🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🍁کوچهی هشت ممیز یک🍁
قسمت بیست و یک
🔹سید جواد خیلی فرز و چابک، خود را به عابربانک سرنبش خیابان رساند. کارت شهریه اش را داخل کرد. موجودی نداشت. خریدهای منزل عمومحسن را از این کارت خریده بود. کارت دیگری را گذاشت. آن هم هزارتومان موجودی داشت که دستگاه نمی داد. کارت دیگری که مربوط به کارهای اینترنتی می شد را در آورد. بوق ماشینی، توجهش را جلب کرد. پشت سر هم تک بوق می زد. برگشت و نگاهی کرد.
🔸جوانی از داخل تاکسی، سر کج کرده بود. فریاد زد: "حاجی بیا.. حاجی.." سید کارت به دست جلو رفت. دولا شد و گفت: "سلام آقا.. جانم بفرما کمکی از من برمیآید؟"جوان راننده، چراغ وسط تاکسی اش را روشن کرد و گفت: "بیایید بالا کارتان دارم اگر اشکالی ندارد" سید جواد نگاهی به ساعت ماشین که نه و نیم را نشان می داد کرد. هنوز افطار نکرده بود و مهمان هم داشت. اما به جای گفتن این ها، بسم الله گفت و در ماشین را باز کرد:"در خدمتم"کارت را در جیبش گذاشت و زیر لب زمزمه کرد: "أفوض امری الی الله إن الله بصیر بالعباد" دلش پیش زهرا و مهمان هایش بود و می خواست هر چه زودتر، خریدی بکند و برگردد.
🔹شروع کرد به حرف زدن: "اسم من عبدالله است. راننده تاکسی همین محله هستم. خیلی وقتتان را نمیگیرم. چون در حال کارکردن هستم خواستم سوار شوید. چند سوال داشتم." سید با ملاطفت و آرامش گفت: "امیدوارم بتوانم کمکی کنم." عبدالله که خیالش از ماندن سید راحت شد، صدای ترانه داخل ضبط را کمی بلندتر کرد و گفت:"مواقعی که خسته میشوم، این را گوش میدهم. از نظر شرعی اشکالی که ندارد؟"
سید به ترانه گوش داد. آهنگ تند و ضرب داری داشت که با هر ضربه، انگار چیزی درون انسان کوبیده می شد. لبخندی زد و گفت: " مرجع تقلیدتان کیست؟" عبد الله گفت: "من از خودم تقلید میکنم. یعنی منظورم این است که هر چیزی به نظرم خوب بیاید انجام میدهم و هر چیزی که بد بیاید را انجام نمیدهم. تا الان هم مشکلی نداشتهام. خودم راضیام. " سید، غصه ای در دلش پدید آمد. زبان قلبش به ذکر استغاثه به امام زمان باز شد و گفت: "خیلی خوب است که دقت روی خوبیها و بدیها دارید. اما تقلید و مرجع تقلید مقولهای متفاوت است. شما ورزشکار هم هستی؟ عضلات بازویت نشان میدهد بدنسازی کار میکنی؟"
🔸کنار خیابان، خانمی اشاره کرد. عبدالله ایستاد. خانم سوار شد و عبدالله گفت: "فقط تا انتهای بلوار میروم". خانم هزار تومانی از جیبش در آورد و به عبدالله داد. عبدالله پول را گرفت و حرکت کرد. نگاهی به سید انداخت. از توجه و فهم او خوشش آمده بود گفت: "بله. قبلا باشگاهی در همین محل بود که من هم عضوش بودم. مدت هاست هیات امنا جمعش کردهاند. هر از گاهی با رفقا میرویم باشگاه چند خیابان بالاتر." سید به ساعت ماشین نیم نگاهی انداخت و گفت: "خیلی هم عالی. تحت نظر مربی کار میکنید؟"
