eitaa logo
معارف و مقاتل آلُ الله
10.7هزار دنبال‌کننده
3 عکس
10 ویدیو
1 فایل
✅فضائل 📜تاریخ‌ 🩸مقاتل اهل‌البیت علیهم‌السلام 📚همه مطالب با ذکر منابع📚 🔻خادم کانال: @jaanamhosein (پژوهشگر در حوزهٔ حدیث و مقتل - قم مقدسه) ⚫ کانال فهرست مقاتل👈 @Maghaatel2 📌همین کانال در تلگرام👈 https://t.me/maghaatel
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️ در سه فراز از خطبه روز غدیر با صراحت به إمام زمان «ارواحنافداه» اشاره شده است... 🔰 در فراز اول رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمایند: «مَعاشِرَ النّاسِ، النُّورُ مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مَسلوکٌ فِیّ ثُمَّ فی عَلیِّ بنِ ابی طالِبٍ، ثُمَّ فِی النَّسلِ مِنهُ اِلَی القائِمِ المَهدِیِّ، الَّذِی یَاخُذُ بِحَقِّ اللهِ وَ بَکُلِّ حَقِّ هُوَ لَنَا.» 🔻ای مردم! نور از سوی خداوند عزّوجل در جان من، سپس در جان علی بن ابی طالب، آن گاه در نسل او تا مهدی - که قیام می‌کند و حق خدا و ما را می‌ستاند - جا گرفته است. 🔰 در فراز دوم نیز فرمودند: «مَعاشِرَ النّاسِ، اَلا وَ انّی رَسولٌّ وَ عَلِیٌّ الاِمامُ وَ الوَصِیُّ مِن بَعدی، … اَلا انَّ خاتَمَ الاَئِمَهِ مِنَّا القائِمَ المَهدِی» 🔻ای مردم! آگاه باشید که من رسول خدا هستم و علی امام و وصی بعد از من است؛ آگاه باشید که خاتَم امامانِ بعد از من، مهدی است که به قیام می‌کند. 🔰 سومین فراز، اواخر خطابه و هنگام بیعت گرفتن از مردم است که می‌فرمایند: «فَامِرتُ ان آخُذَ البَیعَهَ مِنکُم وَ الصَّفقَهَ لَکُم بِقَبُولِ ماجِئتُ بِهِ عَن اللهِ عَزَّوَجَلَّ فی عَلِیٍّ امیرِ المُؤمِنینَ وَ الاوصِیاءِ مِن بَعدِهِ الَّذینَ هُم مِنِّی وَ مِنهُ امامَهٌ فیهِم قائِمَهٌ، خاتِمُها المَهدیُّ اِلی یَومِ یلقَی اللهَ الَّذی یُقَدِرُ وَ یَقضی؛» 🔻مامورم که از شما پیمان بگیرم تا دست در دست من نهید، در پذیرش آن چه از سوی خداوند درباره علی امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) آورده‌ام و درباره اوصیای پس از او که از من و اویند، این امامت در میان آنان پایدار است و خاتم آنان مهدی (علیه‌السّلام) است و پیشوایی استوار است تا روزی که با خداوندِ قدر و قضا، دیدار کند (قیامت)». 📚الاحتجاج، ج۱، ص۶۶ 📚الیقین، سید ابن طاووس، ص۳۴۳ @Maghaatel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 حکایت اراذل اوباشی که آمده بودند إمام کاظم علیه‌السّلام را به قتل برسانند اما در مقابل آن حضرت به سجده افتادند... در روایت آمده است: 🔹زمانی هارون الرشید ملعون تصمیم گرفت که امام موسی بن جعفر علیه‌السّلام را به قتل برساند؛ کشتن ایشان را به هر یک از سربازان و سپه‌داران خود که پیشنهاد می‌کرد، هیچ کدام قبول نمی‌کردند. لذا نامه‌ای به کارگزاران خود در ممالک فرنگ نوشت که: 📜 اِلتَمِسُوا لی قَوماً لا یَعرفونَ اللهَ و رسولَه 🔻برایم عده‌ای را پیدا کنید که نه خدا را بشناسند و نه پیغمبری را. 🔸گروهی را فرستادند که از اسلام و زبان عربی هیچ چیز نمی‌دانستند و پنجاه نفری می‌شدند. وقتی نزد هارون رسیدند، به آن‌ها احترام نمود و از آن‌ها پرسید: پروردگار شما کیست؟ و پیامبرتان چه کسی است؟ گفتند: ما هرگز پروردگار و پیامبری نمی‌شناسیم. 🔹هارون الرشید آن‌ها را وارد خانه‌ای که امام علیه‌السّلام در آن جا زندانی بودند کرد تا إمام را بکشند و خودش از روزنه اتاق به تماشای آن‌ها نشست. 📜 فلَمّا رَأَوهُ رَمَوا أسلِحَتَهم و ارتعَدَتْ فَرائصَهم و خَرّوا سُجَّدًا یَبکونَ رَحمةً لَه 🔻 همین که چشم آنان به امام علیه‌السلام افتاد، سلاح‌های خود را انداختند و بدن‌هایشان به لرزه درآمد و به سجده افتادند و از روی مهر و عطوفتی که به امام علیه‌السلام پیدا کرده بودند، گریه می‌کردند. 🔸 امام علیه‌السّلام دست بر سر آن‌ها کشیدند و به زبان خودشان با آن‌ها صحبت نمودند و آن‌ها نیز اشک می‌ریختند. وقتی هارون این صحنه را دید، ترسید فتنه‌ای بر پا شود؛ لذا بر سر وزیرش فریاد کشید که آن‌ها را بیرون بیاندازد. آن‌ها به جهت احترام به إمام علیه‌السلام عقب عقب رفتند و سوار بر اسب‌های خود شدند و بدون اجازه هارون به طرف شهرهای خویش راه افتادند. 📚بحارالانوار ج۴۸ ص۲۴۹ @maghaatel
