eitaa logo
معارف و مقاتل آلُ الله
10.6هزار دنبال‌کننده
3 عکس
10 ویدیو
1 فایل
✅فضائل 📜تاریخ‌ 🩸مقاتل اهل‌البیت علیهم‌السلام 📚همه مطالب با ذکر منابع📚 🔻خادم کانال: @jaanamhosein (پژوهشگر در حوزهٔ حدیث و مقتل - قم مقدسه) ⚫ کانال فهرست مقاتل👈 @Maghaatel2 📌همین کانال در تلگرام👈 https://t.me/maghaatel
مشاهده در ایتا
دانلود
🩸دندانی را که از دهان مبارک امام باقر علیه‌السلام افتاده بود، همراه آن حضرت دفن کردند ... به روایت کتاب شریف «کافی»: 🥀 یکی از دندان‌های مبارک امام باقر علیه‌السلام افتاد؛ حضرت‌ آن را در دست گرفته و خدا را ستایش نمودند و به فرزندشان إمام صادق علیه‌السلام فرمودند: 🔖 وقتی من از دنیا رفتم این دندان را هم با من دفن کن! پس از مدتی دندان دیگری کنده شد، باز آن دندان را در دست گرفته و فرمودند: 📋 الْحَمْدُ لِلَّهِ؛ یَا جَعْفَرُ إِذَا مِتُّ فَادْفِنْهُ مَعِی ▪️الحمدلله؛ ای جعفر! وقتی من از دنیا رفتم آن را با من دفن کن! 📚الکافی، ج۳ ص۲۶۲ ✍ آری سنّت اینگونه است که همه اعضا بدن امام معصوم، با بدن مطهرش دفن شود ... اما امان از لحظه‌ای که امام سجاد علیه‌السلام مشغول جمع کردن اعضاء قطعه قطعه شده پیکر پدرش سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه بود ... تا جایی که مقاتل نوشته‌اند: «حتی امام سجاد علیه‌السلام انگشت مبارک آن حضرت را که بَجدَل ملعون قطع کرده بود، به همراه آن حضرت دفن نمودند.» 📚سحاب رحمت،یزدی، ص۶۵۳ 📝 تن ها به روی خاک مانده، سر نمانده چیزی به غیر از خاک و خاکستر نمانده جسم جوانان بنی هاشم به خاک است لشکر نمانده، ساقی لشکر نمانده زیباترین پروانه در گودال مانده پروانه‌ای که در تن او پر نمانده تقصیر قلب سنگ نیزه دارها شد حالا کنار او اگر خواهر نمانده آقا رسید و دید از نزدیک انگار انگشت آقا نیست، انگشتر نمانده! گفتند با گریه که آقا جز حصیری چیزی برای دفن این بی سر نمانده پیچید پیکر را میان بوریا و فرمود آقا: چیزی از پیکر نمانده؟! @Maghaatel
هدایت شده از فهرست مقاتل
◾️ فهرست لینک‌دارِ مصائب و مقاتل مرتبط با امام باقر علیه‌السلام دندانی را که از دهان مبارک امام باقر علیه‌السلام افتاده بود، همراه آن حضرت دفن کردند ... «زهر» با بدن مبارک امام باقر علیه‌السلام چه کرد ؟!هشامِ ملعون، سه روز امام باقر علیه‌السلام را پُشت درهای قصر خود، معطّل نگه‌داشت...امان از «شام» که یک‌بار دیگر «طعنه و آزار» ، «خرابه و حبس» و «گرسنگی و تشنگی» را برای امام باقر علیه‌السلام تکرار کرد... ای پسرم! یک چراغ بر سر قبرم روشن کن!برای من ده سال در مِنا روضه بخوانید ...در سه جامه، بدن مطهر امام باقر علیه‌السلام کفن‌ شد امّا ...ذکر دائم إمام باقر‌ علیه‌السلام، «مصائب شهر شام» بود...آن «زین»، دائماً در پیش چشم ما آویخته است....جدّ مرا اینگونه کشتند ...ملاقات إمام باقر علیه‌السلام با حضرت‌ سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه ...بشارت امام باقر‌ علیه‌السلام به اهل روضه: « این روضه‌ها و گریه‌ها، شما را به هم‌نشینی با سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه می‌رساند! » @Maghaatel2
. سلام علیکم ، اَعظَمَ اللهُ اُجورَکم ➖ دوستان می‌تواند فهرست لینک‌دارِ بالا 👆 را برای عاشقان و دلسوختگان غمِ حضرت‌ باقرالعلوم علیه‌السلام، «» کنند تا در این ایام، دل‌های بیشتری هم‌غصّه با غصّه‌های حضرت بقیة الله الأعظم ارواحنافداه بشود. ➖ ضمناً اگر عزیزان تمایل دارند مثل فهرست بالا، به فهرست لینک‌دارِ مصائب ، و مصائب و مقاتل دسترسی داشته باشند، به کانال فهرست مقاتل مراجعه فرمایند. 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3209822579C0f720607da .