🔹عبدالله که به شعف آمده بود گفت: "آره حاجی. مربیمان خیلی کاردرست است. قبلا مربی ورزشکارهای حرفهای بوده. به هر کداممان برنامهای مخصوص میدهد" صدای پیامک گوشی سید بلند شد. سید بی توجه به صدا ادامه داد: "خدا حفظشان کند. از عضلات ورزیده شما پیداست که هم او چقدر کار درست است و هم شما چقدر درست تمرین هایش را انجام میدهید. " به انتهای بلوار رسیدند. تاکسی ایستاد. خانم پیاده شد. عبد الله سمت چپش را پایید و از بین ماشین هایی در حال حرکت، راه باز کرد و دور زد: "قربان شما. یک مدت طبق برنامه خودم تمرین میکردم ولی دیدم نتیجه نمیگیرم. مربیِ واردی است. نکات تغذیهای میگوید و برای هر حرکت و حتی تعداد حرکاتش برنامه دارد. کم و زیاد نباید بشود والا عضله را می سوزانی به جای اینکه بسازی "
🔸سید گفت: "ماشاالله خوب هم دقت داری. مربی تان علمش را خوانده، برای هر تمرینش دلیلی دارد. مرجع تقلید هم علمش را خوانده، و از روی دلیل، احکام شرعی را استخراج کرده است. دفترچه تمرینش هم همان رساله است که اگر خوب به آن عمل کنیم، به نتیجه می رسیم و اگر نه، به جای عضله سازی، عضله سوزی خواهیم داشت." عضلات پیشانی عبد الله منقبض شد. نگاهی به سید انداخت. جمله ی سید را مرور کرد: "...اگر نه، به جای عضله سازی، عضله سوزی خواهیم داشت."خیلی برایش ملموس و جالب آمد. سید گفت: "اگر اجازه بدهی مرخص شوم. خیلی خوشحال شدم از دیدنت آقا عبدالله ورزشکارِنکته دان. "
عبد الله ماشین را کنار خیابان نگه داشت. دست سیدجواد را که به سمتش دراز شده بود گرفت. سید، دستانش را به آرامی فشرد. تنها پولی که در جیبش بود را در دستان عبدالله گذاشت و گفت: "رفت و برگشت بلوار می شود دوهزار تومان دیگر؟ درست است مومن؟ خداحافظت باشه الهی" از ماشین پیاده شد. در را بست. عبد الله تا به خود آمد که بگوید کرایه لازم نیست، سید عرض خیابان را طی کرده بود.
https://eitaa.com/mahdavieat
#
🌸🌸🌸🌸🌸
🍁کوچهی هشت ممیز یک🍁
قسمت بیست و دو
🔹صدا، مربوط به پیامک واریز وجه به کارت اینترنتی اش بود. حتما یکی از طرح هایش را کسی خریده. از عابربانک پول گرفت. صدقه ای داد و به میوه فروشی رفت. مقداری سیب و طالبی برداشت. پا تند کرد و زبانش به ذکر الحمدلله رب العالمین گویا.
علی اصغر دمِ در منتظر آمدن بابا بود. سید جواد، علی اصغر را بغل کرد. بسم الله گفت و با پای راست، داخل خانه شد. در را به آرامی بست. ساعت حدود ده و ربع بود:"سلام زهرا خانم گل، قبول باشد. افطار که کردی؟" زهرا سرش را به علامت مثبت تکان داد. پلاستیک میوه ها را از دست سید گرفت و گفت:"سلام جواد جان. مهمان ها منتظر شما هستند. " همه با هم داخل خانه شدند.
🔹چهره سید با دیدن چنگیز، شکُفت. چنان به شوق چنگیز را در آغوش گرفت که انگار علی اصغر بیست و چند ساله است: "به به.. سلام آقا چنگیز عزیز.. خوب هستید ان شاالله؟ خوش آمدید. خوش آمدید." او را در بغل فشرد و دمِ گوشش آرام زمزمه کرد: "کجا رفتی مومن کلی دنبالت گشتیم" بعد انگار تازه متوجه حضور خانمی شده باشد، همان طور که سرش پایین بود رو کرد به خانم و سلام و خوش آمد گفت. بفرما زد و همه نشستند.
