eitaa logo
مهدوی ارفع
51.3هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
166 فایل
‌ 💠کانال رسمی استاد مهدوی ارفع 🔻مؤسس نهضت جهانی نهج البلاغه 🔻سخنران ، مدرس نهج‌البلاغه ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 🌙⭐️ ⃣ 🌷 نشست جمعی از خادمین نهج البلاغه و دوستداران شهید در تاریخ 97/1/27 در منزل برادر شهید بزرگوار... ⏪بسم الله...بعد از سلام از برادر بزرگوارتون برای ما صحبت بفرمایید!! 🌷در زمان شهادت ایشان بنده کوچک بودم و خاطرات زیادی نداریم. در این حد بیان کنم بودند.. پدرم کشاورز و مادرم خانه دار بودند. پدر بزرگ مادری ام بودند. مادرم از پدرشون قرآن و نهج البلاغه را یاد گرفتند و به حاج محمود یاد دادند. علاقه شدیدی به قرآن و نهج البلاغه داشتند. در دوران دبیرستان (اصفهان)دروازه تهران، مسجد شفیعی در هفته یک شب جلسه ی قرآن و نهج البلاغه برگزار میکردند. بعد رفتند تهران، دانشگاه هم همینطور بودند، ایشون همیشه قرآن و نهج البلاغه کوچکی همراه داشتند و هرجا مشکلی پیش می آمد با خطبه و نامه ی نهج البلاغه صحبت می کردند. بعد از اون به سپاه همدان رفتند، در کتاب مهتاب خین آوردند که روز شماری می کردیم تا حاج محمود کلاس را برگزار کنند. 🌷 @mahdavi_arfae
✨✨✨✨✨✨✨✨ 🌙⭐️ ⃣ 🌷...حاج آقا(شهید همدانی)برامون عنوان کردن و در کتاب ها نوشتند، زمانی که کلاس تدریس برگزار میشد آنقدر را قبول داشتند که بعضی کلاس ها ایشان را میفرستادند برای تدریس. در منطقه هم همینطور، ❓یعنی در حوزه ای که آیت الله نوری همدانی حضور داشتند ، دعوت برای تدریس میشدند❓ 🌷بله همینطوره، ازشون میخواستند تا بروند و برای طلاب درس نهج البلاغه بدهند. این مطلبی هست که خود حاج آقا همدانی در کتاب عنوان کردند:من تا به این سن رسیدم از حاج محمود به قدری در مورد نهج البلاغه یاد گرفتم که واقعا استاد خودم ایشان را قبول دارم، ایشان اخلاقشون طوری بود که همیشه دوست داشتند ناشناخته باقی بمانند. هرچه در عملیات و سپاه شناخته میشدند، همیشه جا به جا می شدند. می پرسیدند حاجی چرا جا به جا میشید؟؟ شهید می گفتند: ❌ ❌ یعنی دنبال عنوان و پست نیستم. 🌷 @mahdavi_arfae
✨✨✨✨✨✨✨ 🌙⭐️ ⃣ ❓در سن 23 سالگی آیت الله همدانی از ایشان دعوت میکنند و در حالی که جوانان در این سن....!!!!❓ 🌷نوجوانی علاقمند به بودند. شخصیتشان هم بود. فقط را نمیخواندند، هم می کردند. 🔹احترام به پدر و مادر، 🔹 کمک به پدر در کشاورزی و آبیاری مزارع می کردند. 🔹اهل مسجد بودند. 🔹 ما را تشویق به خواندن درس میکردند. از ما سوال میکردند. می گفتند تا میرم و بر می گردم. 🔹به خواهرم تاکید به داشتند و تاکید بر درس خواندن. 🔹روی حرف پدر و مادرم هیچ حرفی نمیزدند. 🔹شوخ طبع بودند. حاج همدانی میگفتند: معلمی به این سبک که تسلط روی و داشته باشند من تا حالا ندیدم.. ... 🔻نهج البلاغه ای عامل باشیم🔺 🌷 @mahdavi_arfae
✨✨✨✨✨✨✨ ⃣ 🌷...برادرم شوخ طبع بودند ولی در بحث مدیریت هم جذبه ی خاصی داشتند. طوری بود که اگر گاهی حرفی هم میزد پدر و مادرم روی حرف حاج محمود حرفی نمیزدند ،چون خیلی قبولش داشتند. حتی *حاج همدانی* هم بارها گفتند: که رفتار حاج محمود در جمع دوستانه و در بحث فرماندهی و مدیریت کاملا متفاوت بود. 🌷هم بنده و هم خواهرم به این نظر رسیدیم که حاج محمود خودشون دوست نداشتند شناخته باشند. ⏪بعضی ها دوست دارند شناخته شوند ،حالا برای پست و مقام و شرایط ها...⏩ ولی بقول حاج همدانی ایشون خیلی از اینکار فاصله می گرفتند. ... *سردار حاج حسین همدانی(شهید مدافع حرم) 🌷 @mahdavi_arfae