♦️ اعترافات علمای سنّی مذهب، به «باب‌الحوائج» بودنِ حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام... مکرّر علمای سنّی مذهب به «باب الحوائج» بودنِ حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام اقرار کرده‌اند؛ که به دو نمونه از آن اشاره می‌کنیم: 👈 ابن حجر مکّی، عالم سنّی مذهب در معرفی امامان شیعه، وقتی که به حضرت‌ موسی بن جعفر علیهماالسلام می‌رسد، می‌نویسد: يُدْعَى بِبَابِ قَضَاءِ حَوَائِجِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَی مِنْ أَهْلِ السُّنَةِ 🔻اهل سنت از او به عنوان «باب الحوائج» یاد می‌کردند. و کَانَ مَعْرُوفَاً عِنْدَ أَهْلِ الْعَرَاقِ بِبَابِ قَضَاءِ الْحَوَائِجِ عِنْدَالله 🔻 موسی بن جعفر علیهماالسلام در عراق به باب الحوائج عندالله معروف بوده است. 📚الصّواعق المُحرقه، ابن حجر مکی، ج۲، ص۵۹۰ 👈 خطیب بغدادی، عالم سنّی مذهب نیز اعتراف میکند و می‌گوید: مَا هَمَّنِی أَمْرٌ فَقَصَدْتُ قَبْرَ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیه السّلام وَ تَوَسَّلْتُ بِهِ إِلَّا سَهَّلَ الله لِی مَا أُحِبُ. 🔻هیچ أمری مرا ناراحت نکرد ، إلا آنکه به نزد قبر موسی بن جعفر علیهماالسلام رفتم و به او متوسّل شدم و خداوند آنچه را دوست میداشتم ، برایم آسان نمود. 📚تاریخ بغداد ج۱ ص۱۲۰ ✍ در آستانِ تو‌ اَحدی نا امید نیست وقتی برای همه « باب الحوائجی »... @Maghaatel
🔘 دیدارِ پُر از درس و عبرتِ حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام با عبیدالله بن حرّ جُعفی... تاریخ می‌نویسد: وقتی که امام حسين عليه‌السّلام در مسیر کربلا ، به "قصر بنى مقاتل"رسيدند، خیمه‌ای را مشاهده نمودند و فرمودند: این خیمه کیست؟ گفتند: «از عبيد اللّه بن حرّ جعفى.» و او از بزرگان و دليران كوفه بود. امام عليه‌السّلام يكى از غلامان خود را پيش او فرستاد و از او خواست به ديدار ايشان بيايد. غلام رفت و اين پيغام را به او رساند. عبيد اللّه گفت: «به خدا سوگند، من از كوفه بيرون نيامدم مگر اين كه ديدم گروه زيادى آماده براى رفتن به جنگ او شده‌اند و بي وفايى شيعيان او را ديدم، دانستم كه او كشته مى‌شود و من قادر به يارى او نيستم و دوست ندارم كه او مرا ببيند و يا من او را ببينم.» امام حسين عليه‌السّلام پياده شد و كفش پوشيد و به خيمه او رفت و او را براى يارى كردن فراخواند. عبيد اللّه گفت: به خدا سوگند، مى دانم كه هركس با تو همراهى كند، در رستاخيز سعادتمند خواهد بود؛ ولى اميد ندارم كه بتوانم براى تو كارى كنم. در كوفه هم يار و ياورى براى تو نمى‌شناسم. تو را به خدا سوگند می‌دهم، مرا بر اين كار وادار مكن كه هنوز تن به مرگ درنداده‌ام؛ اما اين اسب من كه نامش"ملحقة" است، از تو باشد و اين اسب را بپذير! و به خدا سوگند با اين اسب چيزى را دنبال نكردم، مگر آن كه به آن رسيدم و هيچ كس مرا تعقيب نكرده است، مگر اين كه بر او پيشى گرفته ام.» فَأَعْرَضَ عَنْهُ الْحُسَیْنُ علیه‌السلام بِوَجْهِهِ ثُمَّ قَالَ لَا حَاجَةَ لَنَا فِیکَ وَ لَا فِی فَرَسِکَ وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً 🔻 امام علیه السلام از او رو گردانيد و فرمود: حال که تو خود از یاری ما کوتاهی می‌کنی، ما را نيازى به تو و اسب تو نيست، و من ظالمین را به كمك خود نپذيرم؛ وَ لَکِنْ فَرِّ فَلَا لَنَا وَ لَا عَلَیْنَا فَإِنَّهُ مَنْ سَمِعَ وَاعِیَتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ ثُمَّ لَمْ یُجِبْنَا کَبَّهُ اللَّهُ عَلَی وَجْهِهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ. 🔻 ولى بگريز و نه با ما باش و نه بر ما؛ زيرا هركه فرياد و شيون ما خاندان را بشنود و اجابت نكند، خداي متعال به صورت او را در جهنم اندازد.. سپس امام علیه‌السلام بلند شدند و از خیمه او بیرون آمدند. 📚 الأخبار الطّوال،دینوری، ص ۲۴۹ 📚 الأمالي، شیخ صدوق، ص۱۵۴ 📚 بحارالانوار ،ج۴۴ ص۳۱۵ @Maghaatel
🔘 هدف از یاریِ او ، دست گرفتن از ماست... در برخی از منابع، حکایت دیدار سیدالشهداء علیه‌السلام با عبیدالله حرّ جُعفی، از زبان خود او نقل شده است؛ عبیدالله گوید: امام حسین علیه‌السلام داخل خیمه من شد در حالیکه محاسن شریفش سیاهِ سیاه بود. هیچ کس را زیباتر و چشم پُرکن تر از امام حسین علیه‌السلام تا به حال ندیده بودم و صورتش مانند ماه می‌درخشید. احدی را تا به حال به ‌این جلالت و هیبت ندیده بودم. قلبم آتش گرفت تا که دیدم او به خیمه من دارد می‌آید. تا به حال برای کسی به اندازه او قلبم رقت پیدا نکرده بود. حينَ رَأيتُهُ يَمشي و في أطرافِه صِبيانٌ و بناتٌ قَد أخَذوا بِأطرافِ رِدائِه 🔻وقتی که دیدم او به طرف من می‌آید و بچه‌ها و کودکانش دور تا دور عبایش را گرفتند و می‌آیند. وقتی که او آمد و از من یاری خواست، من در جوابش گفتم: این اسب من است سوارش شو و من همراه تو افرادی را میفرستم تا تو را نجات دهند و به جای امنی برسانند. عیالات و زنان تو بر عهده من باشد تا آنها را به تو سالم برسانم. در این‌جا آن حضرت رو به من کردند و فرمودند: إنَّ مَقصودي مِن اسِتنصاركَ و دَعوتِك، نُصحُكَ. 🔻مقصود من از یاری طلبیدن از تو و دعوت تو، خیرخواهی برای توست. ( و با این کار میخواستم دست تو را بگیرم ) امام علیه‌السلام بلند شدند و من عرضه داشتم: هر چه نگاه به محاسنتان انداختم نفهمیدم. آیا سیاه است یا خضاب کرده‌اید؟ حضرت فرمودند: پیری زود به سراغ ما آمده؛ این گونه نیست که تو میبینی؛ چرا که حنا و کَتم است. 📚 الإمام الحسين عليه‌السّلام و أصحابه، القزويني ج۱ ص۱۸۸ 📚الحسين عليه‌السّلام في طريقه إلى الشّهادة، الهاشمي، ص۱۲۲ @Maghaatel