🔰 گفتی که فلَک دور حرَم می‌گردد دور سر اصحاب کرَم می‌گردد این خانه که مشغول طوافش هستید گِرد پدر و برادرم می‌گردد... در نقلی آمده است: 🔖 در سال ۶۰ هجري قمري «يوم‌التَرويه» روز هشتم ماه ذي الحجة، حضرت اباالفضل العبّاس عليه‌السلام با اذن امام حسین «صلوات‌الله‌علیه» بر فراز بام كعبه رفت و خطبه‌ای نوراني و سرشار از معارف را با صوت علوي قرائت نمود که در فرازی از آن خطبه چنین فرمود: 📋 وَ لَوْلا حِكَمُ اللهِ الْجَلِيَّةِ وَ اَسْرارُهُ الْعَلِيَّةِ وَ اخْتِبارُهُ الْبَريَّهُ، لَطارَ الْبَيْتُ اِلَيْهِ قَبْلَ اَنْ يَمْشي لَدَيْهِ، 🔹اگر حكمت الهي آشكار نمی‌شد و اسرار بلند مرتبه خداوند هويدا نمی‌گشت و اين كعبه براي امتحان مردم نبود، هر آينه قبل از آنكه امام به طواف بيايد، كعبه به سوي امام حسین علیه‌السلام پرواز مي‌كرد و دور سر او می‌گردید! 📋 قَدْ اسْتَلَمَ النَّاسُ الحَجَرَ وَ الْحَجَرُ يَسْتَلِمُ يَدَيْهِ 🔹به تحقيق مردم استلام حجرالاسود مي‌كنند (دست خود را به حجر مي‌كِشند و حجر را مي‌بوسد) ولي حجرالاسود دست امام را مي‌بوسد و استلام مي‌نمايد. 📚مناقب سادة الکرام، سید عین‌العارفین هندی، نسخه خطی (به نقل از کتاب خطیب کعبه) @maghaatel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸برسانید به مولایم حسین «صلوات‌الله‌علیه» تا که برگردد … در نقل‌ها آمده است: 🥀 حضرت‌ مسلم عليه‌السلام وصایایی را به عمر بن سعد ملعون، نمود و در آخر فرمود: 📋 و الثّالثة و هِیَ العُظمى و الحاجةُ الكُبرى أنْ تَكتُبَ إلى سيّدي الح‍ُسين بن علي علیهماالسلام ▪️وصیت سوم که بزرگترین وصیت و مهمترین حاجت من بوَد، این است که نامه‌ای به خدمت مولایم حسین «صلوات‌الله‌علیه» بفرستی! 📋 بأنْ لا يَصِلَ إلىٰ أرضِكم و لايَقرُبَ بِلادٕكم فَيُصبُهُ ما أصابَني، فَقَد صُنِعَ بي ما لَم يُصنَع بأحَدٍ قَطّ مِثلُه. ▪️تا که از راه کوفه بازگردد و به این شهر و دیار شما دیگر نیاید؛ تا این بلاهایی که بر سر من آوردید، دیگر بر سر او‌ نیاید! چرا که در این شهر، با من کاری کردند که تا به حال با احدی چنین نکرده بودند! 🥀 زیرا که خبر رسیده که آن حضرت با مخدّرات و اولاد خود به سمت عراق حرکت فرموده است؛ اگر در این شهر آید، همانند من گرفتار خدعه و ستم اهل کوفه خواهد گردید. 📚المصرع الشین، سید ابن طاووس،ص۱۳۴ ✍ همراه خود نیاور، ای شاه زیورآلات این‌ها به خانواده، دادند قول سوغات شب تا سحر نشستم زانو بغل گرفتم اى واى از این خیالات، اى واى از این خیالات ...کوفه میا حسین جان... کوفه وفا ندارد می‌سوخت نامه‌ی من از سوز این عبارات ...هجده هزار نامه... هجده هزار نیزه تفریط پشت تفریط، افراط پشت افراط نامسلمین کوفه، با مُسلمت چه کردند خوب است تازه اینجا... وای از بلاد شامات ای وای از زنی که در ازدحام باشد من رد شدم خلاصه از کوچه با مکافات با عفت رباب و حجب و حیای زینب دارند کوچه‌ها و بازارها منافات با دست بسته وقتی افتادم از بلندی گفتم عزیز زهرا، قربان قد و بالات برعکس از قناره...، عکس مرا کشیدند طفلان شهر کوفه در دفتر مجازات باشد قرار بعدی دروازه‌ی همین شهر آنجا که رأس ما با هم می‌کند ملاقات @Maghaatel
🩸آه یا اباعبدالله … چقدر مشتاق دیدارت هستم … در نقلی آمده است: 🥀 ابن زیاد ملعون دستور داد تا که حضرت مسلم عليه‌السلام را بر بالای دارالأماره ببرند و از آن بالا بر زمین بیاندازند. 📋 فَلَمّا صَعَدوا بِه، اَقبَلَ بِوَجهِهِ الکریمِ اِلیٰ نَحوِ الحُسین علیه‌السلام و قال : السّلامُ علیکَ یا اباعبدالله هٰذا الفراقُ مَتیٰ یَکونُ المُلتَقیٰ ▪️وقتی که آن حضرت را بر بالای دارالأماره بردند، روی مبارک خود را به طرف سیدالشهداء علیه‌السلام نمود و فرمود: السّلامُ علیکَ یا اباعبدالله! اینجا دیگر فراق بین من و توست؟! دیدار مجدد ، کی به سر می‌رسد ؟! 📚الملهوف علی قتلاء الطفوف، مقتل کبیر ابومخنف،نسخه خطی، ص ۱۴ 🔖 مرحوم‌ سید بن طاووس نقل می‌کند: 🥀 حضرت مسلم عليه‌السلام از آن مأموری که آن حضرت را به بالای دارالاماره برده بود، درخواست نمود تا دو رکعت نماز بخواند، اما آن نانجیب اجازه خواندن نماز را هم به آن حضرت نداد. 