eitaa logo
ماه مــــهــــــــــر
4.7هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
11.4هزار ویدیو
375 فایل
آیدی کانال👇 @mah_mehr_com 🌹کاربران می توانند مطالب کانال با ذکر منبع فوروارد کنند🌹 مطالب کانال : 👈قصــــــــــــّه و داستان آمـــــــــــــوزشی 👈کلیب آموزشی و تربیتی ***ثبت‌شده‌در‌وزرات‌ارشاداسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
بازی هیجان‌انگیز امیر بلوز قرمزش را پوشیده بود. به خط‌های سیاه روی لباس نگاه کرد. شنلش را انداخت. دستش را مشت کرد. انگشت اشاره و انگشت کوچکش را باز کرد. به طرف بچه‌ها دوید و فریاد:«مرد عنکبوتی وارد می‌شود» چرخی زد و گفت:«بیاید قهرمان بازی» رضا به لباس عجیب امیر نگاه کرد و گفت:«اینجا خونه‌ی ماست پس من می‌گم چی بازی کنیم» سعید لب‌هایش را جمع کرد و گفت:«پس لطفا یه بازی درست حسابی و هیجان انگیز بگو» به درخت انجیر تکیه داد. دست روی چانه‌اش گذاشت و کمی فکر کرد. بشکن زد و گفت:«فهمیدم، پدربزرگ من یه صندوق قدیمی توی زیرزمین داره که به من اجازه داده هروقت خواستم با وسایلش بازی کنم اما یه شرط داره» سعید دستانش را به هم مالید و گفت:«زود بگو ببینیم چه شرطی؟» رضا سینه‌اش را صاف کرد و گفت:«بعد بازی وسایل رو تمیز و سالم برگردونیم سرجاش» امیر شنلش را مرتب کرد و گفت:«قبوله بریم ببینیم چی داره» روی چهارپایه کوچک کنار شیر رفت. پرید و گفت:«مرد عنکبوتی مواظب شماست» رضا راه افتاد و گفت:«دنبالم بیاید» بچه‌ها آرام از پله‌های زیرزمین پایین رفتند. رضا با کلیدی که زیر کوزه‌ی جلوی زیرزمین بود قفل در را باز کرد. در چوبی زیرزمین با صدای جرجری باز شد. بچه‌ها با دهان باز به وسایل زیرزمین نگاه می‌کردند. رضا برق را روشن کرد و گفت:«به چیزی دست نزنید فقط اجازه داریم به صندوق دست بزنیم بقیه وسایل ممکنه خراب بشن یا بشکنن» امیر جلو رفت و گفت:«پسر عجب جاییه، کو صندوق؟» به اطراف نگاه کرد. چشمش به یک صندوق چوبی افتاد. به طرفش رفت و گفت:«پیداش کردم ایناهاش» رضا سر تکان داد و جلو رفت:«اره خودشه» به سعید که هنوز با دهان باز به اطراف نگاه می‌کرد اشاره کرد و گفت:«کجایی؟ بیا جلو دیگه» سعید جلو رفت. بچه‌ها وسایل روی صندوق را با کمک هم برداشتند. صندوق قفل نداشت. رضا در صندوق را باز کرد. سعید با چشمان گرد به وسایل نگاه کرد:«واااای پسر عجب لباس‌هایی» امیر دستش را جلو برد. کلاهی از توی صندوق برداشت. روی کلاه یک پر بزرگ سبز بود و دورش توری توسی رنگ. رضا گفت:«این کلاه خوده، کلاه تعزیه، پدربزرگ من وقتی جوون بوده مسئول برگزاری تعزیه‌ی محل بوده» سعید سپر آهنی بزرگی را برداشت و گفت:«اینجا رو یه سپر راست راستکیه!» سعید کلاه را روی سرش گذاشت و غلاف شمشیری برداشت و پرسید:«این چرا خالیه؟ پس شمشیرش کو؟» رضا لبخند زد و گفت:«نمی‌دونم شمشیرش کجاست من فقط با همین بازی می‌کنم» سعید بلند شد. سپر را جلویش گرفت و گفت:«بیاید تعزیه بازی کنیم» امیر شنل و لباس قرمز را از تنش درآورد و گفت:«موافقم، فقط توی تعزیه از روی نوشته می‌خونن» سعید ابرویش را توی هم کرد و گفت:«تو از کجا می‌دونی؟» امیر لباس‌های توی صندوق را جا به جا کرد و گفت:«خودم دیدم، توی روستای ما محرم تعزیه می‌خونن» رضا دستش را توی صندوق برد و چند دفترچه بیرون آورد:«اینم متن تعزیه هرکسی لباس مخصوص خودش رو بپوشه و از روی اینا تعزیه رو بخونه» بچه‌ها با خوشحالی لبا‌س‌ها را پوشیدند و از زیرزمین بیرون دویدند. امیر از بین دفترچه‌ها یکی را برداشت. روی دفترچه نوشته شده بود:«ابراهیم پسر مسلم بن عقیل» به طرف زیرزمین رفت. سعید پرسید:«کجا؟» امیر درحالی که از پله‌ها پایین می‌رفت جواب داد:«می‌رم لباس ابراهیم رو پیدا کنم» تو هم لباس برادرش رو بپوش. از پایین پله‌ها بلند گفت:«تعزیه‌شو قبلا دیدم خیلی قشنگه» رضا لباسی که با خود آورده بود پوشید و گفت:«اره فکر خوبیه تعزیه پسران مسلم رو می‌خونیم» بچه‌ها لباس‌ها را پوشیدند و آماده شدند. گوشه‌ی حیاط تعزیه را اجرا کردند. تعزیه که تمام شد صدای گریه و تشویقی از پشت پنجره به گوششان رسید. پدربزرگ رضا بود. اشک‌هایش را پاک کرد و گفت:«امسال محرم باید أین تعزیه رو برای مردم محل اجرا کنید، ماشاالله به شما» چشمان بچه‌ها از خوشحالی برق می‌زد. 🌸🍂🍃🌸 ✅ @montazar