▪️ السّلامُ علیکَ یٰا أباعَبدالله ▪️ با توجه به اینکه در آستانه ماه محرم الحرام و ایام عزای سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام قرار گرفته‌ایم، لازم است چند نکته مهم را خدمت اعضای محترم کانال برسانم: 👈 همانگونه که قبلاً وعده داده شده بود، یک کانال موازی صرفاً برای فهرست لینک‌دارِ مقاتل تشکیل داده شده است که ان شاءالله تا قبل از ماه محرم، لینک «کانال فهرست» را در همین کانال قرار می‌دهیم تا عزیزان به راحتی بتوانند به مقاتل و روضه‌های مستند ده شب اول محرم، دسترسیِ موضوعی داشته باشند. 👈 مثلاً اگر شب سوم محرم ، روضه حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها خوانده میشود، یک روز قبل ، فهرست لینک‌دارِ مقاتلی که قبلاً بارگذاری شده به همراه مقاتلی که تازه قرار است در مصیبت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها بارگذاری شود، در کانال قرار داده می‌شود تا عزیزان مداح و منبری، یک روز قبل از جلسه، به صورت کامل و آسان به مقاتل، دسترسی داشته باشند. 👈 از آنجا که غالب پیام‌هایی که در ماه محرم و صفر، در کانال گذاشته می‌شود، مقاتل و مصائب دردناکی است که بر سر آل الله «صلوات الله علیهم اجمعین» آوردند، امید می‌رود تا با حال مناسب و حضور قلب، پیام‌های کانال خوانده شود تا خدای‌ناکرده خواندن مصائب اهلبیت علیهم‌السلام، موجب قساوت قلب و عادی‌انگاری برای ما نشود. 🔻از ساحت قدسیِ حضرت سیدنا و مولانا اباعبدالله الحسین علیه‌السلام عاجزانه می‌خواهیم تا در این ایام پیشرو، توفیق نوکری خالصانه و اشک و بکاء مخلصانه را به ما عنایت بفرماید. @Maghaatel
🔹 اعضای محترم کانال لطف بفرمایند و کانال «معارف و مقاتل آل الله» را به دلسوختگان سیدالشهداء علیه‌السلام خصوصاً دوستان مداح و منبری خود معرفی کنند تا ان شاءالله در این ایام، مورد استفاده آنان نیز قرار بگیرد. 🔻 لینک دعوت به کانال 👇👇👇
◾️ حُرّ، امام حسین علیه‌السلام را تحت فشار می‌گذارد و آن ها را به سمت بیابانی بی آب و علف، سوق می‌دهد ... لشگر حرّ بعد از آنکه به قافله سیدالشهداء علیه‌السلام رسید، قدم به قدم آن قافله را تعقیب می‌کرد، تا آنکه نامه‌اى از ابن زياد ملعون براى حرّ رسید كه در آن چنين نوشته بود: «اما بعد، همان جا كه اين نامه‌ام به دست تو مى رسد، بر حسين عليه‌السّلام و ياران او سخت بگير و او را در بيابانى بی آب و علف فرود آور و حامل اين نامه را مأمور كرده‌ام تا مرا از آنچه انجام مى دهى، آگاه سازد. و السّلام.» 🔻حرّ نامه را خواند و سپس به امام حسين عليه السّلام داد و گفت: «مرا چاره اى از اجراى فرمان امير عبيد اللّه بن زياد نيست .همين جا فرود آى و براى امير بهانه‌اى بر من قرار مده! » امام حسين عليه.السّلام فرمود: «كمى ما را پيشتر ببر تا به اين دهكده غاضريّه (روستایی از نواحى كوفه و نزديك كربلا) كه با ما يك تيررَس فاصله دارد، برسيم.» حرّ گفت: «امير براى من نوشته است، تو را در سرزمين خشك و بى آب فرود آورم و چاره‌اى از اجراى فرمان او نيست.» 📚 اخبار الطوال،دینوری، ص ۲۹۸ ⚡️ "کامل بهایی" این واقعه را این‌گونه نقل می‌کند: حرّ، نامه اى به عبيد اللّه زياد نوشت كه: حسين «عليه‌السلام» رسيد و مى‌گويد: «اگر كوفيان مرا نمى‌خواهند، من به مدینه جدّ خود مى‌روم.» عبيد اللّه لعين در جواب نوشت كه: «او را رها مكن و به موضعى فرود آر كه آب و آبادانى نباشد.» چون نامه برسيد، حرّ به امام حسين عليه‌السّلام داد. امام عليه‌السّلام فرمود: «بگذار تا در اين بیابان ، به جايى نزول كنم كه عيال و اطفال با من‌اند و طاقت تشنگى ندارند.» حرّ گفت: حكم امير اين است كه‌ خواندى... 📚کامل بهایی ج۲ ص۲۷۷ ✍ از «رحمت واسعه» سیدالشهداء علیه‌السلام همین بس که حرّ بن یزید ریاحی، که سیدالشهداء علیه‌السلام و اهل و عیال آن حضرت را اینگونه در تنگنا قرار داد و مسبّب آن شد تا قافله آن حضرت به آب و آبادی نرسند، وقتی‌که ظهر عاشورا پشیمان به محضر مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام رسید، حضرت نه این جُرم بزرگش را به او یادآوری کرد... نه روی خود را از او برگرداند... بلکه جلو آمد و دست مبارکش را به زیر چانه حُر بُرد و فرمود: إرفَع رَأسَکَ یا شیخ! ▪️ای بزرگ‌مرد! سرت را بالا بیاور! @Maghaatel