📋 فَعِندَ ذلكَ بَكیٰ مُسلِمُ بن عَقيل تَأسّفاً لِمُفارِقَة الحُسين علیه‌السلام ثُمّ نادىٰ: واشَوقاه إليكَ يا أباعَبدالله! ▪️در این هنگام مسلم بن عقیل علیه‌السلام از افسوسی که به جهت مفارفت از امام حسین علیه‌السلام داشت، به گریه افتاد و سپس فریاد برآورد: آه یا اباعبدالله … چقدر مشتاق دیدارت هستم … 📚المصرع الشین فی قتل الحسین، سید ابن طاووس،ص۱۳۵ ✍ نمی‌دانم کجایی؟! ای که از بی‌راهه می‌آیی همین اندازه می‌دانم که با شش‌ماهه می‌آیی سرِ دارالاماره جان تو جانی ندارم که تماشایی شدم حالا که دندانی ندارم که اگرچه کوچه کوچه گریه‌ها بر خواهرت کردم ولی امروز چندین بار یادِ مادرت کردم همینکه ریختند از در به راه شعله‌ور رفتم اگرچه طوعه بود اما خودم در پشتِ در رفتم نه شعله خاک هم بر چادرش دیگر نخورد آقا خدا را شُکر در کوفه به رویش در نخورد آقا خبر داری به سنگِ کوچه‌های تنگ می‌خوردم کشیده می‌شدم هربار و بر هر سنگ می‌خوردم سرِ زنجیر در پایم طنابی هم به دستانم غلاف و تیغ و تیر و نیزه بود و سنگ و دندانم کسی بر پهلوی من زد که خون کرده دهانم را نوازش‌های یک چکمه شکسته استخوانم را من از بالای گودالی به شدت بر زمین خوردم توان از بازویم بُرد و به صورت بر زمین خوردم از آن گودالِ خون تا این بلندی راه بسیار است کشیدن‌های زخمی روی صدها پله دشواراست نه فکرِ دختران خود که فکر دخترت بودم همین امروز چندیدن بار یادِ مادرت بودم... @Maghaatel
🩸جنازه مطهر حضرت مسلم عليه‌السلام را ابتدا در بازار کشاندند، سپس به صورت واژگون در بازار قصاب‌ها به دار آویختند … در نقل‌ها آمده است: 📋 ثُمّ إنَّهم أخَذُوا مُسلماً و هانیًا يَسحَبُونَهما في الأسواق، ▪️وقتی که حضرت مسلم و حضرت هانی علیهماالسلام به شهادت رسیدند، مأموران ابن زیاد ملعون، جنازه مطهر آن دو را گرفتند و در بازار می‌کشاندند. 📚المنتخب،ص۴۲۸ 📚الدّمعة السّاكبة، ج۴ص۲۲۴ 📚نفس المهموم،ص۱۲۱ 🔖 در وصف جنازه مطهر حضرت مسلم و حضرت هانی علیهماالسلام، اینگونه نقل کرده‌اند: 📋 مَصلوبَين مُنَكّسَين في سُوقِ القَصّابين. ▪️ جنازه مطهر آن دو شهید را به صورت واژگون در بازار قصاب‌ها به دار آویختند. 📚الفتوح، ج ۵ ص۱۱۰ 📚مقتل الحسين علیه‌السلام،خوارزمي،ج۱ ص۲۱۵ ✍ تنِ بى‌سر شده چون بي‌کس و بى‌يار شود بازىِ دست اراذل سر بازار شود ترسم اين است بلايى که سر من آمد بين گودال سر جسم تو تکرار شود پوشيه چادر خلخال النگو معجر همه را کوفه‌ی نامرد خريدار شود سنگ از بام کُنَد کار عمود آهن همه سرها به خدا مثل علمدار شود سر هر کوچه کمى از بدنم ريخته است خاکِ راه پسر حيدر کرار شود سر بر نيزه و سنگ و چقدر چشم‌چران دختران فاطمه بد جور گرفتار شود سر دروازه حسين منتظرت ميمانم تا که اى نيزه نشين لحظه‌ی ديدار شود حنجر پاره شده ارثيه‌ی پهلو شد نوک نيزه اثرش چون نوک مسمار شود @Maghaatel
🩸عزاداری حیوانات در پی شهادت حضرت مسلم عليه‌السلام … در نقلی آمده است: 🥀 شخصی به نام راشد گوید: از مکه همراه امام حسین صلوات‌اللّه‌علیه بودم؛ عجایب عجیبی از ایشان دیدم. وقتی حضرت به «قطفطانیه» رسید، در این اثنا دیدم شیری درنده با نهایت هیبت آمد. 🥀 حضرت با او سخن گفت و احوال مردم کوفه را از او پرسید. شیر عرضه داشت: شمشیر های آنها علیه شماست!حضرت فرمودند: حکومت کوفه با کیست؟شیر گفت: با ابن زیاد ملعون! 🥀 سپس شیر گفت: ای مولای ما ! آن ولدالزنا ، پسرعمویت حضرت مسلم عليه‌السلام را به شهادت رسانده ! دل های ما حیوانات از شهادت مسلم بن عقیل سوزناک است و ما حیوانات عزای حضرت مسلم عليه‌السلام را گرفته‌ایم. 📚هدیة الذاکرین،نسخه خطی،ص۱۷۴ @Maghaatel
🩸وقتی‌که سر مطهر سیدالشهداء «صلوات‌الله‌علیه» در شام، در برابر سر حضرت مسلم عليه‌السلام قرار می‌گیرد … در نقلی آمده است: 🥀 در نزدیکی قصر یزید ملعون ، سر مسلم بن عقیل علیه‌السلام را از یک بلندی آویزان کرده بودند و سر مقدس امام حسین صلوات‌الله‌علیه را هم بالای نیزه قرار داده و از آنجا عبور می‌دادند؛ 🥀 به محض اینکه این دو سر مقابل هم قرار گرفتند، هر دو مشغول به ذکر مصائب یکدیگر شدند. 📚 تکلّم امام حسین علیه‌السلام از ناحیه سر مقدس،فلسفی، ص۱۰۴ (به نقل از مقتل خطی سرور المؤمنین) 🖇 تواریخ متعددی نقل کرده‌اند که ابن زیاد ملعون، سر حضرت مسلم عليه‌السلام را برای یزید لعین فرستاد. 📚الأخبار الطّوال،ص۲۴۲ 📚تاريخ طبری،ج۵ ص۳۸۰ 📚مقتل الحسين عليه‌السّلام، مقرم،ص۱۹۰ ✍ در کوچه وقتی سنگ‌ها بر صورتم خورد خیلی برای خواهر تو گریه کردم در ازدحام کوچه‌های کوفه یادِ اهل و عیالِ مضطر تو گریه کردم تا مادران را در برِ اطفال دیدم یاد رباب و اصغر تو گریه کردم وقت اذان ظهر دلتنگ تو بودم یاد اذان اکبر تو گریه کردم گفتم به طوعه که نرو در پشت آن دَر با روضه‌های مادر تو گریه کردم تا کاخ آن ملعون مرا با زجر بردند مردانه پای دختر تو گریه کردم در زیر لب گفتم به قربان سر تو از بام اینجا بر سرِ تو گریه کردم اینجا میا که آب هم فکر لبت نیست لب‌تشنه یاد حنجر تو گریه کردم @Maghaatel
