#قصه_کودکانه
#قصه_های_کلیله
🌼کلمه ی جادویی
مردی با دوستانش به دزدی رفت صاحب خانه از صدای پاهایشان بیدار شد و فهمید که دزدان روی پشت بام هستند.
همسرش را آهسته بیدار کرد و گفت :چرا خوابیده ای زن؟ زود بیدار شو که دزد به
خانه مان آمده.»
،توران وحشت زده بیدار شد و گفت: «دزد؟ چه
میگویی داوود؟ حالا باید چه کار کنیم؟»
داوود گفت : نترس! فکرش را کرده ام. من چیزی نمی گویم؛ ولی تو باید آنقدر بلند حرف بزنی که آنها صدایت را بشنوند از من بپرس و اصرار کن که این مال و اموال و پولها را از کجا به دست
آورده ام؟»
توران پرسید: «مطمئنی که کار درستی میکنیم؟» داوود گفت: «بله... بگو.»
توران با صدای بلندی همان سؤالها را از مرد کرد.
داوود گفت: امشب دیگر امانم را بریده ای از سر شب تا حالا همین طور پاپیچ ام شده ای، دست از سرم
بردار زن!»
توران گفت: اگر نگویی برای همیشه از اینجا
می روم.
داوود گفت : اگر راستش را بگویم، ممکن است
کسی بشنود و مردم بفهمند من چه کار کرده ام.»
توران باز هم اصرار کرد و از مرد خواست تا جوابش را بدهد
داوود گفت: چه قدر اصرار میکنی زن؟
من همه ی این اموال را از راه دزدی به دست
آورده ام.
در کار خودم
استاد بودم و رمز موفقیت ام یک کلمه ی جادویی بود.
توران گفت: «خوب... خوب... بقیه اش را بگو.»
داوود ادامه داد، شبهای مهتابی جلو دیوار خانه ی ثروتمندان می ایستادم و هفت بار میگفتم شولم". بعد راحت و بی دردسر خودم را به بام میرساندم در آنجا هم هفت بار دیگر میگفتم .شولم آن وقت از بام پایین میرفتم و داخل خانه میشدم وقتی این کلمه را میگفتم تمام اجناس قیمتی خانه را به راحتی میدیدم آنها را بر میداشتم آخر کار هم هفت بار دیگر میگفتم شولم و از خانه بیرون میرفتم.
به خاطر همین کلمه ی جادویی نه کسی در خانه میتوانست مرا ببیند و نه در بیرون کسی به من شک میکرد. کم کم همین طور که میبینی ثروتمند شدم اما زن... هیچ وقت این موضوع را به کسی نگو. هیچ کس نباید از راز من باخبر شود؛ وگرنه بیچاره
میشوم.»
توران گفت: «پس این طور...» داوود گفت «بله... حالا فهمیدی و خیالت راحت
شد؟!
چند روز است که بیچاره ام کرده ای حالا بگیر
بخواب.» سپس هر دو خود را به خواب زدند. دزدان که با دقت به حرفهای آنها گوش کرده بودند، از فهمیدن آن راز خیلی خوشحال شدند.
مدتی صبر کردند تا مطمئن شوند که همه خوابیده اند، آن وقت رئیس دزدان هفت بار گفت «شولم و خواست از دریچه ی بام به داخل برود؛ ولی داوود نردبانی را که در آنجا بود، برداشته بود. رئیس دزدان از دریچهی بام پایین افتاد و داوود با چوبی به جانش افتاد، مردم جمع شدند و دزدان را دستگیر کردند.
داوود رو به رئیس دزدان کرد و گفت: «همه ی عمر زحمت کشیده ام و مالی به دست آورده ام. آن وقت تو می خواستی همه را توی کیسه ات بگذاری و ببری؟
تو دیگر چه جور آدمی هستی؟»
دزد گفت: من آن نادانی هستم که حرفهای تو را شنیدم و باور کردم. فکر کردم که میتوانم کار فوق العاده ای انجام دهم الآن هم دارم چوب همین نادانی ام را میخورم
🌼🍃🌸🍂🌼🍃🌸
@mah_mehr_com
#استاد_قرائتی
📌مادرها بچه هایشان را لوس نكنند. یك روز امام باقر علیه السلام فرمود: «شرّ الآباءِ مَنْ دَعاهُ الْبِرُّ اِلَی الاِْفراطِ.» بدترین پدرها آن پدری است كه خیلی بچهاش را لوس بار بیاورد.
❌هر چه بچهاش میخواهد میخرد! هی میگوید اگر نخرم عقدهای میشود! بچه دلش میخواهد! اگر هر چه خواست برایش خریدی اگر فردا چیزی خواست و نخریدی سكته میكند.
