eitaa logo
ماه مــــهــــــــــر
5.4هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
12.8هزار ویدیو
402 فایل
آیدی کانال👇 @mah_mehr_com 🌹کاربران می توانند مطالب کانال با ذکر منبع فوروارد کنند🌹 مطالب کانال : 👈قصــــــــــــّه و داستان آمـــــــــــــوزشی 👈کلیب آموزشی و تربیتی ***ثبت‌شده‌در‌وزرات‌ارشاداسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
9.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون این قسمت: فالگیر پیام اخلاقی: افزایش دانش برای حل مسائل @mah_mehr_com
گاهی نوع حرف زدن والدین، ناخودآگاه، سبب القای ترس به فرزند می‌شود. مثلا: چراغ رو روشن کن، نترسی نترس؛ من اینجام! آمپول که ترس نداره گربه که نمی‌خورتت! زود بریم خونه، شب شده، تاریکه! ( به کودک القای تاریکی از شب و تاریکی می‌شود.) وگاهی بزرگسالان برای کنترل کودک، او را می‌ترسانند.مثلا: اگر بری بیرون دزده می‌برتت. اگر فلان کار رو بکنی، آقا سیبیلو دعوات می‌کنه! اگر بری روی سرسره، می‌افتی سرت خون می‌یاد! ( شما باید کمک و همراهیش کنید) اگر فلان کاروبکنی، دکتر آمپولت می‌زنه من دارم میرم دندانپزشکی، اگه بیای تو رو هم آمپول می‌زنه. به کودک برچسب « ترسو» نزنید. زیرا سبب القای ترس و پذیرش او می‌شود. _والدین بهترین الگوی فرزند هستند و کودک به والدین شجاع احتیاج دارد؛ نه ترسو. یادمان باشد، کودکان زیر شش سال هر حرفی را باور می‌کنند. اجازه ندهید ، هر کسی هر حرفی به او بزند. زیرا برای برطرف کردن این ترس، باید تا سالها زمان و انرژی زیادی صرف کنید. بهترین راه عدم استفاده از آنهاست و اینکه مراقب باشید کودکتان با چه کسانی صحبت می کند. گاهی پاک کردن بعضی تصاویر و حرفها از ذهن کودک تا بزرگسالی اش زمان می برد! 🍃🤱🎈🤰🎈👶🍃 @mah_mehr_com
سلااااااااام خوبید بچه ها یه خلاقیت خیلی قشنگ براتون آوردم زود تند سریع درست کنید و عکسش را برام بفرستید @mah_mehr_com
🦚🌈طاووس مغرور🌈🦚 روزی ڪلاغی در ڪنار برڪه نشسته بود. آب می خورد و خدا را شڪر می ڪرد. طاووسی از آنجا می گذشت؛ صدای او را شنید و با صدای بلندی قهقهه زد. ڪلاغ گفت:«دوست عزیز چه چیزی موجب خنده تو شده است؟ طاووس گفت:« ازاین ڪه شنیدم خدا را برای نعمت هایی ڪه به تو نداده شڪر می گویی» بعد بال هایش را به هم زد و دمش را مانند چتری باز ڪرد و ادامه داد: «می بینی خداوند چقدر مرا دوست دارد ڪه این طور زیبا مرا آفریده است؟!» ڪلاغ با صدای بلندی شروع به خندیدن ڪرد. طاووس بسیار عصبانی شد و گفت:«به چه می خندی ای پرنده گستاخ و بد ترڪیب؟» ڪلاغ گفت:« به حرف های تو، شڪ نداشته باش ڪه خداوند مرا بیشتر از تو دوست داشته است؛ چرا ڪه او پرهایی زیبا به تو بخشیده و نعمت شیرین پرواز را به من و ترا به زیبایی خود مشغول ڪرده و مرا به ذڪر خود» 🆑 @mah_mehr_com
10.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این داستان :♤هر کسی یه استعدادی داره♤ (شناخت توانایی های دیگران و کوچک نشمردن آنها) 🆑 @mah_mehr_com