هدایت شده از فهرست مقاتل
◾️فهرست لینک‌دارِ مقاتل مرتبط با حضرت مسلم علیه‌السلاماشک بر مصیبتِ حضرت مسلم عليه‌السلام، مَحک ایمان هر مؤمن | گریه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بر مصائب غریب کوفه...ترحُّم سیدالشهداء علیه‌السلام به حمیده دختر مسلم بعد از شهادت پدرش | گریز به روضه مستند حضرت سکینه علیهاالسلام در غروب عاشوراگریه حضرت مسلم، به هنگام محاصره، برای سیدالشهداء علیه‌السلام و اهل و عیال آن حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام در خواب، بشارت شهادت را به حضرت مسلم می‌دهد...سنگ و آتش به درون خانه طوعه انداختند و اینگونه حضرت مسلم را از خانه بیرون کشیدند | گریز به روضه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیهاپناه آوردن حضرت مسلم علیه‌السلام به خانه طوعه | جملهٔ غریبانه حضرت مسلم به طوعه به فدای آن سفیری که مقدّر بود مثل مولایش با کام عطشان به شهادت برسد...من امیری غیر از مولایم حسین بن علی علیهماالسلام، ندارم...برسانید به مولایم حسین «صلوات‌الله‌علیه» تا که برگردد …آه یا اباعبدالله … چقدر مشتاق دیدارت هستم …جنازه مطهر حضرت مسلم عليه‌السلام را ابتدا در بازار کشاندند، سپس به صورت واژگون در بازار قصاب‌ها به دار آویختند …عزاداری حیوانات در پی شهادت حضرت مسلم عليه‌السلام …وقتی‌که سر مطهر سیدالشهداء «صلوات‌الله‌علیه» در شام، در برابر سر حضرت مسلم عليه‌السلام قرار می‌گیرد …اشک بر مصیبتِ حضرت مسلم عليه‌السلام، محک ایمان هر مؤمن...دو تعبیر والا از إمام حسین علیه‌السلام نسبت به حضرت مسلم عليه‌السلام... @Maghaatel
🩸فرازی بسیار لطیف و پُر معنا ، در زیارت‌نامه حضرت‌ مولانا اباعبدالله الحسین «صلوات‌الله‌علیه» در روز «عرفه» ... در یکی از فرازهای زیارت‌نامه سیدالشهداء علیه‌السلام که در روز عرفه وارد شده است، خطاب به آن حضرت، عرضه می‌داریم: 📋 ... فَالنَّفْسُ غَیْرُ رَاضِیَةٍ بِفِرَاقِکَ 🔻این دل، هیچ‌گاه به فراق و دوری از شما (و دوری از زیارت‌تان)، راضی نمی‌شود! 📋 وَ لَا شَاکَّةٍ فِی حَیَاتِکَ 🔻اما با این حال، هنوز هم در حیات‌تان ذره‌ای شک ندارم! (‌و یقین دارم که حال زار مرا در فراق خودتان، خوب می‌بینید!) 📚مصباح الزائر ص۱۱۴ 📚مزار الشهید ص۵۴ ✍ من و جدایی خون خدا، خدا نکند من و ندیدن کرب و بلا خدا نکند بدون کرب و بلا خوب نیست درد و بلا از اینکه بی تو شوم مبتلا خدا نکند گناه کارم و مهر تو را به دل دارم من و محبت غیر شما خدا نکند برای اشک محرم دعا کنم یک سال من و نبودن اهل بکاء خدا نکند تمام عمر به عشق تو زندگی کردم که محشر از تو نباشم جدا، خدا نکند بهشت هم به وجود تو دلربا زیباست بهشت بی گل روی شما خدا نکند @Maghaatel
🩸گویا گرگ‌های بیابان را دارم می‌بینم که چگونه بند بند جسمم را إرباً إربا می‌کنند … در نقل‌ها آمده است: 📍چون‌که سیدالشهداء «صلوات‌الله‌علیه» از مکه تصميم رفتن به عراق را گرفت، به سخنرانى ايستاد و فرمود: 🔖 «ستايش»، از آنِ خداست. هر چه خدا بخواهد [همان می‌شود] و هيچ نيرويى جز از جانب خدا نيست. درود خدا بر پيامبرش باد! 📖 قلّاده مرگ براى فرزندان آدم، چونان گردنبند بر گردن دختر جوان است [ و حتمى است ] و اشتياقى فراوان به ديدار گذشتگانم دارم، مانند اشتياق يعقوب به يوسف. 📋 وَ خُیِّرَ لِی مَصْرَعٌ أَنَا لَاقِیهِ کَأَنِّی بِأَوْصَالِی یَتَقَطَّعُهَا عَسَلَانُ الْفَلَوَاتِ بَیْنَ النَّوَاوِیسِ وَ کَرْبَلَاءَ فَیَمْلَأْنَ مِنِّی أَکْرَاشاً جُوفاً وَ أَجْرِبَةً سُغْباً 👈 برايم «قتلگاهى» انتخاب شده كه به ملاقات آن (گودال) دارم می‌روم! گويا به بند بند جسمم مى‌نگرم كه درندگان بيابان‌ها (کنایه از حرامیان لشکر عمر بن سعد) ، آنها را ميان نَواويس (قبرستان متروکه مسیحی‌ها در نزدیکی نینوا) و كربلا، از هم جدا مى‌كنند و شكمبه‌هاى تُهی و مشک‌های خالی خود را از آن انباشته می‌کنند. 🔖 هيچ چاره‌اى از روزی (سرنوشتى) كه (در لوح الهی) نوشته شده، نيست. خشنودى خدا، خشنودىِ ما اهلبیت است. بر بلاهايش صبر مى‌كنيم و [خدا] پاداش صابران را به ما مى‌دهد. 🗯 پاره هاى تن پيامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از او جدا نيستند ؛ بلكه آنان در بهشت‌بَرين، جمع خواهند شد و چشم رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به آنان روشن خواهد گرديد و وعده او درباره آنان، عملى خواهد گشت. 