روز سوم محرم به نام سلام الله علیها دُردانه سه ساله امام حسین علیه السلام نامگذاری شده. برای کودکان غزه دعا کنیم🖤 @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارتون عروسکی خاطره انگیز 《 اُرم و جیرجیر 》 ■■کارتون اورم و جیر جیر یکی دیگر از کارتونهای نوستالژیک می باشد که برای بار نخست در دهه شصت از برنامه کودک شبکه دوم پخش می گردید .ساختار این کارتون انگلیسی براساس حضور عروسک‌های ساده سه‌بعدی در محیط دوبعدی تعریف شده بود. خیلی از وسایل خانه نقلی و با سلیقه ارم و همچنین فضای جنگل فقط با مداد رنگی و پاستیل نقاشی شده بود. کارتون «ارم و جیرجیر» با نام اصلی Orm and Cheep مابین سال‌های1983-1985 ساخته شد.ماجراهای ارم و جیرجیر و دوستانشان (حلزون،خارپشت، مل‌ و‌ موش) را پرویز ربیعی برای بیننده‌های این کارتون عروسکی که اغلب خردسال بودند،روایت می کرد. ● گویندگان👇 راوی جناب : @mah_mehr_com
✅ با این کارها رو برای بچه هاتون به یادماندنی تر کنید! ● یه پرچم یا طبل کوچک که سر و صدای زیادی نداشته باشه، مخصوص خودش تهیه کنید و به او هدیه دهید. ■میتونید تعدادی پرچم برای بچه ها تهیه کنید و به عنوان نذری ازش بخواید توی روضه بین بچه ها پخش کنه. ●ترجیحا جایی هیئت برید که برای بچه ها فضای باز برای بازی کردن داشته باشد. ■با زبون ساده شعر، داستان و قصه ی شخصیت های کربلا و علی الخصوص کودکان عاشورا رو براشون تعریف کنید که به سوالاتشون جواب بدید. ●فضای خونه رو مهیا کنید تا با عروسکاش و شما روضه بگیره. سفره ی حضرت رقیه (سلام الله علیها) پهن کنه و پای روضه اش گریه کنید. ■اونا رو همراه خودتون به دسته های سینه زنی ببرید. @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قصه شب 💠 حلما کوچولوی قهرمان؛ قسمت چهارم 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 موضوع قصه: ارزش‌های اخلاقی و اهداف حرکت امام حسین علیه‌السلام. 📎 📎 @mah_mehr_com
💫چگونگی آشنایی کودکان با معارف کربلا 📌قسمت سوم 🔹حرف زدن درباره واقعه عاشورا اما کودکانی که بزرگتر هستند، درک بالاتری دارند و دامنه ی لغات آنها تکمیل شده ، با حرف زدن می توان آنها را با عاشورا و محرم آشنا کرد. می توان برای آنها با زبان ساده و به صورت روان از واقعه ی عاشورا و کربلا سخن گفت. والدین فقط باید توجه داشته باشند که از زیاده گویی و جزئی گویی باید خودداری کنند و داستان را با کلمات بسیار ساده و روان توضیح بدهند. @mah_mehr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. . 🖤طفلان خواهر🖤 با دست‌های خود لباس رزم را به تن آن‌ها کرد و آن‌ها را راهی میدان کرد که بروند و در راه امام حسین علیه‌السلام تا جان در بدن دارند شمشیر بزنند و بجنگند به راستی که آن‌ها فرزندان حضرت زینب سلام‌الله‌علیها بودند🕊️🌱 🏴 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 @mah_mehr_com
Ejraye Gorohi - Hala Omadi [ORG].mp3
6.29M
🎵 بابایی حالا اومدی حالا که دیگه رقیه افتاده از پا اومدی حالا که بار سفر بستم از این دنیا اومدی عمو عباسو نیاوردی چرا تنها اومدی (س) @mah_mehr_com
🌱 روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید 🔹پیامبر(ص): بى گمان حسین(ع) درى از درهاى بهشت است. امروز چهارشنبه ۲۰ تیر ماه ۴ محرم ۱۴۴۶ ۱۰ ژولای ۲۰۲۴ 🌷▶═🌸🌿☃️.══════╗ 𝕁𝕠𝕚𝕟➲ @mah_mehr_com