🔸سید، کمی جلوتر، به گونه ای که رو به چنگیز و خانم داشته باشد، دوزانو نشست. چنگیز رو کرد به مادربزرگ و گفت: "عزیز، ایشون هستند. آقای روحانی، ببخشید فامیلی تان را نمی دانم. عزیز اصرار داشتند حضورا از شما تشکر کنند بابت .. " عزیز، چادر سرمه ای با گل های ریز رنگارنگش را روی سر مرتب کرد و گفت: "خیر از جوانی ات ببینی حاج آقا. ببخشید دست خالی خدمت رسیدیم. برای تشکر آمدیم. چنگیز همه چیز را برایم تعریف کرده. شما جان پسرم را نجات دادید. و البته آقا چنگیز هم حرفی داشت که خودش می گوید" سید جواد، نگاهی به آشپزخانه کرد که زینب و علی اصغر، آرام و بی صدا به زهرا در چیدن سیب ها داخل ظرف کمک می کنند. دستش را روی پای چنگیز گذاشت و گفت: "در خدمتم بفرما آقا چنگیز"
🔹حرف زدنشان مدتی طول کشید. زهرا ظرف میوه به دست، دم درِ آشپزخانه، مات ایستاده بود. علی اصغر و زینب هم پشت مادر قطار شده بودند و نمی توانستند مادر را کنار بزنند و خود را به داخل سالن پذیرایی پرت کنند. چنگیز حرف هایی می زد که زهرا را میخکوب کرده بود. هر از گاهی سید وسط حرف چنگیز می پرید و نمی گذاشت جمله اش را ادامه دهد. زهرا می دانست که سید نمی خواد غیبتی بشود. یا پرده از خطاهایش بردارد. همه را به نرمی رفع و رجوع کرد. ببخشید گفت و از جا برخاست.
به آشپزخانه آمد. پیشانی زهرا را بوسید و با صدایی بسیار آرام گفت: "کار خوبی کردی جلو نیامدی. شما با این همه فهم و کمالات چه شد به ما بله گفتی؟" زهرا از خوش زبانی سید خنده نرمی کرد و گفت: "یک اشتباه که به جایی برنمی خورد. خصوصا اگر اشتباهی بیافتی در مسیر بهشت." سید از حاضرجوابی زهرا خوشش آمد و خندید. ظرف میوه را روی یک دست گرفت. با دست دیگر، بشقاب و چاقوها را از زینب گرفت. خم شد تا علی اصغر، چنگال های کوچک را روی بشقاب ها بگذارد. پیشانی بچه ها را بوسید و گفت:"ای قربان شما دو تا خوشگل بشم من. ممنونم. چه بچه های خوبی دارم من خدایا شکرت" و به سمت پذیرایی قدم برداشت.
🔸بعد از نیم ساعتی، مهمان ها رفتند و خانه خلوت شد. زینب، عروسکی که با مادر از نمد دوخته بود را آورد و نشان بابا داد: "این هم کاردستی امروزمان. " علی اصغر هم برای جا نماندن از قافله، رفت و عروسک نمدی اش را از قوطی موزی که از دیروز، کمد مخصوص او شده بود آورد و گفت:"این هم مالِ من است" سید، بچه ها را روی پاهایش نشاند. عروسک ها را در دستانش گرفت. صدایش را تغییر داد و گفت:"سلام آقا خرسه. اسم شما چیه؟" دست دیگرش را تکان داد و گفت:"چقدر شما باهوشی آقای فیل. معلومه دیگه اسم من خِرسه". بچه ها زدند زیر خنده.
زهرا، لقمه نان و پنیری درست کرد و به سید تعارف کرد. سید، عروسک فیلی که در دست راستش بود را تکان داد و گفت:"زهرا خانم دستهایمان بند است. حالا چه کنیم؟" زینب که روی پای راست بابا نشسته بود، لقمه را از دست مادر گرفت و چپاند داخل دهان بابا و گفت: "این کار را می کنیم"علی اصغر، صدایش به خنده بلند شد. زهرا آمد دست زینب را بگیرد که به اشاره سید، چیزی نگفت.