📋 مَن كانَ باذِلاً فينا مُهجَتَهُ، ومُوَطِّنا عَلى لِقاءِ اللّهِ نَفسَهُ، فَليَرحَل مَعَنا ؛ فَإِنّي راحِلٌ مُصبِحا إن شاءَ اللّهُ. 🔻هر كه جانش را در راه ما مى‌بخشد و خود را براى ملاقات با خدا آماده كرده، با ما سفر كند. به راستى كه من فردا، به خواست خدا، حركت مى‌كنم. 📚لهوف، ص ۵۲ 📚کشف الغمّه، ص۵۲ ✍ ای کاش ماجرای بیابان دروغ بود این حرف های مرثیه‌خوانان دروغ بود! ای کاش این روایت پُر غم سند نداشت بر نیزه ها نشاندن قرآن دروغ بود ای کاش گرگِ تاخته بر یوسف حجاز مانند گرگ قصهٔ کنعان دروغ بود! حیف از شکوفه‌ها و دریغ از بهار، کاش برجان باغ، داغ زمستان دروغ بود ... @Maghaatel
🔰 قبول فرمود به گونه‌ای در این دنیا ظاهر بشود تا که ما توان دیدن جلوهٔ بی‌مثالش را داشته باشیم … در ذیل روایتی نورانی، آقا موسی بن جعفر علیهماالسلام فرمودند: 📋 ... ظَاهِرُهُمَا بَشَریةٌ وَ بَاطِنُهُمَا لَاهُوتِیةٌ، ظَهَرَا لِلْخَلْقِ عَلَى هَیاكِلِ النَّاسُوتِیةِ حَتَّى یُطِیقُوا رُؤْیتَهُمَا 🔻رسول‌‌الله و امیرالمومنین «صلوات الله علیهما و آلهما» ظاهرشان بَشَری است؛ در حالی که باطنشان لاهوتی است. برای مخلوقات با هیکل‌های ناسوتی (هم‌شکل با دیگر انسان‌ها) ظاهر شدند تا که آنها طاقت رؤیت و دیدنشان را داشته باشند. 📚تأویل الآیات،ص۳۹۴ 📚تفسیر كنز الدقائق،ج۹،ص۵۱۸ ✍ دنیا علی نداشت اگر، آبرو نداشت دنیا مدام، شُکر چنین آبرو کند خلقت به روی دست، علی را گرفت و گفت: دست کسی نظیرش اگر هست رو کند! @Maghaatel
🔰 ای مولای‌من! من چگونه شما را ستایش کنم؟! من که جای خود …؛ زبان وصف‌کنندگان از توصیف شما عاجز است … مرحوم إبن‌مشهدی در کتاب شریف «المزار الکبیر» زیارتنامه‌ای را برای امیرالمؤمنین «صلوات‌الله‌علیه» نقل می‌کند که بسیار معارف والا و منحصر به فردی در آن اشاره شده است ... 🔖 در فرازی از آن زیارت‌نامه خطاب به امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام این‌چنین عرضه می‌داریم: 📋 ...كَلَّ يَا مَوْلَايَ عَنْ نَعْتِكَ أَفْهَامُ النَّاعِتِينَ، وَ عَجَزَ عَنْ وَصْفِكَ لِسَانُ الْوَاصِفِينَ، لِسَبْقِكَ‏ بِالْفَضْلِ‏ الْبَرَايَا، وَ عِلْمِكَ بِالنُّورِ وَ الْخَفَايَا، 🔻ای سروَرم! اندیشه ها و خِردهای مدح‌کنندگان از توصیف شما ملول و ناتوانند و زبان وصف‌کنندگان از وصف شما به سبب برتری‌تان بر خلائق و به سبب علم‌تان به «نور» و مخفیّات از امور، لال است. 📋 فَأَنْتَ الْأَوَّلُ الْفَاتِحُ بِالتَّسْبِيحِ حَتَّى سَبَّحَ لَكَ الْمُسَبِّحُونَ، وَ الْآخِرُ الْخَاتِمُ بِالتَّمْجِيدِ حَتَّى مَجَّدَ بِوَصْفِكَ الْمُمَجِّدُونَ. 🔻پس شما اولین گشاینده تسبیح خداوند هستید تا اینکه تسبیح کنندگان برای شما تسبیح گفتند؛ و شما آخرین ختم‌دهندگان به ستایش و بزرگداشت آفرینش هستید! تا اینکه تکریم‌کنندگان، وصف شما را تکریم و تمجید کرده‌اند. 📋 كَيْفَ أَصِفُ يَا مَوْلَايَ حُسْنَ ثَنَائِكَ، أَمْ أُحْصِي جَمِيلَ بَلَائِكَ؟! 🔻 ای سروَرم! من کجا می‌توانم به حقیقتِ ستایشِ نیکوی شما برسم! یا کجا می‌توانم نعمت‌هایی را که شما به من ارزانی داشته‌اید، برشمارم! 📚المزار الكبير ،ج۱ ص۳۰۲ ✍ هزار مرتبه شُستم دهان به مشک و گلاب هنوز نام تو بردن کمال بی‌ادبی است ... @Maghaatel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸ای عهده‌دارِ مردم بی‌دست و پا، حسین ... در نقلی آمده است که امام جواد علیه‌السلام فرمودند: 📖 بعد از آنکه خدای متعال در عالم ذرّ، جمیع ذرّات و مُمکنات را از خلق اوّلین و آخرین خود آفرید و بر حسب قابلیت آنچه را که خواستند و طلب نمودند، از سعادت و شقاوت به ایشان داد و در لوح محفوظ ثبت نمود، ندا آمد به خلق الله از انبیاء و اوصیاء و ملائکه و جنّ و انس و غیر اینها که: 🗯 بدانید و آگاه باشید که امّتی بهتر از امّت پیغمبر آخرالزّمان ایجاد ننموده‌ایم و این امّت مرحومه، معصیت ما را به جا می‌آورند که مستحق عذاب جهنّم می‌شوند؛د آیا در میان این خلق کسی هست که ایشان را از ما بخرد و شفاعت کند‌؟ 🔖 اَحَدی جواب نداد. دفعۀ دوم ندا آمد، کسی جواب نداد. دفعۀ سوم ندای عظیمی آمد:دای خلق اوّلین و آخرین ! ای انبیاء و اوصیاء و شهداء و صالحین و ملائکه و جنّ و انس! آیا در میان شما کسی هست که این امّت مرحومه را بخرد و از عذاب جهنّم خلاص نماید؟! 📍ناگاه در میان خلق الله، گلگون کفن عرصۀ بلاء حضرت ابا عبدالله الحسین علی‌ السّلام در جواب حضرت پروردگار فرمود: 📜 لَبَّیکَ أللهُمَّ إنّي أشتَرِیهِم وَ أُشَفِّعُهُم ▪️خدایا ! من خودم آن ها را می‌خرم و شفاعت می‌کنم! 