✅ بچهها باید با مشكلات آشنا شوند ... بچه باید یك كمی هم غصه بخورد. این پدر و مادرهایی كه هر چه بچهها میخواهند برایشان میخرند بچه هایشان لوس میشوند
⚠️و كسی كه بچهاش را لوس بار بیاورد به فرموده امام باقر علیه السلام بدترین پدر است. بدترین پدرها آن كسی است كه علاقه به بچهاش او را به افراط بكشد.
#تربیت_فرزند
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ماجرای متحول شدن امام محمد غزالی با نصیحت عجیب یک دزد!
@mah_mehr_com
37.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ضرب_المثل
"بشنو و باور نکن"
@mah_mehr_com
@nightstory57.mp3
19.54M
#زندگی_اماممهدی_عجلالله_تعالی_فرجه
༺◍⃟🌊჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
رویکرد:
شناخــت شـخـصـیـت
اماممهدیعجلاللهتعالیفرجه
#داستان_شب
#گروهسنی_۶_۱۲
#قصه
#زندگی_اماممهدی_عجلالله_تعالی_فرجه
#گوینده:معینالدینی
༺◍⃟🌴჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
༺◍⃟🌴჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
#شعر_مهدویت
مهدی صاحب زمان 🌼
اون کیه وقتی بیاد ؟
دنیا می شه گلستان
« مهدی صاحب زمان »
اون کیه وقتی بیاد ؟
دردها رو کرده درمان
« مهدی صاحب زمان »
اون کیه وقتی بیاد ؟
کافر می شه پریشان
« مهدی صاحب زمان »
اون کیه وقتی بیاد ؟
دوست می شه با فقیران
«مهدی صاحب زمان »
اون کیه وقتی بیاد ؟
پر می شه مهر و احسان
« مهدی صاحب زمان »
اون کیه وقتی بیاد ؟
ظالم می شه هراسان
« مهدی صاحب زمان »
@mah_mehr_com
💠 #احکام دانش آموزی: رمان
🔻ستایش عضو کانال داستان شده بود و هر روز بعد از مدرسه یه گوشه لم می داد و رمان می خوند. یه روز مامانش گفت: اگه میشه، برای منم آدرسش رو بفرست، منم بیکار میشم بخونم.
🔰 چند روزی گذشت، یه روز مامان کنار ستایش نشست و گفت: دخترم! این داستانا بعضیاشون خوب نیست و خوندنش اصلاً درست نیست. دیگه نخون عزیزم.
❓بچه ها! به نظر شما داستان و رمان خوندن اشکال داره؟!
🔹 توی گوشی رمان خوندن عیب داره، پس نباید خوند.
🔸 رمان برای بچه ها اشکال داره.
🔹 تنهایی رمان خوندن اشکال داره.
🔸 داستان های بد، کلا خوندنش درست نیست و اشکال داره.
✅ دوستان عزیز! داستان خوندن - مخصوصاً داستان های خوب و آموزنده - کار خیلی خوبیه، اما نه هر داستانی. بعضی از داستان ها هستن که خیلی از مسائل رو (عاشقانه، دوستانه و ...) رو بی حیا تعریف می کنه که باعث پریشانی و سردرگمی ما میشه. خوندن و شنیدن اینجور داستان ها اصلاً درست نیست و اشکال داره.
💥ما باید مراقب فکر و ذهنمون باشیم نکنه با خوندن اینجور داستان ها آسیبی ببینیم.
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✂️ #کاردستی
🌺 ساخت کاردستی تلویزیون با کارتون
@mah_mehr_com
هفت ماهه به دنیا آمدن #کنایه از چیست؟
۱- کنایه از عجول بودن فرد در انجام کارها و برآوردن خواسته های خویش.
۲- به کسی می گویند که مدام در کارهایش عجله می کند و بسیاری از اوقات عاقبت اندیشی نمی کند و پشیمان می گردد. مثلا: هوا برای سفر کردن مناسب نیست. هواشناسی اعلام کرده که از رفتن به اطراف دریاها و رودخانه ها خودداری کنید. اما شما به پدر و مادرتان مدام اصرار می کنید که دوست داریم شمال برویم!!!
اینجاست که به شما می گویند: عزیزم مگر شش ماهه به دنیا آمدی! کمی صبر کن! هر وقت اوضاع بهتر شد سفر می کنیم. عجله کار شیطان است!
@mah_mehr_com
27.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽نماهنگ | خوشبختی یعنی...
بااجرای گروه سرود "ایثار"
تهیه شده در سرودی ها
#نماهنگ #سرود #همخوانی
#امام_حسین ع
@mah_mehr_com