🔹سید لقمهای که در دهان داشت را بالا و پایین کرد و به صدای خفه و مبهم به گفت و گوی بین عروسک ها ادامه داد. بچه ها غش غش می خندیدند. وسط این بازی عروسکی، سیدجواد و زهرا از هم غافل نبودند: "از فردا کلاس قرآن را شروع کن" "بچه ها را چه کنم جواد جان؟ علی اصغر هنوز کوچک است""نگران نباش. خودم نگهشان می دارم. حیف است شما باشی و ماه رمضان هم باشد و کلاس قرآنت نباشد" زهرا ان شااللهی گفت. لقمه ای دیگر درست کرد. این بار، علی اصغر، شیرین کاری زینب را تکرار کرد.
https://eitaa.com/mahdavieat
May 11
عکس «خلیج فارس» در تلویزیون کویت
🔹انتشار نقشهای در تلویزیون دولتی کویت که در آن نام خلیج فارس دیده میشود در شبکههای اجتماعی بازتاب زیادی داشته است. به نظر میرسد که تلویزیون کویت در گزارشی از میدان گازی آرش (الدره) نقشهای که نام خلیج فارس روی آن درج شده را منتشر کرده است که باعث خشم رسانههای سعودی شده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢🔴همه بدانند...
🔶فقط حرکت دست آقا❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_زیارتی_ارباب
🎙حاج حسین خلجی
✨سلام عزیزِ فاطمه
سلام عشقِ امام حسن
💌 بفرستید برای اونایی که این روزها دلتنگ زیارت امام حسین (علیهالسلام) هستند...
🔅السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ
#به_تو_از_دور_سلام
#شب_جمعه
https://eitaa.com/mahdavieat
نصرالله: مشکل اصلی منطقه، دخالتهای آمریکاست
دبیرکل حزبالله لبنان:
🔹 بر این باوریم که مشکل اصلی منطقه دخالتهای روشن و آشکار آمریکا در همه مسائل است.
🔹اگر تحریمهای آمریکا نبود سوریه برای عبور از پیامدهای جنگ به هیچ طرفی نیاز نداشت.
🔹 اموال زیادی به سوی خزانه لبنان روانه میشود اما به دلیل وتوی سفارت آمریکا ممنوعه میشود.
🔹 کسی که حقیقت انفجار بندر بیروت را مخفی کرد همان کسی است که از اول قضیه را سیاسی کرد
🍃🌹🍃
🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿
#امام_حسین علیه السلام
#محرم
#سلامصبحبخیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅بر چهره پر ز نور مهدی صلوات
بر جان و دل صبور مهدی صلوات...
🔅تا امر فرج شود مهيا بفرست
بهر فرج و ظهور مهدی صلوات...
🔸امام صادق علیه السلام فرمودند؛
« هیچ عملی در روز جمعه، برتر از #صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله نیست. »(الخصال ص۳۹۴)
با سلام خدمت شما همراهان مهدوی؛
طبق قرار هر جمعه، #ختم_صلوات داریم به نیت #سلامتی و #تعجیلدرفرج مولایمان حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف،
با نفس های گرمتون همراهی بفرمایید.
لطفا تعداد صلواتهای خودتون رو در ذکرشمار زیر وارد نمایید👇👇👇
https://EitaaBot.ir/counter/nce79q
با تشکر از همراهی شما بزرگواران🌹🙏
#اللهمعجللولیکالفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙استاد شجاعی
🔸پشتِ #امام_حسین علیه السلام قایم نشو!!!