📖 پس ندا آمد که یا حسین! به چه چیز می‌خری ایشان را و شفاعت می‌کنی!؟ سیدالشهدا علیه‌السـلام فرمود: 📋 بِمَا هُو أحَبّ إلَیکَ ▪️ به هر چیزی که محبوب تر است در نزد تو! 📝 پس ندا آمد: ای حسین! هیچ چیز در نزد ما ، از «جان» عزیزتر نیست؛ اگر راضی می‌شوی که آن را فدا نمائی، ما ایشان را به تو می بخشیم! گویا عرض کرد: بارالها! راضی شدم. 🖇 پس به روایتی ندا آمد: یاحسین ! به کشته شدن تو در راه رضای ما، مردان ایشان را خریدی و شفاعت می‌کنی؛ اما زنان ایشان را به چه چیز می‌خری؟ 🔖 اباعبدالله عليه‌السلام‌ فرمود: به زنان و دختران خود، که ایشان اسیر شوند و شهر به شهر و دیار به دیار گردانیده شوند؛به امید آنکه زنان امت جدّم در قیامت آمرزیده شوند. 📍پس ندائی آمد: جوانان ایشان را به چه چیز می‌خری و شفاعت می‌کنی؟! او فرمود:به اینکه جوانانم در برابرم کشته شوند مانند علی اکبر و عباس و قاسم و عبدالله علیهم‌السّلام. 📄 پس ندا آمد: یاحسین! اگرچه اطفال امّت گناهی ندارند لکن ایشان را به چه چیز می‌خری و شفاعت می‌کنی؟او فرمود: 📜 یَارَبِّ ! بِذِبح أطفَالي عَطشَاناً ▪️ ای پروردگار به ذبح‌شدن اطفال من با کام عطشان! 🥀 و بالجمله آنچه عهد و پیمان گرفته شد، ملائکه همه را نوشته در دفاتر ثبت نمودند. 📚انوار الشهاده فی مصائب عترة الطاهرة علیهم‌السلام، یزدی،ص ۴۹ ✍ ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا حسین ای دل بُریده از همه‌ی رنگ ها حسین بر قتلِ تو فقیهِ دروغین بداد رأی ای کشته‌ی شیوخِ مقدس نما حسین سَمتِ تو از تمامی مردم فراری‌ام ای با غریب های جهان آشنا حسین ای بی کفن رها شده‌ی دشتِ کربلا ما را به حالِ خود تو نکردی رها حسین مصراعِ (شهریار) چنین نیز خواندنیست: ای عهده دارِ مردم بی دست و پا حسین در حقِ دشمنانِ خودَت هم تو سالها کردی به جای لعنت و نفرین دعا حسین با یک نفس تمامِ جهنم شوَد بهشت گویند اگر جهنمیان یک صدا : حسین @maghaatel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 هر یک از مردم، انتظار روی کار آمدنِ یک دولتی را می‌کِشند، امّا ... مرحوم شیخ صدوق در کتاب شریف «الأمالی» اینگونه نقل می‌کند: 📋 كانَ الصّادقُ جَعفرُ بن محمّد علیهماالسلام يَقُول: 🔻همیشه امام صادق علیه‌السلام می‌فرمود: 📋 لِكُلِّ أُنَاسٍ دَوْلَةٌ يَرْقُبُونَهَا / وَ دَوْلَتُنَا فِي آخِرِ الدَّهْرِ تَظْهَرُ 👈 هر یک از مردم، انتظار روی کار آمدنِ یک دولتی را می‌کِشند؛ اما دولت ما اهلبیت، در پایان دنیا (به دست حضرت مهدی علیه‌السلام) محقق و ظاهر خواهد شد. 📚الأمالی،شیخ‌صدوق، ص ۴۸۹. ✍ اینکه «انسان، در قبال جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند، وظیفه‌ای دارد» ، بحثش جداست ... اما حیف است که یک شیعه و منتظر حضرت بقیة الله الأعظم «ارواحنافداه»، حالت زیبا و پسندیدهٔ «انتظار» و «چشم‌به‌راهی» را خرج شخص و دولتی غیر از حضرت ولی‌عصر «ارواحنافداه» و دولت کریمهٔ آن حضرت کند ... 🤲 «اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ کَرِیمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِیهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَی طَاعَتِکَ وَ الْقَادَةِ إِلَی سَبِیلِکَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا کَرَامَةَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ» @Maghaatel
🔰 حکایت غلامانی که با مشاهدهٔ امام هادی عليه‌السلام‌ به سجده افتادند... شخصی به نام «بَلطون» گوید: 🔹 من یكی از دربانان متوكّل بودم، روزی پنجاه غلام از ناحيه خزر به او هدیه شد، او به من دستور داد تا آنها را تحویل گرفته و با آنان به نيكویی رفتار نمایم. 🔸 یك سال از این ماجرا گذشت، روزی من در دربار متوكّل بودم كه ناگاه امام هادی عليه‌السلام وارد شد، وقتی حضرت در جایگاه خود نشست، متوكّل به من دستور داد كه غلامان را وارد مجلس نمایم. من دستور او را اجرا نمودم. 📋 فَلَمّا بَصَروا بِأبِي الحٕسَن عليه‌السلام سَجَدوا لَهُ بِأجمَعِهم، 👈 وقتی آنان وارد شده و چشمشان به امام هادی عليه‌السلام افتاد،همگی به سجده افتادند. 🔹 چون متوكّل این صحنه را دید، نتوانست خود را كنترل كند و از ناراحتی خود را كشان كشان حركت داد و پشت پرده پنهان شد. آنگاه امام هادی علیه‌السلام از دربار خارج شد . 🔸 وقتی متوكّل متوجّه شد كه امام عليه‌السّلام مجلس را ترک فرمود، از پشت پرده بيرون آمد و گفت: وای بر تو ای بلطون ! این چه رفتاری بود كه غلامان انجام دادند؟ گفتم: سوگند به خدا! من نمی‌دانم؟ گفت: از آنان بپرس. 🔹 من از غالمان پرسيدم: این چه كاری بود كه كردید؟ گفتند: این آقایی كه در اینجا حضور داشت، هر سال نزد ما می‌آید و ده روز كنار ما می‌ماند و دین را برای ما عرضه می‌كند، او جانشين پيامبر مسلمانان است‌. 🔸 وقتی متوكّل از این جریان با خبر شد، دستور داد همه غلامان را از دم تيغ گذرانده و به قتل برسانم. من نيز فرمان او را اطاعت كرده و همه آنها را كشتم. 🔹 شامگاهان خدمت امام هادی عليه‌السلام شرفياب شدم، دیدم خادمش كنار درب ایستاده و به من نگاه می‌كند، وقتی مرا شناخت گفت: وارد شو! من وارد شدم، دیدم امام هادی عليه‌السلام نشسته، رو به من كرد و فرمود‌: ای بلطون! با آن غلامان چه كردند؟ عرض كردم: ای فرزند رسول خدا! سوگند به خدا! همه آنها را كشتند. حضرت فرمود: همه آنها را كشتند؟ عرض كردم: آری، سوگند به خدا! حضرت فرمود: 📋 أتُحِبُّ أنْ تَراهُم؟ 🔻آیا دوست داری آنها را ببينی؟ 🔸 عرض كردم: آری، ای فرزند رسول خدا! امام هادی عليه‌السلام با دست مباركش اشاره فرمود كه: پشت پرده وارد شو! 📋 فَدَخَلتُ فإذاً أنا بِالقَومِ قُعودٌ و بينَ أيديهِم فاكهةٌ يَأكُلُون. 👈 من وارد شدم، ناگاه دیدم همه آن غلامان نشسته‌اند و در برابر آنان ميوه‌هایی است كه مشغول خوردن آنها هستند. 📚الثاقب فی المناقب، ص۵۲۹ ✍ خوشا سَری که شود خاکِ پای حضرتِ هادی خوشا دلی که پَرد در هوای حضرتِ هادی به چشمِ بسته خدا را به روی باز ببیند به دیده هر که نَهد خاکِ پای حضرتِ هادی زِ قبر و برزخ و فردای محشرش نَبُود غم کسی که زادِ رَهش شد وِلای حضرتِ هادی به سیم و زَر نَکُند اِعتنا کسی که به عالَم طَلب کُند نظرِ کیمیای حضرتِ هادی به سعی بنده نیاید به دست، قُربِ خداوند مگر که درک کُند دل، صَفای حضرتِ هادی کسی که جانِ جهان بود، داد جانْ به غریبی هِزار جانِ مُقدّس فدای حضرتِ هادی @maghaatel
🔰 سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ... ♨️ عذابِ دنیوی اولین کسی که علنی با «غدیر» مخالفت کرد... (روایت از کتب اهل سنت) سبط بن جوْزی از علمای اهل تسنن می‌نویسد: 🔹 حارث بن نعمان فهرى پس از مخالفت آشكار خطاب به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله گفت: اى محمد! ما را به خدا خواندى پذیرفتم، نبوت خود را مطرح كردى، لااله الا الله و محمد رسول الله گفتیم، ما را به اسلام دعوت كردى اجابت كردیم، گفتى نماز در پنج وقت بخوانید، خواندیم، به زكات و روزه و حج و جهاد سفارش كردى، اطاعت كردیم، 🤏 حال پسر عموى خود را امیر ما ساختى كه نمى‌دانیم این حكم از طرف خداست یا با اراده شخصى شما پیدا شده است؟ 🔸 رسول خدا (صلی الله و علیه و آله) پاسخ دادند: سوگند به خدا كه جز او پروردگارى نیست، این دستور از طرف اوست. حارث بن نعمان فهرى با غروری که تمام وجودش را فرا گرفته بود تقاضاى عذاب كرد و سر به آسمان بلند كرد و گفت: 🔖 خدایا اگر آنچه را كه محمد (صلی الله علیه و آله) درباره علی (علیه‌السلام) می‌گوید از طرف تو است و به امر توست، سنگی از آسمان بر من فرود آید و مرا عذاب كند. 📋 فَو اللِّه ما بَلغَ ناقتَه حتّى رَماهُ اللّهُ مِن السماءِ بِحَجَرٍ فَوقعَ علَى هامَّتِه فخَرجَ من دُبرهِ و مٰات 🔻به خدا قسم، هنوز به کنار شترش نرسیده بود كه از آسمان سنگی بر فرق سرش فرود آمد و از دُبُر او خارج شد و او را به هلاكت رساند. 🔹 در این هنگام بود که آیه شریفه: «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِع؛ لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ‌.» (معارج :۱و۲) «درخواست‌کننده‌ای درخواست عذاب کرد كه اختصاص به كافران دارد و آن را بازدارنده‌ای نیست.» نازل شد. 📚 تذكره الخواص،سبط بن جوزی، ص۳۰ ✍ درظهر غدير تا كه موساي نبي بوسه به رخ منوّر هارون زد چشمان حسودان و بخيلان عرب از شدت غم ، از حدقه بيرون زد از مشرق دستهاي پر مهر نبي خورشيد ولايت و امامت تابيد با شوق ملائك همه فرياد زدند: « تا كور شود هر آنكه نتواند ديد» فرمود خدا ولايت حيدر را بر آدم و نسل بعد او واجب كرد در روز ازل كليد فردوسش را تقديم ِ علي بن ابيطالب كرد فرمود: برادرم علي مَحرم ماست از عالم غيب مثل من آگاه است قرآن چقدر مدح و ثنايش را گفت او نقطهٔ زير باء بسم الله است ذكر صلوات عرشيان مي آمد تا رفت به سوي آسمان دستِ علي از عرش بلند و يك صدا مي‌گفتند: اَلحَق كه اميرمومنان است علي... @maghaatel
