون برای امام حسین الهی که آخرش بشی فدای امام حسین قسمتت باشه کربلای امام حسین پسر شده الگوی ما پدر شده آقای همه جانم به این پدر پسر بَه بَه، به نسل فاطمه اهلاً اهلاً نور لم یزلی جانم علی بن حسین بن علی
14001224eheyat-narimani-sorood.mp3
5.29M
|⇦•جوون امام حسین .. ویژۀ ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام و اجرا شده سال ۱۴۰۰ به نفس کربلایی حسین طاهری وسیدرضانریمانی ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ امام حسن عسگری (ع): چه زشت است برای مؤمن دلبستگی به چیزی که او را خوار می کند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام مبارک باد. همه در حیرتم امشب😍 که شب ۱۷ ربیع است و یا ۱۱ ماه شعبان معظم...
سلام فرمانده 2 - حاج ابوذر روحی.mp3
18.07M
🎙صوت کامل سلام فرمانده ۲ من سربازتم، دیدی دنیارو برات بهم زدم مثل شیخ احمد کافی فقط از تو دم زدم...
چرا دشمن، نظام را متهمِ مسموم‌کردن دانش‌آموزان معرفی می‌کند؟ 🔺 اخبار مربوط به مسمومیت دانش‌آموزان شهر قم از ۹ آذرماه با انتشار خبر مسمومیت تعدادی از دانش‌آموزان یک مدرسه در این شهر آغاز شد و هم‌زمان با ایجاد موج رسانه‌ای ناشی از اخبار تکرار حادثه، تعداد مسمومیت‌ها و مدارس درگیر افزایش یافته است و رسانه‌های معاند انگشت اتهام را در این زمینه به‌سمت جمهوری اسلامی نشانه گرفته‌اند. 🔸با توجه به اینکه بیشتر دانش‌آموزان درگیر در حادثه دختران هستند، به نظر می‌رسد دشمن در پی شکست‌های اخیرش در ایجاد یک چهره ضدزن از جمهوری اسلامی، این بار به‌دنبال حمله به ریشه‌های اساسی است و تلاش دارد نظام را مخالف یادگیری و پیشرفت زنان معرفی کند. 🔸این در حالی است که جمهوری اسلامی عملکرد قابل‌توجهی در زمینه آموزش بانوان داشته است و دستاوردهایی نظیر افزایش جمعیت بانوان باسواد از ۳۵درصد قبل از انقلاب به ۹۴درصد تا سال ۱۴۰۰، تخصیص بیش از ۳۳درصد از کرسی‌های هیئت‌علمی به متخصصان زن، افزایش جمعیت دانشجویان دختر به ۴۹درصد از جمعیت کل دانشجویان، تربیت ۱۱۲۱ بانوی قاضی و افزایش پزشکان متخصص زنان به ۹۸درصد از جمعیت پزشکان این حوزه را در کارنامه خود دارد. 🔻 اکنون در ایران؛ 🔸۹۲هزار بانوی ایرانی با عناوین استادی، دانشیاری، استادیاری و... در مراکز علمی فعالیت دارند. 🔸۶۰هزار نفر از جمعیت پزشکان عمومی کشور را بانوان تشکیل می‌دهند. 🔸۲۷۸۲ شرکت دانش‌بنیان توسط زنان تاسیس شده است. 🔸۹۰۰ شرکت دانش‌بنیان با مدیریت زنان راهبری می‌شود. 🔸۴۰درصد از جمعیت پزشکان متخصص کشور بانوان هستند. 🔸۴۰درصد از فارغ‌التحصیلان رشته تئاتر را بانوان تشکیل می‌دهند. 🔸۲۶درصد از مدیران دولتی از میان بانوان توانمند انتخاب شده‌اند. 💢 از کنار هم گذاشتن این آمارها با اتفاقات اخیر و حواشی ایجادشده به‌دنبال آن، می‌توان این برداشت را داشت که دشمن از حضور فعال زنان در جامعه نگران است و در پی تحمیل تعریف خود از آزادی زنان به بانوان ایرانی، از طریق به‌کارگیری جریان‌های رسانه‌ای، قصد دارد هم‌زمان با ایجاد نگرانی از حضور در مکان‌های آموزشی برای دختران، جمهوری اسلامی را به‌عنوان متهم این اتفاق معرفی کرده و با استفاده از فضای ملتهب رسانه و جریان‌های افراطی، دوقطبی‌هایی با وجهه ضدزن از اسلام و نظام اسلامی ایجاد کند.