. ◾️ اللّهمُّ إنّي أَعوذُ بكَ مِنَ الكَربِ و البلاء ... زهير بن قين به سیدالشهداء علیه‌السلام عرضه داشت: همانا جنگ با اين گروه (لشگر هزار نفری حر) در اين ساعت بر ما آسانتر است از جنگيدن با كسانى كه پس از اين به نزد ما خواهند آمد .به جان خودم سوگند، پس از اين، لشكرى به سوى ما آيند كه ما برابرى آنان نتوانيم (پس، اجازه فرما با اينان بجنگيم).» امام حسين عليه السّلام فرمود: «من كسى نيستم كه ابتدا جنگ را شروع کنم.» 🔻زهير بن قين عرض كرد: «يا ابن رسول اللّه! بهتر آن است كه در زمين كربلا فرود آييم و در كنار فرات لشكرگاه كنيم و از زحمت بى آبى در امان باشیم. آن گاه اگر با ما جنگ را شروع کنند با آنها جنگ می کنيم و از خداى متعال استعانت می‌جوئيم.» فَدَمَعَتْ عَیْنَا الْحُسَیْنِ علیه‌السلام ▪️امام حسين عليه السّلام تا اسم «کربلا» را شنيد، اشک در چشمانش حلقه بست و فرمود: اللّهمُّ إنّي أَعوذُ بكَ مِنَ الكَربِ و البلاء... ⚡️در بعضی از منابع به جای کربلا، عَقَر، آمده که نام دیگر کربلا است. در مجموع منابع تاریخی و حدیثی چندين نام دیگر برای کربلا ذکر شده که عبارتند از: نینوی، غاضریه، عَقَر، نواویس، عموراء، طفّ، حائر، شاطئ الفرات و ماریه. 📚الکامل، ابن‌اثیر، ج۳ ص۲۸۳ 📚بحارالانوار ج ۴۴ ص۳۸۱ 📚ناسخ التّواريخ،ج۲ ص ۱۶۶. @Maghaatel
🩸آویزان شدن پیراهن خونین إمام حسین علیه‌السلام از شب اول محرم | سرّ عزاداری دلدادگان سیدالشهداء علیه‌السلام د‌ر شب اول محرم در روایتی امام صادق علیه‌السلام فرمودند: 📋 اِذَا هَلَّ هِلَالُ مُحَرَّمٍ نَشَرَتِ المَلَائِكَةُ ثَوبَ الحُسَينِ علیه‌السلام ▪️هنگامی که هلال ماه محرم دمیده می‌شود، ملائکه پیراهن مبارک امام حسین علیه‌السلام را در عرش آویزان می کنند 📋 وَ هُو مُخرَّقُ مِن ضَربِ السُّيُوفِ وَ مُلَطَّخُ بِالدِّمَاء ▪️در حالی که از ضربه‌های شمشیر پاره پاره شده و به خون آغشته شده است. 📋 فَنَرَاهُ نَحنُ وَ شِيعَتُنَا بِالبَصِيرَةِ وَ لَا بِالبَصَرِ فَاِذًا تَنفَجِرُ دُمُوعُنَا ▪️ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم بصیرت و نه با چشم ظاهر می‌بینیم و پیکر مالک اشک هایمان نیستیم و اشک از دیدگان‌مان سرایز می‌شود. 📚ثمرات الاعواد ج۱ ص۳۷ 📚خصائص الزینبیه ص۸۴ ✍ بازهم پیراهنت از عرش آویزان شده بازهم کل ملائک در غمت گریان شده آمده ماه محرم ماه سوگ عالمین در عزای تو دل عشاق تو ویران شده بازهم شور حسینی گشته در هر جا بپا شهرها وخانه ها بهرت سیه پوشان شده ماه عشق و عاشقی از ره رسیده، بازهم وقت عرض نوکری بر درگه سلطان شده آمده بازار گرم روضه و شور عزا بر دل بیمار شیعه موسم درمان شده عاشقان با اشک کالای غمت را میخرند به به از اشکی که اندر هیئتت ریزان شده بازهم یادآوریِ کربلا و روز خون یاد این ماتم که آنجا پیکرت عریان شده بازهم یادآوری زینب وغم های او بر سر نعش تو گرم ناله و افغان شده در محرم پهن کردی سفره احسان خود ای خوشا آنکس کنار سفره‌ات مهمان شده @Maghaatel
🩸در بارگاه قدس که جای ملال نیست / سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است... در روایتی آمده است: 🥀 هنگامی که ماه محرم فرا می‌رسد درهای غم و اندوه بر همه موجودات باز می‌شود. منادی در بهشت ندا می‌دهد: 📋 ای حوریان بهشتی! تاج هایتان را از سر بردارید و گیسوان را پریشان کنید و جامه‌هان را چاک دهید و زیورآلات را از خود دور کنید که ایّام عزاداری رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله است؛ روز مصیبت علی مرتضی علیه‌السلام است؛ زمان اندوه حسن مجتبی علیه‌السلام و هنگامه ماتم حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها و روز قتل حسین علیه‌السلام شهید کربلاست. 📚 بحر المصائب، ج۲ ص۱۱۲ ✍ از عرش ، از میان حسینیه ی خدا آمد صدای ناله‌ی حیّ علی العزاء جمع ملائکه همه گریان شدند و بعد گفتند تسلیت همه بر ساحت خدا جبریل بال خدمت خود را گشود و گفت یا رب اجازه هست شوم فرش این عزا ؟ آدم ز جنت آمد و ناله کنان نشست در بزم استجابت بی قید هر دعا او که هزار بار به گریه نشسته بود یک یا حسین گفت و همان لحظه شد به پا آری تمام رحمت خود را خدا گرفت گُسترد بر محرّم این اشک و گریه ها آنگاه گفت : روضه بخوان ایها الرسول جانم فدای تشنه لب دشت کربلا روضه تمام گشت ، ولی مادری هنوز آید صدای گریه اش از بین روضه ها این کشته‌ی فتاده به هامون حسین توست این صید دست و پا زده در خون حسین توست @Maghaatel
🩸حرّ ، به قتال سیدالشهدا علیه‌السـلام می‌رود اما مژده بهشت را می‌شنود... در نقل‌ها آمده است: 🥀 وقتی امام حسین علیه السّلام وارد «رهینه» (منزلی در بین مکه تا کوفه) شد و این خبر به گوش ابن زیاد رسید، ابن زیاد ،حر بن یزید را با تعداد هزار نفر سوار به سمت امام حسین علیه السلام فرستاد. حر می‌گوید: 📋 فَلَمَّا خَرَجْتُ مِنْ مَنْزِلِی مُتَوَجِّهاً نَحْوَ الْحُسَیْنِ علیه السلام نُودِیتُ ثَلَاثاً یَا حُرُّ أَبْشِرْ بِالْجَنَّةِ فَالْتَفَتُّ فَلَمْ أَرَ أَحَداً ▪️هنگامی که از منزل خود به سمت امام حسین علیه السلام خارج شدم، سه مرتبه شنیدم منادی می‌گفت: ای حر، مژده باد تو را به بهشت! وقتی متوجه صاحب این ندا شدم کسی را ندیدم. 🥀 با خود گفتم: مادرت به عزایت بنشیند، تو برای جنگ با پسر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم می‌روی و بشارت بهشت به تو داده می‌شود؟! 