✨✨✨✨✨✨✨ ⃣ ❓شما فرمودید که در زمان شهادت برادر ،سن کمی داشتید، اگر مادرتون میخواستند از ایشون برای شما صحبت کنند بر چه ویژگی شهید تاکید میکردند❓ 🌷بعداز شهادت حاج محمود 2سال گذشت مادرم از دنیا رفتند، بعد از 4سال پدرم به رحمت خدا رفتند. موقعیتی برای ما ایجاد نشد در این زمینه.. وقتی بزرگی از خانواده از دنیا میروند کل خانواده دگرگون میشوند. ولی یادم 😔هست مادرم اکثرا وقتی دعای کمیل که از رادیو پخش میشد را گوش می کردند،گریه می کردند و دائما زیر لب میگفتند حاج محمود، حاج محمود. خیلی ناراحت بودند. چون خبر نداشتیم.. 🌷یادم نمیره، یک روز صبح بود دیدیم چند نفر پاسدار اومدند در خونمون، مادرم در یک اتاق و پدرم در یک اتاقی دیگر نشسته بودند، که بلافاصله برادر بزرگترم مادرم رو به بهانه ای از خانه بیرون بردند.. چون مادرم سکته ی قلبی کرده بودند و حال خوبی نداشتند.. ... 🌷 @mahdavi_arfae
مهدوی ارفع
✨✨✨✨✨✨✨ #قصه_شب_نهج_البلاغه_ای #مصاحبه_با_برادر_شهید_محمود_شهبازی6⃣ 🌷...مادرم سکته قلبی کرده بود
✨✨✨✨✨✨✨ ⃣ ❓طریقه ی شهادت ایشون رو برامون تعریف بفرمایید❓ 🌷به اون شکلی که "" میگفتند:مرحله ی 4عملیات بیت المقدس شب 3 خرداد از اتاق فرماندهی قرارگاه نصر و اصرار داشتند که بیا عقب و گفت که نه من نمیام و نیرو هام رو نمیارم. نقل قول از آقای بادامی که ایشون زنده اند و در همدان حضور دارند...مرحله ی 4 عملیات ک قرار بود آغاز بشه حاج محمود آمد در انرژی اتمی چون خودشون مسول تدارکات اونجا بودند میگفتند: با موتور آمد و گفت آقای بادامی آب کجاست؟ من میخواهم غسل کنم و بعد به ما گفتند: وقتی نگاهشون میکردم میدیدم این قبلی نیست و چهرشون خیلی فرق کرده بود، غسلش رو کرد ولباسش رو عوض کرد و در این حد میدونست که قراره شهید بشه و آقای بادامی گفت رفت و عملیات شروع شد. از 2 نفر بسیجی پشت خاکریزی که نزدیک قرارگاه خودشون بوده صدای ناله و ناراحتی شنید،زخمی بودند...حاج محمود میرند و یکی از این ها رو میارند، دومی رو که میرن بیارند ترکش خمپاره به سرشون میخوره... آقای بادامی گفتند: از بیسیم اعلام کردن که . ... 🌷 @mahdavi_arfae
مهدوی ارفع
#شهید_نهج_البلاغه_ای 💠به مناسبت دوم خرداد ماه گرامیداشت سی و ششمین سالگرد آسمانی شدن علمدار فتح خرم
✨✨✨✨✨✨✨ ⃣ 🌷شهید را از زبان شهید بشناسیم🌷 🌷شهید(مدافع حرم) در کتاب آورده است که اواخر سال 59 بود که از سپاه همدان پیغام رسید ، آقای همدانی ، هرچه سریع تر به همدان بیا ، کار مهمی با شما داریم. 🔺برای شرکت در مراسم معارفه ی فرمانده جدید سپاه استان... ...حوالی عصر به همدان برگشتم.نماز را به امامت حجت الاسلام جوادی اقامه کردیم. بعد شورای فرماندهی سپاه استان با شش عضو باقی مانده اش تشکیل جلسه داد و قرار شد همان شب برادر بروجردی بیاید و رسما فرمانده جدید سپاه استان را معرفی کند. 