🔰 حال و روز شیطان در روز «غدیر» و روز «سقیفه» از لسان مبارک إمام باقر علیه‌السلام... جابر از إمام باقر‌ علیه‌السلام نقل می‌کند که حضرت فرمودند: 🔹 هنگامی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در روز غدیر، دست مولا علی علیه‌السلام را گرفتند، ابلیس بر سر سربازان خود نعره‌ای کشید و تمامی آن‌ها از خشکی و دریا به سوی او آمدند و گفتند: ای سرور و ای مولای ما! چه اتفاقی برایت افتاده است؟ ما تاکنون فریادی به این وحشتناکی از شما نشنیده بودیم!؟ شیطان به آنان گفت: 📋 فَعَلَ هَذَا اَلنَّبِيُّ فِعْلاً إِنْ تَمَّ لَمْ يُعْصَ اَللَّهُ أَبَداً 🔻این پیامبر کاری انجام داد که اگر به سرانجام برسد، دیگر هیچ کس خداوند را معصیت نمی‌کند. 🔸 سربازان او به او گفتند: ای سرور ما! شما کسی هستید که با آدم ابوالبشر آن چنان کردید. (چگونه از خود مأیوس شده‌ای؟!) در همین هنگام بود که منافقان آهسته بر در گوش یکدگر گفتند: او (رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله) از روی هوس سخن می‌گوید! 🔹 و یکی از آن دو [ابوبکر و عمر] به دیگری گفت: آیا نمی‌بینی که چشمان او (رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله) چطور مانند دیوانگان در سرش می‌چرخد؟! 🔸در این‌جا بود که شیطان فریاد بلندی از خوشحالی برآورد و دوستان خود را جمع کرد و گفت: آیا از آن کاری که من پیش از این با آدم کردم خبر دارید؟ گفتند: آری. گفت: آدم عهد خدا را شکست، اما به خداوند کافر نشد، اما این‌ها هم عهد را شکستند و هم به رسول او کافر شدند. 🔹 در این‌جا إمام باقر‌ علیه‌السلام فرمودند: هنگامی که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به شهادت رسیدند و مردم فردی غیر از مولا علی علیه‌السلام را برای خلافت برگزیدند، 📋 لَبِسَ إِبْلِيسُ تَاجَ اَلْمُلْكِ وَ نَصَبَ مِنْبَراً وَ قَعَدَ فِي اَلْوَثْبَةِ وَ جَمَعَ خَيْلَهُ وَ رَجْلَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ 🔻شیطان تاج پادشاهی بر سر نهاد و منبری برای خود فراهم نمود و با زیورآلاتش بر آن نشست، و سواره نظام و پیاده نظام خود را جمع کرد و سپس به آنان گفت: 📋 اِطْرَبُوا لاَ يُطَاعُ اَللَّهُ حَتَّى يَقُومَ اَلْإِمَامُ 🔻جشن بگیرید که تا زمانی که امام (زمان علیه‌السلام) قیام‌ نکند، خداوند اطاعت نمی‌شود. 🔖 و امام باقر علیه السلام این آیه را تلاوت کردند: 🗒 «وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ» (سبأ / ۲۰) 🔻و قطعا شیطان گمان خود را در مورد آن‌ها راست یافت و جز گروهی از مؤمنان [بقیه] از او پیروی کردند} و فرمودند: ابلیس گمانی درباره آن‌ها کرد و آنان نیز گمان او را به تحقق رساندند. 📚 الکافی، ج۸ ص۳۴۴ @Maghaatel
🔰 حکایت اراذل اوباشی که آمده بودند إمام کاظم علیه‌السّلام را به قتل برسانند اما در مقابل آن حضرت به سجده افتادند... در روایت آمده است: 🔹زمانی هارون الرشید ملعون تصمیم گرفت که امام موسی بن جعفر علیه‌السّلام را به قتل برساند؛ کشتن ایشان را به هر یک از سربازان و سپه‌داران خود که پیشنهاد می‌کرد، هیچ کدام قبول نمی‌کردند. لذا نامه‌ای به کارگزاران خود در ممالک فرنگ نوشت که: 📜 اِلتَمِسُوا لی قَوماً لا یَعرفونَ اللهَ و رسولَه 🔻برایم عده‌ای را پیدا کنید که نه خدا را بشناسند و نه پیغمبری را. 🔸گروهی را فرستادند که از اسلام و زبان عربی هیچ چیز نمی‌دانستند و پنجاه نفری می‌شدند. وقتی نزد هارون رسیدند، به آن‌ها احترام نمود و از آن‌ها پرسید: پروردگار شما کیست؟ و پیامبرتان چه کسی است؟ گفتند: ما هرگز پروردگار و پیامبری نمی‌شناسیم. 🔹هارون الرشید آن‌ها را وارد خانه‌ای که امام علیه‌السّلام در آن جا زندانی بودند کرد تا إمام را بکشند و خودش از روزنه اتاق به تماشای آن‌ها نشست. 📜 فلَمّا رَأَوهُ رَمَوا أسلِحَتَهم و ارتعَدَتْ فَرائصَهم و خَرّوا سُجَّدًا یَبکونَ رَحمةً لَه 🔻 همین که چشم آنان به امام علیه‌السلام افتاد، سلاح‌های خود را انداختند و بدن‌هایشان به لرزه درآمد و به سجده افتادند و از روی مهر و عطوفتی که به امام علیه‌السلام پیدا کرده بودند، گریه می‌کردند. 🔸 امام علیه‌السّلام دست بر سر آن‌ها کشیدند و به زبان خودشان با آن‌ها صحبت نمودند و آن‌ها نیز اشک می‌ریختند. وقتی هارون این صحنه را دید، ترسید فتنه‌ای بر پا شود؛ لذا بر سر وزیرش فریاد کشید که آن‌ها را بیرون بیاندازد. آن‌ها به جهت احترام به إمام علیه‌السلام عقب عقب رفتند و سوار بر اسب‌های خود شدند و بدون اجازه هارون به طرف شهرهای خویش راه افتادند. 📚بحارالانوار ج۴۸ ص۲۴۹ @maghaatel