📚الامالی، صدوق ص۱۵۴ 📚بحارالانوار ج ۴۴ص۳۱۴ ✍ سوارِ گمشده را از میان راه گرفتی چه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی که گفته کشتی نوحی, تو مهربان تر از اویی که حرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بود حسین فاطمه! می‌گفتم اشتباه گرفتی منم خسوف سیاهی که روی برگ دل تو غبار غصه کشیدم و مثل ماه گرفتی من آمدم که تو را با سپاه و تیغ بگیرم مرا به تیر نگاهی تو بی سپاه گرفتی بگو چرا نشوم آب که دست یخ‌زده‌ام را دویدی و نرسیده به خیمه‌گاه گرفتی چنان تبسم گرمی نشانده‌ای به لبانت که از دل نگرانم مجال آه گرفتی رسید زخم سرم تا به دستمال سفیدت تو شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی @maghaatel
🩸اضطراب حضرت سکینه علیهاالسلام از مشاهده لشکر حرّ... از حضرت زینب کبری صلوات‌الله‌علیها نقل است که آن حضرت فرمودند: 🥀 وقتی که سر نیزه های لشکر حرّ برای ما نمایان شد، سکینه را نظاره میکردم که از خوف و ترس چنان بر خود می لرزید که استخوان های او صدا می‌کرد. 🥀 پیش رفتم و به او گفتم: ای نور دیده من! تو را چه شده است؟ او گفت: عمه جان! می ترسم پدرم را شهید کرده و ما را اسیر نمایند! 🥀 ناله اضطراب سکینه به گوش امام حسین علیه‌السلام رسید و حضرت پیش او آمد و فرمود : ای جان پدر! آرام باش و ناله مکن که هنوز وقت گریه و ناله نیست (و ناله ها در پیش داری) ... 📚بحرالمصائب ج٣ص٢١٣ ✍ نمیخواهم که در راه تو سنگ کوچکی باشم به رنگ ترس در چشمان ناز کودکی باشم نمیخواهم که حتی روبرویت اندکی باشم نمیخواهم که بغض خواهرت باشم و اشک دخترت باشم و آه مادرت باشم و در هر سنگری جز سنگرت باشم نمیخواهم که غم باشم و لرزه بر تن اهل حرم باشم ستم باشم ستمگر بودن از من بر نمی آید ستم بر تو از این نوکر نمی آید خلاصه اینکه آقاجان نمیخواهم که حر باشم که حر بودن نیازی دارد آن هم راه را بستن به نوعی دستهای باز شاهنشاه را بستن تو از حر توبه‌اش را میپذیری خوب میدانم که تو نعم الامیری خوب میدانم ولی هرگز نمیخواهم که حر باشم بیاید لشکرم سویت و از گرد سوارانم نشیند خاک بر مویت اگر حر، حر شده چون احترام از مادرت دارد ببین چشم مرا با گفتن یک حرف میبارد فقط یک حرف یک کوچه اگرچه رو سیاهم من و لبریز از گناهم من بگو روز قیامت که نه تنها راه را بر تو نبستم من که در هنگامه ی سینه ی زنی هر شب برایت کوچه وا کردم اگر مغروض هم بودم به زور چادری پاره عزاخانه به پا کردم و گر دستم رسیده کوچه ها را طاق هم بستم دوباره گفتم از کوچه، غلط کردم، نفهمیدم نفهمیدم شبیه مادرت زهرا که سیلی بی هوا خورده یکی از دست نامحرم یکی از کوچه ها خورده که با این جمع هر دفعه یکی سیلی زده زهرا دو تا خورده حسن جا مانده، جاخورده که چادر مشکی مادر چرا انقدر پا خورده @maghaatel
◼️ وقتی که سیدالشهدا علیه‌السلام، به وقت تنهایی و محاصره دشمن، هوای زیارت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌کند... نقل کرده‌اند: پس از آنکه لشکر حرّ، امام حسین علیه‌السلام و اصحاب حضرت را محاصره نمود، شب هنگام هر دو لشکر، در کنار یگدیگر خیمه زدند تا استراحت نمایند. نیمه های شب بود که هر چه در پی سیدالشهدا علیه السلام گشتند، حضرت را پیدا نکردند. خوف و اصطراب عجیبی، به سراغ اهل خیمه آمد. 🔻حضرت زینب سلام الله علیها، علی اکبر علیه السلام را صدا زدند و فرمودند: ای نور دیده من! به دنبال پدرتان بروید که طاقت اهل خیمه دارد به سر می آید. علی اکبر علیه السلام و عده‌ای از اصحاب، در آن شب ظلمانی هر چه در پی سیدالشهدا علیه‌السلام گشتند، حضرت را نیافتند و لاجرم تصمیم برآن گرفتند که تا صبح طلوع نکرده است اهل حرم را از این بیابان به جای امن برده تا اینکه خود را بیابند. وقتی که زینب کبری علیها السلام از این تصمیم مطلع گردید، با ناخن صورت خود را خراشیده و فریاد برآورد: ای برادران! و ای برادرزادگان! قسم به خالق زمین و آسمان که من بی حسین از این مکان به جایی نمیروم و بدون برادرم، زانوانم توان حرکت ندارد... ▪️پس همه زنان و اطفال مشغول ناله و گریه بودند که ناگهان مشاهده نمودند که سیدالشهدا علیه السلام سوار بر ذوالجناح به خیمه ها نزدیک می‌شود. حضرت از ذوالجناح پایین آمدند و اهل خیمه را تسلی دادند و سپس حضرت سکینه را طلبیدند. زینب کبری علیها السلام پیش آمدند و فرمودند: ای برادر! سکینه از دوریِ تو تَب کرده و از حال رفته است. حضرت بالای سر دختر نازنین‌شان حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها حاضر شدند و او را به سینه جسپاندند و تسلی دادند. حضرت سکینه علیهاالسلام عرضه داشت که ای پدرجان! کجا بودید که روی خود را از ما پنهان نمودید؟ 🔻امام علیه السلام فرمودند: چون قبر جدّت امیرالمومنین علی علیه‌السلام نزدیک بود، به زیارت او رفته و بعد از زیارت، با او وداع نمودم. 📚بحرالمصائب ج٣ ص٢٢١ @maghaatel
