بادکنک های رنگی_صدای اصلی_220763-mc.mp3
9.8M
#قصه_کودکانه
#قصه_صوتی
🎈 بادکنک های رنگی
🌸مادر بزرگ جشن گرفته بود.
مادربزرگ یک عالمه بادکنک خریده بود او بادکنک ها را روی طاقچه چیده بود مهمانها از راه رسیدند و مادربزرگ از همه
پذیرایی کرد.
👆بهتره ادامه قصه را بشنوید
این برنامه به مناسبت میلاد امام محمد تقی (ع) تهیه و تولید
شد.
🌸🍂🍃🌸
@mah_mehr_com
🌱روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید
🔹امام سجاد(ع): در شگفتم از کسی که از غذا میپرهیزد تا گرفتار زیان آن نشود؛ ولی از گناه پرهیز نمیکند تا گرفتار ننگ و عار آن نگردد.
امروز دوشنبه
۲ بهمن ماه
۱۰ رجب۱۴۴۵
۲۲ ژانویه ۲۰۲۴
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#شعر_کودکانه #الفبا
آ اول آفتابه صبح شده وقت کاره
ب اول بلبله جاش تو درخت و گله
پ اول پلنگه که حیوونی زرنگه
ت اول تربچه که گرده مثل بقچه
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
من آقای رفتگرم👷
زباله هارو میبرم
هرشب میام درِخونه ها🏡🏡
سراغ اون زباله ها
که ریخته توی کیسه ها
کیسه هارو برمیدارم
داخل ماشین میذارم🚚
اگه زباله جمع نشه
باعث بیماری میشه🤒😷
#پویانمایی
#ریرا (آقای رفتگر
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
دعوای اقا گوسفندوخانوم گوسفند.mp3
4.08M
.
آی قصه قصه قصه
#قصه_کودکانه
یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰
#قصه_صوتی
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون فوق العاده و جذاب کاتیا و کوتیا
اَجی مجی
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تخت دو طبقه 👏
💭 ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
قوطی کبریت های اقا موشه - @mer30tv.mp3
4.1M
#قصه_شب
قوطی کبریت های اقا موشه
🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴
🛏🛏🛏🛏🛏🛏
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
༺◍⃟🎙჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
۷ مسکن طبیعی برای کاهش درد عضله
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نوستالژی
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوابیدن پنگوئن هارو دیده بودین؟🫠
ماه مهر
╔═🌸🌿☃️.══════╗
𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#قصه_کودکانه
#داستان_کودکانه_امام_جواد(ع)
مامون سوار بر اسب بود.همراهانش دنبال او به طرف شکار گاه می رفتند. مردم از لای در و دریچه خانه مامون و همراهانش را نگاه می کردند.
بعضی ها هم با شیرینی و شربت از آن ها پذیرایی می کردند. ماموران راه را برای مامون باز می کردند تا راحت از کوچه ها بگذرد.
مامون هم با غرور به مردم نگاه می کردند و از تعظیم و احترام آن ها لذت می برد.
آن ها همین طور که از کوچه ها می گذشتند به کوچه پهنی رسیدند.
چند تا از بچه محل توی کوچه بازی می کردند در میان آن ها امام جواد(ع) هم بود. صدای اسب و ماموران به گوش بچه ها خورد.
یکی از بچه ها با ترس گفت:
وای خلیفه، خلیفه دارد می آید.
چند مامور که جلوتر از خلیفه بودند خودشان را به بچه ها رساندند. بچه ها از ترس پا به فرار گذاشتند اما جواد بدون ترس سر جای خود ایستاد.
مامون با تعجب به کودکی که سر جایش ایستاده بود نگاه کرد جلو رفت و همان طور که سوار بر اسب بود پرسید:
تو چرا با دیگران فرار نکردی؟🐎
امام جواد(ع) با اعتماد به نفس گفت: من که اهی نکرده ام که لازم باشد فرار کنم.
با این حرف جواد، روی پیشانی مامون چند خط افتاد. ابروهایش از خشم گره خورد و سرش را پایین انداخت و گفت: خواب
امام جواد(ع) گفت: راه تنگ نبود که با فرار خود راه را برای تو باز کنم. از هر کجا که می خواهی می توانی بروی.
مامون خلیفه بود و آدم ها ازاو حساب می بردند. حالا برای اولین بار کودکی جلوی او ایستاده بود و با شجاعت حرف می زد. با تعجب پرسید: تو کیستی؟
امام جواد(ع) گفت: من محمد پسر علی پسر موسی ابن جعفر پسر محمد پسر علی علیه السلام هستم.