... 🌹 ❤چگونه کودک را به ‌ عادت دهیم؟ 🌹👇 جدا کردن محل خواب کودک یک‌شبه اتفاق نمی‌افتد و نیازمند صبر و حوصله شما است. گاهی دیده می‌شود که والدین برای تقویت ارتباط عاطفی خود، جدا کردن خواب کودک را بهترین راه‌حل می‌دانند و برای ایجاد این عادت جدید متوسل به تنبیه، تمسخر، تحقیر و مقایسه می‌شوند اما دقت کنید این روش‌ها نتیجه معکوس دارد و جدا خوابیدن کودکتان را به تعویق خواهد انداخت. تنهایی خوابیدن را ناگهانی شروع نکنید. یک یا دو روز در هفته را تنظیم کنید که او به‌تنهایی بخوابد اما او را تنها نگذارید و 10 الی 30 دقیقه در کنار تختش بنشینید و برایش داستان بخوانید تا بخوابد؛ زیرا حضور شما در اتاقش به او احساس امنیت و آرامش می‌دهد. کودک کم‌کم به اتاقش و تنهایی خوابیدن عادت می‌کند و شما می‌توانید روزهای تنهایی خوابیدن را افزایش دهید. 🍃🌸کانال مارا به دوستاتون معرفی کنید👌👇 👉 @mah_mehr_com
کالای ایرانی اسم من فاطمه است شیدا دوست خوب من است و ما با هم امسال به کلاس دوم رفتیم شیدا همیشه کیف و کفش و لباس خارجی و گران‌قیمت می‌پوشد و برای همین همه او را در مدرسه می‌شناسند؛ حتی دفتر و مداد و خودکارش هم مارک‌های خارجی دارند؛ اما من همیشه به فکر حمید، آن پسر کوچکی هستم که هر روز کنار مدرسه می‌ایستد و چسب زخم می‌فروشد مادرمی‌گفت پدر حمید، کارگر یک کارخانه کوچک بوده؛ اما دو سال پیش، به‌علت تعطیل‌شدن کارخانه، کارش را از دست داده است و هنوز نتوانسته است شغل خوب دیگری پیدا کند من هر وقت با مادر برای خرید لوازم مدرسه به فروشگاه می‌رفتم‌، یادِ حمید می‌افتادم دلم می‌خواست پدر او دوباره به کارخانه برگردد و کار کند؛ برای همین از مادر می‌خواستم لوازم ایرانی بخریم؛ آخر از پدر شنیده بودم که می‌گفت «شاید اگر ما لوازم ایرانی می‌خریدیم، هیچ‌وقت کارخانه‌‌های کشورمان تعطیل نمی‌شد » یک ‌روز که شیدا دربارۀ دفتر و کتاب خارجی‌اش حرف می‌زد، به او گفتم «من امسال لوازم ایرانی خریدم لوازم ایرانی هم زیبا و خوب هستند و من آن‌ها را دوست دارم » بعد، برای شیدا ماجرای حمید و پدرش را تعریف کردموقتی ماجرای تعطیلی آن کارخانه را گفتم، ناگهان اشک در چشم‌هایم جمع شد و به شیدا گفتم«من لوازم ایرانی می‌خرم تا حمید و پدرش هم مثل ما شاد باشند » شیدا آن‌روز فقط سکوت کرداحساس کردم او هم مثل من از وضعیت حمید ناراحت است دیروز من و شیدا باهم به فروشگاه کنار مدرسه رفتیم و چند تا مداد و دفتر را که نیاز داشتیم، خریدیم دیروز من و شیدا با خوش‌حالی، فقط کالای ایرانی خریدیم نویسنده: نعیمه آقانوری @mah_mehr_com
🌺ســـــــــــــلام 🌸سلام به  هفته نو 🌺سلام به کار و تلاش نو 🌸سلام به شنبه 🌺سلام به طلوع یک روز 🌸شـاد و پر انرژی 🌺سلام به افکار مثبت 🌸سلام به دوستان خوبم 🌺روز زیباتـون بخیر 🌸شروع هفته تون پر برکت ‌‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ 👉 join @mah_mehr_com