🩸{ وَالْفَجْرِ } ، { وَ لَیالٍ عَشْرٍ } ... از جناب عطیّه عوفی و إبن عباس و در نَقلی هم از ابن مسعود ( که هر سه نفر از کسانی بوده‌اند که بسیاری از تفاسیر و شأن نزول آیات را از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و امیرالمومنین علیه‌السلام مشافهتاً دریافت کرده‌اند) نقل شده است: 📋 { وَالْفَجْرِ } 👈 هُوَ فَجْرُ أَوَّلِ يَوْمٍ مِنَ المُحرّم 🔻 مراد از { وَالْفَجْرِ } در آیه شریفه، فجر اولین روز از ماه محرم است.(که خدای متعال به آن و ده شب‌ دیگر، قسم خورده است) 📋 { وَ لَیالٍ عَشْرٍ } 👈 هِيَ الْعَشْرُ الْأُوَلُ مِنَ الْمُحَرَّمِ، الَّتِي عَاشِرُهَا يَوْمُ عَاشُورَاءَ. 🔻 مراد از این ده شب، ده شب اول از ماه ماه محرم است که روز دهم آن روز عاشوراست. 📚الجامع لأحکام القرآن،(قرطبی،ق۷)، ج۲۰ ص ۳۸ ✍ این تفسیر و این احتمال به مراتب تقویت شده و خود را بهتر معنا می‌کند، اگر این روایت شریف امام صادق عليه‌السلام به آن ضمیمه کنیم که حضرت فرمودند: سوره فجر را در نمازهای واجب و مستحب خود بخوانید؛ 📜 فَإِنَّهَا سُورَةُ الْحُسَیْنِ علیه‌السلام وَ ارْغَبُوا فِیهَا رَحِمَکُمُ اللَّهُ 🔹زیرا آن سوره حسین علیه‌السّلام است. به آن سوره کمال اشتیاق را داشته باشید، خدا شما را رحمت کند. 📜 ... فَمَنْ أَدْمَنَ قِرَاءَةَ الْفَجْرِ کَانَ مَعَ الْحُسَیْنِ علیه السلام فِی دَرَجَتِهِ فِی الْجَنَّةِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ 🔹... هر که بر خواندن سوره فجر مداومت کند، در بهشت در همان درجه ای که او هست، با إمام حسین علیه‌السّلام خواهد بود. خداوند عزیز و حکیم است. 📚کنز الفوائد، ص ۳۸۶ @Maghaatel
🩸اشک بر مصیبت حضرت مسلم عليه‌السلام، مَحک ایمان هر مؤمن … | رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بر غریب کوفه چنان گریستند که اشک‌شان بر سینه مبارکشان جاری شد … در روایت آمده است: 🥀 روزی امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله پرسیدند: ای رسول الله! آیا شما برادرم عقیل را دوست دارید؟ فرمود: آری والله او را به دو جهت دوست می‌دارم. یکی به خاطر خودش و دیگر به خاطر اینکه ابوطالب او را دوست می‌داشت. 📋 وَ إِنَّ وَلَدَهُ لَمَقْتُولٌ فِی مَحَبَّةِ وَلَدِکَ فَتَدْمَعُ عَلَیْهِ عُیُونُ الْمُؤْمِنِینَ وَ تُصَلِّی عَلَیْهِ الْمَلَائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ ▪️به درستی که فرزند او (مسلم علیه‌السلام) در راه محبت فرزند تو (حسین علیه‌السلام) کشته خواهند شد. دیده‌های مؤمنان بر او خواهد گریست و ملائکه مقرب درگاه حق بر او صلوات خواهند فرستاد. 📋 ثُمَّ بَکَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حَتَّی جَرَتْ دُمُوعُهُ عَلَی صَدْرِهِ ▪️پس رسول خدا صلی الله علیه و آله آنقدر گریستند که اشک چشمان‌شان بر سینه مبارکش جاری شد. 🥀 سپس فرمود: به خدا شکایت می‌کنم از مصائبی که بر اهل بیتم بعد از من خواهد رسید. 📚الامالی،شیخ‌صدوق؛ ص ۷۸ ✍ مسلم که از حسین سلام مکرّرش باید که خواند حضرت عبّاس دیگرش فرموده مدح و منقبتش را به افتخار ثاراللّهی که بوده نبی مدح گسترش ایثار و عزم و غیرت و آزادی و شرف تعظیم می کنند همه در برابرش حیرت برند اهل فضیلت به رتبه‌اش زانو زنند اهل کرامت به محضرش مبهوت گشته آدمیان و فرشتگان از عزّتی که کرده عطا حیّ داورش تعریف کرد و داد خبر از شهادتش با دیدن عقیل همانا پیمبرش این است آن شهید که در یاری حسین تا روز حشر مسجد کوفه ست سنگرش لبّیک او حسین و طوافش به موج خون تکبیرها بلند ز هر زخم پیکرش پیوسته بوی عطر گل نینوا گرفت زآن دسته های نی که عدو ریخت بر سرش سر داد و سر نکرد به جز بر حسین خم ای جان فدای پیکر در خون شناورش بالای دار رفت و همه سربه دارها گل بوسه می زنند به قبر مطهّرش @Maghaatel
🩸دو تعبیر خاصّ از سیدالشهداء علیه‌السلام نسبت به حضرت مسلم عليه‌السلام که حاکی از عظمت مقام آن حضرت در نزد اهلبیت علیهم‌السلام می‌باشد... 🔖 وقتی که سیدالشهداء علیه‌السلام، حضرت مسلم عليه‌السلام را روانه کوفه نمود در نامه‌ای که خطاب به کوفیان نوشت اینگونه از مسلم بن عقیل علیه‌السلام تعبیر نمود: 📜 أَنَا بَاعِثٌ إِلَیْکُمْ أَخِی وَ ابْنَ عَمِّی وَ ثِقَتِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی مُسْلِمَ بْنَ عَقِیلٍ... ▪️من به سمت شما «برادرم» ، «پسرعمویم» و «فرد مورد اطمینان و وزنهٔ سنگین خاندانم» یعنی مسلم بن عقیل را به سمت شما فرستادم... 📚الارشاد،شیخ‌مفید،ص۱۸۷ 🔖 همچنین وقتی که در منزل «زُباله» خبر شهادت مسلم و هانی را برای سیدالشهداء علیه‌السلام آوردند، حضرت ابتدا گریه کردند و سپس رو به فرزندان عقیل نمودند و فرمودند: 📜 لَا خَیْرَ فِی الْعَیْشِ بَعْدَ هَؤُلَاء ▪️بعد از شهادت مسلم و هانی، دیگر خیری در زندگی، نیست... 