🌷حضار جلسه آقایان: محمد نوری مسول واحد اطلاعات سپاه، سعید فرجیان زاده مسول واحد پرسنلی سپاه استان، حاج محمود نیکومنظر ، اسماعیل فدایی، مسول واحد روابط عمومی سپاه استان، حاج محمود سماوات ، مسول واحد امور مالی و واحد تدارکات و حجت الاسلام محمد جوادی، مسول دفتر نمایندگی حضرت امام (ره) در استان همدان بودند. این شش نفر باقی مانده ی آن شورای فرماندهی 9نفره بودند که سه نفرشان: طایفه نوروزی،قشمی و ترابی ، روز اول جنگ در پاسگاه تیله کوه توسط دشمن به اسارت گرفته شدند... استان حدود یکساعت بعد از نماز مغرب و عشاء بود که این ها از کرمانشاه به همدان رسیدند و آمدند به سپاه استان. حین استقبال و دیده بوسی با آقای بروجردی ،دیدیم که در معیت ایشان، آمده. 📚کتاب مهتاب خین_بخش 5_صفحه 135 🌷 @mahdavi_arfae
مهدوی ارفع
✨✨✨✨✨✨✨ #قصه_شب_شهید_محمود_شهبازی8⃣ 🌷شهید را از زبان شهید بشناسیم🌷 🌷شهید#حسین_همدانی(مدافع حرم) در
✨✨✨✨✨✨✨ ⃣ 🌷شهید را از زبان شهید بشناسیم🌷 🌷چهره ای نورانی، ابروها و چشم هایی سیاه و محجوب و محاسن آراسته و بلندی داشت. خیلی کم حرف بود و لهجه ی داشت. ابتدا به ساکن فکر کردیم که از همکاران آقای بروجردی و یا دوستان ایشان است. حتی به مخیله ی احدی از حاضران در جلسه هم خطور نمی کرد که همین جوان محجوب و ناشناس، قرار است تا دقایقی دیگر به عنوان معرفی بشود. 🌷چون در بین اعضای شورای فرماندهی سپاه همدان، آدم های جا افتاده و شناخته شده ای داشتیم. از قبیل آقایان نامبرده... 🌷آقای بروجردی برای ما از این جوان ناشناخته یک معارفه دقیقی به عمل آورد. ایشان گفت: برادرمان از مبارزین مذهبی فعال جنبش دانشجویی در قبل از انقلاب بوده، ضمن این که ایشان شاگرد شاخص کلاس های معارف اسلامی استاد علی اکبر پرورش هستند... 📚کتاب مهتاب خین_بخش5_صفحه136 🌷 @mahdavi_arfae
مهدوی ارفع
✨✨✨✨✨✨✨ #قصه_شب_شهید_محمود_شهبازی9⃣ 🌷شهید را از زبان شهید بشناسیم🌷 🌷چهره ای نورانی، ابروها و چشم
✨✨✨✨✨✨✨ ⃣1⃣ 🌷شهید را از زبان شهید بشناسیم🌷 🌷...این برادر عزیزما،دانشجوی رشته مهندسی صنایع در دانشگاه علم و صنعت تهران است. روز دوازدهم بهمن 57 در کمیته مردمی استقبال از رهبر انقلاب، آقای مسولیت برنامه ریزی تامین امنیت حضرت امام(ره) در بهشت زهرا (سلام الله علیها) را بر عهده داشت. ضمن آن که از عناصر برجسته دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در جریان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا هم بوده. 🌷بعد آقای بروجردی گفت:در این رابطه، نکته ای را مطرح کنم که تقاضا دارم عجالتا آن را جای دیگر عنوان نکنید. این مطلب صرفا با هدف آشنایی بهتر شما با این برادر عزیز است: بعد از شکست تهاجم نظامی عناصر نیروی دلتای ارتش آمریکا در صحرای طبس، وقتی که قرار شد جاسوسان آمریکایی را در سطح استان های کشور تقسیم و نگهداری کنند، برادرمان ، تعدادی از این جاسوس ها را آورد و آن ها را در همین شهر همدان مخفی کرد. مسولیت آن ها را هم سپرد به یکی از بچه های سپاه همدان. 🌷سوابق سپاهی گری و نظامی ایشان هم درخشان است. برادرمان عضو دفتر هماهنگی ستاد مرکزی سپاه بود و از شروع جنگ در جبهه ی چپ سرپل، به همراه بچه های گردان 9 سپاه تهران دست اندرکار شناسایی شبانه روزی خطوط و مواضع ارتش بعث شده. 📚کتاب مهتاب خین_بخش5_صفحه137 🌷 @mahdavi_arfae