🌸🍂🍃🌸
@mah_mehr_com
🌹 شعر امام جواد علیه السلام 🌹
🌸 در نگاهش آفتاب ،
🌸 بر لبش لبخند بود
🌸 علمِ او بالاتر از ،
🌸 هر چه دانشمند بود
🌸 ساده و بخشنده بود ،
🌸 مثلِ ابری مهربان
🌸 با همان سنِّ کمش ،
🌸 شد امامِ شیعیان
🌸 چهرهای پر نور داشت ،
🌸 او شبیهِ ماه بود
🌸 حیفْ اما عمرِ او ،
🌸 مثلِ گل کوتاه بود
🌸 ناگهان پرواز کرد ،
🌸 مثلِ جدِّ خود حسین
🌸 پر شد از عطرِ بهار ،
🌸 کوچههای کاظمین
🌸 کاشدور ازما نبود ،
🌸 تربتِ زیبای او
🌸 میروم مشهدکه هست ،
🌸 مرقدِ بابایِ او
#ولادت_امام_جواد_ع
#ماه_رجب
#شعر_کودکانه
🌸🍂🍃🌸
@mah_mehr_com
#تغذیه
🥜برای تقویت کودکانی که بنیهی ضعیفی دارند از مربای بادام استفاده کنید👌
🥣طرز تهیه مربای بادام:
مغز بادام را پوست بگیرید، شیره انگور و آب را در ظرفی ریخته روی حرارت قرار دهید تا چند قُل بزند
🍯 بعد عسل اضافه کنید و مجدد حرارت ببیند تا چن قُل بزند و تا حدی قوام بیاید
👈بعد از ۴۰ روز مصرف شود
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
کاردستی های زیبا و رنگی رنگی درست کنید 🌳🌸🌷🌹
💥سیوش کن که پست در دسترست باشه➰
#کاردستی #آموزش #نقاشی
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺باز هم شبکه تلوزیونی پویا(نهال) و این بار:
🎞پخش نماهنگ "جواد الائمه"
💠گروه تواشیح نوجوانان تسنیم💠
⭕️این نماهنگ که برگرفته از اشعار فارسی در مدح حضرت امام جواد علیه السلام و صلوات خاصه آن حضرت است، در استدیو ضبط صدا و تصویربرداری تسنیم اصفهان تهیه و تولید شده است.
🏵به مناسبت ولادت با سعادت حضرت جواد الائمه علیه السلام، این اثر از شبکه های سراسری و استانی صدا و سیما در نوبت های متعدد پخش می شود.
#امام_جواد
#میلاد_امام_جواد
@mah_mehr_com
💠 احکام دانش آموزی: جواز غیبت
🔻 علیرضا دست محسن رو گرفت گفت: بیا بریم به مدیر بگیم که آقا اسدی انقد لهجه داره و بد درس میده، هیچی از ریاضی نمیفهمه کسی❗️
🔰 محسن گفت: عیب آقا اسدی رو بگیم؟ هفته قبل تو هدیه آسمانی خوندیم، این کار اسمش غیبته و کار بدیه‼️
❓بچه ها به نظر شما محسن درست میگه یا علیرضا؟
🔹 برای درس ریاضی غیبت عیب نداره!
🔸 علیرضا تنبل بوده چیزی نمی فهمیده!
🔹 محسن از مدیر می ترسیده!
🔸 گفتن عیب معلم پیش بقیه غیبته، ولی پیش مدیر غیبت نیست.
✅ دختر پسرای گل، غیبت خیلی کار بد و حرامیه، ولی وقتی یه معلم تو درس دادنش ایرادی داره، گفتن ایرادش به مدیر اشکال نداره؛ چون مدیر کمک می کنه تا ایراد معلم بر طرف بشه تا بچه ها خوب درس یاد بگیرن.
@mah_mehr_com
#قصه_ضرب_المثل
آستين نو ، بخور پلو
روزي ملا نصرالدين به يك مهماني رفت و لباس كهنه اي به تن داشت . صاحبخانه با داد و فرياد او را از خانه بيرون كرد .
او به منزل رفت و از همسايه خود ، لباسي گرانبها به امانت گرفت و آنرا به تن كرد و دوباره به همان ميهماني رفت .
اينبار صاحبخانه با روي خوش جلو آمد و به او خوش آمد گفت و او را در محلي خوب نشاند و برايش سفره اي از غذاهاي رنگين پهن كرد .
ملا از اين رفتار خنده اش گرفت و پيش خود فكرد كرد كه اين همه احترام بابت لباس نوي اوست .
آستين لباسش را كشيد و گفت : آستين نو بخور پلو ، آستين نو بخور پلو .
صاحبخانه كه از اين رفتار تعجب كرده بود از ملا پرسيد كه چكار مي كني .
ملا گفت : من هماني هستم كه با لباسي كهنه به ميهماني تو آمدم و تو مرا راه ندادي و حال كه لباسي نو به تن كرده ام اينقدر احترام مي گذاري . پس اين احترام بابت لباس من است نه بخاطر من . پس آستين نو بخور پلو ، آستين نو بخور پلو ..
🌼🌸🌼🌸🌼
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 انیمیشن دردونه ها
🎡 این قسمت: سوالات کودک
#انیمیشن
@mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 چگونه فرزندانی باشخصیت تربیت کنیم؟
🔻با این غفلت ساده در حق بچهها جنایت نکنیم...
#تصویری
@mah_mehr_com