📚الإرشاد،شیخ‌مفید، ص۲۰۴ ✍ قسمت این بود تا که در کوفه تو علمدار پرچمش باشی اصلاً آنجا تو را فرستاده تا سفیر محرّمش باشی کوفه دارد دروغ می گوید مردم کوفه اهل نیرنگند اولش دست می‌دهند و سپس همه‌ی شهر با تو می‌جنگند عهد و پیمان کوفیان، مسلم! مثل قوم یهود می‌شکند دل نبندی به مردم این شهر بیعت کوفه زود می‌شکند جمعیت آمده است و مسجد پُر به جماعت نماز بر پا کن مطمئن نیستم به این مردم نیتت را بیا فُرادا کن همه‌ی شهر را بگردی نیست یک نفر مردِ مرد در کوفه جز خودت که غریب ماندی، نیست هیچ کس کوچه‌گرد در کوفه مثل هانی یکی دو تا شاید دیگران برق سکه را دیدند به بهای سرت طمع کردند آمدند و تمام جنگیدند اولین روضه‌خوان خودت هستی داری از بوی سیب می‌خوانی روی دارالاماره هم بروی از امام غریب می‌خوانی @Maghaatel
🔘 خوشا به حال آشپزهای مجالس روضه که به إمام سجاد علیه‌السلام اقتدا کرده‌اند... ⚡️ عزادار واقعیِ سیدالشهداء علیه‌السلام، گرما ‌و‌ سرما سرش نمی‌شود... در روایت آمده است:‌ لَمَّا قُتِلَ اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَبِسْنَ نِسَاءَ بَنِي هَاشِمٍ اَلسَّوَادَ وَ اَلْمُسُوحَ وَ كُنَّ لاَ يَشْتَكِينَ مِنْ حَرٍّ وَ لاَ بَرْدٍ ▪️هنگامی که حسین بن علی علیهماالسلام به شهادت رسید، زنان بنی هاشم لباس سیاهِ عزا پوشیدند و مشغول عزا شدند و هنگام عزاداری شکایتی از سرما و گرما نداشتند‌. وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَاالسَّلاَمُ يَعْمَلُ لَهُنَّ اَلطَّعَامَ لِلْمَأْتَمِ ▪️و حضرت‌ علی بن حسین إمام سجاد علیهماالسلام برای آنها غذا آماده می‌کرد تا عزاداری کنند. 📚المحاسن؛ ج۲ ص۴۲۰ @Maghaatel
🩸متمثّل‌شدن رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به هنگام شهادت حضرت مسلم عليه‌السلام … در نقل‌ها آمده است: 🥀 وقتی که حضرت مسلم عليه‌السلام را بالای دارالاماره بردند تا سرش را جدا کنند، آن حضرت شهادتین گفت و منتظر شهادت ایستاد. 🥀 نانجیبی به نام «بَکر» نزدیک آمد و خواست که با خنجر خود آن حضرت را به قتل برساند، شخص مهیب و سیاهی را دید که ایستاده و دندان می‌گزد؛ از صلابت آن شخص، دستش خشک شده و از قتل آن حضرت‌ عاجز ماند. 🥀 خبر به ابن زیاد ملعون رسید او را طلبید و پرسید: چه شده است؟ بکر ملعون شرح ماجرا را گفت. ابن زیاد ملعون تبسّمی کرد و گفت: چون که می‌خواستی بر خلاف عادت عمل کنی به همین خاطر وحشت کرده‌ای و خیالی به نظرت آمده!!! 🥀 پس دیگری را فرستاد؛ وقتی بالای قصر رسید و ارادۀ قتل آن حضرت نمود، تمثال رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را دید و از بیم زَهره‌اش آب شد و به جهنّم واصل شد. 🥀 وقتی که ابن زیاد خبر را شنید، شامی ملعون را که در قساوت قلب مثل خودش بود را فرستاد. پس آن نانجیب بر سر بام آمد.ددر این‌جا بود که حضرت مسلم عليه‌السلام بعد از اقرار به شهادتین و امامت امیرالمؤمنین رو به سمت مدینه کرد و گفت: 📋 السّلام علیك یا أبا عبدالله؛ روحي لَك الفِداء وَ نَفسي لَك الوِقاء! گواه باش که شهید راه تو شدم! 🥀 بعد آن نانجیب سر آن حضرت را از بدن مطهّرش جدا کرده و جسد منوّرش را از بالای قصر به زیر انداخته سر مبارک را نزد ابن زیاد آورد. (البته در مقاتل دیگر آمده است که سر از بدن مطهر حضرت مسلم عليه‌السلام جدا نکرده و آن حضرت را از آن بالا به زمین انداختند) 📚ریاض الشهاده، ج۲ص۴۵ 📚محرق القلوب، ص۲۶۶ 📚بحرالمصائب، ج۳ ص۱۲۱ ✍ بر سر بام گرفتار به صد شیون و آه می‌فرستم چه سلامی به اباعبدلله دست بر سینه شدم‌، رو به بیابانم من تو کجای سفری حیف نمی‌دانم من این لب پاره فقط ذکر تو گفته‌ست زیاد من گرفتار توأم! کور شود ابن زیاد! کوفه شهر پدرت بود ولی حالا نیست غیر بُغض علی از چهره‌شان پیدا نیست کوفیان روی مسافر همه در می‌بندند رسم دارند که خنجر به کمر می‌بندند غم نبینی! دوسه روز است فقط غم دیدم ظهر در دور و برم حرمله را هم دیدم کاش که جای تو با مسلم‌ تو بد بشوند اسب‌ها جای تو از روی تنم رد بشوند کاش تا گودی گودال به زورم ببرند سر من را بِبُرند و به تَنورم ببرند کاش پیراهن من غارت دشمن باشد خیزران جای لبت روی لب من باشد دور تا دورِ منِ زار، غریبه مانده از محبین تو یک اُمّ‌حبیبه مانده نیست جای گذر از کوچه و معبر اصلاً زن و بچه طرف کوفه نیاور اصلاً کاش در کوفه «حمیده» بشود قربانی تا کند از حَرَمت زود بلاگردانی... @Maghaatel