👌کوتاه و شنیدنی
👈ببینید ونشر دهید
https://eitaa.com/mahdavieat
aali_ba_oo_bego_317080.mp3
3.12M
#صوت_مهدوی
🎙استاد عالی
♨️پادکست زیبای"با او بگو"
🔸بسیار زیباست👌
👈حتما بشنوید و نشر دهید
https://eitaa.com/mahdavieat
⛔️ حتما تا آخر بخوانید ⛔️
⭕️🔴⭕️ آیا میدانید که شهر مشهد مقدس مانند فلسطین درحال اشغال
شدن ((نرم )) است ؟
⛔️ درصد زیادی از املاک پایتخت معنوی ایران را غیرشیعیان خریداری کرده وهزینه ی آن را عربستان سعودی تامین می کند ؟
⭕️🔴⭕️ آیامی دانید که در محله های مختلف شهر مذهبی مشهد مثل اسماعیل آباد (پشت میدان بار سپاد ) ، ساختمان ، گلشهر، مهر آباد ، بخشی از قاسم آباد و سیدی در مشهد جمعیت غیرشیعیان به طرز شگفت انگیزی رو به رشد است ؟
⭕️گفته شده است که آیت الله شاهرودی به چند تن گفتند :
۱- ورودی سنی ها در کلاس اول ابتدایی نسبت به شیعه ها در خراسان رضوی ۶۰ در برابر ۴۰ بوده
۲- به طرز وسیعی
سنی های وهابی در قالب شیعه مشغول خرید زمین و املاک اطراف حرم امام رضا هستند و آستان قدس نیز کاری از دستش برنمی آید .
۳- تمام شهرهای سنی نشین شده ، مرکز سرازیر شدن پول عربستان صرفا برای زاد و ولد سنی هاست
🔴 ۶- شنیده شده است
که آیت الله وحید با نگرانی فراوان هرگونه معامله ملکی با سنی ها در مشهد را ممنوع اعلام کردند .
۷- باید همه ی مردم رسما وارد عمل شوند وگرنه پانزده بیست سال آینده با روند فعلی برای شیعیان بسیار خطرناک و تیره است.
🔴🔴 حواس شیعه باید
کاملا جمع باشد
⛔️ خطر وهابیت خیلی زیاده و ما هم خیلی غافلیم
🔴🔴 سیاست های استراتژیک وهابیت :
۱- خریداملاک شیعه
۲- ازدواج بازن های شیعه
۳- تولید مثل زیاد وهابیها 4- سعی در تغییر نرم مذهب شیعی کشور
🔴 چشمتون روشن ؛ امسال در مقطع اول ابتدایی تعداد دانش آموزان شیعه وسنی یکی شد
🔴 چشمتون روشن ! تعداد اهل سنت ایران به 30 میلیون نفر رسید
🔴 چشمتون روشن !
ضریب رشد جمعیتی اهل سنت 4 است و شیعییان 1.7
🔴چشمتون روشن !
با همین فرمول رشد جمعیتی ، ظرف چند سال آینده اکثریت ایران را اهل سنت تشکیل می دهند .
🔴 و باز چشمتان روشن که با تبلیغات گسترده ی شبکه های وهابی فارسی زبان به عنوان تنها تریبون اهل سنت در ایران ، به تدریج اهل سنت ایران از جهت فکری دارندکاملا وهابی می شوند ،
شاید باور نکنید که در سالیانی نه چندان دور ؛
با این نمودار رشد جمعیتی و این آرایش رسانه ای وهابیون ؛ ایران ؛ بزرگترین کشور وهابی جهان خواهد بود !
⭕️مختصری از نامه ی مدیر حوزه ی علمیه پاکستان خطاب به اهل سنت ایران :
اگر شده نان شب نخورید اما در زاد و ولد همت کنید....
آینده ایران از آن ماست !!!
این آمار بعد از سر شماری سال 90 به دست اومده و بعد از نامه ی مدیر حوزه علمیه ی اهل سنت پاکستان به سنی های ایران موجب حساسیت بیشتر نهادهای امنیتی شد ...
در نتیجه این آمار آخرین نتایج حاصل است
⛔️ شخصی خدمت مرجع تقلید عالیقدر و بزرگوار
آیت الله العظمی سیستانی رسید و ازایشان درخواست نصیحتی و یاموعظه ای کرد
ایشان یک جمله فرمودند
که بسیارجالب بود ونکته ای بس عمیق :
⭕️فرمودند تا فرصت هست خدمت امام کریم علی بن موسی الرضا علیه السلام شرفیاب شوید !!!
شخص پرسید : بزرگوار ! حرم ایشان که درمشهد و در دست شیعیان است !!!