🩸ای پسرعمو! آیا می‌دانی با پسرعمویت چه کردند؟! در نقلی آمده است: 🥀 ... وقتی که از در و دیوار بالا رفتند و با هر چه که داشتند غریب کوفه را از پای انداختند‌، آن حضرت با همان حال خستگی و بدنی پر از جراحت، به دیوار خانه ملعونی تکیه داد که به او «بکر بن حمران» می‌گفتند. 🥀 آن لعین از خانه بیرون آمده ضربتی بر حضرت زد که لب بالای او مجروح شد و دندان ثنایای او شکست؛ در آن لحظه حضرت مسلم عليه‌السلام از خود مأیوس شد و با خود گفت: 🔖 ای مسلم! صد حیف که شربت مرگ نوشیدی و از دیدار امامَت حسین علیه‌السلام بی‌بهره شدی و نتوانستی دوباره ایشان را ملاقات کنی! 🥀 پس رو به سوی مکّه کرد و گفت: 📋 السّلامُ علیکَ یٰا أباعَبدالله، السّلامُ علیكَ یابنَ رسولِ الله، السلامُ علیك یابنَ أمیرالمؤمنین! 📋 یَابنَ عَمّ! أ تَعلَمُ مٰا صَنَعوا بِابنِ عَمّك؟! ▪️ای پسرعمو! آیا می‌دانی که با پسر عمویت چه کردند؟! 🥀 ناگهان سنگ دیگری بر لب مجروح و دندان شکستۀ آن حضرت زدند که خون از دهان مبارکش بر محاسنش جاری شد. 📚بحرالمصائب، ج۳ ص۱۰۸ ✍ تنهاترین غریب! کجایی پسر عمو؟! کشته مرا هوای جدایی پسر عمو زخمی ترین ستاره ی دارالاماره‌ام آماده‌ام برای رهایی پسر عمو فریاد می‌زنم که به اینجا سفر نکن دیگر مرا نمانده صدایی پسر عمو امشب همه فدایی و فردا همه فرار!! در عهد کوفه نیست وفایی پسر عمو از بچه‌های فاطمه فرمان نمی‌برند اینجا اسیر جور و جفایی پسر عمو یک پیر زن به داد دل خسته‌ام رسید بر زخم من رسانده دوایی پسر عمو شرمنده ام از این که نوشتم بیا حسین دارم به لب دعا که نیایی پسر عمو راهی شده دلم به تمنای دیدنت با کاروان کرببلایی پسر عمو بختش بلند آنکه دلش جای عشق توست مسلم ستاره‌ای به بلندای عشق توست @Maghaatel
🩸إمام رضا علیه‌السلام، ده شب اول ماه محرم‌ را مجلس روضه می‌گرفتند ... در نَقلی آمده است: 📋 و کانَ الرِّضا عَلَیْهِ‌السلامُ یَجلِسُ فی کُلِّ عَشرَةٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ کَئیباً حَزیناً و یَعقِدُ مَجلِساً لِلْعَزاءِ و یَجلِسُ نِساءُهُ وَراءَ السِّترِ ▪️سیره حضرت رضا علیه‌السلام بر این بود که در ده روز اول ماه محرم ناراحت و پریشان می‌نشست و مجلس عزا تشکیل می‌داد و زنان پشت پرده می‌نشستند. 📋 و کانَ اِذا دَخَلَ عَلَیْهِ اَحَدٌ مِنَ الشُّعَراءِ یَأمُرُهُ بِالْاِنشادِ عَلیٰ جَدِّهِ الْحسینِ علیه‌السلام ▪️و اگر یکی از شاعران بر او وارد می‌شد، به او می‌فرمود که برای جدش حسین علیه‌السلام مرثیه‌سرایی کند. 📚 ثمرات الاعواد ج١ ص۳۷ ✍ باز این چه شورش است،پریشان شدم حسین ماه محرّم آمد و گریان شدم حسین تا که هلالِ ماه عزایت حلول کرد دل بیقرار و بی سرو سامان شدم حسین @Maghaatel
🩸گفتگوی جگرسوز سیدالشهداء علیه‌السلام با زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به هنگام نزول در سرزمین «کربلا»... سید بن طاووس می‌نویسد: 🥀 وقتی که زینب کبری علیها‌السلام با زنان و دختران از ناقه‌ها پیاده شدند، در گوشه‌ای نشستند که سیدالشهداء علیه‌السلام ابیاتی را با خود زمزمه نمود که خبر از شهادت خود در این سرزمین می‌داد. 🥀 تا صدای این ابیات به گوش زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها رسید، سراسیمه در حالی که لباسش بر روی زمین کشیده می‌شد، از جمع مخدّرات بیرون آمد ‌و به محضر برادر رسید عرضه داشت: 📋 ... یا أخِی! بِأَبِي وَ أُمِّي أتُقتَلُ و أنا أنظُرُ إلَیک؟ ▪️ای برادرم! پدر و مادرم به فدایت! قرار است تو اینجا کشته شوی و‌من نظاره‌گر کشته‌شدنت باشم؟! 📋 فَرُدَّتْ غُصَّتُهُ وَ تَرَقْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ ثُمَّ قَالَ «لَوْ تُرِكَ الْقَطَاةُ لَنَامَ» ▪️در این‌جا که دیگر سیدالشهداء علیه‌السلام نتوانست جلوی گریه خود را بگیرد؛ چشمان مبارکش در اشک غوطه‌ور شد و فرمود: اگر «مرغ قَطا» را به حال خویش رها می‌کردند البته به خواب می‌رفت.(ضرب‌المثل از اینکه این‌ها مرا رها نمی‌کنند) 📋 ... ثُمَّ أَهْوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ وَ خَرَّتْ مَغْشِيَّةً عَلَيْهَا ▪️در این‌جا بود که زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها دست به گریبان خود انداخت و آن را درید و بیهوش بر روی زمین افتاد. 🥀 سیدالشهداء علیه‌السلام از جای برخاستند و آب به صورت خواهر پاشیدند و او را آرام نمودند. 📚لهوف،ص۹۵(با اندکی تفاوت) 📚المنتخب،طریحی،ص۴۲۸ ✍ خیمه بر دوشم ولی من را کجا آورده‌ای وای بر زینب مگو که کربلا آورده‌ای آمدی تا قتلگاهت، تا کنارت دق کنیم؟ آه می‌بینی چه‌ها بر روزِ ما آورده‌ای از میان محملم وافاطمه آورده‌ام از میان قافله واغُربتا آورده‌ای مادرم را در پیِ خود موپرشان کرده‌ای خواهرت را در زمینی آشنا آورده‌ای سایه‌ام را چشم نامحرم ندیده بازگرد اهلِ خود را پیش جمعی بی حیا آورده‌ای گَه به اکبر خیره‌ای گاهی به قاسم ، گاه من…. وای فهمیدم چرا چندین عبا آورده‌ای بازگرد آقا مدینه تا نبینم با عبا… پیکری را اِرباً اِربا… نخ نما… آورده‌ای هم مغیلان است هم تیغ است هم شن‌های داغ مرحمی آیا برای زخم پا آورده‌ای؟ از چه می‌پرسی عزیزم چند معجر پیش ماست ؟ چند پیراهن برای بچه‌ها آورده‌ای ؟ گفتی از زخمِ هزار و نهصد و پنجاه تیغ ای زبانم لال آقا بوریا آورده‌ای حرمله آنجاست خولی هست با شمر و سنان من که هیچ اما رُبابت را چرا آورده‌ای …. @Maghaatel