⛔️ ایشان فرمودند مشهد درحلقه ای بسیارخطرناک از وهابیون و فرق ضاله قرار گرفته که اگربیدارنشوند قلب تپنده ی ایران بزودی ازدست شیعیان خارج خواهد شد ⛔️
⭕️تاسیس مدارس وهابی به نام اهل سنت :
اسناد و مدارکی وجود دارد که نشان می دهد در برخی استان های مرزی کشور ، برخی مدارس دینی که به نام اهل سنت تاسیس شده ، نسبتی با آموزه های
نحله های شناخته شده ی اهل سنت نداشته و تعالیم آنها صد درصد وهابی است و عمدتا متمرکز بر آموزش عقاید ضد شیعی هستند.
🔴دانش آموزانی که
دوره راهنمایی را پشت سر
می گذارند، با مدرک
سیکل وارد این مدارس که
دوره ای چهارساله دارند، می شوند .
این مدارس بصورت " شبانه روزی با امکانات رفاهی عالی " اداره می شوند .
🔴 دانش آموزان از صبح
تا بعد از ظهر در این مدارس به سر می برند و برای اینکه از مدارک رسمی تحصیلی نیز عقب نمانند،
در دبیرستان های شبانه دولتی ثبت نام می کنند و
تا اخذ مدرک دیپلم ادامه تحصیل می دهند.
در این چهار سال، عقاید و تفسیرهای عقیدتی وهابیت به عنوان عقاید صحیح به دانش آموزان تزریق میشود و بعد از چهار سال فازغ التحصیل می شوند.
🔴 چون دراین مدارس
بنیه ی دروس عربی دانش آموزان قوی می شود،
عده ای پس از چهار سال به مدارس تربیت معلم و رشته ی دبیری می روند،
اما عده ای دیگر از این دانش آموزان به مدارس بالاتر وهابیت (( بعضا در خارج از ایران )) اعزام
می شوند تا مدارج عالی تر را کسب کنند .
⛔️ خطر بسیار بزرگ ⛔️
⛔️بخوانید و نشر دهید ...به والله قسم مدیون خون ائمه اطهار علی الخصوص زجردیده وستم دیده از وهابیت ... بی بی دوعالم خانم فاطمه الزهراسلام الله هستین به عنوان یک شیعه مرتضی علی علیه السلام اگرخاموش باشید ونشر ندهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥هر چند که متاسفانه بدلیل مماشات و انفعال برخی مسئولان واداده برخی از پارک های ما محل جولان هرزه گان و ولنگاران شده، ولی ما پارک های اونها رو تبدیل به مسجد کردیم .
اینجا پارکی در شهر قم یا مشهد نیست بلکه اینجا قلب شهر سیدنی استرالیا هست.
برپایی نماز جماعت با حضور باشکوه و گسترده مردم متدین پس از عزاداری بر امام حسین علیهالسلام در سیدنی استرالیا .
تا زنده ایم رزمنده ایم ❤️❤️
🔆زنگ عبرت
🔴 حسن آقامیری خلع لباس شده، با چه مجوزی در قم سخنرانی می کند آن هم در مساجد ؟!
⁉️نیروهای امنیتی چرا کاری نمی کنند؟!
⁉️ سازمان تبلیغات قم که مسئول مساجد قم هست خوابه یا میدونه و ول کرده اوضاع رو ؟!
⁉️ در سابقه حسن آقامیری سگ بازی، تحریف کلام اهل بیت علیهم، توهین به علما و بزرگان، تضعیف نهج البلاغه، حمایت ضمنی از فتنه و اغتشاشات، جشن تولدهای کذایی، لایو با خواننده زن احلام و همخوانی باهاش و... هست!
⁉️ یعنی حسن آقامیری خلع لباس شده و معلوم الحال آن هم با این سابقه درخشان چه طور اینقدر راحت آن هم در مسجد آن در قم سخنرانی می کند؟!
⁉️ کسی نیست برخورد کنه و جلوشو بگیره که ترویج اسلام دورغین داره میکنه ؟!
👆خبر تکمیلی اینکه از منبر رفتن وی در مسجد جلوگیری شده است
تا زنده ایم رزمنده ایم ❤️❤️